وحشت واشنگتن از پیام اخیر رهبر انقلاب به آمریکا | تهران دیگر نیازی به مذاکره یا عقبنشینی نمیبیند
تحلیل مؤسسه واشنگتن از سخنرانی اخیر رهبر انقلاب اسلامی نشان میدهد که تهران دیگر نیازی به مذاکره یا عقبنشینی نمیبیند و آماده است در هر زمان و مکانی منافع آمریکا و اسرائیل را تحت فشار قرار دهد.

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از فارس، سخنرانی اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی در آستانه ۱۳ آبان، سالروز تسخیر لانه جاسوسی و روز ملی مبارزه با استکبار، بازتاب گستردهای در محافل تحلیلی و امنیتی غربی داشته است. در این سخنرانی، آیتالله خامنهای با تأکید بر ضرورت تداوم مقاومت در برابر آمریکا و رژیم صهیونیستی، هرگونه مذاکره مجدد با واشینگتن را «بیفایده و مضر» دانست و شروطی غیرقابل تحقق برای هرگونه بازنگری در روابط با آمریکا مطرح کرد؛ از جمله پایان حمایت از رژیم صهیونیستی و خروج نظامی کامل آمریکا از منطقه.
همین مواضع قاطعانه، بهویژه در فضایی که غرب انتظار داشت تهران پس از جنگ دوازدهروزه رویکردی محتاطتر اتخاذ کند، پیام روشنی از بازگشت به گفتمان مقاومت و اعتمادبهنفس راهبردی ایران ارسال کرد.در پی این سخنرانی، پاتریک کلاوسون، تحلیلگر برجسته مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک و از چهرههای شناختهشده در مطالعات ایران، در تحلیلی جامع تصریح کرده است که جمهوری اسلامی دیگر خود را در موقعیتی نمیبیند که ناگزیر به مذاکره یا مصالحه با آمریکا باشد.
برعکس، او نتیجه میگیرد که تهران اکنون از موضع قدرت سخن میگوید و خود را در موقعیتی میداند که میتواند منافع آمریکا و اسرائیل را در هر زمان و مکانی که لازم بداند، تحت فشار قرار دهد یا به آن آسیب بزند.
به باور کلاوسون، سخنان آیتالله خامنهای در این مقطع نه صرفاً یک موضعگیری نمادین، بلکه نشانهای از شکلگیری مرحلهای تازه در راهبرد بازدارندگی ایران است؛ مرحلهای که در آن، بازگشت به میز مذاکره جای خود را به آمادگی برای مواجهه مستقیم و نامتقارن با دشمنان منطقهای و جهانی داده است. مهمترین محورهای این تحلیل قابل توجه او را در ادامه مرور میکنیم
۱. بازتاب تحولات روانی و سیاسی در سخنان رهبر ایران
کلاوسون در این تحلیل با تمرکز بر دگرگونی لحن و محتوای سخنرانیهای آیتالله خامنهای آغاز میشود. نویسنده این تغییرات را شاخصی از وضعیت ذهنی و سیاسی جمهوری اسلامی پس از جنگ دوازدهروزه میداند، از شوک و خستگی در روزهای ابتدایی پس از جنگ، تا بازگشت به اعتمادبهنفس و روحیه پیروزیطلبی در ماههای بعد. این تحول، از دید نویسنده، نشانگر احیای ثبات در رأس نظام و بازسازی قدرت روانی حاکمیت است.
۲. تثبیت روایت پیروزی در دستگاه تبلیغاتی ایران
در بخش دوم، این تحلیل نشان میدهد که چگونه چهرههایی چون علی لاریجانی، با تکیه بر منابع اسرائیلی و غربی، روایت «پیروزی ایران» را در جنگ تقویت کردهاند. هدف از این روایتسازی، تحکیم انسجام داخلی، مشروعیت نظامی و اعتمادبهنفس ملی معرفی میشود. این رویکرد، بهزعم کلاوسون، بخشی از راهبرد جمهوری اسلامی برای بازدارندگی ادراکی در برابر غرب است و از تسلط مقامات جمهوری اسلامی به منابع و روایات اسرائیلی-آمریکایی خبر میدهد.
۳. آسیبپذیری اسرائیل و تغییر موازنه بازدارندگی
کارشناس برجسته مسائل ایران در تحلیل خود تصریح میکند که حملات موشکی ایران به زیرساختهای کلیدی اسرائیل (پالایشگاه حیفا، تأسیسات نظامی و مراکز تحقیقاتی وایزمن) ضربهای واقعی به توان بازدارندگی اسرائیل وارد کرده و این مهم در داخل ایران، به عنوان نشانهای از برتری تاکتیکی و راهبردی تعبیر شده است. هرچند نویسنده این ارزیابی را اغراقآمیز میداند، اما اذعان میکند که ایران درک خود را از «برتری موشکی» تثبیت کرده است.
۴. بیاعتمادی عمیق نسبت به مذاکره و بازگشت به گفتمان قدرت
یکی از محورهای مهم کلاوسون در ارائه این تحلیل، اشاره به تأکید آیتالله خامنهای بر نفی هرگونه مذاکره جدید با آمریکا است. او توضیح میدهد که رهبر ایران، مذاکره را معادل «تسلیم و نابودی عزت ملی» میداند و راهحل را در «قوی شدن» میبیند. از نگاه تحلیلگر، این موضع، نشاندهنده عبور ایران از سیاست انعطافپذیر به سیاست بازدارندگی سخت است؛ به بیان دیگر، نظام جمهوری اسلامی ایران بهجای معامله، بر قدرتنمایی متکی شده است.
۵. برداشت متفاوت ایران و آمریکا از نتایج جنگ
تحلیلگر مؤسسه واشنگتن تأکید میکند که برداشت ایران از جنگ ۱۲ روزه، کاملاً معکوس برداشت غربی است. در حالی که واشنگتن و تلآویو آن را نشانه ضعف ایران میدانند، تهران آن را «اثبات برتری راهبردی» خود تفسیر میکند. نویسنده هشدار میدهد که آمریکا باید این تفاوت ادراکی را جدی بگیرد، زیرا ممکن است محاسبات آینده تهران بر اساس همین باور شکل گیرد. این ادراک باعث میشود ایران در هر زمان و مکان دلخواه، منافع آمریکایی-اسرائیلی را در معرض تهدید قرار دهد.
۶. بازسازی بازدارندگی از محور هستهای به محور موشکی
در پایان تحلیل، نویسنده خاطرنشان میکند که ایران اکنون تمرکز بازدارندگی خود را از برنامه هستهای به برنامه موشکی منتقل کرده است. تهران در حال بازسازی کارخانههای موشکی تخریبشده است و از چین برای تأمین مواد دومنظوره کمک میگیرد. از این منظر، ارزیابی میزان احیای ظرفیت موشکی ایران، شاخص بهتری از زمان احتمالی چالش مستقیم بعدی با اسرائیل و آمریکا محسوب میشود.
۷. پیامدهای سیاستی برای ایالات متحده
جمعبندی تحلیل هشدار میدهد که ایران در وضعیت کنونی احساس نیاز به عقبنشینی یا مذاکره ندارد و برعکس، اعتمادبهنفس راهبردی بالایی دارد. بر همین اساس، توصیه میشود واشنگتن فرض را بر این بگذارد که توافق پایدار با ایران در آینده نزدیک حاصل نخواهد شد و باید برای دورهای طولانی از رقابت و بازدارندگی آماده بماند، بهویژه در حوزه موشکی.
جمعبندی
رهبر انقلاب اسلامی با اتکا بر تجربه تاریخی، تیزبینی نظری و شناخت عمیق از وقایع میدانی، مسیر آتی کشور را در «قوی شدن» در تمام حوزههای راهبردی ترسیم کردند.
در واقع، مقام معظم رهبری با درک دقیق از نقاط قوت و ضعف طرف مقابل، توانسته چارچوبی از استقلالخواهی فعال و بازدارندگی هوشمند را بنیان نهد که در آن، گفتوگو جای خود را به ابتکار عمل و اقتدار میدهد. چنین درکی، حاصل چندین دهه تجربه در مواجهه با فشارهای نظامی، سیاسی و اقتصادی غرب است و اکنون بهروشنی در جهتدهی به سیاست کلان کشور نمود یافته است.
تحلیل پاتریک کلاوسون از این سخنرانی نشان میدهد که «استکبارستیزی» همچنان به عنوان مؤلفه اصلی هویت راهبردی جمهوری اسلامی پابرجاست و یک دکترین پویا برای صیانت از استقلال و عزت ملی محسوب میشود. از نگاه او، مواضع اخیر رهبری بیانگر انتقال آگاهانه جمهوری اسلامی از مرحله مقاومت صرف به مرحله پیشدستی راهبردی است؛ جایی که ایران نهتنها در برابر فشارها عقبنشینی نمیکند، بلکه مسیر روشنی برای نسل جوان خود ترسیم کرده است.
فرمانده سنتکام: ایران هزاران سال است که ایستاده و باز هم خواهد ایستاد!
تصاویر گشت زنی میگ ۲۹ در آسمان تهران | مانورپذیری استثنایی و برتری در نبردهای هوایی از ویژگیهای این جنگنده است + فیلم
برد این موشک فراتر از تمام سامانههای موشکی جهان است | قصد تهدید هیچ کشوری را نداریم
اختلاف جمهوری اسلامی و آمریکا، ذاتی است نه تاکتیکی/ ۱۳ آبان روز افتخار و پیروزی است؛ این روز نباید از حافظه ملی پاک شود
وحشت آمریکا از پیام اخیر رهبر انقلاب
تنش هستهای بالا گرفت | هشدار اروپا به روسیه: جنگ هستهای هیچ پیروزی ندارد
هشدار جدی کرملین به ترامپ؛ ما هم وارد تقابل هستهای میشویم
ماجرای ابرهای خطی در آسمان تهران چیست؟ + ویدئو
روسیه از ایران حمایت هم کند نتایج خوبی ندارد + ویدئو | ایران هیچ وقت اولویت آنها نبوده است
• دستگيري تعدادي از پرسنل مرکز حفاظت و اطلاعات قوه قضاييه صحت دارد؟ دنیای اقتصاد
• انتقال جنگنده سوخو -۳۵ و سامانه اس-۴۰۰ به ايران؛ آمريکا نگران شد همشهری آنلاین
• فوري | جزئيات دقيق حادثه تلخ براي صابر کاظمي؛ دوربين استخر اين لحظات مهم را ثبت کرد همشهری آنلاین
• انتقال جنگنده سوخو -۳۵ و سامانه اس-۴۰۰ به ايران افکار نیوز
• وحشت واشنگتن از پيام اخير رهبر انقلاب به آمريکا | تهران ديگر نيازي به مذاکره يا عقبنشيني نميبيند همشهری آنلاین
• انتقال تسليحات به ايران با هواپيماهاي سنگين روسي نامه نیوز
• ناصر آراسته از دنيا رفت همشهری آنلاین
• فرمانده سنتکام: ايران هزاران سال است که ايستاده و باز هم خواهد ايستاد! افکار نیوز
• غرش ميگ ۲۹ در فرودگاه مهرآباد با ۴ موشک جنگي +ويديو اطلاعات
• فردا شب همه به آسمان نگاه ميکنند شاخص برتر
• برد اين موشک فراتر از تمام سامانههاي موشکي جهان است | قصد تهديد هيچ کشوري را نداريم همشهری آنلاین
• ببينيد/ هشدار جدي پوتين به ترامپ/ مراقب باش! اکوایران
• ترکيه ابرهاي ايران را ميدزدد؟ | فناوري هارپ وجود ندارد | بارورسازي ابرها در سطح ملي عملي نيست همشهری آنلاین
• جدول گروه هاي ۴ گانه ليگ قهرمانان آسيا؛ صعود استقلال به اما و اگر کشيد! مشرق نیوز
• پيشبيني رئيس شوراي حزبالله: جنگ اسرائيل عليه ايران بعيد است، بازدارندگي موشکي قدرتمند است اقتصاد نیوز
• دهکهاي ۱ تا ۷ براي خريد آماده شوند؛ منابع مالي کالابرگ تامين شد گسترش نیوز
• بازنشستگي تأمين اجتماعي با ۱۵ سال سابقه + جزئيات پارس نیوز
• بيانيه سازمان اطلاعات سپاهپاسداران در رابطه با شايعه مرتبط قوهقضائيه مشرق نیوز
• تلخترين تصوير بازي استقلال در اردن براي هواداران خبرورزشی
• جستجوي بوي فرزند در رفيق او | اشکهاي بيامان پدر صابر کاظمي و فرهاد قائمي در آغوش يکديگر + ويدئو همشهری آنلاین
• مجسمه پادشاه ساساني در ميدان انقلاب رونمايي ميشود خبرگزاری تسنیم
• فيلم/ آغاز مراسم تشييع صابر کاظمي در آق قلا مشرق نیوز
• اولين تصاوير از مراسم خاکسپاري صابر کاظمي رسيد اطلاعات
• سوال يک جوان بيکار از آيتالله سيستاني درباره شرايط مهاجرت + پاسخ همشهری آنلاین
• خريد روز عروسي منجر به قتل شد!/ داماد در انتظار محاکمه دنیای اقتصاد
• قانون جديد بازنشستگي بالاخره اعلام شد گسترش نیوز
• تمجيد فرمانده سابق سنتکام از عظمت ايران نامه نیوز
• افزايش قيمت بنزين قطعي است؛ آمادهباش براي دهکهاي ۹ و ۱۰! تازه نیوز
• انار خوب چه خصوصياتي دارد ؟ | نکات خريد و نگهداري انار؛ راهنماي انتخاب انار سالم و ماندگار همشهری آنلاین
• پسر نوجوان به اتهام آزار يک کودک دستگير شد صد آنلاین
• دولت بالاخره قيمت بنزين آزاد و سهميهاي اعلام کرد اطلاعات
• اظهارات مقام ارشد پاکستان درباره موشک هاي ايراني اقتصاد نیوز
• تکرار سناريوي اينتر براي طارمي در المپياکوس! خبرورزشی
• روايت ستاره واليبال کويت درباره صابر کاظمي؛ همه شوکه شديم افکار نیوز
• نبيه بري: جنگي در کار نيست/ هيچ مذاکره مستقيمي با اسرائيل نخواهيم داشت خبرگزاری تسنیم
• خبر جديد درباره مرحله پنجم طرح کالابرگ الکترونيک دنیای اقتصاد
• پرواز ابدي پشتخطزن افسانهاي/ آخرين پرش «صابر کاظمي» به سوي آسمان خبرگزاری تسنیم
• خبر خوب وزير کار براي کارگران + جزييات اکوایران
• پيش بيني قيمت مسکن از سوي دو کارشناس/ رالي قيمت مسکن تهران و کشور، از کي شروع شد؟ اقتصاد نیوز
• افزايش قيمت بنزين قطعي شد/ اين دهکها آماده باشند اقتصاد آنلاین
• راي قوه قضائيه درباره موضوع مابهالتفاوت تغيير عنوان شغلي/کاهش تنشهاي ميان کارگر و کارفرما اکونگار
• تاثير شگفتانگيز «آه کشيدن» در سلامت انسان شاخص برتر
• روز سخت جولاني در شوراي امنيت / نام جولاني از فهرست تحريمها حذف ميشود؟ دنیای اقتصاد
• هشدار رسمي به سرپرستان خانوار؛ نحوه ورود و ثبت شماره شبا در سامانه سيمين اعلام شد گسترش نیوز
• پارلمان استراليا سپاه پاسداران را در فهرست ملي تروريسم قرار داد دنیای اقتصاد
• کشف يک جسد در رختخواب / قاتل: او به مادرم که مستاجرش بود توهين و فحاشي کرد اقتصاد نیوز
• وحشت آمريکا از پيام اخير رهبر انقلاب افکار نیوز
• مذاکرات محرمانه اسرائيل با حماس افکار نیوز
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
ایران ۲۰۰ سال قبل تا ۱۳۵۷ و تا بحال
ایرانِ قبل از «معاهده پاریس» و بعد از آن را ببینید! +نقشه
افغانستان همیشه تاریخ بخشی از ایران بود؛ بخشی از «خراسان بزرگ». از ۵۰۰ سال پیش به اینطرف هم حساب کنیم در دوره صفویان بخش بزرگی از افغانستان ازجمله ولایت هرات جزو خاک ایران بود. بود و بود تا اینکه پای انگلیس به منطقه باز شد!
۴مارس سال ۱۸۵۷ میلادی تاریخی است پای یک قرارداد تلخ برای ایران؛ «معاهده پاریس»! این معاهده که در سال ۱۲۳۵ شمسی در فرانسه امضا شد میان ایران و انگلستان بود بر سر افغانستان! حالا ماجرا چه بود که این همه کشور درگیر شده بودند؟ از زمان صفویان بخش بزرگی از افغانستان جزو امپراتوری ایران بود؛ در این حد که شاه عباس صفوی در هرات به دنیا آمد. پس از سقوط صفویه بخشهایی از این سرزمین از دست رفت و افتاد دست ازبکها یا حکومتهای محلی تا اینکه نادرشاه افشار دوباره افغانستان را پس گرفت. پس از آن هم افغانستان بارها و بارها دست به دست شد تا اینکه در دوره قاجار بخشهایی به مرکزیت ولایت هرات برای ایران مانده بود. آنهم البته مشکلات زیاد داشت؛ هر بار قاجارها لشکر میکشیدند آن طرفها همه مطیع میشدند و وقتی لشکر بازمیگشت همه شاه میشدند و خلاصه حاکیمت ایران بر هرات همیشه درعمل با ابهام همراه بود. تا اینکه محمدشاه قاجار یکبار رفت هرات را درست و حسابی پس بگیرد و داشت موفق میشد که انگلیسیها پریدند وسط و کشتی آوردند جنوب ایران و جزیره خارک را تصرف کردند و به ایران اعلان جنگ دادند!
منافع انگلیس به خطر افتاد
حالا به انگلیس چه ربطی داشت؟ آن روزگاران کمپانی هند شرقی داشت هند را میچاپید و برای خودش لشکر و کشور داشت و افغانستان هم به نظرش دروازه هند بود و مسیر تجارت جهانیاش. همان موقع سفارت انگلیس در ایران به وزیرخارجه انگلیس پیام داده بود که: «در صورتی که ایران هرات و خیوه و بخارا را تصرف کند کنترل آسیایمیانه از دست ما خارج خواهد شد.» القصه، آن قدر به ایران فشار نظامی و سیاسی آوردند که محمدشاه قاجار لشکرش را از هرات بازگرداند.
https://snn.ir/files/fa/news_albums/917188/6715/resized/resized_1313512_934.png
نقشه ای غربی از قلمرو ایران پیش از معاهده پاریس
ناصرالدین زورش به زورگوها نرسید
دفعه بعد ناصرالدین قاجار خواست کار ناتمام پدرش را تمام کند و لشکر کشید به افغانستان. این بار کمپانی هند شرقی افغانستان را هم مال خود کرده بود و تازه با افغانستانیهای آزادیخواه که علیه اشغال کشورشان میجنگیدند جنگهای طولانی داشت. لشکر ناصرالدین که به هرات رسیدند و شهر تصرف شد همانروز انگلیس به ایران اعلان جنگ داد؛ ۸ کشتی جنگی به همراه تعدادی کشتی پشتیبانی وارد آبهای جنوب ایران شدند و به جزایر ایرانی حمله کردند و چند ماه بعد جزیره خارک و بنادر بوشهر و خرمشهر و حتی بخشهایی از جنوب ایران را اشغال کردند. در این میان انگلیسیها سلطان عمان را هم تشویق کردند تا به بندرعباس حمله کند که بعدا معلوم شد انگلیسی بازی درآوردهاند در حد اعلاء. ناصرالدین هم که دید زورش به زورگویی انگلیسیها نمیرسد میانجیگری فرانسه را پذیرفت و «فرخ خان امین الملک» سفیر ایران در فرانسه و «لرد کاولی» سفیر انگلیس در فرانسه رفتند و نشستند و معاهده پاریس را تنظیم کردند و هرات هم مانند بخشهای دیگر افغانستان رفت که رفت. هرات تحت الحمایه انگلیس شد و بعدها به افغانستان پیوست.
ناصرالدین چه کرد؟
حالا ببینیم طبق متن معاهده ۱۵ ماده ای پاریس ناصرالدینخان چه کرد! اول این که افغانستان را بخشید: «اعلیحضرت شاهنشاه ایران راضی میشود که ترک بکند کل ادعای سلطنتی بر خاک و شهر هرات و ممالک افغان و هرگز مطالبه نکند از رؤسای هرات و ممالک افغان هیچ علامت اطاعت مثل سکه و خطبه و باج و نیز اعلیحضرت تعهد میکند که بعد از این از هر مداخله در امورات داخله افغانستان اجتناب نماید و قول میدهند که هرات و تمام افغانستان را مستقل شناخته و هرگز درصدد اخلال استقلال این ولایات برنیایند.» خائنها را هم بخشید: «اعلیحضرت شاهنشاه ایران تعهد میکند که بلافاصله بعد از مبادله امضانامههای این عهدنامه یک عفونامه کامل اعلام نماید که به واسطه آن جمیع رعایای ایران که در وقت جنگ با مراوده خود با عساکر انگلیس، مصدر خیانتی شده باشند از عقوبت این حرکت خود معاف باشند به طوری که هیچ کس هر درجه که داشته باشد به جهت این حرکت خود مورد تنبیه و اذیت و تعدی نخواهد بود. سفارت انگلیس را هم که قبلا تعطیل شده بود، بازگشایی کرد: «بلافاصله بعد از مبادله امضانامه های این عهدنامه سفارت انگلیس مراجعت به طهران خواهد کرد و دولت ایران قبول مینماید که سفارت مذکور را با معذرت و تشریفات معینه... بپذیرند. بر اساس توافقات در پاریس با انگلیسیها ناصرالدین یک پیمان هم بست با دولت عمان و بندرعباس و چابهار را برای مدت ۲۰ سال به بهای اندک اجاره داد به آنها؛ این همان انگلیسیبازی بود. در مقابل چه به دست آورد که بالاخره حتی شده روی کاغذ کمی خوشحال باشد؟ دوستی با انگلیس را: از روز مبادله امضانامههای عهدنامه حال فیمابین اعلیحضرت شاهنشاه ایران و اعلیحضرت شاهنشاه انگلیس و ایرلاند و نیز فیمابین اخلاف و ممالک و رعایای طرفین صلح و دوستی دایمی خواهد بود!
https://snn.ir/files/fa/news_albums/917188/6716/resized/resized_1313513_623.png
نقشه ای با مقیاس غیردقیق که در آن، بخش جداشده از ایران بر اساس معاهده پاریس بهصورت تقریبی ترسیم شده است
معاهده پاریس؛ داستان غمانگیز جدایی هرات و بلخ و کابل و قندهار و قسمتی از سیستان از ایران
معاهده ای در سال ۱۸۵۷ میلادی ، ۱۲۳۵شمسی «۱۶۸ سال پیش» منعقد شد که مطابق آن، هرات و ... از ایران جدا شد. سرزمینی که امروزه در تقسیمات کشوری بخشی از ایران، افغانستان و ترکمنستان شناخته میشود، در جغرافیای تاریخی ایران قدیم، بخشی از ایالت خراسان بزرگ به شمار میرفت و هرات که امروزه در افعانستان قرار دارد، تا دوره قاجار از شهرهای مهم ایران محسوب میشد. در دوره ناصرالدین شاه، با انعقاد معاهده پاریس، این شهر از ایران جدا شد و تحت نفوذ بریتانیا قرار گرفت. جدایی هرات از ایران که با دخالت دولت بریتانیا و برخی از سیاستمداران ایرانی روی داد، لطمه بزرگی به تمامیت ارضی ایران وارد کرد. این جدایی نشان از اهمیت استراتژیک هرات برای انگلستان داشت که آن را دروازه ای جهت ورود دیگر کشورها به هند و از دست رفتن منافع خود در این کشور قلمداد میکرد.
آنچه باید درباره معاهده پاریس بدانید: - علت جدایی هرات از ایران چه بود؟ - تصرف هرات
تهدید ایران به تخلیه هرات - هرات در زمان کدام پادشاه از ایران جدا شد؟ - هرات بهموجب کدام عهدنامه از ایران جدا شد؟ - نقشه ایران قبل از معاهده پاریس
در سال ۱۲۸۳ ، ۱۲۰ سال قبل قسمتی از بلوچستان از ایران جدا شد
قرارداد گلداسمیت یا قرارداد گلداسمید، به دو قراردادی است، که توسط فردریک جان گلدسمید طراحی و ناصرالدین شاه قاجار تأیید و تصویب شد. از این دو قرارداد، اولی در سال ۱۲۴۹ خورشیدی صورت گرفت که منجر به جدایی مکران و بلوچستان شد. این سرزمینها از ایران به امپراتوری بریتانیا واگذار شد، که امروزه شامل ایالتهای بلوچستان و خیبر پختونخوا پاکستان میشود، که در طی حمله نادرشاه به هند به ایران اضافه شده بودند. قرارداد دوم در ۱۲۵۱ خورشیدی صورت گرفت، که منجر به جدایی بخشهایی از سیستان، و واگذاری آن به افغانستان شد.[۱] . همزمان با به قدرت رسیدن دودمان قاجار در ایران، مجموعه تحولاتی در اروپا روی داد که منجر به افزایش توجه دولتهای استعماری به ایران و تشدید رقابتهای آنها بر سر ایران شد. در اوایل دوران فتحعلی شاه، ایران به طور ناخواسته درگیر کشمکشهای سه دولت فرانسه، روسیه و امپراتوری بریتانیا شد و این در حالی بود که آگاهی، امکانات و توان لازم را برای برخورد و رویارویی با آن نداشت. در نتیجه مواجهه با این دولتها، زیانهای بسیاری را به همراه داشت که از جمله آن میتوان به قراردادهای ننگینی اشاره کرد که طی آن قسمتهای وسیعی از شمال، شمال شرق، شرق و جنوب شرق کشورمان طی معاهداتی چون گلستان، ترکمانچای، آخال، پاریس و گلداسمیت از ایران جدا شد و به تبع آن مشکلات و مسائل بسیاری را به بار آورد.[۲] .
جدایی مناطق شرق ایران
با شکست ناپلئون بناپارت از امپراتوری روسیه، بریتانیاییها پس از بیست سال نفس راحتی از جانب حمله احتمالی فرانسه به هندوستان کشیدند و موانع سیاسی خود را در ارتباط با ایران تغییر داده و برای جلوگیری از حمله احتمالی روسیه به هندوستان درصدد برآمدند تا بخشهایی از شرق ایران را جدا کنند. هدف آنها از این امر ایجاد منطقه امن و تحت نظارت خودشان در مرزهای هندوستان بود.[۳] . امپراتوری بریتانیا برای اجرای این سیاست ابتدا با انعقاد معاهده پاریس در سال ۱۲۳۵ خورشیدی، افغانستان را از ایران جدا کردند و سپس در سال ۱۲۴۹ خورشیدی طی کمیسیونی با شرکت نمایندگان دولت ایران، استان کلات و گلداسمیت، گلداسمیت را مأمور مرزبندی سرحدات بلوچستان کرد. گلداسمیت مرزهای بین دو کشور را از خلیج گواتر تا کوهک مشخص کرده و نقشه آن را به تصویب ناصرالدینشاه رساند که قسمتی از مرزهای امروزی ایران و پاکستان را تشکیل میدهد.[۱][۳] . ناصرالدین شاه برای جلوگیری از مزاحمتهای افغانستان در این منطقه مکرر از دولت امپراتوری بریتانیا تقاضا میکرد تا براساس معاهده پاریس و فصل ششم آن که؛ «دولت ایران در صورت اختلاف میان ایران و افغانستان، میانجیگری امپراتوری بریتانیا را بپذیرد» میانجیگری کند. اما دولت امپراتوری بریتانیا جواب میداد که سیستان را جزئی از خاک ایران نمیداند و بنابراین نمیتواند در این موضوع مداخله کند.[۳] . پس از آنکه تکلیف مرزهای بلوچستان تعیین شد، دولت امپراتوری بریتانیا اعلام کرد که حاضر به قبول میانجیگری در مورد سیستان است و گلداسمیت به عنوان میانجی تعیین شد. به موجب نظری که گلداسمیت در سال ۱۲۵۰ خورشیدی داد، سیستان به دو قسمت، اصلی و خارجی تقسیم شد، سیستان اصلی از نیزار واقع در شمال آن ایالت تا ملک سیاه کوه یعنی ناحیه ای که در غرب رود هیرمند قرار دارد به ایران واگذار شد و سیستان خارجی یعنی ناحیه ای که در شرق هیرمند واقع است به افغانستان داده شد.[۳] . پس از خاتمه کار کمیسیون میانجیگری، دولت ایران نیروهایش را در کوهک مستقر کرد، زیرا پیشتر گلداسمیت مرزهای شرقی ایران را از خلیج گواتر تا کوهک و سپس از ملک سیاه کوه تا شمال سیستان تعیین کرد و بین این دو ناحیه بیابان به طول پانصد کیلومتر در جنوب سیستان، و نیز بیابان دیگر به نام دشت هشتادان وجود داشت که مورد اختلاف بود. این اقدام ایران مورد اعتراض امپراتوری بریتانیا قرار گرفت و اختلاف بین دو کشور بر سر کوهک و دشت هشتادان حدود بیست سال ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۲۶۷ خورشیدی با کمک هنری دراموند ولف، وزیر مختار امپراتوری بریتانیا (سفیر) در تهران دولت امپراتوری بریتانیا با تشکیل کمیسیون میانجیگری دیگری موافقت کرد. این کمیسیون تحت ریاست ژنرال مک نیل امپراتوری بریتانیای تشکیل شد و طی آن طرحی که در سال ۱۲۶۹ خورشیدی مرز ایران و افغانستان را معین میکرد، با نصب ۳۹ علامت مرزی علامتگذاری شد و مثلثی به زیان ایران تشکیل داد که بخشی از جلگه هشتادان را برخلاف حقانیت و عدالت متعلق به افغانستان اعلام کرد.[۳] .
اثرات
در پی این قرارداد نه تنها قسمتهایی از سرزمین تاریخی سیستان از ایران جدا شد بلکه در بحث حقآبه هیرمند و سهم ایران از این رود بیعدالتیهایی صورت گرفت و منطقه سیستان را که روزگاری جزء انبار غله ایران به حساب میآمد به منطقه ای خشک تبدیل کرد.[۴] . دولتهای حاکم در افغانستان همچون طالبان و جمهوری اسلامی در ۵۰ سال اخیر با یاری شرکتهای روسی و چینی سدها و کانالهایی را بدون توجه به معاهدات بین طرفین روی رود هیرمند و شاخه های آن ساخته که میتوان گفت حتی زیست بوم سیستان را دگرگون کرده اند. بطوریکه در ۵۰ سال اخیر ۵ تا ۶ خشکسالی شدید بر سیستان وارد شده که سخت ترین آنها در سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۰ و ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۰ بوده اند. در این سالها دریاچه هامون خشکیده و زیست و مراتع پیرامون با خطر جدی روبرو شدهاست. پیامد این خشکسالیها مهاجرت و ترک خانه و کاهش شمار زیادی از جمعیت منطقه پس از انقلاب ۵۷ بوده است.[۴]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ایران از۲۰۰ سال قبل تا بحال
ادامه مطلب را ببينيد
نواحی جداشده از ایران در پی معاهده پاریس و قرارداد گلداسمیت.
تقسیم سیستان
سیستان یا سکستان یکی از سرزمینهای ایران بزرگ است که در ایران و افغانستان قرار دارد و قدمت سکونت در آن به دوران اساطیری ایران باز میگردد.[۱][۲] . انگلیسیها برای اینکه بتوانند مانع از پیشروی نیروهای روس به سمت هند شوند و سدی در برابر آنها به وجود آورند، سیستان را به دو قسمت تقسیم کردند؛ یعنی نیم از آن را که گستره جغرافیایی وسیعی و شهرهای مهمی را شامل میشد، برای همیشه از ایران جدا کردند.[۳][۴][۵]
سیستان را میشود به سه نوع سیستان تقسیم کرد:
۱- سیستان کهن و باستان: شامل مرکز تمام مناطق شرق فلات ایران، نیمهٔ جنوبی و شرقی افغانستان کنونی، مناطق شمال پاکستان، کشمیر و همچنین طبق متون تاریخی، در دوران باستان، منطقهٔ تبت در ادوار طولانی متعلق به فتوحات امیران و حکام سیستانی بوده است.[۶][۷]
۲- سیستان اصلی و محدود: شامل نیمهٔ جنوبی افغانستان، منطقهٔ چمن و ارتفاعات آن در پاکستان، مثلث شمال غرب پاکستان و سیستان ایران.
3- سیستان رسمی: که بعد از عهدنامهٔ پاریس و گلدسمید به سه بخش سیستان ایران و سیستان افغانستان و سیستان پاکستان تقسیم شدهاست که ولایات هلمند، فراه، نیمروز، قندهار جزو سیستان افغانستان و شهرستانهای زابل، زهک، هیرمند، هامون، نیمروز، نهبندان، شوسف، سربیشه و توابعشان سیستان ایران محسوب میشوند.[۸]
گلد اسمیت انگلیسی نخستین مدیر تلگراف در ایران بعنوان مامور وقت تعیین مرز سیستان انتخاب شد تا پس از انجام وظایف محوله نسبت به ارائه گزارش کار خود به تهران اقدام کند. متاسفانه در نهایت بیخبری دولت ایران، گزارش کمیسیون حکمیت مرزی در تهران به تایید و امضای میرزا ملکم خان ناظمالدوله بعنوان نماینده ایران در آن کمیسیون رسید. میرزا ملکم خان در حالی اسناد تعیین مرزهای سیستان را امضاء کرد که نه تنها منطقه سیستان را ندیده بود، حتی از چگونگی کار مطالعات مرزی و تعیین حدود مرزی نیز کمترین آگاهی را نداشت.[۹] . وی تنها پس از دوبار ملاقات با گلد اسمیت انگلیسی و پس از برخی لفاظیهای بی مورد و بینتیجه، خطوط مرزی تعیین شده از سوی گلداسمیت و نقشه های مربوطه را امضاء و خود را در دامان بریتانیا بیمه کرد. اما تنها موردی که در تصمیمات مرزی گلد اسمیت یادی از آب هیرمند دارد به این قرار است که: "... فراتر {از موضوع} ، باید کاملاً درک شود که هیچ کاری از سوی دوطرف نباید صورت گیرد که نتیجه اش دخالت در آب مورد نیاز (منظور آب هیرمند است) برای آبیاری در کرانه باشد...". از نظر انگلیسیها سیستان ارزش فراوان و سوق الجیشی داشت و تصرف آن از اقدامات مقدماتی مهمی بود که سدی برای پیشروی همه جانبه به سوی هند و یا حمله به افغانستان بشمار میآمد. در اواخر سال 1901 میلادی عده کمی از افراد نظامی هندی و انگلیسی به فرماندهی سروان وب.ویر، پاسگاهی در میرجاوه تاسیس کردند که این نقطه، دهی در ساحل رود تالاب در محلی که عموماً آنجا را جزء خاک ایران میشناختند بود و میپنداشتند میرجاوه از نظر مرکزی در راه بازرگانی سیستان برای انگلیسیها حائز اهمیت میباشد. چنانچه روسیه به کشیدن راه آهن شرق ایران تا خلیج فارس اقدام کند، برای دولت متبوع خود بینهایت اهمیت خواهد داشت.
تقسیم سیستان با نقشه انگلیسیها
اما دسیسه و کار انگلیس در ایران به اینجا ختم نشد، بریتانیا پس از مدتی درصدد برآمد که در جنوب شرقی ایران و ساحل شمالی خلیج فارس حریم امنی بدست آورد و طوری اقدام کند که اگر روسیه روزی خواست به هندوستان حمله کند، پیش بینیهای لازم را با بالاترین درجه امنیتی و حفاظتی در دست داشته باشد.[۱۰] . به همین دلیل انگلستان ابتدا در سیستان به فتنه انگیزی و آشوب پرداخت و در اوت 1872 نماینده بریتانیا، سیستان را به دو بخش تقسیم و قسمتی از آن را در اختیار افغانستان گذاشت.[۱۰] . پس از حکمیت گلداسمیت و تجزیه بخشهای وسیعی از سیستان ایران، افغانستان متعهد شده بود که دست به اقدامی نزند که مانع رسیدن آب هیرمند به دریاچه هامون ایران شود، از این رو دولت ایران مراقب بود که افغانستان دست به اقدامی نزند که مانع رسیدن حقابه ایران شود.[۱۱] . در بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، اسناد مکمل، جلد ۱۶، سند شماره ۶۱۳ آمده است که در یک مورد ناصرالدین شاه به امین السلطان صدراعظم مینویسد: «جناب صدر اعظم؛ باید با سفارت انگلیس حرف بزنید به علاالسلطنه هم بنویسید که او هم در آن جا حرف بزند و بگویید طرقو را افغان نباید آباد نماید، زیرا که آبادی آن جا باعث نیامدن آب به سیستان است و این ضرر بیمعنی است که به دولت ایران وارد میشود و نباید آباد بشود.»[۳] .
تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی – بخش اول
تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی – بخش دوم
قاجاریه چگونه دو سوم ایران را به باد داد؟
با توطئه انگلیسیها دو سوم ایران در سه قرن اخیر از کشور جدا شد
مناطق تجزیه شده از ایران:
حکومت صفویه ( ۱۵۰۱ -۱۷۳۶ میلادی) اولین حکومت متمرکز در ایران بود که بعد از فروپاشی ساسانیان در نتیجه هجوم اعراب تشکیل شد. بعد از ورود اسلام به ایران، حکومتهای زیادی در ایران تشکیل شدند؛ اما هیچ کدام نتوانستند تمام جغرافیای ایران را زیر سلطه خود درآورده و یک حکومت متمرکز تشکیل دهند. با تشکیل دولت متمرکز و تلاش جهت تثبیت سرحدات و مرزهای ایران ما شاهد جنگ های و قرار دادهای متعدد با طرف های درگیر بوده ایم و در برخی مقاطع شاهد گسترش وسعت ایران به میزان حداکثی آن بوده و در زمان ضعف دولت مرکزی و دخالت قدرت های بزرگ شاهد از دست رفتن بسیاری از سرزمین های ایران در چهار گوشه ایران عزیز بوده ایم . در مطلب زیر به مواردی که طی آنها بخش های عظیمی از خاک ایران از گستره آن جدا شده و به کشورهای زیر پیوسته اند اشاره شده است امید است همانگونه که در جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران با همت و ایثار جوانان ایران زمین مانع جدایی بخشی از ایران شوند به تقویت حس وطن دوستی و افکار عمومی این اقدام برای نسل های آینده به عنوان یکی از اصول خلل ناپذیر در برنامه مردم و رهبران ایران گنجانده شود.
عهدنامه قصر شيرين ۱۶۳۹م : واگذاری رسمی بغداد و بین النهرین به امپراطوري عثماني
عهدنامه گلستان ۱۸۱۳م : واگذاری بخش بزرگي از سرزمينهاي قفقاز به روسیه .
عهدنامه تركمنچاي ۱۸۲۸م : استيلاي کامل روس ها بر قفقاز .
سرزمین های جدا شده قفقاز بر اساس قراردادهای گلستان و ترکمانچای با روسیه (کیلومتر مربع): آران و شروان: ۸۶۶۰۰ ک. م. - ارمنستان: ۲۹۸۰۰ ک .م. - گرجستان: ۶۹۷۰۰ ک.م. - داغستان: ۵۰۳۰۰ ک.م. - اوستیای شمالی: ۸۰۰۰ ک.م. - چچن: ۱۵۷۰۰ ک .م. - اینگوش: ۳۶۰۰ ک.م. - ( جمع کل: ۲۶۳۷۰۰ کیلومتر مربع ) .
عهدنامه پاريس ۱۸۵۷م : واگذاری بخشي از هرات و افغانستان امروزي به بریتانیا در ازاي تخليه بنادر جنوبي .
سرزمینهای جداشده ی ایران : هرات و افغانستان: ۶۲۵۲۲۵ ک.م. بخشهایی از بلوچستان و مکران: ۳۵۰۰۰۰ ک.م. - (جمع کل: ۹۷۵۲۲۵ کیلومتر مربع) .
عهد نامه آخال ۱۸۸۱م : واگذاری مرو و بخشهايي از خوارزم به روسیه در ازاي تضمين امنيت .
سرزمینهای جداشده ی ورارود/ وَرَزرود/فرازرود(ماوراءالنهر) ؛ سرزمین ترکمن نشین خراسان و خانات خیوه یا خوارزم : ترکمنستان: ۴۸۸۱۰۰ ک.م. - ازبکستان: ۴۴۷۱۰۰ ک.م. - تاجیکستان: ۱۴۱۳۰۰ ک.م. - بخشهای ضمیمه شده به قزاقستان: ۱۰۰۰۰۰ک.م. - بخشهای ضمیمه شده به قرقیزستان: ۵۰۰۰۰ ک.م. - ( جمع کل: ۱۲۲۶۵۰۰ کیلومترمربع) .
۱۸۹۳م : واگذاری منطقه و قصبه فیروزه و اصلاح خطوط مرز و سرچشمه آب ها به نفع روسیه .
۱۹۰۷م : تقسیم و اشغال ایران بر طبق قرارداد سن پترزبورگ میان روسها و بریتانیاییها :منطقه شمالی به امپراتوری روسیه و منطقه جنوبی به امپراتوری بریتانیای کبیر اعطا شد و منطقه میانی باید به عنوان منطقه بیطرف کار میکرد .
۱۹۷۰م : استقلال بحرين كه به لحاظ تاريخي بخشي از كشور ايران بود (بحرین: ۶۹۴ ک.م) .
ماجرای ۱۰۰ ساله بودن قرارداد ترکمنچای صحت دارد؟
ایران چرا و چگونه پاره پاره شد؟
حراج خاک ایران توسط پهلویها
روز شمار جدایی پارههای وطن
حدود ١٩۵سال پیش و باز هم در زمان فتحعلیشاه قاجار به موجب قرارداد ننگین ترکمنچای در سال١٢٠٧شمسی (۱۸۲۸میلادی)، منطقه «ایروان، نخجوان و بخشهایی از تالش و آذربایجان» و در مجموع حدود ۳۰هزارکیلومتر مربع دیگر از ایران جدا و باز هم به امپراتوری روسیه تقدیم شد! حدود ٢١٠سال پیش در زمان فتحعلی شاه قاجار به موجب قرارداد ننگین گلستان در سال١١٩٢شمسی (۱۸۱۳میلادی) کشورهای فعلی «قفقاز، ارمنستان، گرجستان، داغستان، چچن و اینگوش و سواحل ارزشمند دریای کاسپین» به مساحت حدود ٢٣٠هزارکیلومتر مربع از ایران جدا و به روسیه تزاری تقدیم شد!
حدود ١٩۵سال پیش و باز هم در زمان فتحعلیشاه قاجار به موجب قرارداد ننگین ترکمنچای در سال١٢٠٧شمسی (۱۸۲۸میلادی)، منطقه «ایروان، نخجوان و بخشهایی از تالش و آذربایجان» و در مجموع حدود ۳۰هزارکیلومتر مربع دیگر از ایران جدا و باز هم به امپراتوری روسیه تقدیم شد! حدود ١۶٧سال پیش در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب معاهده ننگین پاریس در سال١٢٣۵شمسی (۱۸۵۶میلادی) مناطق «هرات و افغانستان و بلوچستان و مکران» به مساحت ۲۲۵/۹۷۵ کیلومتر مربع با فشار انگلیس از ایران جدا شد! حدود ١۵٢سال پیش و باز هم در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب قرارداد ننگین حکمیت «گلد اسمیت» در سال١٢۵٠شمسی (۱٨٧١میلادی) و باز هم تحت فشار انگلیس مناطقی از «پاکستان و سیستان» به مساحت ۳۵۰ هزارکیلومترمربع از ایران جدا شد! حدود ١۴٢سال پیش باز هم در زمان ناصرالدین شاه قاجار به موجب «پیمان آخال» در سال١٢۶٠شمسی (۱۸۸١میلادی) کشورهای فعلی «ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان» به مساحت ۵۰۰/۲۲۶/۱ کیلومترمربع از ایران جدا و باز هم به امپراتوری روسیه تقدیم شد! حدود ١٠۴سال پیش در سال١٢٩٨شمسی (١٩١٩میلادی) در زمان احمدشاه قاجار و دولت وثوق الدوله بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس، جزایر نفتخیز خلیج فارس از جمله کشورهای فعلی «امارات، قطر، عمان و چند جزیره بسیار ارزشمند دیگر» به مساحت ۲۸۷/۴۰۵ کیلومترمربع رسماً از ایران جدا شد! حدود ٨۶سال پیش در سال۱۳۱۶شمسی (۱۹۳۷میلادی) در زمان رضاشاه پهلوی با امضای پیمان ننگین سعدآباد با کشورهای همسایه (عراق، ترکیه و افغانستان) بخشهای عظیمی از ایران با دسیسه انگلیس جدا شد، از جمله «ارتفاعات سوقالجیشی آرارات» به ترکیه، بخش عظیمی از «اروندرود» و اداره کامل آن را به عراق دادند و «دشت وسیع نا امید» به مساحت ۳هزارکیلومتر به افغانستان بخشیده شد! حدود ۶٩سال پیش در سال١٣٣٣شمسی (١٩۵۴میلادی) در زمان محمدرضا شاه پهلوی، بندر استراتژیک «فیروزه» در شرق دریای خزر از ایران جدا و به شوروی واگذار شد! و باز هم در زمان محمدرضا شاه در سال١٣۵٠شمسی (١٩٧١میلادی) با فشار انگلیس، مجمعالجزایر بحرین به مساحت بیش از ٧٠٠کیلومتر مربع با انبوهی از مخازن نفت و گاز از ایران جدا شد! وبا کمال تأسف باید این حقیقت تلخ رابدانیم که این مقدارتجزیه وجدایی بیش از ٣ میلیون و۵٠٠ هزارکیلومتر مربع از خاک ایران به واسطه سستی و خیانت پادشاهان میهنفروش در کل تاریخ جهان بیسابقه است و ایران امروز با مساحت ۱۹۵/۶۴۸/۱ کیلومترمربع کمتر از یکسوم مساحت ایران بزرگ ۲۰۰ سال قبل را دارد! اما در زمان جمهوری اسلامی و پس از هشت سال دفاع مقدس، یک سانتیمتر از خاک کشور عزیزمان را هم از دست نداده ایم!
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ایران از۲۰۰ سال قبل تا بحال
ادامه مطلب را ببينيد
سرزمینهای جداشده و تهدید تمامیت ارضی ایران
چگونگی تجزیه سه و نیممیلیون کیلومتر مربع از خاک کشور در قرارداد گلستان :
بیستم مهر ماه 1392 خورشیدی دویستمین سالگرد یکی از تلخ ترین رویدادهای تاریخ ایران زمین یعنی قرارداد گلستان است، قراردادی که... تجزیه متناوب سرزمینهای ایرانی بعد از آن، جدایی بیش از سه ونیم میلیون کیلومتر مربع از خاک ایران را به دنبال داشته است. در قرارداد ننگین 1193 خورشیدی برابر با 12 اکتبر 1813 میلادی، تمامی خانات جنوب قفقاز، شامل خانات باکو، خانات شیروان، خانات قره باغ، خانات گنجه، خانات شکی، خانات قبا، بخشی از خانات تالش، دربند، داغستان و گرجستان از ایران تجزیه و به روسیه واگذار شد.
یادگاری ننگین از پادشاه بیکفایت و بیلیاقت قاجار که غرق در فساد اخلاقی و حیف و میل اموال عمومی، از پارههای سرزمین تاریخی ایران زمین چشم پوشید... مروری دیگر بار به سرزمینهای ایرانی که در طول زمامداری حاکمان بیلیاقت، ضعیف و ضد ملی قاجار در 200سال گذشته از ایران تجزیه شده اند، برای پیشگیری و جلوگیری از تکرار خطاهای گذشته برای همه مسئولان و قاطبه مردم ایران ضرورتی اجتناب ناپذیر است. دشمنان ایران زمین امروزه نیز با تجهیز و پشتیبانی گروههای تجزیه طلب قومی و زبانی در آذربایجان، کردستان، خوزستان و بلوچستان، همچنان درصدد لطمه به تمامیت ارضی ایران زمین و تجزیه وکوچک تر کردن آن هستند، مساله ای بسیار مهم که به هیچ وجه نباید مورد غفلت مسئولان، رسانهها و مردم ایران قرار گیرد.
سرزمینهای جداشده تا پایان قاجاریه:
کشور های حوزه تمدن ایران بزرگ که در طول 200 سال گذ شته در سرزمینهای جداشده از ایران تشکیل شده اند عبارتند از:
1- حــوزه قفقاز(معـــروف به 17 شهر قفقاز): شامل کشورهای: گرجستان،ارمنستان، اوستیای شمالی و جنوبی،آبخازستان(معروف به آبخازی)، دولت باکو و مناطق تحت تسلط روسیه شامل ، داغستان و چچنستان(معروف به چچن)
2- حوزه ورارود ( آسیای میانه یا ماوراءالنهر): شامل کشور های تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان و قزاقستان .
3- حوزه ایران شرقی : شامل افغانستان و هرات و دو سوم بلوچستان و کلات (در پاکستان)
4- حوزه خلیج فارس: شامل بحرین بزرگ (متشکل از جزیره بحرین، قطر و کرانه های فعلی عربستان در خلیج فارس موسوم به منطقه الشرقیه)، عمان و استان جلفاوه (امارات امروزی)
5- حوزه کردستان بزرگ که دو سوم آن در جنگ های امپراتوری عثمانی با ایران به اشغال این کشور در آمد و بعد ها بین سه کشور ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شد.
این سرزمین ها یا بر اثر جنگ های نابرابر و یا با قراردادهای خفت بار و تحقیرآمیز منعقد شده بین شاهان ضعیف ایران و قدرت های استعماری به ویژه دسیسه های انگلیس که بر ایرانیان تحمیل شده است، تجزیه شده است. از این روی مرور تاریخ معاصر و حوادث غم انگیز تجزیه ایران بزرگ می تواند ما را در شناخت حدود واقعی مرز های ایران بزرگ وحفاظت هر چه جدی تر از ایران امروزکه یک سوم سرزمین های واقعی ایران بزرگ را در بر می گیرد و فراهم آوری فرصت یکپارچگی فرهنگی این سرزمین های جدا افتاده از هم مصمم تر سازد. نقشه های ایران پیش و پس از قاجاریه نشان از تجزیه بخش های متعددی از ایران دارد بخش هایی که به ویژه در دوران 37 ساله حکومت فتحعلی شاه قاجار پس از جنگ های پردامنه ایران و روسیه از ایران جدا شدند به بیش از 273000 کیلومتر مربع می رسند و در دوران حدودا پنجاه ساله حکومت ناصرالدین شاه قاجار نیز جدایی بیش از 2196500 کیلومتر مربع از سرزمین های تاریخی ایرانیان به وقوع پیوست و آخرین تجزیه نیز در سال 1970 با جدا شدن استان چهاردهم ایرا ن یعنی بحرین به وقوع پیوست . آن چه در این میان حائز اهمیت است این که پس از جدایی غیر قانونی بحرین از ایران در سال 1970 میلادی که هیچ گاه به تایید ملت ایران نرسیده توطئه دشمنان ایران زمین برای ادامه تجزیه گام به گام ایران عزیز، ابعاد و شکل جدیدی پیدا کرده است. نقشه شوم تقسیم ایران بین روسیه و انگلیس (نقشه پیوست شماره 2)، نقشه برنارد لوییس انگلیسی در سال 1978 میلادی جهت تبدیل ایران به ایرانستان (نقشه پیوست شماره 3) و نقشه تهیه شده توسط رالف پیترز (نقشه شماره 4) و نیز نقشه خاورمیانه بزرگ با ایران تجزیه شده (نقشه پیوست شماره 5) تنها بخشی از زوایای توطئه های موجود برای تجزیه باقیمانده سرزمین های بزرگ ایران ارزیابی می شود که هوشیاری هر چه بیشتر ایرانیان به ویژه دست اندرکاران سیاست خارجی ایران را برای پیشگیری و مقابله با هر اقدامی که منافع بلند مدت ملی و تمامیت ارضی ایران را توسط بیگانگان ضد ایرانی فراهم کند به ویژه در خلیج فارس و دریای کاسپین می طلبد. بر این پایه پی ریزی « پیوند (اتحادیه) کشور های همسود (مشترک المنافع) فلات ایران» یک راه مقابله با توطئه های تجزیه ایران و ضرورت تاریخی و هویتی تلقی می شود که چندین دهه است ذهن هم تباران ایرانی و غیر ایرانی را به خود مشغول کرده است. یک پرسش اساسی ، نام این پیوند( اتحادیه) است .با توجه به این که ایران بزرگ تاریخی، همه سرزمین ها و اقوام و زبان های متنوع واقع در فلات ایران را در بر می گیرد و محدوده شناخته شده رسمی فعلی کشور ایران در بخشی از ایران بزرگ قرار دارد بنابراین با وجود نام هایی چون پیوند(اتحادیه) فلات ایران،پیوند کشور های آسیای جنوب باختری، پیوند کشور های وارث تمدن ایرانی،پیوند ایران بزرگ،پیوند آریانا و... کشور های این منطقه ممکن است به دلیل نام های متداول فعلی یا زبان رایج هر کشورانتقاداتی به هر یک از این نام ها داشته باشند. لذا پیشنهاد نام “ نوروز” برای آن بدین دلیل بسیار مناسب خواهد بود که هموندی بیش از پیش همه کشور های حوزه فرهنگی ایران زمین و توسعه سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی آنان را به دنبال خواهد داشت. تردیدی نیست که واژه پر معنای « پیوند نوروز» علاوه بر این که یاد آور پیشینه سترگ تاریخی فرهنگی مشترک همه ایرانی تباران است ، مورد پذیرش همه کشور های یازده گانه و سایرمناطق نیمه مستقل واقع در این منطقه بوده و اختلاف نظری در باره آن وجود نخواهد داشت. نکته با اهمیت این که دست دشمن تاریخی ایران یعنی انگلیس درهمه قرارداد های ننگین پیش گفته منجر به تجزیه ایران هویداست. بیتردید ادامه بی علاقگی و بی توجهی جامعه ایرانی به مطالعه آن چه بر سرزمین های ایرانی در طول 200 سال گذشته است، تهدیدی است برای منافع نسل های آینده ایرانیان. لذا آگاهی رسانی همگانی درباره گذشته عبرت انگیز و تاریخ دو سده گذشته چراغی است فراروی تصمیم گیری های راهبردی بلند مدت مسوولان ایرانی برای افق آینده که یکی از راه کارهای برون رفت از این خاطره تلخ تاریخی همانا اقدامات عملی برای تشکیل« کانون کشورهای همسود ایران بزرگ» خواهد بود.
میرمهرداد میر سنجری استادیار ژئوپلتیک دانشگاه
عهدنامه گلستان( 1228 هـ = 1813 م)
همچنین به موجب این قرارداد ایران تمام شهرها و شهرکها و روستاهای مناطق غربی گرجستان در ساحل دریای سیاه را به روسیه واگذار کرد.
سرزمین های جدا شده از ایران در 200 سال گذشته
سرزمین های کنونی ایران , تنها 30 درصد از ناحیه ای وسیع است که در تاریخ با نام "ایران زمین " "ایران بزرگ " یا "ایرانشهر"و در جغرافیا با نام فلات ایران شناخته می شود .
ترفندها و دسیسه های بیگانگان به ویژه انگلستان و روسیه و سستی پادشاهان میهن فروش گذشته بخش های زیادی از این سرزمین کهن را در طول فاصله کوتاه 200 ساله از ایران بزرگ جدا نمود که مروری بر چگونگی هر یک از این جدایی ها به رغم تلخی بسیار برای میهن گرایان ایران، از برای الزام جدیت و حساسیت ما دست کم برای نگاهبانی از سرزمین های باقیمانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود . گستره سرزمین های جدا شده از ایران در قراردادهای ترکمنچای , گلستان , آخال,پاریس و ... سرزمین های جدا شده قفقاز بر اساس قراردادهای گلستان و ترکمنچای با روسیه (1813 و 1828 م .) آران و شروان : 86600 کیلومتر مربع - ارمنستان : 29800 کیلومتر - گرجستان : 69700 کیلومتر - داغستان : 50300 کیلومتر - اوستیای شمالی : 8000 کیلومتر - چچن : 15700 کیلومتر - اینگوش : 3600 کیلومتر - جمع کل : 263700 .
سرزمین های جدا شده ایران شرقی بر اساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی : هرات و افغانستان : 625225 کیلومتر - بخش هایی از بلوچستان و مکران : 350000 کیلومتر - جمع کل : 975225 کیلومتر .
سرزمین های جدا شده ورا رود بر اساس پیمان آخال با روسیه (1881 م ) : ترکمنستان : 488100 کیلومتر - ازبکستان : 447100 کیلومتر - تاجیکستان : 141300 کیلومتر - بخش های ضمیمه شده به قزاقستان : 100000 کیلومتر - بخش های ضمیمه شده به قرقیزستان : 50000 کیلومتر - جمع کل : 1226500 کیلومتر مربع
سرزمین های جدا شده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس : امارات : 83600 کیلومتر - بحرین : 694 کیلومتر - قطر : 11493 کیلومتر - عمان : 309500 کیلومتر - جمع کل : 405287
مساحت سرزمین های جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستانات (که در دوره صفوی به اشغال عثمانی در آمد و بعد ها در بین سه کشور ترکیه ,عراق و سوریه تقسیم شد ) به مساحت تقریبی 200000 کیلومتر مربع و نیز عراق به مساحت 438317 کیلومتر مربع . روی هم حدود 3/5 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و جهان بی مانند است !
در دوران پهلوی، برخی مناطق از ایران جدا شدند که مهمترین آنها عبارتند از: بحرین: در سال ۱۳۴۹، بحرین که پیش تر بخشی از خاک ایران محسوب میشد، با تصمیم دولت پهلوی و با تأیید سازمان ملل متحد، به عنوان یک کشور مستقل شناخته شد. قصبه فیروزه: در دوران رضا شاه پهلوی، این منطقه به شوروی واگذار شد. این اقدام به منظور کاهش تنشها با شوروی و ایجاد ثبات در منطقه انجام شد. آرارات کوچک: در توافق نامه ای با ترکیه، بخشی از کوه آرارات کوچک به ترکیه واگذار شد.
سرزمین های جدا شده از ایران در 200 سال گذشته
سرزمین های کنونی ایران , تنها 30 درصد از ناحیه ای وسیع است که در تاریخ با نام "ایران زمین " "ایران بزرگ " یا "ایرانشهر"و در جغرافیا با نام فلات ایران شناخته می شود .
ترفندها و دسیسه های بیگانگان به ویژه انگلستان و روسیه و سستی پادشاهان میهن فروش گذشته بخش های زیادی از این سرزمین کهن را در طول فاصله کوتاه 200 ساله از ایران بزرگ جدا نمود که مروری بر چگونگی هر یک از این جدایی ها به رغم تلخی بسیار برای میهن گرایان ایران، از برای الزام جدیت و حساسیت ما دست کم برای نگاهبانی از سرزمین های باقیمانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود .
گستره سرزمین های جدا شده از ایران در قراردادهای ترکمنچای , گلستان , آخال,پاریس و ...
سرزمین های جدا شده قفقاز بر اساس قراردادهای گلستان و ترکمنچای با روسیه (1813 و 1828 م .) آران و شروان : 86600 کیلومتر مربع - ارمنستان : 29800 کیلومتر - گرجستان : 69700 کیلومتر - داغستان : 50300 کیلومتر - اوستیای شمالی : 8000 کیلومتر - چچن : 15700 کیلومتر - اینگوش : 3600 کیلومتر - جمع کل : 263700
سرزمین های جدا شده ایران شرقی بر اساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی : هرات و افغانستان : 625225 کیلومتر - بخش هایی از بلوچستان و مکران : 350000 کیلومتر - جمع کل : 975225 کیلومتر
سرزمین های جدا شده ورا رود بر اساس پیمان آخال با روسیه (1881 م ) : ترکمنستان : 488100 کیلومتر - ازبکستان : 447100 کیلومتر - تاجیکستان : 141300 کیلومتر - بخش های ضمیمه شده به قزاقستان : 100000 کیلومتر - بخش های ضمیمه شده به قرقیزستان : 50000 کیلومتر - جمع کل : 1226500 کیلومتر مربع
سرزمین های جدا شده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس : امارات : 83600 کیلومتر - بحرین : 694 کیلومتر - قطر : 11493 کیلومتر - عمان : 309500 کیلومتر - جمع کل : 405287
مساحت سرزمین های جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستانات (که در دوره صفوی به اشغال عثمانی در آمد و بعد ها در بین سه کشور ترکیه ,عراق و سوریه تقسیم شد ) به مساحت تقریبی 200000 کیلومتر مربع و نیز عراق به مساحت 438317 کیلومتر مربع .
روی هم حدود 3/5 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و جهان بی مانند است !
در دوران پهلوی، برخی مناطق از ایران جدا شدند که مهمترین آنها عبارتند از: بحرین: در سال ۱۳۴۹، بحرین که پیشتر بخشی از خاک ایران محسوب میشد، با تصمیم دولت پهلوی و با تأیید سازمان ملل متحد، به عنوان یک کشور مستقل شناخته شد. قصبه فیروزه: در دوران رضا شاه پهلوی، این منطقه به شوروی واگذار شد. این اقدام به منظور کاهش تنشها با شوروی و ایجاد ثبات در منطقه انجام شد. آرارات کوچک: در توافقنامهای با ترکیه، بخشی از کوه آرارات کوچک به ترکیه واگذار شد.
تجزیه گام به گام سرزمینهای ایران در دوران قاجاریه و پهلوی
نگاهی نو به سرزمینهای ایرانی که در طول زمامداری پادشاهان بی لیاقت و ضد ملی حاکم بر ایران در کمتر از دویست سال گذشته از ایران تجزیه شدهاند بسیار آموزنده خواهد بود
این سرزمینها یا بر اثر جنگهای نابرابر و یا با قراردادهای خفت بار و تحقیر آمیز منعقد شده بین شاهان ضعیف ایران و قدرتهای استعماری بر ایرانیان تحمیل شده است ،از این روی مرور تاریخ معاصر و حوادث غم انگیز تجزیه ایران بزرگ میتواند ما را در شناخت حدود واقعی مرزهای ایران بزرگ وحفاظت هر چه جدی تر از ایران امروزکه یک سوم سرزمینهای واقعی ایران بزرگ را در بر میگیرد مصمم تر سازد.
نقشه سرزمینهای ایرانی در سال 1814(پس از قرارداد گلستان که بخش عمده قفقاز از ایران جدا شد)
سرزمینهای جدا شده از ایران تا پایان دوره قاجاریه
نقشه واقعی سرزمین تاریخی ایران(تهیه شده توسط اطلس عرب)
در تصویر نقشه ایران در سال 1729 میلادی را می بینید که شامل: گرجستان، ارمنستان، آران، بحرین، مناطق شیعه نشین عربستان، بلوچستان پاکستان و افغانستان است
تهران مرکز نهضتهای بزرگ ۲۰۰سال اخیر ایران است
تهران از زمان قاجار به عنوان پایتخت مطرح شد و به تدریج ترقی کرد و گسترش یافت. در این گسترش نقش علمایی که به تهران آمدند بسیار مهم بود. تشکیل حوزههای علمیه و مساجد در تقویت روحیه مذهبی مردم و مبارزه با استبداد و استعمار و نهایتاً رشد علمی شهر باید حرف اول باشد. اگر این ۲۰۰ و چند ساله را بررسی کنیم، بیش از ۲۰۰۰ عالم مشهور در این شهر از مرجعیت تا فقاهت، امام جماعت، واعظ و مدرس زندگی کرده اند که هر یک حوزه فکری و مجموعه ای از طلاب را تربیت میکردند.
نقشه ایران شیر بود و طی ۲۰۰ سال تبدیل به گربه شد
هر 200 روز، يك دولت
مقطع كوتاه مدت حكومت احمدشاه آخرين پادشاه سلسله قاجار به عنوان يكي از بي ثبات ترين مقاطع در تاريخ سياسي ايران شناخته شده است. احمد شاه در 26 تير 1288پيرو خلع پدرش محمدعلي شاه از پادشاهي در نوجواني جانشين وي شد و در نهم آبان 1304 كه با تصويب ماده واحدهاي در مجلس شواري ملي، سلسله 146 ساله قاجار منقرض شد، از قدرت خلع شد. وي در 5 سال آغازين اين 16 سال نوجوان بوده و هنوز به سن قانوني نرسيده بود و اداره كشور بر عهده ريش سفيدان قاجار قرار داشت و 5 سال پاياني آن نيز مصادف باتحولات پس از كودتاي رضاخان بود و طبعاً تأثيرگذاري احمدشاه بر تحولات كشور به حداقل رسيده بود. اولين نخست وزيري كه در دوران حكومت احمدشاه به قدرت رسيد، محمدوليخان سپهدار تنكابني بود كه در اول مهر 1288 يعني حدود 2 ماه پس از فرار محمدعلي شاه و جانشين شدن فرزندش احمدشاه كابينه خود را تشكيل داد. آخرين نخستوزير اين دوره نيز رضاخان پهلوي بود كه در سوم آبان 1302 به اين سمت برگزيده شد. در فاصله 14 سال ميان اين دو مقطع 26 دولت ظهور و سقوط كردند كه عبارتند از: كابينه محمدولي خان تنكابني (سه نوبت) . كابينه ميرزاحسن مستوفيالممالك (5 نوبت) . كابينه نجفقلي خان صمصامالسلطنه بختياري (دو نوبت) . كابينه ميرزا محمدولي خان علاءالسلطنه (دو نوبت) . كابينه ميرزا حسينخان مشيرالدوله پيرنيا (چهارنوبت) . كابينه عبدالمجيد ميرزا عينالدوله (دو نوبت) . كابينه عبدالحسين ميرزا فرمانفرما . كابينه ميرزا حسين خان وثوقالدوله ( دو نوبت) . كابينه فتح الله خان اكبر، سپهدار اعظم رشتي . كابينه سيد ضياءالدين طباطبايي . كابينه احمد قوام ـ قوامالسلطنه (دو نوبت) . كابينه رضاخان . بدين ترتيب عمر متوسط هر كابينه در عصر حكومت آخرين پادشاه سلسله قاجار 5/6 ماه ميباشد.
دوران حكومت احمد شاه از بيثبات ترين و تلخ ترين ايام تاريخ ايران به شمار ميرود. به دار آويختن شيخ فضل الله نوري (مرداد 1288)، ترور سيد عبدالله بهبهاني ( تير 1289)، تعطيل شدن مجل دوم در پي اولتيماتوم روسيه (دي 1290) و سپس اشغال چند شهر ايران توسط قواي روسيه، به دار آويختن ميرزا علي آقا ثقة الاسلام مجتهد بزرگ تبريز در روز عاشوراي 1329 هجري قمري ( دي 1290) توسط نظاميان روس، به توپ بستن بارگاه امام هشتم (ع) توسط روسها، وقوع جنگ جهاني اول و اعلام بيطرفي ايران و بياعتنائي نيروهاي روس، انگليس و عثماني به اين اعلام (4ـ 1293)، تشكيل «پليس جنوب» توسط نظاميان انگليس در ايران (اسفند 1294) تشكيل گروه تروريستي كميته مجازات و ايجاد رعب و وحشت در كشور (شهريور 1295) امضاي پيمان 1919 (مرداد 1298) و قيام ميرزا كوچك خان جنگلي عليه اين پيمان، قيام شيخ محمد خياباني (1299) و سپس كودتاي رضاخان (سوم اسفند 1299) واگذاري امتياز كليه معادن نفت شمال به آمريكائيها (آبان 1300) از مهمترين رويدادهاي دوران حكومت بيثبات احمدشاه قاجار بود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ایران از۲۰۰ سال قبل تا بحال
ادامه مطلب را ببينيد
فهرست حکومت های ایران
ایران دوره جنگ جهانی دوم
با پیشروی آلمان در خاک لهستان جنگ جهانی دوم شروع شد، دولت ایران به نخست وزیری محمود جم بیانیه اعلام بیطرفی ایران را در شهریور ۱۳۱۸ش. به اطلاع عموم رساند: «در این موقع که متاسفانه دایره جنگ در اروپا مشتعل گردیده است، دولت شاهنشاهی ایران به موجب این بیانیه تصمیم خود را به اطلاع میرساند که در این کارزار بیطرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ خواهد داشت[۱] . انتخاب نخست وزیر - مسائل حمله آلمان به شوروی - کودتا در عراق - مفاد قراداد ایران با انگلیس - استعفای رضاخان - مشکلات عمده دولت - نخستوزیری قوامالسلطنه - حادثه مهم نخست وزیری سهیلی - حوادث سال۱۳۲۲ - معرفی کابینه مراغه ای - درگیری دولت ساعد - - اتمام جنگ
ایران کشور پهناوری در جنوب غربی آسیا است که نزدیک ۱۶۴۸۰۰۰ کیلومتر مربع وسعت دارد. این کشور پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ شمسی (۱۹۷۹ میلادی) به نام «جمهوری اسلامی ایران» خوانده میشود. اکثریت جمعیت ایران مسلمان و اغلب شیعه اثناعشری هستند. موقعیت جغرافیایی - تاریخ ایران - ورود اسلام به ایران - امویان و عباسیان - طاهریان - علویان - صفاریان - حکومتهای ترک - ایلخانان - صفویان - افشاریان - زندیان - قاجاریان - حکومت پهلوی - جمهوری اسلامی ایران
حفظ تمامیت ارضی کشور بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی
بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی، حفظ تمامیت ارضی کشور است
۴ دستاوردهای انقلاب اسلامی براساس بیانات حضرت آیتالله خامنهای
نقش رهبری انقلاب اسلامی در حفظ تمامیت ارضی ایران
رهبری سیاسی، به عنوان قوه عاقله تصمیم گیری کشور، سیاست های خاصی را مدنظر دارد که مهم ترین آنها، دفاع نظامی در برابر تهاجم خارجی و حفظ یکپارچگی سرزمین ملی است. پاسخ سؤال مذکور (از نظر این نوشتار ) به رهبری سیاسی ایران، در دو مقطع، باز می گردد. رهبری سیاسی ایران در قطع جنگ تحمیلی، با تأکید بر ارزش های دینی و تکیه بر قدرت ملی و مذهبی (بدون چشم داشت به حمایت خارجی) و با تقویت روحیه مردم و قوای مسلح و. ..، توانست مشکلات و نارسایی های موجود و کمبود های فراوان مادی را مرتفع کند و با بهره گیری از شورای انقلابی و بسیج مردمی، با تجربه پیروزی انقلاب اسلامی، پس از دویست سال هویت واقعی ایران و ایرانی را به جهانیان معرفی کند. این نوشتار برای محک زدن فرضیه خود، ابتدا بحثی نظری، در مورد نقش رهبری سیاسی در سرنوشت جنگ ها ارائه داده و سپس به چگونگی انطباق آن با شرایط ایران، در ابتدا و انتهای دوران نبردهایش پرداخته است.
۶ کلمه در مورد دستاوردهای انقلاب اسلامی
۱- یکی از بزرگترین دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی، ایجاد حکومت دینی است. مردم ایران جزء دین دارترین مردم جهان هستند. مردم در زمان طاغوت از خود سؤال میکردند چرا باید یکمشت افراد شرابخوار و فاسد و ظالم بر ما حکومت کنند. مردمی که در محرم و صفر در پاسداشت مقام و مرتبت امام حسین(ع) و تعظیم به شعائر عاشورا سنگ تمام میگذاشتند، از خود سؤال میکردند چرا باید یک فرد بیقیدوبند به ما حکومت کند؟ چرا یک فرد و نظام دین مدار، حاکم نباشد؟ امام خمینی (ره) همین مطالبه را در قالب نظریه ولایت فقیه تئوریزه کرد و مردم هم زیر پرچم آن از همه هستی خود مایه گذاشتند و جمهوری اسلامی شکل گرفت.
جمهوری اسلامی یعنی مردمی که مسلمان هستند و میخواهند خدا بر آنها حکومت کند و پیروزی انقلاب اسلامی یعنی آغاز حکومت الله در ایران و ان شاءالله در جهان!
از آن زمان تاکنون آمریکا بیپرده و صریح در برابر اسلام و ملت ما ایستاد و اکنون بیش از چهار دهه است از این موضع پایین نیامده است.
۲- استقلال و تمامیت ارضی کشور در دو قرن اخیر یکی از اصلیترین مطالبات ملت ایران و از آرمانهای ایرانیان بوده است که در دوران قاجار و پهلوی مورد تعرض قدرتهای جهانی قرار گرفت. ایران امروز یکسوم ایران اوایل قاجار است.
انقلاب اسلامی نقطه پایانی بر پایان سلطه و دخالت بیگانگان در امور و مقدرات کشور بود و از همه مهمتر آغازی بر حفظ تمامیت ارضی و گسترش عمق نفوذ راهبردی ایران در منطقه و جهان.
امروز استکبار جهانی زیر چکش حامیان ایران اسلامی در غرب آسیا و هجوم سیاسی و حقوقی در سراسر جهان است.
امامین انقلاب، پرچمدار عزت ایرانیان در جهان و استقلال و تمامیت ارضی کشور هستند و این در تاریخ معاصر ایران ثبتشده است. امروز تمام ناظران جهانی اعتراف دارند ایران سیاسی، فرهنگی و نظامی بزرگتر از جغرافیای طبیعی این سرزمین است.
۳- ایران امروز صاحب مردمیترین حکومت و آزادترین کشور جهان است.
آزادی یک گوهر گمشده در دوران پهلوی و قاجار بود. کرامت انسانها زیر چکمه استبداد لگدکوب شده بود. امروز مخالفان آزادی و طرفداران استبداد کوچ کردهاند به اوطان اصلی خود یعنی آمریکا، انگلیس و فرانسه؛ رفتهاند و عربدههای خود را از ۲۵۰ بوق تلویزیونی و ماهواره ای با سرمایهگذاری سیا و موساد و ام آی ۶ در فضای ایران میپراکنند.
برگزاری بیش از ۴۰ انتخابات در ایران پس از انقلاب، مردمسالاری دینی را تحکیم بخشیده و استبداد را از ایران بیرون کرده است.
۴- ایران امروز در سایه استقلال و آزادی به قلل رفیع علم راهیافته است و در اغلب رشتههای گوناگون علمی جزء ۱۰ کشور برتر جهان است. این سرعت علمی بالا باعث شده است دشمن به ترور دانشمندان ایران روی آورد و عمق خیانت خود را بیشازپیش نشان دهد. پیشرفتهای علمی در حوزههای دفاعی تا آنجا پیش رفته که دشمنان قسمخورده ایران اعتراف دارند با ارتش و یک سازمان رزمی روبهرو هستند که از مرز «بازدارندگی» عبور کرده است و در مرز اقدام «پیشدستانه» برای حضور ناتو در منطقه شاخوشانه میکشد!
۵- گسترش حوزههای علمیه و توسعه مساجد و حسینیهها در سراسر کشور در تاریخ ایران بیسابقه است. اکنون مراکز استانها و حتی شهرهای کوچک دارای حوزه علمیه است. تربیت طلاب جوان و انقلابی در دستور کار نظام آموزشی دینی است. طلاب بیش از یکصد کشور جهان در قم و مشهد و دیگر شهرهای بزرگ در حال تحصیل هستند. امسال بیش از یکمیلیون نفر در ۷۰ هزار مسجد در سراسر کشور در مراسم اعتکاف شرکت کردند. آنها پس از سه روز اعتکاف فضای معنوی و روحی کشور را به عطر عبادت خود خوشبو کردند.
دشمن برای از پای درآوردن ملت، تحریمهای شکننده و فلجکننده را در دستور کار خود قرار داده است. زیر همه قول و قرارهای برجامی زده است. امروز دولتی سر کار است که به اراده مردم تحریمها را دور زده است. بدون FATF نفت میفروشد پول آن را به کشور برمیگرداند و پنجه در پنجه کارتلها و تراستهای دشمن، بنگاههای اقتصادی تعطیلشده و نیمه تعطیل را راه انداخته و چرخ تولید را میچرخاند و اعتنایی به تهدیدهای توخالی دشمن نمیکند. دستاوردهای انقلاب اسلامی از شماره خارج است. ۶ مورد یادشده ملموسترین، شفافترین و دمدستیترین دستاوردهایی است که میشود از آن یادکرد.
دستآوردهای انقلاب اسلامی در بیانیه «گام دوم» مقام معظم رهبری (97/11/22)
مقدمه: انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور (که در دوران پهلوی و قاجار به شدّت تحقیر شده و به شدّت عقب مانده بود) در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت، در گام نخست رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردم سالاری تبدیل کرد و عنصر «ارادۀ ملی» را که «جان مایۀ» پیشرفت همه جانبه و حقیقی است، در کانون مدیریت کشور وارد کرد، آنگاه جوانان را میداندار اصلی حوادث و وارد عرصه مدیریت کرد، روحیه و باور «ما میتوانیم» را به همگان منتقل کرد، به «برکت تحریم» دشمنان، اتکا به توانائی داخلی را به همه آموخت…
اولاً: ثبات و امنیت کشور و تمامیت ارضی و حفاظت از مرزها را که آماج تهدید جدی دشمنان قرار گرفته بود، ضمانت کرد و معجزه پیروزی در جنگ هشت ساله و شکست رژیم بعثی و پشتیبانی آمریکائی و اروپائی و شرقیاش را پدید آورد.
ثانیاً : موتور پیشران کشور در عرصه علم و فناوری و ایجاد زیر ساخت های حیاتی و اقتصادی و عمرانی شد که تاکنون ثمرات بالنده آن روز به روز فراگیرتر می شود هزاران شرکت دانش بنیان، هزاران طرح زیر ساختی و ضروری برای کشور در حوزههای عمران و حمل و نقل، صنعت، نیرو، معدن، سلامت، کشاورزی، آب و غیره، میلیونها تحصیل کرده دانشگاهی یا در حال تحصیل هزاران واحد دانشگاهی در سراسر کشور، ده ها طرح بزرگ از قبیل: چرخه سوخت هسته ای، سلولهای بنیادی، فناوری نانو، زیست فناوری و غیره با رتبه های نخستین در کل جهان، شصت برابر شدن صادرات غیرنفتی، نزدیک به ده برابر شدن واحدهای صنعتی، دهها برابر شدن صنایع از نظر کیفی، تبدیل صنعت مونتاژ به صنعت بومی، برجستگی در صنایع دفاعی، درخشش در عرصه پزشکی و جایگاه مرجعیت و… ایران پیش از انقلاب، در تولید علم و فناوری صفر بود، در صنعت به جز مونتاژ و در علم به جز «ترجمه» هنری نداشت.
ثالثاً: مشارکت مردمی را در مسائل سیاسی مانند انتخابات، مقابله با فتنههای داخلی، حضور در صحنههای ملی و استکبار ستیزی به اوج رسانید و در موضوعات اجتماعی مانند کمک رسانیها و فعالیتهای نیکوکاری که از پیش از انقلاب آغاز شده بود، افزایش چشمگیر داد، پس از انقلاب مردم در مسابقه خدمت رسانی در حوادث طبیعی و کمبودهای اجتماعی مشتاقانه شرکت میکنند.
رابعاً : بینش سیاسی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بین المللی را به گونه شگفتآوری ارتقاء داد. تحلیل سیاسی و فهم مسائل بینالمللی در موضوعاتی همچون جنایات غرب بخصوص آمریکا، مسئله فلسطین و ظلم تاریخی به ملت آن، مسئله جنگ افروزیها و رذالتها و دخالتهای قدرتهای قلدر در امور ملتها و امثال آن را از انحصار طبقه محدود (و عزلت گزیدهای) به نام «روشنفکر» بیرون آورد، اینگونه روشنفکری میان عموم مردم در همه کشور و همه ساحتهای زندگی جاری شد و مسائلی از این دست حتی برای نوجوانان و نونهالان، روشن و قابل فهم گشت.
خامساً: کفه عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کرد، (نارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور به دلیل آنکه این ارزش والا باید گوهر بی همتا بر تارک نظام جمهوری اسلامی باشد و هنوز نیست، نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است) واقعیت آنست که دستاوردهای مبارزه با بی عدالتی در این چهاردهه، با هیچ دوره دیگر گذشته قابل مقایسه نیست، در رژیم طاغوت بیشترین خدمات و درآمدهای کشور در اختیار گروهی کوچکی از پایتخت نشینان یا همسانان آنان در برخی دیگر از نقاط کشور بود، مردم بیشتر شهرها بویژه مناطق دوردست و روستاها در آخر فهرست و غالباً محروم از نیازهای اولیه زیر ساختی و خدمت رسانی بودند، جمهوری اسلامی در شمار موفق ترین حاکمیت های جهان در جابجائی خدمت و ثروت از مرکز به همه جای کشور و از مناطق مرفه نشین شهرها به مناطق پائین دست آن بوده است، آمار بزرگ راه سازی و خانه سازی و ایجاد مراکز صنعتی و اصلاح امور کشاورزی و رساندن برق و آب و مراکز درمانی و دانشگاهی و سد و نیروگاه و امثال آن به دورترین مناطق کشور، حقیقتاً افتخار آفرین است بی شک این همه، نه در تبلیغات نارسای مسئولان انعکاس یافته و نه زبان بدخواهان خارجی و داخلی به آن اعتراف کرده، ولی هست و حسنهای برای مدیران جهادی و با اخلاص نزد خدا و خلق است. البته عدالت مورد انتظار در جمهوری اسلامی (که مایل است پیرو حکومت علوی شناخته شود) بسی برتر از این هاست و چشم امید برای اجرای آن به شما جوان هاست…
سادساً: عیار معنویت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونهای چشمگیر افزایش داد. این پدیده مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، بیش از هرچیز رواج داد، آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایه های مادی، در رأُس کشوری قرار گرفت که مایههای ایمان مردمش بسی ریشه دار و عمیق بود، (هر چند دست تطاول تبلیغات مروج فساد و بی بند و باری در طول دوران پهلویها به آن ضربههای سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسط و بخصوص جوانان کشانده بود) ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دلهای مستعد و نورانی به ویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد، مجاهدتهای جوانان در میدان های سخت از جمله دفاع مقدس، با ذکر و دعا و روحیه برادری و ایثار همراه شد و ماجراهای صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد. پدران و مادران و همسران با احساس وظیفه دینی از عزیزان خود که به جبهههای گوناگون جهاد می شتافتند دل کندند و سپس، آنگاه که با پیکر خون آلود یا جسم آسیب دیده آنان رو به رو شدند، مصیبت را با «شکر» همراه کردند. مساجد و فضاهای دینی رونقی بی سابقه یافت (گرفت)، صف نوبت اعتکاف از هزاران جوان و استاد و دانشجو و زن و مرد، و صف نوبت برای اردوهای جهادی و جهاد سازندگی و بسیج سازندگی از هزاران جوان داوطلب و فداکار آکنده شد، نماز و حج و روزه داری و پیاده روی زیارت و مراسم گوناگون دینی و انفاقات و صدقات واجب و مستحب در همه جا بویژه میان جوانان رونق گرفت و تا امروز، روز به روز بیشتر و با کیفیت تر شده است، و اینها همه در دورانی اتفاق افتاده که سقوط اخلاقی روزافزون غرب و پیروانش و تبلیغات پر حجم آنان برای کشاندن مرد و زن به لجنزارهای فساد، اخلاق و معنویت را در بخش های عمده عالم منزوی کرده است. و این معجزه ای دیگر از انقلاب و نظام اسلامی فعال و پیشرو است.
سابعاً: نماد پر ابهت و با شکوه و افتخارآمیز ایستادگی در برابر قلدران و زورگویان و مستکبران جهان و در رأس آنان آمریکای جهان خوار و جنایت کار، روز به روز برجسته تر شد. در تمام این چهل سال، تسلیم ناپذیری و صیانت و پاسداری از انقلاب و عظمت و هیبت الهی آن و گردن برافراشته آن در مقابل دولتهای متکبر و مستکبر، خصوصیت و شناخته شده ایران و ایرانی بویژه جوانان این مرز و بوم به شمار میرفته است. قدرت های انحصارگر جهان که همواره حیات خود را در دست اندازی به استقلال دیگر کشورها و پایمان کردن منافع حیاتی آنها برای مقاصد شوم خود دانستهاند، در برابر ایران اسلامی و انقلابی، اعتراض به ناتوانی کردند، ملت ایران در فضای حیات بخش انقلاب توانست نخست دست نشانده آمریکا و عنصر خائن به ملت را از کشور براند و پس از آن هم تا امروز از سلطه دوباره قلدران جهانی بر کشور با قدرت و شدت جلوگیری کند.
جوانان عزیز: … محصول تلاش چهل ساله … کشور و ملتی مستقل، آزاد، مقتدر، با عزت، متدین، پیشرفته در علم، انباشته از تجربه های گرانبها، مطمئن و امیدوار، دارای تأثیر اساسی در منطقه و دارای منطق قوی در مسائل جهانی، رکوردار در شتاب پیشرفتهای علمی، رکوردار در رسیدن به رتبه های بالا در دانش ها و فناوری های مهم از قبیل هسته ای و سلول های بنیادی و نانو و هوا فضا و امثال آن، سرآمد در گسترش خدمات اجتماعی، سرآمد در انگیزههای جهادی میان جوانان، سرآمد در جمعیت جوانان کارآمد، و بسی ویژگی های افتخارآمیز دیگر که همگی محصول انقلاب و نتیجه جهت گیری های انقلابی و جهادی است (و بدانید که اگر بی توجهی به شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی در برهه هائی از تاریخ چهل ساله نمیبود – که متأسفانه بود و خسارت بار هم بود – بی شک دست آوردهای انقلاب از این بسی بیشتر و کشور در مسیر رسیدن به آرمان های بزرگ بسی جلوتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی وجود نمیداشت…
جوانان عزیز: … ایران مقتدر، امروز هم مانند آغاز انقلاب با چالش های مستکبران رو به رواست، اما به تفاوتی کاملاً معنی دار، اگر آن روز چالش با آمریکا بر سر کوتاه کردن دست عمال بیگانه یا تعطیلی سفارت رژیم صهیونیستی در تهران یا رسوا کردن لانه جاسوسی بود. امروز چالش بر سر حضور ایران مقتدر در مرزهای رژیم صهیونیستی و برچیدن بساط نفود نامشروع آمریکا از منطقه غرب آسیا و حمایت جمهوری اسلامی از مبارزات مجاهدان فلسطینی در قلب سرزمینهای اشغالی و دفاع از پرچم برافراشته حزبالله و مقاومت در سراسر این منطقه است و اگر آن روز، مشکل غرب جلوگیری از خرید تسلیحات ابتدائی برای ایران بود، امروز مشکل او جلوگیری از انتقال سلاحهای پیشرفته ایرانی به نیروهای مقاومت است و اگر آن روز گمان آمریکا آن بود که با چند ایرانی خود فروخته یا با چند هواپیما و بالگرد خواهد توانست بر نظام اسلامی و ملت ایران فائقی آید، امروز برای مقابله سیاسی و امنیتی با جمهوری اسلامی، خود را محتاج به یک ائتلاف بزرگ از دهها دولت معاند یا مرعوب می بیند و البته باز هم در رویارویی، شکست میخورد. ایران به برکت انقلاب، اکنون در جایگاهی متعالی و شایسته ملت ایران در چشم جهانیان و عبور کرده از بسی گردنه های دشوار مسائل اساسی خویش است…
44سال افتخار| مروری بر دستاوردهای انقلاب ایران
چهار دهه از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي مي گذرد. اين انقلاب پديدهاي الهي و مبارك بود كه در اواخر قرن بيستم، جهان را به لرزه درآورد و نور اميد را در دل مسلمانان و مستضعفان عالم روشن كرد. اكنون پس از گذشت چهار دهه از عمر گران مايه ي اين شجره ي پر اميد، نيكوست به بازخواني برخي دستاوردهاي آن پرداخته شود تا برخي نينگارند كه به سادگي به بار نشسته و در حفظ آن كوشاتر باشند. اين انقلاب عظيم، دستاوردهاي فراواني در داخل و خارج از كشور داشته و سال ها طول مي كشد تا همه ي آثار و نتايج اين پديده ي الهي آشكار و مورد تحليل قرار گيرد. در اين گزارش داشته هاي ملت ايران پس از گذشت چهار دهه از پيروزي انقلاب اسلامي در حوزه هاي مختلف ازجمله «سلامت و بهداشت»، «امنيت»، «آموزش عالي، تحقيقات و فناوري»، «اقتصاد»، «صنعت» و «قانون گذاري» و ... موردبررسي قرار مي گيرد.
نگاهی به بخشی از دستاوردهای حوزه سلامت پس از انقلاب اسلامی
نگاهی به مهمترین دستاوردهای انقلاب در بیانات رهبر انقلاب
دستاوردهای چهل و یک سال انقلاب اسلامی ایران
نگاهی به مهم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ایران از۲۰۰ سال قبل تا بحال
ادامه مطلب را ببينيد
بلوچستان شرقی چگونه از ایران جدا شد؟
بریتانیا با فرصت طلبی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی بلوچستان سود برده و حاکمیت ایران بر این نواحی را خدشه دار کرده بود. کوشش انگلیس، برای تعیین دقیق خطوط مرزی در بلوچستان، جزو نخستین نمونههای تعیین مرزهای نو در دوران معاصر است. به گزارش هممیهن، به موازات تلاش بریتانیا، دولت ایران در تلاش بود از راهبرد سنتی بهره گیری مناسب از حکومتهای سرحد داری و حمایت از حاکمان محلی بازمانده تحت نفوذ استیلای خود را بر بلوچستان حفظ کند. شرق ایران تاریخی که اکنون دو کشور افغانستان و پاکستان را تشکیل میدهد از حدود تاریخی ایران بوده است. مطهر بن طاهر مِقدَسى مورخ و جغرافیدان عرب قرن چهارم هجری در کتاب آفرینش و تاریخ نوشته است: گویند معتدل ترین و باصفاترین و بهترین بخشهای زمین ایرانشهر است و همان است که به اقلیم بابل معروف است: درازای آن میان رودخانه بلخ تا رودخانه فرات و قادسیه و پهنای آن میان دریای غاپسکین (آبسکون) تا دریای فارسی و یمن و سپس به طرف مُکران و کابل و طخارستان و منتهای آذربایجان است و آنجا برگزیده بخشهای زمین و ناف زمین است، به علت اعتدال رنگ مردم آن و استواری پیکرهاشان و سلامت خردهاشان. مقدسی زمانی این حدود را به نگارش درآورده که ایران از استقلال سیاسی برخوردار نبود و تحت حاکمیت خلفای عباسی اداره میشد با این حال مرزهای تاریخی این سرزمین برای جغرافیدان عرب زبانی، چون او که زاده بیت المقدس است، روشن بوده است. در این گزارش تاریخی حدود شرقی ایران در شمال تا رودخانه بلخ و در مرکز تا کابل و طخارستان که شامل سواحل جنوبی رودخانه جیحون میشود ادامه داشته و در ادامه به مکران منتهی میشده است. مکران نام تاریخی بلوچستان است که شامل مناطق شرقی ایران کنونی و بلوچستان پاکستان تا سواحل رودخانه سند میشود. این حدود دست کم تا دوره صفوی بخشی جدایی ناپذیر از جغرافیای سیاسی ایران محسوب میشد و حتی حمله محمود افغان از قندهار به اصفهان نیز نه یک حمله خارجی بلکه شورشی داخلی بود که به سرنگونی حکومت مرکزی و آشوب در قلمرو ایران سیاسی منجر شد. افغانها که درایت سیاسی حکمرانی در سرتاسر قلمرو ایران سیاسی را نداشتند پس از این دوره شورش ادعای حاکمیت بر قلمرو قندهار و کابل را پیدا کردند و برای استقلال از حکومت مرکزی ایران تلاش کردند.
نخستین شکاف در مرزهای شرقی
احمدشاه درانی یا احمدشاه ابدالی را میتوان پایه گذار افغانستان کنونی قلمداد کرد که با عقب راندن بازماندگان حکومت افشاری در ایران و گورکانیان هند و خانات ازبک بخارا در شمال توانست قلمرو خود را به مرکزیت قندهار تثبیت کند. احمد درانی از فرماندهان نادرشاه بود که توسط نادر به فرماندهی سپاه قبایل پشتون و ازبک گمارده شد و پس از مرگ نادرشاه علم استقلال برداشت و قلمرو خود به مرکزیت قندهار را پدید آورد. احمدشاه ابدالی کابل و شهرهای مهم خراسان، از جمله هرات، مرو و بلخ و حتی نیشابور را نیز اشغال کرد، اما به دلیل احترامی که به نادرشاه افشار داشت، نیشابور را به پسر نادرشاه واگذار کرد. نوادگان احمدشاه قلمرو افغانستان را حفظ کردند، اما با روی کارآمدن دولت مقتدر آقامحمدخان قاجار و اراده شاهان قاجار برای تسلط بر هرات و مرو شاهیجان چالش میان حاکمان افغانستان و ایران آغاز شد و آنچه که این روند را سرعت بخشید و رسمیت داد ورود عامل استعمار بریتانیا بود. بریتانیا با هدف محافظت از مستعمره خود در هندوستان مایل بود حکومتی حایل میان ایران و هند وجود داشته باشد و مرزهای شرقی ایران قاجاری محدود شود. از نگاه بریتانیا پس از قرارداد ترکمنچای حکومت خاندان قاجار تحت حمایت روسیه تزاری قرار گرفته بود و پیمانی سیاسی میان دو کشور در زمینه حمایت از حکومت قاجار بسته شده بود که جا پای بریتانیا را در ایران متزلزل میکرد. روسیه نیز با وجود چنین پیمان سیاسی اراده یا توان حمایت از ایران در صحنههای جنگ در شرق و جنوب ایران نداشت و عملاً ایران در مقابل بریتانیا تنها و بییاور مانده بود. زمانی که محمدشاه قاجار از جنگ هرات بازگشت اعلامیه دردناکی صادر کرد و در آن آورد ما : عهدنامه هایی با آنان "بریتانیا" داشتیم که آن را محکمتر از صد قلعه میپنداشتیم...، اما نقض عهد کردند. خارک را گرفتند و تهدید به حمله به فارس و کرمان کردند... پس برگشتیم... انگلیس دولت بزرگی است و سلاح حرب نداشتیم. این چنین بود که دولت قاجاری به زودی فهمید که ایران در شرق در واقع همسایه دولت انگلیس شده و حاکمان افغان هم پیمان و در اطاعت بریتانیا هستند. هرات مهمترین شهری بود که ایران در شرق به افغانها واگذار کرد و مرو نیز به تسخیر خانات ازبک درآمد و از اطاعت ایران خارج شد. اما در جنوب شرق منطقه بزرگ مکران یا بلوچستان قرار داشت که سرداران بزرگ بلوچ بر قبایل صحرانشین آن حکومت میکردند و با وجود آنکه دولت ایران در آن حدود اقتدار کاملی نداشت، اما جزو قلمرو ایران محسوب میشد و سپاه فتحعلیشاه قاجار تا بمپور به سختی پیش میرفت و حفظ بلوچستان از سرکشی و نافرمانی سرداران بلوچ امری دشوار مینمود. سرداران بلوچ به ظاهر از دولت ایران تبعیت میکردند، اما در واقع هر کدام بنای سرکشی و جداسری داشتند و بر هر شهر و مرکزی یکی اقتداری داشت تا دیگری بر او چیره شده و قدرت را از او میربود. دنیس رایت در کتاب انگلیسیان در ایران درباره نقش دولت انگلستان در نا آرامیهای فلات شرقی ایران مینویسد: «مرز شرقی ایران، چون در مدخل هند قرار داشت، مورد علاقه مستقیم انگلیس بود. پس از معاهده ترکمنچای، دولت ایران درصدد تحکیم نفوذ قبلی خود در این مناطق برآمد؛ لیکن به این دلیل که افغانستان و بلوچستان حافظ مرزهای خارجی هندوستان محسوب میشدند، انگلستان به حمایت از حکام این مناطق در برابر دولت ایران پرداخت». انگلیس برای تحکیم نفوذش در سراسر بلوچستان از روش هدیه دادن به حاکمان محلی یا ترساندن آنان استفاده میکرد. سیاست نخست بریتانیا جدا کردن بلوچستان از ایران و واگذاری آن به افغانها بود تا حکومت حایل میان ایران و هند گسترش یابد، اما پس از جنگ میان افغانها و انگلیس این سیاست تغییر کرد و به حمایت از سردار بلوچ محراب خان نارویی روی آوردند. دامنه شورشگری محراب خان نارویی که در شهر کلات واقع در مرکز بلوچستان شرقی در پاکستان کنونی حکومت میکرد گاه تا لار نیز گسترش مییافت. با این اتحاد انگلیسیها با محرابخان نیز دیری نپایید و به درگیری با بلوچها انجامید، اما پس از مدتی بریتانیا به این نتیجه رسید که بهتر است از نیروهای بومی برای سرکوب بلوچها بهره بگیرد و خود آنان را مامور امنیت بلوچستان قرار دهد.
نفوذ بریتانیا در بلوچستان
بریتانیا با وعده حمایت و بستن قراردادی که منافع دولت انگلیس را تأمین میکرد، نصیرخان بلوچ را به امارت کلات منصوب کردند. بریتانیا با این سیاست هم خود را از حملات گاه و بیگاه طرفداران میرنصیر دوم پسر محراب خان رهانید و هم وی را به عنوان حاکم دست نشانده در کلات به کار گرفت و رضایت بلوچها را نیز به دست آورد. در این عهدنامه توافق شد انگلستان در هر جای بلوچستان میتواند پایگاه نظامی ایجاد کند و خان کلات هم باید به آنها کمک کند. نصیرخان و جانشینانش نیز خراج گذار انگلیس شدند و مقرّر شد یک مشاور انگلیسی همواره در کلات حضور داشته باشد و خان کلات موظف است با او همکاری کند. در این قرارداد قید شده بود که خان کلات حق انعقاد عهدنامه با هیچ یک از همسایگانش را بدون اجازه دولت انگلیس ندارد. با این قرارداد در عمل بلوچستان شرقی که در عمل نیز در اختیار دولت ایران نبود به صورت رسمی نیز تحت حمایت دولت انگلیس درآمد و به نوعی از حاکمیت ایران خارج شد. با وجود آنکه ایران قاجاری با تمام توان کوشید حاکمیّت خود را در بلوچستان غربی حفظ کند؛ اما حکومت کلات که از جانب کمپانی هند شرقی حمایت میشد، مانعی مهم در این راه بود و به همین دلیل، محدوده تسلط حکومت ایران از حدود خاران و مکران فراتر نرفت. به دلیل اینکه بلوچهای مکرانی به اتحاد با بلوچهای کلتی راضی نمیشدند و نیز نبودِ قدرت کافی در حکومت دست نشانده کلات برای ضمیمه کردن بخش شرقی بلوچستان تحت حاکمیت ایران، دولت انگلیس به اوضاع داخلی ایران چشم دوخت تا شاید در آنجا عاملی برای جداسازی بلوچستان پیدا کند. آقاخان محلاتی امام شیعیان اسماعیلی و حاکم کرمان از سوی محمدشاه که مدتی پیش از مقام خود عزل شده بود در حال فراهم کردن زمینه شورشی بود که از سوی انگلیسیها برای تحریک مناسب تشخیص داده شد. آقاخان به قصد شهر کرمان و شهر بابک با قوای دولتی درگیر شد و از حمایت انگلیس و سربازان بلوچ نیز بهره مند شد، اما در نهایت از قوای دولتی شکست خورد و به قندهار عقب نشینی کرد و در نزدیکی قندهار مورد استقبال ماموران انگلیسی قرار گرفت و از این دوره نیز امامت شیعیان اسماعیلی از ایران به هند منتقل شد. شورش آقاخان زمینه تحریک بلوچ های ایران را فراهم کرد و محمدعلیخان نارویی، حاکم بمپور و بلوچستان علم شورش برداشت، اما با کمک کهندل خان حاکم فراری افغانستان که در دربار ایران پناهنده شده بود این شورش سرکوب و بمپور فتح شد. سرکوب محمدعلیخان نارویی با نفوذ وسیعی که در بلوچستان داشت، از خوانین کوچکتر زهر چشم گرفت و تا حدی اطاعت دولت ایران را گردن نهاده و مالیاتشان را به موقع میپرداختند. اکنون سیاست قاجارها تغییر کرد و کوشیدند با دلجویی و برخورد ملاطفتآمیز سرداران محلی و اهالی را جذب کرده، از تجدید شورش در منطقه و اتحاد آنان با خوانین نواحی شرقی و حوزه سند جلوگیری کنند. اما بار دیگر آقاخان، برادرش محمدباقرخان را با پول نقد و تدارکاتی که حکومت انگلیسی هند تدارک دیده بود، از هند به بلوچستان فرستاد. آنان پس از ورود به بلوچستان در عرض سه چهار ماه نزدیک به دو هزار سوار و تفنگچی فراهم آوردند. برادر آقاخان هدایایی را برای بزرگان روستاها فرستاد و از آنها دعوت کرد به او بپیوندند. اما در نهایت حاکم کرمان دو تن از سرداران بلوچ طرفدار دولت ایران را پنهانی نزد رؤسای بلوچی که به برادر آقاخان پیوسته بودند، فرستاد تا آنان را تشویق کند برادر آقاخان را دستگیر و تحویل دهند. او که از موضوع باخبر شده بود، با خانواده و سی نفر از خدمتکارانش به طرف چابهار متواری و سپس دستگیر و راهی تهران شد. هرچند هر دو تلاش آقاخان برای جداسازی بلوچستان از ایران ناکام ماند، اما پایه سیاست انگلیس برای این نیت را فراهم کرد. ماموران انگلیسی که در تلاش بودند با شناخت مناطق شرقی ایران سپر حایلی میان ایران و هند ایجاد کنند به اهمیت طوایف بلوچ پی بردند و با ایجاد حکومت دست نشانده کلات بخش مهمی از نیت خود را به اجرا درآوردند.
تلاشهای ایران برای حفظ بلوچستان
امیرکبیر با روی کارآمدن ناصرالدین شاه تلاش گسترده نظامی و سیاسی را بر اعاده حاکمیت ایران بر بلوچستان آغاز کرد. او در نامه ای به محمدعلیخان سیستانی و دوست محمدخان بلوچ حاکمان محلی این منطقه فرمان داد: «.. از قراری که به عرض رسیده پاره ای جهال بلوچیه در آن حدود مشغول قطع طریق و راهزنی و سرقت بوده و مصدر شرارت هستند؛ لهذا به آن عالیجاه امر و مقرّر میفرماییم که پیش از آنکه سطرات دستخط و قهر و غضب پادشاهی شامل احوال تبه روزگار آنها شود، از این قبیل هرزگی ممنوع داشته که من بعد مصدر سرقت و هرزگی نشوند.» این دو موفق شدند طوایف شورشی و راهزنان محلی را سرکوب کرده و قلعههای بمپور و سرباز و فنوج را فتح کنند. با اقدامات امیرکبیر، وضع امنیتی بلوچستان بهبود یافت و فرامین دولت در منطقه جاری شد. مالیاتهای عقب مانده وصول شد و تجارت رونق گرفت. چند پادگان مرزی هم ایجاد شد و سربازان شترسوار به پاسداری مشغول شدند؛ اما این روند چندان نپایید؛ زیرا، با قتل وی شیرازه دولت از هم پاشید و نظمی که در سایه تدبیر او در بلوچستان ایجاد شده بود، فروریخت و بار دیگر، سرداران بلوچ دست به طغیان زدند. انگلستان نیز در این میان از هرگونه اقدام حاکمان محلی، در برابر دولت مرکزی حمایت میکرد. پرداخت رشوه های انگلیسی به رؤسای بلوچ، برای جلب حمایت بیشتر آنان نیز از چشم مأموران روسی پنهان نماند و آن را گزارش داده اند. با شورش ۱۸۵۷ در هند بریتانیا که آخرین تلاش بهادرشاه دوم شاه گورکانی برای بازیابی استقلال از کمپانی هند شرقی بود بساط این خاندان برای همیشه از هند برچیده شده و حکومت هند بریتانیا تشکیل شد. برقراری نظم جدید انگلیسی نیازمند تنظیمات جدید حکومتی بود و یکی از مهمترین آنها نیاز به کشیدن خط تلگراف میان هند و اروپا و انگلیس بود. در پی این ضرورت مذاکراتی برای ایجاد خطوط تلگراف بین هند و اروپا با ایران آغاز شد. ایران نمیخواست پای مأموران بیگانه به نقاط دورافتاده مملکت باز شود پیوسته، با ایجاد خطوط تلگراف در بلوچستان مخالفت میکرد، اما سرانجام در سال ۱۸۶۲ انگلیس امتیاز احداث خطوط تلگراف در بلوچستان را گرفت و با حضور بیشتر در منطقه، به تحریک بیشتر خوانین و رؤسای بلوچ پرداخت. هدف انگلیس، عملی ساختن راهبرد استعماری تقسیم بلوچستان بود. اعتمادالسلطنه در خاطرات روزانه خود در سال ۱۸۶۲ نوشته که حکومت مرکزی یکی از مأموران دولتی را مأمور کرد تا درباره جغرافیا و جمعیت بلوچستان گزارشی تهیه کند. وی درباره افزایش زمینههای بروز ناآرامی چنین مینویسد: «.. در اثنای سیاحت که به بلوک سرباز رسیده و به پیشین عبور نمود و معلوم شد که اهالی آنجا کمر مخالفت بسته اند؛ نه به ضابط گیج و نه سرباز اطاعت و خدمت میکنند. بعد از معاودت از سیاحت بلوچستان، تفضیل مخالفت سکنه پیشین را به وکیلالملک... اظهار داشت و به عرض اولیای دولت جاوید شوکت رسانیدند. در سنه ۱۲۸۱ق [۱۸۶۴م] حسب الامر، این بنده را سرباز و توپ و جمعیت مأمور نمودند. رفته بعد از پنج روز محاصره قلعه را تسخیر نموده و حالا در نهایت انقیاد کمر خدمت بسته، به ضابط سرباز مالیات میدهند.» در اواسط حکومت ناصرالدین شاه عملاً جغرافیای بلوچستان به چند ناحیه تقسیم شده بود. خان کلات بر بلوچستان شرقی مسلط بود، بندر گواتر و چابهار در اشغال حاکم عرب مسقط بود و در خاش نیز سعیدخان کرد حکومت میکرد و هر سه اینها تحت حمایت و همپیمان بریتانیا بودند. دولت قاجار در چنین شرایطی برای تثبیت حاکمیت خود، دین محمدخان یکی از رؤسای طوایف بومی را به حکومت چابهار منصوب و او را مأمور فتح نواحی دیگر کرد. نصیرخان، حاکم کلات، اداره گواتر را به صیدسلطان بناحمد، حکمران عمان، واگذار کرده بود. قوای ایران در این پیشروی فتح چابهار و گواتر با قلمرو خان کلات تحت حمایت بریتانیا همسایه شد. ایران به آرامی توانسته بود حاکمیت خود بر نواحی مختلف بلوچستان را بازیابد و آرامش و امنیت را در این منطقه برقرار سازد. با گسترش حوزه نفوذ ایران در بلوچستان و نزدیک شدن به حاکم نشین کلات که زیر نفوذ انگلستان بود، وضعیت سخت و پیچیدهای در منطقه به وجود آمد. ایران میکوشید روابط خود را با خوانین محلی بهبود بخشد و آنان را از اتحاد با انگلیسیها باز دارد. همچنین، با تقویت حضور نیروهای نظامی در بلوچستان، حاکمیت دولت را بر این بخش حساس تثبیت کند. ازسوی دیگر، انگلیسیها که از پیشروی سریع ایران سخت نگران شده بودند به تقویت خان کلات پرداختند تا جلوی پیشرویهای نیروهای ایرانی را بگیرند. آنان کوشیدند موافقت ایران را برای تعیین خطوط مرزی با حاکم نشین کلات جلب کنند. دولت انگلیسی هند از وزارت امورخارجه خود خواست به طور قطعی، از توسعه نفوذ ایران در بلوچستان جلوگیری کند تا به موقعیت بریتانیا در منطقه آسیبی وارد نشود. در سال ۱۸۶۸، با حرکت قوای ایران به سمت کلات، نایبالسلطنه هندوستان به چارلز رابینسون دستور داد از پیشروی نیروهای ایران، به سوی خان نشین کلات جلوگیری کند. یکی از جاسوسان انگلیسی پیشروی سریع قوای ایران، در منطقه شرقی بلوچستان را انقلاب سیاسی در مناطق غربی هندوستان دانسته و میافزاید: «اطمینانی که به این قسمت از سرحدات هندوستان وجود داشت از بین رفته است» و به حکومت انگلیسی هندوستان توصیه میکند که با تعیین خطوط مرزی، این سرزمین را از تهدیدهای ایران حفظ کند. میرزاسعی خان انصاری وزیر امور خارجه ایران برای کاستن از فشار انگلیس در یادداشتی به وزارت امورخارجه آن کشور توضیح داد: «سرزمینهای مذکور پیوسته جزو خاک ایران بوده و دولت درصدد است نظم را در این مناطق ایجاد کند.» بریتانیا این استدلال را نپذیرفت؛ زیرا این دولت در سال ۱۸۴۲، موافقتنامه ای با خان کلات امضا کرده بود که از او حمایت کنند. آنان در سال ۱۸۵۴، از حاکم کلات تعهد گرفته بودند بدون اجازه ایشان، با دولتهای دیگر وارد مذاکره نشود. این امر مانع ارتباط مستقیم خان کلات، با ایران میشد. نزدیک دو دهه بعد، ۱۸۷۶، خان کلات با معاهده دیگری خود را به طور کامل تحتالحمایه انگلیس قرارداد.
بریتانیا و تحمیل تحدید حدود مرزی به ایران
بریتانیا با فرصتطلبی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی بلوچستان سود برده و حاکمیت ایران بر این نواحی را خدشه دار کرده بود. کوشش انگلیس، برای تعیین دقیق خطوط مرزی در بلوچستان، جزو نخستین نمونههای تعیین مرزهای نو در دوران معاصر است. به موازات تلاش بریتانیا، دولت ایران در تلاش بود از راهبرد سنتی بهره گیری مناسب از حکومتهای سرحد داری و حمایت از حاکمان محلی بازمانده تحت نفوذ استیلای خود را بر بلوچستان حفظ کند و این وضعیت با شرایط پیچیده جدید و حضور قدرت استعماری بریتانیا قابل استمرار نبود. دولت قاجاری نه تنها پیچیدگیهای جغرافیایی و حقوقی تعیین مرزها را درک نمیکرد بلکه از برقراری نظم سیاسی مقتدرانه عمومی در کشور نیز ناتوان بود. بریتانیا از میانه قرن نوزدهم پس از حضور نظامی و درهم شکستن اقتدار سرداران بلوچ، پیمانهایی را با آنان به امضا رساند که مغایر حق حاکمیت ایران بود. انگلیسیها با سرداران بلوچ، همانند حاکمان محلی خودمختار رفتار میکردند و همین امر، به منزله نادیده گرفتن حقوق دولت ایران بود. با تعیین دقیق خطوط مرزی و گسترش نفوذ بریتانیا در بلوچستان، دیوار دفاعی این کشور در غرب هند تکمیل شد. دولت ایران حضور بریتانیا در نواحی ساحلی بلوچستان را منافی منافع خود میدید، تلاش کرد اجازه کشیدن خط تلگراف را از راه زمینی و سواحل جاسک به گواتر بدهد. دولت انگلیس پیرو موافقتنامه ای شامل سه بند در ازای مبلغی معادل سالانه ۳ هزار تومان به مدت ۲۰سال در جنوب ایران به دنبال اهداف سیاسی خود مشغول تفرقه و تجزیه در سواحل دریا و حدود مرزی سیستان و بلوچستان ایران شد. برای انجام این سناریو، خان کلات منطقه را نا امن کرد؛ قشون ساخلوی مرزی ایران قصد سرکوب شورشیان را داشت، ولی مأموران انگلیس به بهانه خرابتر شدن اوضاع مانع شدند و خواستار حکمیت بین ایران و خان کلات شدند. این حکمیت از سوی ایران پذیرفته شد. انگلیس نیز درصدد بود هرچه زودتر ازطریق تعیین خطوط مرزی، با رؤسای محلی وارد معامله شود و خط تلگراف را از بندرگواتر تا کراچی، از داخل قلمرو آنان بکشد؛ بنابراین، دولت ایران را تحت فشار قرار داد و سرانجام در سال ۱۸۷۰، در دوره صدارت سپهسالار، ناصرالدین شاه با تشکیل کمیسیونی سه جانبه، برای تعیین دقیق خطوط مرزی که در آن نمایندگان ایران و انگلیس و خان کلات حضور داشته باشند، موافقت کرد. از جانب ایران «میرزا معصومخان» تعیین و همراه وی عازم منطقه شدند. در منطقه، مردم شهادت به تعلق داشتن این بخشها به ایران دادند؛ لذا گلداسمید از همراهی با معصوم خان منصرف شد و بنای ناسازگاری گذاشت. سرانجام از جانب فرمانفرمای انگلیسی هندوستان به گلداسمید تلگراف شد تقسیم منطقه بلوچستان را براساس نقشه کشی سابقی که در فاصله سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۸۶۹ از منطقه انجام داده عمل کند، با این دستور جدید نقش ظاهری کمیسر ایران «معصوم خان» و بازدید و تحقیق از منطقه و مردم، رنگ باخت؛ لذا دو هیئت بدون حصول نتیجه به تهران مراجعت کردند. انگلیس، فردریک گلداسمید، مدیرکل تلگراف هند و اروپا را که سواحل مکران را به خوبی میشناخت برای تعیین خطوط مرزی بلوچستان انتخاب کرد. گلداسمید معتقد بود دولت ایران باید قدردان دخالت بریتانیا در بلوچستان باشد و در گزارشی به صراحت نوشت: «من هیچ حقی برای دولت ایران بر بلوچستان قائل نیستم» و با اشاره به سوابق کوشش ایران، برای تسلط بر منطقه میافزاید: «من هرگز نمیتوانم قبول نمایم، ولو برای یک دقیقه، رؤسا و سرداران مکران در قسمت غربی کلات حاکمیت دولت ایران را بپذیرند». با چنین رویکردی، وی در اوایل سال ۱۸۷۱ م، وارد تهران شد و بیدرنگ، به بمپور رفت. در این شهر، خان کلات با یک افسر انگلیسی و سیصد نیروی نظامی به او پیوستند. حضور این همه نیرو ایران را که به مقاصد بریتانیا، در بلوچستان بدگمان بودند بیشتر نگران کرد. به همین علت میرزا معصوم خان، نماینده دولت ایران، به همراه حاکم بلوچستان حاضر به همکاری با هیئت انگلیسی نبودند و تعیین خطوط مرزی در بلوچستان را مانع از برقراری کامل حاکمیت ایران میدیدند. گلداسمید بدون حضور و همکاری هیئت ایرانی، در سواحل چابهار استقرار یافت و بر پایه اطلاعاتی که بین سالهای۱۸۷۰ تا ۱۸۷۳م، از منطقه کسب کرده بود به تعیین خطوط سرحدی پرداخت. گلداسمید سپس به تهران آمد و نتیجه رأی حکمیت خود را به اطلاع دولت ایران رساند. ناصرالدینشاه، چون تمامی بلوچستان را جزو قلمرو ایران میدانست، نخست طرح پیشنهادی را نپذیرفت. پس از کوتاه نیامدن دولت انگلستان، شاه ناحیه کوهک را که در نقشه نیامده بود جزو جدانشدنی قلمرو ایران برشمرد؛ لیکن سرانجام با طرح گلداسمید موافقت کرد. سرانجام براساس همین نقشهها، خطوط مرزی علامتگذاری و مشخص شد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ایران از۲۰۰ سال قبل تا بحال
ادامه مطلب را ببينيد
نگاهی به بخشی از دستاوردهای حوزه سلامت پس از انقلاب اسلامی
نگاهی به مهمترین دستاوردهای انقلاب در بیانات رهبر انقلاب
دستاوردهای چهل و یک سال انقلاب اسلامی ایران
نگاهی به مهم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران
تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی و مسأله بحرین
جدایی بحرین، برخلاف ادعای طرفداران نظام پهلوی، ایران را در احقاق حقوق خود در مورد جزایر سهگانه نیز یاری نداد و قدرت ایران در خلیج فارس را، اگر نه بی درنگ، بلکه پس از چند سالی به شدت تضعیف کرد و لطمه بزرگی به موقعیت راهبردی ایران در خلیج فارس زد و ایران را از داشتن پایگاهی مهم در جنوب خلیج فارس محروم ساخت؛ و مهم تر از آن قداست و مصونیت تمامیت ارضی ایران را خدشه دار ساخت.
مسأله استقلال بحرین در سال 1350، بدون تردید مهم ترین موضوع در پیوند با تمامیت ارضی ایران در عصر پهلوی است. دولت ایران همواره بحرین را جزئی جدایی ناپذیر از خاک خود می دانست و تا میانه دوران ناصرالدین شاه قاجار نیز حاکمان محلی بحرین بر حاکمیت ایران بر بحرین اذعان داشتند و ایران در این جزیره راهبردی جنوب خلیج فارس اعمال حاکمیت می کرد. پس از این که طی کودتایی شیخ عیسی بن علی آلخلیفه با پشتیبانی همه جانبه دولت بریتانیا، عموی خود شیخ محمد، حاکم منصوب دولت ایران در بحرین را سرنگون کرد، بدون این که بحرین اعلام استقلال نماید و یا حتی بریتانیا مسئولیت اشغال آن را بپذیرد، از اعمال حاکمیت ایران بر این بخش از سرزمینش جلوگیری شد و متعاقباً بریتانیایی ها مدعی شدند که بحرین تحت الحمایه آنان است. این تحولات هیچ گاه مورد پذیرش دولت ایران قرار نگرفت و دولت ایران کماکان بحرین را در قلمرو قانونی و مشروع خود میدانست. انگلیسی ها نیز در عمل هیچ گاه دلیل و توجیهی حقوقی برای سلب حاکمیت ایران بر بحرین ارائه ندادند و صرفاً ادعای حاکمیت ایران بر این جزیره را رد میکردند. چنین وضعیتی منجر به کشاکش دیپلماتیک ده ها ساله ایران با دولت بریتانیا بر سر حاکمیت بر جزیره بحرین گردید. در سال های پایانی دهه 1960 میلادی، موضوع خروج بریتانیا از خلیجفارس مطرح گردید. در سال 1347 نیز محمد رضا شاه پهلوی در مصاحبه ای در دهلی نو به طور ضمنی از ادعای حاکمیت ایران بر بحرین صرفنظر کرد و در پی آن با ترتیباتی که بر اساس نظر و اراده انگلیسها اتخاذ شده بود، سرنوشت بحرین با مداخله سازمان ملل متحد تعیین و در نتیجه بحرین از ایران بهطور رسمی جدا و به کشور مستقلی تبدیل شد.
تلقی افکار عمومی ایران از ماجرای «استقلال» بحرین، که با تمام مواضع و رویکردهای دولت ایران تا پیش از مصاحبه محمدرضاشاه در دهلی نیز منطبق است، «تجزیه» جزیره بحرین از ایران است. بر این اساس بحرین، جزیرهای ایرانی و استان چهاردهم ایران بوده که با دخالت انگلیسیها و همراهی و پذیرش نظام پهلوی از ایران تجزیه گردیده است. در مقابل این تلقی افکار عمومی، طرفداران نظام پهلوی تلاش میکنند تا قرائتی دیگر از ماجرا ارائه دهند. در این دیدگاه، بحرین سرزمینی است که حداقل از دوران ناصرالدینشاه از ایران جدا شده و ایران دهها سال بود که دیگر عملاً حاکمیتی بر آن نداشت و محمدرضاشاه با صرفنظر کردن از ادعای حاکمیت ایران بر بحرین، در عمل راه را برای آزادسازی جزایر سهگانه و اقتدار ایران در خلیج فارس فراهم کرد.
با توجه به دو دیدگاهی که به آن اشاره شد، در این پژوهش تلاش شده است که به یاری اسناد و منابع دست اول، به این پرسش پاسخ داده شود که آیا در عصر محمدرضاشاه پهلوی، بحرین از ایران تجزیه شده است یا خیر. برای پاسخ به این پرسش صریح، باید به حقوق بینالملل و تاریخ و رویدادهای سیاسی در پیوند با مسأله بحرین توجه کرد. بحرین هیچگاه قانونی و مشروع از ایران جدا نشده بود. از سوی دیگر در عصر استعمار، مناطق بسیاری از حوزه اعمال حاکمیت و افتدار سرزمین مادری جدا شده بودند که با خروج استعمار، بار دیگر در اختیار سرزمین مادری قرار گرفتند.
با یک بررسی دقیق حقوقی میتوان به این نتیجه رسید که ایران تنها از اعمال حاکمیت بر بحرین منع شده بود، اما حق حاکمیت خود را بر بحرین از دست نداده بود. فیصله نهایی مسأله بحرین و دخالت دادن ایران در مسأله استقلال بحرین از سوی سازمان ملل متحد، انگلیسها و حکومت آلخلیفه بحرین، تأییدی ضمنی بر صحت و استواری حق حاکمیت ایران بر بحرین است. افزون بر این، ترفندها و دسیسههای نظاممند و پردامنهای که منجر به صرفنظر کردن ایران از حق حاکمیتش بر بحرین شد، نیز دلیلی دیگر بر تعلق بحرین به ایران بود. همچنین چگونگی تعیین وضعیت بحرین و اهتمام جدی انگلیسها به عدم برگزاری رفراندوم و حتی انجام یک نظرسنجی واقعی در بحرین، نشان از نیرومند بودن هویت ایرانی مردم بحرین و اراده آنان برای زیست در کنار سایر هممیهنانشان در سرزمین مادری آنان داشت.
جدایی بحرین، برخلاف ادعای طرفداران نظام پهلوی، ایران را در احقاق حقوق خود در مورد جزایر سهگانه نیز یاری نداد و قدرت ایران در خلیجفارس را، اگر نه بیدرنگ، بلکه پس از چند سالی به شدت تضعیف کرد و لطمه بزرگی به موقعیت راهبردی ایران در خلیجفارس زد و ایران را از داشتن پایگاهی مهم در جنوب خلیجفارس محروم ساخت؛ و مهمتر از آن قداست و مصونیت تمامیت ارضی ایران را خدشهدار ساخت.
بدتر از همه، نوع استدلالهای محمدرضاشاه در توجیه جدایی این قطعه از خاک ایران بود که به جایگاه تعرضناپذیر تمامیت ارضی کشور لطمه وارد می کرد. استدلالهایی از این دست که بحرین، نفت و مرواریدش را از دست داده و بنابراین دیگر برای ایران اهمیت ندارد. این سخنان شاه جدای از این که با واقعیت نیز ناسازگار بود، به معنای تقلیل مفاهیم ملی و ارزشمندی چون خاک و خون و مرز، به معادلهای مالی بود و ازاینرو در منظر خودی و بیگانه، خاک و مرز کشور را تا حد کالاهایی قابل معامله که با معیارهای مالی سنجیده میشود، تنزل داد.
سیاست دولت پهلوی در مورد بحرین، نه تنها در سالیان نزدیک به تجزیه این جزیره ایرانی، بلکه از سالها پیش در راستای تحقق سیاست انگلیسها برای ایرانیزدایی از بحرین بود. در حالی که انگلیسها سالها با اذیت و آزار مردم بومی بحرین و جابهجاییهای جمعیتی و اتخاذ سیاستهای ضد ایرانی در عرصه های گوناگون فرهنگ و اقتصاد در تلاش بودند تا از بحرین، ایرانیزدایی نمایند، محمدرضاشاه نیز مدتها بود در عمل بحرین را رها کرده بود و به جز سیاست شعاری و تبلیغاتی اعلام بحرین به عنوان استان چهاردهم ایران، هیچ اقدام عملی در راه اعمال حاکمیت ایران بر این بخش از سرزمینش نکرد. شاه وقت ایران از پشتیبانی جنبشهای مدنی و سیاسی و فرهنگی ایران خواه بحرین دریغ میکرد.
محمدرضاشاه و کارگزاران وی، از طرح عمومی مسأله بحرین پرهیز میکردند و در بزنگاههای حساسی چون رد قرارداد قوام و سادچیکف در مجلس شورای ملی، که امکان طرح موازی مسأله بحرین بود، در عمل از عمومی شدن مسأله بحرین در نزد ایرانیان جلوگیری میکردند. سرانجام نیز محمدرضاشاه بدانگونه که انگلیسها میخواستند از حق حاکمیت ایران بر بحرین کوتاه آمد و گامبهگام در مقابل زیادهرویهای آنان عقب نشست. شاه ابتدا به رفراندوم برای تجزیه بحرین تن در داد؛ سپس از رفراندوم هم کوتاه آمد و حاضر شد نتیجه نظرخواهی تصنعی و فرمایشی را بپذیرد. محمدرضاشاه و نظام پهلوی از حق حاکمیت ایران بر بحرین صرفنظر کردند اما پیوندهای طبیعی و تاریخی ایران با مردم بحرین ناگسستنی بوده و اکنون که نزدیک به پنج دهه از این جدایی تحمیلی میگذرد نیز این پیوندها نه تنها کمرنگ نشده که نیرومندتر از پیش نیز گردیده است.
خیانت به تمامیت ارضی
در سحرگاه روز سوم شهریور 1320، تنها 11 روز بعد از انتشار «منشور آتلانتیک» که طی آن «چرچیل» نخست وزیر انگلیس و «روزولت» رئیس جمهور آمریکا، آزادی، استقلال و حق تعیین سرنوشت را برای کلیه ملل جهان به رسمیت شناخته بودند[1]، روسیه و انگلیس مرزهای کشور بیطرف ایران را از شمال و جنوب به طور همزمان مورد تعرض و تجاوز قرار دادند و به شیوه صددرصد خصمانه، مردم، دولت و ارتش ایران را زیر ضربات خردکننده نیروهای نظامی خود قرار دادند. ساعاتی پس از این حمله، رضاشاه دست به دامن «روزولت» رئیس جمهور آمریکا شد و از وی برای متوقف ساختن حملات روس و انگلیس استمداد کرد. [2]وی فردای این حملات هیئت وزیران را به وزارت جنگ فراخواند تا از آنان و از نظامیان بپرسد که آیا در برابر متجاوزین به خاک ایران، باید مقاومتی صورت بگیرد یا خیر. [3] . دو روز پس از شروع تجاوزات متفقین، کابینه «رجبعلی منصور» سقوط کرد و رضاشاه، محمدعلی فروغی را به ریاست دولت منصوب نمود. [4]در همین روز رضاشاه تصمیم خود را برای استعفا به اطلاع هیئت وزیران رساند. [5]سه روز پس از این حمله در حالی که رضاشاه به کمک سرپاس مختاری رئیس شهربانی کل کشور مشغول تهیه مقدمات فرار از کشور بود[6]، فروغی طی سخنانی در مجلس شورای ملی فرمان رسمی توقف هرگونه مقاومت در برابر متجاوزین را صادر کرد. [7] . این معدل عملکرد سه روزه رضاشاه در برابر تعرض بیگانگان به خاک ایران بود. معدل عملکرد کسی بود که به مدت ۲۰ سال بخش اعظم بودجه کشور را صرف تسلیح و تقویت ارتش و قوای نظمیه و امنیه سرکوبگر خود کرده بود. ولی ظاهراً این ارتش و این قوا جز قلع و قمع خونین عشایر کشور، کشتار مردم در مسجد گوهرشاد، تبعیدها و کوچ دادن های اجباری و جابجایی ده ها هزار نفر از مردم به نقاط مختلف کشور، غصب بیش از ۲ هزار روستا و صدور اسناد جدید آنها به نام رضاشاه و سر به نیست کردن کسانی که از اهداء زمین هایشان سر باز می زدند، کشتن هزاران نفر از مخالفان با آمپول هوا، سرکوب زنان محجبه و. ... [8]، دستاورد دیگری نداشته و در برابر تعرض قوای بیگانه، حتی یک روز نتوانست، یا نخواست و یا نگذاشتند که مقاومت کند. این عملکرد و این شیوه رفتار در برابر یک ملت و در مقابل بیگانگان، مختص حکومت هایی است که به خاطر فقدان پایگاه مردمی و سرسپردگی به بیگانگان، نه تنها قدرت لازم برای مقاومت در برابر متجاوزان را در خود نمی بینند، بلکه حتی از این که خاک کشور را به راحتی در اختیار بیگانگان قرار دهند نیز ابایی ندارند. رضاشاه در سال های حکومت خود ارتفاعات آرارات را به ترکیه، قسمت هایی از شرق ایران را به افغانستان و اروندرود را (منهای پنج کیلومتر از ساحل آبادان) به عراق ببخشید. [9] . این بذل و بخشش ها ظاهراً نتیجه امضای قرارداد ننگین سعدآباد با کشورهای همسایه یعنی عراق، ترکیه و افغانستان بوده که با پافشاری و کارگردانی انگلیسی ها منعقد گردید(تیر 1316).البته فرزند رضا شاه نیز وضعیتی بهتر از پدرش نداشت. محمدرضا شاه در آذر 1333 و در دوران نخست وزیری فضل الله زاهدی شهرستان «فیروزه» در شمال استان خراسان شمالی را به روسها واگذار کرد[10] و در اردیبهشت ۱۳۴۹ سرزمین زرخیز و ثروتمند بحرین را که «استان چهاردهم ایران» لقب گرفته بود، بی هیچ دلیلی به عربها بخشید. [11] . بنابراین تعجبی ندارد که بشنویم یا بخوانیم که رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ کمترین قدمی برای حفظ و صیانت ایران برنداشت و استعفا و فرار زبونانه در برابر قوای متجاوز را بر هر راه حل دیگری ترجیح داد. حتی تعجبی ندارد که بشنویم مردم ایران علیرغم نفرت از بیگانگان، و ستمی که از هجوم آنان به خاک کشورشان تحمل کرده اند، از سقوط حکومت رضاشاه شادمان شدند. [12] . قاجارها هم البته اراضی زیادی از ایران را از دست دادند ولی فرق آنان با پهلوی ها در این بود که قاجارها با متجاوزان جنگیدند، کشته دادند، از آنان شکست خوردند و سپس اراضی ایران را از دست دادند. ولی پهلوی ها بدون جنگ و فقط برای خوش آمد دیگران خاک کشور را بخشش می کردند؛ بخششی که در صفحات تاریخ به عنوان خیانت اینگونه حکومت ها به حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران ثبت و ضبط شده است.
نقش رهبری انقلاب اسلامی در حفظ تمامیت ارضی ایران
رهبری سیاسی، به عنوان قوه عاقله تصمیم گیری کشور، سیاست های خاصی را مدنظر دارد که مهم ترین آنها، دفاع نظامی در برابر تهاجم خارجی و حفظ یکپارچگی سرزمین ملی است. پاسخ سؤال مذکور (از نظر این نوشتار ) به رهبری سیاسی ایران، در دو مقطع، باز می گردد. رهبری سیاسی ایران در قطع جنگ تحمیلی، با تأکید بر ارزش های دینی و تکیه بر قدرت ملی و مذهبی (بدون چشم داشت به حمایت خارجی) و با تقویت روحیه مردم و قوای مسلح و. ..، توانست مشکلات و نارسایی های موجود و کمبود های فراوان مادی را مرتفع کند و با بهره گیری از شورای انقلابی و بسیج مردمی، با تجربه پیروزی انقلاب اسلامی، پس از دویست سال هویت واقعی ایران و ایرانی را به جهانیان معرفی کند. این نوشتار برای محک زدن فرضیه خود، ابتدا بحثی نظری، در مورد نقش رهبری سیاسی در سرنوشت جنگ ها ارائه داده و سپس به چگونگی انطباق آن با شرایط ایران، در ابتدا و انتهای دوران نبردهایش پرداخته است. سال های جنگ ایران و عراق، دوران سرنوشت ساز تاریخ معاصر ایران محسوب می شود. این جنگ و نحوه پایان آن، روند هزیمت و خود باختگی ملی در برابر بیگانه که پس از شکست های ایران از روسیه و انگلیس در زمان قاجار به وجود آمده بود را تغییر داد و فصل جدیدی را به تاریخ ایران افزود. با توجه به نتایج حاصله از جنگ های مهم زمان قاجار (یعنی جنگ با روس و انگلیس) و جنگ با عراق، این سؤال مطرح می شود که مردم ایران در نبرد با عراق که از حمایت های فراوان خارجی و موقعیتی بهتر در برابر ایران بعد از انقلاب برخوردار بود، چگونه توانستند سرنوشت جنگ را به گونه ای رقم بزنند که دولت عراق بر خلاف همه دعاوی اولیه خود، مبنی بر تصرف اروندرود و جدایی خوزستان از ایران، به نقطه عزیمت خود (یعنی قرارداد 1975 الجزایر) بازگشت و سرانجام برخلاف جنگ های زمان قاجار، این بار تمامیت ارضی ایران، در یک جنگ نابرابر حفظ شد؟ رهبری سیاسی، به عنوان قوه عاقله تصمیم گیری کشور، سیاست های خاصی را مدنظر دارد که مهم ترین آنها، دفاع نظامی در برابر تهاجم خارجی و حفظ یکپارچگی سرزمین ملی است. پاسخ سؤال مذکور (از نظر این نوشتار) به رهبری سیاسی ایران، در دو مقطع، باز می گردد. رهبری سیاسی ایران در قطع جنگ تحمیلی، با تأکید بر ارزش های دینی و تکیه بر قدرت ملی و مذهبی (بدون چشم داشت به حمایت خارجی) و با تقویت روحیه مردم و قوای مسلح و. ..، توانست مشکلات و نارسایی های موجود و کمبود های فراوان مادی را مرتفع کند و با بهره گیری از شورای انقلابی و بسیج مردمی، با تجربه پیروزی انقلاب اسلامی، پس از دویست سال هویت واقعی ایران و ایرانی را به جهانیان معرفی کند. این نوشتار برای محک زدن فرضیه خود، ابتدا بحثی نظری، در مورد نقش رهبری سیاسی در سرنوشت جنگ ها ارائه داده و سپس به چگونگی انطباق آن با شرایط ایران، در ابتدا و انتهای دوران نبردهایش پرداخته است...
وقوع سه جنگ در زمان قاجار، علاوه بر اینکه سلسله نتایجی را در پی داشتند، در درون خود نیز گذشته از تقدم و تأخر زمانی، زنجیروار به هم مرتبط بودند. به این معنی که شکست در جنگ اول با روسیه و معاهده گلستان، ریشه شکست در جنگ دوم و معاهده ترکمانچای شد و هر دو، مقدمه شکست در جنگ با انگلیس را فراهم آوردند. اما گذشته از ارتباط طولی این جنگ ها، مجموع آنها اثرات سیاسی، اقتصادی و روانی زیادی بر جامعه ایران به جا گذاشتند و در واقع، فصل جدیدی در تاریخ ایران گشودندکه در آن، ایران اسماً مستقل، اما رسماً مستعمره به تمام معنا بود. این روند تا پایان دوره حکمرانی قاجاریه ادامه داشت و پس از آن هم به صورت دیگری تا انقلاب اسلامی تداوم یافت. در حقیقت، تهاجم روس ها به گرجستان آغاز این روند تاریخی و دفع تهاجم عراق، (به عنوان مرحله تکامل انقلاب اسلامی) پایان آن محسوب می شود.
از نتایج جنگ های روس و انگلیس با ایران این بود که سفارتخانه های بیگانه در صحنه سیاست ایران فعال شدند. تعیین ولیعهد ایران، باید با صلاحدید روسیه صورت می گرفت و از آن پس، بین روس و انگلیس مسابقه کسب امتیاز در ایران آغاز شد. دخالت روسیه و انگلیس، نه تنها در حد عزل و نصب وزیران و سیاستگذاری و. .. بود، بلکه در خصوصی ترین مسائل خانوادگی دربار نیز دخالت می کردند. از لحاظ اقتصادی، علاوه برکوتاه شدن دست ایران از سرزمین های وسیع خود (در شرق و شمال)، از حق کشتیرانی در دریای مازندران نیز محروم شد. معاهدات تجاری الحاقی به معاهدات سیاسی ترکمانچای و پاریس، حاکمیت ایران به گمرکات را نیز محدود می کرد. نیکی کدی در این باره می نویسد: ایران تحت حکومت قاجار، به طور فزاینده ای تحت نفوذ اقتصادی غرب، به خصوص روسیه و انگلیس قرار داشت؛ بنابراین، با سیاست های اقتصادی خاص و عوارض گمرکی زیاد کالاهای ایرانی و عوارض اندک کالاهای غربی، قدرت رقابت از کالاهای ایرانی گرفته شد
اثرات این شکست ها را می توان در جامعه ایران به این شرح خلاصه کرد: 1- جدایی مناطق وسیعی از سرزمین ایران و محدودیت شدید اراضی کشور؛ 2- نفوذ سیاسی بیگانه و کسب حق کاپیتولاسیون برای اولین بار در تاریخ ایران؛ 3- نفوذ روسیه و انگلیس در بالاترین مرجع تصمیم گیری ایران، یعنی شاه و دربار؛ 4- تبدیل شدن کشور، به میدان رقابت سیاسی اقتصادی و نظامی بیگانه؛ 5- تام الاختیار شدن سفرای روس و انگلیس در ایران؛ 6- محکومیت به پرداخت غرامت جنگی در عین مدافع بودن ایران در این جنگ ها؛ 7- اثرات کلی شکست ها بر اقتصاد ایران که از ریشه های مهم عقب ماندگی محسوب می شود؛ 8- به وجود آمدن روحیه خودکم بینی دولت و ملت ایران در برابر دول بیگانه؛ 9- بی اعتبار شدن ایران در بین دول و ملت های خارجی؛ 10- وجود موارد فوق، به مدت طولانی و با شدت و ضعف تا انقلاب اسلامی.
جنگ ایران و عراق
جنگ ایران و عراق، یکی از طولانی ترین و خونین ترین جنگ های پس از جنگ جهانی دوم محسوب می شود. این جنگ صرف نظر از جنبه های گوناگون و چرایی آغاز آن، در تاریخ دویست ساله ایران، از آن جهت مهم است که توانست به روندی که از اول حکومت قاجاریه در محدودیت ارضی ایران و نفوذ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و. .. بیگانه در کشور آغاز شده بود، پایان دهد. دلایل و شواهد عینی، اثبات می کند که این، یک جنگ نابرابر به تمام معنا بود؛ اما نتیجه این جنگ مورد خواست کشور مهاجم و حامیانش نبود و دولت عراق در پایان جنگ، هیچ دست آورد قابل عرضه ای برای مردمش نداشت. گرچه اختلاف ارضی ایران و عراق سابقه ای طولانی داشت، اما هجوم عراق در این زمان خاص به دلایل عقیدتی سیاسی بود. این اقدام، با اهداف کشورهای منطقه و قدرت های بزرگ، همسو شده بود و عراق با اطمینان کامل از کسب پیروزی در مدتی کوتاه، تهاجم را آغاز کرد . اهداف حمله عراق به ایران را می توان در سه محور اساسی خلاصه کرد. بنا به افعال و اقوال مقامات عراقی درطول جنگ، این کشور برای دستیابی به سه هدف عمده، جنگ را آغاز کرد: اول، تصرف اروندرود و جزایر سه گانه؛ دوم جدایی استان خوزستان از ایران (که این هدف از کودتای حزب بعث در عراق دنبال می شد) و سرانجام، تجزیه ایران و سقوط نظام مردمی آن. این اهداف توسط دولت آمریکا، در دیدار صدام حسین با برژینسکی (در تابستان سال 59) مهر تأیید خورده بود. کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا، پیش بینی می کرد که جنگ ظرف 10 روز با پیروزی عراق خاتمه می یابد. (روزنامه جمهوری اسلامی12 /7 /59) . اگر اهداف اول و دوم عراق محقق می شد، هدف سوم عراق یعنی تجزیه ایران نیز محقق می شد؛ زیرا علاوه بر جدایی خوزستان و قطع شاهرگ اقتصادی ایران، حالت روانی جدایی از مرکز، در مناطق دیگر ایران نیز فراهم می شد. اما عامل اساسی که عراق در محاسباتش لحاظ نکرده بود، قدرت رهبری ایران در برانگیختن مردم برای دفاع، فرمان پذیری مردم از رهبری و شور انقلابی فوق العاده این ملت بود. جنگ ایران و عراق را، می توان مرحله دوم انقلاب اسلامی و مکمل روند انقلاب دانست. با توجه به نقش اساسی رهبری در پیروزی انقلاب اسلامی و ارتباط جنگ و انقلاب با هم، جنگ وجهه ای به شدت مذهبی داشت. ازاین رو، با دیگر جنگ های معمول، متفاوت بود. تفاوت در کمیت و کیفیت نیروها، تفاوت در اهداف، اصل شهادت طلبی و پیروزی را در قالب ظاهری آن ندیدن و بسیاری موارد دیگر که در این جنگ از ابداعات محسوب می شد، باعث شده بود که صحنه هایی در طول جنگ به وجود آید که در جنگ های معمولی کمتر دیده می شود.
در این بخش، تلاش می شود از لابه لای سخنان امام(ره)، به عنوان رهبر انقلاب و فرمانده کل نیروهای مسلح، اندیشه های دفاعی ایشان را استخراج کرده و به تبیین آن بپردازیم. راهکارهای دفاعی امام در جنگ با عراق، در چهار بند قابل ذکر است: 1- پیوند دفاع با دین؛ 2- اعلام دفاع عمومی؛ 3- متکی نبودن به قدرت های خارجی؛ 4- سعی در خنثی کردن تحرکات سیاسی دشمن، به موازات دفاع نظامی.
نتایج و سرانجام جنگ ایران و عراق
جنگ با پیشروی سریع ارتش عراق آغاز شد و به قول مقامات عراقی به اندازه دو برابر خاک لبنان، از اراضی ایران به اشغال درآمد. (همان: 88) اما با توجه به شور انقلابی ملت ایران و راهکارهای برگزیده شده توسط رهبری انقلاب، عراق موفق به اشغال کامل خوزستان نشد و درخواست آتش بس بدون عقب نشینی مورد پذیرش ایران واقع نشد. در اینجا اشاره به اهداف دو طرف در جنگ ضروری به نظر می رسد. اولویت های سه گانه عراق به ترتیب، تصرف اروند و انتزاع خوزستان و نهایتاً تجزیه ایران و سقوط نظام انقلابی آن بود. در مقابل، اهداف ایران را نیز می توانیم در سه زمینه اولویت بندی کنیم. اولویت نخست، حفظ تمامیت ارضی؛ اولویت دوم، دریافت غرامت و شناسایی متجاوز و اولویت سوم، حذف صدام و انتقال قدرت به مردم عراق بود. اما با توجه به حمایت های بی دریغ حامیان بغداد، توانایی ارتش این کشور درسال های پایانی جنگ، به چهار برابر روزهای اول جنگ رسیده و از طرفی معلوم شد که استکبار جهانی، امتیازی بیش از آنچه که در قطعنامه 598 آمده است به ایران نخواهد داد؛ لذا ایران با پذیرش قطعنامه از اولویت سوم عدول کرد. ذکر این نکته لازم است که این قطعنامه نیز، نتیجه رزم ایرانیان در عملیات شرق بصره بود. در حالی که آمریکا به طور پراکنده در کنار عراق وارد جنگ شده بود، قطعنامه پذیرفته شد و با بسیج عمومی روزهای آخر جنگ، تهاجم مجدد عراق در غرب و جنوب ناکام ماند. در نتیجه، آتش بس برقرار شد و در مذاکرات سیاسی دوساله بعد از آتش بس نیز، عراق چیزی به دست نیاورد. عراق با کسب اطمینان از اینکه در مذاکرات سیاسی چیزی به دست نخواهد آورد و با اطلاع از نتیجه تجدید جنگ، سرانجام با نامه نگاری مستقیم، معاهده الجزایر را پذیرفت. بنابراین، عراق هیچ یک از اولویت های سه گانه خود را به دست نیاورد؛ اما اولویت اول ایران صددرصد محقق شد و با متجاوز شناختن عراق توسط دبیر کل سازمان ملل،[1] بخشی از اولویت دوم نیز تأمین شد. اما مسئله غرامت، به علت نداشتن ضمانت لازم از سوی ایران، هنوز معلق مانده است. گفته می شود که جنگ، اغلب اعتقادها را از بین می برد و گاهی آنها را مستحکم می کند. (بول، 1374: 110) فاتح، عمدتاً در اعتقادات خود پایدارتر می شود؛ زیرا آنها را عامل پیروزی می داند (همان)؛ و سستی اعتقادات زمانی است که جامعه ای شکست خورده و به بن بست رسیده باشد. ایران پس از جنگ با عراق، مقتدرتر از همیشه در صحنه جهانی درخشید و نه تنها از اصول خود عقب نشینی نکرد، بلکه چند ماه پس از پایان جنگ، رهبر انقلاب در یک پیام تاریخی، رهبر بلوک شرق را به خداشناسی، دوری از غرب و. .. دعوت کرد. نمونه دیگری از مبارزه با فرهنگ غربی، فتوای تاریخی امام(ره) علیه سلمان رشدی (نویسنده کتاب آیات شیطانی) بود. طبیعی است که یک کشور شکست خوده (از لحاظ نظامی و ایدئولوژیکی)، نمی تواند چنین حرکت های جهانی انجام دهد. بنابراین، با توجه به بحث به عمل آمده دستاودهای دیگر جنگ را در چند محور می توان برشمرد. 1- در پایان دفاع مقدس (به عنوان بزرگ ترین هدف به دست آمده) تمامیت ارضی کشور حفظ شد و قرارداد الجزایر که بهانه آغاز جنگ بود، تثبیت گردید؛ 2- ایران به رغم هشت سال جنگ، هیچ تعهد سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی خارجی نداشت؛ 3- هیچ معاهده ای، خلاف خواست ملت ایران به کشور تحمیل نشد؛ 4- با دفع هجوم عراق و حفظ سرزمین ایران، در طول 200 سال گذشته، برای نخستین بار روحیه اعتماد به نفس در همه زمینه های سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی بین ایرانیان زنده شد و شکافی که در این زمینه ها در تاریخ ایران به وجود آمده بود ترمیم شد و این بزرگ ترین دستاورد سیاسی جنگ بود. 5- دولت عراق در نامه ای رسمی، مجدداً معاهده الجزایر را پذیرفت و سرانجام حقانیت ایران در مجامع جهانی به همگان روشن شد. بدون شک وجهه جهانی ایران، در پایان جنگ با اوایل جنگ قابل مقایسه نبود؛ زیرا دفاع هشت ساله علاوه بر اثبات حقانیت ایران، چهره جدیدی از ایرانیان ترسیم کرده بود.
ثبات و امنیت و حفظ تمامیت ارضی ایران
نقشههای ایران پیش و پس از قاجاریه نشان از تجزیه بخشهای متعدد ایران دارد؛ بخشهایی که به ویژه در دوران ۳۷ ساله حکومت فتحعلیشاه قاجار پس از جنگهای پردامنه ایران و روسیه از ایران جدا شدند به بیش از ۲۷۳ هزارکیلومترمربع میرسند و در دوران حدوداً ۵۰ ساله حکومت ناصرالدین شاه قاجار نیز جدایی بیش از ۲ میلیونو ۱۹۶ هزارو ۵۰۰کیلومتر مربع از سرزمینهای تاریخی ایرانیان به وقوع پیوست و آخرین تجزیه نیز در سال ۱۹۷۰ میلادی با جداشدن استان چهاردهم ایران، یعنی بحرین به وقوع پیوست. آنچه در این میان حائز اهمیت است، اینکه پس از جدایی غیرقانونی بحرین از ایران در سال ۱۹۷۰ میلادی، هیچگاه این امر به تأیید ملت ایران نرسید. سرزمین کنونی ایران، تنها ۳۰ درصد از ناحیهای وسیع است که در تاریخ با نامهای «ایران زمین»، «ایران بزرگ» یا «ایران شهر» و در جغرافیا با نام «فلات ایران» شناخته میشود. ترفندها و دسیسههای بیگانگان و سستی پادشاهان بیکفایت گذشته، بخشهای زیادی از این سرزمین کهن را در طول فاصله کوتاه ۱۹۶ ساله از ایران بزرگ جدا کرد که مروری بر چگونگی هر یک از این جداییها به رغم تلخی بسیار برای میهنگرایان ایرانی جهت الزام جدیت و حساسیت ما دستکم برای حفظ سرزمینهای باقی مانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود. در یک محاسبه شفافتر از کل اراضی جدا شده از ایران، مساحت سرزمینهای جدا شده از ایران درونی به همراه دوسوم کردستانات (که در دوره صفویه به اشغال عثمانی درآمد و بعدها بین سه کشور ترکیه، عراق و سوریه تقسیم شد) به مساحت تقریبی ۲۰۰ هزارکیلومتر مربع و نیز عراق به مساحت ۴۳۸ هزارو ۳۱۷ کیلومترمربع در جمع حدود ۵/۳ میلیونکیلومتر مربع بالغ میشود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و دنیا بیسابقه است. آخرین بخشی که از سرزمین ایران جدا شد، کشور فعلی بحرین بود که در زمان پهلوی دوم از سر استیصال و توطئه انگلیسیها از ایران جدا شد. در جدول ذیل بخشهای جداشده در دوره قاجار و پهلوی به تفکیک مورد بررسی قرار گرفته است. به رغم جداشدن بخش عمدهای از خاک ایران طی ۱۵۷ سال در دوره قاجار و پهلوی، تمامیت ارضی ایران در دوره انقلاباسلامی حفظ شده است که این رهاورد بزرگی است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ایران از۲۰۰ سال قبل تا بحال
ادامه مطلب را ببينيد
رهبر انقلاب: موشک ایرانی ساخت جوان ایرانی و شناسنامه او است
رهبر انقلاب در دیدار قهرمانان و مدالآوران ورزشی و المپیادهای علمی جهانی: موشک ایرانی ساخت جوان ایرانی و شناسنامه او است. نیروهای مسلح ایران اگر لازم باشد بار دیگر از این موشکها استفاده خواهند کرد.
رهبر انقلاب خطاب به رئیس جمهور آمریکا: شما چه کاره دنیایید؟/ صنعت هستهای ایران ربطی به آمریکا ندارد
رهبر معظم انقلاب صبح امروز در دیدار قهرمانان و مدالآوران ورزشی و المپیادهای علمی جهانی: او افتخار میکند به اینکه دانشمند ایرانی را ترور کرده؛ بله، دانشمند را ترور کردید، افراد امثال طهرانچی و عباسی و اینها را ترور کردید، لکن علمشان را نمیتوانید ترور کنید. افتخار میکند که صنعت هستهای ایران را بمباران کردیم و از بین بردیم، خب خیلی خب، به همین خیال باش! اصلاً شما چهکاره هستید که اگر یک کشوری صنعت هستهای دارد شما دخالت کنید بگویید باید و نباید. شما چهکارهی دنیایید؟ چه ربطی به آمریکا دارد که ایران امکانات هستهای و صنعت هستهای دارد یا ندارد؟ این دخالتها، دخالتهای ناباب، ناجور، غلط و زورگویانه است. ۱۴۰۴/۰۷/۲۸
دیدار دانشآموزان و دانشجویان با رهبر معظم انقلاب
در آستانه روز سیزده آبان، «روز دانش آموز و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران تن از دانشآموزان و دانشجویان و جمعی از خانوادههای شهدای جنگ تحمیلی 12 روزه، سالروز تسخیر سفارت آمریکا به عنوان مرکز توطئه و نقشهپردازی بر ضد انقلاب اسلامی، در سیزدهم آبان سال 1358را روز «افتخار و پیروزی» و روز «روشن شدن هویت حقیقی دولت استکباری آمریکا» خواندند.
راهپیمایی یومالله ۱۳ آبان در تهران
راهپیمایی یوم الله ۱۳ آبان «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی»، با شعار «متحد و استوار، مقابل استکبار»، صبح سهشنبه (۱۳ آبان ۱۴۰۴) با حضور دانشآموزان، دانشجویان و اقشار مختلف مردم در مقابل لانه جاسوسی سابق آمریکا در تهران و همزمان در سراسر کشور برگزار شد.
هرتزوگ: اسرائیل بر لبه پرتگاه است بدتر از ۳۰ سال قبل
در میانه انتقادات تند و تیز دستراستیهای اسرائیل از طرح رئیسجمهور امریکا و حملات ادامهدار به غزه که آتشبس را در معرض فروپاشی قرار داده، رئیس رژیم صهیونیستی معتقد است که اسرائیل برای دور شدن از وضع چالشآمیز کنونی باید «افراطگرایی بدخیم» را کنار زده و بند بند توافق ترامپ را قبول کند
نسل Z ایرانی؛ ضد استکبار جهانی
- مالیات ورزشی؛ شفافیت در برابر ابهام
- پاسداشت استقلال در سالگرد 13 آبان
- دیدار عارف با وزیر و مدیران وزارت جهاد کشاورزی
- کشف رابطه بورس و دلار در اقتصاد ایران
- پارکهای فناوری اقتصاد محور می شوند
- خوشمان بیاید یا نه؛ دبیر موفق بوده است
- رئیس جمهوری: تفویض اختیار در راستای رفع خودتحریمی است
- در کالاهای اساسی به سمت رقابت حرکت کنیم
- واکنش ستاد کل نیروهای مسلح به اظهارات فاقد مبنا
کار رسانه پویا و ملی، برقراری ارتباط متقابل با جامعه است
خالیفروشی نهادههای دامی علت گرانی گوشت و مرغ
«مرگ بر آمریکا» فراتر از یک شعار (یادداشت روز)
اخبار ویژه
دیک چنی، قاتل صدها هزار عراقی و افغانستانی در سن 84 سالگی راهی جهنم شد!
کشف 84 هزار تن کالاي اساسي با اجراي طرح سراسري مقابله با احتکار
حجاب و دوقطبیهای به هم چسبیده!(نکته)
توان دفاعی امروز کشور قابل مقایسه با پیش از جنگ ۱۲ روزه نیست
جهنم «فاشر» به روایت شاهدان عینی؛ اینجا حتی به حیوانات و درختها هم رحم نمیکنند
قالیباف در اجتماع حماسی 13 آبان: «مرگ بر آمریکا» از حافظه تاریخی ملت جوشیده است
سخنان رهبر ایران قاطعانه و واقعبینانه بود
اولیانوف: تهدید و زور، روی ایران جواب نمیدهد
مسیر ارتباطی روسیه و ارمنستان برای ایران هم سودمند است
تابآوری مردم در جنگ ۱۲ روزه محصول اعتماد به اقتدار نظامی و علمی بود
بازتاب گسترده برگزاری مراسم ۱۳ آبان در رسانههای جهان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
شروط مهم رهبر انقلاب برای درخواست آمریکایی ها برای همکاری با ایران
در آستانه روز سیزده آبان، «روز دانش آموز و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» رهبر انقلاب با هزاران تن از دانشآموزان و دانشجویان دیدار کردند.
رهبر انقلاب در آستانه روز سیزده آبان با دانشآموزان و دانشجویان دیدار کردند. رهبری در مورد شرایط ایران برای بررسی درخواست آمریکایی ها برای همکاری با کشورمان صحبت کردند.
به گزارش پارس نیوز ، در آستانه روز سیزده آبان، «روز دانش آموز و روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران تن از دانشآموزان و دانشجویان و جمعی از خانوادههای شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، سالروز تسخیر سفارت آمریکا به عنوان مرکز توطئه و نقشهپردازی بر ضد انقلاب اسلامی، در سیزدهم آبان سال ۱۳۵۸را روز «افتخار و پیروزی» و روز «روشن شدن هویت حقیقی دولت استکباری آمریکا» خواندند و با تأکید بر ضرورت ثبت این روز در حافظه ملی، با تبیین سابقه دشمنی آمریکا با ملت ایران که از کودتای ۲۸ مرداد آغاز شد و همچنان ادامه دارد، تأکید کردند: اختلاف جمهوری اسلامی و آمریکا، اختلافی ذاتی و تقابل منافع دو جریان آمریکا و جمهوری اسلامی است و تنها در صورتی که آمریکا پشتیبانی خود را از رژیم ملعون صهیونیستی بهطور کامل قطع و پایگاه های نظامی خود را از منطقه جمعآوری کند و در امور آن نیز دخالت نکند، درخواست آمریکایی ها برای همکاری با ایران نه در آینده نزدیک بلکه برای بعدها، قابل بررسی خواهد بود.
رهبر انقلاب همچنین تأکید کردند: علاج بسیاری از مشکلات و مصونیت بخشی به کشور فقط از راه قوی شدن و قوت مدیریتی، علمی، نظامی و انگیزه امکانپذیر است و دولت در بخشهای مربوط به خود باید کارها را با قوت انجام دهد.
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار، با تبیین سابقه دشمنی آمریکا با ملت ایران و همچنین ابعاد قضیه تاریخساز تسخیر لانه جاسوسی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ گفتند: تسخیر سفارت آمریکا به دست جوانان از دو زاویه «تاریخی» و «هویتی» قابل بررسی است.
ایشان از زاویه تاریخی، ۱۳ آبان ۵۸ و اقدام شجاعانه دانشجویان در تسخیر سفارت آمریکا را روز افتخار و پیروزی ملت ایران دانستند و خاطرنشان کردند: در تاریخ ایران، هم روزهای پیروزی و هم روزهای ضعف و اضمحلال وجود دارد که هر دو باید در حافظه ملی محفوظ بماند.
حضرت آیتالله خامنهای از ماجرای لغو قرارداد استعماری تنباکو به وسیله میرزای شیرازی و یا ابطال قرارداد وثوقالدوله و فائق آمدن بر انگلیس با تلاش مرحوم مدرس و یاران ایشان بهعنوان مصادیقی از روزهای اوج و حوادث شیرین معاصر یاد کردند و با توصیه مؤکد به دانشجویان و دانشآموزان و اهل کتاب برای مطالعه و بحث در خصوص این حوادث، گفتند: در کنار ضبط و نگهداشت وقایع شیرین، باید مراقب باشیم وقایع تلخی همچون کودتای سال ۱۲۹۹ انگلیسیها به وسیله رضاخان و سپس رسیدن او به پادشاهی و شکلگیری آن فجایع، سختیها، استبداد و دیکتاتوری بینظیر و تسلط خارجی بر کشور نیز فراموش نشود.
ایشان ثبت ۱۳ آبان ۵۸ و تسخیر سفارت آمریکا در تاریخ و حافظه ملی و اطلاعیابی مردم از آن را ضروری برشمردند و در بیان جنبه هویتی این حادثه بزرگ گفتند: تسخیر سفارت، هویت حقیقی دولت ایالات متحده آمریکا و همچنین هویت واقعی و ذات انقلاب اسلامی را روشن کرد.
رهبر انقلاب با اشاره به ریشه قرآنی کلمه «استکبار» آن را به معنی خودبرتربینی خواندند و گفتند: گاهی فرد یا دولتی خود را برتر میداند اما به منافع دیگران دستاندازی نمیکند که در این صورت باعث برانگیختن دشمنی نمیشود اما گاهی همچون دولت انگلیس در دورهای و امروز آمریکا، به خود حق میدهد با دستدرازی به منافع حیاتی ملتها برای آنها تعیین تکلیف کند یا در کشوری که دولت قوی و مردم هوشیاری ندارد برای خود پایگاههای نظامی ایجاد کند و یا نفت و منابع ملتها را غارت کند که این همان استکباری است که ما با آن خصومت داریم و علیه آن شعار میدهیم.
ایشان در بیان سابقه خصومت آمریکا با ملت ایران گفتند: پس از مشروطه برای حدود ۴۰ سال، ایران یا درگیر هرج و مرج و آشفتگی بود یا با دستاندازی دولتهای بیگانه و یا استبداد خشن و دیکتاتوری بیرحم رضاخان مواجه بود تا اینکه در حدود سال ۱۳۲۹ به لطف خدا، دولت ملی مصدق در کشور روی کار آمد که در مقابل انگلیسیها ایستاد و توانست نفت کشور را که تقریباً مفت در اختیار آنها بود ملی کند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به توطئههای انگلیس و همراهان آن برای از کار انداختن دولت مصدق، سادهاندیشی و غفلت او در کمک خواستن از آمریکا برای رهایی از شرّ انگلیس را یادآور شدند و افزودند: آمریکاییها به مصدق لبخند زدند اما از پشت با همدستی انگلیسیها کودتا راه انداختند و با ساقط کردن دولت ملی، شاه فراری را به ایران بازگرداندند.
ایشان سرنگونی دولت ملی را ضربهای سخت به ملت ایران خواندند و افزودند: ملت ما، آمریکا و خوی استکباری و خطر آن را با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شناخت و پس از کودتا و بازگشت شاه نیز ۲۵ سال دیکتاتوری سخت و خشن محمدرضا با پشتیبانی و کمک آمریکا تداوم یافت.
رهبر انقلاب نخستین مواجهه آمریکا با انقلاب اسلامی را مصوبه خصمانه مجلس سنای آمریکا خواندند و با اشاره به برانگیخته شدن خشم عمومی از راه دادن محمدرضا به آمریکا، افزودند: ملت ایران احساس کرد که آمریکاییها با ساکن کردن محمدرضا در آنجا، در پی تکرار کودتای ۲۸ مرداد و زمینهسازی برای بازگرداندن او به ایران هستند بنابراین خشمگین به خیابانها آمدند که بخشی از تظاهرات و حرکت مردمی با حضور دانشجویان منجر به تسخیر سفارت آمریکا شد.
ایشان قصد اولیه دانشجویان را حضور دو سه روزه در سفارت و صرفاً انعکاس خشم مردم ایران به دنیا خواندند و خاطرنشان کردند: اما دانشجویان اسنادی در سفارت یافتند که نشان داد عمق قضیه فراتر از تصورات و سفارت آمریکا مرکز توطئه و نقشهکشی برای نابودی انقلاب است.
رهبر انقلاب اظهارات افرادی که سردادن شعار «مرگ بر آمریکا» را علت خصومت آمریکا با ملت ایران میدانند، وارونهنویسی تاریخ خواندند و افزودند: این شعار مسئلهای نیست که آمریکا بخاطر آن اینگونه با ملت ما معارضه کند
رهبر انقلاب با اشاره به کار معمول سفارتخانهها در دنیا یعنی جمعآوری اطلاعات و انتقال آن به کشورهای خود، گفتند: مسئله سفارت آمریکا جمعآوری اطلاعات نبود بلکه با تشکیل اتاق توطئه، در پی سازماندهی بازماندگان رژیم قبل، برخی افراد ارتش و دیگران برای اقدام علیه انقلاب بود که دانشجویان با فهم این مسئله، سفارت را در تصرف خود باقی نگه داشتند.
ایشان تفسیر حادثه تسخیر سفارت به عنوان مبدأ مشکلات آمریکا و ایران را دقیق ندانستند و خاطرنشان کردند: مشکل ما با آمریکا از ۲۸ مرداد ۳۲ آغاز شد و نه ۱۳ آبان ۵۸. بعلاوه، تسخیر سفارت باعث کشف توطئه و خطری بزرگ علیه انقلاب شد که دانشجویان با انجام این کار مهم و کنار هم گذاشتن اسناد توانستند ماهیت آن توطئه را فاش کنند.
حضرت آیتالله خامنهای علت اصلی دشمنیها و توطئههای گوناگون علیه انقلاب را خارج شدن طعمهای شیرین از گلوی آمریکا و قطع تسلط آمریکا بر منابع ایران خواندند و گفتند: آنها حاضر نبودند به آسانی از ایران دست بکشند بنابراین از همان ابتدا تحریکات خود را نه فقط علیه جمهوری اسلامی بلکه علیه ملت ایران آغاز کردند.
ایشان خصومتورزی مستمر آمریکا علیه ملت ایران را در طول سالهای پس از انقلاب نشانه حقانیت فرمایش امام بزرگوار مبنی بر اینکه «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید» دانستند و افزودند: دشمنی آنها صرفاً زبانی نبود و هر چه توانستند از تحریم، توطئه، کمک به دشمنان ذاتی جمهوری اسلامی، تحریک صدام برای حمله به ایرانو کمک همهجانبه به او، ساقط کردن هواپیمای مسافری ایران با ۳۰۰ سرنشین، جنگ تبلیغاتی و حمله مستقیم نظامی برای ضربه زدن به منافع ملت ایران انجام دادند چرا که ذات استکباری آمریکا با ذات استقلالطلبانه انقلاب اسلامی سازگار نبود و اختلاف آمریکا و جمهوری اسلامی نه یک اختلاف تاکتیکی و موردی، بلکه اختلافی ذاتی است.
رهبر انقلاب اظهارات افرادی که سردادن شعار «مرگ بر آمریکا» را علت خصومت آمریکا با ملت ایران میدانند، وارونهنویسی تاریخ خواندند و افزودند: این شعار مسئلهای نیست که آمریکا بخاطر آن اینگونه با ملت ما معارضه کند. مسئله آمریکا با جمهوری اسلامی، ناسازگاری ذاتی و تقابل منافع است.
ایشان با اشاره به سؤال برخی افراد مبنی بر اینکه «ما در برابر آمریکا تسلیم نشدیم اما آیا تا ابد هم با آن رابطه نخواهیم داشت»، گفتند: اولاً ذات استکباری آمریکا چیزی جز تسلیم را قبول نمیکند که این را همه رؤسای جمهور آمریکا میخواستند اما به زبان نمیآوردند ولی رئیسجمهور فعلی آن را به زبان آورد و در واقع باطن آمریکا را لو داد.
حضرت آیتالله خامنهای توقع تسلیم ملت ایران با این سطح از توانایی، ثروت، سابقه فکری و معرفتی و جوانان هوشیار و پر انگیزه را امری بیمعنی خواندند و گفتند: در خصوص آینده دور نمیتوان حدس زد اما در حال حاضر همه بدانند که علاج بسیاری از مشکلات در قوی شدن است.
ایشان با تأکید بر اینکه کشور را باید قوی کرد، افزودند: دولت در بخشهای مختلف مربوط به خود، نیروهای مسلح در امور نظامی و جوانان در امر تحصیل و کار علمی کار را با قوت انجام دهند چرا که اگر کشور قوی شود و دشمن احساس کند که نه تنها سودی از برخورد با این ملت قوی نخواهد برد بلکه ضرر خواهد کرد، قطعاً کشور مصونیت خواهد یافت. بنابراین قوت نظامی، علمی، مدیریتی و انگیزه بخصوص قوت روحیه جوانان لازم است.
رهبر انقلاب در خصوص برخی اظهارات آمریکاییها مبنی بر تمایل به همکاری با ایران، تأکید کردند: همکاری با ایران با همکاری و کمک آمریکا به رژیم صهیونی ملعون سازگار نیست.
ایشان استمرار کمک و پشتیبانی و حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی با وجود مفتضح و محکوم شدن این رژیم در افکار عمومی دنیا را با درخواست همکاری از ایران بیمعنی و غیرقابل قبول خواندند و افزودند: اگر آمریکا به کلی پشتیبانی از رژیم صهیونیستی را کنار بگذارد، پایگاههای نظامی خود را از منطقه جمع کند و دخالتهایش را کنار بگذارد، این مسئله قابل بررسی است که البته این مربوط به اکنون و آینده نزدیک نیست.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش پایانی سخنانشان، جوانان را به معرفتافزایی و اطلاعیابی از مسائل اساسی سیاسی امروز، دیروز و فردای کشور با تشکیل حلقههای معرفتی و بررسی حوادث تلخ و شیرین توصیه کردند و گفتند: علم باید در کشور پیشرفت کند. چند سال قبل، حرکت و پیشرفت علمی ما خیلی خوب بود اما قدری افت کرده است که مسئولان دانشگاهها، محققان و دانشجویان نباید بگذارند سرعت علمی کشور افت کند.
ایشان با تأکید بر پیشرفت قدرت نظامی کشور گفتند: بخش نظامی، به توفیق الهی شب و روز در حال کار و پیشرفت است و از این هم جلوتر خواهند رفت تا نشان دهند، ملت ایران ملتی قوی است که هیچ قدرتی نمیتواند آن را تسلیم کند و به زانو درآورد.
رهبر انقلاب همچنین در این دیدار به مناسبت ذکر نام حضرت زهرا س و حضرت زینب س ، جوانان را به پیروی عملی از این قلههای درخشان توصیه کردند و گفتند: اطرافیان خود را به توجه و درسآموزی از سلوک این بزرگواران تشویق کنید.
حضرت آیتالله خامنهای نمازِ مطلوبِ بندگان صالح خدا، در نظر گرفتن حجاب به عنوان مسئلهای دینی و زهرایی و زینبی، انس با قرآن و قرائت روزانه آن و حفظ ارتباط با معنویات را برای جوانان ضروری دانستند و افزودند: در این روزگار پر مسئله، جوان ما در صورتی میتواند به معنای واقعی کلمه «مرگ بر آمریکا» بگوید و در برابر قدرت و تشر فرعونهای زمان بایستد که از لحاظ درونی و دینی و اعتقاد و اتکاء به قدرت الهی، قوی باشد.
رهبر انقلاب استمرار ارتباط قلبی جوانان با پروردگار را موجب تداوم پیشرفتهای کشور و افزایش توان مقابله با دشمنان خواندند.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
سخنگوی سپاه: به تنهایی با ناتو، سنتکام و رژیم صهیونی تا بن دندان مسلح جنگیدیم
هشدار به اسرائیل/ حمله پیش دستانه ایران به اسرائیل
سردار نقدی: جاسوس بودن رئیس یا اعضای دفترم دروغ محض است
سردار فدوی: آمادگی سپاه افزایش یافته است+ فیلم
سردار جوانی: روزی که اسرائیل جنگ را آغاز کرد فکر نمی کرد بعد از ۱۲ روز ذلیلانه تقاضای آتشبس کند
سرلشکر صفوی: پدافند اسرائیل را از کار انداختیم و دشمن را مجبور به درخواست پایان جنگ کردیم
· مذاکره با آمریکا زمینه ساز نفوذ است
· چرا آمریکایی ها با ایران مکاتبه می کنند؟
· تشکر عراقچی از حمایت های رهبر معظم انقلاب
· رهبر انقلاب: با مذاکراتی که زیر شبح تهدید باشد موافق نیستم
· بهترين تيم مذاكره هسته اي در اخبار خلاف واقع
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
نخستین شهردار مسلمان نیویورک؛ زهران ممدانی کیست؟
واکنشها به پیروزی شگفتیآور ممدانی در انتخابات آمریکا
در پی پیروزی غیرمنتظره «زهران ممدانی» در انتخابات شهرداری نیویورک، سیاستمداران آمریکایی به روی کار آمدن این چهره مسلمان که قرار است صد و یازدهمین شهردار نیویورک شود، واکنش نشان دادند.
جوان آنلاین: زهران ممدانی، ۳۴ ساله، در انتخابات شهرداری نیویورک پیروز شده و اولین شهردار مسلمان بزرگترین شهر ایالات متحده خواهد بود. این سوسیالیست دموکرات، تا همین چند ماه پیش نسبتاً ناشناخته بود و با قولهایی مبنی بر اخذ مالیات از میلیونرها برای تأمین هزینههای برنامههای اجتماعی گستردهتر، به پیروزی رسید.
ممدانی در سخنرانی پیروزی خود که در آن سیاستهای خود را تشریح کرده و «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا را به چالش کشیده، میگوید: «در این لحظه تاریکی سیاسی، نیویورک نور خواهد بود.»
او در سخنرانی پیروزی خود مستقیما دونالد ترامپ را خطاب قرار داد و در پی آن، ترامپ در پاسخ به سخنرانی او گفت: «و اینطور شروع میشود!»
دونالد ترامپ در پیامی مرموز در تروث سوشال نوشت: «... و اینطور شروع میشود!»
او همچنین در واکنش به نتایج انتخابات شهرداری و فرمانداری آمریکا نوشت: اینکه نام ترامپ در برگه رای نبود و تعطیلی دولت فدرال، دو عاملی بود که جمهوریخواهان در انتخابات امشب شکست خوردند.»
به نظر میرسد زمانبندی این سخنان با لحظهای که ممدانی در سخنرانی پیروزی خود مستقیماً ترامپ را خطاب قرار داد، همزمان شده است. شهردار منتخب در نکوهش ترامپ، که تهدید کرده بود در صورت پیروزی ممدانی «کمونیست»، بودجه این شهر را قطع خواهد کرد، بیپرده بود. ترامپ در تلاشی در آخرین لحظه برای دور نگه داشتن ممدانی از ساختمان شهرداری، از کومو، فرماندار سابق دموکرات که زمانی دشمن خودش بود، حمایت کرد.
ممدانی به رئیسجمهور آمریکا گفت: «وقتی این را میگویم، حرف مرا بشنو. برای رسیدن به هر یک از ما، باید از میان همه ما عبور کنی.»
برنی سندرز هم دوباره حمایت خود را از ممدانی اعلام کرد.
این سناتور مستقل از ایالت ورمونت که در بروکلین بزرگ شده است، از پیروزی ممدانی ابراز شادمانی کرد. سندرز که در ماه ژوئن از این سوسیالیست دموکرات حمایت کرده بود، در پلتفرم ایکس نوشت: «پس از اینکه ممدانی در نظرسنجیها با یک درصد شروع کرد، حالا یکی از بزرگترین شگفتیهای سیاسی در تاریخ مدرن آمریکا را رقم زد.»
سناتور سندرز افزود: «ما میتوانیم دولتی ایجاد کنیم که نماینده کارگران باشد و نه یک درصد. من مشتاقانه منتظر همکاری با زهران هستم زیرا او شهری میسازد که برای همه مفید باشد.»
در طرف مقابل، کنسول کل رژیم صهیونیستی در نیویورک و وزیر سابق لیکود، زهران ممدانی را «خطری آشکار و فوری برای جامعه یهودیان نیویورک» توصیف کرد. به گفته او، ممدانی به دلیل حمایتش از تظاهرات طرفداران فلسطین در این شهر، «خطر» محسوب میشود.
کنسول کل رژیم صهیونیستی ادعا کرد که ممدانی به «تظاهرکنندگان طرفدار تروریسم، که به اشتباه در اینجا به عنوان طرفدار فلسطین برچسبگذاری شدهاند»، اجازه میدهد تا در خیابانهای نیویورک تظاهرات و «شورش» کنند.
همچنین وزیر امور یهودیان خارج از اراضی اشغالی فلسطین گفت که انتخاب زهران ممدانی به عنوان شهردار نیویورک یک رویداد جهانی است، نه فقط یک رویداد آمریکایی.
او اشاره کرد: «اسرائیل لزوماً عامل اصلی رأی دادن یهودیان نیویورک به زهران ممدانی نیست.»
اینفوگرافیک | شهردار جدید نیویورک کیست؟
زهران ممدانی اولین شهردار مسلمان نیویورک است که در انتخابات شهرداریها پیروز شد.


فیلم | اولین سخنرانی ممدانی پس از پیروزی با وعده ساختن شهری برای یهودیان و مسلمانان
فیلم | ترامپ: نیویورک دست یک کمونیست افتاده!
یک شیعه شهردار نیویورک شد / زهران ممدانی کیست ؟
یک شیعه شهردار نیویورک شد / زهران ممدانی کیست ؟
زهران ممدانی، در انتخابات شهرداری نیویورک توانست حداکثر آراء را کسب کرده و به عنوان اولین شهردار مسلمان (شیعه) این شهر انتخاب شود.
زهران ممدانی شهردار نیویورک شد. زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک حداکثر آراء را کسب کرد. زهران ممدانی به عنوان اولین شهردار مسلمان (شیعه) این شهر انتخاب شود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
