خاک ‌فروشی رضاخان و بحران قره‌باغ

قدرت‌های استعماری که رضاخان و آتاتورک را بر سرکار آوردند با ایجاد پیمان بغداد به دنبال ایجاد سد محکمی در برابر نفوذ کمونیسم شوروی بودند و رضاخان نیزبه دنبال تحکیم روابط با آتاتورک بود.

به گزارش مشرق، «محمد جواد اخوان» در «روزنامه جوان» نوشت:

پس از گذشت حدود یک سال از آخرین منازعه در قره‌باغ، بار دیگر توجه رسانه‌ها به این منطقه جلب شده است. در همان روزهای جنگ سال گذشته (سپتامبر ۲۰۲۰) از جهت حرکت نیروهای دولت آذربایجان می‌شد حدس زد هدف اساسی این دولت از پیشروی بازپس‌گیری قره‌باغ کوهستانی نیست و هدف‌گذاری دیگری دارد. بیشتر مناطقی که آذربایجان در این جنگ از ارمنستان باز پس گرفتن مناطق خالی از سکنه جنوب قره‌باغ و عمدتاً در حاشیه مرزهای جمهوری اسلامی ایران بود.

حال با گذشت یک سال زمزمه‌هایی از تحرک تازه برای استمرار طمع‌ورزی کشورگشایانه دولت باکو و متحدان آن و جنگ‌افروزی جدید مشاهده می‌شود. البته روشن است که در این میان این حاکمان باکو صحنه‌گردان اصلی این بازی جدید نبوده و در واقع جاده‌صاف‌کن آمال و آرزوهای بازیگران دیگر شده‌اند. بر همین اساس است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح فرمودند: «آن کسانی که با توهّم تکیه به دیگران گمان می‌کنند که امنیتشان را می‌توانند تأمین کنند بدانند که سیلی این را به‌زودی خواهند خوردپشت‌صحنه جولان اخیر باکو را باید در محور صهیونیستی از یک‌سو و قدرت‌طلبان در آنکارا از سوی دیگر جست‌وجو کرد.

به نظر می‌رسد ائتلاف دو جریان عبری و ترکی به دنبال اشغال کانال «زنگزور» (نقطه اتصال میان ارمنستان و ایران) است. در ظاهر امر نفع باکو از اشغال این منطقه، وحدت سرزمینی و اتصال به منطقه نخجوان است، اما در واقع باید گفت فراتر از باکو، بازیگران دیگری هستند که منافع مهم‌تری از این الحاق سرزمینی دارند.

در صورت الحاق زنگزور به آذربایجان، با توجه به هم‌مرزی نخجوان با ترکیه، ترکیه با سرزمین اصلی دولت باکو هم‌مرز می‌شود و آرزوی چندین ساله ایجاد دالان پان‌تورانیستی که از استانبول تا مغولستان امتداد می‌یابد برآورده می‌شود. از سویی این الحاق، اتصال ارمنستان با ایران را قطع می‌کند و ارمنستان (به‌عنوان دشمن قدیمی آنکارا) را در یک محاصره ژئوپلیتیکی قرار خواهد داد. با قطع شدن مسیر میان ایران و ارمنستان، راهگذر زمینی شمال- جنوب که روسیه را به خلیج‌فارس و شبه‌قاره هند متصل می‌کند، نیز متوقف‌شده و عملاَ به زیان کشور هایی، چون روسیه و ایران خواهد بود.

هرچند آرزوی ایجاد دالان پان‌تورانیستی که آسیای صغیر را به قفقاز و از طریق دریای خزر به آسیای میانه متصل می‌کند، خیال خامی بیش نیست، اما می‌تواند یکی از ابزارهای امریکا در مهار قدرت‌های نوظهور آسیایی و غیر غربی همچون روسیه و چین باشد و در ادامه جریانات قومیتی پان‌تورانیستی را در این کشورها فعال‌تر نماید. در واقع هرچند عرض دالان کمتر از ۴۰ کیلومتر است، اما همین ناحیه کوچک می‌تواند تأثیرات ژئوپلیتیکی بزرگی بر جهان داشته باشد.

اما مهم‌تر از دالان زنگزور، ناحیه دیگری است که تأثیر بسیار مهم‌تری دارد و بسیاری از همین خیالات خام موجود در آنکارا و تل‌آویو را سبب شده است. دالانی بسیار باریک به نام «قره‌سو» با عرض کمتر از ۵ کیلومتر که ترکیه را به نخجوان متصل می‌کند. جالب اینجاست که این سرزمین متعلق به ایران بوده و تا همین یک قرن پیش متعلق به کشورمان بوده است. در دوره رضاشاه به دلیل بی‌کفایتی و خیانت پهلوی این منطقه ظاهراً کوچک، اما راهبردی به ترکیه واگذار شد و همین باریکه است که طمع ژئوپلیتیک آنکارا در قفقاز را برانگیخته است.

نکته قابل‌توجه اینکه آتاتورک از دلیل بی‌سوادی و بی‌اطلاعی رضاشاه و کارگزارانش به‌خوبی استفاده کرده و با اعطای زمینی در جای دیگری که به‌هیچ‌عنوان اهمیت آن قابل‌مقایسه با قره‌سو نبود، این نقطه راهبردی را از ایران جدا کرد. داستان ازاین‌قرار است که قدرت‌های استعماری که رضاخان را در ایران و آتاتورک را در ترکیه بر سرکار آوردند، با ایجاد پیمان بغداد به دنبال ایجاد سد محکمی در برابر نفوذ کمونیسم شوروی بودند و در این میان رضاخان نیز به هر طریق به دنبال تحکیم روابط با همتای ترکی خود بود، هرچند این اتفاق به قیمت از دست رفتن خاک ارزشمند و انتزاع سرزمینی راهبردی از ایران رخ دهد.

در این زمینه خاطرات سرلشکر ارفع که در سفر رضاشاه به ترکیه عضو هیئت همراه وی بود، خواندنی است: «من عضو هیئت تحدید حدود و حل اختلافات بودم. یک روز که من و یک سرهنگ ترک بر سر موضوعی مورد اختلاف با حرارت بسیار بحث می‌کردیم رشدی آراس گفت که ما ترک‌ها به نظر اعلیحضرت شاهنشاه اطمینان و اعتقاد کامل داریم، سرهنگ ارفع پرونده‌ها و نقشه‌ها را به حضور ایشان ببرد هرچه فرمودند ما قبول داریم! من نقشه‌ها و کاغذها را جمع کرده به پیش شاه رفتم... همین‌که نقشه‌ها را دیدند فرمودند: موضوع چیست؟ من شروع کردم به توضیح دادن که فلان تپه چنین است فلان منطقه چنان است، آنجا سخت موردنیاز ماست، و از این حرف‌ها... پس از مدتی که با حرارت عرایضی کردم با کمال تعجب دیدم اعلیحضرت چیزی نمی‌فرمایند. وقتی سرم را بلند کردم دیدم شاه با حالت مخصوصی به من نگاه می‌کند گویی به حرف‌هایم چندان توجهی ندارد و تنها چشم به چشم من دوخته است تا ببیند من چه می‌گویم؛ لذا من سکوت کردم. فرمودند: معلوم است منظور مرا نفهمیدی... بگو ببینم این تپه اینجا از آن تپه که می‌گویی بلندتر نیست؟ عرض کردم: بله قربان، فرمودند: آن را چرا نمی‌خواهی؟ این یکی چطور؟ عرض کردم بلی. فرمودند: منظور این تپه و آن تپه نیست. منظور من این است که دو دستگی و جدایی که بین ایران و ترکیه از چندین صد سال وجود دارد و همیشه به زیان هر دو کشور و به سود دشمنان مشترک ما بوده است از میان برود. مهم نیست که این تپه از آن که باشد. آنچه مهم است این است که ما با هم دوست باشیم

به‌این‌ترتیب زمینه برای تجزیه نزدیک به ۸۰۰ کیلومترمربع از خاک ایران فراهم شد. بخشی از خاک ایران که دارای ارزش استراتژیک بالایی بوده و اهمیت تاریخی زیادی هم داشت، شامل قله آرارات کوچک به ارتفاع ۴۰۰۰ متر و دامنه‌های آن، از دست رفت. شاید این واگذاری از مسخره‌ترین واگذاری‌های خاک ایران به اجانب است که صورت گرفت. نواری استراتژیک به ترکیه واگذار شد و به تغییر ژئوپلیتیک منطقه انجامید. خط‌کشی‌های مرزی با دهانه سه و نیم کیلومتری و زائده عجیب‌وغریب در امتداد ارس ترسیم شد تا ترکیه به نخجوان راه پیدا کند و برای نفوذ در قفقاز با مانع زمینی روبه‌رو نباشد. فرض کنید که رضاشاه این خیانت را در حق ملت ایران نکرده بود و این سرزمین کوچک، اما راهبردی را به ترکیه نبخشیده بود، آیا امروز از توهماتی که به دنبال تغییر ژئوپلیتیک منطقه است، خبری بود؟

رشوه‌ای که رضاخان در برابرش نمی‌توانست مقاومت کند!

حسین فردوست می‌گوید: اگر می‌خواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد و یا پیشنهادی را تصویب کند، بهتر بود قبل از شروع نام چند ملک را مطرح می‌کردید و مطمئن بودید که کارتان انجام می‌شد!

به گزارش مشرق، اشغال ایران از سوی متفقین در ۳ شهریور ۱۳۲۰ و در پیامد آن برکناری شاه وقت در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ و جایگزینی ولیعهد او یکی از مهم‌ترین و قابل توجه‌ترین رخدادهای تاریخ معاصر است و در عین حال آن طور که باید و شاید به آن پرداخته نشده است. ارزیابی درست و معنادار از رضاشاه و حکومت او بدون بررسی مطالعه سال‌های پایانی سلطنت او و طرز سقوط او ممکن نیست. برای اینکه مخاطبان فارس بهتر با سال‌های پایانی حکومت رضاخان آشنا شوند بخشی از خاطرات و اسناد را منتشر می‌کنیم تا غبار زمان بر حقیقت دوران رضاخانی ننشیند.

رضاخان در برابر کدام رشوه نمی توانست مقاومت کند؟

https://cdn.mashreghnews.ir/d/2021/08/29/4/3244693.jpg

اسناد تصاحب زمین‌های مردم توسط رضاشاه

اگر رضاخان خاطرات خود را می‌نوشت و در آن توضیح می‌داد که چرا هزاران هزار مالک را بی ملک کرد تا خود مالک شود، دانستن انگیزه او جالب بود. تصور می‌کنم اگر خاطراتش را می‌نوشت باید می‌گفت که از نظر ملک سیری نداشتم! از شخصی که خود زمانی به رضاخان پیشنهاد فروش املاکش را داده بود پرسیدم. پاسخ داد: «اگر می‌خواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد و یا پیشنهادی را تصویب کند، بهتر بود قبل از شروع نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح می‌کردید و مطمئن بودید که کارتان انجام می‌شد!» همه و یا لااقل تعداد زیادی از کسانی که حق ملاقات با او را داشتند چنین پیشنهاداتی می‌دادند و این نقطه ضعف بزرگ رضاخان بود. در روزهای اشغال ایران توسط متفقین، که انگلیسی‌ها رضا را به عنوان یک مهره بی ارزش و مدفون می‌دانستند، رادیوی بی بی سی سه روز متوالی درباره املاک رضاخان سخن گفت و می‌گفت که بزرگترین خدمتی که رضاخان به مملکتش کرده، غصب کلیه اموال مردم شمال است؟

کتاب: ظهور و سقوط جلد اول صفحه: ۱۱۲

رضاخان با هیتلر و بلند پروازی‌های او همدلی داشت

(فردوست) همانطور که گفتم، با پیشرفت آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، مناسبات صمیمانه‌ای بین رضاخان و هیتلر بوجود آمد. ارتش آلمان تا کوه‌های قفقاز پیشروی کرده بود و به مرزهای ایران نزدیک می‌شد. متفقین به وحشت افتادند و با اطلاعاتی که از درون دربار رضاخان داشتند، مطمئن شدند که اگر ارتش آلمان بتواند خود را به مرزهای ایران برساند، رضاخان صددرصد در اختیار آلمان‌ها قرار خواهد گرفت و آلمان هیتلری از طریق ایران می‌تواند بر خاورمیانه از سویی و بر سایر مستعمرات انگلیس که هندوستان مهم‌ترین آنها بود، از سوی دیگر اعمال کنترل کند. آیا مسئله گرایش رضاخان به آلمان نازی ساختگی بود یا واقعیت داشت؟ باید بگویم که کاملاً واقعیت داشت. از مدتها قبل، نزدیکی‌های سیاسی بین آنها ایجاد شده بود و رضاخان با هیتلر و بلند پروازی‌های او همدلی داشت.

https://cdn.mashreghnews.ir/d/2021/08/29/4/3244694.jpg

رضاخان در حال سان دیدن از دانشکده افسری، ارتش مورد مباهات او حتی یک روز هم در برابر بیگانگان تاب نیاورد!

ولیعهد هم در همین عوالم بود و در صحبت‌هایش با من موفقیت آلمان را صددرصد می‌دانست. او در اتاقش نقشه‌ای نصب کرده بود و در آن شهرهایی که توسط آلمان‌ها اشغال می‌شد را علامت‌گذاری می‌کرد. او به من دستور داد که از طریق رادیو به وسیله سنجاق پیشرفت لحظه به لحظه جنگ را در نقشه منعکس کنم. رضاخان یک قزاق بود و اطلاعات نظامی کلاسیک نداشت و مسائل را ساده می‌دید. لذا می‌توان گفت که حتی او نیز بنوبه خود تحت تأثیر جرق های پسرش قرار می‌گرفت.

کتاب: ظهور و سقوط جلد اول صفحه: ۸۷

ایرانیان از برای رهایی از سلطه انگلستان طرفدار آلمانند

تلگرام دریفوس (سفیر آمریکا در ایران ) در ۲ جولای ۱۹۶۲: «نخست وزیر و دیگر مقامات بلندپایه ایران، مخصوصاً کسانی که ارتباط تنگاتنگی با متفقین دارند، از بابت پیروزی‌های آلمان در مصر، که در نگاه ایرانیان به عنوان مقدمه فتح کل خاورمیانه تعبیر می‌شود، عمیقاً نگرانند. توده‌های مردم از بدبیاری‌های انگلیس شادمانند و ابراز امیدواری می‌کنند که عملیات در مصر منجر به رهایی آنان از سلطه روس و انگلیس بشود. کمتر کسی به عواقب اشغال ایران به دست آلمان می‌اندیشد، و تنها آرزوی مردم خلاصی از شر متجاوزان به خاکشان است. شکی نیست که آلمانی‌ها در ایران به عنوان منجیان رهایی بخش مورد استقبال قرار خواهند گرفت. نفرت از اشغالگران، قحطی و شبه قحطی در پاره‌ای از نقاط کشور، قیمت‌های نجومی، اجناس، کمبود کالا، اختلال در روند عادی زندگی و طغیان مجدد ایلات و عشایر، اعصاب مردم را به هم ریخته است. به عقیده بنده، در صورت ورود یا حتی نزدیک شدن قوای آلمان به ایران باید منتظر اغتشاشات شهری و انتقام گیری از بیگانگان باشیم. این خطر برای اقلیت‌های مسیحی شمال ایران به مراتب بیشتر است.

کتاب: ایران پل پیروزی سرزمین قحطی صفحه: ۲۹۲

زمینه سازی بی بی سی فارسی برای اشغال ایران

بی بی سی فارسی از ابتدای تأسیس خود تا پایان تابستان ۱۳۲۰ کارزار تبلیغاتی بی وقفه‌ای را در سه جبهه صورت می داد: بدبین کردن ایرانیان نسبت به آلمان هیتلری و متحدانش، ایجاد بدبینی درباره رضاشاه به عنوان همکار آلمان و در نهایت آماده سازی اذهان عمومی برای اشغال ایران و توجیه راهبردی آن. برای رسیدن به این اهداف، یک کارمند سابق شرکت نفت انگلیس و ایران به نام «لورنس پاول الول ساتن» (۱۹۸۶-۱۹۹۲) به عنوان مشاور و ناظر ارشد به استخدام رادیو بی بی سی فارسی در آمد.

الول ساتن در سالهای واپسین جنگ و پس از لمبتون، وابسته مطبوعاتی و تبلیغاتی سفارت کشورش در تهران شد. سپس همانند لمبتون به کرسی استادی تاریخ و زبان فارسی (البته در دانشگاه ادینبورو اسکاتلند) دست یافته هنگامه جنگ جهانی دوم صحنه پیکار خاموش وزارت امور خارجه و مسئولان ارشد بی بی سی با برخی از کارکنان بخش فارسی برای انتشار مطالب تبلیغاتی و فرمایشی دیکته شده از سوی وزارت امور خارجه بود. این مسئله در ابتدا این گونه حل شد که مطالب ارسالی به عنوان خبرنگار به ظاهر مستقل تهیه شود، اختلاف نظر این گونه خاتمه یافت: «بی بی سی پذیرفت که دولت انگلستان به لحاظ قانونی می تواند با پذیرش کامل و علنی مسئولیت پخش هر چیزی را از بی بی سی فارسی بخواهد

کتاب: ایران و استعمار انگلیس اولین همایش صفحه: ۱۸۰

هدف اصلی انگلستان در ایران عبارت حفظ مناطق نفتی بود

هدف اصلی انگلستان در ایران عبارت بود از حفظ منافع خویش و به خصوص حفظ مناطق نفتی در مقابل هرگونه تهدید احتمالی از خارج، اما حفظ این منافع، چنانچه در یادداشت وزارت امور خارجه و گزارش ستاد ارتش انگلستان نیز آمده بود، می بایست بدون تقویت بنیاد نظامی و اقتصادی ایران انجام گیرد. از آنجا که انگلستان نیروی نظامی کافی برای فراهم آوردن منافع در این منطقه نداشت، دولت انگلستان راه سومی را برگزید و آن توافق با شوروی از طریق مذاکره مستقیم بود.

انگلستان اکنون در نظر داشت که تصرف استانهای شمالی کشور را توسط شوروی، که در قرارداد سری ۱۹۰۷میلادی به عنوان منطقه نفوذ شوروی شناخته شده بود با این شرایط مورد موافقت قرار دهد. انگلستان مناطق نفتی ایران را به تصرف کامل خود درآورد؛ شوروی متعهد شود که بعد از اشغال استانهای شمالی سعی در ادامه پیشروی به سمت جنوب ایران نکند. نه تنها جواب منفی انگلستان به تقاضاهای کمک دولت ایران، بلکه روش انگلستان در سایر مسائل مربوط به روابط دو کشور، نشان می داد که این کشور همواره منافع ایران را بدون کوچکترین احساس مسئولیتی قربانی منافع خود خواهد کرد.

پس از آنکه در ژوئن ۱۹۴۱ (تیر ۱۳۲۰) شوروی و انگلستان بر ضد قدرتهای محور متحد شدند، خیلی زود بر سر موضوع اشغال ایران نیز به توافق نهایی رسیدند. اهمیت سوق الجیشی ایران اهمیت سوق الجیشی اشغال نظامی ایران عبارت بود از: الف) نیاز به ایجاد خطوط ارتباطی مستقیم و مطمئن برای حمل کمک های نظامی انگلیس و آمریکا به شوروی وجود راه آهن سراسری و راه شوسه که خلیج فارس را به مرزهای شوروی پیوند می زد، امکان فرستادن کالا را به طور مطمئن و بدون خطر نابودی توسط نیروهای دشمن، به شوروی ممکن می ساخت. ب) حراست از مناطق نفتی در جنوب ایران در صورتی که نفت ایران از تسلط دولت انگلستان خارج می شد، آغاز رویه عملیاتی نظامی برضد دول محور در خاورمیانه برای ارتش انگلستان تقریبا غیرممکن می گردید.

کتاب: ایران و استعمار انگلیس اولین همایش صفحه: ۳۸۲

شوروی ایران را سهم انگلستان می‌دانست

شوروی در سال های ۱۳۲۰-۱۳۳۲ می‌توانست سیاست خود را در ایران تهاجمی تر کند و نیروی کافی داخلی (حزب توده) را نیز در اختیار داشت. ولی شوروی همیشه عقب می‌نشست، چون می‌دانست که اشغال ایران و یا الحاق آن به بلوک کمونیستی برای آمریکا به هیچوجه قابل قبول نخواهد بود. مسلماً برای روس‌ها یک ایران کمونیستی ایده آل بود، ولی ایده آلی که وصول به آن در شرایط موجود امکان پذیر تلقی نمی‌شد و لذا آنها راه توسعه مناسبات با رژیم محمدرضا را پیش گرفتند. را در اینکه استالین روابط حسنه با محمدرضا داشت تردیدی نیست و او تنها فرد از سران سه قدرت بود که در کاخ به ملاقات محمدرضا آمد و او را برای همیشه سپاسگزار خودکرد. محمدرضا همیشه این محبت استالین را به خاطر داشت.

کتاب: ظهور و سقوط جلد اول صفحه: ۵۳۹


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ایران از۲۰۰ سال قبل تا بحال

تاريخ : چهارشنبه ۲ مهر ۱۴۰۴ | 17:38 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |