اقدام شجاعانه راننده ال ۹۰ از یک ماجرای جنایی پرده برداشت

اقدام شجاعانه راننده ال ۹۰ سفیدرنگ برای رمز گشایی از یک پرونده جنایی در حالی ناتمام مانده است که اکنون با دستگیری عاملان مرگ دلخراش موتورسوار جوان در یک تصادف عمدی، اظهارات این مرد شجاع می تواند مهر پایانی بر این ماجرای هولناک باشد. به همین خاطر تحقیقات پلیس برای شناسایی وی همچنان ادامه دارد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت ۲۳ یکم بهمن سال گذشته ، راننده و سرنشین یک دستگاه پژوپارس سفیدرنگ که درخلاف جهت حرکت خودروها، دو جوان موتورسوار را تعقیب می کردند، ناگهان با یک تصادف عمدی در تقاطع بولوار دکتر حسابی شمالی و خیابان شهید امام دوست، موتورسواران را واژگون کردند و سپس راننده پژوپارس با بی رحمی تکان دهنده ای از روی موتورسواران عبور کرد و از صحنه این حادثه دلخراش گریخت؛ اما در تاریکی شب راننده شجاع یک دستگاه ال ۹۰ سفیدرنگ با مشاهده این صحنه وحشتناک، بلافاصله به تعقیب پژوسواران پرداخت و موفق شد با گوشی تلفن عکسی از پلاک خودروی متهمان فراری تهیه کند.این شهروند وظیفه شناس بلافاصله به صحنه تصادف بازگشت و تصویر پلاک را به یکی از شهروندان و شاهدان حادثه داد تا پلیس بتواند عاملان این ماجرای هولناک را شناسایی کند. او گفت به خاطر این که در منزل مهمان دارد، باید سریع تر به خانه اش برود! و نمی تواند تا حضور پلیس در محل بماند.گزارش روزنامه خراسان حاکی است:از سوی دیگر با انتقال پیکر نیمه جان دو موتورسوار ۲۰ و ۱۹ ساله به مرکز درمانی،تلاش ها برای نجات دانیال خسروی به نتیجه نرسید و او در حالی جان خود را از دست داد که مصدوم ۱۹ساله از مرگ نجات یافت.دقایقی بعد با حضور نیروهای انتظامی در محل حادثه، تحقیقات جنایی با دستورهای محرمانه قاضی دکتر صادق صفری(قاضی ویژه قتل عمد مشهد) آغاز شد و با سرنخ مهمی که با تلاش راننده ال ۹۰ به دست آمده بود، متهمان این پرونده جنایی شناسایی و دستگیر شدند. اکنون اگرچه یکی دیگر از شاهدان این صحنه مرگبار ، توضیحاتی را به پلیس ارائه کرده است اما شهادت جوان شجاع ال ۹۰سوار می تواند مهر پایانی بر این پرونده جنایی باشد.در همین حال قاضی شعبه۲۵۵دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، ضمن قدردانی از اقدام شجاعانه این شهروند مشهدی، از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی مشهد خواست تا با شناسایی راننده ال۹۰ رمزگشایی از این پرونده جنایی را به پایان برسانند.بنابرگزارش روزنامه خراسان ، طبق دستور مقام قضایی هویت و مشخصات این شهروند باید به صورت محرمانه به ثبت برسد تا مورد سوءاستفاده قرارنگیرد. قاضی ویژه قتل عمد همچنین از این شاهد عینی خواست به دایره قتل عمد پلیس آگاهی یا شعبه ویژه جنایی در دادسرای ناحیه ۲ خیابان کوهسنگی مراجعه کند.

رازگشایی از بسته کامپیوترهای سرقتی خودرو در پست خصوصی!

نیروهای تجسس کلانتری الهیه مشهد، باند سرقتی را متلاشی کردند که سرکرده آن ها کامپیوترهای سرقتی(ای سی یو) خودرو را از طریق بسته های پستی به دیگر استان های کشور ارسال می کردند و در آن جا به فروش می رساندند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ، به دنبال افزایش پرونده های دستبرد شبانه به کامپیوتر خودروهای سواری در حاشیه خیابان های منطقه الهیه مشهد، تلاش نیروهای انتظامی با دستورهای ویژه سرهنگ محمد چراغ(فرمانده انتظامی مشهد) برای شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان سرقت های مذکور آغاز شد و گروهی تخصصی از افسران دایره تجسس با نظارت مستقیم سرهنگ محمد فیاضی(رئیس کلانتری الهیه)،تحلیل های کارشناسی را با انجام یک‎سری تحقیقات میدانی و بازبینی دوربین های مداربسته ادامه دادند. با بررسی تصاویر دوربین های مداربسته و ترافیکی منطقه، سرنخی مهم از یک دستگاه پراید سرمه ای رنگ به دست آمد که در بیشتر فیلم های صحنه سرقت نمایان بود. به همین دلیل گروه عملیاتی پلیس به سرپرستی سرهنگ طریقت(رئیس دایره تجسس) و همراهی عوامل انتظامی(شریفی،افضلی و غفاریان)، به تحقیق در این باره پرداختند. آنان خیلی زود از طریق بررسی شماره پلاک خودرو، موفق به شناسایی هویت و نشانی سارق ۳۲ ساله ای به نام «امین-ح» شدند که در خیابان ایثارگران منطقه خواجه ربیع سکونت داشت. بنابراین گروه عملیاتی با شناسایی پراید معروف که در اطراف مخفیگاه سارق پارک شده بود، محل را به محاصره درآوردند و با بهره گیری از شگردهای پلیسی، متهم را در حالی دستگیر کردند که فقط مقداری موادمخدر صنعتی در بازرسی از مخفیگاه وی کشف شد. این موضوع برای افسران دایره تجسس بسیار عجیب به نظر می رسید. به همین خاطر آنان به کنکاش های فنی در گوشی تلفن متهم ۳۲ ساله پرداختند تا این که مشخص شد وی اموال سرقتی را از طریق بسته های پستی به خارج از استان و به ویژه شیراز ارسال می کند.گزارش روزنامه خراسان حاکی است: این گونه بود که بلافاصله برخی از عوامل انتظامی عازم مرکز یک پست خصوصی شدند و قبل از آن که بسته های پستی از آن مکان خارج شود با هماهنگی قضایی،بسته های پستی را مورد بازرسی قراردادند تا این که از بین کارتن های آماده ارسال به استان فارس،کارتن حاوی کامپیوترهای سرقتی(ای سی یو) کشف و ضبط شد. با انتقال اموال سرقتی و متهم به مقر انتظامی، تحقیقات ادامه یافت و مشخص شد سرکرده باند(متهم دستگیرشده) با یکی از همدستانش که در یک گاراژ صافکاری و نقاشی خودرو فعالیت دارد، اقدام به سرقت کامپیوترها در پوشش های تعمیرگاهی می کنند و سپس قطعات سرقتی خودرو را در استان های دیگر به فروش می رسانند.بنابرگزارش روزنامه خراسان، با اعترافات متهم، بی درنگ افسران تجسس به سراغ همدست وی رفتند؛ اما او که از دستگیری سرکرده باند اطلاع یافته بود، به یکی از شهرهای خراسان جنوبی گریخت که تحقیقات بیشتر برای دستگیری وی و دیگر عوامل مرتبط با این باند سرقت با دستورهای قضایی وارد مرحله جدیدی شده است.

شکایت از خسیس ترین مرد ایران!

خودم هم باورم نمی شود چگونه ۳۰ سال از عمرم را با این مرد خسیس سپری کرده ام و دم برنیاوردم؛ اما اکنون که فرزندانم قصد دارند ازدواج کنند و در دانشگاه ادامه تحصیل بدهند،دیگر نمی توانم این شرایط را تحمل کنم چرا که همسرم حتی تعداد استفاده از سرویس بهداشتی را هم زیرنظر دارد و اگر بیشتر از حد معمول وارد سرویس بهداشتی شوم، مرا زیرمشت و لگد می گیرد که احتمالا غذای بیشتری خورده ام ....
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن ۴۵ ساله که با نگرانی و اضطراب شدیدی وارد کلانتری گلشهر مشهد شده بود، در حالی که فریاد می زد «شما را به خدا کمکم کنید!» به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت:۱۵ سال بیشتر نداشتم که با «فرزین» ازدواج کردم. او پسرعمویم بود و ما در یکی از روستاهای قوچان زندگی می کردیم. به خاطر این که در روستا فقط مدارس ابتدایی وجود داشت، من هم بیشتر از کلاس پنجم ابتدایی نتوانستم درس بخوانم و با نظر بزرگ‎ترها پای سفره عقد نشستم؛ اما «فرزین» در دوران نامزدی هیچ گاه مرا با یک کادوی ارزان قیمت هم خوشحال نکرد.
او هدایای شب یلدا یا عید نوروز را هم که بین نوعروسان مرسوم است، برایم نخرید و من همواره در میان دخترانی که نامزد بودند به شدت خجالت می کشیدم. آن ها از هدایای روزهای مناسبتی و جشن سخن می گفتند اما من به بهانه ای از نزد آن ها می رفتم تا از من درباره هدایای نامزدم چیزی نپرسند!«فرزین»مدعی بود دستش تنگ است! پدر و مادرم نیز معتقد بودند وقتی زندگی مشترک را آغاز کنید همه چیز روبه راه می شود!
خلاصه در همین شرایط فرزین تصمیم گرفت برای یافتن شغلی مناسب به مشهد مهاجرت کنیم. با آن که خانواده ام مخالف بودند ولی به خاطر همسرم راهی مشهد شدم . این درحالی بود که رفتارهای خساست بار فرزین هیچ تغییری نکرد. او که در یک تعمیرگاه خودرو مشغول کار شده بود،حساب و کتاب همه چیز را داشت. وقتی از خانه بیرون می رفت مقدار معینی چای و تعداد شمارش شده قند را برایم می گذاشت تا از آن استفاده کنم. حتی مقدار حبوباتی که باید در غذا استفاده می کردم یا تعداد سیب زمینی و پیاز هم مشخص بود. اگر مقدار مصرف آب و برق و گاز هم از ماه قبل بیشتر بود، باید کتک می خوردم . او زمانی که سرکار می رفت درِ سرویس بهداشتی را قفل می کرد تا زمانی که خودش به خانه بازگردد. چندبار از شدت گرسنگی غش کردم که همسایگان نجاتم دادند. او می گفت من اسراف می کنم. به همین دلیل هم هیچ مهمانی به خانه ما راه نداشت. وقتی دومین فرزندم به دنیا آمد، اوضاع خیلی بدتر شد چرا که پسرم باید شیرخشک مصرف می کرد و او آن قدر به فرزندم گرسنگی می داد که از شدت گریه سیاه و کبود می شد. «فرزین» حتی در محبت کردن هم خسیس بود؛ به گونه ای که در طول ۳۰سال گذشته یک بار هم کلمه ای محبت آمیز بر زبانش جاری نکرده است و اعتقاد دارد بچه ها با شنیدن این جملات پررو می شوند! این درحالی بود که من هم حتی از لفظ «جان» برای فرزندانم نمی توانستم استفاده کنم! ولی حالا که فرزندانم باید به دانشگاه بروند و دخترم قصد ازدواج با خواستگارش را دارد، دیگر نمی توانم این رفتارهای خساست بار را تحمل کنم. به همین دلیل به کلانتری آمده ام تا از او برای آزار و اذیت خانواده اش شکایت کنم اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهر) اقدامات مشاوره ای و روان‎شناختی با دعوت از شوهر این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی برای بررسی دلایل رفتارهای خسیس ترین مرد ایران آغاز شد.
براساس ماجراهای واقعی در زیر پوست شهر

محاکمه عاملان قتل هولناک با دسیسه شیطانی !

۳متهم یک پرونده جنایی که سال گذشته جوان ۱۹ ساله ای را با دسیسه شیطانی به داخل زیرگذر یکی از خیابان های سبزوار کشانده و او را به طرز وحشتناکی کشته بودند،در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پای میز محاکمه ایستادند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ،یکی از متهمان اصلی این جنایت که هنگام ارتکاب جرم به سن قانونی نرسیده و در کانون اصلاح و تربیت به سر می برد به همراه دو متهم زندانی دیگر مقابل قضات برجسته شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قرارگرفتند و به سوالات تخصصی قاضی محمدشجاع پور فدکی(رئیس دادگاه)و قاضی جوادآسیان یزد(مستشار)پاسخ دادند.
ماجرای این جنایت هولناک بیست وهفتم مهر سال گذشته در شهرستان سبزوارهنگامی رخ داد که ۳ جوان با انگیزه انتقام گیری از سخن چینی ها و رفتارهای ناروایی که خشم نوجوانی به نام «ه»را برانگیخته بود،تصمیم گرفتند با دسیسه ای شیطانی جوانی به نام«الف»را به نقطه ای خلوت بکشانند و از او زهرچشمی وحشتناک بگیرند! چراکه دو متهم پرونده به «ه»نوجوان۱۷ ساله گفته بودند که «الف»حرف های زشتی پشت سراو زده است. این گونه بود که۳جوان مذکور ،با طرح نقشه ارتباط غیراخلاقی با یک دختر جوان،«الف»را درتاریکی شب به درون زیرگذری قدیمی در یکی ازخیابان های سبزوار کشاندند و به طور غافلگیرانه او را هدف ضربات چاقو قراردادند.
درحالی که مجروح این حادثه با مرگ دست وپنجه نرم می کرد،هنوز خشم «ه»فروکش نکرده بود به همین دلیل او به سراغ موتورسیکلت«الف»رفت و با بازکردن در باک بنزین ،آن را نیز به آتش کشید .سپس متهمان سوار برخودرو از محل گریختند.دقایقی بعد شعله های آتش زبانه کشید ونورآن توجه رهگذران را جلب کرد. بدین ترتیب ماجرای این جنایت هولناک درحالی لو رفت که «الف»هنوز نفس می کشید. بنابراین با تماس شهروندان ،نیروهای امدادی از راه رسیدند و پیکر نیمه جان«الف»را به مرکزدرمانی انتقال دادند اما تلاش های کادر درمان بی نتیجه ماند و این جوان با یک دسیسه شیطانی به قتل رسید.
خیلی زود با دستورهای ویژه بازپرس شعبه دوم دادسرای عمومی وانقلاب سبزوار،گروهی از عوامل پلیس آگاهی وارد عمل شدند و با بازبینی دوربین های مداربسته،۳متهم این پرونده جنایی را دستگیر کردند. با اعتراف صریح متهمان به قتل «الف»،کیفرخواست این پرونده صادر شد و با توجه به اهمیت و حساسیت آن، در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی توسط قضات باتجربه مورد رسیدگی قرارگرفت.
بنابرگزارش روزنامه خراسان،شنبه گذشته،هر۳متهم این پرونده جنایی در حالی پای میز محاکمه ایستادند که یکی از متهمان از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه هدایت شده بود. در این جلسه محاکمه،هریک از متهمان به تشریح نقش خود در ارتکاب این جنایت وحشتناک پرداختند و به سوالات تخصصی قضات دادگاه پاسخ دادند.

راز دستبرد کودکان۶ و۱۰ساله به مراکزخرید!

با شناسایی دو کودک خردسال۶ و۱۰ساله که به مراکز خرید در هسته مرکزی مشهد دستبرد می زدند ،راز پنهان این ماجرا با دستگیری زن پارک نشین لو رفت.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،در پی وقوع سرقت های متعدد از واحدهای صنفی و مراکز خرید در اطراف میدان۱۷شهریور مشهد،ماموران کلانتری شهید نواب صفوی با دستور مستقیم سرهنگ علی ابراهیمیان(رئیس کلانتری)تحقیقات ویژه ای را با رصد دوربین های مداربسته آغاز کردند.بررسی های آنان نشان داد دو کودک ۶ و۱۰ ساله که پوشش یکی از طوایف استان سیستان وبلوچستان را دارند به شیوه کش و روزنی سرقت های مذکور را از فروشگاه ها و مراکز خرید انجام می دهند. در همین حال پانزدهم شهریور نگهبان یکی از مراکز خرید با شناسایی دختر وپسر خردسال ،ماجرا را به نیروهای گشت انتظامی کلانتری نواب صفوی اطلاع داد و بدین ترتیب نیروهای انتظامی با زبان کودکانه با آنان وارد گفت وگو شدند چراکه مشخص بود در پس پرده سرقت های کودکانه،رازی نهفته است. دو کودک مذکور که مدعی بودند خواهر وبرادر هستند،خیلی زود مادرشان را لو دادند و با همان زبان کودکانه گفتند:خوراکی و اجناس گران قیمت مانند زعفران را از فروشگاه ها به شیوه ای که مادرشان به آن ها آموخته است،از مقابل چشمان فروشنده سرقت می کنند و به مادرشان که درون چادر مسافرتی در پارک نشسته است،تحویل می دهند. گزارش روزنامه خراسان حاکی است بنابراین گروهی از افسران تجسس با هدایت سرگرد چنارانی(افسرپرونده)وارد محل شدند و با بهره گیری از شگردهای تخصصی موفق شدند زن جوان معتاد را درون چادر مسافرتی دستگیر کنند. بررسی های پلیس بیانگر آن بود که زن جوان از حدود یک هفته قبل از استان سیستان وبلوچستان به مشهد آمده و درون پارک اطراف میدان ۱۷شهریور چادر زده است. او در حالی که فرزندانش را از داخل چادر هدایت می کرد به فروشگاه ها می فرستاد تا با شیوه کش و روزنی سرقت کنند. درهمین حال مال باختگان درباره شگرد کودکان خردسال برای دستبرد به اموالشان اظهار کردند،دختر بچه۶ساله به بهانه درخواست خوراکی،فروشنده را سرگرم می کردوبلافاصله پسر۱۰ساله با سوءاستفاده از غفلت فروشنده اجناس را از داخل مغازه یا پشت ویترین به طرز بسیارماهرانه ای به سرقت می برد.بنابرگزارش روزنامه خراسان،با استعلام نیروهای انتظامی مشخص شد که زن جوان دارای سوابق سرقت است و در حالی کودکانش را به خلافکاری وادار می کندکه اموال سرقتی زیادی شامل زعفران به ارزش۲۵میلیون تومان،انگشتر نقره ای بزرگ به ارزش ۲۰ میلیون تومان به همراه تعدادی پتوی مسافرتی،لوازم آرایشی بهداشتی،ادویه،متکاهای بزرگ،اسباب بازی و... ازداخل چمدان های وی کشف شد.از سوی دیگر با اعتراف این زن جوان به سرقت های متعدد،تاکنون چندتن از متصدیان واحدهای صنفی و مراکز خرید با توجه به فیلم دوربین های مداربسته و کشف اموال سرقتی،از این متهم شکایت کرده اند که با دستور مقام قضایی،وی روانه زندان شد و دوکودک خردسال او نیزتحویل بهزیستی شدند.تحقیقات برای شناسایی مال باختگان همچنان در کلانتری شهید نواب صفوی مشهد ادامه دارد.

چشم های نگران یک مادر!

امروزصبح که پا درکلانتری گذاشتم قلبم مثل پرنده ای در قفس تنگ می کوبید، هرگز فکر نمی کردم روزی برسد که برای پسرم «سیاوش» در این مکان حاضر شوم. «سیاوش» همیشه شاگرد زرنگ کلاس بود .عاشق کتاب های علمی و کامپیوتری بود و معلم هایش ازآینده درخشانی که انتظارش را می کشید، می گفتند اما حالا...
حالا من مادری هستم که دست هایش می لرزد و چشم هایش پر از اشک است.من کارمند یک اداره دولتی و بیشتر روز را بیرون از خانه درگیرکاغذها ،نامه ها و مراجعات هستم. همسرم هم شغل آزاد دارد و ساعات کاری اش نامنظم است.راستش را بخواهید در این سال ها گاهی آن قدر خسته به خانه می رسیدم که فرصت نمی کردم دقیق به تغییرات روحی و رفتاری پسرم توجه کنم. فکر می کردم «سیاوش» همان نوجوان درس خوان وآرام است که باآینده ای روشن قدم بر می دارد.
اما همه چیز از یک سال پیش شروع شد. کم کم متوجه شدم که سیاوش ساعت ها در اتاقش می ماند.گوشی دردست غرق در صفحات فضای مجازی که برای من دنیایی ناشناخته بود. بارها از پشت در شنیدم که با کسی حرف می زند، خنده های بلند، یا گاهی سکوت های طولانی دارد. وقتی وارد اتاق می شدم سریع گوشی اش را پنهان می کرد و به بهانه درس یا خستگی خودش را کنار می کشید. ابتدا تصورکردم طبیعی است. بالاخره نوجوان است و نیاز دارد با دوستانش ارتباط داشته باشد اما بعد وقتی نمراتش شروع به افت کرد قلبم لرزید.
یک شب که لباس هایش را برای شستن برداشتم در جیب کاپشنش چیزی پیدا کردم. یک بسته کوچک با بویی تند و ناآشنا. زمین نشستم و زدم زیر گریه. باورم نمی شد. بعدها فهمیدم نامش «گل» است؛ نوعی مواد مخدر.
بعدتر فهمیدم دوستان جدیدش اغلب از او بزرگ ترند؛ ۱۵،۱۰ سال تفاوت سنی داشتند. کسانی که هیچ شباهتی به همکلاسی های سابقش ندارند. قیافه هایشان، حرف هایشان همه پر از بی خیالی و لاقیدی است. نمی دانم چطور اعتماد ساده پسرم به این آدم ها گره خورد. شاید او دنبال هیجان بود یا شاید دنبال جای خالی ما یعنی من و پدرش!
این روزها مدام خودم را سرزنش می کنم، نکند آن قدر در کار و روزمرگی غرق بودم که نفهمیدم فرزندم از درون دارد فرو می ریزد؟ نکند باید بیشتر کنارش می ماندم. بیشتر با او حرف می زدم و بیشتر نگاهش می کردم؟
امروز به مشاور کلانتری پناه آورده ام. اما نمی دانم چگونه این مسیر تاریک را برای پسرم روشن کنم و ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با راهنمایی های تجربی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) در پی نگرانی های این زن جوان،پسر وی به دایره مددکاری اجتماعی هدایت شد تا بررسی های روان شناختی و اقدامات مشاوره ای برای نجات وی از چنگ مواد افیونی انجام شود.
براساس ماجراهای واقعی در زیر پوست شهر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ | 9:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |