روضه روزچهارم محرم بیاد فرزندان زینب علیهاسلام

عمریست پای داغ شما گریه می کنیم - با داغ های کرببلا گریه می کنیم

هر شب میان محفل تان حلقه می زنیم - یا سینه می زنیم و یا گریه می كنیم

یك شب نمی شود كه در این بزم بنگری - ما هم كنار صاحب عزا گریه می كنیم

هرجا كه ذكر نام شما هست،كربلاست - فرقی نمی كند كه كجا گریه می كنیم

با عِطر یاس روضه ی تان گرم می شود - با زخم های علقمه تا گریه می كنیم

با گریه های مادرمان شیر خورده ایم -  تا گریه كرد دید كه ما گریه می كنیم

آمد محرم و دل ما زار زینب است - آمد محرم و همه جا گریه می كنیم

دو خط از حضرت زینب سلام الله علیها برات بخونم

ملجاء اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود -  شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است

مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی - این حسین تنها یك عاشق دارد آن هم زینب است

عاشق بچه شو می فرسته،عاشق به بچه ها می گه اصرار كنید،دوتا بچه ها رو حاضر كرد،با یه بیچاره گی،با یه مكافاتی اجازه گرفتند،خون به دلشون شد،دایی راضی نیست،اینها برن،اومدن گفتند دایی،تو رو خدا،همه رفتند،ما دیگه زنده بمونیم فرقی برامون نمی كنه،اصلاً بگو ببینیم چرا بچه های دایی حسن رفتند؟چرا ما نرفتیم؟تو كه بری ما به چه امیدی زنده بمونیم،معرفت رو ببین،جفتشون قهر كردن،راهشون رو گرفتند طرف خیمه،خانم زینب تو خیمه است،نیومده مبادا داداش خجالت بكشه اگه اجازه داد،نرسیده به خیمه،زینب دید صدا گریه داره میاد،مادر بین صد تا صدا ،صدا گریه ی بچه شو می شناسه،صدا شیپور و طبل میآد،حبل المبارز می كنن،سر و صدای دشمن ناله ی اهلبیت،یه وقت دید صدا آشنا داره می آد،هی داره نزدیكتر می شه صدا،همچین پر خیمه رو كنار زدند محكم،بچه است،قهر كرده،اومدن یه گوشه خیمه،نشستند شروع كردن خودشون رو زدن،مادر دو تا دست بیشتر نداره،این رو می گرفت اون خودش رو می زد،حالا به من بگید چی شده من مشكلتون رو حل كنم،با هق هق گفتند،اجازه نداد،گفت:بلند شدید،این دفعه خودم  هم باشما میام،حسین تا حالا تو عمرم رو من رو زمین نگذاشته،اما چون جون شما در میونه امكان داره بگه نه،اگر گفت نه یه رمزی یادتون میدم،یه جمله ای گفت،راه انداخت بچه هارو،كفن پوش كرد،عمامه بست براشون ،جلو داره میاره قربونی هاشو،تا حسین دید زینب داره با این هیبت میاد،تو دل خودش گفت:دیگه نمی شه به زینب گفت نه،تصمیم خودش رو گرفته،دیگه بچه ها نگذاشتند مادر حرف بزنه،همون رمز و به كار بردند،خودشون رو انداختند رو پای دایی،گفتند دایی جان مادرت،حسین نشست بغلشون كرد،فقط می گفتند:جان مادرت،جان مادرت،برا ما بده برگردیم، جان مادرت بخدا بابامون راضیه،جان مادرت،آخر دیگه حسین طاقتش طاق شد،گفت:به جان مادرم می ذارم برید،فقط گریه نكنید،گریه شما جگرم رو آتیش زد،شمشیر حمایل كردن بچه های دختر شیر خدا،سر غلاف به زمین كشیده می شد،اومدن وسط میدان،اصل و نسب بكار نبردند،صدا زدند،امیری حسین و نعم الامیر

دوباره در دل من خیمه عزا نزنید - نمک به زخم من و زخم خیمه ها نزنید

شکسته  تر زمن پیر دیگر اینجا نیست - مرا زمین زده است اکبرم شما نزنید

برای آنکه نمیرد كنارتان زینب - برای بردنتان جز مرا صدا نزنید

میان این همه لشكر كنار این همه تیغ - چگونه باز بگویم كه دست و پا نزنید

خدا کند که بگوید کسی به قاتلتان - فقط نه اینکه دو بی کس دو تشنه را نزنید

اگر كه در برابر چشمان مادری دل خون -  سر دو تازه جوان را به نیزه ها نزنید

هرچی سر می دید گریه می كرد،اما سر دوتا بچه هاشو كه دید،گفت:مادر فداتون بشه،روسفیدم كردید،یه بار عبدالله بن جعفر سئوال كرد،خانم جان من می دونم كارهای تو حكمتی داره،تو عالمه غیر معلمه ای،بگو ببینم می گن هر كسی رو زمین افتاد،تو رفتی كمكش،اما چرا بچه هام افتادن نرفتی،گفت:ترسیدم داداشم خجالت بكشه،آی اباالفضلی ها،من سراغ دارم یه جای دیگه هم زینب نرفت،هم دور بود،اگه از خیمه می آمد همه خیمه رو غارت می كردند،دید حسین داره می آد،یه دست به كمر،یه دست عنان ذوالجناح،همچین كه فهمید عباس رو كشتند،گفت:داداش برگرد هر جور شده بیارش،گفت:آخه وصیت كرده منو خیمه نبر،گفت:اگه نری الان تكه پاره اش می كنن،اومد دید هركی داره با نیزه و شمشیر می زنه،بدن و پاره پاره كردن،ای حسین..

متن روضه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها- حاج محمودكریمی

منبع: كتاب گودال سرخ

دید زینب چو برادر تنهاست

اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ. وَ اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا عَون ویا مُحَمَّد اِبنَی عَبدِ اللهِ بنِ جَعفَر

دید زینب چو برادر تنهاست - بهر یاری برادر برخاست

دو جگر گوشه خود را طلبید - به موی هر دو پسر شانه کشید

روی بر حجت داور آورد - هر دو را نزد برادر آورد

از تو سر در ره حق باختن است - سهم من سوختن و ساختن است

دو جگر گوشه من منتظرند - خبر از ما سوی مادر ببرند

ای برادر تو دوای دردم - با چه رویی به حرم برگردم

این دو گل هست به دوران ثمرم - هدیه بفرست به سوی پدرم

گفت ای خواهر غم پرور من - بس بود داغ علی اکبر من

گفت ای نور دو چشمان من - ای که هستی سرو سامان من

قافله ابی عبدالله از مدینه به سوی مکه حرکت کرد ، چند منزل نگذشته بود یک وقت دید دو سوار دارند می آیند ، ابی عبدالله فرمود : عباسم برو ببین دو سوار که می باشند دید بچه های زینب اند ، آورد خدمت امام حسین ، زینب هم آمد ، خوشحال شد ، روز عاشورا هم بچه ها را آورد نزد برادر ، برادر اجازه بده محمد و عون هم به میدان بروند ، همین جا که اجازه داد زینب خوشحال شد ، بچه ها را بدرقه کرد اما وقتی عزیزانش (محمد و عون)شهید شدند زینب از خیمه ها بیرون نیامد مبادا چشمش به صورت برادر بیفتد برادر خجالت بکشد . همه صدا بزنید حسین .

ای به یک روز مادر دو شهید - وی فدای دو نازنین پسرت

ای که در طول کمتر از یک روز - ماند هفتاد و دو داغ بر جگرت

وقتی خبر شهادت محمد و عون به مدینه رسید، ابوالسلاسل غلام آزاده شده ی عبدالله از شدت ناراحتی گریبانش را پاره کرد و با آه و ناله و گریه نزد عبدالله آمد و ناله کنان گفت: ای محمد جان، ای عون، ای عزیزانم، کیست زیباتر از شما که همچون دو گوهر درخشان بودید؟! … ولی در آخر بی ادبی کرد و گفت: این مصیبت به خاطر حسین (علیه السّلام) بر ما وارد شد. اگر آنها با حسین (علیه السّلام) نمی رفتند شهید نمی شدند. عبدالله پس از اطلاع از خبر شهادت آنها گفت: إنّا لله وِ إنّا علیه راجعون، سپس با عصبانیت بر سر آن غلام فریاد کشید. (مقتل ابی مخنف (ترجمه) ص 129، موسوعه آل النبی، ص 704 - منبع:كتاب گلواژه های روضه)

گل های زینب (سلام الله علیها)

عبدالله ثروتمند بوده، وقتی می آید شام (بعد از عاشورا) برای زینب خونه می خره، باغ بزرگ خریده، یه وقت خواهش کرد از زینب (سلام الله علیها) او را به باغ ببرد، شاید حالش بهتر بشود، وقتی وارد باغ شد، چشم زینب (سلام الله علیها) به این همه گل افتاد، شروع کرد به گریه کردن، فرمود: عبدالله این گلهای شاداب را می بینی ولی گلهای من کربلا همه از تشنگی پژمردند، گلهای مرا کربلا سر بریدند … . (منبع:كتاب گلواژه های روضه)

کالای زینب (سلام الله علیها)

این تازه اولین کالای بازار زینب است، چشم اوست، موی اوست، قد اوست که باید خمیده شود … .

تو جنگ های قدیم، وقتی می خواستند قربونی کنند، زیر چشم بچه هاشون سرمه می کشیدند، که معلوم بشه برای فدا شدن برای خدا آماده است، مثل بعضی شهدا که شب عملیات حنا می بستند.

زینب (سلام الله علیها) هم همین کار کرد، خودش سرمه کشید، خودش کفن به تنشون کرد … . (منبع:كتاب گلواژه های روضه)

ما دو مرد رهیم - یار ثار اللهیم

اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ وَ اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا عَون ویا مُحَمَّد اِبنَی عَبدِ اللهِ بنِ جَعفَر

ما دو مرد رهیم - یار ثار اللهیم - در رهت جان دهیم - یا بن الزهرا

اذن میدان بده - شهد جانان بده - زاده زینبیم - یا ابن  الزهرا

محرم عشق تو در منا ییم - حا جیان ره کربلاییم - یا حسین یا حسین

ما اسیر توییم - تو اسیر خدا - ای شه کربلا یا ابن الزهرا

جان زهرا قسم - تحفه خواهرت - رد مکن از وفا - یا ابن الزهرا

تاب تنهاییت را نداریم - کربلایی شویم جان سپا ریم

یا حسین یا حسین

گر چه دیر آمدیم - سر به زیر آمدیم - نزد وجه خدا یا ابن الزهرا

ما فدا یی تو عاشق اکبریم - کشته هل اتی - یا ابن الزهرا

ما غلام ابو فاضل تو - زاده زینب و حا صل تو

این دو تا بچه واسه ی این که بزرگتر به نظر بیایند، شال به کمر بستند، زیر کلاه خودشان عمامه گذاشتند که خوود بازی نکند، غلاف شمشیر این دو به زمین کشیده می شد، غلاف را به کنار انداختند، ولی هیبت، حیدری است، جلوه  جلوه ی علوی است، آمدند جلوی دایی، (زبان ساده) دائی جان ! نوبت ما نشده؟ حسین (علیه السّلام) بغلشون کرد، فرمود: این لشگر می کشندتون، برید منو شرمنده ی مادرتون نکنید، ولی حرف دل زینب اینه ...

مدعی دیگر مزن بیهود لاف عاشقی - گر حسین تنها یک عاشق دارد، آن هم زینب است

اجازه نداد، رفتند به خیمه ی مادر، ناراحت، کلاه خوود را برداشتند، شمشیر کنار گذاشتند، یک گوشه نشستند، مادر گفت: چی شده؟ مادر جان، دایی اجازه نمی دهد، خودت یه کاری بکن، آری، راهشو زینب(سلام الله علیها)بلده، اومد گفت: حسین ! جانِ مادر ... (منبع:كتاب گلواژه های روضه)

منتظر مادر

خوبه هر جوونی از دنیا می خواد بره، آخرین لحظه مادر بالا سرش بیاد، چشماشو ببنده، خیلی مهمه جوون، مادر بالا سرش باشه، بابا خوبه، اما مادر چیز دیگه ای است، مادر که بیاد، اون آخر لحظه یه نازی می کنه، اما بچه های زینب (سلام الله علیها) هر چی منتظر موندند مادر نیومد … اینقدر این دو تا آقا غریب بودند، وقتی ابی عبدالله خواست بره میدان، بدن این دو را بیاورد، فرمود: عباس جان ! یا تو برو، یا من می رم، یکی باید بغل خیمه ها بمونه، لذا دیدند حسین (علیه السّلام) تنهایی، یکی رو بر این دست، یکی بر دست دیگر گذاشته از میدان می آید، ای غریب آقا …

هر دل که شنید صدای زینب - دیوانه شده برای زینب - خاکستریم به جا نمانده - از آن که شنید نوای زینب (منبع:كتاب گلواژه های روضه)

عاشق و معشوق

به قول حاج اکبر ناظم: عاشق و معشوق شدند روبرو (خواهر و برادر) دوتایی رسیدند به هم، گریه می کردند، مثل اینکه یه عمر همدیگه رو ندیدند ... لذا وقتی خدا این دو فرزند را به زینب (سلام الله علیها) عطا کرد، وقتی اینها را بزرگ می کرد، می گفت: زیر لب حسین، شما فدایی حسینید ... . (منبع:كتاب گلواژه های روضه)

هزار اگر

اگر چه خواهر تو بی بضاعت است اما - ببین میان بساطش دو تا پسر دارد

برای نجمه و لیلا اگر نیاوردی – همین که نوبت من شد، هزار اگر دارد

در روز عاشورا، وقتی نوبت به جوانان هاشمی رسید. فرزندان زینب کبری (سلام الله علیها) نیز خود را آماده قتال کردند.حضرت زینب (سلام الله علیها) در این موقع که فرزندان دلبند خود را راهی قتال با دشمنان دین و قرآن می کرد، حالتی دگرگون داشت. او عقیله بنی هاشم است. او نائبة الامام است. اصلاً او شریک کربلای حسین (علیه السلام) است. نه بدین جهت که بنابر نقل، فرزندان خود را با دست خود کفن پوش و فدیة راه حسین (علیه السلام) کرده ، که از لحظه ای که از دامن زهرای مرضیه (سلام الله علیها) پای به عرصه وجود گذاشته، دیده به دیدار حسین (علیه السلام) باز کرده است. برای همین است که اهل دل، آفرینش او را برای کربلا معنا کرده اند.

مگر نه آنکه در زمان حضور در کوفه، در مجلس تفسیر قرآن، وقتی آیه شریفة ”کهیعص“ را برای زنان کوفی تفسیر می کرد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او فرمود:

این عبارت ”کهیعص“ رمزی در مصیبت وارده بر شماست و کربلا را برای آن مخدّره ترسیم کرد.

بسیاری می گویند: زینب کبری (سلام الله علیها)، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید - کما اینکه آن مظلوم حتی غلام سیاه را از قتال بر حذر می داشت - دائی خود را به مادرش فاطمه (سلام الله علیها) قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید.

پس از این مراحل ابتدا محمد بن عبدالله بن جعفر به میدان آمد و این رجز را سر داد:

اشکوا إلی اللهِ منَ العدوانِ - قِتل قومٍ فی الوری عمیانِ - قَد ترکوا معالِمَ القُرآنِ - و مُحکمَ التَنزیلِ و التِّبیانِ - وَ اَظهروا الکُفرَ مَعَ الطُّغیانِ” به خداوند شکایت می کنم از دشمنی دشمنان، قوم ستمگری که کورکورانه به جنگ با ما برخاسته اند . نشانه های قرآنی را که محکم و مبین و آشکار کننده کفر و طغیان است راترک کردند“ و پس از نبردی نمایان، به شهادت رسید.

پس از او، برادرش عون بن عبدالله جعفر راهی نبرد شد و خود را اینگونه معرفی کرد:

اِن تُنکرونی فَانا بنُ جعفرٍ - شهیدُ صِدقٍ فی الجنانِ الازهر - یطیرُ فیها بجناحٍ اَخضرٍ - کَفی بِهذا شَرَفاً فی المحشرِ”اگر مرا نمی شناسید من فرزند جعفر هستم که از سر صدق به شهادت رسید و در بهشت نورانی با بال های سبز پرواز می کند. برای من از حیث شرافت در محشر همین کافی است.“

و او نیز، فدایی راه حضرت حسین (علیه السلام) شد.

بارگاه شهدای کربلا، در پایین پای حضرت حسین (علیه السلام) مدفونند و به احتمال قوی این دو دلداده نیز در همانجا پروانه شمع محفل حائر حسینی هستند. البته در 12 کیلومتری کربلا بارگاهی کوچک منصوب به عون ابن عبدالله وجود دارد که ملجأ زائرین است. برخی را عقیده بر این است که این مرقد یکی از نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) به نام عون می باشد. (سایت تاپ ترینها)

كربلا شرح بلای زینبِ - كربلا خاك عزای زینبِ

اگر زینب آشنای كربلاست - كربلا هم آشنای زینبِ

مهر و خاك كربلا شفا می‌ده - چون قاطی با گریه‌های زینبِ

كربلا با این همه اُبهّتش - سر نهاده زیر پای زینبِ

اگه خاكش بوی عاشقی می‌ده - جای دفن بچّه‌های زینبِ

اذن میدان

روز عاشورا شده ، عون و محمد از مادر اجازه گرفتند.

مادر! اجازه بده ما جان خویش را فدای دایی‌مان كنیم.

زینب فرمود : بارك‌الله به شما، كه چشم‌هایم را روشن كردید.

خودش (كفن به تن بچّه‌ها كرد) و لباس و شمشیر برایشان آماده كرد و با وقار و صلابت زینبی آمدند خدمت ابی‌عبدالله (ع) و سلام كردند : السلام علیك یا ابا عبدالله

ابی عبدالله (ع) تا بچّه‌ها را دید، هر دور ا در آغوش گرفت و فرمود مادرتان كجاست؟ بگویید مادرتان بیاید.

ابی عبدالله با خواهر ملاقات كرد دید زینب (س) دارد گریه می‌كند. سرِ خواهر را به سینه گذاشت و فرمود:خواهر جان! داغ علی‌اكبر (ع) برایم بس است و ...

(حال از این‌جای ذكر مصیبت، به قرآن گوش كنید)

... همه برای سلیمان هدیه آوردند، امّا دیدند، مور، ران ملخی را به دهان گرفته و می‌آورد.

همه اعتراض كردند و ... امّا او بیش‌تر از وسعش، عشقبازی كرده... .

حال می‌گوید:

حسین جان!

شنیدستم سلیمانی ز یك مور - قبول تحفه كرد از مرتضی‌پور - من آن مور ضعیف و ناتوانم

ابی عبدالله (ع) آن‌قدر گریه كرد و ...

خواهر گفت: داداش!

این دو تن قربانی یك موی تو - هستیم بادا فدای روی تو

گر چه نَبْوَد این دو غنچه لایقت - من تهیدستم گذر از عاشقت

به هر نحوی كه بود اجازه داد كه بچّه‌ها (خواهر زاده‌ها) به میدان بروند.

هر دو به سوی دشمن حمله برده، عجب رجزی خواندند و ...

یك عده گفتند: این دو تا، بچه كی هستند؟

یكی فریاد زد: این‌ها بچّه‌های زینب (س) هستند.

یكی گفت: این خواهر چقدر فدای برادرش هست ...

دیگر گفت: الآن داغشان را به دل مادرشان می‌گذارم...

فاصله‌ انداخت‌ دشمن‌ بینشان‌ - برد سویی‌ هر یكی‌ سردار را

خواند دشمن‌ پیش‌ روی‌ هركدام - لشگر مردان‌ نیزه‌ دار را

نیزه‌ها ازجسمشان‌ خون‌ می‌مكید - دیده‌ حق‌ این‌ صحنه‌ غمبار را

از حرم‌ بیرون‌ نیامد خواهرش‌ - تا نبیند خجلت‌ دلدار را‌

سایت آزادی اسپورت کومپلکس

ما غنچه های نورس گلزار زینبیم

ما غنچه های نورس گلزار زینبیم - ما تحفه های او به تو دلدار زینبیم

گل هدیه می کنند به هم عاشقان پاک - ما هم دو گل به پهنه گلزار زینبیم

ما حاصل نماز شب آن مطهره - ماهردو نور دیده بیدار زینبیم

ما پای روضه های پر اشکش نشسته ایم - دل سوخته زآه شرر بار زینبیم

شیر محبت تو از او نوش کرده ایم - پرورده با ولایت تو یار زینبیم

ابنائ زینبیم و زسینه زنان تو - ما بانیان هیئت انصار زینبیم

تیغ برنده ایم و به قلب عدو زنیم - سرباز کوچکیم و دو سردار زینبیم

شمس الضحای مصحف ام المصائبیم - مهتاب عشق شمع شب تار زینبیم

دشمن چه باک نیزه و شمشیرمان زند - ما شاهدان جلوه ایثار زینبیم

امروز اگر به لجه خون دست و پا زنیم - فردا به نیزه شاهد بازار زینبیم

وقت رزم نو گلان زینب است

وقت رزم نو گلان زینب است - حضرت ارباب در تاب و تب است

شور و غوغایی میان خیمه هاست - بر لب زینب فقط ذکر خداست

اهل خیمه بی قراری می کنند - کوفیان لحظه شماری می کنند

حضرت ارباب پشت خیمه ها - برده سوی آسمان دست دعا

با خدای خویش نجوا می کند - شکوه ها از دست دنیا می کند

بر مشامش ناگهان عطری رسید - خواهرش را در کنار خویش دید

رو به سوی آسمان با آه سرد - اشک های چشم خود را پاک کرد

زینبش را دید با آن نوگلان - دست هر یک نیزه و تیر و کمان

گفت خواهر جان عذابم می کنی؟ - از خجالت خوب آبم می کنی

قلب مجروح مرا آزرده ای - کودکانت را چرا آورده ای

داد زینب حرفهایش را جواب - گفت مولا کی تو را دادم عذاب

کودکانم جان نثاران تو اند - کوچک اما جزء یاران تو اند

نو گلانم را ز غم آزاد کن - بار دیگر قلب من را شاد کن

می دهم سوگند بر جان رسول - برگ سبز سبز خواهرت را کن قبول

می ریزیم هستیمونو دایی حسین به پای تو

می ریزیم هستیمونو دایی حسین به پای تو - جون ما فدای تو

ما می خوایم بشیم دایی شهید کربلای تو - جون ما فدای تو

دایی جون مهربون تو بین ما با اکبرت - نباید فرق بذاری

خون ما مگر که سرخ تره ز خون اصغرت - نباید فرق بذاری

شبیه عباس تو ما همدم قلب توییم - کاشف الکرب توئیم

بین این بیابونا ما مرهم قلب توئیم - کاشف الکرب توئیم

اومدیم تا برای مادر ما نوید بشه - مادر شهید بشه

تا که زینب پیش مادر تو رو سفید بشه - مادر شهید بشه

دایی جون هر جا بری ما هم به دنبال توئیم - حاجی خال توئیم

ز ازل دیوونه نگاه تمثال توئیم - حاجی خال توئیم

همه هستی ما فدای اهل خیمه هات - جون ما نذر چشات

چی میشه ما هم بشیم شهید راه کربلات - جون ما نذر چشات

دو دسته گل آوردم حسین برایت      

دو دسته گل آوردم حسین برایت - که تا کنم قربانی به پیش پایت

دسته گل های خواهرت - نذرشش ماهه اصغرت

ای برادر تو زنده باش

مرا به جز این دو گل نبوده حاصل - تویی وجود خواهر تو را چه قابل

می دهم جان برای تو - همه هستی فدای تو

ای برادر تو زنده باش

امید من هستی از تو دل نگیرم - حسین دعا کن تا جای تو بمیرم

بشنو آه و ناله ام - به فدایت دو لاله ام

ای برادر تو زنده باش

به قلب زینب تو ما ه نازنینی - حسین الهی داغ جوان نبینی

دو گلم نذر روی تو - هدیه ی تار موی تو

ای برادر تو زنده باش

برادر عزیزم، زینب شود فدایت

برادر عزیزم، زینب شود فدایت - آوردم از مدینه، دو دسته گل برایت

هدیه من همین است داغ دو نـازنین است

خون جگر ز دیده، بر تو روانه کردم - گیسوی هر دو را خود با گریه، شانه کردم

هدیه من همین است داغ دو نـازنین است

وقت سفر سفارش نموده شوهر من - هدیه به حضرت تو گردد دو گوهر من

هدیه من همین است داغ دو نـازنین است

شکر خدا که امروز، مادر دو شهیدم - روز جزا، به نزد فاطمه، روسفیدم

هدیه من همین است داغ دو نـازنین است

عنایتی که امروز به چشم خود ببینم - بر سینه‌ام نشیند، داغ دو نازنینم

هدیه من همین است داغ دو نـازنین است

از اوّل این دو تن، را پرورده‌ام برایت - تا خون پاک هر دو ریزد، به خاک پایت

هدیه من همین است داغ دو نـازنین است

غلامرضا سازگار

ما که از عشق تو که در تب باشیم

ما که از عشق تو در تب باشیم - هر دو پرورده ی زینب باشیم

ما دو نوباوه ی عبد اللهیم - عاشق روی تو ثاراللهیم

از غم عشق تو ما حیرانیم - دایی آخر به سوی میدانیم

شیر با عشق تو ما نوشیدیم - حالیا بین که کفن پوشیدیم

روز و شب ذکر تو را می گفتیم - اشک از دیده همی می سفتیم

هر سه از عشق تو شیدا گشتیم - پیش مردم همه رسوا گشتیم

نام تو ورد زبان ما بود - مات از کرده ی ما بابا بود

هاجر کرب وبلایم یا حسین

هاجر کرب وبلایم یا حسین - این دو نذری منایم یا حسین

این دو اسماعیل من قربانی ات - تو مکن محرومم از مهمانی ات

این قدر بازی مکن با جان من - نذر خون اکبرت طفلان من

هدیه آوردم برایت یا حسین - هستی زینب فدایت یا حسین

دو علمدار دلیر آورده ام - یا اخا دو بچه شیر آورده ام

بال های جعفر آوردم حسین - بازوان حیدر آوردم حسین

تا شوم در نزد زهرا رو سفید - رخصتی ده که شوم ام الشهید

غم مخور گریان این گلها شوم - تازه مثل نجمه و لیلا شوم

غم ندارم این دو گل پرپر شوند - پیشمرگان علی اصغر شوند

دوست دارم یا اخا این بچه ها - در پی ات باشند روی نیزه ها

رضا رسول زاده

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

تاريخ : جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷ | 10:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |