هوسرانی دیوید جانسون رمال!
فقط به خاطر یک سوءظن بی جا به همسرم، با یک تصمیم احمقانه خودم را در گرداب مخوفی انداختم که نه تنها طلاهایم را از دست دادم بلکه طعمه هوسرانی های یک رمال شیاد شدم و آبرو و حیثیتم نیز بر باد رفت...
این ها بخشی از اظهارات زن 38 ساله ای است که به اتفاق همسرش و برای اعلام شکایت از رمال هوسران وارد کلانتری سناباد مشهد شده بود. او که مدعی بود با یک اشتباه احمقانه در دام رمال حیله گر افتاده است، درباره این ماجرای تلخ به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: سال ها بود که زندگی آرام و بی دغدغه ای را تجربه می کردم، همسرم به من عشق می ورزید و همه تلاش خود را برای سعادت و آرامش من به کار می گرفت. من هم سعی می کردم در این آسایش و آرامش خانوادگی سهیم باشم تا این زندگی شیرین غبارآلود نشود اما متاسفانه فقط به خاطر حرف و حدیث دیگران و با یک سوءظن پوچ زندگی ام را به نابودی کشاندم. چند ماه بود که احساس می کردم رفتارهای همسرم تغییر کرده است و او با زن دیگری ارتباط دارد. این افکار شیطانی مانند خوره به جانم افتاده بود و سراسر وجودم را می لرزاند. از سوی دیگر جرئت مطرح کردن این موضوع با همسرم را نداشتم زیرا من فقط به رفتارهایش مشکوک بودم و باید سند و مدرک محکمی به دست می آوردم، این گونه بود که راه را به اشتباه رفتم و دست به دامان رمال و جادوگر شدم. بالاخره در این کشاکش های ذهنی و روانی، یکی از دوستانم شماره تلفن رمالی را در اختیارم گذاشت که مدعی بود او از گذشته و آینده هر فرد به طور دقیق اطلاع دارد. این رمال که به «دیوید جانسون» معروف بود، در شهرستان ورامین اقامت داشت و من نمی توانستم به راحتی با او دیدار کنم به همین دلیل تلفنی با او به گفت وگو پرداختم و سیر تا پیاز زندگی ام را برایش بازگو کردم. او هم برخی از مسائل و مشکلات زندگی ام را به گونه ای دو پهلو روایت می کرد که من احساس می کردم از گذشته ام خبر دارد و بسیاری از مشکلات مرا می داند. خلاصه این ارتباط تلفنی حدود دو هفته طول کشید و من کاملا به حرف های او اعتماد پیدا کردم به گونه ای که رمال میان سال ذهن مرا کاملا شست و شو داد و به همسرم آن قدر بدبین شدم که دیگر از دیدن او نیز نفرت داشتم. مدتی بعد مرد رمال با من تماس گرفت و ادعا کرد طلسم هایی را به رشته تحریر درآورده است که من باید برای تحویل گرفتن آن ها به منزل او در ورامین بروم. آن مرد رمال سپس گفت که باید 24 قطعه طلا در وزن های متفاوت فراهم کنم تا او برخی خطوط و نقش و نگار تنفر از زنان دیگر را روی آن ها ترسیم کند و همچنین ورد مهر و محبت نسبت به مرا بر آن ها بخواند. خلاصه با هر ترفندی بود طلاها را تهیه کردم و به بهانه مسافرت شمال با دوستانم از همسرم اجازه گرفتم برای چند روز به تفریح بروم. بالاخره با هر مشقتی بود خودم را به تهران رساندم و از پایانه مسافربری با او تماس گرفتم. مرد رمال گفت برای آن که این سحر و جادو کارگر بیفتد باید برای اولین بار یکدیگر را در مکانی مسقف ملاقات کنیم که تاکنون هیچ کدام زیر آن سقف نبوده ایم و سپس از من خواست در پایانه مسافربری منتظرش بمانم. چند ساعت بعد او از راه رسید و مرا با خودش به رامسر برد. آن جا ویلایی را در منطقه ای خلوت اجاره کرد و مشغول نوشتن طلسمی شد که ادعا می کرد همزمان با ترسیم این خطوط، همسرم نیز ارتباط با زنان دیگر را کنار می گذارد. از سوی دیگر آن قدر با حیله گری و ابراز محبت مرا خام کرده بود که تصمیم به جدایی از همسرم گرفتم. در همین هنگام او یک لیوان ماءالشعیر به من داد که ادعا می کرد ورد مهمی را بر قطره قطره آن خوانده است و من باید آن را بنوشم، در همین حال بود که مرد رمال به من نزدیک شد و ... بعد از آن فهمیدم که او در وضعیت نامناسب و زننده ای از من فیلم و عکس تهیه کرده است. روز بعد از این ماجرا چشمانم را بست و مرا کنار اجاق گاز برد تا دودهایی را استنشاق کنم. اگرچه نمی دانستم او چه چیزی را دود می کند ولی احساس نیمه بیهوشی می کردم و ... بالاخره دو روز بعد او طلاها را بسیار زیبا بسته بندی کرد و با گرفتن بلیت مرا به مشهد فرستاد. این در حالی بود که 20 عدد کپسول دست ساز نیز به من داده بود تا روزی یک عدد مصرف کنم! 20 روز بعد وقتی کپسول ها تمام شد و از دنیای توهم زا خارج شدم تازه فهمیدم که آن مرد رمال چه بلایی بر سرم آورده است و هنگامی که قاب طلاها را باز کردم با جعبه های خالی روبه رو شدم و به ناچار حقیقت موضوع را برای همسرم شرح دادم و ... شایان ذکر است به دستور سرگرد جواد بیگی (رئیس کلانتری سناباد مشهد) تلاش ماموران انتظامی برای کشف زوایای پنهان این ماجرا و دستگیری مرد رمال آغاز شد. ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20277 - ۱۳۹۸ پنج شنبه ۵ دي
اجیر شدن آدمکش در دسیسه هولناک 3 زن
آدم کش اجیر شده در قتل مرد تهرانی در شهرک شهید محلاتی پس از 14 سال پای چوبه دار رفت اما در آخرین لحظات اجرای حکم از اولیای دم مهلت گرفت. 23 تیر سال 84 بود که ماموران پلیس تهران از یک آتش سوزی عجیب در منطقه شهرک شهید محلاتی مطلع و خیلی زود تیم های پلیسی و آتش نشانان در محل حاضر شدند و عملیات مهار آتش آغاز شد. آتش نشانان پس از خاموش کردن آتش وقتی وارد خانه شدند با جسد سوخته یک مرد روی تخت اتاق خواب روبه رو شدند. جسد برای بررسی های بیشتر به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان آتش نشانی نیز علت آتش سوزی را عمدی اعلام کردند. همین کافی بود تا تحقیقات پلیسی کلید زده شود. در ادامه کارشناسان پزشکی قانونی اعلام کردند که مرد 24 ساله که مرتضی نام دارد، قبل از ماجرای آتش سوزی به قتل رسیده بود.
ردپای 2 زن
ماموران جنایی پایتخت، تجسس های میدانی را در صحنه جرم آغاز کردند و در نخستین پلان تحقیقات مشخص شد، دو زن که از دوستان همسر مرتضی هستند، آخرین نفراتی بوده اند که مرد جوان را ملاقات کرده اند و به همین دلیل دو زن جوان دستگیر شدند. دو زن جوان پس از دستگیری ابتدا سعی داشتند خود را بی گناه معرفی کنند اما وقتی در برابر مدارک پلیسی قرار گرفتند، ادعا کردند که مرتضی قصد داشته آن ها را مورد آزار قرار دهد و به ناچار دست به قتل زده اند. این ادعاها در حالی بود که تیم پلیسی در تجسس های فنی و اطلاعاتی ردپای دو پسر جوان را نیز که در این پرونده نقش داشتند به دست آوردند. با راهنمایی دو زن جوان جعفر و زهیر نیز شناسایی و در یک عملیات پلیسی دستگیر شدند. کارآگاهان در این مرحله پی بردند که همسر مرتضی با سوءاستفاده از اعتقادات مذهبی مردم و برگزاری جلسات ظاهری دینی به فریب دادن چند زن و مرد اقدام کرده و در ادامه دستور قتل شوهرش را به مریدان خود داده است. ماموران در ادامه اطلاع پیدا کردند که زن مرتضی که سکینه نام دارد با یک مرد عرب در ارتباط است و به خاطر اختلافاتی که با شوهرش داشته، دستور این قتل را به دو تن از شاگردانش صادر کرده است که همین سرنخ ها کافی بود تا سکینه نیز در این پرونده دستگیر شود.
دادگاه کیفری
بعد از کامل شدن پرونده و صدور کیفرخواست برای جعفر، زهیر،تهمینه، معصومه و سکینه جلسه رسیدگی به این پرونده در دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد. جعفر که متهم ردیف اول و قاتل مرتضی است، در ابتدا پشت تریبون دفاع قرار گرفت و گفت: قبول دارم که مرتضی را هدف ضربات چاقو قرار دادم اما مطمئن نیستم که مرتضی با ضربات چاقوی من کشته شده باشد، چون وقتی برای آتش زدن جسد رفته بودم هنوز زنده بود. وی افزود: تهمینه معلم خواهرم بود. او زن بسیار خوب و با ایمانی است و روی خواهرم تاثیر زیادی گذاشته بود و چون رفتار او روی من هم تاثیر گذاشته بود هر حرفی را می زد، می پذیرفتم. چند روز قبل از حادثه تهمینه با من تماس گرفت و ادعا کرد که یک مرد در برابر چشمان خانواده اش رفتار شرم آوری با زنان غریبه دارد و باید کشته شود. وقتی پیشنهاد قتل را به من داد، خیلی راحت حرفش را پذیرفتم. جعفر ادامه داد: تهمینه به من گفت که مرتضی خانواده اش را اذیت می کند و مهدورالدم است و من هم تصمیم گرفتم حکم الهی را اجرا کنم و برای اجرای نقشه ام از مرتضی کمک خواستم. قاتل جوان گفت: روز قتل به همراه زهیر به خانه مرتضی رفتم و او را به قتل رساندیم اما فردای آن روز تهمینه با من تماس گرفت و خواست دوباره به محل قتل بازگردیم و جسد را آتش بزنیم که من این کار را انجام دادم. پس از اعتراف جعفر و زهیر به قتل، متهم ردیف سوم که تهمینه است در جایگاه قرار گرفت و گفت: من فریب سکینه را خوردم، او ادعا می کرد با بزرگان دین در ارتباط است. سکینه با رفتارهایش باعث شده بود همه اطرافیانش مرید او شوند و به نزدیکانش لقب مخصوص اعطا می کرد. بعد از مدتی سکینه مرا از نزدیکان خودش محسوب کرد که از این موضوع خیلی خوشحال شدم. وی افزود: سکینه با من درددل می کرد. وقتی شنیدم شوهرش با زنان دیگر رابطه دارد و مفسد فی الارض است، حرف هایش را باور کردم. سکینه تاکید داشت که باید شوهرش از بین برود و هر کسی این کار را انجام دهد، رستگار می شود و خداوند خشنود خواهد شد. من این را از جعفر خواستم و او پذیرفت این قتل را انجام دهد. سکینه من و معصومه را مامور کرد تا این کار را بکنیم و صفر تا صد نقشه قتل را به دست ما سپرد. این ادعاها در حالی بود که سکینه وقتی در جایگاه قرار گرفت اظهارات چهار متهم این پرونده را نپذیرفت. در ادامه، دادگاه جعفر را به قصاص نفس (اعدام) و دو سال زندان، زهیر را به 18 ماه زندان، تهمینه و معصومه را به 18 ماه زندان و دو سال حبس تعلیقی و سکینه را به 15 سال زندان محکوم کرد و این حکم نیز از سوی دیوان عالی کشور تایید شد. با گذشت 14 سال از ماجرای قتل هولناک در شهرک شهید محلاتی، صبح روز گذشته جعفر که در انتظار اجرای حکم بود، پای چوبه دار رفت اما این حکم در یک قدمی اجرا متوقف شد و اولیای دم به قاتل اجیر شده مهلت دادند. این حکم برای اجرا به روز دیگری موکول شد تا شاید اولیای دم در این مدت حاضر به رضایت شوند.
تحلیل کارشناس
خطر شکسته شدن تابوی جنایت
دکتر قربانعلی ابراهیمی جامعه شناس و استاد دانشگاه
برخی افراد برای انجام بزه در جامعه توسط افراد سودجو اجیر می شوند. به این گروه از افراد قاتلان اجاره ای یا اجیر شده می گویند. معمولا افراد سودجو کسانی را برای اهداف شوم خود انتخاب می کنند که شخصیت شان وابسته است و مشکلات مالی و اقتصادی عدیده ای دارند یا اغلب از خانواده ای فقیر و سطح پایین هستند که برای رسیدن به پول و درآمد زیاد به جای زحمت و تلاش عضو گروه هایی می شوند که به راحتی برای قتل اقدام می کنند.
امروزه در جامعه چون همه مسائل رنگ مادی به خود گرفته است و ملاک انتخاب افراد پول و سرمایه است و از سوی دیگر معنویات در جامعه کم رنگ شده، افرادی جزو این باندهای تبهکاری می شوند که انسانیت در آن ها شکل نگرفته و برای فرار از موقعیت های سخت خانوادگی و اقتصادی به این افراد سودجو پناه می برند تا آرزوهای بر باد رفته شان تحقق یابد.
وقتی در یک جامعه انسانیت، شرافت، اخلاق، معرفت و... حول محور مادیات و پول می چرخد، قطعا پرورش شخصیت جنایتکار را شاهد خواهیم بود زیرا تابوی جرم و جنایت شکسته و قبح مسائل اخلاقی ریخته شده است و هر فردی در ارتکاب جرم و قتل برای خود توجیهی فراهم می کند. برخی افراد چون از جامعه عقده و کینه دارند، پدیده های اجتماعی منفی و مخربی را به وجود می آورند تا کسب درآمد بیشتری داشته باشند از این رو به راحتی اقدام به قتل می کنند و در حقیقت از سوی افراد سودجو خریداری یا اجیر و در ازای قتلی که مرتکب می شوند پول می گیرند. وقتی تابوی این مسئله شکسته شود این افراد از انجام قتل و جنایت ترسی ندارند. عده ای دیگر نیز علاوه بر کسب درآمد، نگاه شان انتقام جویانه است و می خواهند با قدرت نمایی برای خود پایگاه و پاتوقی فراهم و از این طریق کسب درآمد کنند، از این رو نوچه های زیادی را در محلات خود اختیار می کنند و قدرت های زیرزمینی را شکل می دهند. البته افرادی که عزت نفس پایینی دارند و در خانواده های متزلزل رشد یافته اند، بیشتر عضو این گروه ها و اجیر میشوند. شخصیت های بی ثبات که قدرت حل مسئله را ندارند و مهارت های لازم برای نه گفتن را نیاموخته اند، طعمه این اتفاقات هولناک می شوند. خراسان : شماره : 20277 - ۱۳۹۸ پنج شنبه ۵ دي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی