اولين زائركربلاجابربن عبدالله انصاری
عطيه عوفي كه همراه جابردرسفركربلابوده میگوید: ما همراه جابر بن عبدالله انصاري به قصد زيارت قبر امام حسين عليه السلام حرکت کرديم؛ چون به کربلا رسيديم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل زيارت» نمود و پيراهن پاکيزه اي پوشيد (همانند مُحْرِم، دو جامه سفيد پوشيد) و از کيسه اي عطرش را بيرون آورد (از من درخواست عطر کرد...) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پاي برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در حالي که زبانش به نام و ياد الهي مترنّم بود.
آري، «زيارت» آدابي دارد و «زائر» براي رسيدن به مقام قُرب الهي، بايسته است روح و جسم خويشتن را معطّر و پاکيزه سازد و با زمزمه نام معشوق آرام، آرام در مسير وصال گام بردارد.
ميهمان عرشيان
وقتي شيعيان زائر و سوگوار به قتلگاه رسيدند، با صحنه هاي دلخراشي رو به رو شدند؛ قبرهاي گمنام، خيمه هاي سوخته، زمين خون آلود و تفتيده، نيزه ها و شمشيرهاي شکسته، همگي بيانگر اوج جنايت يزيديان و منتهاي مظلوميت عاشورائيان بود. مشاهده همين تصاوير، خود روضه و مرثيّه اي است که دل ها و چشم ها را با حال و هواي «کربلا و عاشوراي محرّم 61 هجري» پيوند مي دهد و «حماسه حسيني» را براي هميشه تاريخ ماندگار مي سازد. عطيّه عوفي در اين باره نقل مي کند:
هنگامي که نزديک قبر مطهّر سيد الشّهداعليه السلام رسيديم، جابر به من گفت: دستم را روي قبر بگذار. وقتي دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به يکباره از اعماق دل آهي کشيده و بي هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشيدم. چون به هوش آمد، سه بار فرياد برآورد: «ياحسين»
آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت:
حَبيبٌ، لا يُجيبُ حَبيبَه؛ آيا دوست، جواب سلام دوستش را نمي دهد؟!
ولي بعد از لحظه اي، با حالتي غمزده گفت:
و إنّي لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علي اثباجک و فرّق بين بدنک و رأسک؛ حسين جان! من خود، جوابم را مي دهم؛ چرا که مي دانم رگهاي گردنت را بريده اند و بين پيکر و سرت جدايي افکنده اند. لذا پاسخ سلام دوستت را نمي دهي!
زيارتنامه
جابر در مرحله بعد، اين گونه به پيشگاه سيد الشّهداعليه السلام سلام کرد:
...فأشهد أنّک ابن خاتم النّبيّين و ابن سيد المؤمنين و ابن حليف التّقوي و سليل الهدي و خامس اصحاب الکساء و ابن سيد النّقباء و ابن فاطمة سيدة النّساء...؛ من گواهم که تو فرزند بهترين پيامبران و پسر سرور مؤمنان مي باشي. تو فرزند هم پيمان تقوا و سلاله هدايتي و پنجمين نفر از اصحاب کساء و فرزند سرور نقيبان و پسر فاطمه سيده بانوان هستي. و چرا چنين نباشي، که سالار پيامبران با دست خود غذايت داده و در دامان پرهيزگاران پرورش يافته اي و از سينه ايمان شير خورده اي و از دامان اسلام بر آمده اي! خوشا به حال تو در حيات و ممات که پاکيزه زيستي و پاک از دنيا رفتي! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگين است؛ با اين حال، شکّ ندارد که آنچه بر شما گذشت، خير بوده است. فعليک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّک مضيت علي ما مضي عليه اخوک يحيي بن زکريّا؛ پس سلام و رضوان الهي بر تو باد. و گواهي مي دهم که تو همان راه را رفتي، که برادرت يحيي بن زکريّاعليه السلام پيمود.»
سپس به پيشگاه شهداي کربلا چنين سلام فرستاد:
آنگاه چشمش را به اطراف قبر گردانيد و گفت:
السّلام عليکم ايّتها الأرواح الّتي حلّت بفناء الحسين و اناخت برحله، أشهد أنّکم أقمتم الصّلوة و آتيتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهيتم عن المنکر و جاهدتم الملحدين و عبدتم الله حتّي أتاکم اليقين، والّذي بعث محمّداً بالحقّ نبيّاً لقد شارکناکم فيما دخلتم فيه؛
سلام بر شما اي جانهاي پاک که در آستان حسين عليه السلام نزول کرده و آرميده ايد! گواهي مي دهم که شما نماز را برپاداشته، زکات را ادا نموده، امر به نيکي و نهي از پليدي کرده و با ملحدان مبارزه کرده ايد و خدا را تا هنگام شهادت، پرستش و عبادت نموده ايد. سوگند به آن خدايي که محمّدصلي الله عليه وآله وسلم را به حقّ برگزيده و مبعوث کرد! ما نيز در آنچه شما شهيدان در آن وارد شده ايد، شريک هستيم.
پاداش همدلي
جابر در فراز پاياني زيارتنامه اش گفته بود: «سوگند به آن خدايي که محمّدصلي الله عليه وآله وسلم را به حق برگزيده و مبعوث کرد! ما نيز در آنچه شما شهيدان در آن وارد شده ايد، شريک هستيم.» از اين رو، عطيّه و ديگر زائران شگفت زده شده بودند. گرچه آنها به صداقت صحابي سرشناس و عارف پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم باور داشتند، اما سزاوار است که پاسخي براي اين ابهام و سؤال دريابند؛ لذا عطيّه مي پرسد:
چگونه با آنان شريک هستيم و حال آنکه نه دشتي پيموده ايم، نه از بلندي و کوهي بالا رفته ايم و نه در راه خدا شمشيري زده ايم؛ اما اينان کساني هستند که بين سرها و پيکرشان جدائي افتاده و شهيد شده اند، فرزندان آنها يتيم گشته و همسران آنان بيوه شده اند؟!
جابر پاسخ داد: اي عطيّه! من از حبيبم رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم شنيدم که مي فرمود:
من أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک في عملهم؛ هرکس گروهي را دوست بدارد، با آنان محشور مي شود. و هرکس کار عدّه اي را دوست بدارد، در عمل آنها شريک خواهد بود.
جابر بعد از بيان حديث نبوي، گفت:
والّذي بعث محمّداً بالحقّ نبيّاً انّ نيّتي و نيّة اصحابي علي مامضي عليه الحسين عليه السلام و اصحابه؛ سوگند به خدايي که محمّد را به پيامبري برگزيد! نيّت و انگيزه من و يارانم همان چيزي است که حسين عليه السلام و يارانش داشتند.
ارزش تولّي و تبرّي
عطيّه عوفي در پايان گزارش «زيارت اربعين» مي گويد:
جابر به من گفت: اکنون مرا به طرف خانه هاي مردم کوفه ببر. بعد از پيمودن مسافتي، خطاب به من گفت: اي عطيّه! آيا به تو سفارش و وصيّتي بکنم؟ چرا که گمان دارم پس از اين سفر، ديگر تو را نبينم و باهم ديداري نداشته باشيم![عرض کردم: بفرماييد. در اين موقع، آن صحابي جليل القدر گفت:
أحبب محبّ آل محمّدصلي الله عليه وآله وسلم ما أحبّهم، و أبغض مبغض آل محمّد ما أبغضهم و إن کان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن تزلّ له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له اُخري بمحبّتهم، فإنّ محبّهم يعود الي الجنّة و مبغضهم يعود الي النّار؛ دوستدار آل پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم را دوست بدار مادامي که ايشان را دوست مي دارد، و دشمن خاندان پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم را دشمن بدار مادامي که با ايشان دشمني مي کند ولو اينکه فراوان روزه بگيرد و نماز بگزارد. با دوست محمّد و اهل بيتش مدارا کن؛ چرا که اگر در اثر زيادي گناهش يک پايش بلغزد، به واسطه دوستي اش با آنان، پاي ديگرش استوار بماند. بنابراين، دوستدار پيامبر و آلش به سوي بهشت مي رود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها، دوزخ خواهد بود.
روايتي ديگر
علاّمه مجلسي در کتاب تحفةالزّائر، در ضمن بيان «زيارت اربعين»، داستان سفر زيارتي جابر را از زبان فردي به نام «عطا» مي نويسد؛ که او نيز همچون «عطيّه» از همسفران جابر بود. در اين گزارش، مطالب ديگري وجود دارد که مي تواند موضوع اين مقاله را تکميل سازد؛ از جمله اينکه:
- جابر در کنار قبر امام، سه مرتبه «الله اکبر» گفت و سپس بيهوش شد.
- وي بعد از به هوش آمدن، اين گونه سلام داد:
السّلام عليکم يا آل الله، السّلام عليکم يا صفوة الله...
- دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت کشيده، آنگاه چهار رکعت نماز خواند.
- نزد قبر حضرت علي اکبرعليه السلام آمده و عرضه داشت:
السّلام عليک يا مولاي وابن مولاي، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرّب الي الله بمحبّتکم و أبرء الي الله من عدوّکم.
- بعد از خواندن دو رکعت نماز، به پيشگاه شهداي کربلا چنين درود فرستاد:
السّلام علي الأرواح المُنيخة بقبر ابي عبدالله، السّلام عليکم يا شيعة الله و شيعة رسوله و شيعة اميرالمؤمنين و الحسن والحسين، السّلام عليکم يا طاهرون، السّلام عليکم يا مهديّون، السّلام عليکم يا ابرار، السّلام عليکم و علي ملائکة الله الحافّين بقبورکم، جمعني الله و ايّاکم في مستقرّ رحمته تحت عرشه.
- سپس به جانب آرامگاه حضرت عبّاس عليه السلام رفته و اين زيارتنامه را زمزمه کرد:
السّلام عليک يا اباالقاسم، السّلام عليک يا عبّاس بن علي، السّلام عليک يابن اميرالمؤمنين، أشهد لقد بالغت في النّصيحة و أدّيت الأمانة و جاهدت عدوّک و عدوّ أخيک، فصلوات الله علي روحک الطّيّبة و جزاک الله من أخٍ خيراً.
جابر بن عبدالله انصاري بعد از خواندن دو رکعت نماز و درخواست حوائج از درگاه الهي، با شهداي کربلا وداع نموده و آرام آرام از سرزمين تابناک نينوا به جانب ديگر رهسپار شد تا پيام آور اهداف مقدّس عاشورائيان بوده باشد.
يکي از زيارت هاي با فضيلت امام حسين‏ «ع‏» زيارت اربعين آن حضرت است که از مضامين بالايي برخوردار است.

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر نوشته حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

تاريخ : دوشنبه ۷ آبان ۱۳۹۷ | 17:54 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |