فرهنگ اسلامی ایرانی ما، پیوندی ناگسستنی با زبان و ادبیات فارسی دارد. قرنهاست که قند فارسی، زینت بخش محافل ادبی دنیاست و بسیاری از نویسندگان گرانمایه در سراسر عالم، در برابر زیبایی، شیوایی و عُمق متون و اشعاری که به زبان فارسی نوشته و سروده شده است، سپر انداختهاند. پیوند عمیق این زبان شیرین، با آموزههای اسلامی و معارف الهی، برغنا و استواری آن بسی افزود و بزرگانی را مانند مولوی، فردوسی، سعدی و حافظ به منصه ظهور رساند که یگانههای دوران خود بودند و هنوز نیز، بر تارک ادبیات جهان میدرخشند و مایه افتخار ایران و ایرانی هستند. یکی از مهم ترین ثمره های پیروزی انقلاب اسلامی، پاسداری از این میراث اجدادی ارزشمند است. در حالی که پیش از انقلاب، برخی، متأثر از دیدگاههای شبهروشنفکرانه و گاه مشکوک، در پی به اصطلاح پالایش زبان و ادبیات فارسی بودند و می خواستند میراث هزار ساله اجدادی را به ثمن بخس بفروشند، انقلاب اسلامی ایران که متأثر از آموزههای اسلامی و سرمایه تمدنی ایرانیان مسلمان بود، پاسداری از این هویت اسلامی ایرانی را برعهده گرفت و توانست آن را از سراشیبی سقوط به قله عزت بکشاند. در گفتوگو با دکتر محمدحسن مقیسه، استاد دانشگاه امام صادق(ع)، اولاً به بررسی تفاوت در ساختارهای فرهنگی دوران قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پرداختیم و ثانیاً، از وی خواستیم تا درباره نقش انقلاب اسلامی، در پیشرفت و اعتلای زبان و ادبیات فارسی نیز، مطالبی را برای خوانندگان خراسان ارائه کند. دکتر مقیسه، با اشاره به تأثیر ایدهها و مبانی نظری انقلاب اسلامی بر ساختارهای ایجاد شده، پس از پیروزی انقلاب، بر نقش راهبردی این واقعه بزرگ در پاسداشت زبان و ادبیات فارسی تأکید کرد.
دوران قبل و بعد از پیروزی انقلاب، به لحاظ ساختار فرهنگی، چه تفاوتی با هم دارند؟
باید توجه داشت که ساختارها، برآمده از ایدهها و مبانی نظری است؛ خود ساختار، معلول و محصول همان فکر و منطقی است که سیستم دارد؛ بنابراین بهتر این است که به اصول حاکم بر سازمان بپردازیم و عواملی را که به این ساختارها شکل داده است، نقد و بررسی کنیم. طبیعی است که اگر مبانی و ایده، برآمده از فطرت انسانی و مبتنی بر روش های دینی و قرآنی باشد، ساختارها نیز، بر همین اساس شکل میگیرد و پیریزی میشود و در غیر این صورت، به شکل و شمایلی در میآید که به سعادت بشر منجر نخواهد شد. چون نگاه مسئولان حکومتی به مقوله فرهنگ، قبل از انقلاب، نگاه قرآنی و دینی نبود، ساختارها نیز دینی و قرآنی بار نیامد و در نتیجه، مطابق با نیاز و فطرت انسانی نبود و موجب نارضایتی جامعهای شد که تدین و توجه به معارف اسلامی، پایه های خَلق و خُلق نظام اجتماعی و شخصی آن را شکل میداد.
این تفاوت ساختارها چه تأثیری در خروجی کارها داشت؟
محصول تولیدی، نتیجه همان ساختارهاست. بدیهی است که شما هنگامی به نتیجه مطلوب میرسید که ساختار صحیح و سالمی داشته باشید؛ هنگامی به یک اثر دینی میرسید که زمینهها و شرایط آن را از قبل فراهم کرده باشید. با یک نگاه کلی و گذرا هم میتوان به این مهم پی برد که محصول و خروجی کارهای فرهنگی قبل و بعد از انقلاب اسلامی، با یکدیگر قابل سنجش نیست. البته ممکن است در روند بررسی آثار بعد از انقلاب، شما به کارکردهایی برسید که مطابق و منطبق با اصول اسلامی نباشد و حتی شاهد بیاورید که مورد اعتراض نیز قرار گرفته است، اما در این جا، تخلف از مبانی و آرمانها صورت گرفته یا برنامه صحیح و دقیق اجرا نشده یا سهل انگاری و سستی روی داده است، ولی آن چه مسلم به نظر میرسد، این است که نظام سیاسی و حاکمیتی انقلاب اسلامی، در مبانی نظری و آرمانی خود، هیچگاه نه آن محصولِ مباین با اندیشه های دینی و انسانی را خواسته، نه آن را تبلیغ و نه دنبال کرده است.
انقلاب اسلامی چه خدمتی به زبان و ادبیات فارسی کرده است؟
انقلاب اسلامی، بزرگ ترین خدمت را به زبان و ادبیات فارسی کرد؛ حتما میدانید که زبان فارسی، یکی از زبانهای غنی، پرگنجینه و سرشار از حکمت و اخلاق است. متأسفانه در رژیم گذشته، به صراحت از تغییر خط و زبان سخن به میان میآمد. به بهانه پیشرفت و این که باید با جامعه جهانی و زبانهای اروپایی همراه شد، به بهانه این که چون در حروف ما، «ظ، ذ، ز» یا «ث، س، ص» و «ح، هـ» و «ت، ط» و حروفی از این قبیل، آوای یکسان دارند و گاه دانش آموزان مردد می شوند که مثلاً «حوله» بنویسند یا «هوله» یا «طوفان» بنویسند یا «توفان»، میخواستند تیشه به ریشه زبان فارسی بزنند. البته از این نوع مشکلات، در هر زبانی پیدا میشود؛ اما موضوع این است که اگر زبان فارسی تغییر میکرد، آسیبی که وارد میشد، فقط به زبان مردم یک کشور نبود، بلکه به فرهنگ یک منطقه جغرافیایی بزرگ، از استانبول تا دهلی، ضرری جبران ناپذیر وارد میشد. بزرگ ترین دستاورد انقلاب اسلامی در این زمینه، نجات زبان فارسی از مستحیل شدن در اصطلاحات و شیوههای غربی و بیگانه بود. خدمت دیگر انقلاب اسلامی این بود که ادبیات فارسی را زنده و پویا نگه داشت. زبان، پشتوانه می خواهد؛ زیرساخت و منبع غنی برای پویایی و رشد میخواهد. به جرئت می توان گفت که زبان فارسی، امروز یکی از مهم ترین و برجستهترین زبانهای زنده دنیاست که از غنیترین پشتوانه بهره میبرد و برخی از آثار نوشته شده به آن، همچنان در سطح دنیا منتشر می شود و خواننده دارد؛ بنابراین انقلاب اسلامی نه تنها به حفظ زبان فارسی کمک کرد، بلکه این گنجِ در کُنج مانده را، به وسط میدان توجه و تحقیق جهانیان کشاند.
رضاخان چگونه قدرت خود را تثبیت کرد؟
رضاخان سردار سپه، از کودتای سوم اسفند 1299 تا دستیابی به تخت شاهی، همواره مقام وزارت جـنگ را در دست داشت. به گزارش مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، او در هر پنج کابینهای که پس از برکناری سیدضیاءالدین طباطبایی تشکیل شد، سِمَت وزارت جنگ را به عهده داشت و در مدت کمتر از دو سال و نیم که در این مقام بود، پلهپله از نردبان قدرت بالا رفت و سرانجام به مقام رئیس الوزرا و در ادامه ،پادشاهی رسید. رضاخان در واقع، با دولتهای متزلزلی که خود نقشه آن ها را میریخت و سر کار میآورد، وضع را بحرانیتر میکرد تا در فرصت مناسبی زمام امور را در دست گیرد. رضاخان به محض مناسب دیدن شرایط، درصـدد برآمد افراد مد نظر خود را هم وارد مجلس پنجم کند. برگزاری انتخابات دورۀ پنجم مجلس که در فروردین 1302 صورت گرفت، در تهران تحت نظارت انجمن نظارت مرکزی به ریاست میرزا حسن خان مشیرالدّوله انجام شد و رضاخان نتوانست در آن اعمال نفوذ کند و شخصیتهای خوشنامی به نمایندگی برگزیده شدند؛ امّا انتخابات ایالات بـه قدری طـول کشید که مجلس چهارم پایان یافت و کار انتخابات ایالات با نفوذ وزیر جنگ، برای نخستین بار به دست امرای لشکر و وزارت جنگ افتاد. رضاخان سردار سپه با مداخله در امر انتخابات شهرستانها، افراد مد نظر خود را وارد مجلس کرد. تقلب در انتخابات شهرستان ها به حدی آشکار بود که در بعضی از ولایات فریاد میزدند: به فرمان رضاخان ،به فلانی رأی بدهید و در بعضی نقاط اجتناب از این فرمان تنبیه بدنی درپی داشت! رضاخان با اتخاذ این شیوه توانست به تدریج قدرت خود را تثبیت کند و سرانجام با سقوط قاجاریه، به سلطنت برسد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در چهل شالگی انقلاب اسلامی