قیام عباسیان

قیام عباسیان در سال ۱۳۲ق توسط گروهی از شیعیان به رهبری ابومسلم خراسانی آغاز شد. آنان به قصد انتقام از بنی‌امیه که ننگ فاجعه کربلا را در پرونده خویش داشتند، شوریدند و با شعار «الرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله» پا به میدان مبارزه گذاشتند؛ ولی بنی ‌العباس شاخه ‌ای از بنی‌هاشم از غفلت و ناآگاهی مردم در شناختِ مصادیق واقعی اهل‌بیت، احساساتِ به هیجان آمده شیعیان را به نفع خود مصادره کردند؛ ولی به یقین مؤثّرترین عامل پیروزی آنان در قلع و قمع کردن بنی ‌امیّه، همان شعار خونخواهی امام حسین(ع) و شرح مظلومیت خاندان امام بوده است. آنان با انتخاب این شعار، آتش خشم مردم را بر ضد بنی‌امیّه برافروختند و سرانجام حکومت بنی‌امیه را برچیدند.[۲۷]

قیام عباسیان، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه کربلا است. این قیام در سال ۱۳۲ قمری با شعار حمایت از خاندان پیامبر و پایان دادن به مظلومیت امام حسین علیه ‌السّلام و اهل بیت آن حضرت به وقوع پیوست و موجب سقوط حکومت اموی گردید اما در نهایت خود تبدیل به طاغوت‌های دیگری شدند که ظلمهای بسیاری در حق اهل بیت روا داشتند.
بزرگ‌ترین انقلابی که پس از قیام کربلا اتفاق افتاد، انقلاب عباسیان بود که در سال ۱۳۲ قمری به سقوط حکومت بنی امیه و پیروزی عباسیان انجامید. نیرومندترین اهـرم پیروزی عباسیان در این انقلاب، دو امر بود: یکی رفتار تبعیض آمیـز بنی امیه بـا مـوالی (مسلمانان غیر عرب) و تحقیر آنان، و دیگری ستمگری‌های بنی امیه در حـق بنی‌هاشم و مظلومیت‌ ایـن خاندان. عباسیان این دو موضوع را دستمایه تبلیغات خود بر ضد بنی امیـه قـرار دادند؛ به ویژه یادآوری شهادت امام حسین علیه ‌السّلام بیشترین تاثیر را در تحریک مردم بر ضد بنی امیه داشت؛ زیرا بنی امیه نخستین گروهی بودند که فرزندان پیغمبر را بـه طـور دسته جمعی کشتند و زنان و دختران خاندان او را به اسیری گرفتند و در شهرها گرداندند. به گزارش مسعودی هنگامی که سر بریده مروان آخـریـن خلیفـه‌ امـوی را نزد ابوالعباس سفاح نخستین خلیفه عباسی آوردند، ابوالعباس سجده ‌ای طولانی کرد و پس از آنکه سر از سجده برداشت، خطاب به سر بریده مروان گفت: «ستایش خدای را که انتقام مرا از تو و قبیله ات گرفت. ستایش خدای را که مرا بر تو چیره کرد». سپس افزود: اکنون برایم مهم نیست که مرگم کی فرارسد؛ زیرا به انتقـام خـون حسین علیه ‌السّلام دویست نفر از بنی امیه را کشتم... [۱۰۷] . ابن ابی الحدید در نقل این ماجرا، به جای دویست نفر، هزار نفر، آورده است. [۱۰۸] . همچنین عبدالله سفاح در آغاز خلافت، به بهانـه شـعری که سدیف بن میمون در مجلس او سرود و در آن ستم‌های بنی امیه را در کربلا و در موارد دیگر یادآوری کرد، تظاهر به غضب نمود و دستور داد همه رجال‌ امـوی حاضـر در مجلس را اعدام کنند.[۱۰۹] [۱۱۰] . حاصل آنکه انقلاب عباسیان، با کمک‌های ابومسلم خراسانی و دیگر ایرانیان، و با شعار حمایت از خاندان پیامبر و پایان دادن به مظلومیت امام حسین علیه ‌السّلام و اهل بیت آن حضرت به ثمر رسید. عباسیان که از دو عامل مظلومیت خاندان پیامبر و تحقیر مـوالی، حداکثر بهره برداری را کردند و با نابودی و هلاکت عمومی بنی امیه و وابستگان آنها به اهداف خود دست یافتند، در نهایت خود تبدیل به طاغوت‌های دیگری شدند که ظلمهای بسیاری در حق اهل بیت روا داشتند. انقلابهای سادات حسنی، و از جمله شهید فخ بر ضـد خلفای عباسی نیز، جنبش‌های دیگری بود که از نهضت عاشورا نشئت گرفت.

قیام نفس زکیه

قیام محمد بن عبدالله بن حسن معروف به قیام نفس زکیه نخستین قیام علوی علیه خلافت بنی‌عباس بود که به رهبری محمد بن عبدالله معروف به نفس زکیه انجام شد. نفس زکیه پس از پیمان‌شکنی عباسیان در سپردن خلافت (با او به عنوان مهدی، بیعت شده بود)، در سال ۱۴۵ق در مدینه علیه منصور عباسی قیام کرد. او در این قیام به همراه بسیاری از طرفدارانش کشته شد. امام صادق علیه السلام با بیعت با نفس زکیه به عنوان اینکه او مهدی است، مخالف بود. در دوره محمد بن عبدالله، تفکر زیدیه و دیدگاه قیام به سیف در میان علویان مطرح بود. پس از قیام یحیی بن زید و شهادت وی، طرفداران تفکر قیام به سیف به محمد بن عبدالله مشهور به نفس زکیه روی آوردند.[۱] عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه، در حدود سال ۱۲۶ق از خویشان و پیروان خود دعوت کرد تا با پسرش به عنوان مهدی، بیعت کنند و بسیاری بیعت او را پذیرفتند.[۲] طبق برخی گزارش‌ها سه برادر ابراهیم، سفّاح و منصور عباسی[۳] و براساس گزارش‌ها تنها منصور عباسی با نفس زکیه بیعت کردند.[۴] . امام صادق علیه السلام با نفس زکیه بیعت نکرد. بر اساس برخی گزارش‌ها مخالفت امام صادق(ع) به دلیل نامیدن لقب مهدی اهل‌بیت(ع) به محمد بن عبدالله بود چرا که ایشان معتقد بود اکنون وقت ظهور مهدی نبوده و محمد بن عبدالله، آن مهدی که پیامبر صلی الله علیه وآله بشارت داده، نیست.[۵][۶] . دلیل دیگر مخالفت امام صادق(ع) آن بود که ایشان می‌دانست عباسیان که با محمد بن عبدالله بیعت کرده بودند، بیعت خود را خواهند شکست و از این بیعت تنها برای رسیدن خود به قدرت بهره می‌برند و قیام محمد بن عبدالله به ثمر نخواهد نشست.[۷] همچنین عده‌ ای از نویسندگان معتقدند امام صادق(ع) با هر نوع قیام و خروج مخالف بوده و رویکرد تشیع فرهنگی را دنبال می‌کرده است[۸] برخلاف زیدیان و دیگر علویان که بر اساس دیدگاه تشیع سیاسی رفتار می‌کردند.[نیازمند منبع] . البته برخی گزارش‌ها بیعت نکردن امام صادق(ع) را فقط به سبب معرفی محمد بن عبدالله به عنوان مهدی امت دانسته‌اند و اما ایشان با قیام محمد بن عبدالله به عنوان اقدامی علیه ظلم و در راستای امر به معروف و نهی از منکر مخالف نبوده است. عباسیان که با محمد بن عبدالله بیعت کردند و قرار بود پس از سقوط امویان حکومت را شایسته بنی‌هاشم و علویان بدانند، پس از شکست امویان، امامت نفس زکیه را نپذیرفته، خود به قدرت تکیه زدند.[۹][۱۰] علویان ابتدا در دوره سفاح، نخستین خلیفه عباسی، سکوت کردند. اما در سال ۱۳۶ق با به قدرت رسیدن منصور عباسی و برخورد آشکار عباسیان با بیعت نکردن علویان، زمینه قیام علیه عباسیان فراهم شد.[۱۱] . منصور عباسی که با ادعای مهدویت و امامت نفس زکیه و تبلیغ آن در بلاد مختلف به تنگ آمده بود در اولین اقدام، عبدالله محض پدر نفس زکیه و سیزده نفر از بزرگان علوی طرفدار وی را بازداشت کرد تا توسط آنان از محل اختفای نفس زکیه مطلع شود اما ناکام ماند.[۱۲] محمد بن عبدالله در سال ۱۴۵ق در مدینه قیام کرد.[۱۳] فقها و محدثان مدینه شیعی و سنی، به سبب برتردانستن محمد بن عبدالله بر منصور، تخلف از نفس زکیه را جایز ندانسته، بیعت با منصور از روی اکراه را باطل شمردند.[۱۴] . گزارش‌های تاریخی از فتوای مالک بن انس، پیشوای مالکیان، و ابوحنیفه، امام حنفیان، در حمایت از قیام محمد بن عبدالله حکایت دارد.[۱۵] به دنبال قیام محمد بن عبدالله، مدینه بدون خونریزی به دست علویان افتاد و وی توانست در مدینه حکومت کند. در این مدت بسیاری از افراد در مکه، بصره، کوفه و یمن بیعت او را پذیرفتند.[۱۶][۱۷] . حکومت محمد بن عبدالله بیشتر از دو ماه دوام نیاورد.[۱۸] چراکه با لشکرکشی عباسیان به مدینه و محاصره این شهر، بسیاری از مردم به سبب ترس از ادامه محاصره و قحطی از دور محمد بن عبدالله پراکنده شدند.[۱۹] . در این میان تهدید و تطمیع‌های عیسی بن موسی، فرمانده لشکر عباسیان، نقش مهمی در جداشدن مردم مدینه از سپاه محمد بن عبدالله داشت.[۲۰] از این رو تنها ۳۱۶ نفر در برابر عباسیان مقاومت کردند.[۲۱] . سرانجام با ورود عباسیان به داخل شهر، جنگ تن به تن درگرفت؛ در نهایت محمد بن عبدالله به دست حمید بن قُحطبه در منطقه «احجار الزیت» مدینه کشته شد.[۲۲][۲۳][۲۴]بعد از کشته شدن سرش را از بدنش جدا کرده و در شهرهای مختلف گرداندند و بدن وی را در بقیع دفن کردند.[۲۵] . برخی نویسندگان ملل و نحل نوشته ‌اند: پس از کشته شدن نفس زکیه، مغیرة بن سعید عجلی و طرفدارانش مدعی شدند، نفس زکیه نمرده است بلکه در کوه حاجر در منطقه نجد در غیبت به سرمی‌برد و ظهور خواهد کرد. این گروه به محمدیه مشهور بوده و معتقد بودند نفس زکیه مهدی موعود است.[۲۶] . در اینکه آیا نفس زکیه خود را مهدی موعود می‌پنداشته یا اتهامی است که دیگران برای خدشه‌دار کردن شخصیت و قیام محمد بن عبدالله به او وارد کرده‌اند، دیدگاه‌های متفاوتی میان فقها، مورخان و محدثان وجود دارد.[۲۷] سید بن طاووس، به دفاع از عبدالله محض و قیام فرزندش محمد بن عبدالله نفس زکیه پرداخته است به گفته او، علویان معتقد نبودند مهدی از آنها است و نسبت دادن مهدی به نفس زکیه، به جهت معنای عمومی آن بوده چراکه به هر قیامکننده ای اطلاق می‌شده و مقصودشان مهدی موعود نبوده است.[نیازمند منبع] همچنین سید طاووس معتقد است[نیازمند منبع] حسنیان از افراد مورد علاقه امام صادق علیه السلام بوده و آنان نیز به حق امام، آگاه بودند.[نیازمند منبع] وی احادیثی که در ذمّ قیام محمد بن عبدالله صادر شده را از روی تقیه دانسته است.[۲۸] اما شیخ مفید به ذم عبدالله محض و محمد بن عبدالله نفس زکیه پرداخته است.[۲۹] کلینی نیز روایاتی در مذمت محمد بن عبدالله ذکر کرده است.[۳۰] آیت‌الله خویی در کتاب معجم رجال الحدیث عبدالله بن حسن و نفس زکیه را مجروح و مذموم دانسته است.[۳۱]

قیام زید بن علی

از قیام‌های دیگری که ریشه در نهضت امام حسین داشت و یک قیام شیعی بود، قیام زید بن علی بود که در سال ۱۲۰ هجری قمری به ‌وقوع پیوست.[۱۵] قیام زید بن علی را از سنخ نهضت امام حسین(ع) می‌دانند.[۱۶] گفته شده قیام او با اجازه و موافقت امام صادق علیه السلام بوده است.[۱۷] . زید بن علی بن الحسین، فرزند امام چهارم شیعیان، علیه حاکم وقت یعنی هشام بن عبدالملک، دست به قیام مسلحانه زد. قیام زید، یکی از بزرگترین قیام‌ها علیه حکومت اموی بود که در سال ۱۲۱ق، به منظور امر به معروف و نهی از منکر، و نیز گرفتن انتقام شهدای کربلا در کوفه به وقوع پیوست. این قیام توانست ضربه ‌ای مهلک به بدنه حکومت خاندان اموی وارد کند.[۱۸] هزاران نفر از شیعیان کوفه، مدائن، واسط، موصل و حتی خراسان با زید بیعت کردند.[۱۹] گفته شده یکی از اهداف قیام زید، تشکیل حکومت بود.[۲۰] . زید بن علی در اوائل ماه صفر سال ۱۲۱ به شهادت رسید. زید پس از مقاومت بسیار و زخم‌های فراوان شهید شد؛ جسدش را پس از دفن بیرون آورده، سرش را جدا کردند، بدنش را به دار زدند و پیکرش را پس از آن به آتش سوختند.[۲۱] مرحوم مجلسی به هنگام بررسی علت شکست قیام زید بن علی می‌گوید چون قدرت بنی‌امیه منسجم و متمرکز بود زید پیروزی نیافت.[۲۲] جنبش انقلابی زیدبن علی به دلیل اقدامات سریع حاکمیت برای ازبین بردن بحران‌های سیاسی حکومت در «مرحلهٔ برانگیختگی»، از بین رفت.[۲۳] .

قیام زید بن علی، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه کربلا است. این قیام به فرماندهی زید بن علی بن حسین علیه ‌السّلام و با هدف مبارزه با ظلم و ستم بی‌حد‌و‌حصر حکام اموی و فسق و فجور آشکارشان و خون‌خواهی امام حسین علیه ‌السلام و شهدای کربلا به وقوع پیوست و موجب اضمحلال پایه‌ های حکومت اموی گردید. قیام زید که مورد تایید امام صادق علیه ‌السّلام بود، سرانجام در سال ۱۲۱ قمری، با شهادت وی به پایان رسید. ظلم و ستم بی‌حد‌و‌حصر حکام اموی و فسق و فجور آشکارشان و نیز تاخت‌ و‌تاز بی‌باکانه آنان بر‌ علیه مبانی و اعتقادات اسلامی، ‌روح بلند و آزاده زید را به شدت آزرده و متأثر ساخته بود. او تنها راه مبارزه با حکومت فاسد اموی را قیام مسلحانه می‌دانست و عقیده داشت که باید با قیام، حکومت فاسد اموی را واژگون ساخت. از این رو هشام بن عبدالملک برای مقابله با قیام احتمالی زید او را به دمشق فراخواند و او را به سبب داشتن داعیه خلافت، سرزنش و تحقیر کرد. سپس در نامه ‌ای از حاکم کوفه خواست به زید را از کوفه اخراج و به مدینه بفرستد.[۷۳] [۷۴] . مردم کوفه با آگاهی از این امر خود را به زید رساندند و وی را در قادسیه ملاقات کردند، و از او خواستند که در کوفه بماند تا همگی با او بیعت کنند. آن‌ها او را به قیام فرا خوانده، اعلام وفاداری کردند و سوگند یاد کردند که تا آخرین قطره خون در راه او جهاد کنند و حمایتشان را از او دریغ ندارند. [۷۵] [۷۶] . در پی اصرار زیاد کوفیان، سرانجام زید پذیرفت و آماده قیام گردید.[۷۷] [۷۸] . زید هر چند از بی وفایی مردم کوفه آگاه بود، سرانجام با اصرارهای آنان پذیرفت که به کوفه بازگردد.[۷۹] [۸۰] [۸۱] [۸۲] [۸۳] . او ده ماه در کوفه و بصره مخفیانه مردم را به نهضت و قیام دعوت می‌کرد. [۸۴] . مردم کوفه دسته دسته با او بیعت کردند و آماده جنگ شدند. برخی منابع تعداد بیعت کنندگان را تا پانزده هزار نفر نیز نوشته اند.[۸۵] [۸۶] [۸۷] . این تعداد غیر از مردمی ‌بودند که در مدائن و بصره و واسط و موصل و ری و گرگان با او بیعت کرده بودند. [۸۸] [۸۹] [۹۰] [۹۱] [۹۲] . بعد از گذشت چند ماه و با فراهم شدن مقدمات قیام، زید آشکارا آماده قیام شد [۹۳] . و به یارانش دستور آمادگی و تهیه لوازم نبرد داد.[۹۴] [۹۵] . آنان شامگاه سه ‌شنبه مصادف با شب اول ماه صفر از شهر کوفه خارج شدند و خود را برای جنگ مهیا ساختند. [۹۶] [۹۷] [۹۸] . زید و یارانش آن شب را با شعار یا «منصورُ اَمِت» صبح کردند؛ [۹۹] [۱۰۰] [۱۰۱] [۱۰۲] . اما از آن پانزده هزار نفری که با او بیعت کرده بودند، تنها دویست و هشتاد نفر [۱۰۳] [۱۰۴] [۱۰۵] . و به نقلی سیصد نفر اطراف او را گرفته بودند. [۱۰۶] .


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: قیامهای بعد از عاشورا

تاريخ : دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ | 19:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |