ملاقات جابر با اهل بیت

گزارش‌های متعدّدی، حاکی از حضور جابر بن عبد اللّه انصاری در کربلا در نخستین اربعین شهدا در سال ۶۱ هجری‌ اند.[۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] . از سوی دیگر ماجرای ملاقات اهل بیت امام حسین با جابر نیز در گزارشات متعددی ذکر شده است.[۱۸] [۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] . شیخ مفید و شیخ طوسی در این باره می‌نویسند : روز بیستم صفر روزی است که حرم امام حسین (علیه‌ السّلام) از شام به سوی مدینه بازگشتند. همچنین در این روز، جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا، برای زیارت امام حسین (علیه‌ السّلام) از مدینه به کربلا آمد و او نخستین کسی بود که قبر امام حسین را زیارت کرد.[۲۳] [۲۴][۲۵] [۲۶] [۲۷] . از ظاهر سـخـن ابـن طـاووس برمی آید که جـابر زودتر از اهـل بـیـت بـه کـربلا رسیده است : فوصلوا الی موضع المصرع، فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری و جماعـة مـن بنی‌هاشم ورجالاً من آل رسول الله قد وردوا لزیارة قبر الحسین، فوافوا فی وقت واحد، وتلاقوا؛ پس به محل واقعه رسیدند و جابر بن عبدالله انصاری و گروهی از بنی‌هاشم و افرادی از خاندان رسول خـدا را در آنجا مشاهده کردند که برای زیارت قبر امام حسین (علیه‌ السّلام) آمده بودند. پس در یک زمـان بـه هـم رسیدند ...[۲۸] . جابر به همراه عطیه عوفی برای زیارت امام حسین علیه السلام به کربلا رفت و اولین زائر آن امام بود.[۷۲] وی که آن هنگام نابینا شده بود، در فرات غسل کرد، خود را خوشبو ساخت و گام‌های کوچک برداشت تا سر قبر حسین بن علی علیه السلام آمد و با راهنمایی عطیه، دست روی قبر نهاد و بیهوش شد، وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین! سپس گفت: «حَبیبٌ لا یجیبُ حَبیبَهُ. ..» ( دوست پاسخ دوستش را نمی دهد...؟!) آنگاه زیارتی خواند و روی به سایر شهداء کرد و آنان را هم زیارت نمود.[۷۳] . ماجراى زیارت جابر را از کتاب «بشارة المصطفى» به نقل از کتاب «منتهى الآمال شیخ عباس قمى بیان مى‌ کنیم: عطیة بن سعد کوفى -که از روات امامیه است و اهل سنت در رجال، به صدق او در حدیث تصریح کرده اند- گفت: ما بیرون رفتیم با جابر بن عبدالله انصارى به جهت زیارت قبر حضرت حسین علیه السلام. پس زمانى که به کربلا وارد شدیم، جابر نزدیک فرات رفت و غسل کرد. پس جامه را لنگ خود کرد و جامه دیگر را بردوش افکند. پس گشود بسته اى را که در آن سُعد بود و بپاشید از آن بر بدن خود. پس به جانب قبر روان شد و گامى برنداشت مگر با ذکر خدا تا نزدیک قبر رسید. مرا گفت تا دست مرا به قبر گذار. من دست وى را به قبر گذاشتم. چون دستش به قبر رسید بى هوش بر روى قبر افتاد. پس آبى بر وى پاشیدم تا به هوش آمد و سه بار گفت: یا حسین! پس گفت: «حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه»؛ آیا دوست، جواب نمى‌ دهد دوست خود را؟ پس گفت: کجا توانى جواب دهى و حال آن که درگذشته از جاى خود رگ‌هاى گردن تو و آویخته شده بر پشت و شانه تو و جدایى افتاده بین سر و تن تو. پس شهادت مى‌ دهم که تو مى‌ باشى فرزند خیرالنبیین و پسر سیدالمؤمنین و فرزند هم‌ سوگند تقوى و سلیل هدى و خامس اصحاب کساء و پسر سیدالنقباء و فرزند فاطمه سیده زن‌ها و چگونه چنین نباشى و حال آن که پرورش داده تو را پنجه سیدالمرسلین و پروریده شدى در کنار متقین و شیر خوردى از پستان ایمان و بریده شدى از شیر با سلام و پاکیزه بودى در حیات و ممات. همانا دل‌ هاى مؤمنین خوش نیست به جهت فراق تو و حال آن که شکى ندارد در نیکویى حال تو. پس بر تو باد سلام خدا و خشنودى او و همانا شهادت مى‌ دهم که تو گذشتى بر آن چه گذشت بر آن برادر تو یحیى بن زکریا. پس جابر برگردانید چشم خود را بر دور قبر و شهدا را سلام کرد، بدین طریق : اَلسَّلامُ عَلَیکمْ اَیتُهَا الْاَرْواحُ الَّتى حَلَّتْ بِفِناءِ قَبْرِ الْحُسَینِ عَلَیه‌السَّلامُ وَ اَناخَتْ بِرَحْلِهِ، اَشْهَدُ اَنَّکمُ اَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَیتُمُ الزَّکوةَ وَ اَمَرْتُمْ بِالمَعْروُفِ وَ نَهَیتُمْ عَنِ الْمُنْکرِ وَ جاهَدْتُمُ الْمُلْحِدینَ وَ عَبَدْتُمُ اللّهَ حَتّى آتیکمُ الْیقینُ . پس گفت: سوگند به آن که برانگیخت محمد صلى الله علیه و آله را به نبوت حقه که ما شرکت داریم شما را در آن چه داخل شدید در آن. عطیه گفت: به جابر گفتم: چگونه ما با ایشان شرکت کردیم و حال آن که فرود نیامدیم ما وادى اى را و بالا نرفتیم کوهى را و شمشیرى نزدیم؟ و اما این گروه، پس جدایى افتاده مابین سر و بدنشان و اولادشان یتیم و زنانشان بیوه گشته اند. جابر گفت: اى عطیه! شنیدم از حبیب خود رسول خدا صلى الله علیه و آله که مى‌ فرمود: هر که دوست دارد گروهى را، با ایشان محشور شود و هر که دوست داشته باشد عمل قومى را، شریک شود در عمل ایشان. پس قسم به خداوندى که محمد صلى الله علیه و آله را براستى برانگیخته که نیت من و اصحابم بر آن چیزى است که گذشته بر او حضرت حسین علیه ‌السلام و یاورانش.[۲] . به این ترتیب، جابر بن عبدالله انصارى نه تنها خود موفق به زیارت ابا عبدالله الحسین علیه ‌السلام گردید، بلکه با رفتار و گفتار خود، زیارت امام حسین علیه‌ السلام و سایر شهدای کربلا را در میان دوستداران اهل بیت علیهم ‌السلام رواج داد. نویسنده کتاب صدنکته از هزاران نوشته که سرِّ شتافتن جابر به زیارت امام حسین برایم مجهول بود تا در سفری در کربلا بر ضریح امام حسین(ع) روایتی دیدم که سرّ مکشوف شد. براساس این روایت جابر از رسول خدا نقل کرده هر کس به زیارت قبر حسین برود ثواب حج و عمره دارد. نویسنده افزوده که این مقدار از جابر در این زمینه به ما رسیده و احتمالاً او مطالب بیشتری در باره زیارت قبر امام شنیده و همان به اضافه محبت به آل رسول و به ویژه حسین او را به سمت زیارت قبر حضرت کشیده است. [۷۴] در آغاز امامت امام سجادعلیه السلام یاران وی انگشت ‌شمار بودند و جابر نیز از اندک یاران آن امام بود.[۷۵] .

ای مـزارت کعبۀ جان یا حبیبی یاحسین - ای حریمت رشک رضوان یاحبیبی یاحسین ‏... ای سرت برنیزه قاری ای رخت آیات نور - ای تنت اوراق قرآن یا حبیبی یا حـسین ‏... جابرم بر تربتت عرض سلام آورده ام - آمدم با چـشم گریان یا حبیبی یا حسین ‏... گرچه چشم سرندارم دیدمت باچـشم دل - سربه نی،تن دربیابان یا حبیبی یـاحسین ‏... پاسخم ده گرچه می دانم تنت درکربلاست - سر بود در شام ویران یاحـبیبی یاحسین ‏... تـا قیامت داغ لب هایت بود بر قلب من - ای به کامت آب،عطشان یاحبیبی یاحسین ‏... نحرمهمان را که دیده تشنه لب بین دو نهر - ای به خون غلطیده مهمان یاحبیبی یاحسین ‏... د رفرات ومقتل و در صحنۀ جنگ ونماز - پیکرت شد تیر باران یا حبیبی یاحسین ‏... زخم روی زخم روی زخم روی زخـم بود - مرهم زخم فراوان یا حبیبی یاحـسین ‏... داغ روی داغ روی داغ روی داغ بــود - بر روی داغ جوانان یا حبیبی یـاحسیـن ‏... سنگ بود و صورت و تیر جفاو قلب تو - خاک بودوجسم عریان یاحبیبی یاحـسین ‏... شعله بود ویاس بود وسیلی و رخسارگل - خار بود وبرگ ریحان یاحبیبی یاحسین ‏... کعب نی بودو تن اطفال و پای زخم دار - بر سر خار مغـیلان یـا حبیبی یا حسین ‏... در محرّم روز عاشورا بریدند از تو سر - مثل ذبـح عید قـربان یا حبیبی یا حسین ‏... از مدینه گریه کردم تا زمین کـربلا - بر توچون ابر بهاران یاحـبیبی یاحسین ‏... غسل کردم جامه ی احرام پوشیدم به تن - درطواف کعبه ی جان یاحبیبی یـاحسین ‏... دردمندی همچو میثم ازتو میخواهـد دوا - ای به درد خلق درمان یاحبیبی یاحسین .

اگر زنان و کودکان "بیش ازاین" در کنار این قبور می ماندند، خود را در اثر شیون و زاری و گریستن و نوحه کردن هلاک میکردند، لذا علی بن الحسین(ع) فرمان داد تا بار شتران را ببندند و از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند، چون بارها را بستند و آماده حرکت شدند، سکینه(س) اهل حرم را با ناله و فریاد به جانب مزار مقدس امام جهت وداع حرکت داد و جملگی در اطراف قبر مقدس گرد آمدند، سکینه قبر پدر را در آغوش گرفت و شدیدا گریست و به سختی نالید و این ابیات را زمزمه کرد: الا یا کربلا نودعک جسما - بلا کفن ولا غسل دفینا ، الا یا کربلا نودعک روحا - لاحمد والوصی مع الامینا ، «ای کربلا! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم که بدون غسل و کفن مدفون شد؛ ای کربلا ! کسی را به یادگار در تو نهادیم که او روح احمد و وصی اوست».


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اهلبیت ازشام تامدینه

تاريخ : یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۴ | 16:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |