ترجمه و شرح حکمت 206 نهج البلاغه: ثمرۀ بردبارى
متن نهج البلاغه
نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح )
وَ قَالَ (علیه السلام): أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ، أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِل.
و فرمود (ع): نخستين پاداشى كه بردبار از بردباريش مى گيرد، اين است، كه مردم در برابر نادانان حمايتش مى كنند.
شرح
شرح : پیام امام امیر المومنین ( مکارم شیرازی )شرح ابن میثم بحرانی ( ترجمه محمدی مقدم )منهاج البراعه (خوئی)جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ( مهدوی دامغانی )
در برابر جاهلان بردبار باش:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه، به يكى از آثار ارزنده حلم و بردبارى در مقابل سفيهان و جاهلان اشاره كرده مى فرمايد: «نخستين نتيجه اى كه شخص بردبار از بردبارى خود مى برد اين است كه مردم در برابر جاهل و نادان از وى حمايت خواهند كرد»; (أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ).
بعضى از ارباب لغت «حلم» را به معناى خويشتن دارى به هنگام هيجان غضب دانسته اند و از آنجا كه اين حالت از عقل و خرد نشأت مى گيرد، گاه واژه «حليم» به معناى عاقل به كار رفته است. بسيارى از افراد جاهل و نادان پرادعا، بلندپرواز و پرخاشگرند، ازاين رو هنگامى كه در برابر دانشمند وارسته اى قرار گيرند براى اظهار خودنمايى ممكن است انواع اهانت ها را روا دارند. حال اگر شخص عالم و دانشمند و انسان با ايمان و متقى بخواهد در برابر آنها عكس العمل نشان دهد، مقام خود را پايين آورده است; اما اگر حلم و بردبارى در برابر اين افراد نادان و بى ادب به خرج دهد و عكس العملى از خود ظاهر نكند، مردم به مظلوم بودن او اعتراف مى كنند و به حكم غريزه حمايت از مظلوم كه در بسيارى از انسان ها نهفته است به حمايت از او بر مى خيزند و جاهل جسور و بى ادب را بر سر جايش مى نشانند. اين نخستين نتيجه اى است كه افراد حليم از حلمشان مى برند و در واقع دفاع از خود را بر عهده ديگران مى نهند.
قرآن مجید درباره عباد الرحمان (بندگان خاص خدا) مى فرماید: «(وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً); و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مى گویند (و با بى اعتنایى و بزرگوارى مى گذرند)».(1)
در جایى دیگر خداوند به پیامبرش دستور مى دهد که: «(خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ); (به هر حال) با عفو و مدارا رفتار کن، و به کارهاى شایسته دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستیزه مکن)!».(2)
نیز در مقام مدح انبیاى پیشین از صفت حلم نام برده شده است; از جمله درباره ابراهیم(علیه السلام) در آیه 114 سوره «توبه» در مدح ابراهیم به سبب حلم و بردبارى اش در برابر عموى بت پرست مى فرماید: «(إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لاََوَّاهٌ حَلِیمٌ); به یقین ابراهیم مهربان و بردبار بود».
حلم علاوه بر این، آثار فراوان دیگرى نیز دارد و آن این که به انسان آرامش مى بخشد و وى را از آلوده شدن به گناه به هنگام ستیزه جویى حفظ مى کند و از تشدید عداوت دشمن که به جسارت و بى ادبى پرداخته جلوگیرى مى نماید.
بر پایه همین نکات است که امیرمؤمنان على(علیه السلام) در نهج البلاغه بارها بر اهمیت حلم تأکید ورزیده است; از جمله در خطبه 193 (خطبه همام) که اوصاف پرهیزگاران را شرح مى دهد مى فرماید: «یکى از صفات آنها این است که علم را با حلم مى آمیزند»; (یَمْزَجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ) و در حکمت 31 یکى از شاخه هاى عدالت، استوارى در حلم شمرده شده است.
در کلام حکیمانه اى که پس از این کلام مورد بحث خواهد آمد (حکمت 207) نیز همین معنا تأکید شده و در کلام حکمت آمیز 211، 418، 424 و 460 اشارات مهمى به اهمیت حلم شده است.
در روایات دیگر اسلامى نیز بر اهمیت حلم و آثار مثبت آن تکیه شده; از جمله در حدیثى از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود: «ألا أُخْبِرُکُمْ بِأشْبَهِکُمْ بی أخْلاقاً؟; آیا به شما خبر دهم کدام یک از شما از نظر اخلاق به من شبیه ترید؟».(3)
یاران عرض کردند: آرى اى رسول خدا! فرمود: «أحْسَنُکُمْ أخْلاقاً وَأعْظَمُکُمْ حِلْماً وَأبَرُّکُمْ بِقَرابَتِهِ وَأشَدُّکُمْ إنْصافاً مِنْ نَفْسِهِ فِى الْغَضَبِ وَالرِّضا; آن کس که از همه خوش اخلاق تر و بردبارتر و نیکوکارتر به خویشاوندان خود و باانصاف تر در حال غضب و خشنودى است».(4)
در حدیثى که در غررالحکم از امام امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل شده مى خوانیم: «أشْجَعُ النّاسُ مَنْ غَلَبَ الْجَهْلَ بِالْحِلْمِ; شجاع ترین مردم کسى است که با نیروى حلم، بر جهل (جاهلان) غالب آید».(5)
در حدیث دیگرى از همان حضرت و در همان منبع آمده است: «إنَّ أفْضَلَ أخْلاقِ الرِّجالِ الْحِلْمُ; برترین اخلاق مردان با شخصیت حلم و بردبارى است».(6)
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «کَفى بِالْحِلْمِ ناصِراً; حلم براى یارى انسان کافى است».(7)
در حدیث مفصلى که مرحوم علامه مجلسى در گفتوگوى امام صادق(علیه السلام) با «عنوان بصرى» که براى درک علم به محضر آن حضرت آمده بود نقل مى کند، مى خوانیم که فرمود: حلم و بردبارى تو باید به قدرى باشد که اگر کسى به تو بگوید اگر سخن نسنجیده اى درباره من بگویى ده برابر آن به تو مى گویم، تو در جواب بگویى اگر تو ده سخن ناسنجیده بگویى من یکى نخواهم گفت (فَمَنْ قالَ لَکَ إنْ قُلْتَ واحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ واحِدَةً)(8). (9)
*****
پی نوشت:
(1). فرقان، آیه 63.
(2). اعراف، آیه 199.
(3). بحارالانوار، ج 74، ص 154 .
(4). غررالحکم، ص 285 .
(5). همان.
(6). همان.
(7). کافى، ج 2، ص 112 .
(8). بحارالانوار، ج 1، ص 226 .
(9). سند گفتار حکیمانه: به گفته کتاب مصادر، این کلام حکیمانه را پیش از سید رضى در نهج البلاغه، ابن قتیبة در عیون الاخبار و ابن عبد ربه در عقد الفرید با تفاوت هایى آورده اند و بعد از مرحوم سید رضى در کتب زیادى از جمله کنز الفوائد، ربیع الابرار زمخشرى و دستور معالم الحکم نوشته قاضى قضاعى و نهایة الارب نویرى آمده است و با توجه به این که بسیارى از آنها با تفاوت هایى در عبارت آن را نقل کرده اند روشن مى شود که از منابعى جز نهج البلاغه گرفته اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 168)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: همراه بـا حکمتهای نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
تنها جنگنده تاپ گان جهان که فقط در ایران عملیاتی است
یکی از پیشرفتهترین جنگندههای تاریخ جهان را بشناسید
بی تردید میتوان از تام کتF۱۴ بهعنوان یکی از پیشرفتهترین و گرانترین جنگندههای تاریخ جهان نام برد و همین پیشرفته بودنش، باعث شد تا کنگره آمریکا محدودیتهایی را برای فروش آن به دیگر کشورها ایجاد کند.
خبرآنلاین نوشت: تامکت F۱۴، یک جنگنده مافوق صوت و دوموتوره با دو سرنشین ساخت شرکت نورتروپ گرومن است. برترین ویژگی آن، طراحی ایرودینامیک، سرعت بالا و موشک دوربرد فینیکس آن است و این هواپیما، به خاطر قابلیتهایش، بهعنوان تاپگان یا سلاح برتر شناخته میشد.
طرح ساخت این هواپیما زمانی مطرح شد که برنامه تولید F۱۱۱B به خاطر مشکلاتی با شکست روبرو شده بود و از همین رو، طراحی و ساخت جنگنده جدیدی شروع شد که توانایی محافظت از ناوگان جنگی در برابر موشکهای ضدکشتی شلیک شده توسط بمبافکنها و زیردریاییهای شوروی را داشته باشد و رادار قدرتمندتری نسبت به اف ۴ داشته باشد و از موشک های دوربردتری بهره ببرد. این جنگنده جدید تام کت F۱۴ نام گرفت. این جنگنده اولین پروازش را در سال ۱۹۷۰ انجام داد و از سال ۱۹۷۴ در نیروی دریایی آمریکا به کار گرفته شد و پس از سه دهه خدمت، بازنشسته شد.
این هواپیما، بهعنوان جنگنده برتر هوایی، هواپیمای رهگیر دفاعی و هواپیمای شناسایی تاکتیکی نیروی دریایی آمریکا مورد استفاده قرار میگرفت و پس از تجهیز به سامانه هدفگیری فروسرخ در شب و سیستم پرواز سطح پائین، حملات موشکی هوا به زمین را نیز با دقت بالایی انجام میداد
بی تردید میتوان از تام کتF۱۴ بهعنوان یکی از پیشرفتهترین و گرانترین جنگندههای تاریخ جهان نام برد و همین پیشرفته بودنش، باعث شد تا کنگره آمریکا محدودیتهایی را برای فروش آن به دیگر کشورها ایجاد کند و تنها ایران توانست هشتاد فروند از این جنگنده را خریداری کند.
جنگنده F۱۴ تامکت دماغه بزرگی دارد. این هواپیما دو سرنشینه است و از تعداد زیادی از سامانههای هوانوردی از جمله سامانه سیگنال الکترونیکی مقابله، سامانه اخطارگر رادار، سامانه دقیق ناوبری اینرسی و... بهره میبرد. این هواپیما در عین حال سامانهای به نام دیتالینک دارد که با بهرهگیری از آن، با رادار هواپیمای آواکس لینک شده و اطلاعات این رادار را برروی صفحه اسکوپ ذخیره کرده و با دیتالینک F۱۴ از اطلاعات منطقه حتی مناطق پشت سر هواپیما نیز مطلع خواهد شد.
این هواپیما ECM و قسمت جستجوگر بزرگی دارد و در کنار آن چندین دستگاه ردگیری و تعقیب از جمله (PDSTT و JAT)نیز داراست.
طول این هواپیما حدود ۱۹.۱ متر است و دو سرنشینه است. وزن این جنگنده نزدیک ۲۰ هزار کیلوگرم است. حداکثر سرعت آن در ارتفاع بالا به ۲۴۸۵ کیلومتر برساعت میرسد و شعاع عملیاتی آن ۹۲۶ کیلومتر است.
• تنها جنگنده تاپ گان جهان که فقط در ايران عملياتي است مثلث آنلاین
• فرود ۲۵ فروند سوخو ۳۵ اس اي بر باند تامکت هاي اف ۱۴ اصفهان مثلث آنلاین
• عامل عجيب سانحه مرگبار برخورد هواپيما با هليکوپتر نظامي در آمريکا همشهری آنلاین
• پزشکيان: بالاخره بايد گفتگو کنيم؛ چارهاي جز گفتگو نيست افکار نیوز
• يارانهبگيران بخوانند / دولت با حذف يارانه نقدي موافقت کرد اقتصاد آنلاین
• قيمت بنزين در سال ۱۴۰۴ مشخص شد / اعلام نرخ سهميهاي و آزاد بنزين اقتصاد آنلاین
• سربازان کيم جونگ اون خود را مي کشند تا اسير نشوند! + فيلم | نظاميان کره شمالي در مقابل نظاميان اوکرايني همشهری آنلاین
• ماجراي مرگ سعيد امامي با داروي نظافت چه بود؟ اطلاعات
• جزئيات جديد از استيضاح عبدالناصر همتي در مجلس دنیای اقتصاد
• تکذيب شايعه نشت اطلاعات از «ايراناير»، مذاکرات با فرانسه ادامه دارد اکوایران
• رئيسجمهور برزيل دولت ترامپ را تهديد کرد اقتصاد نیوز
• تبريک سلمان بن عبدالعزيز و محمد بن سلمان به جولاني افکار نیوز
• اروپا دست به دامن روسيه شد سرانه
• وزير خارجه آمريکا: قصد ترامپ براي خريد گرينلند قطعي است نامه نیوز
• چرخش بزرگ در بازار نفت آسيا؛ تحريمها بازي را تغيير دادند اکوایران
• نشت اطلاعات از سوي ايران دليل لغو پروازهاي تهران به پاريس شد؟ | واکنش فوري وزير راه به ادعاي فرانسويها همشهری آنلاین
• فرانسه زير قول مهم خود به ايران زد سرانه
• ستادکل نيروهاي مسلح بيانيه صادر کرد + متن نامه نیوز
• طغيان مهاجران در شمال ايران اکوایران
• نصب و راه اندازي پنل هاي خورشيدي چقدر هزينه دارد؟ اقتصاد آنلاین
• مخالفان FATF کاسبان انزواي ايران هستند/۳۰درصد پول نفت ايران به جيب واسطهها ميرود تازه نیوز
• انتشار اسناد محرمانه؛توافق براي اعطاي سيونيک در ازاي قرهباغ خبرگزاری تسنیم
• مذاکره ميکنيم؛ به يک شرط / انتقال پيام ترامپ به ايران چيز عجيبي نيست افکار نیوز
• ستادکل نيروهاي مسلح بيانيه صادر کرد + متن نامه نیوز
• حمله مسلحانه به عامل هتکحرمت به قرآن در سوئد اطلاعات
• جزئيات جديد از سقوط هواپيما در فرودگاه ريگان/ همه سرنشينان بالگرد و هواپيما کشته شدند+ فيلم اکوایران
• توافق موقت ايران و آمريکا در راه است؟ اقتصاد نیوز
• پسر پزشکيان از مصوبات مجلس شاکي شد/ چرا بايد چيزي تصويب شود که اختلاف ايجاد کند؟ خبرآنلاین
• طلسم آشتي ايران و آمريکا شکسته خواهد شد؟ مثلث آنلاین
• مردم ايران کي و کجا از شما خواستند رهبر شويد شازده؟ اطلاعات
• رهبر انقلاب در مرقد امام خميني حضور يافتند+ عکس دنیای اقتصاد
• فيليپين از ايران قدرداني کرد اقتصاد نیوز
• تلويزيون مصر:همه چهرههاي علمي و ديني جهان اسلام ايراني بودند نامه نیوز
• تحويل اولين اسير صهيونيست در دور جديد با قدرتنمايي مقاومت خبرگزاری تسنیم
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
دوازدهم بهمن ۵۷؛ رویدادی کلیدی و سرنوشتساز در تاریخ معاصر
نگاهی به اتفاقات مشهد در روزهای منتهی به 12 بهمن 1357 و ورود امام خمینی(ره) به ایران
برخيز، كه فجر انقلاب آمده است - آن دشمن دون، خانه خراب آمده است
هر نقشه که دشمن بکشد اون وَرِ آب - از لطف خدا، نقشِ بر آب آمده است
***
فجر است و خورازاُفُق سر زده است - مهمانِ عزیز حلقه بر در زده است
با آمدن امامِ ما ازپاریس - خورشيد زمغربِ زمین سر زده است
***
آمد به وطن امامِ ما از پاریس - وَ گفت نترسید شما از ابلیس
سنگش بزنید وبنمائید زخوداورادور - آسوده شوید وانگهی ازتلبیس
***
شیطان که بشد فراری از لطفِ خدا - آمد به وطن باز امامِ شهدا
در جمع محبّان شده روشن شمعی - در آن شبِ تاریک شده نورِ هُدا
***
والفجر و لیال عشر درقرآن است - این وعده یِ حق زجانب یزدان است
اندر شبِ تاریک بود صبح قریب - بنگر که چه هل اتی علی الانسان است
***
شب رفت وسرود فجر بنواخته شد - بنیاد خرابِ دین زنوساخته شد
شد پرچمِ دین در اهتزاز از لطف خدا - با دست امام این عَلَم افراخته شد
***
شب طي شد و روز بهرِ ما روشن شد - این دیرِ خراب بهرِ ما گلشن شد
خورشيدِ اميد ما چو از غرب دمید - ازیُمنِ قدومِ او فراری اهریمن شد
***
از بعد چهارده قرن گلی پیداشد - آمد رجلٌ من القم و امام ما شد
آمد رجلٌ مِنَ القُم و گفت : چنین - نه شرقی و غربی ، که شعار ماشد
***
جانهاي تمامِ ما به لب آمده بود - ازبهر نجاتِ ما داوطلب آمده بود
بعد از ده و پنج سال امام آمد باز - فجري كه پس ازظلمت شب آمده بود
***
از پهلوی آمد چه بلا برسرِما - خون شد به دلِ ملّت و هم رهبرِما
بس ظلم وستم که سالها برماشد - از پهلوی و توده ای و غرب گرا
***
ازشاهِ شهان نوکرِآمریکائی - بنگرکه چسان زیاد شد رسوائی
شایع ظَهَرَ الفساد اندرهمه جا - عریان همه جا قامتِ هررعنائی
***
اين دولت دینی که کنون برپاشد - لطفی است که ازجانب حق برما شد
در فصل زمستان و درآن بهمن ماه - گرمی به دل ما پس ازآن سرما شد
***
بر ملت ما که رَسته از دام و كمند - آن بردگي غرب خدایا مپسند
اين در كه شده به رویِ این ملّت باز - دیگر پس از این بار خدايا تو مبند
***
یارب به حقِ امامِ وَالعصرو زمان - کن دولتِ حق بپا تو درکلِّ جهان
کن رهبرِ ما حفظ زهر بد وَ بلا - بر باقری ازعذاب دِه خطّ امان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
اکنون که کشور ما دهه فجر و سالروز استقلال و آزادی خود را از چنگال ابَرجنایتکاران جشن میگیرد و امید است به همین زودی جشن سقوط حکومت بعثی عراق را بگیریم، این جانب سالروز پیروزی اسلام و کشور و دهه مبارک فجر را به ملت محترم و خصوص شهدا و مجروحین و معلولین و بازماندگان و متعلقان آنان تبریک عرض میکنم. پیروزیها و سرافرازیها و افتخارات ملت، مرهون فداکاری این عزیزان و همرزمان آنان است. این فداکاران نشانهای افتخار بر بازوی ملت و جبین امتاند. تاریخ مجاهدات آنان را ضبط و ملائکةاللَّه در دفاتر ملکوتی ثبت مینمایند. خداوند تبارک و تعالی از رحمت سرشار خود، شهیدان را برخوردار و آسیب دیدگان و بازماندگان شهدا و خاندان این عزیزان را سلامت و سعادت ابدی عنایت فرماید.
سلام بر ملت مبارز و درود بر شهیدان و رزمندگان آسیب دیده و افتخار و سعادت و پیروزی برای مجاهدین اسلام در جبهههای دفاع از حق.[۱۸]
دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبری
دهه فجر، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطهای تعیین کننده و بیمانند به شمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی، در ایران نظام اسلامی وجود نداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه «غالب و مغلوب» و «سلطان و رعیت» بود و پادشاهان احساس میکردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافتهاند و حضرت امام (رضواناللهتعالیعلیه) این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجود آوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به کار گرفتند.
دهه انقلاب از ترشحات اسلام است و آئینهای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما، احساسات، گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر میبایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد.
آنچه که برای ما لازم است، این است که آحاد مردم، مسئولین، غیر مسئولین، بخصوص جوانها، بخصوص کسانی که سخن و حرفشان تاثیر دارد، احساس مسئولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچ کس نگوید من تکلیفی ندارم، من مسئولیتی ندارم؛ همه مسئولند.... [۱۹]
دهه فجر انقلاب اسلامی از نگاه مقام معظم رهبري
دهه فجر انقلاب اسلامی -دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي، در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس ميكردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه فجر انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه فجر بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما، احساسات، گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.
آنچه که برای ما لازم است، این است که آحاد مردم، مسئولین، غیر مسئولین، بخصوص جوانها، بخصوص کسانی که سخن و حرفشان تأثیر دارد، احساس مسئولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچ کس نگوید من تکلیفی ندارم، من مسئولیتی ندارم؛ همه مسئولند. مسئولیت معنایش این نیست که اسلحه ببندیم، بیائیم توی خیابان راه برویم؛ در هر کاری که هستیم، احساس مسئولیت کنیم؛ مسئولیت دفاع از انقلاب و از نظام جمهوری اسلامی؛ یعنی از اسلام، یعنی از حقوق مردم، یعنی از عزت کشور. این، شرط اول: همه باید این احساس مسئولیت را داشته باشیم. و من میبینم که این احساس مسئولیت را داریم. این را مردم کشور ثابت کردند، ثابت میکنند؛ حالا یک نمونۀواضحش همین ۹ دی بود که اشاره کردند؛ نمونه های دیگری هم هست؛ ۲۲ بهمن در پیش است، دهۀفجر در پیش است. مردم حضور خودشان را، آمادگی خودشان را، سرزندگی و نشاط خودشان را نشان داده اند، باز هم نشان خواهند داد. مسئولین کشور بالخصوص، باید همۀتلاش خودشان را بگذارند که مشکلات را با سرپنجۀتدبیر، با کار مستمر، با خسته نشدن، با شوق و ذوق و توکل به خدا و کمک خواستن از خداوند برطرف و حل کنند. منظور فقط مشکلات سیاسی و امنیتی نیست - اینها جزئی از مشکلات است - پیشبرد کشور، اقتصاد کشور، علم کشور، مسائل اجتماعی گوناگون هم بر عهدۀمسئولین است. مسئولان قوای سه گانه و همۀمسئولان کشور وظیفۀخودشان بدانند که برای این ملت کار کنند؛ کار و کار و کار، تدبیر و تدبیر و تدبیر؛ یک لحظه غفلت نکنند. ما یک حرکت خوبی داریم به سمت جلو؛ نگذارند این حرکت متوقف بشود؛ نباید این حرکت از دور بیفتد. ما داریم پیش میرویم؛ باید همین طور با این پیشرفت ادامه بدهیم، سرعت را هم بیشتر کنیم، همه جانبه تر هم بکنیم، نقاط کور را هم بگیریم. وظیفۀآحاد مردم در قبال مسئولین هم، اعتماد کردن به مسئولین و همراه بودن با آنهاست. اعتماد به مسئولین و همراه بودن با آنها معنایش این نیست که ما به مسئولین تذکر ندهیم؛ آنجائی که لازم است از آنها انتقادی بشود، انتقاد نکنیم؛ نه، اما با هم باشیم. یکی از هدفهای دشمن، بی اعتماد کردن مردم به مسئولین کشور است؛ این ترفند دشمن است. پس وظیفۀعمومی برای همه - از صدر تا ذیل - حضور در عرصۀانقلاب و عرصۀدفاع از کشور است در مقابل جبهۀدشمن؛ . + امام خامنه ای. ( 6 / بهمن /1388).
دهه فجر، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. +امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
تا قبل از انقلاب اسلامی، در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطۀ«غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود و پادشاهان احساس می کردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام «رضوان الله تعالی علیه» این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطۀعطفی در تاریخ ایران بوجود آوردند و شمشیرِ اسلامِ مردم را عَلَیه دشمنان اسلامِ مردم و استعمارگران به کار گرفتند. +امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
دهه انقلاب از رَشَحات اسلام است و آئینه ای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. +امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
باید کلیه مساجد فعّال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطرۀفراموش نشدنی حضرت امام و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند. صداوسیما باید فیلمها و سریالهای تلویزیونی و برنامه هایی بمناسبت دهه فجر تهیه کند که یادآور خاطره های خوش انقلاب باشد و حضور همه جانبۀمردم و حل شدن آنان را در دوران انقلاب نشان دهد. +امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما، احساسات، گریه و شادی، حُب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر می بایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد. +امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمارمیرود. + امام خامنه ای. (11 / دی/ 1369).
دهه فجر انقلاب اسلامی از نگاه امام خمیني ره
ما می دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید. اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن تبلیغات ضدّ اسلامی و ضد روحانی خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقه افکنیهای بیحساب قلمداران و زبان مُزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل ضد اسلامی و ضد ملی به صورت ملیت، و آنهمه شعرها و بذله گوییها، و آنهمه مراکز عیّاشی و فحشا و قمار و مُسکِرات و مواد مُخَدِّرَه که همه و همه برای کشیدن نسل جوان فعال که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقّی میهن عزیز خود فعالیت نمایند، به فساد و بی تفاوتی در پیشامدهای خائنانه، که به دست شاه فاسد و پدر بی فرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشی که از طرف سفارتخانه های قدرتمندان بر ملت تحمیل می شد، و از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشی که مُقدّرات کشور به دست آنان سپرده می شد، با به کار گرفتن معلمان و استادان غرب زده یا شرق زده صد درصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامی بلکه ملی صحیح، با نام «مِلّیت» و «ملی گرایی»، گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتی نمی توانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغاتْ به انحراف فکری کشیدن بسیاری از آنان، ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد «الله اکبر» و فداکاریهای حیرت آور و معجزه آسا تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده و خودْ مُقدَّرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است. + اوائل وصیتنامه امام خمینی «ره» شماره 1-
بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت می داند و نسل های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد. اینجانب به همه نسلهای حاضر و آینده وصیت می کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله بر قرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است. بی جهت نیست که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیده های بومی آنان تمام توان خود را صرف شایعه ها و دروغهای تفرقه افکن نموده اند و میلیاردها دلار برای آن صرف می کنند. بی انگیزه نیست سفر های دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه. و مع الأسف در بین آنان از سردمداران وحکومتهای بعض کشورهای اسلامی، که جز به منافع شخص خود فکر نمی کنند و چشم و گوش بسته تسلیم امریکا هستند دیده می شود؛ و بعض از روحانی نماها نیز به آنان مُلحقند. امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقه افکنِ خانه برانداز است. توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه درعصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئه ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند. + اوائل وصیتنامه امام خمینی «ره».
من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله صلی الله علیه وآله و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی صلوات الله و سلامه علیهما می باشند. آن حجاز که در عهد رسول الله صلی الله علیه وآله مسلمانان نیز اطاعت از ایشان نمی کردند و با بهانه هایی به جبهه نمی رفتند، که خداوند تعالی در سوره «توبه» با آیاتی آنها را توبیخ فرموده و وعده عذاب داده است. و آنقدر به ایشان دروغ بستند که به حسب نقل در منبر به آنان نفرین فرمودند. و آن اهل عراق و کوفه که با امیرالمؤمنین آنقدر بدرفتاری کردند و از اطاعتش سر باز زدند که شکایات آن حضرت از آنان در کتب نقل و تاریخ معروف است. و آن مسلمانان عراق و کوفه که با سیدالشهدا علیه السلام آن شد که شد. و آنان که درشهادت دستْ آلوده نکردند، یا گریختند از معرکه و یا نشستند تا آن جنایت تاریخ واقع شد. اما امروز می بینیم که ملت ایران از قوای مسلح نظامی و انتظامی و سپاه و بسیج تا قوای مردمی از عشایر و داوطلبان و از قوای در جبهه ها و مردم پشت جبهه ها، با کمال شوق و اشتیاق چه فداکاریها می کنند و چه حماسه ها می آفرینند. و می بینیم که مردم محترم سراسر کشور چه کمکهای ارزنده می کنند. و می بینیم که بازماندگان شهدا و آسیب دیدگان جنگ و متعلقان آنان با چهره های حماسه آفرین و گفتار و کرداری مشتاقانه و اطمینان بخش با ما و شما روبه رو می شوند. و اینها همه از عشق و علاقه و ایمان سرشار آنان است به خداوند متعال و اسلام و حیات جاویدان. در صورتی که نه در محضر مبارک رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هستند، و نه در محضر امام معصوم صلوات الله علیه . و انگیزه آنان ایمان و اطمینان به غیب است. و این رمز موفقیت و پیروزی در ابعاد مختلف است. و اسلام باید افتخار کند که چنین فرزندانی تربیت نموده، و ما همه مفتخریم که در چنین عصری در پیشگاه چنین ملتی می باشیم. اوائل وصیتنامه امام خمینی «ره».
دهه فجر چیست و درباره آن چه میدانید؟
عید انقلاب و بازآفرینی آن توسط مردم از نگاه رهبر انقلاب اسلامی
دهه فجر - انقلاب اسلامی ایران - بیدارگری انقلاب اسلامی ایران - قیام ۱۵ خرداد - قیام ۱۷ شهریور - حمله مأموران شاه به فیضیه - قیام ۱۹ دی - قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز - مبارزات روحانیان پیش از انقلاب - نقش روحانیت در انقلاب - نقش حوزه علمیه در انقلاب اسلامی - ورود امام خمینی به قم پس از ۱۴ سال تبعید -
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
دهه فجر انقلاب اسلامی
دهه فجر انقلاب اسلامی به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته میشود که طی آن سید روحالله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ به ایران وارد و در نهایت با اعلام بیطرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.
دهه فجر انقلاب اسلامی، گرامیداشت روزهای سرنوشتساز ملت ایران، از تاریخ ۱۲ تا ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ است. این ایام پاسداشت وقایعی همچون بازگشت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) به ایران اسلامی پس از ۱۵ سال تبعید و اعلام تشکیل دولت موقت، پیوستن بسیاری از ارتشیان به انقلاب و بیعت نیروی هوایی با امام خمینی، شکست حکومت نظامی با حضور شکوهمند مردم در صحنه به فرمان امام خمینی، فتح مراکز مهمی همچون صدا و سیما و پادگانهای نظامی است، که سرانجام پیروزی انقلاب اسلامی را در پی داشت.
مردم ایران، ایام دهه فجر و سالروز استقلال و آزادی خود از دست استکبار جهانی را، هرساله جشن میگیرند و امیدوارند که این انقلاب به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف)، متصل شده و جشن برپایی حکومت عدل الهی را در عصر حضور حضرت قائم (عجّلاللهفرجهالشریف) پاس بدارند.
اصطلاح دهه فجر، با الهام از آیات نخستین سوره مبارکه فجر برای اشاره به روزهای ۱۲ تا سپیده دم ۲۲ بهمن به کار میرود. «فَجْر»، در اصل به معنی شکافتن وسیع است، و از آنجا که نور صبح تاریکی شب را میشکافد، از آن تعبیر به «فجر» شده است. [۱]
بعضی «فجر» را در این آیه، به معنی مطلق آن یعنی «سپیده صبح» تفسیر کردهاند، که مسلماً یکی از نشانههای عظمت خداوند است، نقطه عطفی است در زندگی انسانها و تمام موجودات زمینی، و آغاز حاکمیت نور و پایان گرفتن ظلمت است، آغاز جنبش و حرکت موجودات زنده، وپایان یافتن خواب وسکوت است، وبه خاطر این حیات، خداوند به آن سوگند یاد کرده است.[۲]
بنابراین، درخشیدن اسلام و نور پاک محمّدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تاریکی عصر جاهلیت یکی از مصادیق فجر است، و همچنین درخشیدن سپیده صبح قیام مهدی (علیهالسلام) به هنگام فرو رفتن جهان در تاریکی و ظلمت ظلم و ستم، مصداق دیگری از آن محسوب میشود. قیام عاشورای حسینی در آن دشت خونین «کربلا»، شکافتن پردههای تاریک ظلم «بنیامیه»، و نشان دادن چهره واقعی آن دیوصفتان مصداق دیگر فجر بود. همچنین، تمام انقلابهای راستینی که بر ضد کفر، جهل، ظلم و ستم در تاریخ گذشته و امروز انجام میگیرد و حتی نخستین جرقههای بیداری که در دلهای تاریک گنهکاران ظاهر میشود، و آنها را به توبه دعوت میکند، «فجر» است. [۳]
براین اساس میتوان گفت که یکی از بارزترین مصادیق فجر در عصر حاضر، انقلاب اسلامی ایران است.
اصطلاح دهه فجر با الهام از آیات نورانی قرآن، در سال ۱۳۶۰ به پیشنهاد و ابتکار حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه وزیر وقت ارشاد اسلامی برای جشنهای انقلاب از روز ۱۲ بهمن، سالگرد بازگشت امام خمینی تا روز ۲۲ بهمن قرار داده شد. [۴]
ورود امام خمینی و پیروزی انقلاب
در روز ۱۲ بهمن استقبال قابل توجهی در تهران برگزار شد؛ بر اساس گزارشهایی طول جمعیت استقبالکننده از روحالله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۲۷ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل سید روحالله خمینی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. او پس از ورود به فرودگاه و سخنرانی، طبق برنامهای که از قبل تنظیم شده بود عازم بهشت زهرا شد و در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن کشتهشدگان انقلاب بود شد و سخنرانی خود را نمود که مخالفان جمهوری اسلامی ایران معتقد هستند که روحالله خمینی وعدههایی به مردم داد که بعضی از آنها هرگز عملی نشدند.[۲]
بازگشت سید روحالله خمینی به ایران، واقعهای در جریان انقلاب ۱۳۵۷ ایران است که طی آن در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ سید روحالله خمینی پس از ۱۴ سال تبعید از فرانسه به ایران بازگشت و در تهران مورد استقبال نزدیک به سه میلیون ایرانی قرار گرفت. این روز در تقویم رسمی ایران با عنوان آغازین روز دهه فجر، مشخص شدهاست.[۳][۴]
امام خمینی (قدسسرّه)، باوجود همه ممانعتها در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ قدم در فرودگاه مهرآباد نهاد و در میان استقبال بیسابقه ۳۳ کیلومتری مردم، وارد بهشت زهرا شد و با قاطعیت و صلابت و بیان مواضع خود، امکان برنامهریزی و عکسالعمل را از وابستگان رژیم که در فکر توطئه بودند، گرفت.[۵]
در فاصله کوتاه ورود امام خمینی (قدسسرّه) تا پیروزی انقلاب اسلامی، تحوّلات عظیمی در کشور رخ داد که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید و بعدها دهه فجر نام گرفت. در این فاصله کوتاه، دولت موقّت از سوی ایشان به مردم معرّفی گردید.[۶]
آخرین توطئه رژیم برای سرکوبی قیام ملّت ایران استفاده از توطئه حکومت نظامی و انجام کودتا بود. بختیار نخست وزیر دستنشانده رژیم پهلوی با حمایت امریکا و به عنوان یک چهره ملی قصد مهار انقلاب و خاموش کردن شعلههای قیام را داشت و میکوشید که با قانونی جلوه دادن دولت خود، قیام مردم را سرکوب نماید. او مخالفت خود را با بازگشت امام (قدسسره) اعلام، و دستور بسته شدن فرودگاههای کشور را میدهد.[۷]
اما فرمان تاریخی امام مبنی بر بیاعتنایی به حکومت نظامی این توطئه شوم را خنثی کرد. به دنبال این اعلامیه، حکومت نظامی توسّط مردم شکسته شد و مردم یکباره به خیابانها ریختند و با سنگربندی خیابانها عبور ستونهای انحرافی ارتش را سد کرده و در برابر بازماندههای رژیم به دفاع مسلّحانه پرداختند، به فاصله کوتاهی مقرّ فرماندهان ارتش، نخست وزیری و... به محاصره نیروهای انقلاب درآمد و نظامیان گروه گروه به مردم پیوستند.
سرانجام روز سرنوشت فرا رسید و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نظام پوسیده ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی فرو ریخت و مبارزه ۱۵ ساله مردم به رهبری امام خمینی (قدسسرّه) به ثمر نشست و انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران، پیروز گردید.[۸]
روز ۱۷ دی ۱۳۵۶، مقاله ای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار «احمد رشیدیمطلق» در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید که در آن به بهانه سالروز کشف حجاب جملات جسارت آمیزی به روحانیت و به ویژه به شخص امام (رحمةاللهعلیه) به عنوان مخالفان ترقّی و پیشرفت و مرتجعینی که نباید مجال ابراز وجود و عقیده پیدا کنند، نوشته شد. انتشار این مقاله که با دستور مستقیم دربار تهیه شده بود، موجب اعتراض شدید و گسترده در سراسر کشور بویژه در حوزه علمیه قم شد، بطوری که هزاران نفر از طلاب و مردم با حرکت دستهجمعی به طرف منازل مراجع اعتراض شدید خود را نسبت به این اهانت به امام (رحمةاللهعلیه(، بیان کردند. در ۱۹ دی ماه در تظاهراتی که به همین مناسبت در قم بر پا شده بود عدهای از تظاهرکنندگان توسط نیروهای رژیم شهید و مجروح شدند. به دنبال این کشتار وحشیانه تا چندین روز حوزهها و بازار قم تعطیل و تظاهرات پراکنده ادامه یافت.[۱۰] این روز به عنوان قیام ۱۹ دی مردم قم در تاریخ ثبت و ظبط شد.
در ۲۹ بهمن ۵۷ در حرکتی که از قم شروع شده بود در تبریز تبدیل به موجی خروشان شد. در چنین روزی در حالی که هزاران نفر از مردم تبریز قصد داشتند در مجلس ختم شهدای قم شرکت کنند با درهای بسته مسجد روبرو شدند از این رو بین مردم و نیروهای رژیم زد و خورد در گرفت که عدهای از تظاهرکنندگان شهید و مجروح شدند.
بدنبال کشته و مجروح شدن تظاهر کنندگان، مردم عصبانی سینماها، مشروبفروشیها، بانکها و... را به آتش کشیده و از این تاریخ جنبش وارد مرحله جدیدی گردید.[۱۱]
جمشید آموزگار که در سال ۱۳۵۶ به جای امیر عباس هویدا بر مصدر نخست وزیر تکیه زده بود با گسترش امواج انقلاب اسلامی مجبور به استعفا شد و جعفر شریف امامی که با شعار دولت آشتی ملی سعی در فریب انظار عمومی داشت به نخست وزیری رسید، او تاریخ شاهنشاهی را لغو و قمارخانهها را تعطیل و مطبوعات را آزاد و حزب رستاخیز را منحل کرد، اما هشیاری رهبری انقلاب و مردم مسلمان نقشه رژیم را نقش بر آب کرد.
روز ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ نماز عید فطر در قیطریه تهران به امامت آیتالله مفتح به نحو بینظیری برگزار شد. عید فطر ۵۷ و شتاب انقلاب با آغاز ماه رمضان و برگزاری مجالس و محافل متعدّد در شهرهای کشور نهضت اسلامی شتاب بیشتری به خود گرفت. بر اثر روشنگریهایی که توسط سخنرانان و گویندگان مذهبی در این ماه در مساجد صورت میگرفت، تظاهرات و راهپیماییهای سراسری در ایران شکل گرفت. رژیم شاه نیز برای مقابله با تظاهرکنندگان سعی میکرد از هر طریق اعم از کشتار، اعلام حکومت نظامی، ایجاد هرج و مرج و... تظاهرات مردم را سرکوب کند ولی این اعمال وحشیانه نتیجه عکس داد بطوری که در عید فطر ۵۷ دریایی از انسانها پس از نماز عید به خیابانها ریختند و خواستار برپایی حکومت اسلامی شدند. نماز عید فطر سال ۵۷ روزنه امید و نقطه عطفی جدید در تاریخ مبارزات مردم و نهضت روحانیت بود که باید آن را طلیعه رهایی ملت ستمدیده ایران از قید و بند قدرتهای استعماری و حکومت دستنشانده پهلوی دانست.[۱۲]
در پی تظاهرات میلیونی عید فطر، نهضت فراگیر شد بطوری که در فاصله بین عید فطر و هفده شهریور مردم تهران هر روزه به خیابانها ریخته و خواستار الغای رژیم شاهنشاهی و ایجاد حکومت اسلامی میشدند. روز هفده شهریور نیز مانند روزهای قبل قرار بر راهپیمایی و تظاهرات بود.
شاه که از تظاهرات مردم در روزهای قبل به شدت ناراحت بود به فکر چاره افتاد. به همین دلیل ضمن اعلام حکومت نظامی در تهران و چند شهر دیگر در روز هفده شهریور تصمیم گرفت با یک کشتار وسیع مردم را مرعوب کرده و به خیال خام خود تا سالها شعلههای نهضت را خاموش سازد. صبح روز هفده شهریور که اکثر مردم از اعلام حکومت نظامی بیخبر بودند همانند روزهای گذشته در میدان شهدا تجمع کرده تا راهپیمایی دیگری ترتیب دهند که ناگهان ارتش شاه از زمین و هوا به روی مردم بی دفاع آتش کشود و خیابانهای اطراف را غرق در خون نمود. ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ بدین شکل در تاریخ انقلاب به جمعه سیاه معروف گردید.[۱۳]
امام خمینی در ۱۳ مهر ۱۳۵۷ عازم فرانسه شدند، و از آنجا سکان کشتی مردم را در امواج خوروشان انقلاب اسلامی هدایت نمودند. در پی این هجرت تعیین کننده، دنیا متوجّه ایران شد و امام توانستند با استفاده از وسایل ارتباط جمعی دنیا از طریق ایراد سخنرانیها و مصاحبهها صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برسانند و در نهایت موفق شدند با رهبری خردمندانه خود تمام توطئههای داخلی و خارجی را خنثی نمایند. [۱۴]
پس از هجرت تاریخساز امام به فرانسه چند حادثه مهمّ از جمله آتش کشیدن مسجد جامع کرمان، حادثه سیزده آبان و حمله به بارگاه و صحن امام رضا (علیهالسلام) رخ داد که هر کدام نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی بودند ولی آنچه کاخ ستمشاهی را به لرزه درآورد و شکست ابرقدرتها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند مبارزات ماه محرم بود. امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در پیامی به ملت ایران چنین فرمودند: "با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ... بر عموم ملت بپاخاسته است که با تمام قدرت مخالفت خود را با شاه گسترش و ادامه دهند و او را از سلطه خطرناکش به زیر کشند".[۱۵]
تظاهرات تاسوعا و عاشورا، عملا به صورت همه برسی بر ضد رژیم شاهنشاهی درآمد و مردم در شعارهایشان خواستار استقلال آزادی و جمهوری اسلامی شدید.
آخرین تیر ترکش شاه و اربابان غربیاش، نخست وزیری شاپور بختیار از اعضای قدیمی جبهه ملی بود که با شعار سوسیال دموکراسی آمده و خود را مرغ طوفان میدانست.
دولت بختیار که حضور امام (رحمةاللهعلیه) را در ایران مانع از انجام توطئههایش میدید، فرودگاهها را بست تا حداقل سفر امام به تعویق افتد. در فاصله فرار شاه تا ورود امام (رحمةاللهعلیه) دو راهپیمایی بزرگ و میلیونی اربعین و ۲۸ صفر و تحصن علما و روحانیون در مسجد دانشگاه تهران نیز صورت گرفت که هر کدام پایههای رژیم شاه را متزلزلتر کرد و سر انجام روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ حضرت امام پس از ۱۵ سال تبعید به ایران باز گشتند، ورود امام به میهن را میلیونها نفر از تهران و سایر نقاط کشور استقبال کردند، امام خمینی بس از ورود به تهران ضمن حضور بر مزار هزاران شهید انقلاب اسلامی، در سخنرانی خود در بهشت زهرا، دولت بختیار را غیر قانونی اعلام نمود و فرمودند که بزودی به بشتوانه رای ملت و حق شرعی خود دولت تعیین میکنند. [۱۶]
امام در ۱۶ بهمن، مهندس بازرگان را به نخست وزیری دولت موقت منسوب نمودید. در روز ۱۹ بهمن، پرسنل نیروی هوائی ارتش به محضر امام رسیدند و با ایشان بیعت نمودند. شب ۲۱ بهمن در نیروی هوائی تهران در گیری مسلحانه بین عدهای از افراد این نیرو و گارد شاهنشاهی پیش آمد که با دخالت مردم، درب پادکانها به روی مردم باز شد و سلاحهائی به دست مردم افتاد. آخرین توطئه رژیم برای سرکوب قیام ملت ایران کودتا بود. سران ارتش دستاندر کار کودتا شدند و در روز ۲۱ بهمن از ساعت ۴ بعد از ظهر اعلام حکومت نظامی شد، امّا فرمان تاریخی امام مبنی بر بیاعتنایی به حکومت نظامی این توطئه شوم را خنثی کرد. [۱۷]
مردم در روز ۲۲ بهمن به مراکز دولتی نظامی، انتظامی و رادیو و تلفزیون یورش برده و آنها را فتح کردند، با فرار بختیار از ایران و اعلام بیطرفی ارتش در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی ایران پس از سالها مجاهدت ایثار، فداکاری و مقاومت در راه رضای الهی با رهبری بینظیر حضرت امام خمینی و به همت مردم سرافراز ایران به بیروزی نهائی رسید.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
اکنون که کشور ما دهه فجر و سالروز استقلال و آزادی خود را از چنگال ابَرجنایتکاران جشن میگیرد و امید است به همین زودی جشن سقوط حکومت بعثی عراق را بگیریم، این جانب سالروز پیروزی اسلام و کشور و دهه مبارک فجر را به ملت محترم و خصوص شهدا و مجروحین و معلولین و بازماندگان و متعلقان آنان تبریک عرض میکنم. پیروزیها و سرافرازیها و افتخارات ملت، مرهون فداکاری این عزیزان و همرزمان آنان است. این فداکاران نشانهای افتخار بر بازوی ملت و جبین امتاند. تاریخ مجاهدات آنان را ضبط و ملائکةاللَّه در دفاتر ملکوتی ثبت مینمایند. خداوند تبارک و تعالی از رحمت سرشار خود، شهیدان را برخوردار و آسیب دیدگان و بازماندگان شهدا و خاندان این عزیزان را سلامت و سعادت ابدی عنایت فرماید.
سلام بر ملت مبارز و درود بر شهیدان و رزمندگان آسیب دیده و افتخار و سعادت و پیروزی برای مجاهدین اسلام در جبهههای دفاع از حق.[۱۸]
دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبری
دهه فجر، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطهای تعیین کننده و بیمانند به شمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی، در ایران نظام اسلامی وجود نداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه «غالب و مغلوب» و «سلطان و رعیت» بود و پادشاهان احساس میکردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافتهاند و حضرت امام (رضواناللهتعالیعلیه) این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجود آوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به کار گرفتند.
دهه انقلاب از ترشحات اسلام است و آئینهای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما، احساسات، گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر میبایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد.
آنچه که برای ما لازم است، این است که آحاد مردم، مسئولین، غیر مسئولین، بخصوص جوانها، بخصوص کسانی که سخن و حرفشان تاثیر دارد، احساس مسئولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچ کس نگوید من تکلیفی ندارم، من مسئولیتی ندارم؛ همه مسئولند.... [۱۹]
دهه فجر - انقلاب اسلامی ایران - بیدارگری انقلاب اسلامی ایران - قیام ۱۵ خرداد - قیام ۱۷ شهریور - حمله مأموران شاه به فیضیه - قیام ۱۹ دی - قیام ۲۹ بهمن مردم تبریز - مبارزات روحانیان پیش از انقلاب - نقش روحانیت در انقلاب - نقش حوزه علمیه در انقلاب اسلامی - ورود امام خمینی به قم پس از ۱۴ سال تبعید -
انقلاب اسلامی ایران، قیام مردم ایران به رهبری امام خمینی، از مراجع تقلید شیعه که موجب سقوط نظام پادشاهی و ایجاد نظام جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ش برابر با ۱۹۷۹م شد. آغاز این حرکت با اعتراضات امام خمینی و دیگر علمای دینی به رفتارهای خلاف دین دستگاه حکومتی از سال ۱۳۴۱ش آغاز شد. در عاشورای سال ۱۳۴۲ش امام خمینی در مدرسه علمیه فیضیه قم سخنرانی کرد و در پی اعتراضات تند به حکومت بازداشت شد. این واقعه موجب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش و حرکتهای اعتراضی مردم و درگیری با مأموران حکومتی در برخی از شهرهای ایران شد و در نتیجه کشتار برخی معترضان گردید.
اعتراض مجدد امام خمینی به لایحه کاپیتولاسیون باعث دستگیری دوباره وی در سیزده آبان ۱۳۴۳ش و تبعیدش به ترکیه و پس از آن نجف گردید. مبارزات انقلابیون در خفا ادامه یافت تا این که درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی فرزند آیتالله خمینی در آبانماه ۱۳۵۶ش باعث علنی شدن دوباره مخالفتهای مردم با نظام سلطنتی شد.
سخنرانی در روز عاشورا در مدرسه فیضیه -سخنرانی در روز عاشورا در مدرسه فیضیه - قیام ۱۵ خرداد و بازداشت امام خمینی
انتشار مقاله ای با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات (۱۷دی ۱۳۵۶ش) که در آن به مراجع تقلید شیعه و به خصوص امام خمینی توهین شده بود، موجب تشدید حرکتهای اعتراضی گردید. برخورد خشن و مسلحانه مأموران حکومت پهلوی در ۱۹ دی ۱۳۵۶ش در قم به گسترده شدن اعتراضات و سرایت آن به شهرهای دیگر انجامید. از این تاریخ به بعد با برگزاری چهلم کشتهشدگان واقعه ۱۹ دی قم و کشته شدن تعدادی در ۲۹ بهمن در تبریز[۱] یکی پس از دیگری با بزرگداشت چهلم کشته شدگان شهرهای دیگر، کشور ایران دستخوش درگیریهای گسترده و سراسری شد. با تشدید اعتراضات مردمی، محمدرضا پهلوی در ۲۶ دی ۱۳۵۷ش ایران را ترک کرد.[۲]
امام خمینی که از عراق به پاریس هجرت کرده بود و با مصاحبهها و پیامهای خود انقلاب را رهبری میکرد، در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ش به ایران بازگشت و در ۲۲ بهمن همان سال نظام پادشاهی رسماً سقوط کرد.
مخالفتها با حکومت پهلوی
مخالفت با حکومت محمدرضا پهلوی در ایران از دهه ۱۳۳۰ش آغاز شد. ملی شدن صنعت نفت، مبارزات و ابراز مخالفت توسط آیتالله کاشانی و فعالیتهای انقلابی جمعیت فدائیان اسلام به رهبری سید مجتبی نواب صفوی از این جملهاند.[۳] این مبارزات به استثنای حرکت فدائیان اسلام، در راستای تغییر حاکمیت در ایران نبودند و عمدتا در مدتزمانی کوتاهی جریان داشتند. فدائیان معتقد بودند که حرکت کلی حکومت بر خلاف دین اسلام و مذهب تشیع است.[۴] تا اواسط دهه ۱۳۴۰ش مخالفت مؤثری با حکومت پهلوی رخ نداد و قدرت مطلق سیاسی و اجتماعی در اختیار شاه بود. پس از آغاز این دهه بود که رخدادهایی موجب آغاز اعتراضات علما و در پی آن عموم مردم ایران در برابر حکومت گردید.[۵]
تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی
در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ش لایحهای با عنوان انجمنهای ایالتی و ولایتی به تصویب هیئت دولت رسید.[۶] این قانون در موادی مربوط به انتخابات، شرط مسلمان و مرد بودن را از کاندیداها و انتخابکنندگان و نیز سوگند انتخابشوندگان به قرآن را حذف کرده بود.[۷] تصویب چنین مواردی مخالفتهای صریح علما بهویژه آیتالله خمینی را در پی داشت. پس از جلسهای مشورتی آیتالله خمینی، آیتالله محمدرضا گلپایگانی و آیتالله سید کاظم شریعتمداری، طی تلگرافهایی اعتراض خود را نسبت به لایحه مزبور ابراز داشته و خواهان الغای سریع این مصوبه شدند.[۸] رژیم در هفتم آذر همان سال، طی جلسهای لغو تصویبنامه ۱۳۴۱/۷/۱۶ را اعلام و علما و مراجع قم را شبانه و طی تلگرف از تصمیم خود آگاه کرد.[۹]
انقلاب سفید
سال ۱۳۴۲ش محمدرضا پهلوی پروژهای با عنوان انقلاب سفید آغاز کرد و قانونی در شش بند اصلی که بعدها به هجده بند رسید را در معرض رفراندوم عمومی گذاشت. برخی تغییراتی که قرار بود در سایه این انقلاب رخ دهد عبارت بودند از: اصلاحات ارضی و الغای نظام ارباب و رعیتی؛ ملی کردن جنگلها و مراتع؛ تبدیل کارخانههای دولتی به شرکتهای سهامی و فروش سهام آنها جهت تضمین اصلاحات ارضی؛ مشارکت کارگران در سود خالص کارخانهها؛ تجدیدنظر اساسی در قانون انتخاب به منظور اعطای حقوق کامل و برابر سیاسی به زنان؛ ایجاد سپاه دانش، به منظور سوادآموزی و اشاعۀ فرهنگ در روستاها.[۱۰]
بار دیگر آیت الله خمینی اعتراض خود را آشکار نمود و در پاسخ به استفتایی در زمینه رفراندوم به دو اشکال شکلی و ماهوی اشاره کرده بود:
اشکالات شکلی عبارت بودند از: عدم پیشبینی رفراندوم در قانون اساسی و در نتیجه عدم صلاحیت رژیم در برگزاری آن، ناآگاهی مردم از ماهیت پنهان انقلاب سفید، ارعاب و تطمیع مردم توسط رژیم برای شرکت در انتخابات، احتمال تقلب در رأیگیری.[۱۱]
از لحاظ ماهوی: این پروژه از آنجا که با مشورت و هماهنگی آمریکا و غرب شکل گرفته بود در نتیجه با استقلال کشور در تضاد و در راستای منافع بیگانگان پیش خواهد رفت.[۱۲]
دوم بهمن ۱۳۴۱ش امام در اعلامیهای مخالفت با این طرح و رفراندوم را با ذکر دلایل اعلام کرد و انقلاب سفید را در برابر احکام اسلامی بیاعتبار دانست.[۱۳] همزمان چند تن از مراجع دیگر مانند گلپایگانی، خویی، خوانساری، بهبهانی و شریعتمداری نیز اعلامیههایی در محکومیت و تحریم رفراندوم منتشر کردند.[۱۴] شاه که در یک سخنرانی تبلیغاتی مخالفان را ارتجاع سیاه خطاب کرده بود[۱۵] روز ۴ بهمن به قم سفر کرد ولی هیچ یک از روحانیون برجسته حتی تولیت حرم حضرت معصومه(س( در دوره پنجم، ابوالفضل مصباح التولیه (۱۳۳۲/۲/۲۸– ۱۳۴۴/۱۲/۳)در مراسم استقبال حاضر نشدند.[۱۶] شاه از زیارت حرم نیز خودداری کرد و در برابر صحن طی نطق تندی، مجددا به روحانیت توهین کرد و این گروه را مانع پیشرفت خطاب کرد. رفراندوم در ۶ بهمن انجام گرفت. حکومت اعلام کرد که با استقبال پرشور و بینظیر روبرو گردیده و با ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار رأی موافق در مقابل ۴ هزار و ۱۵۰ رأی مخالف به تصویب ملت رسید.[۱۷] روحانیون در مواجهه با این وضعیت به پیشنهاد امام خمینی تصمیم گرفتند که ماه رمضان آن سال را که از روز بعد از رفراندوم شروع میشد بهعنوان اعتراض به دولت، از رفتن به مساجد خودداری نمایند و برای جلب نظر عمومی در تمام ماه رمضان مساجد تعطیل شود.[۱۸]
به دنبال تنشهای ایجاد شده، آیت الله خمینی طی اعلامیهای اعلام کرد: «دستگاه حاکمه میخواهد با تمام کوشش به هَدمِ احکام ضروریهٔ اسلام قیام و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر میاندازد. لذا اینجانب عید نوروز را بهعنوان عزا و تسلیت به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) جلوس میکنم و به مردم اعلام خطر مینمایم.»[۱۹]
عصر ۲ فروردین ۱۳۴۲ مصادف با شهادت امام صادق(ع)، (۲۵ شوال ۱۳۸۲ق) مجلس سوگواری از طرف آیت الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار شد. تعدادی از وابستگان شاه در دو گروه ۷۰ و ۳۰ نفری در دو طرف مجلس قرار گرفته بودند و به نوبت صلوات میفرستادند.[۲۰] پس از پایان سخنرانی حاج شیخ مرتضی انصاری(۱۳۲۱یا ۱۳۲۳-۱۳۹۱ق. خطیب مشهور شیعه) یکی از آنها فریاد زد «برای سلامتی شاهنشاه آریامهر صلوات» مردم به هیجان آمدند و درگیری شروع شد.[۲۱] کماندوها و افراد حکومت به هر طلبهای که میرسیدند از وی میخواستند که «جاوید شاه» بگوید سپس وی را زیر مشت و لگد گرفته و کتک میزدند. عدهای طلاب به طبقه فوقانی مدرسه رفته و با پرتاب سنگ و آجر به کماندوها حمله کردند. مهاجمان به طبقه بالا رفته و در آنجا ضمن درگیری و مضروب ساختن تعدادی از آنها، چند نفر را از جمله سید یونس رودباری از بالا به پائین انداختند.[۲۲] مأموران شاه کتابها را پاره کردند و لوازم و اثاث طلاب را به میان صحن مدرسه ریختند.[۲۳] در پی این جریان آیت الله خمینی اعلامیه علیه شاه صادر کرد: «اینان با شعار «شاهدوستی» به مقدسات مذهبی اهانت میکنند. شاهدوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و تجاوز به مراکز علم و دانش؛ «شاهدوستی» یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههای اسلام و محو آثار اسلامیت... با این احتمال، تقیه، حرام است؛ و اظهار حقایق، واجب...»[۲۴]
آیت الله خمینی در بعد از ظهر عاشورای سال ۱۳۸۳ق (۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲ ش) با اعلام قبلی برای سخنرانی در مدرسه فیضیه قم حاضر شد و در سخنانی پس از شرح رخداد کربلا با تشبیه حمله مدرسه فیضیه به این واقعه، شاه را مورد انتقاد قرار داد.[۲۵] در پی این سخنرانی، نیروهای حکومت پهلوی وی را دستگیر و شبانه به تهران بردندسید حسن طباطبایی قمی از مشهد و بهاءالدین محلاتی از شیراز دو روحانی دیگری بودند که دستگیر و به تهران منتقل شدند.[۲۶] صبح روز پانزدهم خرداد، مردم قم و سایر شهرها در واکنش به دستگیری امام خمینی دست به اعتراض زدند. مأموران نظامی به تظاهرکنندگان تیراندازی کرده و معترضان نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند. علما هم با ارسال تلگراف، صدور اعلامیه و فرستادن نامه اعتراض خود را ابراز نمودند.[۲۷] برخی از علما نیز به تهران مهاجرت کردند.[۲۸] در ۱۸ فروردین ۱۳۴۳ش، پس از سالگرد واقعه فیضیه آیت الله خمینی آزاد شد و به منزل خود در قم منتقل شد.[۲۹]
مخالفت امام خمینی با کاپیتولاسیون
سخنرانی در مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون
در تیر ۱۳۴۳ محمدرضا شاه به آمریکا رفت و مورد استقبال مقامات آمریکایی قرار گرفت. حاصل این سفر و مذاکرات اعطای کمکهای نظامی آمریکا در برابر وضع قانون کاپیتولاسیون( به فرانسوی capitulations) یا مصونیت قضایی نظامیان آمریکا در ایران بود. [۳۰] ۲۱ مهر سال ۱۳۴۳ مجلس شورای ملی لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرد. ۴ آبان ۱۳۴۳ آیت الله خمینی در سخنرانی تندی به انتقاد پرداخت: "اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را وسط بازار ترور کند... دادگاههای ایران حق محاکمه ندارند... اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست خواهد شد...".[۳۱] به دنبال این سخنرانی، آیت الله خمینی شب ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ش شبانه دستگیر و بلافاصله به ترکیه تبعید شد. لایحه کاپیتولاسیون با انقلاب ۵۷ و تشکیل شورای انقلاب ملغی شد.[۳۲]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
اوجگیری و پیروزی انقلاب
در۱۱ آبان سال ۱۳۵۶ش سید مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی، به طرز مشکوکی در نجف درگذشت.[۳۳] مخالفان حکومت پهلوی، دستگاههای امنیتی را عامل قتل او میدانستند. با برگزاری مجالس بزرگداشت برای او، مخالفتها در ایران اوج گرفت.[۳۴]
ایران و استعمار سرخ و سیاه» نام مقالهای بود که در ۱۷ دی ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات با امضای «احمد رشیدی مطلق» منتشر شد. این مقاله که با نام مستعار نوشته شده بود،[یادداشت ۱] حاوی مطالبی تند علیه آیتالله خمینی بود و او را مردی «بیاعتقاد» و «وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری» نامیده بود. انتشار این مقاله با اعتراضات زیادی روبرو شد و نقطه عطفی در شتاب گرفتن ناگهانی اعتراضات به حکومت پهلوی شد.[۳۵] مأموران دولتی در ۱۹ دی ۱۳۵۶ش. به مردم و روحانیون معترض قم تیراندازی کردند و تعدادی از مردم نیز کشته شدند. اعتراض مردم شهرهای دیگر به این کشتار باعث شدت گرفتن درگیریها و اعتراضات شد. در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ش مأموران دولتی تعداد زیادی از تظاهر کنندگان را در میدان ژاله(میدان شهدای کنونی)تهران کشتند.
امام خمینی در تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۵۷ش مجبور به ترک عراق[۳۶] و اقامت در فرانسه شد.امکانات ارتباطی در فرانسه باعث تقویت ارتباط انقلابیون با رهبری انقلاب شد. در ۲۶ دی ۱۳۵۷ش محمدرضا پهلوی مجبور به خروج از کشور شد و کمتر از بیست روز در ۱۲ بهمن امام خمینی پس از ۱۴ سال و ۸۹ روز تبعید به ایران بازگشت و ده روز بعد، در ۲۲ بهمن نظام سلطنتی پهلوی به طور رسمی سقوط کرد.[نیازمند منبع]
باورهای شیعی در انقلاب
رهبری انقلاب اسلامی مرجع تقلید بود و سایر رهبران مبارزه نیز تحصیلکردگان حوزه علمیه بودند. بسیاری از مراجع تقلید وقت نیز با انقلاب همراهی میکردند. تعداد زیادی از اساتید و مدرسان حوزههای علمیه به خصوص حوزه علمیه قم جزو مبارزان بودند و بیانیههایی علیه سلطنت پهلوی صادر میکردند.[۴۱]
مهمترین راهپیماییها علیه نظام سلطنتی در روزهای تاسوعا و عاشورا سال ۱۳۵۷ش اتفاق افتاد که مردم برای عزاداری واقعه کربلا و امام حسین(ع( به خیابانها آمده بودند. مساجد و حسینیهها از پایگاههای اصلی مخالفان به شمار میرفتند.[۴۲]
یکی از مهمترین شعارها و خواستههای انقلابیون طلب حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی بود.
نظریه ولایت فقیه از مبانی نظری انقلاب اسلامی و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی است. بر اساس این نظریه حکومت و اداره جامعه بر عهده فقیهان است و شخص دیگری نمیتواند متولی حکومت باشد. امام خمینی که رهبری بخش مهمی از مخالفتها با حکومت پهلوی را داشت در دوران تبعید در نجف، نظریه ولایت فقیه را تببین کرد. مجموعه گفتههای او به صورت کتاب و جزوه و نوار کاست به ایران رسید.
ولایت فقیه اصطلاحی است برای نظام حکومت اسلامی در دوره غیبت حضرت حجت سلام الله علیه. ولایت فقیه به معنای زمام داری جامعه ی اسلامی از سوی کسی است که به مقام اجتهاد در فقه رسیده و حائز شرایط رهبری جامعه ی اسلامی میباشد.
ولایت فقیه اصطلاحی است برای نظام حکومت اسلامی پس از ائمه ی طاهرین علیهالسّلام . ولایت در این اصطلاح به معنای حکومت و زمام داری امور جامعه است و ولایت فقیه به مفهوم زمام داری جامعه ی اسلامی از سوی کسی است که به مقام اجتهاد در فقه رسیده و حائز شرایط رهبری جامعه ی اسلامی میباشد. سؤال اصلی بحث ولایت فقیه این است که در زمان غیبت امام معصوم علیهالسّلام چه باید کرد؟ آیا امت اسلامی باید بدون رهبر باشد؟ یا باید به رهبری طاغوت تن دهد یا باید بهترین کسی را که از نظر علم و زهد و تقوا و مدیریت سیاسی، کمترین فاصله را با معصوم دارد به رهبری امت اسلامی بپذیرد؟
در واقع ولایت فقیه به همین معناست که با وجود معصوم علیهالسّلام باید او رهبری کند و در عصر غیبت به نیابت از امام زمان ولی فقیه رهبری و زمام امور جامعه را بر عهده دارد تا امت گرفتار هرج و مرج و آنارشیسم (آنارشیستها معتقدند بشر میتواند زندگی خود را با اصول اخلاقی اداره کند و احتیاجی به دستگاه حکومت ندارد.) و تعبد به حاکمیت طاغوت نشود و احکام و ارزشهای الهی در جامعه عملی گردد.
نظریه ی ولایت فقیه و شکل متکامل و شفاف آن یعنی ولایت مطلقه ی فقیه، هر چند مبتنی بر مبانی و آموزههای دینی بوده و دارای پیشینه ی تاریخی طولانی تا عصر امامان معصوم علیهالسّلام میباشد، ولی شکل گیری نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر نظریه ی ولایت فقیه ـ که به عنوان تنها شکل مشروع حکومت در زمان غیبت از سوی امامان معصوم علیهالسّلام معرفی شده است ـ در ابتدا و برخورد ملموس و عینی این نظریه با واقعیات جامعه در عرصه ی مدیریت جامعه ، باعث تکامل و تبیین هر چه بیشتر اختیارات ولی فقیه و زوایای پنهان آن در قالب نظریه ی «ولایت مطلقه ی فقیه» شد.
همه ی فقیهان شیعه در ابواب گوناگون فقهی تاکید کردهاند که احکام اسلام در میان مردم تعطیل بردار نیست و همیشه باید اجرا شود. این کار در دوران غیبت نیز در صورت امکان و توانایی بر عهده ی فقیهان جامع الشرایط است.
هر چند مساله ی ولایت فقیه، بحثی کلامی است، ولی جنبه ی فقهی آن سبب شده است فقیهان از همان آغاز در ابواب گوناگون فقهی، درباره ی آن بحث کنند. موضوع ولایت فقیه در هر یک از مسایل اجتماعی مانند: جهاد، تقسیم غنایم ، خمس ، زکات ، سرپرستی اطفال، اموال محجور، شخص غایب، امر به معروف و نهی از منکر ، حدود ، قصاص ، تعزیرات و مطلق اجرای احکام انتظامی اسلامی، بحث میشود.[۱]
سخن اصلی این است که در اصل اثبات ولایت، جای هیچ گونه سخنی نیست و همگان، آن را پذیرفتهاند. آن چه در این اواخر مورد تردید قرار گرفته، این است که آیا ثبوت ولایت یک تکلیف شرعی است یا این که منصبی الهی و نیابت از امام معصوم علیهالسّلام میباشد؟[۲]
همه ی فقیهان در طول یازده قرن گذشته، هم سخن با یکدیگر، ولایت فقیه را به معنای مسؤولیت و سرپرستی امور یاد شده، دانستهاند و گفتهاند که بر حسب مورد، شیوه ی این مسؤولیت و سرپرستی، تفاوت خواهد داشت. هر چند بعضی فقیهان بسیار اندک و برخی دیگر به تفصیل، به موضوع ولایت پرداختهاند، ولی بحث فراگیری درباره ی آن در کتابهای فقهی پیشینیان دیده نمیشود.
دلیل این وضعیت را باید در موارد زیر دانست: ۱) شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر تاریخ گذشته ی سرزمین-های اسلامی، ۲) سلطه ی حکومتهای جائر و ۳) ناممکن بودن طرح چنین مباحثی از نظر مهیا نبودن شرایط حاکمیت فقیهان.[۳] [۴]
باید گفت: فقیهان با وجود اختلاف نظر در این زمینه، در اثبات نوعی ولایت برای فقیه جامع الشرایط، اتفاق نظر دارند و آرای فقیهان در زمینه ی ولایت و دامنه ی اختیار آن در زمان غیبت در کتابهایی جداگانه گردآوری شده است.[۵]
امام خمینی در کتاب ولایت فقیه، به بررسی موضوع و شرح دیدگاه خویش درباره عناوینی نظیر لزوم تشکیل حکومت و ولایت فقیه به استناد اخبار پرداخته و در فرازی از آن مینویسند:
اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارکوتعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا اینکه اسلام تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود، و ما با بیحالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری میخواهند بکنند. و ما اگر کارهای آنها را امضا نکنیم، رد نمیکنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا اینکه حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (علیهالسّلام) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد، در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، میتوانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند. [۶]
وقتی میگوییم ولایتی را که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمه (علیهمالسّلام) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، برای هیچکس این توهّم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیهمالسّلام) و رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه اینکه برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. بهعبارتدیگر، «ولایت» موردبحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفهای خطیر است.
ولایت فقیه از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل ندارد، مانند جعل (قرار دادن و تعیین) قیّم برای صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام (علیهالسّلام) کسی را برای حضانت، حکومت، یا منصبی از مناصب، تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام با فقیه فرق داشته باشد. [۷]
از دیدگاه امام خمینی، فقیه در جمیع صور بر جامعه اسلامی ولایت دارد. لیکن با توجه داشت که ولایت موضوعی متفاوت از تولی امور و تشکیل حکومت است و این دو را متفاوت از یکدیگر باید دید زیرا تولی امور توسط فقیه و تشکیل حکومت مشروط به شرطی است که ولایت مشروط به آن نیست و همین امر آن دو را متمایز میکند.
به همین جهت ایشان در پاسخ به این استفتاء که «در چه صورت فقیه جامعالشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد.» میفرمایند:
بسمه تعالی ولایت در جمیع صور دارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر میشده به بیعت با ولیّ مسلمین. روح اللَّه الموسوی الخمینی [۸]
از اینروی میتوان گفت در دیدگاه فقهی و سیاسی امام خمینی، ولایت فقیه فینفسه منوط به آرای اکثریت نیست و بدون آرای اکثریت آنان، بلکه حتی با رای آنان به عدم (رای منفی اکثریت)، شرعاً ولایت برای او ثابت است لیکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی به آرای اکثریت مسلمین دارد.
ایشان حتی نسبت به بعض مراتب ولایت مانند ولایت بر ایتام و مجانین و اوقاف بدون متولی و وصایایی که وصی ندارد، اعلم بودن فقیه هم لازم نیست[۹] و در امر تقلید است که معتقدند در صورت امکان باید از اعلم پیروی کرد بنا بر احوط[۱۰] همچنین در قاضی میفرمایند اعلمیت شرط است علی الاحوط نسبت به کسانی که در آن شهر یا شهرهای نزدیک آن، که بردن دعاوی به آنها موجب حرج نیست. [۱۱]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
دهه فجر انقلاب اسلامی به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته میشود
۱۲ بهمن روز ورود روحالله خمینی به ایران
در روز ۱۲ بهمن بزرگترین استقبال در تهران برگزار شد؛ بطوری که طول جمعیت استقبال کننده از آيتالله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۲۷ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل آيتالله خمينی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. او پس از ورود به فرودگاه و ایراد سخنرانی طبق برنامهای که از قبل تنظیم شده بود عازم قبرستان بهشت زهرا شد و در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن شهدای انقلاب بود شد و سخنرانی خود را ایراد نمود.
در روز ۱۲ بهمن استقبال قابل توجهی در تهران برگزار شد؛ بر اساس گزارشهایی طول جمعیت استقبالکننده از روحالله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود. در ساعت ۹:۲۷ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل سید روحالله خمینی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. او پس از ورود به فرودگاه و سخنرانی، طبق برنامهای که از قبل تنظیم شده بود عازم بهشت زهرا شد و در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه ۱۷ که مدفن کشتهشدگان انقلاب بود شد و سخنرانی خود را نمود که مخالفان جمهوری اسلامی ایران معتقد هستند که روحالله خمینی وعدههایی به مردم داد که بعضی از آنها هرگز عملی نشدند.[۲]
بازگشت سید روحالله خمینی به ایران، واقعهای در جریان انقلاب ۱۳۵۷ ایران است که طی آن در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ سید روحالله خمینی پس از ۱۴ سال تبعید از فرانسه به ایران بازگشت و در تهران مورد استقبال نزدیک به سه میلیون ایرانی قرار گرفت. این روز در تقویم رسمی ایران با عنوان آغازین روز دهه فجر، مشخص شدهاست.[۳][۴]
وقایع ۱۳ بهمن
1- آیتالله خمینی در جمع روحانیون بیاناتی را ایراد کرد. او در قسمتی از این سخنرانی گفت: رژیم سلطنتی از اول خلاف عقل بود... هر ملتی باید خودش سرنوشت خودش را تعیین کند. ۲- رادیو مسکو: دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا علیه مداخله آمریکائیها در امور داخلی ایران، در برابر کاخ سفید تظاهرات کردند.
وقایع ۱۴ بهمن
ساعت ۹ بامداد روز شنبه ۱۴ بهمن در محل مدرسه شماره ۲ علوی یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور قریب به سیصد خبرنگار ایرانی و خارجی برگزار شد که در آن ابتدا خلاصهای از نظریات آیتالله خمینی خوانده شد؛ سپس سوالات خبرنگاران آغاز گردید که خلاصهای از پاسخ خمینی به این شرح بود:
کاری نکنند که مردم را به جهاد دعوت کنم، اگر موقع جهاد شد میتوانیم اسلحه تهیه کنیم. دولت را بزودی معرفی خواهیم کرد. اعضای شورای انقلاب تعیین شدهاند. از ارتش میخواهم هر چه زودتر به ما متصل شود. ارتشیان فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم باید به دامان ملت بیایند. قانون اساسی که تدوین شده به آراء عمومی گذاشته میشود تمام اتباع خارجی بطور آزاد در ایران زندگی خواهند کرد.
وقایع ۱۵ بهمن
خمینی طی یک سخنرانی جوانان را به ادامه تظاهرات و اعتصابات فرا خواندند.
وزرای خارجه آمریکا و انگلیس طی دیدار دیوید اوئن از ژاپن، در مورد اوضاع ایران به گفتگو نشستند. بغداد نیز با اعزام هیأتی به عربستان، به بررسی اوضاع ایران و منطقه پرداخت.
ژنرال هایزر، فرستاده ویژه آمریکا به ایران، با اتمام مأموریت حساس خود و مذاکرات مکرر با مقامات ایرانی، عازم آمریکا شد. سخنگوی وزرات خارجه آمریکا گفت: هایزر سعی کرد تا نظامیان ایران از بختیار حمایت کنند. وی به این علت ایران را ترک کرد که اقامت وی به احساسات ضد آمریکایی در ایران دامن میزد.
همافران نیروی هوایی در بهبهان به عنوان طرفداری از خمینی، دست به راهپیمایی زدند.
سیدمحمدباقر صدر با ارسال نامهای از عراق برای خمینی، از اعتراضات ایران حمایت کرد.
به مناسبت ورود خمینی به ایران، از سوی مرعشی نجفی تلگرافی برای او ارسال شد.
تذکر: برژنف از سیزدهم تا هفدهم ژانویه ۱۹۷۹، مطابق با بیست و سوم دی ماه ۱۳۵۷، در بلغارستان بهسر میبردهاست.
جواد شهرستانی، شهردار تهران در حضور خمینی استعفا کرد. خمینی سپس وی را مجدداً به عنوان شهردار منصوب کرد. جواد شهرستانی از سوی دولت بختیار ممنوعالخروج شد.
گروهی از نمایندگان مستعفی مجلس شورا با خمینی دیدار کردند.
وقایع ۱۶ بهمن
آیت الله خمینی در روز ۱۶ بهمن طی فرمانی مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر موقت تعیین و معرفی کرد. عصر همان روز در سالن سخنرانی مدرسه علوی یک مصاحبه مطبوعاتی بینالمللی ترتیب داده شد، در این جلسه بازرگان برنامه و وظایف دولت موقت را توضیح داد و افزود برگزاری همهپرسی دربارهٔ تغییر رژیم، برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان و انجام انتخابات مجلس از وظایف این دولت است.[۱۸]
وقایع ۱۷ بهمن
خمینی در سخنان خود گفت: کار عاقلانه و مفید به حال کشور این است که بختیار و ارتش در مقابل انقلاب ۱۳۵۷، عکسالعملی مثبت داشته باشند.
در پاسخ به پیامهای تشکر از سوی مردم یا شخصیتها و گروههای مختلف به مناسبت ورود خمینی به کشور، از سوی او پیام تشکری خطاب به عموم انتشار یافت.
بازرگان موقتاً از رهبری نهضت آزادی کنارهگیری نمود و به مدرسه علوی نقل مکان کرد.
تذکر: در حکم نخستوزیری خمینی از وی خواسته شده بود تا بدون وابستگی حزبی و گروهی به پست نخستوزیری اشتغال یابد.
دکتر سعید، رئیس مجلس شورا، در جلسه آن روز مجلس اظهار داشت: بازگشت خمینی، مرجع عالیقدر تشیع را به خاک وطن از طرف خود و عموم نمایندگان خوشآمد میگویم.
لایحه محاکمه وزرای سابق و انحلال ساواک، در جلسه مجلس شورا به تصویب رسید.
در مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان دانشکده افسری، افسران جوان از سوگند وفاداری به شاه معاف شدند.
فلسفی پس از هشت سال ممنوعیت از سخنرانی، در حضور خمینی و مردم دیدارکننده با او، سخنرانی کرد.
وقایع ۱۸ بهمن
سید روحالله خمینی در دیدار با روحانیون شهر اهواز گفت: ادامه نهضت یک تکلیف است.
فرماندار نظامی تهران به این دلیل که مردم به مقررات حکومت نظامی اهمیت نمیدهند، ساعات منع عبور و مرور را کاهش داد.
سیزده نفر دیگر از نمایندگان مجلس استعفا دادند.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد از اوضاع ایران اظهار نگرانی کرد.
راهپیمایی ۱۹ بهمن
روز نوزدهم بهمن ماه بزرگترین راهپیمایی انقلاب صورت گرفت.[۱۹] در قطعنامه پایانی راهپیمایی نخستوزیری مهدی بازرگان توسط تظاهرکنندگان تأیید شد.[۱۹]
وقایع ۲۰ بهمن
در روز ۲۰ بهمن ماه که مصادف با روز جمعه بود، مردم در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند تا سخنرانی رئیس دولت موقت را گوش بدهند. در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند و به محض آغاز درگیری آنان عده زیادی از جوانان وابسته به کنارهای مختلف به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند. این درگیری خونین دهها نفر کشته و مجروح بر جای گذاشت ولی در پایان همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.[۲۰]
وقایع ۲۱ بهمن
روز بیست و یکم بهمن ماه روز نبرد مسلحانه همهجانبه مردم و نیروهای دولتی بود. درگیری خونین مردم و لشکر گارد در این روز به اوج خود رسید؛ و جنگ تانکها با مردم مسلح باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد. خمینی تهدید کرد در صورت عدم جلوگیری از کشتار لشکر گارد حکم جهاد خواهد داد.[۲۱] در این روز چندین کلانتری توسط گروههای مسلح مردمی تسخیر شدند که در نتیجه آن مقادیر زیادی اسلحه به دست مردم افتاد. در همین روز فرمانداری نظامی تهران اعلامیه شماره ۴۰ را انتشار داد؛ به موجب این اعلامیه رفتوآمد مردم از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۵ بامداد ممنوع اعلام شد. در پی اعلامیه مزبور اعلامیه دیگری صادر و منع عبور و مرور تا ساعت ۱۲ بامداد تمدید شد. مردم عملاً مقررات حکومت نظامی را باطل ساختند و تا صبح در خیابانها با ایجاد حریق و راه بندانهای متعدد مانع حرکت قوای نظامی میشدند.[۲۲]
وقایع ۲۲ بهمن
در این روز به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم درآمد.[۲۲] در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباسآباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.[۲۳]
ساعت۱۰:۳۰ روز ۲۲ بهمن۱۳۵۷ شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک (ستاد بزرگ ارتشتاران) تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قرهباغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی،احمدعلی محققی، عبدالعلی بدرهای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیباللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی،اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری ،پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد،ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی .[۲۳] ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قرهباغی بود. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثراً موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیهای مبنی بر بیطرفی ارتش تهیه و به امضا رسید.[۲۴] پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک و پانزده دقیقه بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظهای بعد نیروهای انقلاب محوطه رادیو تلویزیون را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از رادیو تلویزیون ملی اعلام شد.[۲۴]
مراسم دهه فجر
هر ساله در طول دهه فجر مراسم و یابودهای زیادی انجام میگیرد. همچنین جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است همواره در طول دهه فجر برگزار میشود. در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای سید روحالله خمینی به ایران، در ساعت ۹ و ۲۷ دقیقه نواخته میشود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهه فجر نیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی ایران ثبت شدهاست، راهپیماییهایی در شهرهای مختلف ایران برگزار میشود. همه ساله مصادف با این روز مراسم ویژهای در سراسر ایران با حضور مقامات کشوری و لشکری برگزار میگردد و زنگ انقلاب در مدارس نواخته شده و سوت کشتیها، قطارها و ناقوس کلیساها در ساعت ۹ صبح این روز به صدا درمیآید.
در سال ۱۳۹۰ نیروی هوایی ارتش در فرودگاه مهرآباد صحنه ورود و پیاده شدن خمینی را با استفاده از ماکت مقوایی وی بازسازی کرد[۲۵] و این مراسم با ادای کامل تشریفات نظامی انجام گردید. همچنین حمیدرضا حاجیبابایی وزیر آموزش و پرورش و عدهای دیگر در مراسمی با نام گلبانگ انقلاب در مدرسه رفاه شرکت کردند که در این مراسم نیز ماکت مقوایی خمینی دیده میشد.[۲۶]
استفاده از ماکت مقوایی در مراسم دهه فجر این سال باعث گردید عکسهای منتشر شده از مراسم نام برده مورد توجه ویژه رسانههای بینالمللی و شبکههای اجتماعی از جمله فیسبوک قرار گیرد.[۲۷]
راهپیمایی ۲۲ بهمن
هر ساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی توسط طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران انجام میگیرد. همچنین در سازمانها، ادارات دولتی اقدام به برگزاری سمینارها و همایشها میشود. صدا و سیمای ایران نیز غالباً به پخش نماهنگها و تصاویر مربوط به روزهای مبارزات و تظاهرات میپردازد.
همچنین جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولاً در طول دهه فجر برگزار میشود.
در روز ۱۲ بهمن زنگ مدارس به مناسبت سالگرد ورود هواپیمای خمینی به ایران، در ساعت ۹ و 27دقیقه نواخته میشود. در روز ۲۲ بهمن، آخرین روز از دهه فجر نیز که به عنوان تعطیل رسمی در تقویم رسمی ایران ثبت شدهاست، راهپیمایی حامیان حکومت ایران در شهرهای مختلف ایران برگزار میشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر
ادامه مطلب را ببينيد
همه جهان معترف به پیروزی فلسطین است
فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران در حاشیه دیدار سران نظام و سفرای اسلامی با رهبر انقلاب گفت: آنچه موجب پیروزی شد، ایستادگی و استقامت ملت فلسطین و حامیان آنها بود.
جوان آنلاین: سردار امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران در حاشیه دیدار سران نظام و سفرای اسلامی با رهبر انقلاب در گفتوگو با پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای گفت: آنچه موجب پیروزی شد، ایستادگی و استقامت ملت فلسطین و حامیان آنها بود. یعنی محور مقاومت یکپارچه در حمایت از ملت فلسطین حضور پیدا کرد.
وی افزود: دفعات قبل جنگها یک به یک انجام میشد، اما، این دفعه جنگ در منطقه فلسطین توسعه پیدا کرد و همه از جمله یمن، عراق، ایران و حزبالله لبنان ضمن احساس وظیفه در این قضیه درگیر شدند.
فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران در ادامه ضمن اشاره به ایستادگی و مقاومت ملت فلسطین در برابر رژیم صهیونیستی تاکید کرد: پیروزی ملت فلسطین نشان داد اگر ایستادگی، استقامت و مقاومت به مفهوم واقعی وجود داشته باشد، پیروزی حاصل میشود.
وی افزود: اکنون همه جهان بیان میکنند که فلسطین پیروز شده است و دشمنان آنها به هیچ کدام از اهداف خود دست پیدا نکردند؛ در حالی که همه هدفگذاریهای مردم فلسطین و غزه محقق شده است که یک پیروزی بزرگ به شمار میرود.
سردار حاجیزاده در پایان تصریح کرد: باید بدانیم که دشمن معمولاً سعی میکند تا واقعیت را وارونه جلوه دهد و برخی در داخل و خارج نیز، فریب خوردند و احساس کردند که ایران تضعیف شده یا اتفاقی رخ داده، ولی این روزها همه موضوعات برای همه روشن شد.
سردار سلامی: ضعیف بمانیم محو می شویم/ افزایش توانمندی با فناوری هوش مصنوعی
پاسخ ایران به اتهامات بیاساس و ضد ایرانی رئیس رژیم صهیونیستی
پیامی از دولت آمریکا دریافت نکردیم
پشت لبخندهای دیپلماتیک باطنی خبیث پنهان است
خوابی سادهلوحانه یا برخوردی مزدورانه؟! (یادداشت روز)
اخبار ویژه
سیل جمعیت فلسطینی به سمت شمال غزه در میانگریه صهیونیستها
عراقچی: آقای ترامپ! به جای کوچاندن فلسطینیها صهیونیستها را به گرینلند منتقل کنید
شیخ نعیم قاسم: هیچ توجیهی پذیرفته نیست اسرائیل باید عقبنشینی کند
شایسته نیست که کارگزار نظام در یک مجمع جهانی حرفهای دشمن شادکن بزند
اسرار گنبد آهنین در اختیار ایران قرار گرفته است
دولت نتیجه اقدامات خود در مقابله با تورم را اعلام کند
سرانه مصرف بنزین در ایران بالاتر از متوسط جهانی
آماده مقابله با دشمن در جنگ الکترونیک هستیم
ثروت عظیمی که از این سرزمین غارت کردند
حسرت اوکراین از تعطیلی توان اتمیاش زلنسکی: کارمان احمقانه بود
مراقب باشیم با چه کسی معامله میکنیم
جعبه سیاه حملات به قاضیالقضات
بازگشت واردات خودرو به تنظیمات قبلی
عقربه ارزش واقعی دستمزد روی 86 دلار
ترامپ خبره سیاست نیست
تفنگش را زمین گذاشت
آمادگی برای بحرانهای نوظهور
چالشهای حقوقی و عملی در برجام
مذاکره بدون «شاهین»ها
شوک هوش مصنوعی چینی به بازار امریکا
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی عنوان کردند
باطن خبیث آمریکا؛ پشت لبخندهای دیپلماسی
در سالروز بعثت پیامبر اسلام، حضرت محمد مصطفی(ص)، صبح دیروز رؤسای سه قوه و جمعی از مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و قشرهای مختلف مردم با حضرت آیتا... خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، دیدار کردند.
رهبر معظم انقلاب در این دیدار، بعثت را جریانی مستمر و همیشگی و مهمترین درس آن برای جوامع بشری بهویژه مسلمانان را بهکارگیری عقل و ایمان به منظور ایجاد تحول فکری و ادراکی دانستند و تأکید کردند: در دوره کنونی، جریان مقاومت که از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد، جلوهای از بعثت است که با بهکارگیری عقل و ایمان توانست ملتهای مسلمان و حتی غیرمسلمانان را بیدار کند و به زانو درآمدن رژیم صهیونیستی در مقابل غزه و لبنان نتیجه همان مقاومت است.
حضرت آیتا... خامنهای با تبریک عید مبعث به ملت ایران و امت اسلامی و همه آزادیخواهان و آزادگان جهان، تقارن این عید با ماه بهمن یعنی ماه پیروزی انقلاب اسلامی برخاسته از جریان بعثت را گرامی داشتند و گفتند: بعثت، یکی از بزرگترین و برترین رخدادهای تاریخ بشریت است چرا که با ایجاد تحول عظیم فکری و ادراکی، تحولی عظیم و بینظیر در مردم آن دوره و ادوار پس از آن ایجاد کرد.
بیدارکردن عقل و ایمان موجود در درون انسانها توسط پیامبران
ایشان ابزار پیامبران برای ایجاد تحول در جوامع بشری را دو عنصر عقل و ایمان خواندند و افزودند: پیامبران با بیدارکردن عقل و ایمان موجود در درون انسانها، به بشر برای یافتن راه رشد و صراط مستقیم کمک میکنند و علت تأکید مکرر قرآن بر تفکر، تعقل و تدبر همین مسئله است.
بعثت؛ جریانی مستمر و همیشگی است
رهبر انقلاب، ایمان و رکن اصلی آن، یعنی توحید را شاکله جهانبینی اسلامی و پایه تشکیل جامعه اسلامی خواندند و خاطر نشان کردند: بعثت حادثهای دفعی و مخصوص یک روز نیست بلکه جریانی مستمر و همیشگی است که به شرط بهکارگیری عقل و ایمان، میتوان از برکات و درسهای آن در همه دورهها برای ایجاد تحول فکری، عملی و اصلاح مشکلات استفاده کرد.
ایشان یکی از پیامهای مهم بعثت برای همه دولتها و ملتهای مسلمان را باور به حقیقتِ از آنِ خدا دانستن عزت خواندند و گفتند: با برخورداری از عزت الهی، هیچ دشمن و عامل بیگانهای قادر به اثرگذاری منفی در هیچ از یک ساحتهای روحی و جسمی نخواهد بود.
مراحل سهگانه استعمار
حضرت آیتا... خامنهای نگاه عقلانی به حوادث امروز دنیا را برای همه بهویژه مسئولان ایران بزرگ و اسلامی ضروری برشمردند و در تبیین رویکرد استعمار برای غارت جوامع بشری، گفتند: تاریخ استعمار نشاندهنده سه مرحله غارت منابع طبیعی، غارت فرهنگی و تخریب فرهنگهای اصیل و غارت و تصرف هویت ملی و دینی ملتهاست و امروز نیز دستگاههای قدرتمند و شیطانی عالم در حال تحمیل هر سه مرحله استعمار علیه ملتها هستند.
ایشان دولت آمریکا را در رأس قدرتهای استکباری و استعمارگر و دولتی تحت نفوذ قدرتمندان مالی جهان خواندند و افزودند: کارتلهای بزرگ مالی هر روز به شیوهای برای تغییر هویت و مصالح ملتها و گسترش نفوذ استعماری خود در حال نقشه کشیدن هستند و به تعبیر قرآن، هر چه شما را دچار مشکل کند آنها میپسندند.
دشمنی و کینه آمریکایی، پشت لبخندهای دیپلماسی پنهان است
رهبر انقلاب با اشاره به آیاتی از قرآن کریم که بغض و کینه دشمنان اسلام را بزرگتر از آنچه بر زبان و رفتار آنها جاری است میداند، گفتند: اینکه نمایندگان کنگره آمریکا برای قاتل و عامل تکهتکه کردن هزاران کودک کف میزنند و او را تشویق میکنند یا به کاپیتان ناو آمریکایی که هواپیمای مسافربری ایران با سیصد سرنشین را سرنگون کرد مدال تشویقی میدهند، نمونههایی از باطن خبیث، دشمنیها و کینههای آنهاست که پشت لبخندهای دیپلماسی پنهان است و باید در مقابل این حقایق، چشمان خود را باز کنیم و به تعبیر قرآن، به دنبال دوستی پنهانی با آنها نباشیم.
مراقب باشیم که با چه کسی روبهروییم و با چه کسی معامله میکنیم
ایشان با تأکید بر ضرورت هوشیاری در مواجهات جهانی، تأکید کردند: باید مراقب باشیم که با چه کسی روبهروییم و با چه کسی معامله میکنیم و حرف میزنیم.
جریان مقاومت در دوره کنونی، رشحهای از بعثت نبوی
حضرت آیتا... خامنهای، جریان مقاومت در دوره کنونی را رشحهای از بعثت نبوی و برخاسته از انقلاب اسلامی ایران خواندند و با اشاره به پیروزی شگفتانگیز غزه گفتند: این منطقه کوچک و محدود توانست رژیم تا دندان مسلح صهیونیستی و متکی به پشتیبانی کامل آمریکا را به زانو درآورد و این پیروزی ناشی از بهکار بستن عقل و ایمان و دل بستن به خدا و اعتقاد به عزت الهی است.
ایستادگی حزبا... سرافراز، نمونهای از جلوههای درخشان مقاومت
ایشان ایستادگی حزبا... سرافراز با وجود خسارت از دست دادن شهید نصرا... را نمونهای دیگر از جلوههای درخشان مقاومت در عصر حاضر برشمردند و افزودند: مگر چند انسان بزرگ در دنیا در حد و اندازه سیدحسن نصرا... وجود دارد؟ با از دست رفتن چنین شخصیتی و در حالی که دوست و دشمن خیال کردند کار حزبا... تمام شد، حزبا... نشان داد نهتنها پایان نیافته است بلکه در مواردی با انگیزه بیشتر در مقابل رژیم صهیونیستی ایستادگی کرد.
هدف بعثت انبیا، اقامه حق برای از بین بردن اختلافات
در ابتدای این دیدار مسعود پزشکیان، رئیس جمهور، هدف بعثت انبیا را اقامه حق و عدالت برای از بین بردن اختلافات و درگیریها برشمرد و با اشاره به نخستین اقدام پیامبر اکرم(ص) پس از هجرت به مدینه برای ایجاد پیمان برادری میان قبایلِ دارای اختلاف دیرینه گفت: امروز بیش از همیشه ایران، جوامع اسلامی و همه ملل به پایبندی به این نگاه احتیاج دارند.
رئیس جمهور کشورمان در پایان با اشاره به جنایات قدرتها و ریختن خون مسلمانان و کودکان به بهانههای مختلف، خاطرنشان کرد: با وحدت و انسجام مسلمانان، زمینه تحقق عدالت فراهم و خواب ستمکاران برای تداوم جنگ و خونریزی آشفته خواهد شد.
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
به دیوار سست بنیاد مذاکره با آمریکا تکیه نزنیم
فیلم | عراقچی: هیچ پیامی به آمریکا نه ارسال و نه دریافت شده است
پاسخ یک کلمهای پزشکیان به گمانهها در خصوص ارسال پیام مذاکره از سوی ترامپ: نه!
حمله روزنامه اصلاحطلب به سعید جلیلی برای لجاجت کردن در مذاکره با آمریکا/حذف تحریمها نیاز ایران است نه خواسته!
مرور مواضع رهبر معظم انقلاب درباره مذاکره با آمریکا از سال ۱۳۶۸ تا کنون
به دیوار سست بنیاد مذاکره با آمریکا تکیه نزنیم
وزیر اطلاعات: با مذاکره تحمیلی مخالفم
وزیر اطلاعات: آمریکا دنبال فشار و تحمیل مذاکره است
ظریف مذاکرهای با مقامات آمریکایی در داووس نداشته است
ابومرزوق: آمادهایم با آمریکا گفتگو کنیم/ واشنگتن باید مواضع متعادلتری اتخاذ کند
فیلم | واکنش سخنگوی وزارت خارجه به اظهارات مشاور رئیس جمهور در مورد مذاکره با آمریکا
وفاق ملی را یک گفتمان نمیدانم / یکسال اول دولت آقای پزشکیان را میتوان دولتِ گذار نامید
سعید جلیلی: نباید حرف از توافق جدید با آمریکا بزنیم
فیلم | توقف تجاوز اشغالگران شاید وقتی دیگر!
اوج ناپختگی سیاسی در میانه میدان
معاون حقوقی رئیسجمهوری: اگر آمریکا آماده مراوده قانونمند و عادلانه باشد ایران هم آماده است
فیلم | عراقچی: روند مذاکرات ایران و آمریکا متوقف شده است
مذاکره بدون برهم زدن چارچوبهای ماهوی برجام خواهد بود
تمام پایگاهها و منافع اسرائیلیها برای پاسخ به ترور شهید هنیه در تیررس ایران خواهد بود
دموکراتها قدرت اجرای سیاست خارجی مرتبط با ایران را ندارند / بهرهمندی از ظرفیت دولت چهاردهم برای اتحاد ملی
مذاکره با آمریکا تاکتیک یا راهبرد؟
پیشنهاد مذاکرات حقوقی ایران و آمریکا را به دولت ارائه دادیم
ظهره وند: غربی ها در موضوع برجام نگاه فنی و حقوقی ندارند / هدف آمریکا از مذاکره ایجاد محدودیت های بیشترعلیه ایران است
کارشناس کرهای: اعتماد دوباره ایران به آمریکا، پس از شهادت سردار سلیمانی بسیار سخت است / فیلم
تشدید نیاز آمریکا به مذاکره با کماثر شدن تحریمها
مقاومت تیم مذاکره کننده سبب انفعال غرب شد/ مجلس کاملا در جریان مذاکرات قرار دارد
درخواست دفاتر بسیج دانشجویی برای عدم عقبنشینی از شروط رهبر انقلاب در مذاکرات
مقاومت فعال دیپلماتیک
نامه ۲۵۰ نماینده به رئیس جمهور/ پنج تذکر به تیم مذاکرهکننده هستهای درباره توافق نهایی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
رهبرانقلاب تاکید کردند که باید بدانیم پشت لبخندهای دیپلماسی، دشمنی ها و کینه های پنهانی و باطنی خبیث نهفته است
تیر کینه از کمان لبخندهای دیپلماسی
حضرت آیت ا... خامنه ای : مقاومت، جلوهای از بعثت و زانو زدن رژیم صهیونیستی مقابل غزه و لبنان نتیجه آن است
در سالروز بعثت پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی(ص)، رؤسای سه قوه و جمعی از مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و قشرهای مختلف مردم با حضرت آیتا... خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی khamenei.ir رهبر انقلاب در این دیدار بعثت را جریانی مستمر و همیشگی و مهمترین درس آن برای جوامع بشری بهویژه مسلمانان را بهکارگیری عقل و ایمان به منظور ایجاد تحول فکری و ادراکی دانستند و تأکید کردند: در دوره کنونی، جریان مقاومت که از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد، جلوهای از بعثت است که با بهکارگیری عقل و ایمان توانست ملتهای مسلمان و حتی غیرمسلمانان را بیدار کند و به زانو درآمدن رژیم صهیونیستی در مقابل غزه و لبنان نتیجه همان مقاومت است.
با برخورداری از عزت الهی، هیچ دشمنی قادر به اثرگذاری منفی نخواهد بود
حضرت آیتا... خامنهای با تبریک عید مبعث به ملت ایران و امت اسلامی و همه آزادیخواهان و آزادگان جهان، تقارن این عید با ماه بهمن یعنی ماه پیروزی انقلاب اسلامیِ برخاسته از جریان بعثت را گرامی داشتند و گفتند: بعثت یکی از بزرگترین و برترین رخدادهای تاریخ بشریت است چرا که با ایجاد تحول عظیم فکری و ادراکی، تحولی عظیم و بینظیر در مردم آن دوره و ادوار پس از آن ایجاد کرد. ایشان ابزار پیامبران برای ایجاد تحول در جوامع بشری را دو عنصر عقل و ایمان خواندند و افزودند: پیامبران با بیدارکردن عقل و ایمان موجود در درون انسانها، به بشر برای یافتن راه رشد و صراط مستقیم کمک میکنند و علت تأکید مکرر قرآن بر تفکر، تعقل و تدبر همین مسئله است. رهبر انقلاب، ایمان و رکن اصلی آن یعنی توحید را شاکله جهانبینی اسلامی و پایه تشکیل جامعه اسلامی خواندند و خاطرنشان کردند: بعثت حادثهای دفعی و مخصوص یک روز نیست بلکه جریانی مستمر و همیشگی است که به شرط بهکارگیری عقل و ایمان، میتوان از برکات و درسهای آن در همه دورهها برای ایجاد تحول فکری و عملی و اصلاح مشکلات استفاده کرد. ایشان یکی از پیامهای مهم بعثت برای همه دولتها و ملتهای مسلمان را باور به حقیقتِ «از آنِ خدا دانستن عزت» خواندند و گفتند: با برخورداری از عزت الهی، هیچ دشمن و عامل بیگانهای قادر به اثرگذاری منفی در هیچ از یک ساحتهای روحی و جسمی نخواهد بود.
نقشه های مختلف کارتل های بزرگ مالی برای گسترش نفوذ استعماری
حضرت آیتا... خامنهای نگاه عقلانی به حوادث امروز دنیا را برای همه بهخصوص مسئولان ایران بزرگ و اسلامی ضروری برشمردند و در تبیین رویکرد استعمار برای غارت جوامع بشری گفتند: تاریخ استعمار نشاندهنده سه مرحله «غارت منابع طبیعی»، «غارت فرهنگی و تخریب فرهنگهای اصیل» و «غارت و تصرف هویت ملی و دینیِ» ملتهاست و امروز نیز دستگاههای قدرتمند و شیطانی عالم در حال تحمیل هر سه مرحله استعمار علیه ملتها هستند. ایشان دولت آمریکا را در رأس قدرتهای استکباری و استعمارگر و دولتی تحت نفوذ قدرتمندان مالی جهان خواندند و افزودند: کارتلهای بزرگ مالی هر روز به شیوهای برای تغییر هویت و مصالح ملتها و گسترش نفوذ استعماری خود در حال نقشه کشیدن هستند و به تعبیر قرآن، هرچه شما را دچار مشکل کند آنها میپسندند.
باید مراقب باشیم که با چه کسی مواجهیم و با چه کسی معامله میکنیم و حرف میزنیم
رهبر انقلاب با اشاره به آیاتی از قرآن کریم که بغض و کینه دشمنان اسلام را بزرگتر از آنچه بر زبان و رفتار آنها جاری است میداند، گفتند: اینکه نمایندگان کنگره آمریکا برای قاتل و عامل تکه تکه کردن هزاران کودک کف میزنند و او را تشویق میکنند و یا به کاپیتان ناو آمریکایی که هواپیمای مسافربری ایران با ۳۰۰ سرنشین را سرنگون کرد مدال تشویقی میدهند، نمونههایی از باطن خبیث و دشمنیها و کینههای آنهاست که پشت لبخندهای دیپلماسی پنهان است و باید در مقابل این حقایق، چشمان خود را باز کنیم و به تعبیر قرآن، به دنبال دوستی پنهانی با آنها نباشیم. ایشان با تأکید بر ضرورت هوشیاری در مواجهات جهانی، تأکید کردند: باید مراقب باشیم که با چه کسی مواجهیم و با چه کسی معامله میکنیم و حرف میزنیم.
جریان مقاومت رشحهای از بعثت پیغمبر(ص) است
حضرت آیتا... خامنهای، جریان مقاومت در دوره کنونی را رشحهای از بعثت نبوی و برخاسته از انقلاب اسلامی ایران خواندند و با اشاره به پیروزی شگفتانگیز غزه گفتند: این منطقه کوچک و محدود توانست رژیم تا دندان مسلح صهیونیستی و متکی به پشتیبانی کامل آمریکا را به زانو درآورد و این پیروزی ناشی از بهکار بستن عقل و ایمان و دل بستن به خدا و اعتقاد به عزت الهی است.
شخصیتی مثل سیدحسن نصرا... از بین حزبا... رفت اما ...
ایشان ایستادگی حزبا... سرافراز با وجود خسارت از دست دادن شهید نصرا... را نمونهای دیگر از جلوههای درخشان مقاومت در عصر حاضر برشمردند و افزودند: مگر چند انسان بزرگ در دنیا در حد و اندازه سیدحسن نصرا... وجود دارد؟ با از دست رفتن چنین شخصیتی و در حالی که دوست و دشمن خیال کردند کار حزبا... تمام شد، حزبا... نشان داد نه تنها پایان نیافته است بلکه در مواردی با انگیزه بیشتر در مقابل رژیم صهیونیستی ایستادگی کرد.
در ابتدای این دیدار آقای پزشکیان رئیس جمهور، هدف بعثت انبیا را اقامه حق و عدالت برای از بین بردن اختلافات و درگیریها برشمرد و با اشاره به نخستین اقدام پیامبر اکرم(ص) پس از هجرت به مدینه برای ایجاد پیمان برادری میان قبایلِ دارای اختلاف دیرینه گفت: امروز بیش از همیشه ایران، جوامع اسلامی و همه ملل به پایبندی به این نگاه احتیاج دارند.آقای پزشکیان در پایان با اشاره به جنایات قدرتها و ریختن خون مسلمانان و کودکان به بهانههای مختلف، خاطرنشان کرد: با وحدت و انسجام مسلمانان، زمینه تحقق عدالت فراهم و خواب ستمکاران برای تداوم جنگ و خونریزی آشفته خواهد شد.
تازه های مطبوعات
اعتماد-علی مطهری نوشت: داستان سوریه، برخلاف ظاهر آن، به نفع ایران تمام شد.با توجه به این که آن ارتش، ارتشی نبود که با تمام وجود بجنگد، باعث هدررفتن اموال و جانهای مجاهدان میشد و ایران تا سالها در آن جا درگیر و گرفتار میشد. گروهی که اکنون اداره سوریه را به دست گرفتهاند، گرچه فعلا مواضعی خوشایند اسرائیل و آمریکا و اروپا را اعلام میکنند ولی در نهایت بر سر جولان و سایر سرزمینهای اشغالیشان با اسرائیل درگیر خواهند شد و حتی محتاج به ایران خواهند گردید.
جمهوری اسلامی -اکنون رسانه ملی به محلی برای هدیه دادن کفن و آگهی ترحیم و سبیلکشی از افراد محترم و خدشه وارد کردن به کرامت انسانی آن ها تبدیل شده و به پایینترین سطح محتوایی تنزل پیدا کرده است.آن چه مایه تأسف بیشتر است این که رئیس رسانه ملی در واکنش به این بیحرمتیهای شرمآور، با لبخند میگوید کجسلیقگی بوده و تذکر دادهام!
شرق- تصور کنیم ارائه نتایج محاسبات به دولت و رئیسجمهور مبنی بر این که با دو ساعت قطعی برق میتوان جلوی مازوتسوزی را گرفت، ناشی از اشتباه محاسباتی بوده است. آیا اشتباه محاسباتی مفروض صورتگرفته بر اساس گزارش کارشناسی پژوهشگاهها و مراکز تحقیقاتی و فعالیت کارشناسان وزارت نیرو روی داده یا وزیر خود به محاسبه پرداخته و در نهایت به نتایج اشتباهی رسیدهاند؟ اگر این خطای بزرگ که کشور را درگیر خود کرد، ناشی از اشتباه مراکز علمی، تحقیقاتی و کارشناسی باشد، باید معلوم شود چرا چنین خطایی رخ داده و کجای کار عیب داشته است که به چنین اشتباه بزرگی منجر شده که رئیسجمهور مجبور به عذرخواهی شود؟
فرهیختگان - هر جریانی که در شرایط فعلی دوقطبیهای واهی بسازد و بخواهد بین صفوف مردم خطکشی کند، نتیجه کارش کاهش سرمایه اجتماعی و دستیاری برای پروژه ترامپ است. اصرار بر اجرای پروژههای شکستخورده اجتماعی، تشکیل تجمعات رادیکال غیرقانونی و فحاشی به مسئولان کشور که نمونههای آن را این روزها در پاستور میبینیم، تأکید بر تولید خشم و نفرت از رسانههای عمومی و... برخی از مصادیق اقداماتی است که این جریان انجام میدهد و متأسفانه ریشههایی در طیف رادیکال مجلس هم دارد.
جمهوری اسلامی -آقای عراقچی وزیر خارجه کشورمان علیرغم هشدارهای صاحبنظران، به کابل رفت. اگرچه همسایگان در اولویت سیاست خارجی قرار دارند و باید روابط با آنها را تعمیق بخشید و در جهت ترفیع و تعالی آن منتهای کوشش را کرد ولی سؤال این است که آیا این سفر به کشوری که خود ایران نیز حکومت آنرا به رسمیت نشناخته و حتی سفیر نیز با آن مبادله نکرده و تنها برای رعایت ظاهر عنوان رئیس نمایندگی خود به جای سفیر، سرپرست اعلام کرده در حدی است که شاهد سفر وزیر خارجه به آن باشیم؟
اعتمادآنلاین خبر داد:حمیدرضا گودرزی، نماینده مجلس با اشاره به پستهای توئیتری منتسب به بابک زنجانی گفت: اگر بابک زنجانی از حساب توئیتری شخص خودش این مطالب را اعلام میکند، قوه قضاییه باید پاسخگو باشد. باید دادستانی به این موضوع ورود کند تا شائبهای در این زمینه در ذهن مردم ایجاد نشود. زنجانی چه کاره است که بخواهد ایرلاین راهاندازی کند یا کشتی نفتی داشته باشد؟
جماران خبر داد:احمد بخشایش اردستانی نماینده مجلس گفت:من احساس نمیکنم در قضیه ترور دو قاضی دیوان عالی، عامل نفوذی نقش داشته است. احتمال دارد خواستهای داشته است، حقوقاش کم بوده است یا بنا به دلایلی احساس تبعیض داشته و این احساس تبعیض، کشنده است یا مسائل دیگری مطرح بوده.من احساس نمیکنم بعد از ۱۰ سال این نفوذی بوده باشد، آنهایی که متصدی امر هستند بیعلاقه نیستند که بحث نفوذ مطرح شود، برای این که فرافکنی شود؛ ولی روی هم رفته نفوذ در کشور ما وجود دارد، چون ارزش پول ملی ما کم است و با پول برخی افراد خریده میشوند.
الف خبرداد: طبق اعلام حوزه سخنگویی قوه قضاییه در راستای اعمال ماده ۱۱۴ قانون مجازات اسلامی به بابک زنجانی همچون سایر مجرمان و متهمانی که ابراز ندامت کرده، همکاری کرده و با دستور و نظارت قضایی و تحت نظر ضابطین خاص، با وی همراهی شده و فرصت انجام اقدامات جبرانی با هماهنگی مراجع ذیربط داده شده است.
تابناک نوشت: وزیر خارجه در مصاحبه با اسکاینیوز در واکنش به طرح ترامپ برای کوچاندن ساکنان غزه به اردن و مصر، گفت: پیشنهاد من چیزی دیگری است؛ بهجای فلسطینیان سعی کنید اسرائیلیها را بیرون کنید؛ آنها را به گرینلند ببرید تا بتوانید با یک تیر ۲ نشان بزنید.
اعتماد آنلاین مدعی شد:کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با صدور بیانیهای از دادستان کل کشور، دیوان عدالت اداری، سازمان بازرسی کل کشور و رئیسجمهور لغو انتصاب ظریف به عنوان معاون راهبردی رئیس جمهور را خواسته و آن را انتظار مردم ایران اسلامی عنوان کردهاند.
چندثانیه خبرداد:معاون هماهنگ کننده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) در گفتوگو با خبرگزاری دفاعپرس، از خرید جنگندههای پیشرفته «سوخو ۳۵» خبر داد . با این حال ساعاتی بعد،همین خبرگزاری ، خبر خرید سوخو ۳۵ را از متن و لید مصاحبه سردار شادمانی حذف کرد!
رجانیوز خبرداد: سازمان اطلاعات و امنیت داخلی «شاباک» و پلیس اسرائیل طی بیانیهای مشترک ادعا کردند که ۲ نظامی اسرائیلی را به اتهام جاسوسی برای ایران بازداشت کردهاند. این ۲ نظامی از نیروهای ذخیره متهم به ارائه اطلاعات محرمانه در خصوص سامانه گنبد آهنین به ایرانیها هستند.
رویداد۲۴ خبرداد: حجت الاسلام خسروپناه دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی با صدور حکمی سیدجلال موسوی خطیر را به عنوان سرپرست «ستاد تعلیم و تربیت و دبیری ستاد این شورا» منصوب کرد. پیش از این جمیله علم الهدی رئیس ستاد تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی را برعهده داشت.
واکنش عراقچی به اظهارات ترامپ درباره توافق با ایران
دولت از تجمع کنندگان علیه ظریف شکایت می کند؟
روز هجمه هماهنگ به اژه ای!
انتقاد اژه ای از ظریف
دور باطل رادیکال ها
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
ترجمه و شرح حکمت 207 نهج البلاغه: تلاش برای بردبار شدن
متن نهج البلاغه
نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح )
وَ قَالَ (علیه السلام): إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ، فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ.
و فرمود (ع): اگر بردبار نيستى، خود را به بردبارى وادار، زيرا كم اتفاق افتد كه كسى خود را به قومى شبيه سازد و همانند آنان نشود.
شرح
شرح : پیام امام امیر المومنین ( مکارم شیرازی )شرح ابن میثم بحرانی ( ترجمه محمدی مقدم )منهاج البراعه (خوئی)جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ( مهدوی دامغانی )
راه تحصيل بردبارى:
امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى كه در واقع تكميلى است براى كلام حكيمانه گذشته اشاره به نكته ديگرى درباره حلم و بردبارى مى كند و مى فرمايد: «اگر حليم و بردبار نيستى خود را به بردبارى وادار كن (و همانند حليمان عمل نما) زيرا كمتر شده است كسى خود را شبيه قومى كند و سرانجام از آنان نشود»; (إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ; فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْم إِلاَّ أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ).
كلام حكيمانه پيشين درباره بعضى از آثار مهم حلم بود و امام(عليه السلام) در اين كلام، راه رسيدن به اين خلق از اخلاق فضيله را بيان مى كند كه چون افرادى داراى اين صفت نيستند خود را وادار به آن كنند; مثلاً حادثه خشم آورى واقع مى شود و انسان عصبانى مى گردد و از درون مى جوشد و مى خروشد; ولى خودش را كنترل كند و قيافه اى همچون حليمان و بردباران به خود بگيرد. اين كار در نخستين بار ممكن است بسيار مشكل باشد ولى هرچه تكرار شود آسان تر مى گردد تا زمانى كه انسان به آن عادت مى كند و تبديل به حالت و سپس تبديل به ملكه مى شود. البته تمام صفات فضيله را مى توان از اين راه به دست آورد; مثلاً علماى اخلاق درباره افراد جبان و ترسو مى گويند: خود را در ميدان هاى ترسناك وارد كند و شجاعت را بر خويش تحميل نمايد. پس از مدتى عادت مى كند و ملكه شجاعت در او پيدا مى شود. جمله «قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْم» نيز دليل بر اين كليت و عموميت است و در واقع امام(عليه السلام) آن را به عنوان درسى فراگير در مسير تحصيل فضايل تعليم داده است و اين همان چيزى است كه نه تنها علماى اخلاق، بلكه روانشناسان نيز بر آن اصرار دارند و آن را يكى از طرق رفع نقايص روانى مى شمارند.
راه ديگر براى تحصيل اين صفت مهم اخلاقى، مطالعه حالات علما و پيشوايان بزرگ مخصوصاً رسول اكرم و ائمه معصومين(عليهم السلام) است كه آنها چقدر در برابر افراد جسور حليم و بردبار بوده اند. در حدیثى که از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده مى خوانیم که روزى مرد عربى خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و (بدون مقدمه) عباى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را گرفت و به گردن پیامبر(صلى الله علیه وآله) انداخت و به شدت کشید به گونه اى که اثر آن روى گردن مبارک حضرت آشکار شد. سپس گفت: اى محمد! از آن مال خدا که نزد توست چیزى به من بده. پیامبر(صلى الله علیه وآله) نگاهى به او کرد و خندید (اشاره به این که اگر مالى مى خواهى راه آن این کار نیست) سپس دستور داد چیزى به او بخشیدند (و از خود هیچ عکس العمل خشنى در برابر او ظاهر نساخت) و این نشانه حلم فوق العاده آن حضرت است.(1)
در حدیث دیگرى که در مکارم الاخلاق آمده مى خوانیم که گاهى کودکان را خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى آوردند تا براى آنها دعا کند و مبارک باشند و یا نامى براى آنها انتخاب کند. پیامبر(صلى الله علیه وآله) کودک را مى گرفت و در دامان خود براى احترام به خانواده اش مى گذاشت و چه بسا کودک دامان پیامبر(صلى الله علیه وآله) را تَر مى کرد. بعضى از حاضران فریاد مى کشیدند، حضرت مى فرمود: آرام باشید مانع وى نشوید، او را آزاد مى گذاشت تا بولش تمام شود. سپس به او دعا مى فرمود یا نامگذارى مى کرد. این کار سبب خوشحالى خانواده کودک مى شد و احساس مى کردند پیامبر(صلى الله علیه وآله) به هیچ وجه از ماجراى کودکشان ناراحت نشده است. هنگامى که باز مى گشتند پیامبر(صلى الله علیه وآله) لباس و بدن خود را مى شست.(2)
از جمله در حدیثى که مرحوم کلینى در کتاب شریف کافى آورده است ذیل بابى که به عنوان «الحلم» عنوان کرده است مى خوانیم: امام صادق(علیه السلام) خدمتکارى داشت که او را به دنبال کارى فرستاد ولى مدتى گذشت و نیامد. امام(علیه السلام) در جستجوى وى برآمد دید در گوشه اى خوابیده است. امام(علیه السلام) بالاى سرش نشست و او را باد مى زد تا زمانى که بیدار شد. در آن هنگام امام(علیه السلام) به او فرمود: «یا فُلانَ وَاللهِ ما ذلِکَ لَکَ تَنامُ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ لَکَ اللَّیْلُ وَلَنا مِنْکَ النَّهارُ; اى غلام! به خدا سوگند این سزاوار تو نیست. هم شب را مى خوابى هم روز را. شب براى تو باشد و روز براى ما».(3)
مرحوم مفید در کتاب مجالس خود از جابر نقل مى کند که امیرمؤمنان(علیه السلام) شنید مردى «قنبر» را دشنام مى دهد و «قنبر» مى خواهد به او پاسخ دهد. امام(علیه السلام) او را صدا زد فرمود: «مَهْلاً یا قَنْبَر دَعِ الشّاتِمَةَ مُهاناً تَرْض الرَّحْمانَ وَتَسْخَطُ الشَّیْطانَ وَتُعاقِبُ عَدُوَّکَ; قنبر آرام باش. دشنام دهنده را رها کن که سبب خشنودى خدا و خشم شیطان مى شود و این مجازاتى است براى دشمن تو». سپس افزود: «فَوَالَّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ ما أرْضَى الْمُؤْمِنُ رَبَّهُ بِمِثْل الْحِلْمِ وَلا أسْخَطَ الشَّیْطانَ بِمِثْلِ الصَّمْتِ وَلا عُوقِبَ الاْحْمَقُ بِمِثْلِ السُّکُوتِ عَنْهُ; به خدایى که دانه را در زمین مى شکافد و انسان را مى آفریند سوگند هرگز انسان با ایمانى پروردگارش را به چیزى مانند حلم و بردبارى خشنود نکرده است و شیطان را به مانند سکوت (در این گونه موارد) خشمگین نساخته و احمق را همانند خاموشى در برابرش مجازات ننموده است».(4)
این سخن را با کلامى از شریف رضى در کتاب خصائص الائمة پایان مى دهیم او در آن کتاب کلام حکیمانه فوق را با اضافه اى روشن گر آورده و چنین نقل کرده است: «أفْضَلُ رِداء یُرْتَدى بِهِ الْحِلْمُ فَإنْ لَمْ تَکُنْ حَلیماً...;(5) برترین لباس لباس حلم است و اگر حلیم نیستى خود را مشابه حلیمان کن...».(6)
*****
پی نوشت:
(1). صحیح مسلم، ج 3، ص 103 ; بحارالانوار، ج 16، ص 230.
(2). مکام الاخلاق، ص 25.
(3). کافى، ج 2، ص 112، ح 7.
(4). امالى مفید، ص 118 .
(5). خصائص الأئمّه، ص 115 .
(6). سند گفتار حکیمانه: نویسنده مصادر مى گوید: مرحوم دیلمى این جمله را با اضافاتى در کتاب اعلام الدین فى صفات المؤمنین آورده است و نامبرده هرچند بعد از مرحوم سید رضى مى زیسته اما اختلاف در نقل نشان مى دهد که از مصادر دیگرى آن را اخذ کرده است. مرحوم کلینى که قبل از مرحوم سید رضى مى زیسته این جمله را از امام صادق(علیه السلام) به این صورت نقل کرده است: «إذا لَمْ تَکُنْ حَلیماً فَتَحَلَّم» و با توجه به اتحاد مضمون و این که همه آنها از امامان معصوم گرفته شده و آنها نور واحدى هستند تفاوتى احساس نمى شود. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 169)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: همراه بـا حکمتهای نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
ابعاد جدید پرونده بزرگ قاچاق سوخت
دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان کرمان بازداشت مدیران شرکت نفت در سه شهرستان کهنوج، رودبار جنوب و جیرفت به همراه چند کارشناس از سازمان صنعت، معدن و تجارت و جهاد کشاورزی این شهرستانها در یک فقره پرونده در شعبه ۲۲ بازپرسی کرمان را اعلام و با اشاره به ورود تعداد زیادی پرونده قاچاق سوخت به دستگاه قضایی تصریح کرد: فقط یکی از این متهمان در طول ۱۰ ماه مسئولیت در این حوزه، ۱۷ میلیون لیتر فرآورده سوختی خارج از شبکه، سندسازی و صادر کرده و سهم این فرد به نسبت دونپایه در این شهرستان دورافتاده در طول این مدت، یک دستگاه خودروی BMW ۷۲۰ و یک دستگاه خودروی لندکروز بوده که کشف شده است. قاضی مهدی بخشی افزود: از منزل دیگری، ۷۰۰ سکه تمامبهار آزادی دفن شده در باغچه کشف شد و فقط ساعت مچی یکی از متهمان، یکمیلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان میارزد و چه بسیار اموالی که کشف نشدهاند. وی در ادامه در ادامه با اشاره به تفاوت قیمت سوخت در ایران و کشورهای منطقه خلیج فارس، اظهار کرد: تفاوت قیمت گازوئیل و بنزین در کشور ما با همسایگانمان بین ۳۰ تا ۲۰۰ برابر است.این مقام قضایی منشأ اصلی قاچاق فرآوردههای نفتی را صدور اسناد حمل غیرواقعی در بخش باربری، بارنامه و صورت وضعیت، اختصاص نیافتن مطابق با بازدهی تولید برق و انحراف تحویل از مبدأ تا مقصد و بهروزرسانی نشدن الگوی مصرف استاندارد و احصانشدن کارکرد واقعی مصرفکنندگان توسط دستگاه متولی دانست و گفت: برابر آمار موجود از ستاد مبارزه با قاچاق از میزان سوخت کشفشده از شبکه قاچاق ۸/۴۹ درصد مربوط به حوالههای سازمان صنعت، معدن و تجارت و ۵/۲۸ درصد مربوط به سازمان جهاد کشاورزی، ۱/۸ درصد مربوط به اداره راهوشهرسازی و ۵/۸ درصد مربوط به سازمان آب منطقهای است و سهم خودروهایی که به صف بنزین میروند و ۶۰ لیتر سوخت قاچاق میکنند در کنار سازمانهای راهداری، اداره کل شیلات، معاونت عمرانی استانداریها، سازمان بنادر و دریانوردی و شرکت توزیع برق فقط ۵ درصد است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد
بعثت پیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وآله 1
بعثت پیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وآله 2
بعثت پیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وآله 3
بعثت پیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وآله 4
بعثت پیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وآله 5
بعثت پیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وآله 6
بعثت پیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وآله 7
شد غارِ حِرا ماهِ رجب وادِیِ طور
ادامه مطلب را ببينيد
پيامبران
بنابر دیدگاه مشهور، تعداد پیامبران ۱۲۴ هزار تَن است. در قرآن نام ۲۶ تن از آنان آمده است. نخستین پیامبر حضرت آدم(ع) و آخرین پیامبر حضرت محمد(ص) است.
بنابر حدیثی که از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل کردهاند، خدای متعال ۱۲۴ هزار پیامبر مبعوث کرده است. در قرآن کریم تنها نام ۲۶ نفر از آنان آمده است
پیامبر یا نبی کسی است که بدون واسطه بشر از جانب خدا خبر میدهد[۱] و واسطه بین خدا و مخلوقات است و مخلوقات را به سوی خدا دعوت میکند.[۲]
بنابه قول مشهور، «نبی» مفهومی عامتر از «رسول» است هر رسولی، نبی است ولی همه انبیاء، رسول نیستند.[۴۶] بر پایه حدیثی، ۳۱۳ تن از پیامبران، رسول بودهاند.[۴۷]
بر اساس یک تقسیمبندی انبیاء به دو گروه پیامبران تشریعی و پیامبران تبلیغی تقسیم میشوند.[۵۳] وظیفه پیامبران تبلیغی، ترویج، تبلیغ، اجرا و تفسیر شریعتی است که در زمان ایشان بوده است. بر خلاف پیامبران تشریعی مانند نوح، ابراهیم، موسی و عیسی[۵۴] که خود صاحب شریعت بوده[۵۵] و دین تازهای آوردهاند و تعداد ایشان بسیار کم است.[۵۶]
بر اساس آیه (وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَىٰ بَعْضٍ) «بعضی از انبیا را بر بعضی برتری بخشیدیم»،[۴۰] مقام و جایگاه پیامبران یکسان نیست و برخی از آنان بر دیگران برتری دارند. در احادیث مقام پیامبر اکرم(ص) از انبیای دیگر برتر دانسته شده است.[۴۱][یادداشت ۲] از نظر یهودیان انبیای بنیاسرائیل از دیگر انبیا برتر بوده و در میان آنان نیز، حضرت موسی(ع) از دیگران برتر است.[۴۲]
در قرآن کریم بر برتری بعضی از پیامبران بر پیامبران دیگر تاکید شده است. برخی از پیامبران علاوه بر مقام نبوت، مقام رسالت و برخی مقام امامت نیز داشتهاند. بر اساس روایات پیامبران اولوالعزم یعنی نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص) بر پیامبرانِ دیگر برتری دارند و پیامبر اکرم(ص) از همه آنان برتر است. همچنین از میان پیامبران، شیث(ع)، ادریس(ع)، موسی(ع)، داوود(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص) را دارای کتاب آسمانی و پیامبران اولوا العزم را صاحب شریعت نیز دانستهاند.
منظور از عزم در آیه ۳۵ احقاف، شریعت و مراد از اولو العزم، پیامبران صاحب شریعت است. از نظر وی پنج پیامبر دارای شریعت (نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد (ص)) اولو العزم هستند.[۴۳] برخی دیگر بر این باورند که اولو العزم منحصر در پیامبران صاحب شریعت نیست.[۴۴] بر پایه روایتی، پیامبران اولو العزم از پیامبران دیگر برترند.[۴۵]
درباره تعداد پیامبران روایات مختلفی وجود دارد. علامه طباطبایی بنا به روایتی مشهور، تعداد آنان را ۱۲۴ هزار تن نقل میکند.[۱۲] طبق این روایت، ۳۱۳ نفر از پیامبران، رسولاند، ۶۰۰ تن از انبیای بنیاسرائیل و چهار تن (هود(ع)، صالح(ع)، شعیب(ع) و محمد(ص) عرباند.[۱۳] در روایات دیگر تعداد پیامبران ۸ هزار،[۱۴] ۳۲۰ هزار، [۱۵] و ۱۴۴ هزار تن[۱۶] ذکر شده است. علامه مجلسی احتمال میدهد عدد ۸ هزار، مربوط به پیامبران بزرگ باشد.[۱۷] اولین پیامبر حضرت آدم(ع)[۱۸] و آخرین پیامبر حضرت محمد(ص) بوده است.[۱۹]
قرآن از برخی پیامبران نام برده است.[۲۰] آدم(ع)، نوح(ع)، ادریس(ع)، هود(ع)، صالح(ع)، ابراهیم(ع)، لوط(ع)، اسماعیل(ع)، الیسع(ع)، ذوالكفل(ع)، الیاس(ع)، یونس(ع)، اسحاق(ع)، یعقوب(ع)، یوسف(ع)، شعیب(ع)، موسی(ع)، هارون(ع)، داوود(ع)، سلیمان(ع)، ایوب(ع)، زكریا(ع)، یحیی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص) پیامبرانی هستند که نام آنان در قرآن آمده است.[۲۱] برخی از مفسران معتقدند نام اسماعیل بن حزقیل[یادداشت ۱] نیز در قرآن آمده است.[۲۲]
عدهای معتقدند قرآن از اوصاف برخی پیامبران، مانند ارمیا(ع) و شموئیل(ع) یاد کرده، اما نامشان را ذکر نکرده است.[۲۳] در قرآن سورهای به نام انبیاء و تعدادی از سورهها به نام یونس، هود، یوسف، ابراهیم، محمد و نوح نامگذاری شدهاند.
در روایات از شیث،[۲۴] حزقیل،[۲۵] حبقوق،[۲۶]دانیال،[۲۷] جرجیس،[۲۸]عزیر،[۲۹]حنظله[۳۰] و ارمیا [۳۱] به عنوان پیامبر یاد شده است. در پیامبری افرادی همچون خضر،[۳۲] خالد بن سنان[۳۳] و ذی القرنین[۳۴] اختلاف است. همچنین به گفته علامه طباطبایی عزیر نیز از کسانی است که پیامبر بودنش واضح نیست.[۳۵] برپایه آیات قرآن، برخی از پیامبران همزمان با هم میزیستهاند؛ ازجمله موسی با هارون[۳۶] و ابراهیم با لوط[۳۷] همعصر بودهاند. هم چنین از برخی روایات هم زمانی برخی از پیامبران(ع) با یکدیگر فهمیده میشود. به عنوان نمونه سید بن طاووس در کتاب لهوف از امام حسین (ع) نقل کرده در هنگامی که قصد خارج شدن از مکه به سمت کوفه را داشت خطاب به عبدالله بن عمر فرمود: آیا نمیدانی که بنیاسرائیل تا جایی پیش رفتند که بامدادان میان طلوع فجر تا طلوع خورشید هفتاد پیامبر الهی را به شهادت رساندند و سپس (بدون احساس زشتی و فاجعه این جنایت هولناک) به خرید و فروش پرداختند؛ چنانکه گویی هیچ فاجعهای به وجود نیاوردهاند؟!». [۳۸] در روایت دیگری مجمع البیان از پیامبر(ص) نقل کرده که به ابوعبیده جراح فرمود: ای ابو عبیده! بنیاسرائیل در اوایل یکروز، ۴۳پیامبر را در یک زمان کشتند، پس از آن ۱۱۲ نفر از بنیاسرائیل به عنوان امر به معروف و نهی از منکر در برابر قاتلان پیامبران برخاستند که آنها را هم در آخر همان روز کشتند».[۳۹]
پیامبران اولوالعزم
فاصله زمانی بین بعثت پیامبران اولوالعزم چه مقدار بوده است؟
پاسخ: با توجه به عدم بیان دقیق متون تاریخی در این زمینه اطلاعات دقیقی از این فاصلهها در اختیار نیست؛ اما در بعضی کتابها ،مطالب متفاوتی در این زمینه آمده است که از مجموعه آنها میتوان اینطور نتیجهگیری کرد:
فاصله حضرت آدم علیهالسلام تا حضرت نوح علیه السلام بیش از ۱۲۰۰ سال،
فاصله حضرت نوح علیهالسلام تا حضرت ابراهیم علیهالسلام حدود ۲۲۴۰ سال،
فاصله حضرت ابراهیم علیهالسلام تا حضرت موسی علیهالسلام حدود ۹۰۰ سال،
فاصله حضرت موسی علیهالسلام تا حضرت عیسی علیهالسلام حدود ۱۹۰۰ سال،
و فاصله حضرت عیسی علیهالسلام تا حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله حدود ۶۲۰ سال بوده است.
در روایتی آمده است که امام صادق علیهالسلام فرمود: "بین حضرت نوح ـ علیهالسلام ـ و ابراهیم خلیل ـ علیهالسلام ـ هزار سال فاصله بود."
عمر حضرت آدم ـ علیهالسلام ـ ۱۰۰۰ سال بوده است. فاصله میان مرگ او و طوفان نوح علیهالسلام هزار و دویست و چهل و دو سال بود.
فاصله میان طوفان نوح ـ علیهالسلام ـ و مرگ او سیصد و پنجاه سال.
فاصله میان نوح و ابراهیم علیهالسلام دو هزار و دویست سال.
فاصله میان ابراهیم ـ علیهالسلام ـ و موسی علیهالسلام نهصد سال.
فاصله میان موسی ـ علیهالسلام ـ و داوود ـ علیهالسلام ـ پانصد سال.
فاصله میان داوود ـ علیهالسلام ـ و عیسی ـ علیهالسلام ـ هزار و دویست سال.
پس فاصله میان موسی و عیسی ـ علیهالسلام ـ هزار و هفتصد سال.
فاصله میان عیسی ـ علیهالسلام ـ و حضرت محمد ـ صلیاللهعلیهوآله ـ ششصد و بیست سال.
پس بدینگونه از روزگار آدم تا محمد صلیاللهعلیهوآله هفت هزار و هشتصد سال بوده است.[۲]
گزارش دیگر
بین آدم علیهالسلام و نوح ـ علیهالسلام ـ ده قرن فاصله وجود داشته است و نیاکان نوح ـ علیهالسلام ـ تا آدم ـ علیهالسلام ـ همه بر آیین الاهی بودهاند...
میان نوح ـ علیهالسلام ـ و ابراهیم ـ علیهالسلام ـ هم ده قرن فاصله بوده است.
میان ابراهیم ـ علیهالسلام ـ و موسی ـ علیهالسلام ـ نیز ده قرن فاصله بوده است.
فاصله میان موسی بن عمران و عیسی بن مریم هزار و نهصد سال بوده است.
در فاصله میان آن دو هیچ فترتی (زمان بدون پیامبر) نبوده است و در آن مدت فقط از بنیاسرائیل هزار پیامبر مبعوث شده است.
فاصله میان میلاد عیسی ـ علیهالسلام ـ و بعثت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پانصد و شصت و نه سال بوده است. [۳]
علت اختلاف میان دو گزارش
شاید بتوان اختلاف این دو گزارش را به این نحو توجیه کرد که این اختلاف ناشی از آن است که معیار آغاز محاسبه در نزد مورخان متفاوت است. بعضی آغاز و انجام را تولد قرار دادهاند و برخی آغاز و انجام را نبوتشان، و برخی بهصورت تلفیقی، یعنی برای آغاز تولد پیامبری را در نظر گرفته و برای پایان آغاز بعثت پیامبر دیگر را و یا برعکس.
روایتی از امام صادق
امام صادق علیهالسلام در مورد معنای پیامبران اولوالعزم فرمودند: این پیامبران دارای کتاب و شریعت بودند و دیگر پیامبران به این کتاب و شریعت عمل میکردند. [۵]
با توجه به معنای اولوالعزم در لغت و در روایات معلوم میشود، پیامبرانی که دارای کتاب و شریعت بودند، از آنجا که با مشکلات و گرفتاریهای زیادی روبهرو بودند، با عزم و اراده محکم با آنها مقابله میکردند؛ لذا به این دسته از پیامبران، پیامبران اولوالعزم اطلاق شده است، لذا در آیه شریفه میفرماید: «فاصبر کما صبر اولوالعزم من الرسل»؛[۶] بنابراین صبر کن همانطور که پیامبران اولوالعزم شکیبایی کردند.
پیامبران صاحب کتاب
تعدادی از پیامبران کتاب آسمانی داشتهاند؛ بنا بر آیات قرآن، زبور کتاب حضرت داوود(ع)[۶۳]، تورات کتاب حضرت موسی(ع)[یادداشت ۴]، انجیل کتاب حضرت عیسی(ع)[۶۴] و قرآن کتاب حضرت محمد (ص)[۶۵] بوده است. قرآن کتابی برای حضرت ابراهیم(ع) نام نبرده و از عبارت «صُحُف» برای او استفاده کرده است.[۶۶] همچنین بر پایه حدیثی، خداوند ۵۰ صحیفه بر شیث(ع)، ۳۰ صحیفه بر ادریس(ع) و ۲۰ صحیفه بر ابراهیم(ع) فرستاده است.[۶۷]
مفسران با استناد به آیه «از دین آنچه را به نوح سفارش کرده بود، برای شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحی کردیم؛ و آنچه ابراهیم و موسی و عیسی را به آن توصیه نمودیم.»[۶۸]، حضرت نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص) را دارای شریعت دانستهاند.[۶۹]در برخی روایات، علت اولو العزم معرفی شدن این پیامبران نیز شریعت آنان دانسته شده است.[۷۰]
علامه طباطبایی گفته است که هریک از پیامبران اولو العزم دارای کتاب و شریعت بودهاند[۷۱] و کتاب پیامبرانِ غیر اولو العزم مانند داوود(ع)،[۷۲] شیث(ع) و ادریس(ع)،[۷۳] منافاتی با اختصاص شریعت به پیامبران اولو العزم ندارد؛ زیرا کتاب پیامبران غیر اولو العزم مشتمل بر احکام و شریعت نبوده است.[۷۴]
معجزات پیامبران
پیامبران برای اثبات ادعای خود که از طرف خداوند آمدهاند و پیامبر الهی هستند، لذا معجزاتی داشتهاند و ممعمولاً معجزات پیامبران هماهنگ با علومی بوده است که در آن زمان پیشرفت داشته است.
معجزات
معجزه، از راههای شناخت پیامبران از مدعیان دروغین نبوت است. معجزه کار خارق العادهای است که از جانب خدا و به دست پیامبر انجام میشود، و با ادعای نبوت و تحدی همراه است.[۷۵] قرآن برخی از معجزات پیامبران را ذکر کرده است؛ ناقه صالح،[۷۶] سرد شدن آتش بر ابراهیم،[۷۷] زنده شدن چهار مرغ به دست ابراهیم،[۷۸] معجزات نهگانه موسی(ع) مانند تبدیل شدن عصا به اژدها،[۷۹] جاری شدن دوازده چشمه آب برای اسباط بنیاسرائیل،[۸۰] شکافتهشدن دریا و باز شدن راه نجات برای بنیاسرائیل،[۸۱] ید بیضا،[۸۲] معجزات عیسی(ع) مانند شفا دادن بیماران، زنده کردن مردگان، تبدیل گِل به پرنده[۸۳] و معجزات پیامبر اکرم(ص) مانند قرآن کریم[۸۴] و شق القمر[۸۵] از معجزات مشهور پیامبران است که در قرآن به آنها اشاره شده است. ابن جوزی از منابعی سخن گفته که ۱۰۰۰ معجزه برای پیامبراکرم(ص) نقل کردهاند.[۸۶]
متفاوت بودن معجزات را ناشی از تفاوت معلومات و نیاز مردم، در زمانهای مختلف دانستهاند. حکمت الهی اقتصا میکند معجزه هر پیامبری متناسب با نیاز مخاطبانش باشد. برای نمونه در زمان حضرت موسی(ع) جادو و سحر رواج داشت، خداوند معجزه موسی را عصا قرار داد تا جادوگران از آوردن شبیه آن ناتوان بمانند و حجت بر دیگران تمام شود.[۸۷]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
پيامبران از آدم تا خاتم
عیسی: معجزات حضرت عیسی (علیهالسلام) در قرآن عبارتند از:
الف: ساختن و خلق کردن پرنده از گِل : «أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ [۱] ؛ من از گل چیزی به شکل پرنده میسازم سپس در آن میدمم و به فرمان خدا پرندهای میگردد.
ب: شفا دادن بیماریهای لاعلاج : «وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ[۲] و به اذن خدا کور مادرزاد و مبتلایان به برص (پیسی) را شفا میبخشم.
ج: زنده کردن مردگان : « وَ أُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ[۳] و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم.
د: خبر دادن از خوردنیهایی که در خانه ذخیره کردهاند: «وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ [۴] و از آنچه که میخورید و در خانههای خود ذخیره میکنید، به شما خبر میدهم.
ه: سخن گفتن در گهواره : «فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا [۵] حضرت مریم (علیهاالسلام( به او اشاره کرد گفتند: چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟
موسی: معجزاتی حضرت موسی (علیهالسلام) عبارتند از:
الف: ید بیضا : «وَ أَدْخِلْ یَدَکَ فِی جَیْبِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ [۶] و دستت را در گریبان داخل کن، هنگامی که خارج می شود سفید و درخشنده است.
ب: اژدها شدن عصا : «فَأَلْقی عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ [۷] )موسی) عصای خود را افکند ناگهان اژدهایی آشکار شد.
ج: شکافتن دریا توسط عصا: «فَأَوْحَیْنا إِلی مُوسی أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ [۸] به موسی وحی کردیم عصایت را به دریا بزن و دریا هم شکافته شد.
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوالهوسلّم): معجزات پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در قرآن عبارتند از:
الف. قرآن: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ [۹] بگو اگر انسانها و پریان اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورند.
ب. معراج : «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی [۱۰] پاک و منزه است خدایی که بندهاش را دریک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برد.
ج. شق القمر : «وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ [۱۱] و ماه از هم شکافت.
ارهاصات
اتفاقاتی که پیش از بعثت پیامبران و با هدف، آماده ساختن مردم برای پذیرش ادعای بعدی آنان، رخ میداد،[۸۸] در اصطلاح متکلمان به ارهاص مشهور است. نجات حضرت موسی(ع) از نیل، سخن گفتن حضرت عیسی(ع) در گهواره،[۸۹] خشک شدن دریاچه ساوه، لرزیدن طاق کسری، خاموش شدن آتشکده فارس و دیگر حوادثی که در سال تولد پیامبر اکرم(ص) رخ داد[۹۰] از ارهاصات پیامبران بوده است.
خداوند برای هدایت و راهنمایی انسانها، پیامبران را فرستاده است که تعداد آن ها زیاد میباشد. از میان این پیامبران تعداد ۲۶ پیامبر نام آن ها در قرآن ذکر شده است.
اسامی ۲۵ نفر از نام پیامبران الهی در قرآن ذکر شده است.
حضرت آدم علیهالسلام - حضرت آدم علیهالسلام • حضرت ادریس علیهالسلام حضرت ادریس علیهالسلام • حضرت نوح علیهالسلام حضرت نوح علیهالسلام - • حضرت هود علیهالسلامحضرت هود علیهالسلام • حضرت صالح علیهالسلام حضرت صالح علیهالسلام - • حضرت ابراهیم علیهالسلام حضرت ابراهیم علیهالسلام - • حضرت اسماعیل علیهالسلام حضرت اسماعیل علیهالسلام - • حضرت لوط علیهالسلام حضرت لوط علیهالسلام - • حضرت اسحاق علیهالسلام حضرت اسحاق علیهالسلام - • حضرت یعقوب علیهالسلام حضرت یعقوب علیهالسلام - • حضرت یوسف علیهالسلام حضرت یوسف علیهالسلام - • حضرت شعیب علیهالسلام حضرت شعیب علیهالسلام -• حضرت ایوب علیهالسلام حضرت ایوب علیهالسلام - • حضرت موسی علیهالسلام حضرت موسی علیهالسلام • - حضرت هارون علیهالسلام حضرت هارون علیهالسلام - • حضرت داوود علیهالسلام •حضرت داود علیهالسلام - حضرت سلیمان علیهالسلام حضرت سلیمان علیهالسلام - • حضرت الیاس علیهالسلام حضرت الیاس علیهالسلام - • حضرت الیسع علیهالسلام حضرت یسع علیهالسلام - • حضرت یونس علیهالسلام حضرت یونس علیهالسلام - • حضرت ذوالکفل علیهالسلام حضرت ذوالکفل علیهالسلام - • حضرت زکریا علیهالسلام • حضرت زکریا علیهالسلام- حضرت یحیی علیهالسلام حضرت یحیی علیهالسلام - • حضرت عیسی علیهالسلام حضرت عیسی علیهالسلام - • حضرت محمد علیهالسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله .
نسب پیامبر تا حضرت آدم
انساب حضرت محمد(ص) در منابع، به گونه های مختلف آمده است. ولی مشهور در بین سیره نویسان و مورخان، نسب حضرت(ص) به این ترتیب می باشد:
محُمَّدٌ رَسُولُ اللهِ(ص) ابْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ المُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافِ بْنِ قُصَی بْنِ کلَابِ بْنِ مُرَّةَ بْنِ کعْبِ بْنِ لُؤَی بْنِ غَالِبِ بْنِ فِهْرِ بْنِ مَالِک بْنِ النَّضْرِ بْنِ کنَانَةَ بْنِ خُزَیمَةَ بْنِ مُدْرِکةَ بْنِ إِلْیاسَ بْنِ مُضَرَ بْنِ نِزَارَ بْنِ مَعَدَّ بْنِ عَدْنَان بن...إسماعیل بن إبراهیم(ع) بن تارخ بن تاخور بن ساروخ بن أرعواء بن فالغ بن هود(ع) بن شالخ بن أرفخشد بن سام بن نوح(ع) بن لمک بن متوشلخ بن إدریس(ع) بن یارد بن مهلائیل بن قینان بن أنوش بن شیث بن آدم(ع) (کشف الغمه اربلی، ج۱، ص۱۵ ،اعلام الوری طبرسی، ص۶)
اما ان چه که به نقل از ابن عباس از حضرت رسول اکرم(ص) روایت شده است که ایشان فرمودند: إِذَا بَلَغَ نَسَبِی إِلَی عَدْنَانَ فَأَمْسِکُوا . هر گاه نسب من به عدنان رسید، توقف کنید.( بحار الأنوار مجلسی، ج۱۵، ص۱۰۵)
علت این که ایشان از نام بردن اجداد خود بعد از عدنان نهی کرده اند، این بوده است که بین نسابین آن زمان هم در ترتیب اجداد پیامبر تا حضرت اسماعیل اختلاف بوده است و پیامبر برای دفع این اختلاف، ذکر نسبشان را از عدنان به بعد نهی کردند. و اما آنچه همه نسب دانان چه نسب دانان در عصر پیامبر و چه نسب دانان بعدی اتفاق دارند، آن است که نسب عدنان به حضرت اسماعیل(ع) می رسد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
بعثت پیامبر اسلام محمّد صلی الله علیه وآله
برگزیده شدن حضرت محمد(ص) به پیامبری و آغاز رسالت اوست که بنابر مشهور، در ۲۷ رجب سال چهلم عام الفیل روی داده است. از اینرو در فرهنگ شیعی، ۲۷ رجب بهعنوان «عید مبعث» گرامی داشته میشود. بعثت پیامبر سرآغاز دین اسلام و مقدمه برچیدهشدن بتپرستی از حجاز بود.
چهل سال از عمر پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) گذشت. در روز ۲۷ رجب، ناگاه جبرئیل امین و پیک وحی، نزد پیامبر نازل شد، و پنج آیه آغاز سوره علق را بر وی خواند، پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) با دریافت نخستین شعاع وحی به مقام پیامبری مبعوث شد. وی بعد از سه سال دعوت مخفیانه خویشان و افراد دیگر به اسلام ، دعوت خویش را آشکار کرد.
پیامبر اسلام حضرت محمّد بن عبدالله (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) برترین پیامبران و رسولان، و خاتم آنها است و پس از او پیامبری نخواهد آمد، سلسله نسب آن حضرت با سی واسطه به ابراهیم خلیل (علیهالسّلام) میرسد. نام مبارک پیامبر اسلام، حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلم) است. این نام چهار بار در قرآن آمده، و نام دیگر آن حضرت احمد (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) است که یک بار در قرآن ذکر شده است. ولی القاب آن حضرت به عنوان نبی و رسول، بشیر، نذیر، خاتم النّبیین، دهها بار در قرآن خاطر نشان شده است.
مراحل زندگی پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) در چهار بخش زیر خلاصه میگردد:
پیامبر قبل از تولد، در کتابهای آسمانی و سخنان گذشته در شان او.
پیامبر اسلام بعد از تولد و قبل از نبوّت ۴۰ سال
پیامبر اسلام بعد از نبوّت در مکّه ۱۳ سال
پیامبر اسلام بعد از هجرت در مدینه ۱۰ سال
آن حضرت دارای همسران متعدد بود، اولین و برترین آنها حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) بود که بنا بر مشهور از او دارای شش فرزند گردید، فرزندان پیامبر همه در عصر خودش از دنیا رفتند، جز حضرت زهرا (علیهاالسّلام) که یگانه یادگار پیامبر بود، و هنگام رحلت پیامبر هیجده سال داشت.
پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) ۶۳ سال عمر کرد، در سال آخر عمر در روز ۱۸ ذیحجه، حضرت علی (علیهالسّلام) را در صحرای غدیر در برابر بیش از صدهزار مسلمان به عنوان خلیفه و امام بعد از خود نصب کرد، و در موارد بسیار دیگر، خلافت و وصایت علی (علیهالسّلام) را تصریح نمود.
قرآن آخرین کتاب آسمانی معجزه جاویدان پیامبر اسلام و نشانه عظمت مقام آن حضرت است. خداوند در قرآن با صراحت میفرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَه حَسَنَه؛ [۱] قطعاً رسول خدا، پیامبر اسلام، اسوه و الگوی شایسته برای شما است.» در تاریخ زندگی پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) هزاران داستان و خاطره وجود دارد، ما در این کتاب بیشتر به ذکر بخشی از آن داستانهایی که در رابطه با آن حضرت، در قرآن آمده، یا به آن اشاره شده میپردازیم.
چهل سال از عمر پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) گذشت. ماه رجب بود، پیامبر در فراز کوه حرا به عبادت و مناجات با خدا اشتغال داشت. در روز ۲۷ رجب، ناگاه جبرئیل امین و پیک وحی، نزد پیامبر نازل شد، و پنج آیه آغاز سوره علق را چنین خواند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ؛ [۲] بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید، همان خدایی که انسان را از خون بستهای خلق کرد، بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان کسی که به وسیله قلم تعلیم داد، و به انسان آن چه را که نمیدانست آموخت.
پیامبر(صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) با دریافت نخستین شعاع وحی، سخت خسته شده، نزد خدیجه آمد و فرمود: «زَمِّلُونِی وَ دُثِّرُونِی؛ مرا بپوشانید و جامهای بر من بیفکنید تا استراحت کنم.» آن حضرت در بستر آرمیده بود که آیات آغاز سوره مدثّر (آیه ۱ تا ۷) توسط جبرئیل بر آن حضرت، نازل گردید: «یا اَیهَا الْمُدَّثِّرُ، قُمْ فَاَنْذِرْ، وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ، وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ، وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ، وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ، وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ؛ ای در بستر خواب آرمیده برخیز و مردم را هشدار ده و پروردگارت را بزرگ بشمار و لباست را پاک کن و از پلیدیها بپرهیز و منّت مگذار و فزونی مَطَلَب و به خاطر پروردگارت مقاومت کن. [۳]
به این ترتیب آغاز اسلام، با نام خدا، خواندن، قلم، قیام، هشدار، پاکی و اخلاص و بزرگداشت خدا شروع شد. بعثت که معنی رستاخیز معنوی، و انقلاب در همه امور است با «انقلاب فرهنگی» آغاز گردید، چرا که پایه و اساس انقلابها به خواندن و نوشتن و پاکسازی و بهسازی (انقلاب فرهنگی) بستگی دارد.
واژهشناسی
بعثت در اصطلاح کلامی، به برانگیختن محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به پیامبری در سن چهل سالگی، از سوی خدا اطلاق میشود. طبق نقل مشهور امامیه، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حدود ۴۰ سال پس از رخداد اصحاب فیل، در ۲۷ رجب، و مجاور غار حرا -به پیامبری مبعوث شدند.
عربستان در دوران بعثت، شاهد آشفتگیهای اخلاقی و اجتماعی و دینی بود، که از این عصر در منابع اسلامی به روزگار جاهلیت یاد میشود. از اینرو، پیامبر از سوی خداوند برای هدایت انسانها مبعوث شد تا مردم را از جهل و گمراهی نجات دهد. پیامبر مدتی مردم را پنهانی به دین اسلام دعوت میکردند، اما با نزول نخستین آیات از پیام وحی، پیامبر رسالت خویش را به صورت آشکارا آغاز نمود. بر همین اساس، ایشان نخست سران و بزرگان قریش را به اسلام دعوت کرد. حضرت علی (علیهالسّلام) نخستین مردی بود که دعوت ایشان را قبول کرد. در مورد نخستین آیاتی که بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده و نیز شریعت ایشان قبل از بعثت، در منابع تاریخی اختلافنظر وجود دارد.
بعثت به معنای برگزیدن فردی به پیامبری از سوی خدا و آغاز دوره نبوتش است. هرچند بعثت درباره برگزیدن همه پیامبران به نبوت کاربرد دارد اما از آن برگزیدن حضرت محمد به پیامبری به ذهن متبادر میشود.[۱] از اینرو در فرهنگ اسلامی، روز مبعث به روزی گفته میشود که حضرت محمد(ص) به رسالت مبعوث شده است.[۲] بعثت در لغت به معنای برانگیختن است[۳] همچنین به معنای ارسال[۴] و روانه کردن نیز آمده است.[۵]
در اصطلاح دینی و کلام اسلامی، بعثت به برانگیختن پیامبران از سوی خدا برای هدایت مردمان اطلاق میشود. [۶] این مفهوم برگرفته از آیات قرآن کریم است و در آیاتی مانند (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) سوره نحل آیه ۳۶؛ [۷] سوره بقره آیه ۲۱؛ [۸] سوره اسراء آیه ۱۵ [۹] ) طرح شده است. مفهوم عام بعثت به بر انگیخته شدن هر پیامبری اطلاق میگردد؛ ولی به دلیل برتری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و خاتمیت ایشان و نیز کاربرد بیشتر این اصطلاح در فرهنگ اسلامی، دامنه معنایی این اصطلاح محدود گشته و تنها به بعثت محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرشی هاشمی اطلاق شده است.
بعثت در قرآن کریم، به معنای برانگیختن و فرستادن پیامبران برای هدایت مردم[۶] و نیز حشر مردگان به کار رفته است.[۷] در قرآن کریم از بعثت پیامبر(ص) تعبیر به منت شده است.( لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ترجمه:خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند. آل عمران ۱۶۴) [یادداشت ۱] منّت از ریشه «مَنّ»، به معناى سنگى است كه براى وزن كردن اجسام به كار مىرود و اعطاكردن هر نعمت سنگين و گرانبهايى را منّت گويند. وبعثت پیامبر(ص) به واسطه آثار وبرکات فراوانی که دارد نیز منت یعنی نعمتی بسیار بزرگ معرفی شده است.[۸]
زمان و مکان بعثت پیامبر(ص)
غار حراء، محل بعثت پیامبر(ص) که در کوه نور مکه واقع شده است.
بعثت پیامبر اکرم(ص) بنابر مشهور در ۴۰ سالگی و بنا به قولی، در ۴۳ سالگی حضرت محمد(ص) رخ داده است.[۹]
طبق گفته مورخان، بعثت چهل سال پس از عام الفیل و بیستمین سال حکومت خسرو پرویز بر ایران روی داده است. برخی از منابع ۱۷ یا ۱۸ رمضان، یا یکی از روزهای ربیع الاول را روز بعثت دانستهاند،[۱۰] و قول مشهور در میان شیعیان ۲۷ رجب است.[۱۱] پیامبر در غار حرا به نبوت رسید.
حضرت محمد(ص) در جامعه مُشرک جزیرة العرب به دنیا آمد، اما از بتپرستی پرهیز میکرد. در چهلسالگی به پیامبری رسید و مهمترین پیامش دعوت به توحید بود. هدف از بعثتش را تکمیل فضایل اخلاقی معرفی کرد. مشرکان مکه سالها او و پیروانش را آزردند، ولی آنان از اسلام دست برنداشتند. حضرت محمد ۱۳ سال در مکه، مردم را به اسلام دعوت میکرد سپس به مدینه هجرت کرد و این هجرت، مبدأ تاریخ اسلامی شد. با کوشش پیامبر(ص) تقریباً تمام شبهجزیره عربستان در زمان حیات او به اسلام گروید. در دورههای بعد، گسترش اسلام ادامه یافت و به تدریج اسلام دینی جهانی شد.
ماجرای آغاز رسالت پیامبر
عبدالحسین زرینکوب: در پایان روزگار ساسانیان که ایران و بیزانس دو دولت بزرگ آن روز جهان، آخرین رمق خود را ... از دست داده بودند ... در سرزمین حجاز که تقریبا فراموش عالمی بود نیروی تازهیی پدید آمد که بزودی بالید و بر کشید و دیری نپایید که طومار قدرتهای بزرگ جهان را درهم نوشت.»[۱۲]
پیامبر وقتی که در غار حرا به تفکر و عبادت مشغول بود، با نزول نخستین آیات سوره علق، بعثتش آغاز شد و با نخستین آیات سوره مدثر ادامه یافت.[۱۳] پیامبر(ص) ابتدا همسرش خدیجه(س) و پسر عمویش علی(ع) را در جریان نبوت خویش قرار داد. سه سال بعد با نزول آیه وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ ﴿۲۱۴﴾ (ترجمه:و خویشان نزدیکت را هشدار ده.)[شعراء–۲۱۴] آشنایانش را از نبوت خود آگاه کرد و در همان سال با نزول آیه فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ ﴿۹۴﴾ (ترجمه:پس آنچه را بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی برتاب)[حجر–۹۴] نبوتش را علنی کرد. پیامبر(ص) نخستین بار در بازار عُکاظ ،( عُکاظ نام بازاری بزرگ در منطقه مکه بود.( نزدیک عرفات و فاصلهاش تا مکه، سه روز، و تا طائف، یک روز، راه بود) وجه تسمیه اش به عکاظ فخرفروشی مردم در این محل به یکدیگر بوده است.[ حموی، معجم البلدان، ۱۳۹۹ق، ۱۹۷۹م،ج۴، ص۱۴۲] مردم، روز نخست اول ذیالقعده، به بازار عکاظ میرفتند و بیست شب در آنجا اقامت میکردند.این بازار در این ایام پر از شلوغی و هیجان بود و داد و ستد فراوان در آنجا صورت میگرفت و شعرا اشعار میخواندند و قبایل عرب و شیوخ و رؤسای آنان در آنجا جمع شده به یکدیگر فخر و مباهات میکردند و گاهی به عیش و نوش میپرداختند.این بازار در ده میلی طائف و در یکی از مراحل صنعا قرار داشت وچون همه شروط یک بازار مورد قبول فرهنگ جاهلی را دارا بود از اینرو بهعنوان بزرگترین بازار جاهلی شهرت داشت. ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۷، ص۴۴۸)[یادداشت ۲]جایی که مردم برای تجارت در آن جمع بودند و عدهای نیز در بلندیهای آن به بیان اشعار تازه و داستانهای گوناگون مشغول بودند، دعوت خویش را آشکار کرد(در پارهای از منابع گزارشهایی مبنی برحضور پیامبر همراه برخی از یارانش در عکاظ وجود دارد اما تصریحی به تبلیغ و دعوت در عکاظ نشده است/ ابن سعد، طبقات،الناشر :دار صادر - بيروت، ج۴، ص ۲۱۵).[یادداشت ۳] ابولهب و عدهای به پیروی از او پیامبر(ص) را آزار رساندند؛ اما ابوطالب در حمایت از پیامبر(ص) آنان را تنبیه کرد.[۱۷]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
چگونگی بعثت پیامبر اکرم
مطابق با آنچه در منابع آمده است، در حالی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غار حرا )کوه نور) در حوالی مکه معظمه به عبادت و نیایش میپرداخت، جبرئیل بر وی نازل شد و بر وی آیاتی از قرآن مجید را به عنوان طلیعه نبوت نازل نمود. نخستین آیاتی که بر آن حضرت فرود آمد، آیههای نخستین سوره علق بود.[۴]
امام حسن عسکرى علیه السّلام در توصیف بعثت نبى اکرم صلّى اللّه علیه و آله، می فرماید: «... تا این که به چهل سالگى رسید، و خداوند قلب کریمش را بهترین و والاترین و خاشعترین و مطیعترین قلبها یافت. پس به درهاى آسمان اجازه داد و آنها بازشدند و به ملائکه اجازه داد و آنها نازل شدند و در این حال محمد صلّى اللّه علیه و آله به آنها مىنگریست. پس رحمت از طرف عرش بر وى نازل شد و او به روح الامین (جبرئیل) نگاه مىکرد، جبرئیل نزد او فرود آمد و دستش را گرفت و تکان داد و گفت: اى محمد! بخوان، محمد فرمود: چه چیزى را بخوانم؟ گفت: اى محمد! «اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذی خَلَقَ * خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقَ * اِقْرَا وَ رَبُّک الْاَکرَمُ * اَلَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ...». (قرآن را) به نام پروردگارت -که هستى را آفرید- بخوان، همو که انسان را از خون بسته آفرید. بخوان که پروردگارت از همه ارجمندتر است. همو که با قلم تعلیم داد و آن چه را که انسان نمىدانست به او آموخت. سپس آنچه را که مىبایست بر او نازل کرد و خودش به سوى پروردگارش بالا رفت. محمد صلّى اللّه علیه و آله از کوه پایین آمد در حالى که عظمت خداوند و جلالت ابّهت الهى او را مدهوش خود کرده بود و به تب و لرز دچار شده بود. چیزى که اضطرابش را بیشتر مىکرد، این بود که مىترسید، قریشیان او را تکذیب کرده و او را به دیوانگى نسبت دهند، در حالى که او عاقلترین مردم و گرامىترین آنان بود و مبغوضترین چیزها در نظر او شیاطین و اعمال دیوانگان بود؛ بنابراین، خداوند اراده کرد که قلبش را مملوّ از شجاعت نماید و به او فراخى دل عنایت فرماید. براى همین از کنار هر سنگ و درختى که رد مىشد، مىشنید که مىگفتند: «السّلام علیک یا رسول اللّه».[۵] به روایتی، همین که پیامبر وارد خانه شد از نور چهره مبارکش خانه خدیجه کبری علیها السلام منور شد و آن بانوی پرهیزکار پرسید: ای محمد! این چه نوری است که در تو مشاهده میکنم؟ حضرت فرمود: این نور پیامبری است، بگو: لا إله الا الله، محمد رسول الله. خدیجه گفت: شهادت میدهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و تو رسول و پیامبر خدایی. بدین گونه خدیجه نخستین کسی بود که به همسرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله ایمان آورد.[۶] از میان مردان نیز امام علی بن ابیطالب علیهالسلام، به محض دیدن چهره نورانی پیامبر صلی الله علیه و آله به وی ایمان آورد و شهادتین را بر زبان جاری کرد. از آن پس پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار خانه خدا نماز میگذارد و خدیجه علیها السلام و علی علیهالسلام بر او اقتدا میکردند و نماز میخواندند.[۷] این سه نفر، با جان و مال و هستی خویش اسلام را پرورانده و فراگیر نمودند.
واکنش پیامبر به نزول فرشته وحی
ابوالقاسم پاینده: در سن چهل سالگى بر ضدّ بتپرستى، و پستى و بیدادگرى كه در آن روزگار، در میان مردمش سخت رواج داشت، قد برافراشت و مردم عرب را که دائما چون درّندگان با یک دیگر در جدال و ستیز بودند،به يگانگى خواند و گفت باید از پرستش بتان چشم بپوشند و خداى یگانه و بىشریک را كه نزائیده و زائیده نشده و کسى همتاى او نیست بپرستند و با يک ديگر برادر و برابر باشند و هیچ كس را جز به وسیلۀ پرهیزگارى امتیازى ندهند...»[۱۸]
اولین وحی، همراه با هیبت و احساس سنگینی بار عظیم رسالت توسط جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد. پیامبر در کودکی به واسطه پاکی درونی که داشت و نیز بیزاری از محیط فاسد آن زمان مکه، میل به تنهایی و گوشهگیری از شهر و دیار خود را داشت. به همین جهت، عُزلتهای یک ماهه در کوههای اطراف مکه و بعد بازگشت به شهر، خوابهایی که حال و هوای جهان غیب داشت، شنیدن صدای فرشته وحی پیش از بعثت و ارتباط سه ساله اسرافیل و ۲۰ ساله جبرئیل با ایشان[۱۹] آمادگیهایی بوده که ایشان را برای ابلاغ پیامبری مهیا میساخته است. البته روایات دیگری وجود دارد که پیامبر(ص) را ناآشنا به فضای وحی و ارتباط با فرشتگان معرفی میکند: نگاه ناباورانه پیامبر(ص) به حادثه وحی و ترس از پریشان خاطری یا جن زدگی، مشورت با خدیجه و تأییدگرفتن از ورقة بن نوفل به عنوان شاهد پیامبری او و آرام شدن حضرت با دلداری وی، مضامین این دسته از روایات است[۲۰] این دسته از روایات با سیر رشد و فضای تربیتی حاکم بر پیامبر(ص) و بصیرت و بینش او نسبت به وظیفه سنگین رسالت، ناسازگار دانسته شده است.[۲۱]
اهداف و ثمرات بعثت پیامبر
در قرآن مجید و روایات اسلامى به ویژه در نهج البلاغه، درباره اهداف و ثمرات بعثت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) سخنان بسیارى وجود دارد که بخشی از آن در اینجا ذکر می شود:
قرآن کریم: «یا أیهَا النَّبِی إنّا أرسَلناک شاهِداً و مُبَشِّراً و نَذیراً و داعِیاً إلَی اللَّهِ بِإذنِهِ و سِراجاً مُنیراً»؛[۸] ای پیامبر، ما تو را گواه و نوید دهنده و هشدار دهنده فرستادیم که به فرمان خدا به سوی او دعوت کنی و چراغی روشنی بخش باشی.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله: «إنَّما بُعِثتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاقِ»؛ من مبعوث شدم تا بزرگواریهای اخلاقی را کامل کنم.[۹]
امام علی علیه السلام: «إِلَى أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ لِإِنْجَازِ عِدَتِهِ وَ إِتْمَامِ نُبُوَّتِهِ مَأْخُوذاً عَلَى النَّبِیینَ مِیثَاقُهُ، مَشْهُورَةً سِمَاتُهُ، کرِیماً مِیلَادُهُ، وَ أَهْلُ الْأَرْضِ یوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ وَ طَرَائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ، بَینَ مُشَبِّهٍ لِلَّهِ بِخَلْقِهِ أَوْ مُلْحِدٍ فِی اسْمِهِ أَوْ مُشِیرٍ إِلَى غَیرِهِ، فَهَدَاهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ أَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنَ الْجَهَالَةِ»؛[۱۰] (این وضع همچنان ادامه داشت) تا این که خداوند سبحان محمّد رسول الله(صلى الله علیه وآله) را براى وفاى به عهد خویش و کامل کردن نبوّتش مبعوث کرد. این در حالى بود که از همه پیامبران، پیمان درباره او گرفته شده بود (که به او ایمان بیاورند و بشارت ظهورش را به پیروان خویش بدهند) و در حالى که نشانه هایش مشهود و میلادش ارزنده بود و در آن روز مردم زمین، داراى مذاهب پراکنده و افکار ضدّ و نقیض و راه ها و عقاید پراکنده بودند: گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبیه مى کردند و گروهى نام او را بر بتها مى نهادند و بعضى به غیر او اشاره و دعوت مى نمودند، امّا خداوند آنها را به وسیله آن حضرت از گمراهى رهایى بخشید و با وجود پربرکتش، آنان را از جهالت نجات داد.
امام علی علیه السلام: «فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) بِالْحَقِّ لِیخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّیطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ، بِقُرْآنٍ قَدْ بَینَهُ وَ أَحْکمَهُ لِیعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ وَ لِیقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ وَ لِیثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْکرُوهُ. فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کتَابِهِ مِنْ غَیرِ أَنْ یکونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ، وَ کیفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلَاتِ وَ احْتَصَدَ مَنِ احْتَصَدَ بِالنَّقِمَاتِ»؛[۱۱] خداوند محمّد (صلى الله علیه وآله) را به حق مبعوث کرد تا بندگانش را از پرستش بتها به عبادت خویش دعوت کند، و از عبادت شیطان، به عبادت خود فراخواند (این دعوت الهى) به وسیله قرآنى انجام شد که آن را با بیانى روشن تبیین، و استوار کرده است، تا بندگان، پروردگار خویش را بشناسند، بعد از آن که او را نمى شناختند، و به او اقرار خداوند سبحان در کتاب خویش بر بندگان تجلّى کرد و آشکار شد، بى آن که او را ببینند، بلکه این تجلى به وسیله آیات قدرتش بود که به آنان نشان داد و بندگان را از سطوت و غضب خویش بر حذر داشت، و چگونگى نابودى اقوام طغیان گر و درو شدنشان به وسیله عقوبتها و کیفرها را به آنها ارائه کرد.
امام علی علیه السلام: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَى التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ، مُنِیخُونَ بَینَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکدِرَ وَ تَأْکلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکونَ دِمَاءَکمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکمْ، الْأَصْنَامُ فِیکمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکمْ مَعْصُوبَةٌ»؛[۱۲] خداوند، محمد(صلى الله علیه وآله)، را به رسالت مبعوث کرد، تا جهانیان را بیم دهد و امین آیات او باشد در حالى که شما جمعیت عرب، بدترین آئین را داشتید و در بدترین سرزمین ها و در میان سنگ هاى خشن و مارهاى فاقد شنوایى (که از هیچ چیز نمى ترسیدند و خطرشان بسیار زیاد بود) زندگى مى کردید و آب هاى آلوده مى نوشیدید و غذاهاى بسیار ناگوار مى خوردید و پیوسته خون هم را مى ریختید و پیوند با خویشان را قطع مى کردید (و دختران را زنده به گور مى کردید و پسران خود را به قتل مى رساندید) بت ها، در میان شما، برپا بود و گناهان، سراسر وجودتان را فراگرفته بود.
امام علی علیه السلام: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّینِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْکتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّیاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ، إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَینَاتِ وَ تَحْذِیراً بِالْآیاتِ وَ تَخْوِیفاً بِالْمَثُلَاتِ»؛[۱۳] و گواهى مى دهم که محمّد(صلى الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست; او را با دین و آیین آشکار، و نشانه روشن، و کتاب نوشته شده، و نور درخشان و روشنایى تابنده، و امر و فرمان قاطع و بى پرده، فرستاد تا شبهات را از میان بردارد و با دلایل و منطق روشن استدلال کند و به وسیله آیات الهى مردم را از مخالفت خدا برحذر دارد و از کیفرهایى که به دنبال مخالفت، دامنگیرشان مى شود بترساند.
امام علی علیه السلام: «أَرْسَلَهُ دَاعِیاً إلَى الْحَقِّ وَ شَاهِداً عَلَى الْخَلْقِ»؛[۱۴] خداوند او (پیامبر اسلام) را فرستاد تا (مردم را) به سوى حقّ دعوت کند و گواه بر اعمال خلق باشد.
امام علی علیه السلام: «أَرْسَلَهُ عَلَى حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ تَنَازُعٍ مِنَ الْأَلْسُنِ، فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ وَ خَتَمَ بِهِ الْوَحْی، فَجَاهَدَ فِی اللَّهِ الْمُدْبِرِینَ عَنْهُ وَ الْعَادِلِینَ بِهِ»؛[۱۵] خداوند او (پیامبر) را پس از یک دوران فترت و فاصله، از پیامبران پیشین فرستاد، به هنگامى که هر کسى به گونه اى (از مذهب خود) سخن مى گفت. خداوند او را به دنبال رسولان (پیشین) فرستاد (تا برنامه هاى آنها را کامل کند) و وحى خود را به او پایان داد. پس او در راه خدا با کسانى که به خدا پشت کرده، و آنها که براى او همتایى قرار داده بودند به جهاد پرداخت.
امام علی علیه السلام: «ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِیءِ وَ الْبُرْهَانِ الْجَلِی وَ الْمِنْهَاجِ الْبَادِی وَ الْکتَابِ الْهَادِی...، أَرْسَلَهُ بِحُجَّةٍ کافِیةٍ وَ مَوْعِظَةٍ شَافِیةٍ وَ دَعْوَةٍ مُتَلَافِیةٍ، أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ وَ بَینَ بِهِ الْأَحْکامَ الْمَفْصُولَةَ»؛[۱۶] خداوند او را با نور روشنى بخش و برهان آشکار و طریق واضح و کتاب هدایت کننده، برانگیخت... خداوند او را با دلیل کافى و اندرز شافى و دعوت اصلاح گرانه، فرستاد. به وسیله او احکام ناشناخته (پروردگار) را آشکار ساخت و بدعت هایى که به نام دین در شریعت الهى وارد شده بود ریشه کن کرد و احکامى را که اکنون نزد ما روشن است بیان داشت.
امام علی علیه السلام: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الصَّفِی وَ أَمِینُهُ الرَّضِی (صلى الله علیه و آله)؛ أَرْسَلَهُ بِوُجُوبِ الْحُجَجِ وَ ظُهُورِ الْفَلَجِ وَ إِیضَاحِ الْمَنْهَجِ؛ فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً بِهَا، وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ دَالًّا عَلَیهَا، وَ أَقَامَ أَعْلَامَ الِاهْتِدَاءِ وَ مَنَارَ الضِّیاءِ، وَ جَعَلَ أَمْرَاسَ الْإِسْلَامِ مَتِینَةً، وَ عُرَى الْإِیمَانِ وَثِیقَةً»؛[۱۷] و گواهى مى دهم که محمّد بنده و فرستاده برگزیده و امین مرضىّ اوست ـ درود خدا بر او و خاندانش باد ـ (خداوند) او را براى بیان حجتهاى لازم و پیروزى آشکار (حق بر باطل) و روشن ساختن راه حق فرستاد. او رسالت خود را آشکارا ابلاغ کرد و انسانها را بر مسیر حق قرار داد در حالى که راه پیشرفت را به آنها نشان داده بود، پرچمهاى هدایت را برافراشت و نشانه هاى روشن را برپا ساخت، ریسمانهاى (خیمه) اسلام را محکم نمود و دستگیره هاى ایمان را استوار ساخت.
امام علی علیه السلام: «أَرْسَلَهُ بِالضِّیاءِ وَ قَدَّمَهُ فِی الاصْطِفَاءِ، فَرَتَقَ بِهِ الْمَفَاتِقَ وَ سَاوَرَ بِهِ الْمُغَالِبَ، وَ ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَةَ وَ سَهَّلَ بِهِ الْحُزُونَةَ، حَتَّى سَرَّحَ الضَّلَالَ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ»؛[۱۸] خداوند او را با نور و روشنایى فرستاد و برگزید و بر همه مقدّم داشت، جدائى ها و پراکندگى ها را به وسیله او پیوند داد (و اتحاد و الفت ایجاد کرد) و با او بر زورمندان چیره شد. مشکلات را به وسیله او آسان و ناهمواریها را به دست او هموار ساخت تا آنجا که ضلالت و گمراهى را از راست و چپ (و از هر سو) به عقب راند.
امام علی علیه السلام: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الَمْجُتْبَىَ مِنْ خَلَائِقِهِ وَ الْمُعْتَامُ لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ وَ الْمُخْتَصُّ بِعَقَائِلِ کرَامَاتِهِ وَ الْمُصْطَفَى لِکرَائِمِ رِسَالاتِهِ وَ الْمُوَضَّحَةُ بِهِ أَشْرَاطُ الْهُدَى وَ الْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِیبُ الْعَمَى»؛[۱۹] و گواهى مى دهم که محمّد(صلى الله علیه وآله) بنده و فرستاده برگزیده او از میان خلایق است که براى تشریح حقایق آیین الهى انتخاب شد و به ویژگى هاى خاص اخلاقى آراسته گردید; براى رساندن رسالت های کریمانه الهى برگزیده شد و نشانه هاى هدایت به وسیله او آشکار گشت و تاریکى هاى جهل و ضلالت به وجود او روشنى یافت.
امام علی علیه السلام: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَجِیبُهُ وَ صَفْوَتُهُ، لَا یؤَازَى فَضْلُهُ وَ لَا یجْبَرُ فَقْدُهُ، أَضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِیةِ، وَ النَّاسُ یسْتَحِلُّونَ الْحَرِیمَ وَ یسْتَذِلُّونَ الْحَکیمَ، یحْیوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ وَ یمُوتُونَ عَلَى کفْرَةٍ»؛[۲۰] و شهادت مى دهم که محمّد(صلى الله علیه وآله)، بنده و فرستاده و برگزیده و انتخاب شده اوست. در فضل و برترى همتا ندارد و فقدان او قابل جبران نیست; به برکت وجودش شهرهایى که غرق در ضلالت و ظلمت بود و جهل بر افکار مردمش غلبه داشت و قساوت و سنگدلى بر آن ها چیره شده بود، روشن گشت. در زمانى که مردم حرام را حلال مى شمردند، دانشمندان را تحقیر مى کردند، و در دوران فترت (و غیبت اولیاى الهى) قدم به عرصه حیات مى گذاشتند و در کفر و بى دینى جان مى سپردند.
امام علی علیه السلام: «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآیه) وَ لَیسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ یقْرَأُ کتَاباً وَ لَا یدَّعِی نُبُوَّةً وَ لَا وَحْیاً، فَقَاتَلَ بِمَنْ أَطَاعَهُ مَنْ عَصَاهُ، یسُوقُهُمْ إِلَى مَنْجَاتِهِمْ وَ یبَادِرُ بِهِمُ السَّاعَةَ أَنْ تَنْزِلَ بِهِمْ، یحْسِرُ الْحَسِیرُ وَ یقِفُ الْکسِیرُ، فَیقِیمُ عَلَیهِ حَتَّى یلْحِقَهُ غَایتَهُ إِلَّا هَالِکاً لَا خَیرَ فِیهِ، حَتَّى أَرَاهُمْ مَنْجَاتَهُمْ وَ بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ، فَاسْتَدَارَتْ رَحَاهُمْ وَ اسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ»؛[۲۱] خداوند محمّد صلى الله علیه و آله را مبعوث ساخت، در حالى که هیچ کس از عرب کتاب آسمانى نداشت و ادعاى نبوّت و وحى نمى نمود؛ او با یارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت، تا آنان را به سر منزل نجات سوق دهد و پیش از آن که مرگشان فرا رسد، در آمادگى آنان مبادرت ورزد، به برکت وجود او ناتوانان و خستگان توان مى یابند و شکسته حالان بر سر پا مى ایستند، تا آنان را به منزل مقصود برساند، جز گمراهان غیر قابل هدایت (و این کار همچنان ادامه دارد) تا وسیله نجاتشان را به آنها نشان داد و در محلّ مناسبشان جایگزین ساخت، آسیاى زندگى آنها به گردش درآمد و نیزه آنها صاف شد (هم وضع دینى و اقتصادى آنها روبه راه شد و هم نیروى نظامى آنها قوى).
امام علی علیه السلام: «إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) وَ لَیسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ یقْرَأُ کتَاباً وَ لَا یدَّعِی نُبُوَّةً، فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجَاتَهُمْ، فَاسْتَقَامَتْ قَنَاتُهُمْ وَ اطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ»؛[۲۲] خداوند، محمّد(صلى الله علیه وآله) را هنگامى مبعوث کرد که هیچ کس از عرب کتاب آسمانى نمى خواند و ادّعاى نبوّتى نداشت (از دعوت انبیا دور مانده بودند و از کتب آسمانى، محروم) او مردم را تا سر منزل سعادتشان سوق داد و به محیط رستگارى و نجات رساند. نیزه هاى آنها صاف و (در مسیر صحیح) پابرجا، و جاى پاى آنها محکم شد (قدرتشان تثبیت گشت و دشمن در برابر آنها تسلیم شد).
امام علی علیه السلام: «بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِی حَیرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِی فِتْنَةٍ، قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْکبْرِیاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِیةُ الْجَهْلَاءُ، حَیارَى فِی زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ؛ فَبَالَغَ فِی النَّصِیحَةِ وَ مَضَى عَلَى الطَّرِیقَةِ وَ دَعَا إِلَى الْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»؛[۲۳] (خداوند) او را هنگامى مبعوث کرد که مردم در حیرت و گمراهى، سرگردان بودند و در فتنه ها غوطه ور; هوا و هوسهاى سرکش آنها را به خود جلب کرده، و تکبّر و خودبزرگ بینى آنها را به پرتگاه افکنده و جاهلیتِ شدید آنها را سبک مغز ساخته بود، و در ناپایدارى امور و بلاى جهل، حیران و سرگردان بودند. در این هنگام، پیامبر در نصیحت آنها، نهایت کوشش را به خرج داد (و با سخنان دلنشین و منطقى در آنها نفوذ کرد;) در راه راست حرکت مى نمود (و مردم را به دنبال خود، به حرکت وا مى داشت) و به سوى حکمت و دانش و موعظه نیکو دعوت مى کرد.
امام علی علیه السلام: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) بِالْحَقِ، حِینَ دَنَا مِنَ الدُّنْیا الِانْقِطَاعُ وَ أَقْبَلَ مِنَ الْآخِرَةِ الِاطِّلَاعُ، وَ أَظْلَمَتْ بَهْجَتُهَا بَعْدَ إِشْرَاقٍ وَ قَامَتْ بِأَهْلِهَا عَلَى سَاقٍ، وَ خَشُنَ مِنْهَا مِهَادٌ وَ أَزِفَ مِنْهَا قِیادٌ، فِی انْقِطَاعٍ مِنْ مُدَّتِهَا وَ اقْتِرَابٍ مِنْ أَشْرَاطِهَا وَ تَصَرُّمٍ مِنْ أَهْلِهَا وَ انْفِصَامٍ مِنْ حَلْقَتِهَا وَ انْتِشَارٍ مِنْ سَبَبِهَا وَ عَفَاءٍ مِنْ أَعْلَامِهَا وَ تَکشُّفٍ مِنْ عَوْرَاتِهَا وَ قِصَرٍ مِنْ طُولِهَا؛ جَعَلَهُ اللَّهُ بَلَاغاً لِرِسَالَتِهِ وَ کرَامَةً لِأُمَّتِهِ وَ رَبِیعاً لِأَهْلِ زَمَانِهِ وَ رِفْعَةً لِأَعْوَانِهِ وَ شَرَفاً لِأَنْصَارِهِ»؛[۲۴] خداوند سبحان محمّد(صلّى اللَّه علیه و آله) را زمانى به حق مبعوث ساخت که دنیا به پایانش نزدیک گشته، نشانه هاى آخرت مشرف شده بود; روشنایى نشاط انگیزش به ظلمت گراییده و اهل خود را در رنج و مشقّت، بر سر پا نگه داشته بود، در زمانى که بسترش ناهموار و حیاتش رو به زوال مى رفت، عمرش پایان مى گرفت و عوامل زوالش نزدیک شده بود. اهلش در حال نابودى، حلقه هایش درهم شکسته، اسبابش از هم گسیخته، پرچمهایش کهنه و پوسیده، عیوبش آشکار شده و طول عمرش به کوتاهى گراییده بود. در چنین شرایطى خداوند پیامبر را ابلاغ کننده رسالتش قرار داد و سبب کرامت و افتخار امّتش، و همچون فصل بهار براى اهل زمانش بود و مایه سربلندى یاران و اسباب شرف انصارش.
امام علی علیه السلام: «... قَدْ صُرِفَتْ نَحْوَهُ أَفْئِدَةُ الْأَبْرَارِ وَ ثُنِیتْ إِلَیهِ أَزِمَّةُ الْأَبْصَارِ، دَفَنَ اللَّهُ بِهِ الضَّغَائِنَ وَ أَطْفَأَ بِهِ الثَّوَائِرَ، أَلَّفَ بِهِ إِخْوَاناً وَ فَرَّقَ بِهِ أَقْرَاناً، أَعَزَّ بِهِ الذِّلَّةَ وَ أَذَلَّ بِهِ الْعِزَّةَ، کلَامُهُ بَیانٌ وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ»؛[۲۵] دلهاى نیکوکاران شیفته او (پیامبر) گشت و چشمها(ى حق جویان) به سوى او متوجّه شد. خداوند به برکت وجود او، کینه ها را مدفون ساخت و آتش دشمنى ها را فرو نشاند; افراد دور افتاده را به وسیله او به هم نزدیک و برادر ساخت و نزدیکانى را (که در ایمان و هدف هماهنگ نبودند) از هم دور نمود. ذلیلان (پاکدل و محروم) را به وسیله او عزّت بخشید و عزیزان (خودخواه) را ذلیل ساخت. سخنش بیان بود و سکوتش زبان.
امام علی علیه السلام: «فَانْظُرُوا إِلَى مَوَاقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیهِمْ حِینَ بَعَثَ إِلَیهِمْ رَسُولًا، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ وَ جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ، کیفَ نَشَرَتِ النِّعْمَةُ عَلَیهِمْ جَنَاحَ کرَامَتِهَا وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِیمِهَا وَ الْتَفَّتِ الْمِلَّةُ بِهِمْ فِی عَوَائِدِ بَرَکتِهَا، فَأَصْبَحُوا فِی نِعْمَتِهَا غَرِقِینَ وَ فِی خُضْرَةِ عَیشِهَا فَکهِینَ، قَدْ تَرَبَّعَتِ الْأُمُورُ بِهِمْ فِی ظِلِّ سُلْطَانٍ قَاهِرٍ وَ آوَتْهُمُ الْحَالُ إِلَى کنَفِ عِزٍّ غَالِبٍ، وَ تَعَطَّفَتِ الْأُمُورُ عَلَیهِمْ فِی ذُرَى مُلْک ثَابِتٍ، فَهُمْ حُکامٌ عَلَى الْعَالَمِینَ وَ مُلُوک فِی أَطْرَافِ الْأَرَضِینَ، یمْلِکونَ الْأُمُورَ عَلَى مَنْ کانَ یمْلِکهَا عَلَیهِمْ وَ یمْضُونَ الْأَحْکامَ فِیمَنْ کانَ یمْضِیهَا فِیهِمْ»؛[۲۶] اکنون به نعمتهاى بزرگى که خداوند هنگام بعثت پیامبر اسلام به آنها ارزانى داشت بنگرید که در سایه آیین خود آنها را مطیع فرمان ساخت و با دعوتش آنان را متحد کرد (بنگرید) چگونه نعمت (الهى) پر و بال کرامت خود را بر آنها گسترد و نهرهاى مواهب خویش را به سوى آنها جارى ساخت، آیین حقّ با همه برکاتش آنان را در بر گرفت تا آنجا که در میان نعمتهاى این آیین غرق شدند و در زندگى خرّمش شادمان گشتند. امور آنها در سایه حکومت قدرتمندى استوار شد و تحت حمایت عزّت پیروزمندى قرار گرفتند و کارهایشان بر قلّه هاى حکومتى پایدار، سامان یافت. در سایه این امور آنها زمامداران جهانیان شدند و سلاطین گرداگرد زمین و بر کسانى که پیش از آن بر آنها فرمانروایى داشتند حکم راندند و احکام را درباره کسانى به اجرا درآوردند که درگذشته آنها مجریان امور بودند.
امام مهدی علیه السلام: «إنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً رَحمَةً لِلعالَمینَ و تَمَّمَ بِهِ نِعمَتَهُ»؛[۲۷] خداوند محمّد را برانگیخت تا رحمتی برای جهانیان باشد و نعمت خود را تمام کند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
وضع جزیرةالعرب در آستانه بعثت
جهان در دوران بعثت، شاهد فروپاشی امپراتوریهایی مانند ساسانیان و روم شرقی و نیز آمیختگی مذاهبی بزرگ چون مسیحیت و زرتشتیگری به خرافات بود. گرفتاری مردم به جهل و ظلم، آشوبها و فتنهها، و نیرنگ و تزویر [۱۰] و وجود قوانین ظالمانه، اختلافات عمیق طبقاتی، جنگهای قبیلهای، [۱۱] تعصبهای ناروا، [۱۲] عادات و آداب غلط، رفتار ناپسند با زنان [۱۳] از جمله این تیرگیها بوده است. از این رو، قرآن کریم وضعیت آن دوران را با تعبیر «گمراهی آشکار» وصف مینماید. [۱۴] از این عصر در منابع اسلامی به روزگار جاهلیت یاد میشود.
انسانها از دیدگاه مذهبی متشتت و پراکنده بودند، عدهای خدا را به پدیدهها تشبیه میکردند و شماری دیگر نامهای ارزشمند و صفات پسندیده را به بتها نسبت میدادند. [۱۵]
اعراب و قریشیان به عنوان متولیان کعبه، در برگزاری آیینهای مذهبی بدعتهایی نهاده بودند؛ ترک وقوف در عرفات، اجبار مردم دیگر مناطق به خرید و استفاده از غذا و لباس ویژه قریش در ورود به مکه، جابهجا نمودن زمان ماههای حرام و هنگام حج از جمله این بدعتها است. [۱۶]
پس از عروج حضرت مسیح به آسمان، حدود ۶۰۰ سال پیامبری برای هدایت انسانها ارسال نشد. [۱۷]
در جزیرة العرب مردم دچار تشتت در مسائل دینی و گرایشهای گوناگون اعتقادی بودند. رایجترین آیین اعراب، بتپرستی بود و آن چنان میان اعراب هوادار داشت که به سرعت بر شمار بتها افزوده شد و تا ۳۶۰ بت در کعبه نصب و نگهداری میشدند. بتهای منات، [۱۸] لات، [۱۹] عزی [۲۰] و هبل [۲۱] ارج و قرب بیشتری نزد مشرکان داشتند.
افزون بر بتپرستی، یهودیت، مسیحیت، و ثنویت از جمله دینهای رایج میان اعراب عصر بعثت بود. از لحاظ شمار پیروان، دین یهود دومین دین میان مردم جزیرة العرب بود. بیشتر یهودیان که پس از ویرانی اورشلیم به منطقه حجاز مهاجرت نموده بودند، در مناطق یمن و بخشی از حیره و غسان ساکن شدند و مردم آن مناطق را به دین خود متمایل نمودند. در یثرب نیز حضور یهودیان بنینضیر و بنیقریظه و خیبر در پیرامون مدینه، عامل ترویج برای دین آنها میان دو طایفه شهرنشین اوس و خزرج بود [۲۲] و از آن پس، مرکز اصلی گرد آمدن یهودیان این مناطق که از آرامیان و عربان نویهودی بودند، شهر یثرب و مناطق شمالی آن مانند خیبر، فدک، و تیما گشت. [۲۳] سرسختی و لجاجت یهودیان باعث شد که آنها درحالی که از بعثت حضرت رسول آگاهی کامل داشتند، آشکارا یا پنهانی در موقعیتهای گوناگون به رویارویی با ایشان و آیین نوپای اسلام برخیزند. [۲۴]
بعد از یهود، سومین آیین پر طرفدار در جزیرة العرب، مسیحیت بود که بیشتر در منطقه نجران رواج داشت. در برخی گزارشها از نصرانی شدن برخی افراد مهم قریش مانند عثمان بن حویرث، [۲۵] اسد بن عبدالعزی و ورقة بن نوفل یاد شده است. [۲۶] [۲۷] مسیحیان نسبت به یهودیان، در برابر دعوت رسول خدا ملایمت بیشتر داشتند. [۲۸] قرآن کریم در سوره مائده، به این نکته اشاره دارد و آنها را ستایش نموده است. ۸۲ [۲۹]
تفکر صابئی نیز به عنوان یک دین در شهر حران گسترش یافته بود. صابئیان دارای باورهای متفاوت بودند. اعتقاد افراطی به دانش نجوم و ارتباط حرکات ستارگان با مقدرات زمینی و نیز اعتقاد به دختر خدا بودن ملائکه، [۳۰] و پرستش جن [۳۱] یا یکی از اجرام آسمانی [۳۲] از باورهای فرقههای این دین بوده است.
اهداف بعثت
بعثت پیامبران از جانب خداوند حکمت و اهدافی را در پی دارد و بیهوده نیست. [۳۳] مهمترین اهداف بعثت انبیاء عبارتند از: از میان برداشتن ابهامهای پیش روی عقل برای شناخت درست خداوند، تبلیغ اوامر و نواهی او [۳۴] (سوره بقره آیه ۱۵۱ ) [۳۵]) و آگاه نمودن بندگان از راه سعادت و کمال حقیقی و مایههای مصلحت و خیر دنیا و آخرت آنها. [۳۶]
قرآن کریم یکی از مهمترین اهداف بعثت انبیاء را اتمام حجت بر بندگان و بستن راه عذر جهل آنها به فرمانهای الهی و راه صحیح معرفی مینماید: (رُسُلاً مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل)[۳۷] [۳۸] تعلیم و تربیت بندگان، [۳۹] رفع اختلاف بندگان، [۴۰] قضاوت عادلانه میان آنها [۴۱] و آزادی انسانها از چنگ ظالمان [۴۲] [۴۳] از دیگر اهداف و حکمتهای بعثت انبیاء به شمار میرود.
امام خمینی، بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بزرگترین حادثه تاریخ بشریت و شریفترین واقعه تاریخی انسان از ازل تا ابد میداند[۴۴] و ضمن اشاره به برداشتهای مختلف از شخصیت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و روز بعثت ایشان، این حادثه بزرگ را برای تکمیل ابعاد وجودی انسان معرفی کرده است.[۴۵] [۴۶]
امام خمینی همچنین به تفصیل درباره عمق تاثیر بعثت به جنبههای معرفتی-عرفانی و رشد دانش بشری پرداخته و کشف حقیقت بعثت و عمق پیام پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به مراتب عمیقتر و فراتر از توان فهم انسانهای عادی برشمرده است[۴۷] و به جهت اینکه پیامبر خاتم پیامبران است، شریعت او برتر از همه شرایع و کاملترین آنها است و خود ایشان نیز افضل از همه پیامبران الهی است و مظهر اسم جامع الله و عبودیت ایشان عبودیتی مطلق است و ایشان عبدالله حقیقی است.[۴۸]
به باور امام خمینی نامهنگاریهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای معرفی حقایق اسلام به تمام امپراتوریهای دنیا بوده است، امام خمینی اظهار تاسف کرده که به جز پادشاه حبشه بقیه به دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پاسخ مثبت ندادند.[۴۹] [۵۰]
به اعتقاد ایشان هدف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این بود که تمام ممالک دنیا را تحت کلمه توحید قرار داده، امت واحده تشکیل دهد.[۵۱]
در بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و شریعتی که آورد، شرایع پیامبران پیشین نسخ و شریعت محمدی تا ابد مستمر ماند.[۵۲]
پس از گذشت دوران فترت در ارسال پیامبران الهی و در روزگاری که پرستش خداوند یگانه با انحرافاتی پیوند خورده بود و بتپرستی و چندگانهپرستی و جهل و ناهنجاری اخلاقی [۵۳] و باورهای متعارض اهل کتاب در حجاز گسترش یافته بود، رسولی از میان عرب برانگیخته شد و ندای توحید سرداد. در آیه ۲ سوره جمعه رسالت پیامبر و فلسفه و اهداف آن بازگو شده است: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُووا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ. [۵۴]
پیشگویی بعثت در کتابهای آسمانی
بر پایه آیات قرآن کریم، ویژگیهای این پیامبر در عهدین یاد شده بود. (سوره صف آیه ۶؛ [۶۳] سوره بقره آیه ۱۴۲؛ [۶۴] سوره انعام آیه [۶۵] ۲۰) از این روی، آنها در ضرورت شناخت و مشاهده این پیامبر الهی مصمم بودند. [۶۶] [۶۷] [۶۸] کاهنان عرب نیز از بعثت پیامبری در حجاز گزارش میدادند. [۶۹] [۷۰]
از جمله منابع حاوی این گزارشها میتوان به قصة الاحبار ابن اسحق اشاره کرد که به بازگویی پیشگوییهای اَحبار و دانشوران اهل کتاب درباره بعثت محمد امین (صلی الله علیه وآله وسلّم) پرداخته است. برخی اهل کتاب مانند مخیرق کاهن بزرگ [۷۱] نیز به سبب وجود دلیلهای روشن به رسول خدا ایمان آورده بودند. [۷۲]
برخی نیز بر این باورند که حضرت متعبد به شریعت نوح (علیهالسّلام)، [۱۴۹] ابراهیم (علیهالسّلام)، [۱۵۰] موسی (علیهالسّلام)، [۱۵۱] [۱۵۲] عیسی (علیهالسّلام) [۱۵۳] [۱۵۴] یا گروهی از پیامبران (علیهمالسّلام) [۱۵۵] و یا شریعتی درست اما غیر مشخص بوده است. [۱۵۶]
مجموع روایاتی که درباره نخستین وحی به دست آمده، از برخی صحابه گزارش شده که میان منقولات آنها اشتراک و افتراق موضوعی وجود دارد. در روایت ابن اسحق گزارش شده که عبدالله بن زبیر از عبید بن عمیر لیثی میخواهد حکایت بعثت را گزارش نماید. [۸۹] [۹۰] روایتهای دیگر رویداد بعثت از عایشه، [۹۱] ابن عباس [۹۲] و برخی که شهرت کمتری دارند، گزارش شده است. حضور آل زبیر در این رخداد تا حدودی که مربوط به ورقة بن نوفل و خدیجه است که هر دو از طایفه بنیاسد هستند و نیز تاکید بر نقش ورقه، نمایان است.
[۹۳] نقل مشهور درباره این رویداد، مستند به گزارشی از عایشه است که در جوامع حدیثی اهل سنت گزارش شده است. [۹۴] [۹۵] بر پایه این نقل، هنگامی که حضرت در حال عبادت بود، حالت ویژه به ایشان دست داد و در آن وضع، فرشتهای را دید که با پارچهای دیبا نزد وی آمد و به او عرضه داشت: بخوان! حضرت پاسخ داد که نمیتواند بخواند. فرشته او را سخت فشرد و سپس درخواست خواندن نمود و همان جواب را شنید. در فشار سوم، ناگهان وی احساس کرد میتواند لوحی را که در دست فرشته است، بخواند. [۹۶] [۹۷] با وجود شهرت زیاد، این روایت از چند جهت ایراد دارد. راوی اصلی این حدیث عایشه بنت ابیبکر در روزگار بعثت یا هنوز به دنیا نیامده بود و یا سه یا هفت ساله بود. [۹۸] بر پایه قواعد دانش حدیث، او نمیتواند راوی این حدیث باشد. [۹۹] دیگر راویان این روایت نیز همگی از دیدگاه اهل حدیث، مطرود و ضعیف هستند. [۱۰۰] بر پایه این روایت، پیامبر پیش از سخن ورقه در صحت رسالت خویش شک داشته و تنها به واسطه سخن ورقه به مبعوث شدن خویش اطمینان یافت؛ ولی بر پایه روایتهای صحیح، وی از نخست به رسالت خویش آگاه بود. [۱۰۱] بر پایه این روایات، هنگامی که حضرت رسول در غار حراء بود، وحی بر وی نازل شد و سپس او با سرور و شادی از کرامتی که خداوند به وی ارزانی داشته بود، به سوی خانواده خویش بازگشت، درحالی که به رسالت خویش اطمینان داشت و هیچ شکی در صحت آن چه دیده بود، نمیورزید. [۱۰۲] از سوی دیگر، بر پایه ظاهر روایت گزارش شده از عایشه، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خواندن مطلبی که بر دیبایی نوشته شده بود، اظهار ناتوانی نمود؛ اما وحی عبارت است از القای کلام خداوند به قلب پیامبر که نوعی آگاهی درونی است. [۱۰۳]
مبعت پیامبر اسلام نخستین رخداد مهم در تاریخ مسلمانان بود و عمر پیشنهاد داد که مبدا تاریخ مسلمانان قرار گیرد؛ ولی این امر تحقق نیافت و با پیشنهاد علی (علیهالسّلام) هجرت رسول خدا به عنوان مبدا تاریخ مسلمانان قرار گرفت. [۱۰۴]
آورده اند که پنج آیه نخست سوره علق، نخستین آیاتی بوده که بر پیامبر نازل شده است. [۱۰۵] [۱۰۶] برخی دیگر آیات سوره مدثر [۱۰۷] [۱۰۸] یا سوره فاتحة الکتاب [۱۰۹] [۱۱۰][۱۱۱] را نخستین آیات نازل شده بر پیامبر دانستهاند. مدتی نزول وحی بر ایشان قطع شد که به دوران فترت معروف است. [۱۱۲] [۱۱۳] درباره مقدار این زمان اختلاف نظر وجود دارد. این مدت سه روز، ۱۲ روز، [۱۱۴] ۱۵ روز، [۱۱۵] ۴۰ روز، دو سال و نیم، و سه سال گزارش شده است. [۱۱۶] [۱۱۷] [۱۱۸] پس از این ایام، سوره والضحی [۱۱۹] یا سوره مدثر [۱۲۰] [۱۲۱] بر ایشان نازل گشت و دیگر بار نزول وحی از سر گرفته شد. [۱۲۲]
درباره اشخاص دیگر اختلاف نظرهایی وجود دارد. بر پایه دیدگاه مشهور شیعیان و اهل سنت، نخستین مرد مسلمان حضرت علی (علیهالسّلام) [۱۲۵] بود که از دوران کودکی تحت سرپرستی حضرت رسول قرار داشت و در همه کارها پیرو وی بود و لحظهای به خداوند شرک نورزید. [۱۲۶] [۱۲۷] البته بر پایه روایتهای معتبر، وی نخستین شخصی است که اسلام آورده یا نماز خوانده و یا ایمان آورده است [۱۲۸] و تعبیر «نخستین مرد» منافاتی با «نخستین مسلمان» بودن ایشان ندارد. [۱۲۹] پس از ایشان نیز زید بن حارثه [۱۳۰] به دعوت پیامبر ایمان آورد. [۱۳۱]
همسر رسول خدا، خدیجه بنت خویلد اسدی، نخستین فرد از زنان است که در پی آگاهی از بعثت، مسلمان شد. [۱۲۳] در این زمینه، اختلاف نظری میان تاریخنویسان نیست. [۱۲۴]
پس از نزول نخستین آیات از قرآن کریم، در روز دوم بعثت، جبرئیل نزد حضرت آمد و طریقه وضو گرفتن و نماز خواندن را به وی آموخت. حضرت علی (علیهالسّلام) نیز آن را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فراگرفت و نخستین نماز بر پایه آموزش جبرئیل در ظهر این روز به پای داشته شد. [۱۳۲] [۱۳۳]
در پی گذشت مدتی از دعوت پنهانی، مسلمانان برای انجام فرایض خویش به درههای پیرامون مکه میرفتند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز در خانه ارقم مخزومی که در دامنه کوه صفا قرار داشت، مردم را به اسلام دعوت میکرد [۱۳۴] که ثمره آن اسلام آوردن ۴۰ تن بود. [۱۳۵]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
پس از سپری شدن دوران دعوت پنهانی، آیاتی بر حضرت نازل شد که بر پایه آن، رسول خدا مامور شد مردم را آشکارا به دین اسلام دعوت نماید. [۱۳۶] بر همین اساس، ایشان نخست سران و بزرگان قریش اعم از بنیهاشم، بنیعبدالمطلب، بنیعبدالشمس و فرزندان عبدمناف را به مهمانی دعوت نمود تا موضوع رسالت را به آنها اعلام نماید و آنها را به آیین اسلام و یکتاپرستی فراخواند. در آن همایش که به رخداد یوم الدار شهرت یافت، حضرت پس از بیان رسالت و ماموریت خویش برای هدایت انسانها، از آنها خواست تا دعوت او را بپذیرند؛ ولی هیچ کس جز حضرت علی (علیهالسّلام) به دعوت او پاسخ نداد. [۱۳۷] [۱۳۸] سپس پیامبر دعوت آشکار خویش را آغاز نمود و مردم را به سوی خدا دعوت کرد [۱۳۹] و با واکنش قریش روبهرو شد. [۱۴۰]
دعوت علنی
پس از آنکه پیامبر(ص) به پیامبری رسید، سه سال پنهانی به دعوت مردم پرداخت. پیامبر(ص) در آغاز، مردم را به ترک پرستش بتها و پرستیدن خدا دعوت میکرد. مسلمانان هنگام نماز و پرستش خدا، از مردم پنهان میشدند و در جاهای دور از رفتوآمد نماز میگزاردند.[۵۲] چنانکه مشهور است، وقتی سه سال از بعثت پیامبر(ص) گذشت، او مأمور شد دعوت خود را علنی کند. ابناسحاق سیرهنگار نوشته است که چون آیه انذار («وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ .. ؛ و خویشان نزدیکت را هشدار ده.»[۵۳]) نازل شد، پیامبر مهمانی برگزار کرد و در آن حدود چهل تن از فرزندان عبدالمطلب حاضر شدند همین که رسول خدا خواست سخنان خود را آغاز کند، ابولهب، پیامبر را ساحر خواند و مجلس را به هم زد. پیامبر(ص) روزی دیگر آنان را خواند و دعوتش را به آنان رساند.[۵۴] به گزارش تاریخ طبری رسول خدا در ضمن سخنانی دعوت خود را به خویشاوندان رساند و گفت که من برای شما خیر دنیا و آخرت را آوردهام و خداوند فرمان داده که شما به آن فرا بخوانم و افزود: کدام یک از شما مرا در این کار یاری میکند تا برادر، وصی و خلیفه من در میان شما باشد؟ همه ساکت شدند و علی(ع) گفت: ای رسول خدا! من هستم. پیامبر فرمود: «این وصی و خلیفه من در میان شماست، سخن او را بشنوید و از او فرمان برید.» در این هنگام مهمانان برخاستند و باخنده به ابوطالب میگفتند محمد دستور داد که از پسرت فرمان ببری و مطیع او باشی.[۵۵]
پیامبر در شرایط سختی قرار داشت به طوری که سه سال مخفیانه خویشان و افراد دیگر را به اسلام دعوت کرد، به گفته بعضی در این سه سال چهل نفر به طور محرمانه به اسلام ایمان آوردند. نخستین مردی که اسلام را پذیرفت حضرت علی (علیهالسّلام) بود، و نخستین زن مسلمان، حضرت خدیجه (علیهاالسّلام) بود. به هر حال سه سال از آغاز بعثت گذشت، در این هنگام آیه ۹۴ و ۹۵ سوره حجر نازل شد: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ اَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ ـ اِنَّا کَفَیناکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ؛[۴] آن چه را مامور هستی آشکارا بیان کن، و به مشرکان اعتنا نکن، ما تو را از گزند مسخره کنندگان حفظ خواهیم کرد. استهزاء کنندگان پنج نفر بودند که دارای دار و دسته بودند و با اسلام به شدت مخالفت مینمودند. نام آنها عبارت بود از: «ولید بن مغیره، عاص بن وائل، اسود بن مطلّب، اسود بن عبد یغوث و حارث بن طلاطله» که هر کدام به بلایی گرفتار شده و به هلاکت رسیدند. پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) با نزول دو آیه فوق، دعوت خود را آشکار نمود. کنار اجتماع مشرکان آمد و روی سنگی ایستاد و فرمود: «ای گروه عرب! شما را به گواهی به یکتایی و بیهمتایی خدا، و رسالت خودم دعوت میکنم، و شما را از شبیهسازی برای خدا و پرستش بتها نهی میکنم، دعوت مرا اجابت کنید تا سرور و آقای تمام مردم جهان شوید، و در بهشت نیز آقا و سرور مردم گردید.»
مشرکان گفتند: «محمّد دیوانه شده» سپس نزد ابوطالب اجتماع کرده و به او گفتند: «ای ابوطالب! برادر زادهات، ما را بیخرد میخواند، و از خدایان ما بدگویی میکند، جوانان ما را به تباهی کشانده و در میان ما تفرقه افکنده است، اگر فقر و ناداری او را بر این کار واداشته، برای او اموال بسیار جمع میکنیم تا از همه ما ثروتمندتر گردد، و هر دختری را که از قریش خواست، همسر او میکنیم. ابوطالب ماجرا را به پیامبر عرض کرد. پیامبر فرمود: «من از جانب خدا مامور هستم و نمیتوانم ازفرمان خدا سرپیچی کنم.» ابوطالب سخن پیامبر را به مشرکان گزارش داد، مشرکان به ابوطالب گفتند: «تو سرور بزرگان ما هستی، محمّد را در اختیار ما بگذار تا او را بکشیم، آن گاه تو بر ما حکومت کن. ابوطالب پیشنهاد آنها را قاطعانه ردّ کرد و اشعاری در این مورد خواند که یکی از آن اشعار، این است: «وَ نَنْصُرُهُ حَتّی نُصَرِّعَ حَوْلَهُ وَ نَذْهَلُ عَنْ اَبْنائِنا وَ الحَلائِلِ؛ و ما محمّد را تا سر حدّ کشته شدن در محورش یاری میکنیم، و در این راه از بستگان و فرزندانمان چشم میپوشیم. [۵] به این ترتیب همان گونه که خداوند در دو آیه مذکور [۶] وعده داده بود، با امدادهای غیبی خود، پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) را یاری کرد، و او را از گزند بدخواهان و استهزاء کنندگان حفظ نمود.
سالهای آغاز آشکار شدن بعثت پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) بود. مردم در بازارچه ذِی المجاز، سرگرم خرید و فروش بودند، ناگاه محمّد را دیدند که روپوش سرخی بر دوش افکنده و با صدای بلند میگوید: «اَیهَا النّاسُ قُولُوا لا اِلهَ اِلَّا اللهُ تُفْلِحُوا؛ ای مردم! بگویید معبودی جز خدای یکتا نیست تا رستگار شوید.» در همان لحظه دیدند، ابولهب (عموی پیامبر) پشت سر پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) حرکت میکند، و به سوی آن حضرت سنگ میپراند، به طوری که بر اثر سنگاندازی او، پای مبارک پیامبر پر از خون شده بود، گوش کردند، شنیدند ابولهب فریاد میزد: «یا اَیهَا النّاسُ لا تُطِیعُوهُ فَاِنَّهُ کَذّابُ؛ ای مردم! از سخن محمّد پیروی نکنید، زیرا او بسیار دروغگو است.»[۷] روز دیگری در همان بازار، مردم سرگرم خرید و فروش بودند، ناگاه دیدند محمّد (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) ایستاده و مردم را به سوی خدای یکتا دعوت میکند و از بتپرستی، بر حذر میدارد. در این هنگام دیدند عباس (یکی از عموهای آن حضرت)، نزد محمّد (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) آمد و گفت: «گواهی میدهم که تو دروغگو هستی.» سپس عباس نزد برادرش ابولهب رفت، و سخن پیامبر را به او گزارش داد، در این وقت، عباس و ابولهب هر دو نزدیک پیامبر آمدند، و فریاد زدند: «ای مردم! این شخص برادرزاده ما دروغگو است، مبادا فریفته گفتار او شوید و از دین خود دست بردارید.» آزارهای ابولهب باعث شد که سوره تبّت (صد و یازدهمین سوره قرآن) در سرزنش او نازل گردید، و به داستان برخورد شدید ابولهب و همسرش با پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) اشاره نمود. در این وقت ابوطالب پدر علی (علیهالسّلام) نزد پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) آمد و او را در آغوش محبت خود گرفت، و سپس نزد ابولهب و عباس رفت و گفت: «شما از جان پیامبر چه میخواهید، سوگند به خدا او راستگو است.» آن گاه این دو شعر را در تایید و حمایت پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم)، خطاب به آن حضرت خواند: اَنْتَ الْاَمِینُ اللهِ لا کَذِبُ وَ الصّادِقُ الْقَولِ لا لَهْوٌ وَ لا لَعِبٌ - اَنْتَ الرَّسُولُ رَسُولُ اللهِ نَعْلَمُهُ عَلَیکَ تَنْزِلُ مِنْ ذِی الْعِزَّه الْکُتُبُ؛ تو امین هستی، و به راستی امین خدا میباشی، و تو راستگو هستی، و در گفتارت، سخن بیاساس و بیهوده نیست. تو رسول خدا هستی، و ما تو را به عنوان فرستاده خدا میشناسیم، و معتقدیم که از جانب خداوند، آیات قرآن بر تو نازل میگردد.» [۸]
دشمنی قریش و پیامدهای آن
قریشیان به موجب پیمانهای قبیلهای، نمیتوانستند به پیغمبر(ص) آسیب جانی برسانند؛ زیرا در این صورت با بنیهاشم درگیر میشدند و ممکن بود تیرههای دیگر هم وارد کارزار شوند. به همین دلیل مخالفت آنان با پیامبر(ص)، از حدّ بدگویی و آسیب رساندنهای جزئی بیشتر نبود، اما به نومسلمانان بیپناه، تا آنجا که میتوانستند آسیب میرساندند.[۵۶]
وقتی بزرگان قریش از افزایش شمار مسلمانان نگران شدند، نزد ابوطالب، عموی پیامبر(ص)، رفتند و از وی خواستند برادرزادهاش را از دعوتی که آغاز کرده، بازدارد. آنان از وی خواستند محمد(ص) را به آنان بسپارد تا او را بکشند و در عوض عمارة بن ولید را که جوانی زیبا و به اعتقاد آنان خردمند بود، بگیرد. ابوطالب نپذیرفت.[۵۷]
همچنین نقل شده است قریشیان از ابوطالب خواستند تا برادرزاده خود را از راهی که در پیش گرفته، بازدارد. ابوطالب سخنان آنان را با پیامبر(ص) در میان نهاد و پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارند، از دعوت خود دست برنمیدارم تا این که خداوند مرا در این امر پیروز گرداند یا جانم را در این راه از دست دهم».[۵۸]
از آن جا که اگر خویشان و نزدیکان پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) دعوت او را میپذیرفتند، هم زبان اعتراض دشمنان بسته میشد، مثلاً میگفتند اول برو اهل و عیال و عموهای خود را اصلاح کن بعد به سراغ ما بیا و هم آنها پشتوانه داخلی و نزدیک خوبی برای پیامبر میشدند، از طرف خداوند به پیامبر فرمان داده شد که: «وَ اَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْاَقْرَبِینَ؛ [۹] خویشان نزدیک خود را انذار و دعوت کن.» در این که آیا این فرمان در آن سه سال اول قبل از دعوت عمومی بوده، یا بعد از سه سال اول، از قرائن تاریخی استفاده میشود، که این دعوت مربوط به آن سه سال اول است. بعضی گویند این دعوت در سال دوم بعثت صورت گرفته است. چگونگی تشکیل جلسه و چگونگی دعوت پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) از خویشان، مختلف نقل شده، در این جا به ذکر یک نمونه آن که بیشتر همین را ذکر کردهاند میپردازیم:
پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) به علی (علیهالسّلام) دستور داد مقداری غذا و مقداری شیر تهیه کند. (مقدار غذایی که معمولاً یک یا دو نفر را بیشتر سیر نمیکرد آماده شد ولی تمام دعوت شدگان از آن خوردند و سیر شدند اما باز هم زیاد آمد، به این ترتیب دعوت پیامبر همراه با معجزه بود.) آن گاه چهل نفر (به نقل بعضی چهل و پنج نفر) از سران بنیهاشم را دعوت نمود، وقتی که آنها حاضر شدند از غذا خوردند ابولهب (یکی از عموهای پیامبر) فهمید که مجلس برای دعوت به رسالت پیامبر تشکیل شده (طبق نقل بعضی از مورخین) دو بار مجلس را بهم زد، تا بار سوم، هنوز مجلس بهم نخورده بود، پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) به آنها رو کرد و فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلّب! من از جانب خدا به سوی شما، مژده دهنده و ترساننده، فرستاده شدهام. به من ایمان بیاورید و مرا یاری کنید تا هدایت شوید.»
سپس فرمود: «هیچ کس مانند من برای خویشان خود چنین ارمغانی نیاورده، من خیر و سعادت دنیا و آخرت را برای شما آوردهام. آیا کسی هست که با من برادری کند و از دین من پشتیبانی نماید تا خلیفه و وصی من گردد و در بهشت نیز با من باشد؟» سکوت مجلس را فرا گرفت، دعوت شدگان در فکر فرو رفتند، ناگهان علی (علیهالسّلام) که در حدود سیزده سال داشت، برخاست و گفت: «ای رسول خدا! من تو را یاری میکنم.» رسول خدا به او فرمود: «بنشین.» بار دوم گفتار خود را تکرار کرد، باز علی (علیهالسّلام) برخاست و گفت: من تو را یاری میکنم. پیامبر فرمود بنشین. برای بار سوم حاضران را دعوت کرد، هیچ یک از حاضران به دعوت پیامبر پاسخ ندادند، جز علی (علیهالسّلام) که برای بار سوم نیز برخاست و گفت: «من تو را یاری میکنم.» در این هنگام پیامبر فرمود: «اِنَّ هذَا اَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی عَلَیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ اَطِیعُوهُ؛ این اشاره به علی (علیهالسّلام) برادر و وصی و جانشین من بر شما است، سخنان او را گوش دهید و از او اطاعت کنید. حاضران از مجلس برخاستند، در حالی که هر کسی سخنی در رد پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) میگفت، ابولهب در میان جمع تحریک شده به طور استهزاء آمیز به ابوطالب رو کرد و گفت: «محمّد، پسرت علی را بزرگ تو قرار داد و دستور داد از او پیروی کنی.[۱۰] [۱۱] [۱۲]
یکی از حوادثی که قرآن در آغاز سوره اسرا و سوره نجم از آن سخن به میان آورده، معراج پیامبر است. معراج پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) از دو قسمت تشکیل میشد: ۱. از مکّه به بیت المقدس ۲. از بیت المقدس به سوی آسمانها و ملا اعلا. در این که عروج پیامبر از کجای مکّه شروع شد، اختلاف است. بعضی گفتهاند از خانه خدیجه (علیهاالسّلام)، بعضی روایت کردهاند از خانه امّهانی خواهر علی (علیهالسّلام)، و بعضی گویند: از شعب ابی طالب در کنار کعبه، (دامنه و پشت کوه ابوقُبیس)، و به گفته بعضی دیگر که با ظاهر آیه یکِ سوره اسراء تطبیق میکند، آن حضرت از خود مسجد الحرام در کنار کعبه به معراج رفت. نیز در این که در چه زمان این سفر عظیم آسمانی انجام شد، در روایات به اختلاف نقل شده است مطابق بعضی از روایات در سال سوم بود، و در بعضی از روایات آمده، معراج در شب شنبه ۱۷ ماه رمضان بعد از نماز عشا، شش ماه قبل از هجرت بود و طبق روایت دیگر در شب ۲۱ ماه رمضان رخ داد. و یا در شب ۲۶ ماه رجب، و یا یکی از شبهای ماه ربیع الاوّل سال دهم بعثت به وقوع پیوست.[۱۳] پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) آن قدر به مقام قرب خدا نزدیک شد که قرآن در آیه ۹ سوره نجم میفرماید: «فَکانَ قابَ قَوْسَینِ اَوْ اَدْنی؛ فاصله پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) با مقام مخصوص قرب خدا، بهاندازه دو کمان (یا بهاندازه نصف کمان، یا بهاندازه دو ذراع که هر ذراع از آرنج تا سرانگشتان است، یعنی بهاندازه تقریباً یک متر) یا کمتر بود. آری اگر بشر بر اثر پیشرفتهای عجیب صنعتی و تکنیکی هر چه بالا رود، حتی اگر روزی بیاید که از منظومه شمسی بگذرد، باز یک میلیونیم طول سفر پیامبر را نپیموده است، بنابراین نمیتواند به دلیل ترقیات کوچک در برابر معراج پیامبر، ادّعای بینیازی از اسلام چهارده قرن قبل نماید. و این افتخار بزرگی است که هیچ پیغمبر و فرشته به آن دست نیافت، جز پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) که امام سجاد (علیهالسّلام) در فرازی از خطبه خود، در مجلس یزید، به این امتیاز عظیم افتخار کرده و فرمود: «اَنَا بْنُ مَنْ اُسْرِی بِهِ اِلَی الْمَسْجِدِ الْاَقْصی، اَنَا بْنُ مَنْ بُلِغَ بِهِ اِلی سِدْرَه الْمُنْتَهی، اَنَا بْنُ مَنْ دَنی فَتَدَلّی وَ کانَ قابَ قَوْسَینِ اَوْ اَدْنی؛ من فرزند آن پیامبری هستم که (در شب معراج) از مکّه به مسجد اقصی، سیر داده شد. من پسر آن پیامبری هستم که در شب معراج تا سدره المنتهی بالا رفت، من پسر آن پیامبری هستم که آن قدر به مقام قرب الهی نزدیک شد، که فاصله او با آن مقام قرب، بهاندازه طول دو کمان یا کمتر بود.»[۱۴] دیدنیهای پیامبر در شب معراج، بسیار است، از جمله، آن حضرت از بهشت برین و عرش الهی دیدن کرد، و سپس اخبار آن جا را گزارش داد، از جمله فرمود: «در شب معراج، در بهشت قصری آراسته به جواهرات را دیدم که بر روی پرده درگاه آن نوشته بود: «لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ، عَلِی وَلِی الْقَوْمِ؛ معبودی جز خدای یکتا و بیهمتا نیست، محمّد رسول خدا است، و علی ولی و رهبر مردم است.»[۱۵] پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) بعد از انجام نماز مغرب و به روایتی بعد از نماز عشاء، در مسجد الحرام (کنار کعبه) به معراج رفت، سپس همان شب بازگشت و نماز صبح را در مسجد الحرام خواند. هنگامی که پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) از سفر معراج بازگشت، ماجرای معراج خود را در مکّه به قریشیان خبر داد، نادانانِ آنها گفتند: «چقدر این خبر، دروغ است؟! » افراد فهمیده آنها گفتند: «ای ابوالقاسم به چه دلیل ما بدانیم که راست میگویی؟»
پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «به شتری از شما در فلان محل (بین بیت المقدّس و مکّه) برخوردم، که شما آن را گم کرده بودید، جای او را به آنان که به دنبالش میگشتند، نشان دادم، نزد آنها رفتم و مشکی از آب همراهشان بود، مقداری از آب آن مشک را ریختم (و آشامیدم) و شما در روز سوم هنگام طلوع خورشید کاروا خود را ملاقات خواهید کرد. در حالی که در پیشاپیش کاروان شما، شتر سرخی حرکت میکند که شتر فلان کس است.»
قریشیان روز سوم قبل از طلوع خورشید از مکّه خارج شدند تا ببینند آیا کاروان میآید و در پیشاپیش آن، شتر سرخی حرکت میکند؟ و از این راه بدانند که آیا محمّد راست میگوید یا نه؟ آنها همه آن چه را پیامبر خبر داده بود، راست یافتند. هنگام طلوع خورشید، کاروان فرا رسید. در پیشاپیش کاروان شتر سرخ دیدند و با کاروانیان صحبت کردند، آن چه آنها میگفتند، با گفتار قبلِ پیامبر تطبیق میکرد، در عین حال ایمان به صداقت پیامبر نیاوردند و گفتند: «این پیشگوییها از سحر محمّد است.»[۱۶] [۱۷] در بعضی از روایات، ماجرای گفتگوی پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) و قریش، چنین بیان شده: پیامبر وقتی که از سفر معراج بازگشت، و آن را به مردم مکّه خبر داد، قریش به عادت دیرینه خود، سخن پیامبر را تکذیب کردند و گفتند: در مکّه کسانی که بیت المقدس را دیدهاند هستند، اگر راستی میگویی چگونگی ساختمان بیت المقدس را برای ما بیان کن. پیامبر تمام خصوصیات ساختمان بیت المقدس و حوادثی را که در راه بین مکّه و بیت المقدس رخ داده بود، برای آنها شرح داد و فرمود: در مسیر راه به کاروان فلان قبیله برخورد نمودم، شتری از آنها گم شده بود، در میان اثاثیه آنها ظرفی پر از آب بود، و من از آن نوشیدم، سپس سر آن ظرف را پوشاندم، در نقطه دیگر به گروهی برخوردم که شترشان رمیده بود، و دست آن شکسته بود، قریش گفتند از کاروان خبر ده، اکنون در کجاست؟ پیامبر فرمود: کاروان را در تنعیم (ابتدای) حرم دیدم، شتر خاکستری رنگی در پیشاپیش آنها حرکت میکرد که کجاوهای را بر پشت آن گذارده بودند.
قریشیان که از خبرهای قطعی پیامبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) سخت عصبانی شده بودند، گفتند اکنون راستی یا دروغ بودن سخن محمّد آشکار میگردد، ولی طولی نکشید که همگان دریافتند آن چه آن حضرت فرموده بود راست است و با واقعیت تطبیق میکند، و چندین نشانه بیانگر صداقت پیامبر است. (سخن پیرامون معراج، بسیار است، شرح آن در کتاب «معراج پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم)» نوشته نگارنده بخوانید.) [۱۸]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
هجرت مسلمانان به حبشه
با شدت گرفتن دشمنی قریش با پیامبر(ص) و سختگیری و آزار پیروان او، پیامبر(ص) ناچار به نومسلمانان دستور داد به حبشه هجرت کنند وقتی قریش از هجرت مسلمانان به حبشه آگاه شدند، عمرو بن عاص و عبدالله بن ابیربیعه را نزد نجاشی پادشاه حبشه فرستادند تا آنان را بازگردانند اما نجاشی از سپردن آنان به نمایندگان قریش امتناع کرد.[۶۲]
محاصره بنیهاشم
محاصره بنیهاشم در شعب ابیطالب
پس از پیشرفت اسلام در مکه و مخالفت نجاشی با بازگرداندن نومسلمانان، قریشیان، محمد(ص) و بنیهاشم را در فشار و تحریم اقتصادی و اجتماعی قرار دادند. آنها عهدنامهای نوشتند و متعهد شدند که به فرزندان هاشم و عبدالمطلب، زن ندهند یا از آنان زنی نخواهند، چیزی به آنان نفروشند و چیزی از آنان نخرند. آنان عهدنامه را در خانه کعبه آویختند. پس از آن، بنیهاشم در شعب (دَرّه) ابییوسف که بعدها شعب ابیطالب خوانده شد، ساکن شدند.[۶۳]
انزوای بنیهاشم دو یا سه سال طول کشید. در این مدت که آنان در سختی به سر میبردند، چند تن از خویشاوندان، شبانه برای آنها گندم میبردند. شبی ابوجهل که با بنیهاشم دشمنی میکرد، از این ماجرا آگاه شد و مانع شد که حکیم بن حزام برای خدیجه بار گندم ببرد. همین سبب شد گروهی پشیمان شده و به حمایت از بنیهاشم برخاستند. آنها میگفتند چرا بنیمخزوم در نعمت به سر ببرند و پسران هاشم و عبدالمطلب در سختی بمانند. سرانجام گفتند این عهدنامه باید باطل شود. جمعی از شرکتکنندگان در پیمان، تصمیم گرفتند آن را پاره کنند. به روایت ابناسحاق (۸۰-۱۵۱ق)، نخستین سیرهنویس دربارهٔ پیامبر(ص)، وقتی سراغ پیماننامه رفتند، دیدند موریانه آن را خورده و تنها جمله «باسمک اللهم» از آن باقی مانده است.[۶۴]
به گزارش ابنهشام مورخ قرن دوم قمری، ابوطالب به انجمن قریش رفت و گفت: برادرزادهام میگوید موریانه پیماننامهای را که نوشتهاید خورده و تنها نام خدا را باقی گذاشته است. ببینید اگر سخن او راست است محاصره ما را بشکنید و اگر دروغ میگوید او را به شما خواهم سپرد. چون به سروقت نامه رفتند، دیدند موریانه همه آن را جز نام خدا خورده است. بدین ترتیب پیمان محاصره بنیهاشم شکسته شد.»[۶۳]
سفر به طائف
اندکی پس از خروج از شعب ابیطالب، خدیجه و ابوطالب دو حامی پیامبر از دنیا رفتند. وی برای جلب حمایت مردم طائف به آنجا سفر کرد؛ اما مردم آنجا با او بدرفتاری کرده و پیامبر به مکه بازگشت.[۶۵]
مقدمات هجرت
در سال یازدهم بعثت، در مراسم حج شش تن از قبیله خزرج با پیامبر دیدار کردند و پیامبر دین خود را بر آنها عرضه کرد. آنها با پیامبر عهد بستند که پیام دین محمد(ص) را به مردم خود ابلاغ کنند. سال بعد، در وقت حج، دوازده تن از مردم مدینه در عقبه با محمد(ص) بیعت کردند. بیعت آنان این بود که به خدا، شرک نورزند، دزدی نکنند، زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت نزنند، و در کارهای خیر که محمد(ص) دستور میدهد، از او اطاعت کنند. پیغمبر(ص) مُصعب بن عُمیر را همراه آنان به یثرب فرستاد تا قرآن را به مردم تعلیم دهد و آنان را به اسلام دعوت کند و او را از وضعیت شهر و استقبال مردم از اسلام مطلع کند.[۶۶]
پیمان عقبه دوم
سال ۱۳ بعثت، در موسم حج، ۷۳ مرد و زن از قبیله خزرج، پس از فراغت از مراسم حج در عقبه گرد آمدند. پیامبر(ص) با عموی خود عباس بن عبدالمطلب نزد آنان رفت. نوشتهاند نخستین سخنگو عباس بود که گفت: «ای مردم خزرج! محمد از ماست و تا آنجا که در توان ما بود او را از گزند مردم بازداشتیم. اکنون او میخواهد نزد شما بیاید. اگر در توان خود میبینید که او را حمایت کنید و شر مخالفان را از او بازدارید چه بهتر و گرنه از همین حالا او را رها کنید». آنان در پاسخ عباس گفتند: «سخن تو را شنیدیم، اکنون ای رسول خدا! آنچه نزد تو و خدای تو پسندیده است بگو!» پیغمبر آیاتی از قرآن خواند و سپس فرمود: «با شما بیعت میکنم که از من همچون کسان خود حمایت کنید». نمایندگان مردم مدینه با او بیعت کردند که با دشمن او دشمن و با دوست او دوست باشند و با هر که با وی به جنگ برخاست، جنگ کنند. به این سان این بیعت را بیعة الحرب نامیدند. پس از این بیعت، پیامبر اکرم(ص) به مسلمانان اجازه داد به یثرب بروند.[۶۷]
توطئه دار النَدوة
وقتی قریش از پیمان پیامبر با مردم یثرب و پشتیبانی آنان از محمد(ص) مطلع شدند، پیمانهای قبیلهای را نادیده گرفتند و برای کشتن پیامبر(ص) توطئه کردند. قریشیان برای یافتن راهی مناسب، نشستی در دارالندوة ترتیب دادند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که از هر قبیلهای جوانی آماده شود تا دستهجمعی بر سر محمد(ص) بریزند و همه با هم او را بکشند. در این صورت، کشنده او یک تن نخواهد بود و بنیهاشم نمیتوانند به خونخواهی وی برخیزند؛ زیرا جنگ با همه تیرهها برای آنان مقدور نیست و ناچار به گرفتن خونبها راضی خواهند شد. در شب اجرای توطئه قریش، پیامبر(ص) به فرمان خدا از مکه خارج شد و علی(ع) در بستر او خوابید (لیلة المبیت). پیامبر با ابوبکر بن ابیقحافه عازم یثرب شد و سه روز در غار ثور توقف کرد تا کسانی که آن دو را تعقیب میکردند، ناامید شدند. پیامبر اسلام سپس از بیراهه به یثرب رفت.[۶۸]
آغاز هجرت
دربارهٔ روز خروج پیامبر(ص) از مکه و رسیدن او به مدینه، میان سیرهنویسان اختلاف است. ابن هشام که خط سیر او را ضبط کرده، مینویسد نیمروز دوشنبه، ۱۲ ربیعالاول به قبا رسید. ابن کلبی، خارج شدن پیامبر را دوشنبه اول ربیع الاول و رسیدن او به قبا را جمعه دوازده ربیع الاول نوشته است. بعضی دیگر نوشتهاند روز ۸ ربیعالاول به آنجا رسید. مورخان متأخر اسلامی و اروپایی نوشتهاند که پیامبر ۹ روز در سفر بود و روز ۱۲ ربیع الاول سال ۱۴ بعثت برابر با ۲۴ سپتامبر ۶۲۲م به قبا در نزدیکی مدینه رسید. هجرت پیامبر از مکه به مدینه مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت. رسول خدا(ص) هنگام توقف در قبا مسجدی بنا کرد که مسجد قبا نام گرفت.[۶۹]
امام علی(ع) سه روز پس از هجرت پیغمبر(ص) در مکه ماند، امانتهای مردم نزد رسول خدا را به صاحبان آنها برگرداند، سپس با زنانی از بنیهاشم که فاطمه(س) جزو آنان بود، به مدینه رفت و در قبا در خانه کلثوم بن هدم به پیغمبر ملحق شد.[۷۰]
پیامبر(ص)، جمعه، دوازده ربیع الاول، با گروهی از بنی النجار روانه مدینه شد. نخستین نماز جمعه را در قبیله بنیسالم بن عوف گزارد. هنگام ورود به شهر، بزرگ هر قبیله یا رئیس هر خانواده میخواست پیغمبر را به خانه خود ببرد تا افتخاری بیش از دیگران بیابد، محمد(ص) گفت هر جا شترم بر زمین بخوابد، منزل خواهم کرد. محمد(ص) در پاسخ دعوتکنندگان گفت شتر من مأمور است و میداند به کجا برود. شتر در میان خانههای بنیمالک بن نجار، در زمینی که دو یتیم مالک آن بودند، بر زمین نشست. پیامبر زمین را از معاذ بن عفراء، سرپرست آن دو خرید و در آن مسجدی ساخت که اساس مسجدالنبی است. ابوایوب انصاری بار و اسباب سفر پیامبر را به خانه برد و محمد(ص) تا روزی که حجرهای برای وی ترتیب دادند، نزد ابوایوب به سر برد. محمد(ص) در ساختن مسجد با مسلمانان همکاری کرد.[۷۱]
مسلمانانی که به مدینه آمدند مهاجران نام گرفتند و انصار (ساکنان پیشین یثرب) آنان را در منزل خویش جای میدادند. پیامبر(ص) میان انصار و مهاجران، پیمان برادری برقرار کرد و خود، علی بنابیطالب(ع) را به برادری گرفت.[۷۲] مدتی پس از ورود به مدینه، پیامبر(ص) با اهالی شهر، از جمله یهودیان، پیمانی بست تا حقوق اجتماعی یکدیگر را رعایت کنند.[۷۳]
کارشکنیهای منافقان و یهودیان مدینه
با آن که بیشتر مردم یثرب، مسلمان یا موافق پیغمبر بودند، اما افرادی همچون عبدالله بن ابی با آن که به ظاهر خود را مسلمان میخواندند، در نهان علیه محمد(ص) و مسلمانان توطئه میکردند.[۷۴] این گروه، که منافقان خوانده میشدند، چاره این دسته مشکلتر از مشرکان و یهودیان بود؛ زیرا اینان نزد مسلمانان خود را مسلمان میخواندند و پیامبر(ص) به حکم ظاهر اسلام نمیتوانست با آنان بجنگد.[۷۵]
کارشکنی عبدالله بن ابی در راه اسلام تا مرگ او (۹ق.) ادامه داشت. یهودیان با آن که در پیماننامه مدینه دارای حقوقی شده بودند تا آنجا که از غنیمت جنگی هم نصیب میبردند، و با آن که نخست روی موافق به مسلمانان نشان دادند و چند تن از آنان به دین اسلام درآمدند، سرانجام ناخشنودی نمودند. علت این ناخشنودی آن بود که آنان گذشته از تسلط بر اقتصاد یثرب، با عربهای بیابانی و نیز با مشرکان مکه دادوستد داشتند و انتظار میبردند که با ریاست عبدالله بن ابی بر مدینه نفوذ اقتصادی آنان توسعه یابد؛ اما رسیدن محمد(ص) بدین شهر و شیوع اسلام مانع این نفوذ شد. گذشته از این، یهودیان نمیپذیرفتند که کسی را که از نسل یهود نیست به پیغمبری بشناسند. این بود که آنها هم پس از چندی مخالفت خود را با محمد(ص) آشکار کردند. ظاهراً عبدالله بن ابی نیز در تحریک آنان بیاثر نبود. یهودیان گفتند آن پیغمبر که ما انتظار او را داشتیم محمد نیست و در مقابل آیات قرآن، تورات و انجیل را به رخ مسلمانان میکشیدند و میگفتند آنچه قرآن میگوید با آنچه در کتابهای ماست، یکی نیست. آیات متعددی از قرآن در این باره نازل شد که به موجب آن آیات، تورات و انجیل درطول زمان دستخوش تحریف شده است و دانشمندان یهود برای آن که مقام خود را حفظ کنند آن آیات را دگرگون کردهاند. سرانجام قرآن به یکباره رابطه اسلام را با یهود و نصاری برید.[۷۶]
تغییر قبله
به گفته علامه طباطبایی، براساس بیشتر منابع، تغییر قبله در ماه رجب سال دوم هجری (۱۷ ماه پس از ورود پیامبر به مدینه) رخ داده است.[۷۷] براساس روایتی از امام صادق(ع)، مسلمانان تا پیش از آن، هنگام نماز رو به مسجد الاقصی نماز میخواندند. یهودیان پیامبر(ص) را سرزنش میکردند و میگفتند: تو تابع مایی و به سوی قبله ما نماز میگذاری. رسول خدا(ص) از این سرزنش آزرده خاطر بود تا اینکه روزی در مسجد بنی سلمه، نماز ظهر میخواند که جبرئیل نازل شد و در بین نماز، او را به طرف کعبه برگرداند و آیه قبله (آیه ۱۴۴ سوره بقره) نازل شد؛ بنابراین، پیامبر(ص) دو رکعت از نمازش را به سوی بیتالمقدس و دو رکعت دیگر را به سوی کعبه اقامه کرد که اعتراض و سروصدای یهودیان را در پی داشت:[۷۸]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
جنگها و درگیریها در مدینه
پیامبر(ص) در مدینه جنگها و درگیریهای متعددی با مشرکان و یهودیان داشت.
جنگ بدر: «و لقد نصرکم الله ببدر و انتم اذلة فاتقوا الله لعلکم تشکرون؛ [۱] خداوند شما را در جنگ بدر یاری کرد و بر دشمنان خطرناک پیروز ساخت در حالی که شما نسبت به آنها ناتوان بودید. پس از خدا بترسید تا شکر نعمت او را به جا آورده باشید. و در سوره انفال آیات ۴۳، ۴۴، ۱۰، ۹، ۸، ۷ به جنگ بدر اشاه شده است.
جنگ احزاب: «یحسبون الاحزاب لم یذهبوا و ان یات الاحزاب یودوا لو انهم بادون فی الاعراب یسئلون عن انبائکم و لو کانوا فیکم ما قتلوا الا قلیلا؛ [۲] آنها گمان میکنند هنوز لشکر احزاب نرفتهاند و اگر برگردند (از ترس آنان) دوست دارند در میان اعراب بادیه نشین پراکنده (و پنهان) شوند و از اخبار شما جویا گردند و اگر در میان شما باشند جز اندکی پیکار نمیکنند.
جنگ حنین: «لقد نصرکم الله فی مواطن کثیرة و یوم حنین؛ [۳] خدا شما را در جاهای زیادی یاری کرد و در روز حنین(نیز یاری کرد(
حمراء الاسد: سوره آل عمران، آیات ۴-۱۷۳. [۴]
جنگ بنی قریظه: سوره احزاب آیات ۲۵-۲۷. [۵]
جنگ بنی مصطلق: سوره حج، آیات ۱-۲. [۶]
جنگ خیبر: سوره فتح ، آیه ۲۰. [۷]
جنگ فتح المبین: سوره فتح، آیه ۲۴. [۸]
جنگ تبوک: سوره توبه، آیه ۱۱۷. [۹]
جنگ احد: سوره آل عمران، آیه ۱۶۶. [۱۰]
جنگ ذات اسلال: سوره عادیات، آیه ۱-۵. [۱۱]
جنگ بنی نظیر: سوره حشر، آیات ۱-۷. [۱۲]
غَزْوه» به جهادهایی گفته می شود که خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آنها شرکت می کردند. تعداد غزوات پیامبر را ۲۶ یا ۲۷ عدد نوشته اند.
جنگ بدر
پس از هجرت مسلمانان به مدینه اولین نبردی که بین مسلمانان و کفار قریش رخ داد غزوه بدر بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سال دوم هجرت برای حفظ اسلام و دفاع از حقوق مسلمانان و خنثی کردن توطئه های قریش به پاخاست و سرانجام در «بدر» در برابر لشکریان قریش قرار گرفت و با وجود این که تعداد مسلمانان یک سوم کفار بود مسلمانان پیروز گشتند.
جنگ احد
قریش که شکست سختی از مسلمانان در جنگ بدر خورده بودند در سال سوم هجرت به منظور انتقام رهسپار مدینه شدند و در احد با ارتش اسلام رو به رو گردیدند. در غزوه احد ابتدا پیروزی به نفع مسلمانان بود. ولی در انتها به علت نافرمانی برخی مسلمانان از راهنمایی های نظامی و امنیتی پیامبر صلی الله علیه و آله به نفع مسلمانان منتهی نشد و مسلمانان شکست خوردند. در این غزوه بسیاری از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت حضرت حمزه سید الشهداء علیه السلام به شهادت رسیدند.
جنگ بنی النضیر
منافقان و یهودیان مدینه از شکست مسلمانان در احد و کشته شدن رجال علوی سخت خوشحال بودند و به دنبال فرصتی بودند تا در مدینه شورش کنند و به قبایل خارج از مدینه بفهمانند که کوچکترین اتحاد و وحدت کلمه ای در مدینه وجود ندارد و دشمنان خارجی می توانند اسلام را سرنگون کنند. پیامبر برای این که از منویات و طرز تفکر یهودیان بنی النضیر آگاه گردد همراه گروهی از افراد خود عازم دژ آن ها گردید. پیامبر در برابر درب دژ فرود آمد ولی داخل نشد و ترجیح داد در سایه دیوار دژ با افراد خود بنشیند و با سران بنی النضیر گفتگو کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله در این گیر و دار احساس کردند توطئه ای در راه است، حرکات مرموز و سخنان در گوشی آن ها پیامبر را به شک انداخت. آن ها قصد داشتند پیامبر را از بین ببرند اما آن حضرت توسط جبرئیل از نقشه شوم آن ها باخبر شد و بدون این که به یاران خود چیزی بگوید وانمود کرد که برای کاری به اطراف می رود و بر می گردد، اما حضرت راه مدینه را پیش گرفت. سپس با سران بنی النضیر تماس گرفت و پیغامی فرستاد مبنی بر این که آن ها پیمان شکنی کرده اند و باید ظرف ده روز مدینه را ترک کنند.
در این میان منافقان دست به کار شدند و به یهودیان پیشنهاد کمک دادند. پیامبر پس از این که متوجه شد یهودیان درهای دژ را بسته اند و تصمیم دارند از دژ دفاع کنند برای محاصره قلعه بنی النضیر حرکت کرد. سرانجام یهودیان تسلیم شدند و مدینه را ترک کردند. این واقعه در سال چهارم هجرت رخ داد.
جنگ احزاب (خندق(
در سال پنجم هجرت گروهی از یهودیان «بنی النضیر» به مکه رفتند و قریش را بر ضد اسلام و مسلمانان تحریک کردند. قریش از فرصت استفاده کرده لشکر انبوهی از گروه های مختلف تشکیل داد و به سوی مدینه حرکت کرد. مسلمانان برای حفظ مرکز اسلام یعنی شهر مدینه به پیشنهاد سلمان فارسی دور شهر را خندق کندند و در برابر چندین هزار از کفار صف بستند. حضرت علی علیه السلام در این جنگ سردار آنان «عمرو بن عبدود» را از پای درآورد و سرانجام جنگ به نفع مسلمین تمام شد. به دلیل اتحاد قبایل عرب علیه السلام در این غزوه به غزوه احزاب معروف گشت.
غزوه بنی قریظه
بنی قریظه از یهودیان اطراف مدینه بودند که با پیامبر صلی الله علیه و آله پیمان صلح و سازش بسته بودند ولی در غزوه احزاب پیمان شکنی کرده بودند و به کمک قریش پرداختند و چون از نظر پیامبر، افرادی خطرناک شناخته شدند چاره ای جز این نبود که از میان برداشته شوند. پس از جنگ احزاب پیغمبر صلی الله علیه و آله دستور دادند لشکر اسلام به سوی بنی قریظه حرکت کند. مدت ۲۵ روز بود که آن ها در محاصره مسلمانان قرار داشتند تا این که تسلیم شدند.
طایفه اوس از پیامبر خواهش کردند تا از خودشان درگذرد. حضرت فرمود: آیا راضی هستید سعد معاذ که یکی از بزرگان شماست درباره شما حکم کند؟ همه پذیرفتند به امید این که سعد از آن ها جانبداری خواهد کرد. ولی سعد به کشتن مردان جنگی و تقسیم اموال و اسیری زنانشان حکم کرد.
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: حکم سعد همان حکمی است که خداوند درباره این افراد صادر فرموده است. و بدین ترتیب تمام جنگجویان آنان کشته شدند.
غزوه بنی المصطلق
در سال ششم هجری گروهی از قبیله خزاعه به نام بنی المصطلق بر ضد مسلمانان به اقداماتی دست زدند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از توطئه آن ها باخبر شد و با لشکری به سویشان حرکت کرد تا از خطر آنان جلوگیری کند و در محلی به نام مریسیع با آنان جنگید و پیروز شد.
غزوه خیبر
در قلعه های خیبر گروه زیادی از یهودیان زندگی می کردند که با مشرکین روابط نظامی و اقتصادی داشتند و چون امنیت مسلمانان از سوی آنان تهدید می شد در سال هفتم هجری مسلمانان به خیبر که ستاد مرکزی دشمن به شمار می رفت حرکت کردند و پس از محاصره و جنگ، یهودیان تسلیم حکومت اسلامی شدند.
غزوه حنین
قبیله هوازن لشکری بر ضد اسلام تشکیل دادند. پیامبر صلی الله علیه و آله پس از فتح مکه از موضوع باخبر شد و با ۱۲ هزار نفر به سراغ آنان رفت و در سال هشتم هجرت در وادی حنین جنگ آغاز شد و سرانجام کفار شکست خوردند و تسلیم شدند.
غزوه طائف
پس از غزوه حنین و در همان سال حضرت رسول صلی الله علیه و آله متوجه طائف شدند تا قبیله ثقیف را که با هوازن هم دست شده بودند سرکوب کنند ولی پس از مدتی محاصره از فتح آن جا صرف نظر کرده به مکه مراجعت فرمود.
غزوه تبوک
نفوذ اسلام در عربستان و فتوحات درخشان مسلمانان در حجاز پشت دشمنان اسلام را به لرزه می انداخت و آنان را به فکر وادار می کرد. روم آن روز تنها حریف زورمند ایران بود که نیروی نظامی بزرگی داشت و از فتوحاتی که در نبرد با ایران نصیبش شده بود سخت مغرور بود.
در سال نهم ارتش روم با ادوات جنگی بسیار و مجهز به آخرین نمونه از سلاح های آن روز در نوار مرزی شام مستقر شدند و قبایل مرز نشینی چون عامله و غسان به آنان پیوستند.
این خبر به گوش پیامبر رسید و حضرت چاره ای ندیدند جز این که با لشکری عظیم پاسخ متجاوزان را بدهند. سپاه اسلام سرانجام در سال نهم هجری به سرزمین تبوک گام نهاد اما اثری از سپاه روم نبود.
گویا سران روم از افزونی سپاه اسلام و شهادت و فداکاری کم نظیر آنان که نمونه کوچک آن را در نبرد موته دیده بودند، آگاهی یافته و صلاح دیده بودند سپاه خویش را به داخل کشور بازگردانند و در عمل خبر اجتماع بر ضد مسلمانان را تکذیب کرده و چنین وانمود کنند که هرگز فکر حمله ای در مغز آنان نبوده و آن ها نسبت به حوادث عربستان بی طرف هستند.
پیامبر صلی الله علیه و آله با افراد عالی رتبه مشورت کرد و نتیجه شورای نظامی این شد که سپاه اسلام به خاطر سختی های زیادی که در طی راه تبوک دیده اند برای تجدید قوا به مدینه باز گردند. مسلمانان در این مسافرت به هدف خود که پراکنده ساختن سپاه روم و رعب و هراس افکندن در دل رومیان بود رسیده بودند، و این هراس تا مدت ها آنان را از فکر حمله و تشکیل سپاه باز می داشت.
غزوه ودّان - غزوه بواط - غزوه عشيره - غزوه بدرکبری - غزوه كدر - غزوه بنى قينقاع - غزوه سويق - غزوه غطفان - غزوه بحران - غزوه احد - غزوه حمراء الأسد - غزوه بنى نضير - غزوه ذات الرقاع - غزوه بدر الموعد - غزوه دومة الجندل - غزوه خندق - غزوه بنى قريظه - غزوه بنى لحيان - غزوه ذى قرد - غزوه بنى المصطلق - غزوه حديبيه - غزوه خيبر- غزوه حنين - غزوه طائف - غزوه تبوک - فتح مكه -
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
روزهای پایانی عمر پیامبر
حوادث واپسین روزهای حیات پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از جمله مهمترین ایام تاریخ اسلام است که به سبب حساسیتهای بسیارش، بهویژه درباره جانشین حضرت، اهمیت ویژهای دارد؛ از این رو در طول تاریخ اسلامی، بیشترین هجمه تحریفات را در این بخش از سیره نبوی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شاهدیم.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در محرم سال یازدهم هجری، [۱] [۲] فرمان آماده شدن مردم برای جنگ با روم را صادر فرمود و دستور داد که به سرعت برای آن آماده شوند. آن حضرت، اسامه پسر زید را به فرماندهی این لشکر برگزید و دستور داد که لشکر را تا مرز بلقاء «بلقاء، جایی بود که جعفر بن ابیطالب و پدرش در آن به شهادت رسیدند.» [۳] و ارزوم در فلسطین ببرد و با دشمنان خدا بجنگد. حضرت به اسامه فرمود با لشکر خود از مدینه بیرون رفته، در «جرف» (منطقهای در یک فرسخی مدینه) اردو بزند. ایشان مردم را به بیرون رفتن و همراهی اسامه برانگیخت و از ماندن در مدینه بر حذر داشت. [۴] قصد حضرت بر این بود که سران مهاجر و انصار را با او بفرستد تا هنگام وفاتش در زمامداری اختلاف نکنند و برای پیشوایی مسلمانان طمع نکنند. [۵] [۶] پس هیچیک از مهاجران باقی نماندند؛ مگر اینکه آماده جنگ شدند. [۷] ابوبکر و عمر، [۸] [۹] [۱۰] ابوعبیده جراح، سعد بن ابیوقاص و ابوالاعور، همراه گروهی دیگر از مهاجران و انصار، مانند: قتادة بن نعمان و سلمة بن اسم به این لشکر پیوستند. [۱۱] حال بر این منوال بود تا اینکه کسالت حضرت، پیش آمد؛ از این رو لشکریان هر یک، در حرکت به سوی شام به عللی تعلل میورزیدند؛ به حدی که حضرت در طول مدت ایام بیماریشان ـ که چهارده روز طول کشید ـ همواره امر میفرمود که لشکر، حرکت کند؛ [۱۲] اما مخالفان به بهانههای مختلف از جمله بیماری حضرت و رتق و فتق امور معوقه[۱۳] از انجام این ماموریت شانه خالی میکردند. کم سن و سالی اسامه (هفده یا هیجده ساله بودن) نیز بهانهای دیگر برای این تعللها بود. آنها بر حضرت خرده میگرفتند که چرا جوانی کم سن و سال را بر بزرگان مهاجر و انصار، سرکردگی و امارت داده است؟[۱۴] [۱۵] [۱۶] آنها به فرامین حضرت که مکرر میفرمود: «لشکر اسامه را روانه کنید» توجهی نمیکردند و منتظر ماندند تا ببینند تقدیر الهی درباره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چگونه رقم میخورد؟[۱۷] [۱۸]
بسیاری از آنان، همچون ابوبکر و عمر، به بهانههای مختلف، مانند وداع با پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، پیوسته به مدینه آمد و شد میکردند[۱۹] [۲۰] و تا آخرین روز حیات ایشان به این رفت و آمدها ادامه دادند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آخرین روز زندگانی، بعد از اقامه نماز صبح در مسجد متوجه شدند که ابوبکر، عمر و گروهی دیگر از مسلمانان در مسجدند. آنها را پیش خواند و فرمود: «مگر به شما نگفتم که با لشکر اسامه بیرون بروید؟»[۲۱] سپس دستور فرمود که به لشکر اسامه بپیوندید و از آن باز نمانید و این سخن را سه بار تکرار فرمود. ابوبکر در این هنگام به جای اطاعت از دستور اکید پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به حضور حضرت رفت و گفت: «شکر خدا، حال شما بهتر است. امروز نوبت دختر خارجه (از همسران ابوبکر) است، به من اجازه بدهید بروم»[۲۲] [۲۳] و رفت. لشکریان آنقدر در این امر سستی ورزیدند و از دستور حضرت سرتافتند تا اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وفات کرد و لشکریان نیز به مدینه برگشتند. [۲۴]
آن بیماری، روز چهارشنبه در خانه امالمؤمنین میمونه[۲۵] [۲۶] و به نقلی، زینب دختر جحش[۲۷] با تب و سردرد شروع شد. حضرت با همان بیماری از خانهای به خانه دیگر همسرانش منتقل میشد تا اینکه بیماری در منزل امالمؤمنین میمونه، شدت گرفت. [۲۸] پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مدتی قبل از وفات، همراه علی (علیهالسلام) برای آمرزش خفتگان بقیع به این قبرستان رفت و برایشان طلب مغفرت کرد و بازگشت. [۲۹] حضرت سه روز دیگر نیز با کسالت و ناتوانی شدید در منزل بود. [۳۰] روزی آن حضرت به دلیل شدت تب از اهل خانه خواست که بر بدنش آب بریزند[۳۱] [۳۲] و بعد از اینکه اندکی از شدت تب کاسته شد، در حالی که سر خود را بسته بود با کمک فضل بن عباس به مسجد آمد و بر فراز منبر رفت. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از حمد و ثنای الهی برای شهدای احد، آمرزش طلبید و فرمود: «ای مردم! اگر کسی میان شما باشد که من، پشت او را با تازیانه نواخته باشم، اکنون، پشت من برای قصاص در اختیار اوست. اگر به کسی دشنام داده باشم اکنون در اختیار اویم که مقابله به مثل کند و اگر از کسی مالی گرفته باشم، اکنون مال من در اختیار اوست که هر چه خواهد ببرد...» [۳۳] [۳۴] حضرت نماز ظهر را در مسجد اقامه کرد و دوباره همان گفتهها را بر فراز منبر تکرار فرمود... [۳۵] [۳۶] سپس رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به منزل امسلمه رفت[۳۷] [۳۸] و یکی دو روز در منزل وی بود تا اینکه عایشه از او خواست که حضرت را به خانه خود ببرد و از وی پرستاری کند. دیگر همسران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز از امسلمه خواستند که اجازه دهد، حضرت را به خانه عایشه ببرند. [۳۹] با اجازه امسلمه، رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به منزل عایشه بردند؛ در حالی که حضرت علی (علیهالسّلام) و فضل بن عباس، زیر بغلهای حضرت را گرفته بودند و پاهای شریفش از شدت ناتوانی به زمین کشیده میشد. [۴۰] [۴۱]
آخرین حضور پیامبر در مسجد و نماز ابوبکر
بیماری خاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگام شب، شدت گرفت. بلال، صبحدم نزد حضرت آمد و عرضه داشت: «یا رسولالله! وقت نماز صبح است.» پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «بیماری، تاب و توان را از من گرفته است. امروز دیگری با مردم نماز بخواند.» عایشه گفت: «به ابوبکر بگویید (نماز بخواند).» حفصه گفت: «به عمر بگویید.»
رسولخدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که سخن آن دو را شنید و حرص هر یک را برای بلند کردن نام پدرش دید، فرمود: «از این سخنان پرهیز کنید. شما مانند زنانی هستید که با یوسف همدم بودند (هر کدام میخواهید از این جریان سود ببرید).» سپس با اینکه از بیحالی نمیتوانست روی پای خود بایستد، با شتاب برخاست ـ تا مبادا آن دو در نماز از ایشان پیشی بگیرند ـ و به کمک امیرمؤمنان (علیهالسّلام) و فضل بن عباس به مسجد آمد. ابوبکر در محراب ایستاده بود. حضرت اشاره فرمود که از محراب خارج شود. سپس حضرت به نماز ایستاد و تکبیر گفت. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نمازی را که ابوبکر شروع کرده بود از سر گرفت و وقتی نماز پایان یافت به خانه بازگشت. [۴۲] [۴۳] [۴۴]
حضرت پس از آمدن از مسجد، به سبب رنجِ رفتن به مسجد و اندوهِ بسیار بر اثر سرپیچی مسلمانان از پیوستن به لشکر اسامه، از هوش رفت. پس از به هوش آمدن به اطرافیان فرمود: «دوات و کتف برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه نشوید.» [۴۵] [۴۶] در بر آوردن خواسته حضرت اختلاف شد. عمر گفت: «این مرد، هذیان میگوید.» [۴۷] [۴۸] [۴۹] پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ناراحتی دوباره از هوش رفت؛ بعضی از حاضران پس از به هوش آمدن خواستند، خواسته حضرت را اجابت کنند؛ ولی او فرمود: «بعد از آن سخنان که گفتید نه (دیگر لازم نیست)؛ [۵۰] ولی شما را به نیکی درباره خاندانم سفارش میکنم.» این را گفت و از مردم روی برگرداندند. [۵۱] مردم نیز برخاستند و رفتند. رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ظهر همان روز، یعنی دوشنبه ۲۸ صفر سال یازدهم هجری وفات کرد، «بیشتر مورخان و سیرهنویسان اهل سنت، دوشنبه ۱۲ ربیع الاول را زمان وفات حضرت ذکر کردهاند»[۵۲] در حالی که بر سینه امیرمؤمنان (علیهالسلام) تکیه داده بود. [۵۳]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
شد غارِ حِرا ماهِ رجب وادِیِ طور - در مَکَّه دمیده شد یکی نفخه یِ صور
بگذشت چو بیست و هفت از ماهِ رجب - با سوره یِ اِقرَء بِاسمِ شُد شور و نُشور
***
شد سوره یِ اِقرَء به مُحَمَّد نازِل - یعنی که نَبُوَّت شده آخِر مَنزِل
پایانِ نَبُوَّت شده با این بعثت - یعنی به مُحَمَّد شده اَدیان کامِل
***
در غارِ حِرا بُود مُحَمَّد به مُناجات - جبریل بِشُد نزدِ وی از قاضِیِ حاجات
گفتا که بخوان؛ گفت که خواندن چه بُوَد باز؟ - گفتا که بُوَد آیه ای از ارض و سماوات
***
بِین غارِ حرا را که چنان وادِیِ طور است - در ماهِ رَجَب مَکَّه بسی شور و نشور است
جبریل بیاورد در آن غار یکی آیه ی قرآن – برخواند، به اَحمَد، به گمان نفخه یِ صور است
***
مُحَمَّد سَیِّدُ الکَونَینِ خِلقَت - به او پایان شُده دَورِ نَبُوَّت
به او نازل شده آیاتِ قرآن - برایِ مردمان بهرِ هِدایت
***
تا خاتَمُ النَّبِیِّین مبعوث شد زِ یزدان - رونق گرفت از نَو دانِشسَرای اِیمان
برچیده شد بساطِ کفر و نفاق و پستی - رونق گرفت راهِ رُشد و فَلاحِ انسان
***
آوازه یِ مُحَمَّد پیچید چون در آفاق - گفتا که آمدم بَر ترویجِ حُسنِ اَخلاق
اَخلاقِ نیکِ اَحمَد مَحمُود بود و نیکو - مَفتُونِ خُلقِ نیکش گردیده سَیلِ عُشّاق
***
اِنِّی بُعثتُ باشد اَز حَضرتِ مُحَمَّد - اَخلاقِ نیک و زیباش مَحمُود بود و اَحمَد
اَخلاقِ نیکِ او شُد اُلگُویِ نیک نامان - دَستُور، این چنین بُد اَز سُویِ حَیِّ سَرمَد
***
رباعیات سروده شده بعثت خاتم انبیا محمدصلی الله علیه وآله زمستان 1401
بِنامِ خدا کو بِعالَم وَ آدَم رَحیم است و رَحمان ، بخوان یا مُحَمَّد
بِنامِ خدا کو بِعالَم وَ آدَم رَحیم است و رَحمان ، بخوان یا مُحَمَّد
بُوَد این قَرائَت سر آغازِ قُرآن ، بخوان یا مُحَمَّد
بِنامِ خدایی که خِلقَت نموده است اِنسان ز یک قطعه یِ خون
بِنامِ خدا کافریده است اِنسان ، بخوان یا مُحَمَّد
بنام خدایی که او هست اَکرَم، گرامی تر از هَر کَریم و گرامی
هَمو که عَطا بخش باشد به اِنسان ، بخوان یا مُحَمَّد
بنام خدایی که خلقت نموده قَلَم را برای نوشتار و هَم علم و دانش
برایِ تَعَلُّم و تَعلیمِ قرآن ، بخوان یا مُحَمَّد
تو مَکتَب نرفته ، مُعَلِّم ندیده ، نداری سواد و ندانی قلم چیست؟
شُد این غار اینک برایَت دَبِستان ، بخوان یا مُحَمَّد
کتابِ تو باشد کتابِی خدایی و هَم آسمانی و با وَحیِ مُنزَل
که اینک برایَت رسیده است فرمان ، بخوان یا مُحَمَّد
تو پیغمبری بهرِ این مردمِ جاهل و دور از عِلم و دانش وَ بینش
پَیِ آشنائِیِ این قَومِ نادان ، بخوان یا مُحَمَّد
تویی آخرین فَصل از فَصلهایِ نَبُوَّت از آغازِ آن تا به اِمروزِ دنیا
نَبُوَّت هَمینَک بتویافت پایان ، بخوان یا مُحَمَّد
نَبُوَّت شد آغاز با حضرتِ آدم و بعد از آن نوح و موسی و عیسی
وَ اَکنون شده دَورَه یِ آخِرِ آن ، بخوان یا مُحَمَّد
دِگَر نیست پیغمبری بعد از این درجهان و تویی آخرینش
بِتُو خَتم آمد نَبُوَّت بِدوران ، بخوان یا مُحَمَّد
به آخِر زَمان «باقری» مَهدی آید به تکمیلِ این دین و شرع وشَریعَت
پی شرح و تفسیرِ قرآن ، بخوان یا مُحَمَّد
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
مُحَمَّد شده خاتَم الانبیا - بِفرمانِ یَزدان به غارِ حِرا
به روزی که بُد بیست و هفتِ رجب - بِشُد بعثتی در جهان بَس عَجَب
به حُکمی که از سویِ یَزدان رسید - نَبُوَّت به ایشان به پایان رسید
در این حُکم اینسان شد اِنگاشتِه - تویی رَهروِ راهِ پِنداشتِه
از این پس نَباشد پیمبر دِگَر - به دنیا و از بَهرِ نوعِ بَشَر
تویِی رهروِ راهِ پیغمبری - هَم اکنون تویِی آخِرین رهبری
مُحَمَّد بِشُد چون به غارِ حرا - چو هر روز او شُد روان از سَرا
بِغارِ حِرا شُد بِه راز و نِیاز - مناجاتِ با خالقِ چاره ساز
که ناگه بِغار او صدائی شنید - که بر بعثتش داد او را نوید
بگفت آن صدا یا مُحَمَّد بخوان - رها کُن جهان را زِ دِیو و دَدان
بخوان بِاسمِ آن خالِقِ ما خَلَق - بِفرمانِ یزدانِ ربِّ الفَلَق
بخوان بِاسمِ آنکه تو را آفرید - مَه و مِهر و ارض و سما آفرید
بنامِ خداوندِ اَکرَم بِخوان - بنامِ همانکوست اَعلَم بِخوان
بنامِ همانکو قَلَم آفَرید - جهان با هَمَه کَیفُ و کَم آفَرید
بَشَر را زِ هَر عِلم تعلیم داد - زِ عصیان و اَز سَر کَشِی بیم داد
چوحُکمِ نَبُوَّت به او داده شد - به اِجرایِ این حُکم آماده شد
روان چون سویِ شهر اَز غار شُد - نِشانِ نَبُوَّت پدیدار شد
ز سنگ و کلوخ وگیاه و شَجَر - سلامش نمودند با کَرّ و فَر
تو هَم باقری گُو دَر این ماجرا - سَلامٌ علیک اَی نَبِیُّ الورا
سروده شده بعثت خاتم انبیا محمدصلی الله علیه وآله زمستان 1401
مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
وبلاگ اشعار باقری
http://asharebageri.blogfa.com
کانال یار خراسانی
https://splus.ir/yarekhorasanirahabar
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم اول حضرت محمدص
ادامه مطلب را ببينيد
یا حَضرتِ رِضا به تو گوئیم تَسلِیَت
اى كه در ماتمِ تو، دلها پر از غم شده است
یا حَضرتِ رِضا به تو گوئیم تَسلِیَت
یا حَضرتِ رِضا به تو گوئیم تَسلِیَت - اِمروز هَست، شَهادتِ پِدَرَت، هَفتُمین اِمام
موسَی بنِ جعفر آن مُعَذَّبِ دَر قَعرِ سِجنها - آزاد شُد زِ ظُلم و سِتَمهایِ صُبح و شام
بَعد اَز شکنجه دَر دِلِ زندان به روز و شَب - زَهرِ جَفایِ سندی شاهک شُدَش بِه کام
کاظِم بِشُد زِ زَهرِ جفا عاقبت شهید - در کاظمین گشت مَدفَنِ او، گویَمَش سلام
مانده سِه روز جِسمِ شَریفَش به رویِ پُل - هَمچون حُسَین جَدِّ شَریفَش سِوُم اِمام
شُد در مَقابِرِ قُرَیش مَدفَنِ پاکَش پس از سِه روز - امروزه کاظمین، هست مَزاری بر آن اِمام
هَفت سال حَضرتَش بِه مَحبَسِ بغداد بوده است - اَز ظُلم و جَورِ آن خلیفه که بوده است اَز لِئام
شب تا به صُبح خواب به چشمش نیامده - بوده حَلیفِ سَجده یِ طولانی آن اِمام
با چشمِ اشکبار و حالِ مُناجاتِ با خُدا - دَر قَعرِ سِجن، حَضرتِ او بودَه اَست مُدام
پاهایِ او به کُنده و زَنجیر بَسته بود - ای وای زان سِتَم به حَضرتِ او اَز بَنِی ظلام
هارون چه ظُلمها بِه حَضرتِ او کرد، هفت سال - ای باقری، چه ظلم و ستم شُد بر آن اِمام
سروده شده شهادت امام کاظم علیه السلام زمستان 1402
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت امام کاظم علیه السلام
امام موسی کاظم (علیهالسلام) امام هفتم شیعیان پس از تحمل سالها شکنجه و زندان، سرانجام به دستور هارون الرشید و به دست سندی بن شاهک مسموم و به شهادت رسید. به نقل بیشتر مورّخین، شهادت امام در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری بوده است.
ولادت امام موسی کاظم علیهالسلام
موسی بن جعفر در ذِیالحجه ۱۲۷ق[۱] یا ۷ صَفَر ۱۲۸ق[۲] هنگامی که امام صادق(ع) و همسرش حُمیده از حج بازمیگشتند، در منطقه اَبواء به دنیا آمد.[۳] ولادت او را در سال ۱۲۹ق و در مدینه نیز گفتهاند.[۴] در تقویم جمهوری اسلامی ایران، ولادت امام هفتم در ۲۰ ذیالحجه ثبت شده است.[۵] برخی منابع از علاقه فراوان امام صادق(ع) به او خبر دادهاند.[۶] بنا بر روایت احمد بَرقی، امام صادق(ع) پس از ولادت فرزندش موسی، سه روز مردم را اِطعام کرد.[۷]
نسب موسی بن جعفر با چهار واسطه به امام علی(ع) میرسد. پدرش امام صادق(ع)، ششمین امام شیعیان و مادرش حُمیده بَربریه است.[۸] کنیه او را ابوابراهیم،[۹] ابوالحسن اول،[۱۰] ابوالحسن ماضی[۱۱] و ابوعلی[۱۲] گفتهاند. ابوحمزه،[۱۳] ابوعبدالله[۱۴] و ابواسماعیل[۱۵] از دیگر کنیههای منسوب به ایشان است. وی را به دلیل کنترل خشم خود در برابر بدرفتاری دیگران، کاظم[۱۶] و به سبب عبادتِ بسیار، عبد صالح لقب دادهاند.[۱۷] باب الحوائج نیز از القاب اوست[۱۸] و مردم مدینه او را زَیْنُ المُجتَهدین (زینت تلاشگران) مینامیدند.[۱۹]
موسی بن جعفر(ع) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیان به دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. از زندگی امام کاظم(ع) تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه[۲۰] و عالمان ادیان دیگر[۲۱] که در مدینه رخ داده است.
بر پایه روایتی که در مناقب آمده، وی به صورت ناشناس وارد یکی از روستاهای شام شده و در آنجا با راهبی گفتگو کرده که به مسلمان شدن او و همراهانش انجامیده است.[۲۲] همچنین گزارشهایی از سفرهای امام به مکه برای حج یا عمره وجود دارد.[۲۳] چند بار نیز امام از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شده است. جز این موارد، امام بیشتر عمر خود را در مدینه گذرانده است.
فهرست کنیهها و لقبهای امام کاظم(ع)
همسر و فرزندان
همچنین ببینید: فهرست فرزندان امام کاظم(ع)
تعداد همسران امام کاظم(ع) روشن نیست. نخستین آنها، نجمه مادر امام رضا است.[۳۶] از تعداد فرزندان او نیز در منابع تاریخی گزارشهای متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا(ع)، اِبراهیم، شاهچراغ، حمزه، اِسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه و حکیمه از جمله دختران او هستند.[۳۷] نوادگان امام کاظم(ع) به سادات موسوی شهرت دارند.[۳۸]
فرزندان امام کاظم علیهالسلام
حضرت ابوالحسن موسى (علیه السلام) سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت که عبارتند از:
۱- امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) ۲- ابراهیم ۳- عباس ۴- قاسم ۵- اسماعیل ۶- جعفر ۷- هرون ۸- حسن ۹- احمد ۱۰- محمد ۱۱- حمزه ۱۲- عبداللَّه ۱۳- اسحق ۱۴- عبیداللَّه ۱۵- زید ۱۶- حسن ۱۷- فضل ۱۸- حسین ۱۹- سلیمان ۲۰- فاطمه کبرى ۲۱- فاطمه صغرى ۲۲- رقیه ۲۳- حکیمه ۲۴- ام ابیها ۲۵- رقیه صغرى ۲۶- ام جعفر ۲۷- لبابه ۲۸- زینب ۲۹- خدیجه ۳۰- علیه ۳۱- آمنه ۳۲- حسنه ۳۳- بریهه ۳۴- عایشه ۳۵- ام سلمه ۳۶- میمونه ۳۷- ام کلثوم.
پسرهای امام کاظم(ع)
1- محمد بن موسی (علیهالسلام)؛ ۲- حمزه بن موسی (علیهالسلام)؛ ۳- عبداللّه بن موسی (علیهالسلام)؛ ۴- اسحاق بن موسی (علیهالسلام)؛ ۵- عبیداللّه بن موسی (علیهالسلام)؛ ۶- زید بن موسی (علیهالسلام)؛ ۷- حسین بن موسی (علیهالسلام)؛ ۸- فضل بن موسی (علیهالسلام)؛ ۹- سلیمان بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۰- امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)؛ ۱۱- ابراهیم بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۲- عباس بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۳- قاسم بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۴- اسماعیل بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۵- جعفر بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۶- هارون بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۷- حسن بن موسی (علیهالسلام)؛ ۱۸- احمد بن موسی (علیهالسلام(
دخترهای امام کاظم(ع)
1- خدیجه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۲- علیّه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۳- آمنه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۴- حسنه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۵- بریهه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۶- عائشه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۷- ام سلمه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۸- میمونه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۹- ام کلثوم بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۰- فاطمه کبری بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۱- فاطمه صغری بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۲- رقیّه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۳- حکیمه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۴- ام ابیها بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۵- رقیّه صغری بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۶- کلثوم بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۷- ام جعفر بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۸- لبابه بنت موسی (علیهالسلام)؛ ۱۹- زینب بنت موسی (علیهالسلام(
یکی از دختران آن حضرت به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه (علیهاالسلام) که برای دیدار برادرش امام رضا (علیهالسّلام) عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیماری، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هماکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعی است.
در میان تمام فرزندان امام کاظم (علیه السلام)، فرزند بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام) از همه بزرگوارتر و عالیقدرتر و داناتر و فاضلتر بوده است. احمد بن موسى (شاهچراغ) نیز مردى کریم و بزرگوار و پرهیزکار بود و حضرت موسى بن جعفر این فرزند بزرگوار را دوست می داشت و بر سایر فرزندان مقدم می داشت و بستان یسیر خود را به او بخشیده بود.[۹] همچنین در میان دختران امام، حضرت معصومه علیها السلام، از بافضیلت ترین بانوان خاندان اهل بیت علیهم السلام به شمار می رود.
امام موسی کاظم (علیهالسلام) چندین برادر داشت.
اسماعیل برادرامام کاظم(ع)
در زمان حیات امام صادق (علیهالسلام) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد.
اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند.
پس از وفات حضرت صادق (علیهالسلام) عدهای از اینان چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام میدانند و سپس پسرش را و ... به تفصیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است.
عبداللّه افطح برادرامام کاظم(ع)
پس از وفات حضرت صادق (علیهالسلام) بزرگترین فرزند ایشان عبداللّه نام داشت که بعضی او را عبداللّه افطح میدانند. این عبداللّه مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق (علیهالسلام) را نداشت و به قول شیخ مفید در الارشاد متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود، ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند. اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که به فطحیه موسوم هستند.
اسحاق و محمد برادران امام کاظم(ع)
اسحاق برادر دیگر امام موسی کاظم (علیهالسلام) به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود و امامت برادرش موسی کاظم (علیهالسلام) را قبول داشت و از پدرش روایت میکرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.
برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
امامت موسی کاظم علیهالسلام
آن حضرت بعد از شهادت امام صادق (علیهالسّلام) به امامت رسید و ۳۵ سال امامت شیعیان را بر عهده داشت. دوران امامت ایشان مصادف با چند تن از خلفای عباسی بود که توسط خلفا از مدینه به عراق آورده شد و چندین سال در زندانهای آنها زندانی بود. دوران حیات آن حضرت همزمان با ظهور فرقههایی چون اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه و معارضه آنان با امام کاظم (علیهالسّلام) در مسئله امامت بود.
موسی بن جعفر (۱۲۷ یا ۱۲۸-۱۸۳ق) معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و بابالحوائج هفتمین امام شیعیان دوازدهامامی است. وی در سال ۱۲۸ق، همزمان با شروع قیام ابومسلم خراسانی، داعی بنیعباس علیه امویان بهدنیا آمد و در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. ایشان چندین بار توسط مهدی و هارون عباسی زندانی شد و در ۱۸۳ق در زندان سِندی بن شاهک به شهادت رسید. پس از وی، امامت به فرزندش علی بن موسی(ع) منتقل شد.
دوره امامت امام کاظم(ع) با اوج قدرت خلافت عباسی همزمان بود و او در برابر حکومت وقت، تقیه میکرد و شیعیان را نیز به این کار سفارش مینمود؛ از این رو موضعگیری صریحی از امام هفتم شیعیان در برابر خلفای عباسی و قیامهای علوی مانند قیام شهید فَخ گزارش نشده است. با وجود این، وی در مناظره و گفتگو با خلفای عباسی و دیگران تلاش میکرد از خلافت عباسیان مشروعیتزدایی کند.
مناظرات و گفتگوهایی از موسی بن جعفر با برخی عالمان یهودی و مسیحی در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده که در پاسخ به پرسشهای آنان بوده است. در کتاب مُسند الامام الکاظم بیش از سه هزار حدیث از وی گردآوری شده که شماری از آنها را برخی از اصحاب اجماع روایت کردهاند.
امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان، سازمان وکالت را گسترش داد و در مناطق مختلف، افرادی را به عنوان وکیل تعیین کرد. از سوی دیگر، حیات امام کاظم(ع) همزمان با بروز انشعاباتی در شیعه بود و فرقههای اسماعیلیه، فَطَحیه و ناووسیه با آغاز امامت او و فرقه واقفیه پس از شهادت او شکل گرفت.
منابع شیعه و سُنی، علم، عبادت، بردباری و بخشندگی وی را ستوده و او را کاظم و عبد صالح لقب دادهاند. بزرگان اهلسنت به امام هفتم شیعیان به عنوان یک عالم دینی احترام میگذاشته و همچون شیعیان به زیارت قبر او میرفتهاند. حرم امام کاظم(ع) و حرم نوهاش امام جواد(ع) در منطقه کاظمین در شمال بغداد، به حرم کاظمین شهرت دارد و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است.
دوران امامت امام کاظم(ع)
موسی بن جعفر، پس از شهادت امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ق، در ۲۰ سالگی به امامت رسید.[۳۹] دوران امامت او با خلافت چهار تن از خلفای عباسی همزمان بود.[۴۰] حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور (حکومت۱۳۶-۱۵۸ق)، ۱۱ سال در خلافت مهدی عباسی (حکومت۱۵۸-۱۶۹ق)، یک سال در خلافت هادی عباسی (حکومت۱۶۹-۱۷۰ق) و ۱۳ سال در خلافت هارون (حکومت۱۷۰-۱۹۳ق) سپری شد.[۴۱] مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت او در سال ۱۸۳ق امامت به فرزندش، امام رضا(ع) منتقل شد.[۴۲]
از دیدگاه شیعه، اِمام از جانب خدا تعیین میشود و از راههای شناخت او، نَصْ (تصریح پیامبر(ص) یا امام قبلی به امامت امام پس از خود) است.[۴۳] امام صادق(ع) در موارد متعددی امامت موسی بن جعفر را به اصحاب نزدیک خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتابهای کافی،[۴۴] اِرشاد،[۴۵] اِعلام الوَریٰ[۴۶] و بِحارالانوار[۴۷] بابی درباره نصوص امامت موسی بن جعفر(ع) وجود دارد که به ترتیب ۱۶، ۴۶، ۱۲ و ۱۴ روایت را در این باره نقل کردهاند[۴۸] از جمله:
در روایتی، از سلیمان بن خالد نقل شده است که امام صادق(ع) فرزندش امام کاظم(ع) را به عنوان «صاحب الاَمر» بعد از خودش معرفی کرده است.[۴۹]
صَفوان جمال نیز از منصور بن حازِم نقل کرده است که امام صادق(ع) دست بر شانه امام کاظم(ع) که در آن زمان پنجساله بود، گذاشت و او امام را پس از خود معرفی کرد.[۵۰]
علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق(ع) درباره موسی بن جعفر فرمود: «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَه تَعَالَی عَلَی كَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی[۵۱]؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار میگیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است.»
همچنین در عیون اخبار الرضا آمده است که هارون عباسی خطاب به فرزندش مأمون، موسی بن جعفر را امام بر حق و سزاوارترین فرد به جانشینی پیامبر(ص) خوانده و پیشوایی خود را ظاهری و با زور توصیف کرده است.[۵۲]
زمامداران معاصر امام کاظم(ع)
مروان بن محمد اموی – معروف به مروان حمار (۱۲۶ – ۱۳۲ ق.)؛ - ابوالعباس سفاح عباسی (۱۳۲ – ۱۳۶ ق.)؛ - منصور عباسی (۱۳۶ – ۱۵۸ ق.)؛ - مهدی عباسی (۱۵۸ – - ۱۶۹ ق.)؛ - هادی عباسی (۱۶۹ – ۱۷۰ ق.)؛ - هارون الرشید (۱۷۰ – ۱۹۳ ق.).
دوران امامت امام کاظم(ع)
دوران سی و پنج ساله امامت موسی بن جعفر مصادف بود با اوج قدرت حکومت بنی عباس و همزمان با چهار تن از حاکمان عباسی به نامهای منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و هارون الرشید که حضرت نیز به فراخور شرایط زمانیِ حساسِ هر یک، وظیفه سنگین امامت و هدایت امّت را به بهترین شکل ممکن به دوش کشید، و اگرچه با حوادث سهمگین و خونینی همچون واقعه فخ و شهادت مظلومانه گروهی از آل علی (علیهالسلام) روبرو گردید، ولی لحظهای از وظیفه خطیر خود کوتاهی ننمود.
درایت امام کاظم(ع)
روش امام آنچنان دقیق و حساس بود که تلاش چشمگیر و جاسوسیهای مداوم حاکمان عباسی برای بهدست آوردن سرنخی از اقدامات امام (علیهالسّلام) بینتیجه بود، و امام همچنان در همه زمینهها موفق و کارآمد به پیش میرفت و در اوج اقتدار معنوی و اجتماعی قرار داشت، به گونهای که نگاه کل جهان اسلام متوجّه ایشان بود.
سرانجام هارون الرشید برای دستگیری امام شخصاً به صحنه آمد و طی صحنهسازی در کنار قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به جوسازی علیه امام پرداخت و او را در یک جلالت ظاهری ولی در پردهای از ابهام با تشکیل دو کاروان مختلف از مدینه تبعید کرد و بارها به زندان انداخت. هارون چندین بار به ترور حضرت اقدام نمود و در بعضی موارد شخصاً وارد شد که هر بار ناموفّق بود.
از مشکلات روزهای نخستین امامت موسی بن جعفر (علیهالسلام)، ادّعای امامت دروغین برادر بزرگتر حضرت، عبدالله افطح، بود که گروهی را به دنبال خود کشید و فرقه فطحیه به همین ترتیب شکل گرفت. هر چند با برخورد روشنگرانهی امام، عبدالله با شکست روبرو گردید.
امامت پس از امام صادق
گر چه امام صادق علیه السلام در جلساتی خصوصی با برخی از اصحاب خاص خویش همچون مفضل بن عمر جعفى، معاذ بن کثیر، عبدالرحمان بن حجاج، فیض بن مختار، یعقوب سراج، سلیمان بن خالد، صفوان جمّال و اسحاق و على - که از برادران امام کاظم (علیه السلام) بوده اند - بر امامت فرزندش امام کاظم (علیه السلام) اشاره نمود،[۱۰] لیکن در عین حال بنا به دلایل سیاسى، از جمله به دلیل وحشتى که از حاکمیت عباسیان وجود داشت، امام براى بسیارى از شیعیان خود ناشناخته ماند؛ زیرا امکان آن بود که اگر به صورت صریح و در ملاء عام، امامت امام کاظم علیه السلام معین گردد، از ناحیه خلفا تحت فشار قرار گیرد.
از جمله دلایل سردرگمی شیعیان پس از امام صادق (علیه السلام) می توان به موارد زیر اشاره کرد:
شدّت اختناق در عصر منصور درباره علویان، به ویژه امام صادق علیه السّلام- که عظمت فراوانى در جامعه داشت- سبب شد تا سردرگمى خاصى میان برخى از شیعیان، نسبت به رهبرى آینده به وجود آید.
دعوت و جذب شیعیان آن حضرت از طرف بعضى از فرزندان امام صادق علیه السّلام- که به ناحق داعیه امامت داشتند- و بهره گیرى آنان از این فرصت، مزید بر علت مىشد.
پراکندگى شیعیان نیز خود مشکل دیگرى بود؛ زیرا آنها در شهرهاى دور و نزدیک زندگى مى کردند و کسب اطمینان درباره امام واقعى براى آنان کار دشوارى بود.
امام صادق علیه السّلام در وصیت خویش براى این که جان امام بعد از خویش را حفظ کند، افزون بر دو فرزند خود، امام کاظم علیه السّلام، عبدالله و منصور عباسى را نیز وصىّ خود قرار داد.[۱۱]
مسأله اسماعیل بن جعفر بن محمد: از آنجا که او فرزند بزرگتر امام صادق علیه السّلام بود، شیعیان گمان مىکردند که رهبرى آینده شیعه از آن او خواهد بود. وى در حیات پدر وفات کرد و به طورى که در روایت آمده، امام صادق علیه السّلام اصرار داشتند تا شیعیان با دیدن جنازه او به مرگش یقین کنند. با این حال عده اى، پس از آن حضرت با داعیه مهدویت اسماعیل و یا بهانه هاى دیگر، فرقه ایى بنام خطابیه، باطنیه یا اسماعیلیه در شیعه به وجود آوردند.[۱۲]
این عوامل دست به دست هم داد و در ایجاد انشعاب میان شیعیان پس از شهادت امام صادق علیه السّلام بسیار مؤثر بود، به طورى که یکى از اصحاب امام کاظم علیه السّلام گفت: «ذهب النّاس بعد ابى عبداللّه علیه السّلام یمینا و شمالا.»[۱۳]
نوبختى انشعاب شیعه را به شش فرقه پس از رحلت امام صادق علیه السّلام بدین ترتیب برمى شمارد:
ناووسیه: کسانى که معتقد بر مهدویت خود امام صادق علیه السّلام بودند.
اسماعیلیه خالصه که هنوز بر زنده بودن اسماعیل اصرار مى ورزیدند.
آنان که به امامت محمّد فرزند اسماعیل اعتقاد داشتند.
دسته اى که به امامت محمّد بن جعفر دیباج معتقد بودند.
فطحیه: گروهى که امامت عبدالله افطح را قبول داشتند.
کسانى که به امامت موسى بن جعفر علیه السّلام اعتقاد داشتند.[۱۴]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
وصیت امام صادق(ع) و سرگردانی برخی شیعیان
در منابع آمده است امام صادق(ع) با توجه به سختگیریهای عباسیان و برای حفظ جان امام کاظم(ع)، پنج نفر از جمله خلیفه عباسی ـ را به عنوان وصی خود معرفی کرد.[۵۳] هرچند امام صادق(ع)، بارها امامِ پس از خود را به اصحاب خاصش معرفی کرده بود، اما این اقدام تا حدی وضع را برای شیعیان ابهامآلود کرد. در این دوره، برخی از اصحاب برجسته امام صادق(ع) مانند مؤمن طاق و هِشام بن سالم نیز دچار تردید شده بودند. آنان ابتدا به سراغ عبدالله اَفْطَح، که ادعای امامت کرده بود، رفتند و از او درباره زکات پرسیدند. اما پاسخهای عبدالله آنها را قانع نکرد. آن دو سپس با موسی بن جعفر(ع) ملاقات کردند و با پاسخهای وی قانع شدند و امامت او را پذیرفتند.[۵۴]
برخى از مهمترين موضوعات يادكردنىِ روزگار امام كاظم (علیهالسلام) عبارتاند از:
الف. برخاستن جنبشهاى انقلابى كه امام (علیهالسلام) برخى از آنها را تأييد مىكرد؛ همانند جنبش شهيد فخ. [۱۲]
ب. سازماندهى نظام سرّى رابطان به دست امام (علیهالسلام) كه وظيفه داشتند ارتباط ايشان را با شيعيان سامان دهند و فرمانهاى مقام امامت را بدانان برسانند. [۱۳]
ج. پيدايى برخى مسلکهاى انحرافى و اوجگيرى فعاليّتهاى عقيدتى و سياسى آنها.
برخى از اين مسلكها ادّعاى تشيّع نيز سر مىدادند، ولى به هيچ روى مقبول امام (علیهالسلام) نبودند. فرقههاى ناووسیّه، اسماعیلیّه، مبارکیّه، سمطیّه و فطحیّه چنين بودند. پديد آمدن اين فرقهها در قلمرو مكتب تشيّع شرايط حساسى را براى امام (علیهالسلام) پديد آورد كه تا آن زمان بىسابقه بود. امام (علیهالسلام) با تدبيرى خاص، توانست شيعيان را از اين چالش فكرى و عقيدتى برهاند و امامتِ مقبول آيين اسلام را براى آنان نمايان سازد.
د. سازشناپذيرى امام كاظم (علیهالسلام) در برابر حكومت و كژروىهاى ديگر جامعه اسلامى، مسئلهاى را پيش آورد كه براى امامان پيشين پيش نيامده بود. امام (علیهالسلام) براى مدّتى طولانى در زندان حبس شد.
حاكمان عبّاسى از وجود امام (علیهالسلام) بيمناک بودند و هر از چند گاهى ايشان را به زندان مىانداختند. روزگار حبس امام (علیهالسلام) در عهد هارون الرّشيد طولانىتر بود و بارها به زندان رفت.
انشعاب در شیعه دردوره امام کاظم(ع)
در دوره امامت موسی بن جعفر(ع)، فرقههای اسماعیلیه، فَطَحیه و ناووسیه شکل گرفت. هر چند در زمان حیات امام صادق(ع)، زمینه انشعاب در شیعه فراهم شده بود، اما انشعابی در میان آنان رخ نداد. ولی با شهادت امام صادق(ع)، و آغاز امامت موسی بن جعفر، شیعیان به فرقههای مختلفی منشعب شدند؛ گروهی از آنان، مرگ اسماعیل پسر امام صادق(ع) را انکار کرده، او را امام میدانستند. شماری از این گروه، که از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد را امام دانستند. این گروه به اسماعیلیه شهرت یافتند. برخی دیگر عبدالله اَفْطَح را امام دانسته، به فَطَحیه مشهور شدند ولی پس از مرگ او که حدود ۷۰ روز پس از شهادت امام صادق(ع) رخ داد، به امامت موسی بن جعفر معتقد شدند. شماری نیز به پیروی از شخصی به نام ناووس در امامت حضرت صادق(ع) توقف کردند و عدهای به امامت محمد دیباج معتقد شدند.[۵۵]
فعالیت غالیان در دوره امام کاظم(ع)
در دوره امام کاظم(ع)، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بَشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب موسی بن جعفر بود. او در زمان حیات امام، دروغهایی به آن حضرت میبست.[۵۶] محمد بن بشیر میگفت آن کسی که مردم به عنوان موسی بن جعفر میشناسند، آن موسی بن جعفری نیست که امام و حجت خداوند است[۵۷] و مدعی بود موسی بن جعفر حقیقی نزد وی است و میتواند امام را به آنها نشان دهد.[۵۸] او در شعبدهبازی مهارت داشت و صورتی مانند صورت امام کاظم(ع) ساخته بود و آن را به عنوان امام کاظم(ع) به مردم نشان میداد و برخی نیز فریب او را خورده بودند.[۵۹] محمد بن بشیر و پیروانش قبل از شهادت امام کاظم(ع) در جامعه شایعه کرده بودند که امام کاظم(ع) زندان نرفته و زنده است و نمیمیرد. [۶۰] امام کاظم محمد بن بشیر را نجس میشمرد و لعن میکرد و ریختن خون او را مباح دانست.[۶۱]
فعالیت علمی امام کاظم(ع)
از امام کاظم(ع) فعالیتهای علمی متفاوتی گزارش شده است؛ متن این فعالیتها در قالب روایات، مناظره و گفتگوی علمی در کتابهای حدیثی شیعه آمده است.[۶۲]
روایات امام کاظم(ع)
احادیث فراوانی از امام کاظم(ع)، در منابع حدیثی شیعه روایت شده است؛ این روایات بیشتر در موضوعات کلامی چون توحید،[۶۳]بداء،[۶۴] ایمان[۶۵] و نیز موضوعات اخلاقی است.[۶۶] همچنین مناجاتهایی از جمله دعای جوشن صغیر از وی نقل شده است. در اسناد این روایات از او با تعابیری چون الکاظم، ابیالحسن، ابیالحسن الاول، ابیالحسن الماضی، العالم[۶۷] و العبد الصالح یاد شده است. عزیزالله عطاردی ۳۱۳۴ حدیث از او در مُسْنَدُ الامام الکاظم گردآورده است.[۶۸] ابوعمران مَروَزی بغدادی (درگذشت: ۲۹۹ق) از عالمان اهلسنت نیز شماری از احادیث امام هفتم شیعیان را در مسند الامام موسی بن جعفر آورده است.[۶۹]
از موسی بن جعفر، آثار دیگری نیز روایت شده است:
علی بن جعفر، برادر امام کاظم(ع) کتابی با عنوان المسائل داشت که در آن مسئلههایی را که از امام کاظم(ع) پرسیده و جواب آنها را دریافت کرده بود ثبت کرده بود.[۷۰] موضوع این کتاب مسائل فقهی است.[۷۱] این کتاب با عنوان مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها توسط موسسه آل البیت منتشر شده است.
رسالهای درباره عقل که خطاب به هشام بن حکم نوشته شده است.[۷۲]
رسالهای درباره توحید که در پاسخ به سؤالات فتح بن عبدالله است.[۷۳]
علی بن یقطین نیز مسائلی را که از موسی بن جعفر فرا گرفته بود، در کتابی با عنوان مسائل عن ابی الحسن موسی بن جعفر جمعآوری کرده است.[۷۴]
مناظرهها و گفتگوها
مقالهٔ اصلی: مناظرات امام کاظم(ع)
مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم(ع) با برخی از خلفای عباسی،[۷۵] دانشمندان یهودی[۷۶] و مسیحی،[۷۷] ابوحنیفه[۷۸] و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قَرَشی هشت گفتگو از امام کاظم(ع)، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است.[۷۹] امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظرههایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است.[۸۰] با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون میخواست خویشاوندی پیامبر(ص) با خود را نزدیکتر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم(ع) در حضور هارون به نزدیکتر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد.[۸۱] گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسشهای آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.[۸۲]
سیره عبادی امام کاظم(ع)
بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم(ع) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبد صالح استفاده میشود.[۸۳] بر پایه برخی گزارشها امام کاظم(ع) آن قدر عبادت میکرد که زندانبانان او نیز تحت تأثیر قرار میگرفتند.[۸۴] شیخ مفید موسی بن جعفر را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه میکرد که محاسنش از اشک خیس میشد. او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ»(«گناه از بندهات بزرگ شد، پس عفو از پیشگاهت، نیکو و زیبا خواهد گردید) را تکرار میکرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» (بارالها از تو راحتی هنگام مرگ و گذشت هنگام محاسبه اعمال را، مسئلت می کنم) را در سجده میخواند.[۸۵] حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس میگفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب میکردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس میگویم».[۸۶]
نقش انگشتری امام کاظم(ع) «حَسْبِيَ اللهُ حَافِظِي؛ خداوند برای حفاظت از من کفایتم می کند.»[۸۷] و «الْمُلْكُ لِله وَحْدَهُ؛ مُلک وفرمانروايی تنها از آنِ خدای یگانه است.»[۸۸] بوده است.
سیره اخلاقی امام کاظم(ع)
در منابع شیعه و سنی، گزارشهای مختلفی درباره بردباری[۸۹][۹۰] و سخاوت امام کاظم(ع) وجود دارد.[۹۱][۹۲] شیخ مفید او را بخشندهترین مردم زمان خودش دانسته که شبها برای فقیران مدینه آذوقه میبرد.[۹۳] ابنعِنَبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شبها از خانه بیرون میرفت و کیسههایی از درهم همراه داشت و به هر کس میرسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، میبخشید تا بدانجا که کیسههای پول او ضربالمثل شده بود.[۹۴] همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار میرساندند نیز بخشش میکرد و وقتی به او خبر میدادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه میفرستاد.[۹۵] همچنین شیخ مفید امام کاظم(ع) را کوشاترین فرد در صله رحِم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.[۹۶]
دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل میکرد.[۹۷] گزارشهای مختلفی در منابع آمده که امام کاظم(ع) خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی میکردند، فرو میبرد.[۹۸]
بُشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.[۹۹][۱۰۰]
سیره سیاسی امام کاظم(ع)
برخی منابع گفتهاند امام کاظم به شیوههای مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید میکرد و میکوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.[۱۰۱] موارد زیر را میتوان از نمونههای تلاش او برای بیاعتبار کردن عباسیان برشمرد:
او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود به پیامبر(ص) در صدد مشروعیتبخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح میکرد و نشان میداد که او از عباسیان به پیامبر(ص) نزدیکتر است. از جمله در گفتوگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم(ع) با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مُباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(س) اثبات کرد.[۱۰۲][۱۰۳]
هنگامیکه مهدی عباسی رَدّ مَظالم میکرد، امام کاظم(ع) فدک را از او مطالبه کرد.[۱۰۴] مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری میکرد.[۱۰۵]ماجرای بازگرداندن فدک و تعیین حدود و مرزهایش توسط امام کاظم(ع) به هارون عباسی نیز منسوب است. [۱۰۶]
امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش میکرد، از جمله صَفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد.[۱۰۷] در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهدهدار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.[۱۰۸]امام کاظم(ع) همچنان از وی خواسته بود که ضمانت بدهد که دوستان اهلبیت(ع) را تکریم کند و امام هم متقابلاً به او ضمانت داده بود که گرفتار قتل، سختی و زندان نشود.[۱۰۹]
با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش میکرد. به عنوان مثال، در نامهای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.[۱۱۰] بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون میروم». او همچنین هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابیطالب و جلوگیری از قطع نسل آنان میپذیرفت.[۱۱۱] امام کاظم(ع) در نامهای از علی بن یقطین نیز خواسته بود مدتی به شیوه اهلسنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.[۱۱۲]
هارون در سفرش به مدینه هنگام زیارت قبر رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حضور سران قریش و رؤسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا ابن عم، و این را از روی فخرفروشی به دیگران گفت.
امام کاظم (علیهالسلام) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من).
میگویند رنگ هارون دگرگون شد و خشم از چهرهاش نمودار گردید.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد
امام کاظم(ع) و قیامهای علویان
دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیامهایی از سوی علویان علیه آنان همزمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهلبیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.[۱۱۳] سختگیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام شهید فخ، قیام یحیی بن عبدالله و تشکیل حکومت ادریسیان از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامت موسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.[۱۱۴] امام در این قیامها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام در طبرستان، در نامهای از همراهی نکردن وی گلایه کرد.[۱۱۵]
به گفته احمد بن ابراهیم حسنی و احمد بن سهل دو تن از تاریخنگاران زیدیمذهب در قرن چهارم هجری، امام کاظم(ع) هنگام واقعه فَخ، برای انجام حج در مکه بوده است.[۱۱۶] به گزارش این دو، موسی بن عیسی، یکی از عوامل دستگاه خلافت عباسی، هنگام جنگ امام را احضار کرد و امام به آنجا رفت و تا پایان کارزار همراه وی ماند.[۱۱۷] بر اساس این گزارش، پس از کارزار هنگامی که امام به سرزمین مِنا رفت، سرهای بریده شده را نزد او آوردند.[۱۱۸] مطابق نقل ابوالفَرَج اصفهانی، امام کاظم با دیدن سر صاحب فخ، آیه اِستِرجاع را خواند و با ذکر خوبیهایش، او را فردی درستکار معرفی کرد.[۱۱۹] مطابق گزارش بیهقی در لباب الانساب، پس از درگذشت صاحب فخ، امام کاظم بر پیکرش نماز خواند.[۱۲۰]
مطابق آنچه سید ابنطاووس از عالمان شیعه در قرن هفتم هجری نقل کرده، هادی عباسی قیام صاحب فخ را مستند به دستور امام کاظم دانسته است.[۱۲۱] اما بر اساس روایتی که کُلینی در کتاب کافی نقل کرده است، هنگامی که صاحب فخ قیام کرد، امام کاظم را به بیعت فراخواند، اما امام با ردّ بیعت، از او خواست وی را به بیعت وادار نکند و او نیز چنان کرد.[۱۲۲] عبدالله مامَقانی معتقد است درخواست بیعت صاحب فخ از امام کاظم، صوری بوده است تا در صورت موفقیت، خلافت را به او واگذار کند؛ ازاینرو امام از روی تَقیّه، وی را از قیام منع کرد، ولی در باطن از اقدام او راضی بود، همچنان که پس از شهادتش برای او طلب رحمت کرد.[۱۲۳] در مقابل برخی پژوهشگران بر این باورند که اگرچه روایتهایی در تأیید شخصیت صاحب فخ وجود دارد، اما آنها دلیلی بر تأیید قیام او از سوی امامان شیعه نیست.[۱۲۴] رسول جعفریان تاریخپژوه قرن ۱۵ق نیز اگرچه قیام فخ را در ردیف سالمترین قیامهای علویان بر ضد عباسیان دانسته، اما معتقد است چنین یقینی وجود ندارد که این قیام به دستور امام کاظم(ع) انجام گرفته باشد؛ بلکه میتوان گفت شیعیان امامی با این قیامها موافقتی نداشتند، چرا که در این مسئله با علویها درگیر بودند و میان آنان اختلافاتی پدید آمد.[۱۲۵]
برخوردهای امام کاظم با بنیعباس
امام کاظم علیه السّلام پس از شهادت پدر بزرگوارش امام صادق علیه السّلام در سال ۱۴۸، در زمان منصور دوانیقی امامت را عهده دار شد. منصور عباسى در سال ۱۵۸ در مکه مرد. جانشین وى تا سال ۱۶۹ فرزندش مهدى عباسى بود. پس از آن، یک سال هادى عباسى خلافت کرد و آنگاه هارون به خلافت رسید که امام در سال ۱۸۳ به دست او به شهادت رسید.
دورانى که امام کاظم علیه السّلام در آن زندگى مى کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگرى حکام عباسى بود. این اعمال فشار از زمان امام صادق علیه السّلام آغاز شد و تا زمان امام رضا علیه السّلام که دوره خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه یافت. مردم در زمان مأمون اندکى احساس امنیت سیاسى کردند، ولى دیرى نپایید که دستگاه خلافت بدرفتارى و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت. فشار سیاسى عباسیان در دورهاى آغاز شد که پیش از آن امام باقر و امام صادق علیهما السّلام با تربیت شاگردان فراوان، بنیه علمى و حدیثى شیعه را تقویت کرده بودند و جنبشى عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند. رسالت امام موسی کاظم (علیه السلام) آن بود تا در این حرکت علمى، توازن و تعادل فکرى را میان شیعیان برقرار کنند.
عصر امام کاظم علیه السّلام دوران بسیار سختى براى شیعیان بود و در این دوران حرکتهاى اعتراضآمیز متعددى از ناحیه شیعیان و علویان نسبت به خلفاى عباسى صورت گرفت که از مهم ترین آنها قیام فخ -در زمان حکومت هادى عباسى- و نیز جنبش یحیى و ادریس فرزندان عبدالله بود که در زمان هارون رخ داد. در واقع مهمترین رقیب عباسیان، علویان بودند و طبیعى بود که حکومت آنان را سخت تحت نظارت آنها بگیرد.[۱۵]
این وضعیت موجب می شد که امام کاظم غالبا راه تقیه را در پیش گیرد تا تشکل شیعه و رهبرى آنها را به طور پنهانى اداره نمایند. طبعا این وضعیت سبب مىشد تا تاریخ نتواند از حرکات سیاسى امام ارزشیابى دقیقى به عمل آورد. و به همین خاطر اسناد تاریخی در این مورد اندک است. با این حال نمونه هایی از مبارزه امام و برخورد او با دستگاه حاکم عباسى نقل شده است. از آن جمله تاکید بر عدم مشروعیت نظام حاکم و عدم همکاری با آن. به عنوان نمونه زمانى که صفوان بن مهران به عنوان یک شیعه خدمت امام کاظم علیه السّلام مشرف شد، آن حضرت به او فرمودند: همه کارهاى تو نیکو و زیبا است، جز یک کار. صفوان پرسید: اى فرزند رسول خدا! آن چیست؟ امام فرمود: این که شترهایت را به هارون کرایه مى دهى. صفوان گفت: من شترهایم را براى لهو و صید و امثال آن به وى کرایه نمى دهم، بلکه تنها براى سفر حج این کار را انجام مى دهد. در این کار او خودش هم مباشرتى ندارد بلکه دیگران را براى آن اجیر مى کند. امام فرمود: آیا به نظر تو کرایه دادن شترانت به آنها صحیح است؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود: آیا دوست دارى آنها تا انقضاى مدت کرایه و پس دادن شترانت زنده بمانند؟ صفوان گفت: آرى. امام فرمود: هر کس بخواهد آنها زنده بمانند، در صف آنان قرار مى گیرد و هر کس که از آنها باشد داخل جهنم مى شود. پس از آن، صفوان تمامى شتران خود را فروخت و وقتى هارون از علت این کار پرسید، جواب داد: دیگر پیر شدهام و غلامانم چنانکه باید به این کار نمى رسند. هارون گفت: مى دانم به اشاره چه کسى شترانت را فروختهاى؛ موسى بن جعفر.
نوع دیگر از برخورد امام کاظم علیه السّلام با خلافت عباسى، حرکتى بود که امام در برخورد با على بن یقطین داشت و از وى خواست تا در دربار عباسى بماند و بکوشد تا شیعیان را از گرفتارى نجات دهد. على بن یقطین در شمار اصحاب خاص امام کاظم علیه السّلام بود که در دستگاه خلافت عباسى داراى نفوذ بود. او در دوره مهدى و هارون نفوذ فراوانى داشت و از آن به نفع شیعیان بهرهگیرى مىکرد. زمانى که او از امام خواست اجازه دهد تا خدمت دستگاه خلافت را ترک گوید، امام از دادن چنین اجازهاى خوددارى کرده و فرمود: این کار را نکن که ما به تو در آنجا انس گرفته ایم و تو مایه عزّت برادرانت (شیعه) هستى و شاید خدا به وسیله تو شکستى از دوستانش را جبران نموده و توطئه هاى مخالفان را درباره آنها بکشند. اى على! کفّاره گناهان شما همانا نیکى به برادرانتان است.
امام کاظم(ع) در زندان
امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستینبار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۲۶] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال ۱۷۹ق در مدینه دستگیر[۱۲۷] و در ۷ ذِیحَجّه در بصره در خانه عیسی بن جعفر زندانی شد.[۱۲۸] بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامهای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۲۹] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم(ع) سالهای پایانی عمر خود را در زندانهای فضل بن یحیی و سِندی بن شاهک گذراند.[۱۳۰]
در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون؛ کسی که در سیاهچالها شکنجه میشد به او سلام داده شده است.[۱۳۱] در زیارتنامه امام از زندان او به ظُلَمالمطامیر نیز یاد شده است. مطموره به زندانی گفته میشود که دراز کردن پا و خوابیدن در آن ممکن نباشد. همچنین زندانهای زیرزمینی بغداد به دلیل مجاورت با دجله، مرطوب و نمناک (مطموره) بوده است.[۱۳۲]
درباره دلیل دستگیری امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال وی به زندان، گزارشهای متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارشها دلیل دستگیری موسی بن جعفر به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر، برادرزادهاش نزد هارون بوده است.[۱۳۳] گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از این بیم داشت که اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومتش شود.[۱۳۴] همچنین بر پایه برخی گزارشها دلیل زندانیشدن امام کاظم(ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هِشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمیکردند.[۱۳۵] این گزارشها مناظرههای هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمردهاند.[۱۳۶]
شهادت امام کاظم
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام را جمعه هفتم صفر، یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال ۱۸۳ قمری در ۵۵ سالگی گفته اند. گروهی هم روز پنجم رجب سال ۱۸۳ و گروه اندکی هم سال ۱۸۶ هجری دانستهاند. شیخ مفید روز جمعه ۲۴ رجب را روز شهادت ایشان میداند، ولی تاریخ معروف و مشهور، همان ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری است.[۳]
روزهای آخر عمر امام کاظم(ع) در زندان سِنْدی بن شاهِک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون عباسی امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۱۳۷] بنابر قول مشهور،[۱۳۸] شهادت وی روز جمعه، ۲۵ رجب سال ۱۸۳ق در بغداد رخ داده است.[۱۳۹] بنابه گفته شیخ مفید، شهادت امام در ۲۴ رجب بوده است.[۱۴۰] درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم(ع) نظرات دیگری هم وجود دارد از جمله سال ۱۸۱ و ۱۸۶ق.[۱۴۱][۱۴۲] مناقب به نقل از اخبارالخلفا گزارش کرده است که چون امام کاظم(ع) به درخواست هارون حدود فدک را مشخص کرد ولی به گونهای حدودش را تعیین کرد که تمام مرزهای جهان اسلام آن روزگار را فراگرفت و باعث خشم هارون شد تابدان حد که به امام گفت چیزی برای ما باقی نگذاشتی و از همین جا تصمیم بر کشتن امام گرفت. [۱۴۳]
درباره کیفیت شهادت امام کاظم (علیه السلام) سه روایت مختلف نقل شده است:
شهادت آن حضرت در پى مسموم کردن امام صورت گرفته است که این در روایتى از امام رضا علیه السّلام آمده است. همینطور روایات دیگرى که یحیى بن خالد را به قتل آن حضرت متهم مىکند، این نکته آمده است.
در نقلى آمده است که آن حضرت را در فرشى پیچانده و چنان فشار دادهاند که حضرت به شهادت رسیده است.[۲۷]
روایت دیگر آن است که مستوفى نقل کرده: شیعه گویند به فرمان هارون الرشید سرب گداخته در حلق ایشان ریختند.[۲۸]
در این باره روایتى که بیش از همه شهرت دارد، مسموم ساختن امام است. پس از شهادت امام، جسد مبارک آن حضرت را به دو دلیل در معرض دید خواص اهل بغداد و عموم مردم قرار دادند:
بنا به نوشته اربلى، سندى بن شاهک، فقها و وجوه اهل بغداد را که هیثم بن عدى نیز در میان آنها دیده مىشد، بر سر جسد مبارک امام آورد تا ببینند زخم و جراحت و یا آثار خفگى در بدن آن حضرت وجود ندارد و به مرگ طبیعى از دنیا رفته است.
همچنین از آنجا که برخى از شیعیان معتقد به مهدویت آن حضرت بودند و یا احتمال داشت اعتقاد به مهدویت او پیدا کنند، جسد امام را روى پل بغداد بر زمین نهادند و یحیى بن خالد دستور داد تا فریاد زنند: این موسى بن جعفر است که رافضه معتقدند او نمرده است. پس از آن مردم آمده و او را در حالى که از دنیا رفته بود نگاه کردند. آنگاه جنازه را در «باب التین» بغداد در مقبره قریشىها دفن کردند.[۲۹]
تاریخ شهادت امام کاظم علیهالسلام بنا به نقل شیخ صدوق، ۲۵ ماه رجب ۱۸۳ قمری و بنا به نقل شیخ مفید ۲۴ رجب، و در نقل مستوفى، روز جمعه ۱۴ صفر بوده است.
پس از آنکه موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، سندی بن شاهک برای اینکه جلوه دهد که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، عدهای از فقها و سرشناسان بغداد را حاضر کرد و پیکر امام را به آنها نشان داد تا ببینند در بدن امام جراحتی وجود ندارد. همچنین به دستور او پیکر امام را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.[۱۴۴] درباره چگونگی شهادت وی گزارشهای متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخنویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کردهاند[۱۴۵][۱۴۶] در گزارشی نیز آمده او را با پیچیدن در فرش، به شهادت رساندهاند.[۱۴۷]
برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده است: یکی اثبات اینکه او به مرگ طبیعی از دنیا رفته و دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشتهاند.[۱۴۸]
درباره حبس امام موسی (علیهالسلام) به دست هارون الرشید، شیخ مفید در الارشاد روایت میکند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن برمک بوده است.
زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به نام جعفر بن محمد بن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد، جعفر بن محمد بن اشعث را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و برمکیان از مقام خود بیفتند.
جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قائل به امامت امام موسی (علیهالسلام)، و یحیی این معنی را به هارون اعلام میداشت. سرانجام یحیی بن خالد، پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند.
میگویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود و اگر ناچار میخواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او میدهند تا آنجا که ملکی را توانست به سی هزار دینار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در کنار قبر حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گفت یا رسول اللّه از تو پوزش میخواهم که موسی بن جعفر را به زندان میافکنم زیرا او میخواهد امت تو را بر هم زند و خونشان را بریزد.
آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفر بن منصور فرستادند. عیسی پس از مدتی نامهای به هارون نوشت و گفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد و یا من او را آزاد خواهم کرد.
هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد.
چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد.
هارون عبّاسى، وجود امام كاظم (علیهالسلام) را در زندان نيز تاب نياورد و فرمان داد ايشان را مسموم كنند.
آخرالامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد. بدينسان، امام (علیهالسلام) به سال ۱۸۳ ه. در پنجاه و پنج سالگى در زندان بغداد به شهادت رسيد.
چون آن حضرت وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببینند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش (كاظمين عراق) دفن کردند. [۱۴]
آرامگاه: حرم کاظمین
پیکر موسی بن جعفر(ع) را در مقبره خانوادگی منصور دوانیقی که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند.[۱۴۹] به گفته اثبات الوصیه، موسی بن جعفر خود پیش از وفاتش این مکان را خریداری کرده بود.[۱۵۰] مدفن او به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای دفن بدن امام در این مقبره، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.[۱۵۱]
آرامگاه امام کاظم(ع) و امام جواد(ع)، در منطقه کاظمین در بغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان بهویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا(ع)، ثواب زیارت قبر امام کاظم(ع)، با زیارت قبر پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) برابری میکند.[۱۵۲]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم نهم امام کاظم ع
ادامه مطلب را ببينيد