چهاردهم ذى الحجه بخشيدن فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها
چهاردهم ذى الحجه بخشيدن فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها بحار الانوار: ج ٩۵، ص ١٨٩. مستدرك سفينة البحار: ج ٢، ص ٢١۶ . در اين روز يا شب آن در سال هفتم هجرت، فدك به حضرت زهرا سلام الله عليها بخشيده شد، و حضرت رسول صلّى الله عليه و آله بر اين بخشش شاهد گرفتند. قول ديگر در اين باره ١۵ رجب است. مصباح كفع می : ج ٢، ص ۵٩٨ . روز۱۴ذىالحجّه سال هفتم هجری، پس از جنگ خيبر، سرزمين وسیع و سرسبز فدك تنها به وسيله پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اميرالمؤمنين علیه السلام فتح شد. و چون رزمندگان در فتح آن دخالت نداشتند، بر اساس آيه قرآن غنیمت ویژه به شمار میآید و ملكِ شخص پيامبر صلی الله علیه و آله مى شود. آنجا که میفرماید: ما أَفَاء اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى …؛ آن چه خدا (از اموال و زمینهای) آن آبادیها به پیامبرش باز گرداند، به خدا و پیامبر و اهل بیت او اختصاص دارد! پس از فتح خیبر خداوند به پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله وحى فرستاد و فرمود: «وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؛ حق نزدیکانت را بده !» پيامبراكرم صلی الله علیه وآله سؤال كردند: ذی القربی کیست و حقش چیست ؟ جبرئيل از خداوند پرسيد و جواب آورد كه ذی القربی فاطمه سلام الله علیها است و حقش فدک است، و باید فدك را به حضرت فاطمه سلام الله علیها تقدیم کنید! از طرفی پيامبراکرم صلی الله علیه وآله مهريه حضرت خديجه سلام الله علیها را در ذمّه خود مى ديدند و با بخشیدن باغ فدك به حضرت زهرا سلام الله علیها ، در حقيقت حق مادر و دختر را یک جا ادا نمودند. و براى اينكه بعداً از طرف مردم و دیگران بهانه گيرى نشود، براى سرزمین فدک قباله اى نوشتند و حضرت اميرالمؤمنين و حضرت امام حسن و امام حسين علیهم السلام و ام ايمن را به عنوان شاهد آن قرار داده و آن را به حضرت زهرا سلام الله علیها تحویل دادند. و براى اينكه مردم كاملاً متوجّه شوند، مديريت آن را به ايشان واگذار كردند. حضرت زهرا سلام الله علیها نیز كارگران و نيروهاى خود را در آن جا فعال کردند و هر ساله با درآمد آن علاوه بر زندگی خود به همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز رسیدگی میکردند و فقراى مدينه را هم از آن بهره مند مى ساختند. اين امر در بين مسلمین و خصوصاً اهل مدينه مسئلهای بسیار روشن، عادی و پذیرفته شده بود. امّا حسودان برای این که مبادا به هوای برکات فدک مردم به خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها روی بیآورند پس از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله با طرح یک حدیث جعلی و دروغ فدک را از دست آن حضرت گرفتند و به عنوان بیت المال به نفع خود مصادره کردند!! خداوند متعال در اين آيه حضرت زهرا سلام الله علیها را به عنوان ذوى القرباى پيامبر صلی الله علیه وآله ياد كرده است و در آيه ديگر اجر رسالت را مودّت و محبت ورزیدن به ايشان قرار داده است: قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى ؛ بگو: «در ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما نمی خواهم، مگر دوستى نسبت به نزدیکان من.» پس اگر كسى به حضرت فاطمه سلام الله علیها و اهل بیت پیامبر علیهم السلام محبّت نكند، اجر رسالت را ادا نكرده است . مستندات : ۱.سورۀ اسراءآیه۲۶ و روم۳۸ ۲.سورۀ شوری آیۀ۲۳ ۳.سورۀ شوری آیۀ۲۳
فتح فدك: پس از فتح خيبر در سال هفتم، حدود چهار سال قبل از شهادت پيامبر صلّى الله عليه و آله جبرئيل نازل شد، و دستور فتح فدك توسّط پيامبر و أميرالمؤمنين عليهما السلام را آورد. آن دو بزرگوار در تاريكى شب با اسلحه لازم به سرزمين فدك آمدند، و حسب دستور پيامبر صلّى الله عليه و آله، أميرالمؤمنين عليه السلام بر كتف پيامبر صلّى الله عليه و آله قرار گرفت و آن حضرت برخاست و أميرالمؤمنين عليه السلام را با خود بلند كرد. به معجزه الهى مولى الموحدين عليه السلام در حالى كه شمشير رسول الله صلّى الله عليه و آله همراهش بود، از ديوار قلعه فدك بالا رفت و بالاى ديوار صداى مباركش را به اذان بلند كرد. يهوديان فدك گمان كردند كه مسلمين حمله كرده اند و روى ديوارها هستند. خواستند از در قلعه فرار كنند، ولى بيرون قلعه مقابل در آن پيامبر صلّى الله عليه و آله را در برابر خود ديدند و از طرفى أميرالمؤمنين عليه السلام پائين آمد و با آنان درگير شد و ١٨ نفر از بزرگان آنان را كشتند، و بقيه تسليم شدند. زنان و فرزندان آنان را اسير كردند و غنائم را همراه خود آوردند. امر بر اين قرار گرفت كه هر كس از اهل فدك مسلمان شود، خمس اموال او را بگيرند و هر كس بر دين خود باقى ماند همه اموالش را بگيرند. اين گونه بود كه بدون لشكركشى و كوچكترين دخالت مسلمين قلعه فدك فتح شد. و طبق آيه مباركه سوره حشر آيه ۶ – ٧ سرزمين هائى كه بدون لشكركشى مسلمين فتح شود، حتى اگر اهل آنجا خودشان به عنوان تسليم نزد پيامبر صلّى الله عليه و آله بيايند، اين مناطق و غنائم و اسراى آن مِلك خاص حضرت است و مانند اموال شخصى خود می تواند هر تصميمی درباره آنها بخواهد بگيرد، و مسلمين هيچ حقى در آنها ندارند.
اعطاى فدك به فاطمه سلام الله عليها: بعد از اين ماجرا جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»: حق خويشان را به آنان بده. سوره اسراء: آيه ٢۶ پيامبر صلّى الله عليه و آله پرسيد: منظور چه كسانى هستند، و اين حق كدام است ؟ جبرئيل از طرف خداوند عرضه داشت: فدك را به فاطمه عليه السلام عطا كن. پيامبر صلّى الله عليه و آله به حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: «خداوند فدك را براى پدرت فتح كردو چون لشكر اسلام آن را فتح نكرده مخصوص من است. خداوند دستور داده آن را به تو بدهم. از سوى ديگر مهريه مادرت حضرت خديجه سلام الله عليها بر عهده پدرت مانده و پدرت در قبال مهريه مادرت و به دستور خداوند فدك را به تو عطا می كند. آن را براى خود و فرزندانت بردار و مالك آن باش. حضرت زهرا سلام الله عليها عرض كرد: «تا شما زنده ايد بر من و مال من صاحب اختيار هستيد». پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمود: ترس آن را دارم كه نااهلان تصرف نكردن تو را در زمان حياتم، بهانه اى قرار دهند و بعد از من آن را از تو منع كنند. حضرت صديقه سلام الله عليها عرض كرد: آن گونه كه صلاح می دانيد عمل كنيد. پيامبر صلّى الله عليه و آله أميرالمؤمنين عليه السلام را فرا خواند و فرمود: «سند فدك را به عنوان بخشوده و اعطائى پيامبر بنويس و ثبت كن». على عليه السلام آن را نوشت و پيامبر صلّى الله عليه و آله و امّ ايمن شهادت دادند و پيامبر صلّى الله عليه و آله فرمود: امّ ايمن زنى از اهل بهشت است.
درآمد فدك: رسول خدا صلّى الله عليه و آله مردم را در منزل حضرت زهرا سلام الله عليها جمع نمود و به آنان خبر داد كه فدك از آن فاطمه سلام الله عليها است و از درآمد فدك به عنوان اعطائى فاطمه سلام الله عليها بين مردم تقسيم كرد. درآمد فدك را ساليانه از هفتاد هزار سكه طلا تا صد و بيست هزار سكه نوشته اند. هر سال چشمان بسيارى از نيازمندان منتظر سر رسيدن درآمد فدك بود.
غصب فدك: بعد از رحلت پيامبر صلّى الله عليه و آله مأموران ابوبكر به دستور او نماينده حضرت صديقه سلام الله عليها را از فدك اخراج كردند و ملك آن را غصب نمودند و درآمد آن را به طور كامل براى مخارج حكومت غاصبانه خود صرف كردند. حضرت صديقه سلام الله عليها همان نوشته و سند فدك را كه پيامبر صلّى الله عليه و آله به أميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند و آن حضرت ثبت كرد، عيناً نزد ابوبكر آورد، ولى ابوبكر نه سند را قبول كرد و نه شاهدان را. بحار الانوار: ج ٢١، ص ٢٢ - ٢۵، ج ٢٩، ص ١٢٣ بعد از ١۵ روز كه از شهادت پيامبر صلّى الله عليه و آله گذشته بود، حضرت صديقه شهيده سلام الله عليها همراه با جمعى از زنان بنى هاشم به مسجد تشريف بردند و خطبه اى ايراد فرمودند كه دريائى از معارف، حقايق بلاغت و فصاحت و شرايع اسلامی در آن است. ابوبكر نامه اى دال بر بازگرداندن آن به حضرت نوشت، ولى هنگامی كه فاطمه زهرا سلام الله عليها آن سند را در دست داشت و به منزل باز می گشت با عمر روبرو شد و او نوشته ابوبكر را با جسارت به ساحت ملكوتى حضرت از او گرفت.
گاهشمار فدک
شعبان سال ۶ق سریه امام علی ع به فدک[۱۵] --- صفر سال ۷ق فتح خیبر[۱۶] --- صفر یا ربیعالاول سال ۷ق واگذاری فدک به پیامبر ص از سوی یهودیان --- ۱۴ ذیالحجه سال ۷ق --- بخشیدن فدک به فاطمه زهرا س [۱۷] --- ربیع الاول سال ۱۱ق مصادره فدک به دستور ابوبکر --- حدود ۳۰ق واگذاری فدک به مروان از سوی عثمان[۱۸] --- بعد از ۴۰ق تقسیم فدک بین مروان و عمرو بن عثمان و یزید به دست معاویه[۱۹] --- حدود ۱۰۰ق بازگرداندن فدک به فرزندان فاطمه(س) توسط عمر بن عبدالعزیز --- بعد از ۱۰۱ق غصب دوباره توسط یزید بن عبدالملک --- حدود ۱۳۲ تا ۱۳۶ق بازگرداندن فدک توسط سفاح نخستین خلیفه عباسی[۲۰] --- حدود ۱۴۰ق غصب دوباره توسط منصور عباسی[۲۱] --- حدود ۱۶۰ق بازگرداندن به دستور مهدی عباسی[۲۲] --- حدود ۱۷۰ق غصب دوباره به دستور هادی عباسی --- ۲۱۰ق بازگرداندن به دستور مامون عباسی.[۲۳] --- ۲۳۲-۲۴۷ق غصب به دستور متوکل عباسی[۲۴] --- ۲۴۸ق بازگرداندن به فرمان منتصر عباسی.[۲۵]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
موقعیت جغرافیایی و اهمیت تاریخی فدک
فدک سرزمینی در حجاز[۱]و در فاصله حدود ۲۰۰کیلومتری مدینه بوده است.[۲] این منطقه در صدر اسلام، محل سکونت یهودیان بود[۳] و در جنگ خیبر، بدون درگیری، در اختیار مسلمانان قرار گرفت[۴] و پیامبر آن را به فاطمه(س) بخشید.[۵] اختلاف بر سر مالکیت فدک پس از رحلت پیامبر سبب شد بحثهای پردامنهای در این خصوص در نوشتههای عالمان شیعه و سنی شکل بگیرد[۶] و کتابهای مستقلی نیز دراین زمینه نوشته شود.[۷] همچنین در دورههای مختلف، موجب واکنشهایی از حاکمان درباره آن شد.[۸]
ارزش منطقه فدک
منطقه فدک هنگام ظهور اسلام، باغها و نخلستانهای بسیاری داشته است.[۹] ابنابیالحدید معتزلی (درگذشت: ۶۵۶ق) از یکی از علمای شیعه نقل کرده است که ارزش درختان نخل فدک برابر بوده با نخلهای شهر کوفه در آن زمان، که از شهرهای غنی در بهرهمندی از نخلستانهای وسیع بوده است.[۱۰] بنابر منابع، یهودیان تا دوره خلیفه دوم، در فدک سکونت داشتند؛ اما او آنان را مجبور به ترک این منطقه کرد.[۱۱] نقل کردهاند هنگامی که عمر بن خطاب یهودیان را از حجاز بیرون کرد، ۵۰ هزار درهم بابت ارزش نیمی از فدک به آنان پرداخت کرد.[۱۲] در منابع، درآمد سالانه فدک در زمان رسول خداص، از ۲۴ هزار دینار[۱۳] تا ۷۰ هزار تخمین زده شده است.[۱۴]
نزاع بر سر مالکیت فدک
پس از رحلت پیامبر ص بر سر مالکیت فدک، نزاعی رخ داد. در این ماجرا، ابوبکر فدک را از فاطمه(س) گرفت و آن را به نفع خلافت مصادره کرد.[۳۱] استدلال ابوبکر این بود که پیامبران ارث نمیگذارند و مدعی بود این مطلب را از پیامبر(ص) شنیده است.[۳۲] . فاطمه(س) در خطبه فدکیه این سخن ابوبکر را خلاف قرآن خواند[۳۳] و امام علی ع و اُماَیمن را شاهد آورد که پیامبر پیش از وفاتش، فدک را به او بخشیده است.[۳۴] ابوبکر پذیرفت و کاغذی نوشت تا کسی به فدک دستدرازی نکند. وقتی فاطمه س از مجلس بیرون رفت، عمر بن خطاب نوشته را گرفت و پاره کرد.[۳۵] . به دنبال بینتیجه ماندن دادخواهی امام علی(ع)، فاطمه به مسجد رفت و خطبهای خواند که به خطبه فدکیه مشهور شده است.[۳۶] . فدک، در دوران امویان و عباسیان نیز در دست خُلفا بود. البته برخی از خلفا همچون عمر بن عبدالعزیز اموی،[۳۷] سَفّاح[۳۸] و مأمون عباسی[۳۹] آن را به فرزندان فاطمه برگرداندند. متوکل عباسی حکومت: ۲۳۲-۲۴۷ق دستور بازگرداندن فدک را به وضعیت قبل از دستور مأمون صادر کرد.[۴۰] اما فرزندش منتصر دوباره آن را به علویان بازگرداند.[۴۱] البته عمر بن عبدالعزیز، بر این باور بود که پیامبر(ص) فدک را به دخترش نبخشیده بلکه فدک در اختیار حاکم اسلامی بوده و حضرت زهرا(س) با اجازه حاکم اسلامی از منافع آن استفاده میکرده است.[۴۲]
سرگذشت فدک
فدک یکی از مهمترین اسناد زنده مظلومیت حضرت زهرا علیهاالسّلام و امام علی علیهالسّلام در طول تاریخ اسلام است، که دلیلی محکم بر غصب حقوق اهل بیت پیامبر علیهمالسلام است. داستان فدک یکی از غم انگیزترین و پرغوغاترین داستانهای زندگی فاطمه بانوی اسلام (علیهاالسّلام) خصوصا، و اهل بیت علیهمالسلام عموما و تاریخ اسلام به طور گسترده و عام است، که آمیخته با توطئههای سیاسی، و فراز و نشیبهای فراوانی میباشد و دریچهای است برای حل قسمتی از معماهای مهم تاریخ صدر اسلام.
فدک کجاست؟
فدک سرزمینی تاریخی در صحرای حجاز و در اطراف مدینه است که پس از فتح خیبر و انتشار خبر سقوط آن، یهودیان ساکن فدک به خاطر پیشگیری از لشگر کشی سپاه اسلام بدانجا نیمی از حاصل باغات و اراضی آن را به پیامبر مصالحه نمودند.[۱] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز آن را به دختر خود؛ فاطمه زهرا سلام الله علیها بخشید اما پس از وفات پیامبر این سرزمین توسط ابوبکر مصادره شد. گذر بر تاریخ پرماجرای فدک و مناقشات آن همواره مورد توجه عالمان، محدثان، مورخان و پژوهشگران شیعه و سنی بوده است. در حالی که پیروان اهل بیت مصادره فدک به وسیله نظام حاکم، پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را ظلم مضاعفی در حق خاندان پیغمبر پس از غصب خلافت امیرمؤمنان علیهالسلام میدانند، نظریهپردازان عامه در مقام توجیه این اقدام برآمدهاند و بر مستندات غاصبان صحه گذاشته و آن را اقدامی مشروع جلوه دادهاند! مسأله فدک پیش از آن که بار اقتصادی داشته باشد، بار معنوی و سیاسی داشته که با گذشت زمان به مسائل اعتقادی پیوند خورده است.
موقعیت جغرافیایی و سابقه تاریخی فدک
فدک از جمله قرا و قصبات حجاز و حوالی خیبر است که با مدینه طیبه دو یا سه روز طی مسافت فاصله دارد که به مقیاس زمان ما به ۱۳۰ کیلومتر میرسد. سرزمینی بوده آباد و به لحاظ داشتن آب کافی، از نخلستانهای فراوان و محصول برخوردار بوده است. اشتغال مردم این سرزمین را امر کشاورزی و کارهای دستی تشکیل میداده و خرمای آن مشهور بوده و از بافتههای فدک در کتب تاریخی سخن به میان آمده است. فدک با پیشینه تاریخی منزلگاه طایفه «بنو مُرّه» از قبیله بزرگ و مشهور عرب «غطفان» است. به گفته طبری مادر نعمان بن منذر پادشاه حیره از اهالی فدک بوده که سند معتبری در قدمت تاریخی سرزمین فدک به شمار میرود.[۲] و به گفته برخی دیگر: فدک نام پسر حام بن نوح بوده و این قریه به نام وی موسوم گشته است. فدک با خیبر ده کیلومتر فاصله دارد و به لحاظ این که خیبر مرکز عمده یهودیان بوده، مردم آن از نظر اجتماعی و مذهبی تابع یهودیان خیبر بودهاند. قلعه مشهور قدیمی فدک به «الشمروخ» شهرت داشته که در حقیقت حصن و قلعه فدک بوده است.[۳] . فدک، با دیرینه ممتد تاریخی و موقعیت ویژهاش به عنوان یک سرزمین پرآب و در نتیجه دارای نخلستانها، نامی مشهور بوده که علیرغم کوچکیاش از اهمیت تاریخی و جغرافیایی برخوردار است. در قرن سوم هجری، این قریه مسیر و منزلگاه مسافران مدینه بوده که در حال حاضر این موقعیت را از دست داده است.
در این که چگونه «فدک» این آبادی خرم و سرسبز به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوالهوسلّم منتقل شد، معروف چنین است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بعد از آن که از فتح خیبر بازگشت خداوند رعب و وحشت را در قلوب اهل فدک که از یهودیان سرسخت بودند، افکند، آنها کسی را خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فرستادند و با او صلح کردند در برابر این که نیمی از «فدک» را به آن حضرت صلیاللهعلیهوالهوسلّم واگذار کنند، پیامبر صلی الله علیه واله وسلّم از آنها پذیرفت و این صلح را امضا فرمود. به این ترتیب «فدک» خالصه رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) شد،[۲] . زیرا طبق صریح قرآن مجید چیزی که به دست مسلمین بدون جنگ بیفتد منحصرا حق پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) است، و به صورت غنائم جنگی تقسیم نمیشود.[۳] [۴] . و به این ترتیب پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) «فدک» را در اختیار گرفت و درآمد آن را در مورد واماندگان در راه ابن السبیل و مانند آنها مصرف میکرد. این سخن را یاقوت حموی در «معجم البلدان» و ابن منظور اندلسی در «لسان العرب» و عدهای دیگر در کتابهای خود آوردهاند. طبری نیز در تاریخ خود و ابن اثیر نیز در کتاب «کامل» به آن اشاره کردهاند.[۵] [۶]
فتح خیبر و مصالحه فدک به پیامبر
در سال هفتم هجرتِ پیامبر صلی الله علیه و آله، سپاه اسلام موفق شدند طی فتوحات خود قلعههای خیبر را که دژهای استوار یهودیان بود فتح کنند، دلاوریهای امیرمؤمنان علیهالسلام در این فتوحات مشهور است. اسطوره شجاعت آن حضرت و به خاک افکندن مرحب، قهرمان غول پیکر یهود و کندن در خیبر با آن حجم افسانهایاش برگ دیگری است از افتخارات آن فاتح بزرگ در تاریخ اسلام. همین که خیبر فتح شد و یهودیان سر تسلیم در برابر مسلمانان فرود آوردند، خبر سقوط خیبر با آن عظمت به یهودیان فدک که از ساکنان قلعهها و مزارع آن خطه بودند رسید و از این رهگذر رعب و وحشتی در دل آنان افتاد و پیش از آن که سپاه اسلام راهی فدک شوند، نمایندگانی نزد پیامبر فرستادند و از تسلیم و مصالحه خود بر نیمی از حاصل باغات و اراضی فدک سخن گفتند.[۴] . ابن ابی الحدید از سیره ابن اسحاق چنین نقل میکند: همین که خیبر فتح شد، رعب و وحشت یهودیان فدک را گرفت، لذا نمایندگان خود را نزد پیامبر فرستادند و درخواست کردند بر نیمی از فدک با آنان مصالحه کند. نمایندگان یهود در خیبر یا در مسیرِ راه و یا در مدینه خدمت پیامبر رسیدند و موضوع را عنوان کردند و آن حضرت پیشنهاد آنان را پذیرفت. از این رو فدک ملک ویژه رسول الله شد؛ زیرا بدون جنگ به تصرف درآمد. [۵] . مفسران سنی و شیعی نیز به چگونگی تصرف فدک اشاره کرده و آن را خالصه و فئ رسول خدا و از زمینهایی برشمردهاند که بدون سلاح و سپاه فتح شده و آحاد مسلمین در آن نقشی نداشتهاند و بنا به نص قرآنی، متعلق به پیامبر خواهد بود: «وَمَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِکَابٍ وَلَکِنَ اللّه یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یَشَاءُ وَاللّه عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ * مَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لاَیَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الاْءَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ...».[۶] «آنچه را خدا از آنها (یهود) به رسول خود بازگرداند، چیزی است که شما برای بدست آوردن آن نه اسبی تاختید نه شتری، ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط میسازد و خدا بر همه چیز توانا است. آن چه را خدا از اهل این آبادی بازگرداند «فئ» از آن خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است تا این اموال میان ثروتمندان شما دست به دست نشود...». دو آیه فوق الذکر خاطر نشان میسازد که آن چه بدون جنگ و جهاد بدست آید به خدا و رسول تعلق دارد و سایر مسلمانان در آن حقی ندارند. و آنگاه که در دست پیامبر قرار گرفت، آن حضرت به عنوان ولی امر مسلمین در مصارفی که صلاح دین و مسلمین است خرج میکند و آن را ذخیره ثروتمندان نمیسازد. این مصارف به بیان آیه، عبارتند از: راه خدا و ترویج و تقویت دین و اهداف مقدس رسالت نبوی، خویشاوندان پیامبر و ایتام و مستمندان و در راه ماندگان و به طور کلی در جهت مصلحت دین و مسلمین. و هرگاه پیامبر از میان مردم رخت بربندد، زمام چنین اموالی در دست جانشین به حق او، امام عادل خواهد بود که از قبل تعیین شده است که او نیز در همان مصارف مذکور خرج و صرف خواهد کرد.
ارزش مالی فدک و نخلهای آن
فدک به لحاظ امکانات کشاورزی، سرزمینی بود پرمحصول و رطب آن شهرت بسیار داشت. در خصوص حجم درآمد کشاورزی و نخلستانهای فدک، پس از آن که در تصرف پیامبر قرار گرفت، گزارشهایی به ثبت رسیده است. برخی گویند: نخلستانهایش در قرن ششم هجری معادل نخلستانهای کوفه بوده است.[۷] . ابن ابی الحدید مینویسد: هنگامی که عمر میخواست یهودیان فدک را تبعید کند، کسانی را فرستاد تا بهای نیمهای از فدک را که از ایشان بود حساب کنند و آنگاه پنجاه هزار درهم از اموالی که از عراق برای او رسیده بود، به آنها پرداخت و ایشان را به شام تبعید کرد.[۸] . سید بن طاووس در کشف المحجه گفتاری دارد که درآمد فدک را بیش از این تخمین زده است. وی میگوید: درآمد فدک به روایت شیخ عبدالله بن حماد انصاری سالانه بالغ بر هفتاد هزار دینار بوده است.[۹] .
این را نیز بسیاری از مورخان نوشتهاند که پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) در حیات خود «فدک» را به بانوی اسلام فاطمه زهرا علیهاالسّلام بخشید. چون از آن پیغمبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بود. گواه روشن این واگذاری این که بسیاری از مفسران از جمله مفسر معروف جلال الدین سیوطی از علمای معروف اهل سنت در تفسیر «در المنثور» در ذیل آیه ۲۶ سوره اسراء، از ابوسعید خدری نقل کرده که: چون این آیه نازل شد رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فاطمه را طلبید و فدک را به او بخشید، عبارت حدیث چنین است: «لما نزل قوله تعالی وآت ذا القربی حقه [۷] اعطی رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فاطمة فدکا؛ هنگامی که سخن خدای متعال نازل شد که: ای پیامبر! حق خویشاوندان نزدیک را بپرداز»، رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به فاطمه (علیهاالسّلام) فدک را بخشید». این حدیث را عدهای از روات اهل سنت مانند بزار، ابویعلی، ابن مردویه و ابن ابی حاتم از ابوسعید خدری نقل کردهاند. در ذیل همان آیه روایت دیگری از ابن عباس به همین مضمون نقل شده است.[۸] [۹] [۱۰] . شاهد زنده دیگر بر این مدعا گفتار امیرمؤمنان علی علیهالسّلام در نهج البلاغه درباره فدک است که میفرماید: «بلی کانت فی ایدینا فدک من کل ما اظلته السماء، فشحت علیها نفوس قوم، وسخت عنها نفوس قوم آخرین، و نعم الحکم الله؛[۱۱] . آری، تنها از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، فدک در دست ما بود، ولی گروهی بر آن بخل ورزیدند، در حالی که گروه دیگری سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین داور و حاکم خداست». این سخن به خوبی نشان میدهد که در عصر پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم فدک در اختیار امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) و فاطمه زهرا علیهاالسّلام بود، ولی بعدا گروهی از بخیلان حاکم، چشم به آن دوختند، و علی علیهالسّلام و همسرش بانوی اسلام به ناچار از آن چشم پوشیدند، و مسلما این چشم پوشی با رضایت خاطر صورت نگرفت، چرا که در این صورت خدا را به داوری طلبیدن و «نعم الحکم الله» گفتن معنا ندارد. از علمای بزرگ شیعه نیز گروه زیادی روایات مربوط به این قسمت را در کتب معتبر خود آوردهاند که از میان آنها علمای زیر را میتوان نام برد: مرحوم کلینی در «کافی»؛ و مرحوم صدوق؛ و مرحوم محمد بن مسعود عیاشی در تفسیر خود؛ و علی بن عیسی اربلی در «کشف الغمه»؛ و گروه فراوان دیگر در کتب تفسیر و تاریخ و حدیث، که ذکر همه آنها بسیار به طول میانجامد.
واگذاری فدک به فاطمه علیهاالسلام
چنان که در روایات شیعه و اهل سنت آمده است، رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حیات خود فدک را به حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام واگذار کردند و این سه سال قبل از رحلت پیامبر بود؛ یعنی همان ایامی که فدک به تصرف آن حضرت درآمد. طبرسی در مجمع البیان، در تفسیر آیه: «وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ» از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و نیز ابوسعید خدری چنین روایت میکند: «إنّه لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة عَلَی النَّبِی صلی الله علیه و آله أَعْطاها وَ سَلَّمَها فَدَکا وَ بَقِیت فِی یَدِها ثَلاث سَنَوات قَبْلَ وَفاتِ النَّبِیّ».[۱۰] همین که آیه کریمه به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد حق ذویالقربی؛ یعنی خویشاوندان پیامبر و مسکین و ابنسبیل را بدهد، آن حضرت فدک را به فاطمه علیهاالسلام داد و سه سال قبل از وفات حضرتش در دست فاطمه بود. همین مطلب را سیوطی در درالمنثور از ابی سعید خدری نقل کرده است: «أخرج البزاز وابویعلی وابن حاتم و ابن مردویه عن أبی سعید الخدری، قال: لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ... دعا رسول اللّه فاطمة فأعطاها فَدَکا». چون آیه شریفه نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را فراخواند و فدک را به او داد. و نیز از قول ابن عباس آورده: «لما نزلت وَ آتِ ذَاالْقُرْبی حَقَّه أقطع رسول اللّه فاطمة فدکا». چون آیه شریفه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فدک را ملک فاطمه علیهاالسلام قرار داد. هیثمی در مجمع الزوائد و ذهبی در میزان الاعتدال، متقی در کنزالعمال و برخی دیگر از محدثان عامه نیز عین این مطلب را نقل کردهاند.[۱۱] در روایتی در بحار الانوار آمده است: پیامبر صلى الله علیه و آله ورقه اى خواست و امیرالمؤمنین علیه السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدک را به عنوان بخشوده و اعطایى پیامبر بنویس و ثبت کن». امیرالمؤمنین علیه السلام آنرا نوشت، و خود حضرت با ام ایمن بر آن شهادت دادند. پیامبر صلى الله علیه و آله در آنجا فرمود: «ام ایمن زنى از اهل بهشت است». حضرت زهرا علیهاالسلام این نوشته را تحویل گرفت، و هنگام غصب فدک آنرا عیناً نزد ابوبکر آورد و به عنوان مدرک ارائه فرمود.[۱۲] . حضرت زهرا علیهاالسلام در سرزمین فدک نماینده اى قرار داد و کارمندانى را تحت فرمانش سپرد، که پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود سالیانه را خدمت حضرت زهرا علیه االسلام تقدیم مى نمود. درآمد فدک را سالیانه از هفتاد هزار سکه ى طلا تا صد و بیست هزار سکه نوشته اند.[۱۳] هر ساله حضرت به اندازه ى قوت خود برمى داشت و بقیه را بین فقرا تقسیم مى کرد و تا هنگام رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله این شیوه ادامه داشت.[۱۴] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
در سال هفتم هجرت، قلعههای خیبر یکی پس از دیگری فتح شد و قدرت مرکزی یهود درهم شکست. ساکنان فدک تسلیم گردیدند و در برابر پیامبر متعهد شدند نیمی از زمینها و باغهای خود را به آن حضرت واگذار کنند و نیمی دیگر را برای خود نگه دارند. افزون بر این، آنها کشاورزی سهم پیامبر را هم به عهده گرفتند تا در برابرش مزدی دریافت کنند.
این مطلب از مسلّمات شیعه و سنی است؛ بهطوریکه حتی خلیفۀ اول در ادعای گرفتن فدک از حضرت زهرا سلاماللهعلیها این ادعا را نداشت که این سرزمین از آن پیامبر نیست؛ بلکه تنها ارث نبردن حضرت فاطمه از ایشان را مطرح میکرد
بعد از آن، آیۀ شریفۀ «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذیراً»؛ «و حق نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذیر مکن»،[۱] نازل شد. پیامبر بعد از این آیه، فدک را به حضرت زهرا داد. [۲] روایات بسیاری حتی از اهل سنت نیز در این زمینه وجود دارد که این بخشش را نشان میدهد.[۳]
از این داستان و آیه روشن میشود که فدک بهعنوان ارث به حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ نرسیده است؛ بلکه پیامبر فدک را بهعنوان هدیه به حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ داده است.
حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در گفتوگو با خلیفه اول در مورد فدک، از طریق هدیه بودن، مطلوب خود را بیان میداشت و ادعای اول ایشان نیز این بود، و حتی امام علی علیهالسلام و امایمن را نیز بهعنوان شاهد بر آن آورد، اما هدیه بودن فدک، توسط خلیفه اول رد شد و وقتی حضرت زهرا با مقابله آنان روبهرو شد، تلاش کرد که ارثیه بودن فدک را به اثبات رساند، و اینکه اگر این زمین هدیه هم نبوده باشد، از طریق ارث به آن حضرت میرسد. در ارث بردن نیز گفتوگویی بین طرفین درگرفت و مخالفان تنها به حدیثی که خود ابوبکر ناقل آن بود نحن معاشر الانبیاء لا نورّث [۴] استناد میکردند و حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ نیز با استناد به آیات قرآنی اثبات کردند که انبیا نیز مانند همه مردم از خود ارث بهجا میگذارند.
حال با هدیه بودن فدک باید گفت، کسی در هدیه شاهد نمیگیرد و شاهد گرفتن عمل مرسومی در هدیه دادن نیست تا پیامبر در حین هدیه دادن فدک این کار را بکند. بر فرض اگر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ شاهدی بر این هدیه دادن نیز میگرفت، احتمالاً هیچ ثمرۀ عملی نیز بر این شاهدها بار نمیشد؛ زیرا بسیاری از وقایع بوده که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، مردم بسیاری را شاهد گرفت، ولی مردم بعد از ایشان آنها را خواسته و یا ناخواسته فراموش میکردند. مهمترین این وقایع، داستان غدیر بود که هزاران نفر آن را دیدند؛ ولی کمتر کسی بدان پایبند ماند.
به علاوه، فدک در دست حضرت زهرا بود و بر طبق قاعدۀ ید که از قواعد فقهی و حقوقی است، باید حکم کرد که این زمین از آن اوست؛ مگر اینکه خلاف آن ثابت شود و کسی که علیه آن اعتراض دارد، باید شاهد بیاورد.[۵] بنابراین نباید محکمه خلیفۀ اول از حضرت زهرا شاهد میخواستند. به همین جهت امیر المؤمنین نیز در طی گفتوگویی این را به خلیفه اول گوشزد میکند و میگوید که به غیر حکم خداوند، در مورد ایشان قضاوت شده است.[۶]
در قضیه فدک، مخالفان حضرت مدعی بودهاند و به حسب قوانین فقهی و حقوقی، مدعی باید بر ادعای خود دلیل اقامه کند و بر حضرت زهرا سلاماللهعلیها تنها قسم خوردن بود.[۷] [۸]
اما در مورد شاهد بودن امام حسن و امام حسین ـ علیهماالسلام ـ توجه به این نکته لازم است که داستان فدک در زمان حضرت رسول اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بوده است و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در آن زمان کودک بودهاند. شهادت این دو امام اگرچه کودک بوده باشند نیز، برای ما مورد اطمینان و قابل قبول است؛ اما طبیعی بوده که مخالفان آن حضرت اثری بر شاهد بودن این دو کودک ندهند و این دو نمیتوانستند به سیر عادی شاهد در این قضیه به حساب آیند. لذا بیشتر منابع حدیثی از امام علی ـ علیهالسلام ـ و اُمّ أیمَن بهعنوان شاهدان حضرت زهرا نام بردهاند.[۹] [۱۰] و از آنجا که در ایمان و صداقت این دو شکی نیست، [۱۱] پس آنها قطعاً این مسئله را از پیامبر شنیده و شاهد بر هدیه دادن آن بودهاند؛ در روایات نیز آمده که خلیفه اول از امایمن پیرامون مشاهده این موضوع سؤال کرده و ام ایمن پاسخ داده که این را مشاهده کرده است. [۱۲]
ابوبکر و مصادره فدک
پس از ماجرای سقیفه و تصاحب خلافت، نخستین اقدام خلیفه این بود که فدک را از تصرف زهرا علیهاالسلام خارج کند. از این رو دستور داد وکیل آن حضرت را از فدک اخراج کردند و آن را به بیتالمال ملحق نمودند. هر چند این اقدام عجولانه و تصرف غاصبانه هیچ گونه مستند شرعی و قانونی نداشت بلکه یک اقدام صرفا سیاسی و در راستای تثبیت حکومت بود، اما وی برای توجیه کار خود به روایتی دست یازید که جز او هیچیک از صحابه و روات آن را نقل نکردهاند. در صحیح بخاری آمده است که ابوبکر در پاسخ حضرت زهرا، که به اقدام وی اعتراض نمود، چنین گفت: «إنّ رسول اللّه قال: لانورث ما ترکناه صدقة؛[۱۵] رسول خدا فرمود: ما ارث نمیگذاریم، هر چه از ما بماند صدقه است». و در برخی منابع دیگر آمده است: «نحن معاشر الانبیاء لانورث؛ ما گروه انبیاء ارث بر جای نمی گذاریم».[۱۶]
فدک چنانکه گفتیم در زمان رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) طبق آیه وآت ذا القربی حقه [۲۳]
از سوی پیغمبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) واگذار شد، این مطلبی است که نه تنها مفسران شیعه بلکه جمعی از علمای اهل سنت نیز از صحابی معروف ابوسعید خدری نقل کردهاند که اسناد آن را قبلا بیان کردیم. بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) حکومت وقت دست روی آن گذارد، نمایندگان فاطمه (علیهاالسّلام) را از آن بیرون کرد، این مطلبی است که ابن حجر دانشمند معروف اهل سنت در کتاب «صواعق» و سمهودی در «وفاء الوفاء» و ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه» آوردهاند. بانوی اسلام برای گرفتن حق خود از دو راه وارد شد: نخست از طریق هدیه پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) به او، و دوم از طریق ارث هنگامی که مساله هدایت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) مورد قبول واقع نگشت. در مرحله اول بانوی اسلام امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) و ام ایمن را به عنوان گواه نزد خلیفه اول دعوت نمود، ولی خلیفه به این بهانه که شاهد برای اثبات این دعاوی باید دو مرد باشد این شهود را نپذیرفت. سپس به ادعای حدیثی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) که فرموده است: «ما پیامبران ارثی از خود نمیگذاریم، و هر چه بعد از ما بماند صدقه خواهد بود! »، [۲۴] [۲۵] [۲۶] از قبول پیشنهاد «ارث» نیز سرباز زد.[۲۷] [۲۸]
در حالی که در یک بررسی اجمالی روشن میشود که نظام حاکم غاصب در این عمل خود مرتکب ده خطای بزرگ شد که فهرست وار در این جا مطرح میکنیم، هر چند شرح آن نیاز به بحث فراوان دارد:
فاطمه علیهاالسّلام «ذو الید» بود، یعنی ملک فدک در تصرف او بود، و از نظر تمام قوانین اسلامی و قوانین موجود در میان عقلای جهان هیچ گاه از «ذو الید» مطالبه شاهد و گواه نمیشود مگر این که دلایلی بر باطل بودن «ید» و تصرف او اقامه گردد. فی المثل اگر کسی در خانهای ساکن و مدعی مالکیت آن باشد، مادام که دلیلی بر نفی مالکیت او اقامه نشده، نمیتوان آن را از دست وی بیرون کرد، و هیچ جهتی ندارد که شاهد و گواهی بر مالکیت خود اقامه کند، بلکه همین تصرف (خواه بوسیله خود او باشد یا نمایندگان او) بهترین دلیل بر مالکیت است.
شهادت دادن بانوی اسلام
شهادت بانوی اسلام (علیهاالسّلام) به تنهایی در این مساله کافی بود، چرا که او به شهادت آیه شریفه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا؛[۲۹] خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد». و نیز به شهادت حدیث کسا که در بسیاری از کتب معتبر اهل سنت و کتب صحاح آنها نقل شده، معصومه است، و خداوند هر گونه رجس و پلیدی را از پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهمالسلام) دور نموده، و از هر گناه پاک ساخته است، چنین کسی چگونه ممکن است شهادت و ادعایش مورد تردید و گفتگو واقع شود؟
شهادت و گواهی علی (علیهالسّلام) نیز به تنهایی کافی بود، چرا که او نیز دارای مقام عصمت است، و علاوه بر آیه تطهیر [۳۰] و آیات و روایات دیگر، بر این معنای، حدیث معروف: «الحق مع علی، و علی مع الحق، یدور معه حیثما دار؛ [۳۱] علی با حق است و حق با علی است و هر جا او باشد حق با اوست». کفایت میکند، چگونه حق بر محور وجود علی (علیهالسّلام) دور میزند، ولی شهادت او پذیرفته نیست؟![۳۲] چه کسی جرات میکند در برابر این سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) که سنی و شیعه آن را نقل کردهاند گواهی او را رد کند؟!
شهادت ام ایمن نیز به تنهایی کفایت میکرد، زیرا همان گونه که ابن ابی الحدید نقل میکند:ام ایمن به آنها گفت: آیا شما شهادت نمیدهید که پیغمبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم فرمود من از اهل بهشتم! اگر این را قبول دارید پس چگونه شهادتم را رد میکنید؟!.
از همه اینها گذشته علم حاکم هنگامی که از قرائن مختلف (قرائن حسی یا شبیه حس) حاصل گردد برای داوری کفایت میکند، آیا مساله تصرف و ید از یکسو، و شهادت این شهود که هر یک به تنهایی شهادتشان برای اثبات حق کافی بود از سوی دیگر، ایجاد علم و یقین نمیکند؟
حدیث عدم ارث گذاردن پیامبران به شکل دیگر و به معنای دیگر است، نه آن گونه که غاصبان فدک نقل کرده یا تفسیر نمودهاند، زیرا در منابع دیگر حدیث چنین نقل شده: «ان الانبیاء لم یورثوا دینارا و لا درهما و لکن ورثوا العلم فمن اخذ منه اخذ بحظ وافر؛ پیامبران درهم و دیناری از خود به یادگار نگذارند، بلکه میراث پیامبر علم و دانش بود، هر کس از علم و دانش آنها سهم بیشتری بگیرد ارث بیشتری را برده است». این ناظر به میراث معنوی پیامبران است و هیچ گونه ارتباطی با ارث اموال آنها ندارد، این همان است که در روایات دیگر آمده: «العلماء ورثة الانبیاء؛ دانشمندان وارثان پیامبرانند». مخصوصا جمله «ما ترکناه صدقة» چیزی است که قطعا در ذیل حدیث نبوده، مگر ممکن است حدیثی برخلاف صریح قرآن از پیغمبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) صادر شود! زیرا قرآن مجید در آیات متعددی گواهی میدهد که انبیا ارث گذاشتند، و در این آیات قرائن روشنی وجود دارد که منظور تنها میراث معنوی نبوده، بلکه میراث مادی را نیز شامل میشده است. لذا بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) در خطبه معروفش که در مسجد پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم در برابر مهاجرین و انصار ایراد فرمود به این آیات تمسک جست و احدی از مهاجرین و انصار آن را انکار نکرد. اینها همه گواه بر نادرست بودن حدیث فوق است. اگر این حدیث صحیح بود چگونه هیچ یک از همسران پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم آن را نشنیده بودند، و سراغ خلیفه آمدند و سهم خود را از میراث پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) مطالبه کردند. اگر این حدیث صحیح بود چرا سرانجام خلیفه طی نامهای دستور داده فدک را به فاطمه (علیهاالسّلام) بازگردانند، نامهای که خلیفه دوم آن را گرفت و پاره کرد. [۳۳] . وانگهی اگر این حدیث واقعیتی داشت، و میبایست فدک به عنوان صدقه بین مستحقین تقسیم گردد، پس چرا خلیفه دوم در زمان خود ـ هنگامی که کار از کار گذشته بود ـ به سراغ علی (علیهالسّلام) و عباس فرستاد و حاضر شد فدک را در اختیار آنها بگذارد، که در تواریخ اسلام مشهور است.[۳۴] [۳۵] [۳۶] و عثمان الخمیس که یک وهابی متعصب است در کتاب من القلب الی القلب صراحتا به این مطلب اشاره میکند. «ثم أن الصحیح فی ذلک أن فدک کانت وقفا لما کان یحتاجه النبی صلی الله علیه واله سلّم) لنفسه و أزواجه و آل بیته و کان أبو بکر رضی الله عنه یدیرها بعد وفاة النبی (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) ثم عمر فی خلافته ثم أعطاها علی لیدیرها؛ صحیح آن است که فدک وقفی بود که پیامبر به آن برای خودش و همسرانش و اهل بیتش نیاز داشت و ابوبکر پس از وفات پیامبر آن را اداره می کرد و سپس عمر در دوران خلافتش آن را اداره می کرد و فدک را به علی داد تا آن را اداره کند.» [۳۷]
در کتابهای معتبر و معروف شیعه و اهل سنت آمده است که بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) بعد از ماجرای منع فدک نسبت به آن دو غضب کرد و فرمود: «من یک کلمه با شما سخن نخواهم گفت» و این امر ادامه یافت تا فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) با اندوه فراوان چشم از جهان پوشید.[۳۸] [۳۹] [۴۰] . در حالی که این حدیث نیز از پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم در منابع اسلامی مشهور است که فرمود: «من احب ابنتی فاطمة فقد احبنی، و من ارضی فاطمة فقد ارضانی، و من اسخط فاطمة فقد اسخطنی؛[۴۱] [۴۲] . هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته؛ هر کس او را خشنود کند، مرا خشنود کرده؛ و هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است».[۴۳] . آیا با این حال میتوان حقی را که فاطمه مطالبه مینمود از او منع کرد، و به حدیثی که اثری از آثار صدق در آن نیست در مقابل نص کتاب الله که میگوید وارثان انبیا از آنها ارث میبرند استناد جست؟! به هر حال هیچ گونه توجیهی برای مساله غصب فدک نمیتوان یافت و هیچ دلیل موجهی برای این کار وجود ندارد. از یک سو ید مالکانه فاطمه زهرا علیهاالسّلام از سوی دیگر شهود مطمئن و معتبر؛ از سوی سوم شهادت کتاب الله؛ و از سوی چهارم روایات مختلف اسلامی، همگی گواه صدق ادعای بانوی اسلام بر حق مسلم او در فدک بودند. از همه اینها گذشته عمومات آیات ارث که به همه مردم حق میدهد از پدران و مادران و بستگان خود ارث ببرند، و مادام که دلیل معتبری بر تخصیص این عمومات در کار نباشد نمیتوان از این حکم اسلامی چشم پوشید، گواه دیگری محسوب میشود.
ارائه سند : مطابق با حدیثی از امام باقر علیه السلام حضرت زهرا علیهاالسلام پس از غصب فدک توسط ابوبکر آن را مطالبه نمود و نوشته پیامبر اکرم (ص) را به ابوبکر نشان داده و فرمود: این نوشته ى پیامبر صلى الله علیه و آله براى من و فرزندانم است.[۱۷] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
احتجاج با ابوبکر و عمر
حضرت فاطمه س به امر امیرالمؤمنین علیه السلام به مجلسى که ابوبکر و عمر به همراه عده اى در آن بودند آمد و در سخنان مفصلى که صورت مخاصمه و محاکمه داشت دلائل خود را براى اثبات حقانیت خود در تصرف فدک و غاصب بودن خصم بیان داشت. برخی از مواردی که حضرت زهرا به عنوان دلیل و شواهد صدق ادعای خود بیان نمودند عبارتند از : اینکه در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه و آله فدک تحت تصرف ایشان بوده است. اینکه آن حضرت به اعتراف حضار آن مجلس توسط پیامبر به عنوان «سیده ى زنان اهل بهشت» معرفی شده است و ادعای باطل از ساحت آن حضرت به دور است. اینکه آن حضرت یکی از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است که مطابق با آیه تطهیر از جمله کسانی است که خداوند پلیدىها را از آنان برده و آنان را پاکیزه گردانیده است و بنابراین حتی پذیرفتن شهادت بر علیه آنان خلاف است چه رسد به اینکه بدون دلیل به آنها نسبت کذب داده شود. اینکه خداوند در خصوص فدک آیه نازل نمود و به پیامبر دستور داد که «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؛ حق نزدیکانت را بده» و ذوی القربی آن حضرت و فرزندان ایشانند. پاسخ به مطالبه دلیل بر مالکیت فدک توسط عمر از آن حضرت به عمل خود آن دو، که ادعای جابر بن عبداللَّه و جریر بن عبداللَّه مبنی بر سهم داشتن از اموالی که از بحرین آمده بود بدون دلیل قبول کردند.
شاهد آوردن حضرت زهرا
عمر و ابوبکر علی رغم این دلائل از آن حضرت برای اثبات ادعای خود درخواست شاهد نمودند و آن حضرت در قبال این درخواست امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و ام ایمن و مطابق با برخی روایات اسماء بنت عمیس را به عنوان شاهد آورد . اما عمر شهادت امام على علیه السلام و حسنین را به این دلیل که همسر و فرزندان آن حضرت هستند و شهادت ام ایمن را به این دلیل که خدمتکار او و همچنین زنى غیر عرب است که با فصاحت نمى تواند شهادت بدهد قبول نکرد! و در نهایت آن حضرت به توصیه امیر المومنین علیه السلام مجلس را ترک کرد در حالی که محزون و گریان بود و از خدا درخواست مواخذه آن دو را نمود. [۱۸]
خطبه حضرت فاطمه در مسجد
در اقدام دیگری حضرت فاطمه سلام الله علیها با جمعى از زنان بنى هاشم به مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و در خطبه غرائی به غصب خلافت و غصب فدک توسط ابوبکر اعتراض نمود و با مردم اتمام حجت نمود. در بخشهایی از این خطبه که در خصوص فدک است آن حضرت می فرمایند: «و شما اکنون گمان مى برید که براى ما ارثى نیست، «أَ فَحُکمَ الْجاهِلِیةِ یبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکماً لِقَوْمٍ یوقِنُونَ[۱۹]؛ آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است»، آیا نمى دانید؟ بله می دانید و براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر او هستم. اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابى قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم؟ امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر مى اندازید، آیا قرآن نمى گوید «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ[۲۰]؛ سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْک وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ[۲۱] پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی کتابِ اللَّهِ[۲۲]؛ و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده: «یُوصیکمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ[۲۳]؛ خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى کند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و مى فرماید: «اِنْ تَرَک خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ[۲۴]؛ هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّى است براى پرهیزگاران». و شما گمان مى برید که مرا بهره اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیه اى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى گوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمى برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمى دانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد. چه نیک داورى است خداوند، و نیکو دادخواهى است پیامبر، و چه نیکو وعده گاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى برند، و پشیمانى به شما سودى نمى رساند، و براى هر خبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوار کننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل مى شود».[۲۵]
انگیزههای تصرف فدک
در تحلیلهائی که در مورد واقعه تصرف فدک صورت گرفته، پیرامون انگیزه های تصرف فدک موارد زیر ذکر شده است: تامین هزینه های خرید آراء موافق . کمبود بودجه حکومت . ترس از قدرت اقتصادی امیرالمومنین علیه السلام . مقابله با مقام عصمت . مقابله با احترام و محبت هاى خاص به اهل بیت . زیر پاگذاردن مبانى دینى . پیش گیری از اجراى قوانین بعدى اسلام . گرفتن منبع مالى از اهل بیت . نشان دادن قدرت بدعت و قانون گذارى توسط غاصبین . تحریک مردم در مخالفت با اهل بیت . کسب قدرت مالى جهت اقدام بر علیه اهل البیت.[۲۶]
اکنون ببینیم چرا و به چه دلیل فدک را از فاطمه (علیهاالسّلام) گرفتند؟ گرفتن «فدک» از بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) مساله سادهای نبود که تنها مربوط به جنبه مالی باشد، بلکه جنبه اقتصادی آن تحت الشعاع مسائل سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم بود، در حقیقت موضوع فدک را نمیتوان از سایر حوادث آن عصر جدا نمود، بلکه حلقهای است از یک زنجیر بزرگ، و پدیدهای است از یک جریان کلی و فراگیر!
برای این غصب بزرگ تاریخ عوامل زیرا را میتوان برشمرد:
غصب فدک در دست خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم یک امتیاز بزرگ معنوی برای آنها محسوب میشد، و این خود دلیل بر مقام و منزلت آنها در پیشگاه خدا و اختصاص نزدیکی شدید به پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم به شمار میآمد، به خصوص این که در روایات شیعه و اهل سنت چنانکه در بالا گفتیم آمده است که به هنگام نزول آیه وآت ذا القربی حقه [۱۲] . پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فاطمه (علیهاالسّلام) را فراخواند و سرزمین فدک را به او بخشید. روشن است وجود فدک در دست خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) با این سابقه تاریخی سبب میشد که مردم سایر آثار پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم به خصوص مساله خلافت و جانشینی آن حضرت (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) را نیز در این خاندان جستجو کنند، و این مطلبی نبود که طرفداران انتقال خلافت به کسان دیگر بتوانند آن را تحمل کنند.
این مساله از نظر بعد اقتصادی نیز مهم بود، و روی بعد سیاسی آن اثر میگذاشت، چرا که علی (علیهالسّلام) و خاندان او اگر در مضیقه شدید اقتصادی قرار میگرفتند توان سیاسی آنها به همان نسبت تحلیل میرفت، و به تعبیر دیگر وجود فدک در دست آنان امکاناتی در اختیارشان قرار میداد که میتوانست پشتوانه مساله ولایت باشد، همان گونه که اموال حضرت خدیجه علیهاالسّلام پشتوانهای برای پیشرفت اسلام در آغاز نبوت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بود. در همه دنیا معمول است هر گاه بخواهند شخص بزرگ، یا کشوری را منزوی کنند او را در محاصره اقتصادی قرار میدهند که در تاریخ اسلام در داستان «شعب ابوطالب» و محاصره شدید اقتصادی مسلمین از سوی مشرکان قریش آمده است. در تفسیر سوره منافقین ذیل آیه: «لئن رجعنا الی المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل؛[۱۳] . اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون میکنند!». به توطئهای شبیه همین توطئه از سوی منافقین اشاره شده که به لطف الهی در نطفه خفه شد، بنابراین جای تعجب نیست که مخالفان بکوشند این سرمایه را از خاندان پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بگیرند، و آنها را منزوی کرده و دستان را تهی سازند.
اگر آنها حاضر میشدند فدک را به عنوان میراث پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم و یا بخشش و هدیه آن حضرت به فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) در اختیار آن حضرت قرار دهند راهی باز میشد که مساله خلافت را نیز از آنها مطالب کند. این نکته را دانشمند معروف اهل سنت «ابن ابی الحدید معتزلی» در شرح «نهج البلاغه» به طرز ظریفی منعکس کرده است. او میگوید: من از استادم «علی بن فارقی» مدرس مدرسه بغداد سؤال کردم: آیا فاطمه (علیهاالسّلام) در ادعای مالکیت فدک صادق بود؟ گفت: آری. گفتم: پس چرا خلیفه اول فدک را به او نداد، در حالی که فاطمه نزد او راستگو بود؟ او تبسمی کرد و کلام لطیف و زیبا و طنزگونهای گفت، در حالی که هرگز عادت به شوخی نداشت، گفت: «لو اعطاها الیوم فدکا بمجرد دعواها لجائت الیه غدا و ادعت لزوجها الخلافة و زحزحته من مکانه، و لم یمکنه الاعتذار و المدافعة بشی لانه یکون قد اسجل علی نفسه بانها صادقة فیما تدعیه، کائنا ما کان، من غیر حاجة الی بینة؛ اگر ابی بکر آن روز فدک را به مجرد ادعای فاطمه علیهاالسّلام به او میداد، فردا به سراغش میآمد و ادعای خلافت برای همسرش میکرد! و وی را از مقامش کنار میزد، و او هیچ گونه عذر و دفاعی از خود نداشت، زیرا با دادن فدک پذیرفته بود که فاطمه (علیهاالسّلام) هر چه را ادعا کند راست میگوید، و نیازی به بینه و گواه ندارد». سپس ابن ابی الحدید میافزاید: این یک واقعیت است، هر چند استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.[۱۴] . این اعتراف صریح از دو دانشمند اهل سنت، شاهد زندهای جهت «بار سیاسی» داستان فدک است؛ و اگر به سرنوشت این قریه در طول تاریخ چند قرن آغاز اسلام بنگریم که چگونه دست به دست میگردید هر یک از خلفا موضع خاصی در برابر آن داشتند، این مساله روشن تر میشود.
اگر آنها حاضر میشدند فدک را به عنوان میراث پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم و یا بخشش و هدیه آن حضرت به فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) در اختیار آن حضرت قرار دهند راهی باز میشد که مساله خلافت را نیز از آنها مطالب کند. این نکته را دانشمند معروف اهل سنت «ابن ابی الحدید معتزلی» در شرح «نهج البلاغه» به طرز ظریفی منعکس کرده است. او میگوید: من از استادم «علی بن فارقی» مدرس مدرسه بغداد سؤال کردم: آیا فاطمه (علیهاالسّلام) در ادعای مالکیت فدک صادق بود؟ گفت: آری. گفتم: پس چرا خلیفه اول فدک را به او نداد، در حالی که فاطمه نزد او راستگو بود؟ او تبسمی کرد و کلام لطیف و زیبا و طنزگونهای گفت، در حالی که هرگز عادت به شوخی نداشت، گفت: «لو اعطاها الیوم فدکا بمجرد دعواها لجائت الیه غدا و ادعت لزوجها الخلافة و زحزحته من مکانه، و لم یمکنه الاعتذار و المدافعة بشی لانه یکون قد اسجل علی نفسه بانها صادقة فیما تدعیه، کائنا ما کان، من غیر حاجة الی بینة؛ اگر ابی بکر آن روز فدک را به مجرد ادعای فاطمه علیهاالسّلام به او میداد، فردا به سراغش میآمد و ادعای خلافت برای همسرش میکرد! و وی را از مقامش کنار میزد، و او هیچ گونه عذر و دفاعی از خود نداشت، زیرا با دادن فدک پذیرفته بود که فاطمه (علیهاالسّلام) هر چه را ادعا کند راست میگوید، و نیازی به بینه و گواه ندارد». سپس ابن ابی الحدید میافزاید: این یک واقعیت است، هر چند استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.[۱۴] . این اعتراف صریح از دو دانشمند اهل سنت، شاهد زندهای جهت «بار سیاسی» داستان فدک است؛ و اگر به سرنوشت این قریه در طول تاریخ چند قرن آغاز اسلام بنگریم که چگونه دست به دست میگردید هر یک از خلفا موضع خاصی در برابر آن داشتند، این مساله روشن تر میشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
چگونه فدک به اهل بیت (علیهمالسلام) بازگشت؟ سیر تاریخی فدک یکی از شگفتیهای تاریخ اسلام است، هر یک از خلفا در برابر آن موضعی داشتند، یکی میگرفت و دیگری پس میداد، و این وضع آن قدر ادامه یافت تا این سرزمین به کلی ویران شد و بر باد رفت، برای پی بردن به فراز و نشیبهایی که در این روستای آباد پدید آمد کافی است مقطعهای زیر را مورد توجه قرار دهیم: ۱ـ فدک در آغاز، چنانکه دانستیم، پس از سقوط خیبر از طریق مصالحه از یهودیان به پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) منتقل شد و به حکم آیه (وما افاء الله علی رسوله... )[۱۵] [۱۶] . اختیار آن بطور کامل با شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بود و به حکم آیه، حق آن حضرت گردید. ۲ـ طبق اسناد معتبر تاریخی پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) آن را در حیات خود طبق دستور قرآن و آیه وآت ذا القربی حقه [۱۷] . به بانوی اسلام فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) بخشید، و به این ترتیب در اختیار دختر گرامی پیغمبر اسلام (صلی الله علیه واله وسلّم) قرار گرفت. ۳ـ در زمان خلیفه اول این آبادی غصب شد، و در اختیار حکومت وقت قرار گرفت، و آنها با سرسختی عجیبی در حفظ این وضع کشیدند. ۴ـ این امر همچنان ادامه داشت تا زمان عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموی که نسبت به اهل بیت پیغمبر (علیهمالسلام) روش ملایم تری داشت رسید، او به فرماندارش در مدینه «عمر بن حزم» نوشت که: فدک را به فرزندان فاطمه (علیهاالسّلام) بازگردان. فرماندار مدینه در پاسخ او نوشت: فرزندان فاطمه بسیارند و با طوایف زیادی ازدواج کردهاند، به کدام گروه بازگردانم؟
عمر بن عبدالعزیز خشمناک شد، نامه تندی به این مضمون در پاسخ فرماندار مدینه نگاشت: «اما بعد، فانی لو کتبت الیک آمرک ان تذبح شاة لکتبت الی اجماء ام قرناء؟ او کتبت الیک ان تذبح بقرة لسالتنی ما لونها؟ فاذا ورد کتابی هذا فاقسمها فی ولد فاطمة من علی والسلام؛ [۱۸] هر گاه من ضمن نامهای به تو دستور دهم گوسفندی ذبح کن، تو فورا در جواب خواهی نوشت آیا بی شاخ باشد یا شاخدار؟!، و اگر بنویسم گاوی را ذبح کن سؤال میکنی رنگ آن چگونه باشد؟! هنگامی که این نامه من به تو میرسد فورا فدک را بر فرزندان فاطمه از علی علیهالسّلام تقسیم کن . و به این ترتیب با یک چرخش بزرگ، فدک بعد از سالیان دراز به دست فرزندان فاطمه (علیهاالسّلام) افتاد. ۵ـ دیری نپایید که یزید بن عبدالملک خلیفه اموی آن را مجددا غصب کرد. ۶ـ سرانجام بنی امیه منقرض شدند و بنی عباس روی کار آمدند، ابوالعباس سفاح خلیفه معروف عباسی آن را به عبدالله بن حسن بن علی به عنوان نماینده بنی فاطمه (علیهمالسلام) بازگرداند. ۷ـ چیزی نگذشت که ابوجعفر عباسی آن را از بنی حسن گرفت زیرا آنها قیامی بر ضد بنی عباس کردند. ۸ـ مهدی عباسی فرزند ابوجعفر آن را به فرزندان فاطمه (علیهمالسلام) بازگرداند. ۹ـ موسی الهادی خلیفه دیگر عباسی بار دیگر آن را غصب کرد و هارون الرشید نیز همین معنا را ادامه داد. ۱۰ـ مامون به خاطر تظاهر به علاقه شدید نسبت به اهل بیت پیغمبر (علیهمالسلام) و فرزندان علی (علیهالسّلام) و فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) آن را با تشریفاتی به فرزندان فاطمه (علیهاالسّلام) بازگرداند. در تاریخ آمده است که: مامون به قثم بن جعفر فرماندار مدینه چنین نوشت: «انه کان رسول الله اعطی ابنته فاطمة فدکا و تصدق علیها بها، و ان ذلک کان امرا ظاهرا معروفا عند آله علیهم السلام، ثم لم تزل فاطمة تدعی منه بما هی اولی من صدق علیه، و انه قد رای ردها الی ورثتها و تسلیمها الی محمد بن یحیی بن الحسین بن زید بن علی... و محمد بن عبدالله بن الحسین... لیقوما بها لاهلهما؛ رسول خدا (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) فدک را به دخترش فاطمه علیهاالسّلام بخشید و این امری آشکار و معروف نزد اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم بود، سپس همواره فاطمه (علیهاالسّلام) مدعی آن بود و قول او از همه شایسته تر به تصدیق و قبول است، و من صلاح میبینم که آن را به ورثه آن حضرت داده شود، و به محمد بن یحیی و محمد بن عبدالله نوههای امام زین العابدین بازگردانی تا آنها به اهلش برسانند . ابن ابی الحدید میگوید: مامون برای رسیدگی به شکایات مردم نشسته بود، اولین شکایتی که به دست او رسید و به آن نگاه کرد مربوط به فدک بود، همین که شکایت را مطالعه کرد گریه نمود و به یکی از ماموریان گفت: صدا بزن وکیل فاطمه (علیهاالسّلام) کجاست؟ پیرمردی جلو آمد، و با مامون سخن بسیار گفت، مامون دستور داد حکمی را نوشتند و فدک را به عنوان نماینده اهل بیت علیهمالسلام به دست او سپردند.
هنگامی که مامون این حکم را امضا کرد «دعبل» برخاست و اشعاری سرود که نخستین بیت آن این بود: اصبح وجه الزمان قد ضحکا • برد مامون هاشما فدکا![۱۹] . چهره زمان خندان شد، چرا که مامون فدک را به بنی هاشم بازگرداند. نویسنده کتاب فدک مینویسد: مامون به اتکای روایت ابوسعید خدری که میگوید: پیامبر فدک را به فاطمه (علیهاالسّلام) بخشید، دستور داد فدک به فرزندان فاطمه علیهاالسّلام بازگردانده شود.[۲۰] . ۱۱ـ اما متوکل عباسی به خاطر کینه شدیدی که از اهل بیت (علیهمالسلام) در دل داشت، بار دیگر فدک را از فرزندان فاطمه (علیهاالسّلام) غصب کرد. ۱۲ـ فرزند متوکل به نام «منتصر» دستور داد که آن را مجددا به فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السلام بازگردانند. بدیهی است روستایی که این چنین دست به دست بگردد، و هر روز بازیچه دست سیاستمداران کینه توز باشد، به سرعت رو به ویرانی میگذارد، و همین سرنوشت سرانجام دامان فدک را گرفت، و تمام آبادی آن ویران و درختانش خشک شد! ولی به هر صورت این نقل و انتقالها بیانگر این واقعیت است که خلفا روی فدک حساسیت خاصی داشتند، و هر کدام طبق روش سیاسی خود موضع گیری مخصوص و عکس العمل خاصی روی آن نشان میدادند. و اینها همه تاکیدی است بر آنچه قبلا گفتیم که غصب فدک از بانوی اسلام (علیهاالسّلام) یا فرزندان او، پیش از آن که جنبه اقتصادی داشته باشد، جنبه سیاسی داشت و هدف منزوی کردن آنها در جامعه اسلامی و تضعیف موقعیت و اظهار دشمنی با اهل بیت پیامبرعلیهمالسلام بود، همان گونه که بازگرداندن فدک به اهل بیت علیهمالسلام که بارها در طول تاریخ اسلام تکرار شد «یک حرکت سیاسی» به عنوان اظهار همبستگی و ارادت به خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم صورت میگرفت. اهمیت فدک در اذهان عمومی مسلمین تا آن اندازه بود که در بعضی از تواریخ آمده: در عصر متوکل عباسی قبل از آن که فدک از دست بنی فاطمه (علیهمالسلام) گرفته شود خرمای محصول آن را در موسم حج به میان حجاج میآوردند و آنها به عنوان تیمن و تبرک با قیمت گزافی آن را میخریدند.[۲۱]
از مسائل بسیار قابل توجه این که هیچ یک از امامان اهل بیت بعد از غصب نخستین، هرگز در امر فدک دخالت نکردند، نه علی (علیهالسّلام) در دوران حکومتش در این امر دخالتی کرد و نه امامان دیگر، و افرادی مانند عمر بن عبدالعزیز و یا حتی مامون خلیفه عباسی، پیشنهاد کردند که به یکی از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) بازگردانده شود، و این واقعا سؤال انگیز است که این موضعگیری در برابر مساله فدک به چه علت بود؟ چرا امام علی علیهالسّلام در زمانی که تمام کشور اسلام زیر نگین او بود این حق را به صاحبان اصلی بازنگردانید؟ و یا چرا فی المثل مامون که این همه اظهار ارادت ـ و لو ظاهرا ـ به امام علی بن موسی الرضا علیهالسّلام میکرد فدک را به آن حضرت تقدیم نکرد؟ بلکه بدست بعضی از نوههای زید بن علی بن الحسین علیهمالسلام به عنوان نماینده بنی هاشم سپرد؟ در پاسخ این سؤال مهم تاریخی میگوییم: امام امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در همان کلام کوتاهش همه گفتنیها را گفته است، آن جا که میفرماید: «آری، از آنچه در زیر آسمان دنیاست تنها فدک در دست ما بود، عدهای نبست به آن بخل ورزیدند، ولی در مقابل گروه دیگری سخاوتمندانه از آن صرفنظر کردند، و بهترین داور و حاکم خداست، مرا با فدک و غیر فدک چه کار در حالی که فردا به خاک سپرده خواهیم شد. آن بزرگوار عملا نشان داد که فدک را به عنوان یک وسیله درآمد و منبع اقتصادی نمیخواهد، و آن روز هم که فدک از ناحیه او و همسرش مطرح بود برای تثبیت مساله ولایت و جلوگیری از خطوط انحرافی در زمینه خلافت پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله وسلّم) بود، اکنون که کار از کار گذشته، و فدک بیشتر چهره مادی پیدا کرده، گرفتن آن چه فایدهای دارد؟ سید مرتضی علم الهدی عالم و محقق بزرگ شیعه در این زمینه سخنی پر معنا دارد، میگوید: هنگامی که امر خلافت به علی علیهالسّلام رسید درباره بازگرداندن فدک خدمتش سخن گفتند، فرمود: «انی لاستحیی من الله ان ارد شیئا منع منه ابوبکر و امضاه عمر؛[۲۲] . من از خدا شرم دارم که چیزی را که ابوبکر منع کرد و عمر بر آن صحه نهاد، به صاحبان اصلیش بازگردانم!». در حقیقت با این سخن هم بزرگواری و بی اعتنایی خود را نسبت به فدک به عنوان یک سرمایه مادی و منبع درآمد، نشان میدهد، و هم مانعین اصلی این حق را معرفی میکند! احتمال اختلاف اندازی و ماجراجویی طرفداران غاصبین فدک هم داده میشد.
فدک در زمان بنیامیه و بنیعباس
ممنوعیت فرزندان فاطمه از فدک، در زمان خلیفه اول پى ریزى گردید، و پس از درگذشت على، معاویه زمام امور را به دست گرفت، و فدک را میان سه نفر مروان و عمرو بن عثمان و فرزندش یزید تقسیم نمود. در دوران خلافت مروان، همه سهام در اختیار او قرار گرفت و وى آن را به فرزند خود عبدالعزیز بخشید. او نیز آن را به فرزندش «عمر بن عبدالعزیز» داد. از آن جا که او در میان خلفاء بنى امیه مردى میانه رو بود، نخستین بدعتى را که برداشت این بود که فدک را به فرزندان زهرا بازگردانید. پس از فوت وى، خلفاء بعدى فدک را از دست بنى هاشم گرفتند و تا روزى که طومار زندگى خلفاى بنى امیه در هم پیچیده شد، فدک در اختیار آنان باقى بود. در دوران خلافت بنى عباس، مساله فدک نوسان عجیبى داشت. مثلا سفاح، آن را به عبدالله بن الحسن واگذار نمود، و پس از وى «منصور دوانقى» آن را باز گرفت، ولى فرزند او مهدى آن را به اولاد زهرا بازگردانید، و پس از وى موسى و هارون روى مصالح سیاسى از دست آن ها در آوردند، تا آن که نوبت خلافت به مامون رسید. او رسما طى تشریفاتى حق را به صاحبانش واگذار نمود و پس از فوت وى باز وضع فدک نوسان پیدا کرد و گاهى مردود و گاهى ممنوع گشت. در عصر خلفاء بنى امیه و بنى العباس، فدک بیش از آن که جنبه انتفاعى داشته باشد، جنبه سیاسى به خود گرفته بود. خلفاء صدر اسلام به درآمد آن نیازمند بودند، ولى در زمان هاى بعدى ثروت و پول در میان امرا و خلفا به قدرى بود، که هرگز به درآمد فدک نیازى نبود. از این جهت، وقتى عمر بن عبدالعزیز، فدک را به اولاد فاطمه واگذار نمود، بنى امیه او را توبیخ کردند و گفتند: تو با این عملت شیخین: ابى بکر و عمر را تخطئه نمودى و او را وادار نمودند که درآمد آن را میان فرزندان فاطمه قسمت کند، و اصل مالکیت آن را در اختیار خود داشته باشد.[۲۷] .
اما این که چرا بعضی از خلفا که ظاهرا میخواستند به خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) ابراز ارادت کنند، فدک را به ائمه اهل بیت علیهمالسلام باز نگرداندند و مثلا به نوههای زید بن علی یا افراد ناشناس دیگری به عنوان نمایندگی بنی فاطمه (علیهاالسّلام) تحویل دادند؟ این امر دو علت ممکن است داشته باشد:
دلیل اول : ائمه هدی (علیهمالسلام) هرگز حاضر به پذیرش فدک نبودند، چرا که این کار در آن زمان بیشتر جنبه مادی داشت تا معنوی، و شاید حمل بر علاقه به دنیا میشد، نه امتیازات معنوی؛ و به تعبیر دیگر قبول آن در آن شرایط برای ائمه هدی (علیهمالسلام) کوچک بود. علاوه بر این دست آنها را در مبارزه با خلفای جور میبست، چرا که هر زمان میخواستند مبارزه کنند فدک را مسترد میداشتند همان گونه که در ماجرای پس گرفتن فدک از طرف ابوجعفر خلیفه عباسی از بنی الحسن در تاریخ آمده است که بعد از قیام بعضی از آنها بر ضد دستگاه خلافت، فدک را از همه گرفت .
دلیل دوم : خلفای جور نیز ترجیح میدادند که امکانات مالی امامان اهل بیت علیهمالسلام گسترده نشود، همان طور که در داستان معروف «هارون» مشهور است که وقتی به مدینه آمد احترام فوق العادهای برای امام موسی بن جعفر علیهما السلام قائل شد به گونهای که برای فرزندش مامون تازگی داشت. اما هنگامی که نوبت به هدایا رسید هدیهای را که خدمت امام (علیهالسّلام) فرستاد، بسیار ناچیز بود، مامون از این مساله در شگفت شد، و هنگامی که علت را از پدر سؤال کرد او در جواب مطلبی گفت که حاصلش این بود: ما نباید کاری کنیم که آنها قدرت پیدا کنند، و فردا بر ضد ما قیام نمایند!
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
موقعیت کنونی فدک
بنا به نوشته مؤلف کتاب مدینهشناسی که خود از محل فدک دیدن کرده است، این منطقه امروزه به «الحائط» موسوم است که تابع امارت «حائل» است و در مغرب «الحُلیفه» و جنوب «ضرغد» قرار دارد. دقیقا در مرز شرقی خیبر دارای موقعیت مشخصی است. به گفته مؤلّف فوقالذکر، تا پایان سال ۱۹۷۵ میلادی، این منطقه شامل ۲۱ روستا و دارای ۱۱۰۰۰ نفر جمعیت بوده و سکنه «الحائط» بیش از ۱۴۰۰ نفر نبوده است. فدک سرزمینی است پوشیده از نخلستانها و برخوردار از امکانات کشاورزی و در عین حال مجاور سرزمینهای خشک حره و تابش آفتاب گرم. حائط، بیهیچ نشانی از تاریخ، در لابلای نخلستانها و صحرای خشک متروک، امروزه اهمیت خود را به عنوان منزلگاه مسافران از دست داده است.[۲۸]
فدک ظاهرا روستایی بود در نزدیکی خیبر، خرم و سرسبز و حدود آن چیزی نبود که بر کسی مخفی و پوشیده باشد اما عجب این که هنگامی که هارون الرشید به امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) عرض میکند: «حد فدکا حتی اردها الیک؛ حدود فدک را معلوم کن تا آن را به تو بازگردانم!». امام (علیهالسّلام) از گفتن پاسخ ابا میکند، هارون پیوسته اصرار میورزد.
امام (علیهالسّلام) میفرماید: من آن را جز با حدود واقعی اش نخواهم گفت. هارون گفت: حدود واقعی آن کدام است؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: اگر من حدود آن را بازگویم مسلما تو موافقت نخواهی کرد! هارون گفت: بحق جدت پیامبر صلیاللهعلیهوالهوسلّم سوگند که حدودش را بیان کن، خواهم داد. امام (علیهالسّلام) فرمود: اما حد اول آن سرزمین عدن است! هنگامی که هارون این سخن را شنید چهره اش دگرگون شد و گفت: عجب، عجب!... امام (علیهالسّلام) فرمود: و حد دوم آن سمرقند است! آثار ناراحتی در صورت هارون بیشتر نمایان گشت.
امام (علیهالسّلام) فرمود: و حد سوم آفریقاست! در این جا صورت هارون از شدت ناراحتی سیاه شد و گفت: عجب!... امام (علیهالسّلام) فرمود: و حد چهارم آن سواحل دریای خزر و ارمنستان است! هارون گفت: پس چیزی برای ما باقی نمانده، برخیز جای ما بنشین و بر مردم حکومت کن! اشاره به این که آنچه گفتی مرزهای تمام کشور اسلام است. امام (علیهالسّلام) فرمود: من به تو گفتم اگر حدود آن را تعیین کنم هرگز آن را نخواهی داد. این جا بود که هارون تصمیم گرفت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) را به قتل برساند.[۴۴] این حدیث پرمعنا دلیل روشنی بر پیوستگی مساله «فدک» با مساله «خلافت» است، و نشان میدهد آنچه در این زمینه مطرح بوده، غصب مقام خلافت رسول الله (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) بوده، و اگر هارون میخواست فدک را تحویل بدهد باید دست از خلافت بکشد، و همین امر او را متوجه ساخت که امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) ممکن است هر زمان قدرت پیدا کند و او را از تخت خلافت فرو کشد، و لذا تصمیم به قتل آن حضرت گرفت.
داستان غم انگیز فدک و طوفانهایی که این روستای ظاهرا کوچک را در طول تاریخ اسلام در برگرفته، به خوبی نشان میدهد که توطئه بزرگی برای کنار زدن اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) از متن حکومت و خلافت اسلامی و نادیده گرفتن مقام ولایت و امامت در جریان بود، توطئهای حساب شده و در تمام ابعاد. بازیگران سیاسی از آغاز و مخصوصا در عصر بنی امیه و بنی عباس سعی داشتند اهل بیت (علیهمالسلام) را از هر نظر منزوی کنند، و هر امتیازی را که ممکن است به پیروزی آنها منتهی گردد از دستشان بگیرند، حتی آن جا که شرایط ایجاب میکرد از نام و عنوان آنها استفاده مینمودند ولی بازگرداندن حقشان به آنها مضایقه داشتند! میدانیم عصر بنی عباس و بنی امیه وسعت کشور اسلامی و حجم ثروت و ذخایر بیت المال به قدری زیاد بود که در تاریخ جهان بی سابقه یا کم سابقه بود، و با این حال روستای فدک در برابر آن اصلا به حساب نمیآمد، اما باز ملاحظات شیطنت آمیز به آنها اجازه نمیداد که این حق را به صاحبانش بازگردانند و به بازیگری با فدک پایان دهند.
داستان فدک در حقیقت ورقی است از تاریخ اسلام که مقام و منزلت خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوالهوسلّم) را از یک سو، و مظلومیت آنها را از سوی دیگر، و توطئههایی را که از سوی دشمنان بر ضد آنها طرح شده بود از سوی سوم نشان میدهد.
در روزگار "معاویه" وی فدک را به "مروان بن حکم" به اقطاع داد؛ [۳۶] اما بعدها آن را از مروان پس گرفت.[۳۷] با روی کار آمدن مروان فدک دوباره به تصرف وی در آمده، مروان آن را به پسرش "عبدالعزیز" بخشیده، از وی به پسرش عمر بن عبدالعزیز رسید.[۳۸] "عمر بن عبدالعزیز" با توجه به شرایط سیاسی دوران خود فدک را به اولاد فاطمه (سلاماللهعلیها) رد کرد؛ اما پس از وی امرای اموی فدک را باز پس گرفتند.[۳۹] خلیفهی عباسی، "سفاح" فدک را به فرزندان فاطمه (سلاماللهعلیها) میدهد؛ اما منصور آن را پس میگیرد.[۴۰] در روزگار "مامون" گروهی از سادات به وی شکایت بردند که فدک را پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به فاطمه سلاماللهعلیها بخشیده و حضرت از "ابوبکر" رد آن را خواستار بودهاست، ابوبکر از وی طلب شهود کرده آن جناب هم علی (علیهالسّلام) و "امایمن" را به شهادت فراخواندهاست. مامون فقها را فراخوانده، آنان بر تمام بودن شهادت علی علیهالسلام و امایمن فتوی میدهند لذا فدک به اولاد فاطمه (سلاماللهعلیهم) رد میشود؛ اما به روال سابق حاکمان بعدی فدک را به تصرف خود در میآورند[۴۱] و این غصب همچنان باقی است.
بازگرداندن فدک به فرزندان فاطمه
فدک در دوران امویان و عباسیان نیز در دست خُلفا بود و فقط در برخی دورههابرای مدتی به فرزندان فاطمه بازگشت: دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز اموی[۶۷] . دوران سفاح عباسی.[۶۸] . دوران مهدی عباسی.[۶۹] البته بنا بر برخی منابع، امام کاظم(ع) فدک را از مهدی عباسی مطالبه کرد، اما مهدی عباسی از بازگردان آن خودداری نمود. [۷۰] دوران خلافت مأمون عباسی.[۷۱] پس از مأمون، به دستور متوکل عباسی فدک به وضعیت قبل از دستور مأمون بازگشت.[۷۲] به گفته مجلسی کوپائی در کتاب «فدک از غصب تا تخریب»، بیشتر کتابهای تاریخی ماجرای فدک را بعد از متوکل ذکر نکردهاند.[۷۳] دِعبِل خُزاعی (درگذشت ۲۴۶ق) پس از برگرداندن فدک به اولاد فاطمه(س) شعری سرود که مصرع اول آن چنین است: اَصْبَحَ وَجْهُ الزَّمانِ قَدْ ضَحِکاً - بِرَدَّ مَأْموُنُ هاشِمَ فَدَکاً . ترجمه: برچهره زمان لبخند شادی نشست، آنگاه که مأمون فدک را به بنیهاشم برگردانید.[۷۴] همچنین محمدحسین کمپانی از عالمان شیعه نیز چنین سروده است: طعمهٔ زاغ و زغن شد میوهٔ باغ فدک - نالهٔ طاوس فردوس برین شد بر فلک[۷۵]
آثار بهجامانده از فدک
فدک در استان حائل کشور عربستان واقع شده است. در این منطقه، شهری به نام «الحائط» ایجاد شده است.[۴۳] منطقه فدک به نام «وادی فاطمه» شناخته میشود و به نخلستانهای آن «بستان فاطمه» میگویند. همچنین مسجد و چاههایی در این منطقه وجود دارد که به «مسجد فاطمه» و «عیون فاطمه» مشهور است.[۴۴] خانهها و برجهای این منطقه به خرابه تبدیل و بیشتر نخلهای آن خشک شدهاند.[۴۵] در سال ۱۳۸۷ش اکبر هاشمی رفسنجانی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران، بههمراه هیئتی، از آن بازدید کرد.[۴۶]
در حال حاضر به جای فدک شهری آباد و پررونق با نام الحائط قرار دارد.
تصاویرخرابه ها و نخلها و مسجدحضرت زهراعلیهاسلام
https://commons.wikishia.net/w/images/thumb/5/59/%D9%81%D8%AF%DA%A9.jpg/250px-%D9%81%D8%AF%DA%A9.jpg
فدک و العَوالی اَو الحَوائِط السَّبعة فی الکتابِ و السّنةِ و التّاریخ و الأدب، اثر سید محمدباقر حسینی جلالی زاده ۱۳۲۴ش : در این کتاب به تاریخچه فدک، موقعیت جغرافیایی آن، ماجرای فدک و نیز مباحث حدیثی و کلامی مرتبط با آن پرداخته شده است.[۴۷] این کتاب در سال ۱۳۸۵ش، برگزیده کتاب سال ولایت شده است.[۴۸]
فدک از غصب تا تخریب، اثر غلامحسین مجلسی کوپائی: این کتاب در ۱۳۸۸ش در ۲۹۰ صفحه منتشر شده است.[۴۹] در آن، گزارشی از سفر اکبر هاشمی رفسنجانی و هیئت همراهش به مکه و بازدید از فدک نیز ارائه شده است.[۵۰
فدک در فراز و نشیب، سید علی میلانی - دیدار آیتالله هاشمی رفسنجانی از فدک
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) «فدک» را چند مرتبه مطالبه کردند؟ . مدینه شناسی، جلد دوم، بخش مربوط به نبرد خیبر . مقاله فدک نماد مظلومیت اهل بیت، محمد تقی رهبر، مجله میقات حج، شماره ۳۴، زمستان ۷۹، ص۱۸۳ـ۱۵۸. جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۹۶ . سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فدک»، تاریخ بازیابی۹۵/۸/۳۰
کتاب مدینهشناسی
کتاب مشتمل بر ۴ بخش (کتاب) که هر یک در بر دارنده فصولی است میباشد:
کتاب اول: «مسجدهای مدینه»، به معرفی مسجد قبا، مسجد جمعه، مسجد النبی، مسجد قبلتین، مسجد سقیا، مسجد فضیخ، مسجد مصلی، مسجد ذباب، مسجد اجابه و غیره میپردازد.
کتاب دوم: «خانههای مدینه»، به معرفی خانه کلثوم بن هدم، سعد بن خیثمه، ابو ایوب انصاری، کعب بن اشرف، سقیفه بنی ساعده، خانه عثمان بن عفان، خانه امام جعفر صادق علیهالسّلام، خانه حسن بن زید و سایر خانهها میپردازد. کتاب سوم: «چاههای مدینه»، چاه غرس، چاه حاء، چاه سقیا و... را معرفی میکند. کتاب چهارم: «مقابر مدینه»، به معرفی بقیع، تاریخچه و آثار آن، مقابر اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و فرزندان و همسران و خاندان و عمههای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و نیز پدر بزرگوار ایشان و یارانشان اختصاص یافته است. کتاب در انتها؛ مشتمل بر تصاویری از آثار مذکور و نیز نقشههای آنهاست که موقعیت هر یک از این آثار را در شهر مدینه نشان میدهد. پانویسی معانی پارسی عبارتهای عربی به کار رفته در کتاب نیز در پایان آن آمده است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: بخشيدن فدك به حضرت زهرا
ادامه مطلب را ببينيد
ترجمه و شرح حکمت 189 نهج البلاغه: نجات در شکیبایی، هلاک در بیتابی
متن نهج البلاغه
نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح )
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ لَمْ يُنْجِهِ الصَّبْرُ، أَهْلَكَهُ الْجَزَعُ.
و فرمود (ع): هر كه را صبر رهايى ندهد، بيتابى و زارى تباهش سازد.
شرح
شرح : پیام امام امیر المومنین ( مکارم شیرازی )شرح ابن میثم بحرانی ( ترجمه محمدی مقدم )منهاج البراعه (خوئی)جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ( مهدوی دامغانی )
بى تابى كشنده است:
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به اثر زيان بار ترك صبر و پيشه نمودن جزع اشاره كرده مى فرمايد: «كسى كه صبر و شكيبايى او را نجات ندهد بى تابى او را از پاى در مى آورد»; (مَنْ لَمْ يُنْجِهِ الصَّبْرُ أَهْلَكَهُ الْجَزَعُ).
به يقين در طول زندگى انسان، مصائب و مشكلات فراوانى است كه هيچ كس از آن بر كنار نمى ماند. عكس العملى كه انسان مى تواند در مقابل اين حوادث دردناك و غم انگيز نشان بدهد يكى از دو چيز است: نخست صبر و تحمل و شكرگزارى به درگاه خدا و دقت در يافتن راه نجات از آن مشكل يا مصيبت و حداقل كاستن از آثار زيان بار آن است. ديگر جزع و بى تابى است كه هم اعصاب انسان را در هم مى كوبد و او را گرفتار بيمارى هاى مختلف كرده و گاه به مرگ مى كشاند و هم سبب ناشكرى به درگاه خداوند و وزر و وبال براى سراى ديگر مى شود. انسان عاقل راه نخست را بر مى گزيند كه هم اجر صابران را دارد و هم فوايد و بركات صبر را.
بنابراين مفهوم اين كلام حكيمانه بسيار روشن و شفاف است و اين كه بعضى تصور كرده اند در مفهوم آن پيچدگى است كاملاً اشتباه است. در ضمن از آنچه گفته شد معلوم شد كه هلاكت در اين جمله هلاك دنيوى و اخروى هر دو را شامل مى شود همان طور كه (نجات) در پرتو صبر نيز نجات دنيوى و اخروى را در بر مى گيرد، هرچند گاهى در بعضى از روايات تنها به هلاكت اخروى اشاره شده; مانند حديثى از امام صادق(عليه السلام) كه مى فرمايد: «اتَّقُوا الله وَاصْبِرُوا فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ يَصْبِرْ أهْلَكَهُ الْجَزَعُ وَإنَّما هَلاكُهُ فِى الْجَزَعِ أَنَّهُ إذا جَزِعَ لَمْ يُؤجَرْ; تقواى الهى پيشه كنيد و در برابر مشكلات و مصائب صبر و شكيبايى داشته باشيد، زيرا كسى كه صبر نكند جزع او را هلاك خواهد كرد و هلاكت او در جزع اين است كه وقتى بى تابى كند اجر و پاداشى به او داده نخواهد شد».(1)
*****
نكته:
صبر و جزع:
بارها در کلام امام(علیه السلام) موضوع صبر و جزع و آثار نیکوى صبر و آثار شوم جزع مطرح شد و ما نیز بحث هایى داشته ایم. در اینجا لازم مى دانیم به سبب اهمیت موضوع باز اشاره اى به این مطلب داشته باشیم.
همان گونه که اشاره شد، حیات دنیا آمیخته با انواع مشکلات است. در مسیر اطاعت الهى مشکلات کم نیست و در طریق پرهیز از گناه و تقوا مشکلات، زیاد است. مصائب ناخواسته دامان همه را در دنیا مى گیرد و اگر توجه به این حقیقت داشته باشیم که در گذشته چنین بوده و در آینده نیز چنین خواهد بود از وجود این مشکلات ناراحت نمى شویم، پیمانه صبر ما لبریز نمى گردد: شکیبایى خود را از دست نمى دهیم و ناراحتى هاى روانى ناشى از جزع و بى تابى به سراغ ما نمى آید، زیرا مى دانیم همه در این گونه امور به شکلى دست به گریبانند. این صبر و شکیبایى افزون بر این که پاداش الهى فوق العاده اى دارد; از جمله در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «مَنِ ابْتَلى مِنْ شیعَتِنا فَصَبَرَ عَلَیْهِ کانَ لَهُ أجْرُ ألْفِ شَهید; کسى که از شیعیان ما مبتلا به مصیبتى شود و شکیبایى کند پاداش هزار شهید را دارد».(2)
در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «ما مِنْ مُؤْمِن إلاّ وَهُوَ مُبْتلىً بِبَلاء مُنْتَظِر بِهِ ما هُوَ أشَدُّ مِنْهُ فَإنْ صَبَرَ عَلَى الْبَلِیَّةِ الَّتی هُوَ فیها عافاهُ اللهُ مِنَ الْبَلاءِ الَّذی یَنْتَظِرُ بِهِ وَإِنْ لَمْ یَصْبِرْ وَجَزِعَ نَزَلَ بِهِ مِنَ الْبَلاءِ الْمُنْتَظَرِ أبَداً حَتّى یَحْسُنَ صَبْرُهُ وَعَزاءُهُ; هیچ فرد باایمانى نیست مگر این که به بلایى مبتلا مى شود و آنچه را انتظار آن مى کشد (اى بسا) از آن هم شدیدتر است. هرگاه بر بلایى که در آن است شکیبایى کند، خدا او را از بلایى که انتظارش مى کشد برکنار مى دارد و اگر بى تابى نماید بلاها یکى پس از دیگرى بر سر او مى آید تا صبر و شکیبایى پیشه کند».(3)
در حدیثى از امام هادى(علیه السلام) مى خوانیم: «الْمُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَلِلْجازِعِ اثْنانِ; مصیبت براى انسان صابر یکى است و براى انسان ناشکیبا دوتاست».(4)
مضاعف شدن مصیبت افراد ناشکیبا از اینجاست که ضربه هایى بر جسم و روح آنها وارد مى کند و آنها را در هم مى کوبد. کوتاه سخن این که همان گونه که در گذشته نیز اشاره شد جزع و بى تابى افزون بر نوعى ناسپاسى در پیشگاه خدا، آثار بسیار مخرّبى روى اعصاب انسان دارد و او را گاه تا سر حد جنون پیش مى برد.
براى درمان جزع لازم است انسان توجه به مصائب اولیاء الله در گذشته و مصائب دوستان و خویشان و بستگان کند که هر یک به نوعى گرفتارند. به علاوه در آثار مثبت صبر و شکیبایى و آثار منفى جزع و بى تابى بیندیشد. نیز به امورى بپردازد که فکر او را به خود مشغول مى سازد و از مصیبت منصرف مى کند تا در سایه آن تدریجاً مصیبت را فراموش کند.
اضافه بر این، همان گونه که در روایتى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) اشاره شده، بسیارى از مشکلات پایانى دارد و به تعبیر ما از این ستون تا آن ستون فرج است. نباید انسان خیال کند که همیشه مشکل به یک حال باقى مى ماند «إنَّ لِلْمِحَنِ غایاتٌ لابُدَّ أنْ تَنْتَهِىَ إلَیْها; مشکلات غم انگیز پایانى دارد».(5)
در گفتار حکیمانه 291 نیز بحثى درباره صبر و جزع خواهد آمد و براى توضیح بیشتر مى توانید به جلد دوم اخلاق در قرآن، مباحث مربوط به صبر و شکیبایى و جزع، مراجعه فرمایید.(6)
*****
پی نوشت:
(1). بحارالانوار، ج 68، ص 95، ح 58.
(2). بحارالانوار، ج 18، ص 94 .
(3). همان، ج 68، ص 94، ح 51.
(4). همان، ج 79، ص 144.
(5). بحارالانوار، ج 75، ص 79، ح 55.
(6). سند گفتار حکیمانه: از جمله کسانى که این کلام حکیمانه را با اضافه اى آورده اند آمدى در غرر الحکم است که این جمله را به ضمیمه جمله «مَنْ لَمْ یُصْلِحْهُ الْوَرَعُ أفْسَدَهُ الطَّمَعُ» در کتاب خود ذکر کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 151). در کتاب تمام نهج البلاغه نیز این جمله را به عنوان بخشى از نامه امام امیر المؤمنین(علیه السلام) به فرزندش امام حسن مجتبى(علیه السلام) ذکر کرده است. (تمام نهج البلاغه، ص 979).
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: همراه بـا حکمتهای نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
دستور مهم پزشکیان درباره حجاب | تصاویری از زنان با پوشش نامتعارف به رئیس جمهور نشان داده شد | اعتراض پزشکیان به بدپوششی و بدننمایی
همزمان با گسترش بیحجابی در جامعه، کارشناسان میگویند که با وجود اقدامات پیشگیرانه پلیس، زنان با پوشش نامتعارف بیشتر در معرض آزار و خشونت قرار میگیرند.
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از فارس همزمان با گسترش بیحجابی و بدپوششی در جامعه، نگرانیها از تأثیر این پدیده بر امنیت زنان نیز بیشتر شده است.
کارشناسان اجتماعی و انتظامی هشدار دادهاند که با وجود اقدامات پیشگیرانه پلیس، همچنان زنان با پوشش نامتعارف، بیشتر در معرض آزارهای خیابانی، تعرض و حتی خشونتهای جنسی قرار میگیرند.
بررسیهای جهانی نیز نشان میدهد در کشورهایی که قوانین پوشش آزادتر است، زنان با پوشش جلبکنندهتر، معمولاً آمار بالاتری از تجربه آزارهای جنسی و تعرض را گزارش میدهند.
به عنوان مثال، بر اساس تحقیقات سازمان جهانی بهداشت (WHO) در سال ۲۰۲۱، در برخی کشورهای اروپایی با فرهنگ پوشش آزاد، حدود ۶۰ درصد زنان حداقل یک بار نوعی آزار جنسی را تجربه کردهاند که بخشی از این موارد مرتبط با پوشش آنها بوده است.
اعتراض رئیسجمهور به بدپوششی و بدننمایی
در همین رابطه، خبرنگار فارس مطلع شد در جلسهای با حضور رئیسجمهور مسعود پزشکیان، تصاویری از زنان با پوشش نامتعارف به نمایش گذاشته شد که رئیسجمهور ضمن ابراز تاسف شدید خواستار رسیدگی به این ناهنجاری شده و دستوراتی را به دستگاههای ذیربط داده است.
تأکید پلیس بر تأمین امنیت همه زنان
در همین حال، پلیس با تأکید بر لزوم حفظ امنیت تمام شهروندان، اعلام کرده است که وظیفه دارد امنیت همه زنان، صرفنظر از نوع پوشش آنها را تأمین کند. طرحهای اخیر پلیس برای مقابله با اراذل و اوباش، گام مؤثری در کاهش ناامنیهای اجتماعی بوده است.
با این حال، مسئولان انتظامی به نقش پررنگ افراد در پیشگیری از وقوع جرایم اخلاقی اشاره میکنند و رعایت موارد ایمنی و پرهیز از بیمبالاتی و اقدامات هنجارشکنانه را موثرترین عامل برای مشارکت در حفظ امنیت میدانند.یک منبع آگاه در فراجا گفت: «برخورد با متجاوزان و مزاحمان بدون هیچ اغماضی انجام میشود، اما پیشگیری از جرم نیازمند همکاری مردم و توجه به توصیههای پلیس است.»
فخیمزاده درباره اعتراضات خیابانی در پی درگذشت مهسا امینی؛ برخی هول شدند و فکر کردند انقلاب شده! اشتباه کردند | فیلم
فوری | این دو دختر تکواندوکار هم از خانه خارج شدند و برنگشتند
معاون رئیسجمهور درباره قاتل الهه حسیننژاد: این مرد، آسیب دیده و احتیاج به کمک داشته است
صدور دستورالعمل قاطع دادستانی یک شهر بزرگ برای مقابله با سگ گردانی
در رستوران های تهران چه خبر است؟ از سرو علنی مشروبات الکلی تا رقص و پایکوبی + تصاویر
قاتل الهه حسیننژاد: تنها سابقه سرقتم دزدیدن دو گوسفند بود!
پاسخ به یک مطالبه عمومی
بیمها و امیدهای مرضیه برومند در 74 سالگی
اسناد راهبردی اسرائیل در تهران
نقشآفرینی پررنگ احزاب
قیف ترافیک در جادههای شمال
بررسی سلامت روانی متهم به قتل الهه
«یسنا» و «سارا» پیدا شدند
قانون استفاده محیطبانان از سلاح اصلاح شود
ایجاد 400 نیروگاه خورشیدی در شهرکهای صنعتی
غربالگری 84 درصدی نوآموزان
نسخه مدنیزاده برای اقتصاد ایران
تأثیر انحلال کابینه نتانیاهو بر مذاکرات هسته ای
ناوگان آزادی به غزه نزدیک میشود
بزرگترین ضربه اطلاعاتی ایران به رژیم صهیونیستی
ضرورت تغییر نگاه به مذاکره با آمریکا و اروپا!(یادداشت میهمان)
اخبار ویژه
ترامپ، قلدری ضعیف است که در برابر مقاومت، عقب مینشیند
ارز ترجیحی گوشت قرمز حذف نشده است
یمنیها ناو هواپیمابر «ترومن» را از رده خارج کرده اند
قتل فجیع یک دختر جوان و موجسواری پادوهای اجارهای روی خون مقتول
هرگونه محرومسازی ملتها از دانش و فناوری را غیرقابل قبول میدانیم
چه کسی به خاطر دارد محاصره خونین فیضیه را؟
آمریکا توان رویارویی با ایران را ندارد
پشت پـرده دیپلماسی فرهنگی دولت سیزدهم چه گذشت؟-بخش هفتم
پذیرش «کنسرسیوم» بازی در زمین دشمن است
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
نشت اسناد هستهای؛ بهانه اسرائیل برای حمله به ایران؟ | بازتاب دستیابی ایران به اطلاعات فوق سری اسرائیل در رسانه های عبری
اعلام رسمی انتقال اسناد فوق سری رژیم صهیونیستی به خارج از (فلسطین اشغالی) بازتاب ویژهای در رسانههای عبری زبان داشته است، در حالی که وزارت جنگ اسرائیل در برابر آن سکوت اختیار کرده است.
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم، شبکه ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی در گزارشی در این رابطه و با اشاره به اعلام این خبر به صدا و سیمای جمهوری اسلامی گزارش داد که ایران امروز شنبه اعلام کرد موفق شده آرشیو اطلاعاتی مربوط به پروژه هستهای اسرائیل را به دست آورده و از (فلسطین اشغالی) خارج کند.
در ادامه این گزارش آمده است، تلویزیون رسمی ایران اعلام کرد موفق شده است هزاران سند امنیتی، حساس و سری را به سرقت ببرد.
فوری؛ ایران به انبوهی از اسناد حساس اسرائیل دست یافت+ جزئیات | افشای یکی از بزرگترین ضربات اطلاعاتی تاریخ به اسرائی
انتشار اسناد جنجالی از برنامه هستهای اسرائیل
این گزارش که شبکه تلویزیونی المیادین هم آن را منتشر کرده، سرویس اطلاعاتی ایران موفق شده است آرشیو بزرگی از اسناد مربوط به اطلاعات حساس و راهبردی از جمله طرحها و اطلاعات مربوط به تاسیسات هستهای اسرائیل را به دست آورد.
به روایت شبکه ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی، ایران این عملیات را ضربهای دردناک به اسرائیل توصیف کرده و تاکید کرده است که هزاران سند مربوط به پروژه هستهای اسرائیل و تاسیسات آن است.
این رسانه عبری زبان همچنین به نقل از خبرگزاری تسنیم هم اعلام کرد، ظاهرا این عملیات از طریق روی مزراحی و الموگ اتیاس دو اسرائیلی ۲۵ سالهای که اخیرا به اتهام جاسوسی به نفع ایران بازداشت شدهاند صورت گرفته است. این دو متهم هستند که دوربینهایی را در شهرکی که یسرائیل کاتس وزیر جنگ اسرائیل در آن زندگی میکند، تعبیه کردهاند.
واللا نیوز دیگر رسانه پر مخاطب عبری زبان هم با انتشار تصویری از نیروگاه هستهای دیمونا اعلام کرد، ایران اعلام کرده که اسناد حساسی از اسرائیل را به دست آورده است که در میان آنها اطلاعات حساسی در رابطه با تأسیسات هستهای است.
باراک راوید و لران آهارونی در گزارش خود در این رابطه اعلام کردند، ایران اعلام میکند که این اسناد به مراکز امنیتی در ایران منتقل شدهاند و در حال بررسی و پالایش هستند.
واللا نیوز به نقل از شبکه لبنانی المیادین نوشت، ایران موفق شده است که حجم عظیمی از اسناد و اطلاعات راهبردی و حساس متعلق به اسرائیل را به دست آورد که در میان آنها به شکل خاصی اطلاعات و اسناد مربوط به برنامهها و تاسیسات هستهای اسرائیل به چشم میخورند.
این رسانه افزود، کمیسر ویژه امنیت وزارت جنگ اسرائیل مسئول تامین امنیت و حراست تاسیسات هستهای اسرائیل است، اما در تماسی که واللا نیوز با وزارت جنگ داشت، سخنگوی وزارت اعلام کرد، ما در رابطه با این گزارشها اظهار نظر نمیکنیم.
با این حال براساس اطلاعاتی که در گزارش آمده است، هزاران سند توسط سرویس اطلاعات ایران جمع آوری به شکل خاصی به مراکزی امنی در داخل ایران منتقل شدهاند.
این منابع اعلام میکنند که عملیات مذکور مدتی پیش انجام گرفته و به دلیل حجم زیاد اطلاعات و تامین انتقال امن آنها، برای مدتی در مورد آنها اطلاع رسانی نشده است.
واللا نیوز هم تلاش کرد تا اطلاعات خود را به شبکه المیادن مستند کرده و تاکید کند، گستردگی و کیفیت اسناد بیانگر نفوذ بزرگ به اسرائیل بوده و پیش بینی میشود که بررسی آنها مدت زمان قابل توجهی طول بکشد، اما گفته میشود مسئولین ایران قصد دارند جزئیات بیشتری را در این رابطه در آینده نزدیک منتشر و ویدیوهایی را در این رابطه منتشر کنند.
دلیل تهدید اسرائیل واعلام آمادگی برای حمله به ایران
روزنامه معاریو هم در گزارش خود این اطلاعات را نگران کننده توصیف کرده و در تیتر خود نوشت، گزارشی نگران کننده، ایران اسناد هستهای سری اسرائیل را به سرقت برده است.
در ادامه این گزارش هم آمده، سرویس اطلاعاتی ایران موفق شده است هزاران سند محرمانه مربوط به تاسیسات هستهای اسرائیل و پروژههای راهبردی را به سرقت برده و آن را به نقاط امنیتی در داخل ایران منتقل کند.
براساس این گزارش، منابع حجم این اسناد را بسیار زیاد اعلام کرده و تاکید میکنند به همین خاطر بررسی آنها زمان بسیار زیادی به طول خواهد انجامید در حالی که تصاور و ویدیوهای زیادی هم همراه آنها موجود میباشند.
به زعم این رسانه عبری زبان، یکی از دلایل تهدید اسرائیل و (ادعای) اعلام آمادگی برای حمله به ایران که نیوزویک آن را منتشر کرده به این مسئله مربوط میشود.
یسرائیل هیوم نیز طبق خط مشی بقیه رسانههای عبری زبان که تحت کنترل بخش سانسور اخبار وزارت جنگ رژیم صهیونیستی قرار دارند، این خبر خود را با استناد به رسانههای ایرانی و شبکه المیادین منتشر کرد و تاکید نمود که اسناد به سرقت رفته از اسرائیل شامل اسناد بسیار حساسی از برنامه هستهای اسرائیل است.
این خبر در حالی منتشر میشود که چندی پیش یک رسانه نه چندان مشهور عبری زبان، از سرقت گسترده اطلاعات از وزارت امنیت داخلی رژیم صهیونیستی پرده برداشته بود.
پایگاه اطلاع رسانی شاموریم (نگهبانان) در گزارشی چندی پیش خود اعلام کرد، نشت اطلاعات بسیار بزرگی از وزارت امنیت داخلی اسرائیل به وقوع پیوسته که میتواند هزاران اسرائیلی را در معرض خطر قرار بدهد.
این رسانه اوایل آوریل (اواسط فروردین) در گزارشی فاش کرد، اطلاعات بسیار حساسی از وزارت امنیت داخلی اسرائیل به سرقت رفته است در حالی که تا چند ماه نهادهای امنیتی از وقوع آن مطلع نشدند و اکنون نیز نمیتوان به کلیات آن اشاره کرد، چون اجازه انتشار اطلاعات مربوط به آن وجود ندارد.
لازم به ذکر است، هنوز مشخص نیست، نشت اطلاعاتی که این سایت عبری زبان به آن اشاره کرده، مربوط به این مسئله است که اطلاعات دیگری هم به سرقت رفته که باید در آینده ابعاد آن مشخص خواهد شد.
در عین حال، صفحه اینتل تایمز که خود را به سرویس های اطلاعاتی اسرائیل منتسب میکند هم در شبکه اجتماعی ضمن اعتراف ضمنی به وقوع این امر، اعلام کرد: اگر این در نظر بگیریم که اسناد مربوط به برنامه هستهای اسرائیل درسال ۲۰۲۴ به سرقت رفته باشد، این اطلاعات منتشر شده از سوی نهادهای اطلاعاتی ایران میتواند با بیانیه ای که سازمان انونیموس در ۲۴ مارس منتشر کرد و در آن اعلام کرد که رایانه های مرکز پژوهش های هستهای اسرائیل هک شده و هزاران سند و طرح موجود در آن را به سرقت رفته، همخوانی داشته باشد.
هفتههای آینده، مملو از شگفتی خواهد بود | در پی دستیابی ایران به اطلاعات راهبردی اسرائیل، رئیس موساد برکنار میشود؟
تحلیل المیادین از ضربه اطلاعاتی ایران به اسرائیل و دستیابی به هزاران سند مربوط به تأسیسات اتمی آن رژیم
ضربه اطلاعاتی قرن؛ اطلاعات حساس صهیونیستها در دست ایران | اعترافات جدید قاتل الهه | پشتبام؛ متری۴۱میلیون! | سراشیبی بیرانوند | کارت قرمز به سگ ها
تازه ترین شماره روزنامه همشهری امروز یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ با مطالب و گزارش هایی درباره مهمترین مسائل روز ایران و جهان منتشر شد.
باز شدن دست ایران برای یک عملیات خاص | تا مهر ماه چه اتفاقی خواهد افتاد؟
«ضربه اطلاعاتی بزرگ تهران به تلآویو»؛ این خبری بود که عصر شنبه به نقل از منابع منطقهای اعلام و تاکید شد که دستگاه اطلاعاتی ایران به انبوهی از اطلاعات و اسناد راهبردی و حساس رژیمصهیونیستی، ازجمله هزاران سند مربوط به طرحها و تأسیسات اتمی آن رژیم دست یافته است.
سیلی بزرگ دستگاه اطلاعات ایران به صهیونیستها؛ نگرانی رژیم صهیونی از نفوذ جمهوری اسلامی
آنچه امروز توسط رسانهها درباره نفوذ اطلاعاتی ایران در پروندهها و اسناد رژیم صهیونیستی منتشر شد را باید «سیلی بزرگ به صهیونیستها» بدانیم.
تحلیل المیادین از ضربه اطلاعاتی ایران به اسرائیل و دستیابی به هزاران سند مربوط به تأسیسات اتمی آن رژیم
باید منتظر ضربه تلآویو بود؟ | پیام راهبردی ویژه ایران به اسرئیل
- هفتههای آینده، مملو از شگفتی خواهد بود | در پی دستیابی ایران به اطلاعات راهبردی اسرائیل، رئیس موساد برکنار میشود؟
- لحظه پخش خبر ضربه بزرگ اطلاعاتی ایران به اسرائیل از تلویزیون
- ایران به انبوهی از اسناد حساس اسرائیل دست یافت
- هجمه عوامل آگاه وناآگاه به عالیرتبهترین فرمانده نظامی ایران | سرلشکرباقری کیست؟
- شکار تاریخی پرنده غولپیکر آمریکا در آسمان ایران | چگونه ایران پهپاد ۶۰۰ میلیون دلاری آمریکایی را زمینگیر کرد؟
- باید منتظر ضربه تلآویو بود؟ | پیام راهبردی ویژه ایران به اسرئیل
- باز شدن دست ایران برای یک عملیات خاص | تا مهر ماه چه اتفاقی خواهد افتاد؟
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
برای قاتل هم جا باز کنید
قتل الهه حسین نژاد که یک پرونده جنایی است، به سرعت به بستری برای اتهامزنیهای هدفمند و دوقطبیسازیهای اجتماعی تبدیل شد. یکی از بارزترین ویژگیهای این روایتسازیها، تناقضات آشکار در مواضع گروههای اپوزیسیون و برخی اصلاحطلبان است.
جوان آنلاین: قتل خانم الهه حسیننژاد، دختری ۲۴ ساله از اسلامشهر، که در تاریخ چهارم خرداد ۱۴۰۴ به طرز دلخراشی در تهران صورت گرفت، یکی از پروندههای جناییای است که نه تنها به دلیل خشونت ذاتی آن، بلکه به دلیل تبعات اجتماعی و سیاسی گستردهای که به دنبال داشت، مورد توجه قرار گرفت.
به گزارش تسنیم، این حادثه که یک پرونده جنایی است، به سرعت به بستری برای منازعات سیاسی، اتهامزنیهای هدفمند و دوقطبیسازیهای اجتماعی تبدیل شد. یکی از بارزترین ویژگیهای این روایتسازیها، تناقضات آشکار در مواضع گروههای اپوزیسیون و برخی اصلاحطلبان است.
این گروهها که معمولاً با هشتگ «نه به اعدام» به احکام محکومان امنیتی اعتراض میکنند، در این مورد به قوانینی که اعدام را محدود میکند معترض بودند. این تناقض نشان میدهد که دغدغه اصلی آنها اصل اعدام نیست، بلکه هدفشان استفاده از هر فرصتی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی است.
قتل الهه حسیننژاد یک فاجعه انسانی بود که باید به عنوان یک پرونده جنایی مورد بررسی قرار گیرد و درسهایی برای پیشگیری از جرایم مشابه ارائه دهد. اما سیاسیسازی این پرونده توسط گروههای اپوزیسیون و برخی رسانههای اصلاحطلب، آن را به ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی تبدیل میکند. این روایتسازیها نه تنها به اجرای عدالت کمکی نمیکند، بلکه با ایجاد دوقطبیهای جنسیتی و ترویج حس ناامنی، به جامعه آسیب میرساند.
جزئیات حادثه چه بود؟
الهه حسیننژاد، یکی از کارکنان یک آرایشگاه در تهران و ساکن اسلامشهر، در روز چهارم خرداد ۱۴۰۴ آخرین بار در میدان آزادی تهران دیده شد. او در تماسی با پدرش اعلام کرده بود که در حال بازگشت به خانه است و ظرف ۲۰ دقیقه به منزل خواهد رسید. اما پس از این تماس، تلفن همراه او خاموش شد و دیگر هیچ اثری از او نبود تا اینکه چند روز بعد، پیکر بیجان او در بیابانهای اطراف تهران کشف شد.
تحقیقات پلیس نشان داد که الهه حسین نژاد توسط رانندهای که قصد سرقت گوشی گرانقیمت او را داشت، با دو ضربه چاقو به قتل رسیده است. مقاومت او در برابر سرقت، انگیزه اصلی قاتل برای ارتکاب این جنایت بود. قاتل دستگیر شد و پرونده به شعبه ویژهای در دادگستری تهران ارجاع شد تا مراحل قضایی آن طی شود.
پس از انتشار خبر ناپدید شدن الهه، پلیس تهران بلافاصله عملیات جستوجو را آغاز کرد.
برخلاف ادعاهای برخی رسانهها و فعالان فضای مجازی که مدعی تأخیر در واکنش پلیس بودند، نیروی انتظامی با سرعت عمل، فرآیند شناسایی و دستگیری متهم را آغاز کرده بود و این اقدامات در نهایت به کشف پیکر مقتول و دستگیری قاتل منجر شد.
با این حال، این حادثه به سرعت از یک پرونده جنایی به موضوعی سیاسی تبدیل شد که گروههای مختلف با اهداف متفاوتی به آن پرداختند. گروههای اپوزیسیون، برخی رسانههای اصلاحطلب و فعالان سیاسی با استفاده از این فرصت، روایتهایی را شکل دادند که به جای تمرکز بر عدالت برای خانواده مقتول، به دنبال پیشبرد اهداف سیاسی خود بودند. این گروهها با طرح اتهاماتی علیه نهادهای امنیتی، قوانین اسلامی و نظام حاکمیتی، تلاش کردند این قتل را به ابزاری برای تخریب اعتبار جمهوری اسلامی تبدیل کنند.
اتهامزنی به نهادهای امنیتی
یکی از اولین واکنشهای سیاسی به این حادثه، اتهامزنی به پلیس و نهادهای امنیتی بود.
برخی چهرههای اپوزیسیون و اصلاح طلب بدون ارائه شواهد معتبر، مدعی شدند که پلیس در انجام وظایف خود در قبال این پرونده کوتاهی کرده است.
سیما ثابت، مجری سابق شبکه ایران اینترنشنال، در توییتی نوشت: «نیروهای امنیتی برای حفظ امنیت واقعی شهروندان آموزش ندیدهاند؟ وقت و بودجه برای حفظ مردم عادی نیست؟ نیروی انتظامی جز برای سرکوب دستبهکار نمیشود؟»
برای قاتل هم جا باز کنید
برخی افراد نیز با طرح ادعاهایی نظیر تأثیر قوانین اسلامی یا سیاستهای حکومتی بر افزایش جرایم، سعی کردند قتل الهه حسین نژاد را به ناکارآمدی نظام نسبت دهند.
حسین رونقی، چهره رسانهای برانداز، در توییتی نوشت: «مسئولیت کشته شدن الهه حسیننژاد همچنان بر عهده جمهوری اسلامی است؛ حکومتی که بهجای تأمین امنیت زنان، تمام توان خود را صرف سرکوب آنها با عنوان بیحجابی کرده است.»
همچنین، احسان سلطانی، یکی دیگر از چهرههای رسانهای اپوزیسیون، اظهار داشت: «اقتصاد مملکت فروپاشیده، طبقه متوسط رسماً از بین رفته و اکثریت در تأمین قوت روزانهشان ماندهاند.»
این ادعاها در حالی مطرح میشوند که جرایم مشابه در همه کشورهای جهان رخ میدهند و بدون ارائه دادههای آماری معتبر، نمیتوان چنین ادعاهایی را تأیید کرد.
چنین اتهاماتی صرفا نقش قاتل را در چنین جنایت هولناکی کم رنگ جلوه داده و با توجیه جنایت به سایر قاتلان چراغ سبز نشان میدهد.
بهرهبرداری از مسئله حجاب
یکی از برجستهترین تلاشهای سیاسی در این پرونده، مرتبط کردن قتل الهه به موضوع حجاب بود. بهنام قلیپور، از چهرههای رسانهای برانداز، با انتشار ویدیویی از بازجویی متهم، ادعا کرد که پلیس به قاتل گفته است: «خوب کردی، زن...» و این عبارت نشاندهنده ارتباط قتل با مسئله حجاب است.
او همچنین مدعی شد که قاتل راننده اسنپ و فردی مذهبی بوده و فیلم کامل پیکر مقتول را دیده که نشان میدهد الهه حسین نژاد بدون حجاب سوار خودرو شده بود.
این ادعاهای کذب در حالی مطرح شدند که ویدیوی بازجویی هیچ اشارهای به مسئله حجاب ندارد و عبارت «خوب کردی» ممکن است صرفاً با هدف گرفتن اعتراف از متهم به کار رفته باشد.
برخی افراد، بهویژه سلطنتطلبان وابسته به رضا پهلوی نیز رویکرد اتهامزنی مستقیم را در پیش گرفتند. کاربری با هویتی مجهول مدعی شد که این قتل کار جمهوری اسلامی است. این نوع روایتسازیها، مشابه اتهامات مطرحشده در جریان آشوبهای ۱۴۰۱، نشاندهنده تلاش برای تبدیل یک پرونده جنایی به ابزاری برای تحریک افکار عمومی است.
شایعهسازی درباره هویت قاتل
همزمان با این روایتسازیها، برخی افراد با انتشار تصاویری منتسب به صفحه اینستاگرام فردی به نام بهمن فرزانه، که به عنوان قاتل معرفی شده بود، ادعا کردند که او به دلیل داشتن وجهه مذهبی، به جمهوری اسلامی وابسته است.
این ادعاها بر اساس تصاویری بود که او را مثلاً در کنار یک مداح غیرمشهور نشان میداد. اما علاوه بر این صفحه، چندین صفحه اینستاگرامی با نام «بهمن فرزانه» ایجاد شده که هر یک هویت متفاوتی را برای قاتل ترسیم میکنند. در یک صفحه او مشروبخوار، در دیگری مذهبی، در جایی دیگر تجزیهطلب یا پانترک، و در مواردی حتی طرفدار رضا پهلوی یا حامی نظام معرفی شده است. این تنوع در هویتسازی نشاندهنده تلاش برای ایجاد روایتهای جعلی و گمراهکننده است.
حمله به قوانین اسلامی با ادعاهای جعلی
یکی از جنجالیترین محورهای روایتسازی، حمله به قوانین اسلامی و ادعای اجبار خانواده مقتول به پرداخت تفاضل دیه برای اجرای حکم قصاص بود.
کاربری با نام یار قدیمی در توییتی نوشت: «دقت کنید طبق شریعت اسلام خون مرد قاتل دو برابر خون الهه حسیننژاد به خاطر زن بودنش میارزه. یعنی خانواده الهه باید زندگیشونو بفروشن پول جور کنن و مابهتفاوت این اختلاف قیمت رو به خانواده قاتل پرداخت کنن تا اعدام بشه.»
همچنین، کاربری با نام دکتر ماهسیما پویافرد مدعی شد: «تفاضل دیه، یعنی اینکه اولیای دم مقتول زن برای قصاص، باید نصف دیه مرد قاتل رو بپردازند! چون از نظر مکتب آخوندها، کلاً زنان نصف مرد حیثیت و اهمیت و ارزش دارند.»
این ادعاها در حالی مطرح میشوند که مطابق ماده ۴۲۸ قانون مجازات اسلامی، در مواردی که جنایت نظم عمومی را مختل کند یا احساسات جامعه را جریحهدار کند، اگر اولیای دم توانایی پرداخت تفاضل دیه را نداشته باشند، این مبلغ از بیتالمال تأمین میشود؛ بنابراین در پروندههایی مانند قتل الهه حسیننژاد، به دلیل جریحهدار شدن افکار عمومی، تفاضل دیه از صندوق تأمین خسارتهای بدنی پرداخت میشود و خانواده مقتول تحت فشار مالی قرار نمیگیرند. این موضوع نشاندهنده نادرست بودن ادعاهای مطرحشده است.
نقش رسانههای داخلی در دوقطبیسازی
رسانههای اصلاحطلب نیز با تیترهای احساسی به این فضاسازی دامن زدند. روزنامه هممیهن با تیتر «الهه قربانی» خواستار تصویب لایحه تأمین امنیت زنان شد.
روزنامه سازندگی با تیتر «کابوس زنان»، روزنامه هفت صبح با تیتر «سایه ترس روی شانه دختران» و روزنامه همدلی با تیتر «چاقوی وحشت در دل امنیت» به ترویج حس ناامنی کمک کردند.
همچنین، منیره چگینی، خبرنگار یکی از رسانههای اصلاحطلب، نوشت: «زنان در امان نیستند و قانون آنگونه که باید از زنان حمایت نمیکند.» این تیترها و روایتها نه تنها به حل مسئله کمک نکردند، بلکه با بزرگنمایی، حس ناامنی را در جامعه تقویت کردند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
سگگردانی در دنیا محدود، در ایران نامحدود!
در حالی که همه کشورها به منظور حفظ حقوق شهروندی، قوانین و محدودیتهای متعددی علیه سگ گردانی بی ضابطه وضع کردهاند در ایران حقوق عامه زیر پای سگ گردانان له میشود
سجاد آذری
جوان آنلاین: در انگلیس و امریکا تا ۱۵۰ دلار و در فرانسه تا ۷۵۰ یورو، جریمه سگگردانانی است که قانون را نقض میکنند. سختگیرانهترین قوانین سگگردانی مربوط به همین کشورهای اروپایی و امریکایی است. حقوق شهروندی در همه کشورها درقبال سگگردانی با قانون حفاظت میشود، به جز در ایران! ولنگاری سگها و سگگردانی در ایران، حقوق شهروندی متعددی از حق بر بهداشت و سلامت گرفته تا حق حیات ایرانیان را نقض کرده و میکند. درست است که قانونگذاری مستقیمی در رابطه با سگگردانی در ادبیات حقوقی ما وجود ندارد و در این زمینه نیازمند بهروزرسانی قوانین هستیم، اما مقررات موجود هم محدودیتهای مختصری بر جولان سگگردانی در ایران وضع کرده است که البته به درستی اجرا نمیشود.
«خودروی سگگردانها توقیف میشود» این مطلب را هفته گذشته دادستان عمومی و انقلاب اصفهان گفت. سیدمحمد موسویان با تأکید براینکه در راستای احیای حقوق عامه و توجه به مطالبات جدی مردم، هرگونه سگگردانی در سطح شهر اصفهان اعم از پارکها، اماکن عمومی و وسایط نقلیه ممنوع است، خاطر نشان کرد که با این افراد برخورد جدی خواهد شد. دادستان عمومی و انقلاب اصفهان همچنین به پلیسراه و عوامل انتظامی دستور داد با هماهنگی دستگاه قضایی و سایر دستگاههای متولی نسبت به توقیف سیستمی و فیزیکی خودروها و معرفی رانندگان متخلف، پلمب مغازههای مرتبط و مطبهای دامپزشکی غیرمجاز اقدام کرده و نتیجه اقدامات صورتگرفته به دادستانی اعلام شود. موسویان سگگردانی مصادیقی از تضییع حقوق عمومی برشمرد که تهدیدی برای بهداشت و آسایش و آرامش شهروندان به شمار میآید و تأکید کرد: بر همین اساس نسبت به تشکیل پرونده قضایی و برخورد با عامل یا عاملان آن اقدام قاطع قضایی انجام خواهد شد. پس از این اظهارات حسین مجیدی دادستان ارومیه نیز با اشاره به اینکه سگگردانی مصداق تضییع حقوق عمومی است، تأکید کرد که سگگردانی در آذربایجان غربی ممنوع است و با این پدیده برخورد قضایی میشود. این پایان ماجرا نبود و پس از آن دادستانهای همدان، قزوین، آذربایجان شرقی، رباطکریم، کرمانشاه و یزد نیز به شکل سلسله وار ممنوعیتها اینچنینی را در مورد سگگردانی اعلام کردند. البته شاید بتوان گفت اولین چراغ اقدامات اخیر در مقابله با سگ گردانی طی ماههای اخیر را پلیس راهور استان اردبیل روشن کرد که ماه پیش تأکید کرد که بود مأموران با شهروندانی که سگ را در داخل خودرو قرار داده و جابهجا میکنند، برخورد خواهد کرد.
موج حمایتها از این اقدامات در شهرها و استانهای مختلف موجب شد تا بالاخره در تهران نیز سگگردانی با خودرو ممنوع اعلام شود و رئیس پلیس راهور تهران بزرگ با هشدار نسبت به این اقدام تأکید کند که خودروهایی که دست به سگگردانی بزنند، اعمال قانون خواهند شد. سردار سید ابوالفضل موسویپور با اشاره به اینکه سگگردانی در سطح شهر و بهویژه در فضاهای عمومی، بارها از سوی پلیس به عنوان رفتاری خارج از عرف و مقررات شهری مورد تذکر قرار گرفته افزود: برخی افراد اقدام به سگگردانی با خودرو میکنند که این اقدام نیز از نظر قانونی و انتظامی پذیرفتهشده نیست و پلیس با مشاهده چنین مواردی طبق قانون با راننده برخورد و خودرو را اعمال قانون خواهد کرد. رئیس پلیس راهور تهران بزرگ همچنین با اشاره به اینکه پلیس با جدیت با مظاهر هنجارشکنانه در سطح شهر مقابله میکند، اظهار کرد: از شهروندان انتظار میرود در حفظ آرامش روانی و رعایت هنجارهای اجتماعی همکاری لازم را داشتهباشند.
اقدامات اخیر پلیس نشان میدهد که احتمالاً اینبار قرار است پس از درخواستهای متعدد شهروندان در خصوص آزار و اذیت از وضعیت سگگردانی در شهرها پلیس برای «حفظ آرامش روانی و رعایت هنجارهای اجتماعی» دست به اقدام عملی بزند و این امید وجود دارد که این اقدامات به دیگر استانها و شهرها هم سرایت پیدا کند هر چند هنوز جدیت لازم دیده نشدهاست.
برخی از تهدیدات نگهداری از سگ در شهر
مسئلهای که موجبشده امروز دادستانها در خصوص بحث نگهداری از سگها و سگ گردانی ورود پیدا کنند، این واقعیت است که در سالها اخیر نگهداری از سگ در منازل تهران و برخی از شهرهای بزرگ به شکل زیادی افزایش یافتهاست. نگهداری از سگ در منزل به عنوان حیوانی نجس مؤکداً در اسلام نهی شدهاست. پیامبر (ص) فرمودهاند خانهای که سگ در آن باشد، ملائکه الهی به آن در نمیآیند و امیرمؤمنان علی (ع) نیز فرمودند که از نگهداری سگ در خانه بپرهیزید. از سوی دیگر در شرایطی که تراکم جمعیت در ابرشهرهای کشور با خود گرفتاریهای زیادی را برای شهروندان به همراه دارد، حضور سگها در فضای عمومی و مخصوصاً محیطهای تفریح خانوادهها و همچنین آلودهشدن محیط مشترک آپارتمانها و شهر به وسیله فضولات آنها نهتنها میتواند موجبات تهدید سلامت جسمانی افراد به وسیله بیماریهایی مانند توکسوپلاسموز و کیست هیداتید شود، بلکه سلامت روانی بخش زیادی از شهروندان و مخصوصاً کودکان را نیز تهدید میکند.
حضور سگها در پارک، خیابان، فروشگاه، رستوران مخصوصاً در حالی که بسیاری از آنها بدون قلاده توسط صاحبانشان رها شده موجبات ترس و اضطراب بخش زیادی از افراد به خصوص کودکان میشود. همچنین رانندگی افراد در حالی که سر سگها از پنجره ماشین بیرون است، نهتنها موجب پرتشدن حواس دیگر رانندگان میشود، بلکه حتماً خود رانندهای که در حال سگگردانی است نیز توانایی کاملی برای مهار وسیله نقلیه نخواهد داشت یا در بهترین حالت موجب کند شدن سرعت و افزایش ترافیک میشود.
از همه اینها بدتر، اما شاید وضعیتی است که سگها به زمین بازی کودکان وارد میشوند. این حیوانات میتوانند عامل انتقال بسیاری از بیماریها بین انسان و حیوان باشند و در شرایطی که گزارشها میگوید حدود ۸۰ درصد از سگهای خانگی آزمایشهای بهداشتی لازم را انجام ندادهاند، مسئولان از افزایش بیماری سالک در منطقه یک تهران گزارش میدهند. حال در شرایطی که وسایل و زمین بازی کودکان باید کاملاً بهداشتی و ایمن باشند، قابلپیش بینی است حضور سگها در این محلها که در بسیاری از موارد فضولات سگها توسط افراد سگ گردان نیز جمع آوری نمیشود میتواند چه پیامدهایی در پی داشتهباشد. از سوی دیگر نهتنها والدین بلکه بسیاری از کودکان نیز از این حیوانات وحشت دارند و حضور آنها میتواند تأثیرات بسیار مخرب روحی و روانی برای کودکان داشتهباشد. کودکی که مورد حمله سگ قرار میگیرد، ممکن است دچار اختلال استرس پس از سانحه شود که این ترس میتواند در آینده به فوبیای حیوانات، اضطراب اجتماعی یا حتی پرخاشگری تبدیل شود.
نظرات عمومی در مورد سگگردانی
این روزها رسانههای عمومی و شبکههای مجازی پر است از شکایت افرادی که از حضور سگها در محیط زندگی آنها به ستوه آمدهاند؛ مثلاً فردی از صدای پارس کردن سگها در آپارتمان محل زندگی کلافه شده و نوشتهبود از نصف شب تا ظهر و صبح صدای سگ مانع از آسایش ما در منزلمان شدهاست یا فرد دیگری میگوید سه سال است به دلیل مشاهده استفاده سگها از فضای بازی کودکان در پارکها و همچنین رها بودن آنها در فضای سبز پارکها و بوستان ها، از ترس بیماریهای خطرناک، فرزندانم را به پارکهای شهر نبردهام و مجبورم به شهربازیهای خصوصی با هزینه بسیار بروم. دیگری یکی از پارکهای بالای شهر تهران را مثال میزند و میگوید تبدیل به محل گردش توله سگها شده و عملاً مردم مسخره سگگردانها شدهاند.
برخی دیگر نیز از رفتار افرادی که سگگردانی میکنند انتقاد کرده و فردی نوشتهبود که مشکل اینجاست آنقدر اخلاقشان بد است که آدمها از آنها دور شدهاند، بعد حیوان نگه میدارند و میگویند وفا و معرفتش بیشتر از انسان است.
فرد دیگری در پاسخ به انتقادها از ممانعت از سگ گردانی نوشتهبود اگر سگ ولگرد یا سگی که صاحبش برایش مهم نیست بقیه اذیت میشوند یا نه، یکبار به خودتان یا عزیزانتان حمله کند، متوجه میشوید که این سگگردانی چقدر برای بقیه میتواند آزاردهنده باشد و امنیت روانی آنها را به خطر بیندازد. اذیت بقیه و به هم زدن امنیت مردم بهخصوص کودکان و افراد آسیبپذیر هیچ توجیهی ندارد. من تجربه کردم که میگویم و دیدم چه آسیبی به بچههای کوچک میزند. خارج از کشور هم زندگی کردهام و به خاطر قوانین محکمی که آنجا هست، این حس ناامنی را نداشتم.
قوانین کشورها در خصوص سگ گردانی
بسیاری از کشورها سگ گردانی را یکی از موضوعات مخرب در زندگی شهری شهروندان دانسته و به همین دلیل در خصوص آن دست به قانونگذاری زدهاند، به شکلی که میتوان گفت هر چقدر کشورها توسعهیافتهتر باشند، قوانین آنها در خصوص نگهداری و گرداندن سگها نیز دقیقتر است.
قوانین سگگردانی در کشورهای مختلف جهان بسته به فرهنگ، قوانین محلی و اولویتهای بهداشتی و ایمنی عمومی متفاوت است. در ذیل قوانین سگگردانی در چند کشور متنوع از اروپا، آسیا، آفریقا و امریکای لاتین ارائه میشود.
انگلستان: در انگلستان، قوانین سگگردانی بسیار دقیق و سختگیرانه است و بر مسئولیتپذیری صاحبان سگ تأکید دارد. سگها باید در مکانهایی مانند پارکهای کودکان، زمینهای ورزشی، جادهها، پارکها، و سواحل با قلاده باشند. صاحبان سگ موظفند فضولات سگ خود را در اماکن عمومی جمعآوری کنند و عدمرعایت این قانون جریمهای تا ۸۰ پوند (حدود ۱۰۰ دلار) به همراه دارد. اگر سگ رفتار پرخاشگرانهای نشان دهد (حتی بدون گاز گرفتن)، صاحب آن ممکن است تا شش ماه حبس یا جریمه ۵ هزار پوندی (حدود ۶ هزارو۵۰۰ دلار) محکوم شود.
آلمان: در آلمان، قوانین سگگردانی به صورت محلی توسط شهرداریها تنظیم میشود، اما با این حال اصول کلی نیز وجود دارد. از جمله این قوانین اینکه سگها در زمینهای بازی کودکان ممنوع هستند و تابلوهای «ورود سگ ممنوع» در این مناطق رایج است. همچنین در اماکن عمومی، سگها باید با قلاده باشند، مگر در پارکهای مخصوص سگها و نقض این قانون میتواند جریمهای تا ۱۰۰ یورو (حدود ۱۱۰ دلار) به همراه داشتهباشد.
ایالات متحده امریکا: در امریکا نیز قوانین سگگردانی بسته به ایالت و شهر متفاوت است، اما در آنجا نیز برخی اصول کلی وجود دارد. از جمله اینکه در بسیاری از شهرها، استفاده از قلاده در اماکن عمومی الزامی است. صاحبان سگ باید کیسههای مخصوص برای جمعآوری فضولات همراه داشتهباشند. عدم رعایت این قوانین میتواند جریمهای تا ۱۵۰ دلار به همراه داشته باشد.
فرانسه: در فرانسه، قوانین سگگردانی بهویژه حتی برای حفاظت از حیات وحش طراحی شدهاند. مثلاً از ۱۵آوریل تا ۳۰ ژوئن، سگها باید در جنگلها و جادههای جنگلی با قلاده باشند تا از حیاتوحش در فصل تولید مثل محافظت شود که نقض این قانون جریمهای تا ۷۵۰یورو به همراه دارد.
استرالیا: در استرالیا، قوانین سگگردانی بهطور کلی سختگیرانه است. سگها باید در تمام جاها به جز پارکهای مخصوص بدون قلاده باشند و همچنین محدودیتهای خاصی برای نزدیکی مناطق بازی کودکان وجود دارد. از سوی دیگر قوانین نژادمحور نیز در برخی مناطق در حال بررسی است.
عربستان سعودی: در عربستان سعودی، قوانین سگگردانی بسیار محدودکننده است و به دلیل فرهنگ محلی، سگها کمتر بهعنوان حیوان خانگی دیده میشوند. سگگردانی در اماکن عمومی ممنوع است و تنها سگهای کاری (مانند سگهای نگهبانی، شکار و خدماتی) مجاز هستند. ورود سگ به کشور نیز محدود است و تنها سگهای خاصی با مجوزهای خاص میتوانند وارد شوند.
قطر: در قطر، قوانین سگگردانی بسیار سختگیرانه است و بهطور کلی سگگردانی در اماکن عمومی ممنوع است. سگگردانی در پارکها، سواحل و سایر اماکن عمومی ممنوع است. افرادی که این قانون را نقض کنند، ممکن است تا سه سال حبس یا جریمهای تا ۱۰۰هزار ریال قطر (حدود ۲۷هزار دلار) محکوم شوند.
امارات متحده عربی: امارات نیز قوانین سختگیرانهای برای سگگردانی دارد؛ مشابه قطر، سگگردانی در پارکها و سواحل عمومی ممنوع است، مگر در مناطق مشخصشده برای حیوانات خانگی. نقض این قانون میتواند منجر به شش ماه حبس یا جریمهای بین ۱۰۰هزار تا ۵۰۰ هزار درهم (حدود ۲۷هزار تا ۱۳۶هزار دلار) و توقیف سگ شود.
سوئیس: در سوئیس، قوانین سگگردانی بر آموزش و مسئولیتپذیری صاحبان تأکید دارد. صاحبان سگ باید آزمونی را رد کنند و در کلاسهای آموزشی عملی و نظری بهویژه برای دارندگان سگهای اول شرکت کنند، همچنین سگها باید مایکروچیپدار باشند، در سیستم ثبت حیوانات در برن ثبت شوند و ظرف ۱۰ روز از ورود به کشور به دامپزشک مراجعه کنند.
مکزیک: در مکزیک، قوانین سگگردانی بیشتر بر کنترل ورود سگها به کشور تمرکز دارد. حداکثر دو سگ میتوانند به کشور وارد شوند و باید گواهینامه سلامت داشته باشند که حداقل سه روز قبل از ورود صادر شدهباشد. قوانین محلی ممکن است شامل الزامات قلاده و جمعآوری فضولات باشد، اما اطلاعات دقیق کمی در این خصوص وجود دارد.
مجارستان: در مجارستان، قوانین سگگردانی سختگیرانه و با تأکید بر ایمنی عمومی است. سگها فقط در ملک خصوصی یا پارکهای خاص میتوانند بدون قلاده باشند و در غیر این موارد، باید همیشه با قلاده باشند. خارج از شهرها و شهرکها، شکارچیان میتوانند سگهای بدون قلاده را بدون هشدار یا مجازات بکشند.
هند: در هند، قوانین سگگردانی شامل مسئولیتهای خاصی برای صاحبان است. صاحبان سگ باید سگ خود را تمرین دهند؛ عدم رعایت این قانون میتواند جریمهای تا ۱۰۰ روپیه و سه ماه حبس به همراه داشتهباشد.
ژاپن: در ژاپن، قوانین سگگردانی بر نظم و آداب تأکید دارد. سگها باید همیشه در فضای باز با قلاده باشند و فقط در داخل خانه یا ملک خصوصی محصور میتوانند بدون قلاده باشند. صاحبان باید سگ خود را ثبت کنند، واکسیناسیون انجام دهند و گواهینامه تزریق همراه داشته باشند و حتی میکروچیپگذاری نیز توصیه میشود.
آفریقای جنوبی: در آفریقای جنوبی، قوانین سگگردانی بر ایمنی عمومی و مسئولیتپذیری تأکید دارد. سگها در فضاهای عمومی باید با قلاده باشند مگر در مناطق خاصی که برای سگهای بدون قلاده تعیین شدهاند. صاحبان سگ مسئول هرگونه آسیب ناشی از رفتار سگ خود هستند، حتی اگر غفلتی صورت نگرفته باشد.
طرح صیانت از حقوق عامه در مقابل حیوانات مضر و خطرناک
در کشور ما موضوع نگهداری از سگها و سگ گردانی تاکنون به شکل خاص مورد توجه قانونگذار نبوده و همواره در برخی از قوانین مانند قانون تملک آپارتمانها به این مسئله پرداخته شدهاست، البته آبان ماه سال ۱۴۰۰ طرحی با عنوان طرح صیانت از حقوق عامه در مقابل حیوانات مضر و خطرناک در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی اعلام وصول شد که در صدد الحاق چهار ماده به قانون مجازات اسلامی بود. در یکی از مواد این طرح، واردات، تولید، تکثیر، پرورش، خرید و فروش، حمل و نقل و گردانیدن اعم از پیاده یا با وسیله نقلیه و نگهداری حیوانات وحشی، نامتعارف، مضر و خطرناک، از قبیل کروکودیل (تمساح)، لاکپشت، مار، سوسمار، گربه، موش، خرگوش، سگ و سایر حیوانات نجس العین و میمون ممنوع اعلام شدهبود و هر یک از مرتکبین، به جزای نقدی معادل ۱۰ تا ۳۰ برابر حداقل حقوق کارگری و نیز ضبط حیوان مربوطه محکوم میشدند. البته در تبصره این ماده مقرر شدهبود برخی از دستگاهها و همچنین روستانشینان، عشایر و گلهداران، صرفاً در محدوده فعالیت و متناسب با نیازهای زندگی خود میتوانند از سگ نگهبان استفاده کنند و سایر اشخاص متقاضی استفاده از حیوانات یاد شده باید درخواست مکتوب خود را به دادستانی تقدیم کنند.
براساس ماده دیگر نیز مقرر شدهبود چنانچه هر یک از شهروندان از نگهداری حیوانات موضوع این قانون توسط همسایگان، گزارش یا شکایت کند، دستگاه قضایی و نیروی انتظامی به عنوان ضابط قضایی، موظف به رسیدگی و اعمال این قانون است و همچنین اگر فرد گزارشگر یا شاکی، خواستار عدم افشای هویت خود میشد، دستگاه قضایی موظف بود ضمن حفظ هویت فرد موصوف موضوع گزارش را بدون نیاز به پیگیری شاکی و گزارشگر، رسیدگی و مورد اعمال این قانون قرار دهد.
از سوی دیگر ماده بعدی مقرر داشته بود در صورت حمل و گردانیدن این حیوانات با وسایل نقلیه، علاوه بر مجازات نقدی مالک یا حامل حیوان، راننده خودرو نیز به جزای نقدی تعیین شده در این قانون محکوم و خودروی مربوطه نیز علاوه بر جریمه توسط پلیس به مدت سه ماه توقیف میشد.
با وجود همه اینها و در شرایطی که سال هاست در خصوص نگهداری و سگ گردانی در اکثر کشورها قانونگذاری خاص انجام شده، اما اکنون نزدیک به چهار سال است که حتی در مجلس طرح فوق نیز مسکوت مانده و میتوان گفت اقدام قضایی خاصی نیز جهت حفاظت از شهروندان در برابر رفتارهای برخی از افراد در تجاوز به حقوق شهروندی افراد جامعه انجام نمیشود، وضعیتی که موجبشده همانطور که در بالا آمد برخی از افراد جری شده و تلاش کنند با پرخاشگری این رفتار ضداجتماعی خود را توجیه کنند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
«توپ بازی» درخیابان فاجعه آفرید!
توپ بازی یک نوجوان ۱۴ساله در خیابان که به درگیری بزرگترها انجامید،مرگ تاسف باری را در مشهد رقم زد.
به گزارش روزنامه خراسان،شب گذشته زوجی برای تعمیر خودرو به تعمیرگاهی در مشهد رفته بودند که ناگهان نوجوانی هنگام بازی در خیابان توپ فوتبالش را طوری شوت کرد که بر سر مرد جوان فرود آمد و او را که جمجمه اش مورد عمل جراحی قرارگرفته بود، نقش بر زمین کرد. همسر این مرد که اوضاع را این گونه دید به سوی نوجوان مذکور رفت و او نیز از سر عصبانیت آنی چند ضربه با دست بر سر و صورت وی نواخت.طولی نکشید که با حضور امدادگران اورژانس نوجوان راهی بیمارستان شد و بدین ترتیب اهالی محل ماجرا را به مادر این نوجوان اطلاع دادند.
این زن ۴۰ساله که از شنیدن ماجرای فرزندش دچار شوک شده بود سراسیمه خود را به محل حادثه رساند و دقایقی بعد با حضور نیروهای گشت کلانتری سپاد مشهد، زوج جوان به همراه مادر نوجوان مذکور به کلانتری منتقل شدند اما وقتی زوج جوان از خودروی پلیس بیرون آمدند مشخص شد که زن ۴۰ ساله حال مناسبی ندارد، به همین دلیل نیروهای پلیس بی درنگ با امدادگران اورژانس تماس گرفتند و مادر این نوجوان را به مرکز درمانی انتقال دادند اما متاسفانه این زن در بیمارستان جان سپرد و این گونه فاجعه ای تلخ به خاطر توپبازی در خیابان رقم خورد. بررسی های پلیس با دستورهای قاضی خاکشور (قاضی ویژه قتل عمد) درحالی ادامه یافت که جسد زن۴۰ساله برای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. در همین حال بررسی های مقدماتی نشان داد که زن یاد شده دارای سابقه بیماری صرع بوده است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد
دهه امامت و ولایت 1 . دهه امامت و ولایت 2 . دهه امامت و ولایت 3 . دهه امامت و ولایت 4 . دهه امامت و ولایت 5 . دهه امامت و ولایت 6 . دهه امامت و ولایت 7
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه امامت و ولایت
ادامه مطلب را ببينيد
دهه امامت و ولایت
پيامبر اكرم (ص) فرمود: قَالَ يَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ نَارِي {امالی صدوق،ص235} خداوند مىفرمايد: ولايت على بن ابيطالب دژ محكم من است، پس هر كس داخل قلعه من گردد، از آتش دوزخم محفوظ خواهد بود. شیخ صدوق در کتاب امالی[۲۴] و عیون اخبار الرضا ع [۲۵]، شعیری قرن ششم در کتاب جامع الأخبار[۲۶] و حسکانی وفات ۴۹۰ق از عالمان اهل سنت در کتاب شواهد التنزیل[۲۷] این روایت را نقل کردهاند و محدثان بعد از آنها مکررا این روایت را در کتب خویش آوردهاند. نکته قابل توجه این که در نقل شیخ صدوق در امالی سند حدیث که به پیامبر رسیده حضرت افزوده که او حدیث ولایت علی ع را از جبرئیل و او از میکائیل و او از اسرافیل شنیده واسرافیل از لوح و لوح از قلم و قلم از خداوند متعال نقل کرده است که ولایت علی بن ابی طالب دژ و حصار اوست وهر کس داخلش شود از آتش او در امان است. [۲۸][یادداشت ۲] . برخی گفتهاند که نیکوست این روایت را که شامل اسامی معصومان ع است را بر کفن بنویسند.[۲۹] .
حدیث سِلسِلَةُالذَّهَب حدیث قدسی منقول از امام رضا ع در باب توحید و شروط آن است. امام رضا(ع) این حدیث را هنگام عبور از نیشابور به طرف مرو بیان کرد. راویان این حدیث همگی امامان معصوماند تا به پیامبر ص و سرانجام به خداوند میرسد. به همین دلیل این حدیث را «سلسلةالذهب» به معنای «زنجیرۀ زرّین» توصیف کردهاند. طبق برخی گزارشها، همزمان با نقل حدیث، بیش از بیست هزار نفر آن را مکتوب کردند.
بر اساس این حدیث، اعتقاد به توحید باعث نجات از آتش جهنم است، ولی امام رضا(ع) خود را شرط این نجات معرفی کرده است. به گفته عالمان شیعه، منظور امام رضا(ع) اعتقاد به امامت است.
متن حدیث
این روایت را عالمانی همچون شیخ صدوق وفات ۳۸۱ق در کتابهای «توحید»[۱]، «الامالی»[۲]، «معانی الأخبار»[۳] و «عیون اخبار الرضا ع »،[۴] نیشابوری (وفات ۵۰۸ق) در «روضة الواعظین و بصیرة المتعظین»[۵] و طبری آملی وفات ۵۳۳ق در کتاب بشارة المصطفی لشیعة المرتضی[۶] با سند و الفاظ مختلف و مضمون واحد نقل کردهاند. البته شیخ طوسی وفات ۴۶۰ق در کتاب امالی مضمون این روایت را در دو روایت مختلف بدون جزء پایانی آن«بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» نقل کرده است.[۷] برخی با توجه به اینکه این روایت از قرن سوم هجری قمری به بعد توسط افراد زیادی نقل شده است و احتمال توافق یا همدستی بر دروغ آن منتفی است، آن را حدیث متواتر دانستهاند.[۸]
بنابر نقل شیخ صدوق در کتاب التوحید از اسحاق بن راهویه، وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، پس از آنکه اراده کرد به سوی مأمون کوچ کند، مُحدِّثان جمع شدند، و عرض کردند:ای پسر پیغمبر ص از شهر ما تشریف میبرید و برای استفاده ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود: «شنیدم از پدرم موسی بن جعفر ع که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمد ع که فرمود شنیدم از پدرم محمد بن علی ع که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین ع که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی ع فرمود شنیدم از پدرم علی بن ابیطالب ع که فرمود شنیدم از رسول خدا ص که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّوجلّ فرمود: «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با صدای بلند فرمود: «با شروط آن و من خود یکی از آن شروط میباشم».[۹] . با توجه به اینکه اکثر مخاطبان امام رضا(ع) اهل سنت بودند، حضرت به موضوع امامت اشاره میکند و میفرماید: «و انا من شروطها».[۱۰]
علت نامگذاری به سلسلةالذهب
این حدیث معروف به حدیث سلسلةالذّهب [یعنی زنجیرۀ زرّین] است. این نامگذاری به این دلیل است که افراد حاضر در سند حدیث، همگی از معصومان هستند؛ یعنی امام رضا ع از امام هفتم و او از امام ششم و او از... تا اینکه به امام اول میرسد و او از پیامبر ص و پیامبر از خدا نقل میکند. همچنین این نقل شده که یکی از امیران سامانی، این حدیث را با طلا نوشت و دستور داد آن را با وی در قبر بگذارند. از اینرو، برخی همین قضیه را وجه نامگذاری حدیث به سلسلةالذهب دانستهاند.[۱۱]
شرح
شیخ صدوق پس از نقل کلام امام رضا ع در کتاب توحید میگوید: معنای سخن حضرت این است که از شروط «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» اقرار به امامت من است و اینکه من از جانب خداوند امامی هستم که فرمانبریام واجب است.[۱۲][یادداشت ۱]
با توجه به اینکه این حدیث به مسأله توحید و ولایت اشاره کرده است برخی معتقدند که هدف اصلی این روایت بیان همین پیوند است؛ چرا که مردم نیشابور، از اهلسنت بودند و نگاه آنان به ولایت معصومان، ولایت به معنای فرمانبری (یعنی امامت) نبود. بر این اساس امام رضا(ع) با اشاره به اینکه توحید پناهگاهی قابل اعتماد و اصل دین است، اما مسیر رسیدن به آن، گرفتن حقائق از امام و پیروی از او است.[۱۳] به رابطه میان توحید و ولایت امامان معصوم در دیگر روایات نیز اشاراتی شده است مانند زیارت جامعه کبیره و علامه مجلسی نیز در شرح این فراز از زیارت جامعه کبیره (مَنْ اَرادَ اللهَ بَدَأَ بِكُمْ وَمَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ) احتمالاتی را ذکرکرده مانند این که رسیدن به معارف الهی و مقام رضای او جز با پیروی از امامان معصوم ع ممکن نیست، توحید الهی فقط با پذیزش سخن معصومان دست یافتنی است، بدون دریافت علوم از امامان راهی برای رسیدن به توحید وعبادت حقیقی نیست، توحید ودیگر معارف فقط با گفتار امامان و ادله آنان دست یافتنی است، رسیدن به نهایت مراتب توحید تنها در پرتو پیروی از آنان ممکن است، رد کننده سخنان امامان مشرک ست و این که خداشناس حقیقی بی شک پذیرنده تمام سخنان امامان است. [۱۴] به باور مطهری متفکر معاصر توحید در کلام امام رضا ع به این جهت حصن و باروی الهی دانسته شده است که توحیداساس و ریشه است و همانند الف است که به دنبالش همه چیز هست. [۱۵]برخی از محققان نیز حدیث سلسلة الذهب را بیانگر فلسفه سیاسی تشیع و عرفان رضوی و اختصاص داشتن ولایت سیاسی، علمی و معنوی به امامان معصوم ع دانستهاند.[۱۶]
منابع اهلسنت
منابع اهل سنت نیز این حدیث را گزارش کردهاند. در کتابهای حدیثی اهل سنت چندین قول در مورد تعداد افرادی که جریان این حدیث را گزارش کردهاند وجود دارد برخی تعداد این افراد را ده هزار نفر[۱۷] برخی بیست هزار نفر[۱۸] و برخی دیگر تعداد این افراد را سی هزار نفر[۱۹] گزارش کردهاند که برخی قول بیست هزار نفر را مشهور میدانند.[۲۰] اما افراد معدودی همچون قندوزی در ینابیع الموده به جمله پایانی روایت « وانا من شروطها» اشاره کردهاند.[۲۱] از احمد بن حنبل و اباصلت هروی نقل شده است که اگر این اسناد بر دیوانهای خوانده شود هر آینه عاقل میشود یا شفا مییابد.[۲۲]
نقل دیگر
در کنار روایت سلسله الذهب معروف میان اهل سنت و شیعه روایتی شبیه آن نیز نقل شده است که البته مضمون متفاوتی دارد. شباهت این دو روایت این است که هر دو حدیث قدسی هستند یعنی محتوا و مفهوم آنها از طرف خداوند به قلب حضرت رسول ص القا شدهاند[۲۳] و در سند هر دو روایت ائمه معصومین قرار دارند. شباهت دیگر این دو روایت این است که هر دو از امام رضا ع نقل شدهاند. اما مهمترین تفاوت آنها این است که در این روایت با صراحت به ولایت علی ابن ابیطالب اشاره شده است. شیخ صدوق در کتاب امالی[۲۴] و عیون اخبار الرضا ع [۲۵]، شعیری قرن ششم در کتاب جامع الأخبار[۲۶] و حسکانی وفات ۴۹۰ق از عالمان اهل سنت در کتاب شواهد التنزیل[۲۷] این روایت را نقل کردهاند و محدثان بعد از آنها مکررا این روایت را در کتب خویش آوردهاند. نکته قابل توجه این که در نقل شیخ صدوق در امالی سند حدیث که به پیامبر رسیده حضرت افزوده که او حدیث ولایت علی ع را از جبرئیل و او از میکائیل و او از اسرافیل شنیده واسرافیل از لوح و لوح از قلم و قلم از خداوند متعال نقل کرده است که ولایت علی بن ابی طالب دژ و حصار اوست وهر کس داخلش شود از آتش او در امان است. [۲۸][یادداشت ۲]
رابطه توحید و ولایت با تاکید بر حدیث سلسله الذهب
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه امامت و ولایت
ادامه مطلب را ببينيد
ولایت امام علی علیه السلام
این مقاله دربارهٔ امامت امام علی(ع) است. برای آشنایی با دوران حکومت آن حضرت، مقاله حکومت امام علی(ع) را ببینید.
خاتم ولایت محمدی
شیعیان معتقدند در حالی که محمد همزمان واجد مقام نبوت و ولایت است، علی مهر کامل ولایت است، از این رو «ولیالله» خوانده میشود. چنانکه سید حیدر آملی میگوید، ولایت وجه باطنی و داخلی نبوت است.[۷] هانری کربن میگوید همانطور که ظاهر نبوت باید در شخصی به خاتمیت برسد و آن شخص محمد است، باطن آن که ولایت است، نیز باید با تجلی در شخصی زمینی به خاتمیت برسد. این شخص علی است، که نزدیکترین قرابت معنوی را به محمد دارد؛ یعنی، ولایت محمدی وجه باطنی و پوشیده نبوت همه انبیاست که با علی به ظهور رسیده است.[۸] . از همین روست که اغلب طریقتهای صوفیانه سلسله معنوی خویش را به وی میرسانند و از وی آغاز میکنند. هانری کربن میگوید، حتی اگر در استناد تاریخی این سلسلههای معنوی مناقشه باشد، بیشتر نشان دهنده نیت آنها در اتصال به منشأ ولایت است.[۹] . علی در تاریخ اسلام چهارمین خلیفه بوده است. اما، آنچه به لحاظ تاریخی رخ داده است تأثیری بر امامت ندارد. همچنان که دیگران که واجد جایگاه خلافت بودهاند، بهره ای از امامت ندارند. همچنین، فقدان منصب خلافت چیزی از مرتبت امام نمیکاهد. هانری کربن میگوید در تشیع امامت، فراتر از رقابت خاندانها برای حکومت است. امامت وابسته به اقرار و قبول مردم نیست. بلکه ریشه در فر ایزدی امام دارد، که مردم قادر به درکش نیستند.[۱۳]
ولایت امام علی(ع) بهمعنای امامت امام علی(ع) یا یکی از مراتب و شئون امامت او است. بیشتر محققان و نویسندگان ولایت و امامت را به یک معنا به کار بردهاند، اما مرتضی مطهری آن را یکی از مراتب امامت و بالاترین آن دانسته است.
ولایت امام علی(ع) در قرآن بیان نشده است، اما در منابع روایی و تفسیری، آیات فراوانی به آن تفسیر شده و در احادیث از اهمیت و جایگاه بلند ولایت امام علی(ع) و آثار آن سخن گفته شده است؛ از جمله ولایت علی(ع) یکی از ارکان اسلام، کاملکننده دین و همان ولایت الهی و رسولش معرفی شده است. برخی آثار ولایت امام علی(ع) در روایات عبارتند از: ورود به بهشت، ایمنی از آتش جهنم، جواز عبور از پل صراط و رستگاری و آمرزش.
در بعضی از روایات، ولایت امام علی(ع) شرط قبولی ایمان و اعمال دانسته شده است. در اینکه ولایت شرط قبولی اعمال است یا شرط صحت، میان علمای شیعه اختلافنظر وجود دارد.
بر اساس احادیث تفسیری، آیه ولایت، آیه تبلیغ و آیه اکمال بر ولایت امام علی(ع) دلالت دارد. همچنین گروهی از عالمان شیعه، حدیث غدیر و حدیث ولایت را نیز بهمعنای ولایت امام علی(ع) دانستهاند و او را وَلیّ و صاحباختیار مؤمنان خواندهاند.
جایگاه و اهمیت
ولایت امام علی(ع) از مباحثی است که در تفاسیر و روایات فراوان از آن بحث شده است. هرچند ولایت امام علی(ع) بهصراحت در قرآن ذکر نشده است، اما آیات متعددی به آن تفسیر شده است؛[۱] از جمله ریسمان الهی در آیه ۱۰۳ سوره آلعمران وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا[۲] و صراط مستقیم در آیه ۱۵۳ سوره انعام[۳] و آیه ۴۳ سوره زخرف[۴] به ولایت علی تفسیر شده است. همچنین در روایات، امانتی که در آیه امانت از خودداری آسمان، زمین و کوهها از پذیرش آن سخن گفته شده، به ولایت امام علی(ع) تفسیر شده است.[۵]
در دانشنامه امیرالمؤمنین ع حدود صد روایت درباره ولایت امام علی(ع) گردآوری شده است.[۶] در برخی روایات ولایت امام علی(ع)، کاملکننده دین[۷] و همان ولایت خدا و پیامبر(ص) بیان شده[۸] و منکر ولایت علی(ع)، منکر ولایت پیامبر(ص)[۹] دانسته شده است. در برخی از احادیث بنی الاسلام نیز ولایت علی بن ابیطالب(ع) یکی از پایهها و ارکان اسلام شمرده شده است.[۱۰]
مفهومشناسی ولایت
علامه طباطبایی، بر آن است که ولایت بهمعنای نصرت و یاری نیست، بلکه بهمعنای سرپرستی و مالکیت تدبیر است. این معنا، معنایی عمومی است و در تمامی مشتقات آن جریان دارد.[۱۱] از نظر وی ولایت عبارت است از نوعی قرب و نزدیکی که موجب نوع خاصی از حق تصرف و مالکیت تدبیر میشود.[۱۲] عبدالله جوادی آملی، مفسر و فقیه شیعه، معنای اصلی ولایت را قرب و نزدیکی و لازمه آن را تصدی و سرپرستی امور یا نصرت و محبت دانسته است.[۱۳] از نظر فَخْرُالدّین طُریحی، نویسنده مجمع البحرین، وَلایت به تدبیر و قدرت و فعل اشاره دارد و بهمعنای محبت اهلبیت و پیروانشان، امتثال اوامر و نواهی آنان و تأسی به آنها در رفتار و اخلاق است.[۱۴]
واژه ولایت در لغت، گاه به فتح واو (وَلایت) و گاه با کسر واو وِلایت استعمال شده است. گروهی از لغتشناسان وَلایت را درباره پیوندهایی مانند خویشاوندی، محبت، وراثت و نصرت و یاریکردن به کار برده و وِلایت را به سرپرستی و زمامداری امور معنا کردهاند.[۱۵] از نظر سیبویه، دانشمند معروف علم نحو در قرن دوم قمری، هر دو واژه بهمعنای زمامداری و تدبیر امور است.[۱۶] عدهای نیز هر دو را بهمعنای نصرت و یاری دانستهاند.[۱۷]
ارتباط ولایت با امامت
برخی از عالمان شیعه ولایت و امامت را به یک معنا دانستهاند.[۱۸] شیخ مفید نیز مولا و ولیّ در حدیث غدیر را به امام معنا کرده است.[۱۹] بسیاری از محققان و نویسندگان [۲۰] همچون سید مرتضی عسکری در کتاب «ولایت علی در قرآن کریم و سنت پیامبرص»[یادداشت ۱] و ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید شیعه و مفسر قرآن، در کتاب «آیات ولایت در قرآن»،[یادداشت ۲] نیز برخی از عالمان، ولایت و امامت را به یک معنا استعمال کردهاند و میان آنها فرقی نگذاشتهاند، اما مرتضی مطهری،[۲۱] ولایت را بالاترین مرتبه و درجه امامت و برخی[۲۲] آن را مهمترین بُعد نبوت و امامت دانستهاند.
بیشتر متکلمان شیعه و سنی با اندک اختلافی امامت را اینگونه تعریف کردهاند: «الامامةُ ریاسة عامّة فی امور الدّین و الدّنیا نیابةً [أو خلافةً] عن النبی (ص)؛ امامت، ریاست عام در امور دینی و دنیایی بهنیابت و جانشینی از پیامبر(ص) است».[۲۳]
آثار ولایت
در روایات نقلشده از معصومان، آثاری برای ولایت امام علی(ع) ذکر شده است که برخی از آنها عبارتند از:
ورود به بهشت.[۲۵] در روایتی از پیامبر اکرم ص نقل شده که هر کس میخواهد زندگی و مرگش همچون پیامبر(ص) باشد و در بهشتی که خداوند وعده داده ساکن شود، علی بن ابیطالب را ولیّ خود قرار دهد.[۲۶]
ایمنی از آتش جهنم و عذاب الهی:[۲۷] در حدیث قدسی معروف، ولایت امیرالمؤمنین قلعه امن الهی و موجب ایمنی از آتش جهنم معرفی شده است که هر کس وارد آن شود، از عذاب جهنم در امان خواهد ماند: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ نَارِی؛ ولایت علی بن ابیطالب قلعه من است. هر کس وارد این قلعه شد، از آتش من در امان است».[۲۸]
جواز عبور از صراط:[۲۹] در حدیثی از پیامبر(ص) آمده است: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وَ نُصِبَ الصِّرَاطُ عَلَی ظَهْرَانَی جَهَنَّمَ فَلَا یَجُوزُهَا وَ یَقْطَعُهَا إِلَّا مَنْ کَانَ مَعَهُ جَوَازٌ بِوَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ؛ هنگامی که قیامت برپا شود و پل صراط بر جهنم نصب شود، کسی از آن نمیگذرد و آن را پشت سر نمیگذارد، مگر آنکه جواز ولایت علی بن ابیطالب(ع) را همراه داشته باشد».[۳۰]
موجب رستگاری و آمرزش: در روایتی از امام باقر ع، خوشی، رستگاری، کرامت، مغفرت، عافیت، آسایش و رضایت در ولایت امام علی(ع) دانسته شده است.[۳۱]
در حدیثی از امام رضا ع کسانی که ولایت امام علی(ع) را در روز غدیر خم پذیرفتند به فرشتگانی که بر آدم سجده کردند، و کسانی که ولایت او را نپذیرفتند به ابلیس تشبیه شدهاند.[۳۲]
ولایت، شرط قبولی یا صحت ایمان و اعمال
در برخی روایات، ولایت امام علی(ع) شرط قبولی ایمان دانسته شده است. برای نمونه در روایتی از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: «... عَلِیٌّ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ ... لَايَقْبَلُ اللهُ الْإِیمَانَ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ طَاعَتِهِ؛ علی امیرالمؤمنین است و ایمان پذیرفته نمیشود مگر به ولایت و اطاعت او».[۳۳]
در روایتی از امام سجاد ع از پیامبر(ص) نقل شده است که اگر کسی بهاندازه عمر نوح عبادت و بهاندازه کوه احد طلا انفاق کند، هزاران بار حج گذارد و در راه خدا شهید شود، اما ولایت امام علی(ع) را نپذیرفته باشد، خداوند او را با صورت در آتش جهنم میافکند و بوی بهشت را هرگز استشمام نمیکند.[۳۴] مشابه این روایت درباره ولایت ائمه(ع) نیز نقل شده است.[۳۵] در تفسیر قمی در تفسیر آیه ۱۸ سوره ابراهیم آمده است که اگر کسی ولایت امام علی(ع) را نپذیرد، عملش باطل و مانند خاكسترى است كه باد تندی در روزى طوفانى بر آن بوزد.[۳۶]
در حدیثی از امام باقر ع بدون تصریح به ولایت امام علی(ع)، ولایت ولی الله شرط قبولی اعمال و ایمان ذکر شده است: «... أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ، مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللهِ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ، وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَان؛ همانا اگر مردی شبها را به عبادت بپا خیزد و روزها را روزه بدارد، همه اموالش را صدقه دهد، تمام دوران عمرش را حج گزارد، اما ولایت ولی خدا را نشناسد تا از او پیروی کند، و اعمالش با راهنمایی او نباشد، برای او ثوابی از سوی خداوند متعال نخواهد بود و او از اهل ایمان نیست».[۳۷] علامه مجلسی این حدیث را صحیح دانسته[۳۸] و در توضیح اینکه چرا چنین کسی ثوابی ندارد گفته است زیرا چنین کسی مؤمن شمرده نمیشود و براساس آیات تنها به مؤمنان وعده ثواب داده شده است.[۳۹]
در اینکه ولایت شرط صحت اعمال است و عبادات در صورت فقدان آن باطل است و قضا دارند، یا آنکه ولایت شرط قبولی اعمال است و بدون آن اعمال گرچه در ظاهر صحیحاند و قضا ندارند، اما مقبول نیستند، میان علمای شیعه اختلافنظر وجود دارد؛ عدهای از علما،[۴۰] پذیرش ولایت را شرط صحت عبادات و اعمال، و گروهی[۴۱] آن را شرط قبولی اعمال و استحقاق ثواب دانستهاند.
برخی بر شرط صحت بودن ولایت ادعای عدم خلاف[۴۲] یا اجماع[۴۳] کردهاند.
آیه ولایت و آیات مرتبط
آیه ولایت، آیه اکمال، و آیه تبلیغ
آیه ولایت، بهگفته گروهی از مفسران شیعه، بر ولایت امام علی(ع) بهمعنای سرپرستی و اختیارداری امور دلالت دارد؛[۴۴] زیرا مفسران شیعه و سنی، شأن نزول آيه را خاتمبخشی امام علی ع دانستهاند.[۴۵] بر اساس این آیه، تنها خدا و رسول خدا و امام علی(ع) ولی و سرپرست مؤمنان هستند.[۴۶] این آیه از جمله آیاتی است که برای اثبات امامت امام علی(ع) نیز مورد استناد قرار گرفته است.[۴۷] . منظور از آیه ولایت : به آیه ۵۵ سوره مائده " آیه ولایت " مى گویند: " انما و لیکم الله و رسوله و الذین ءامنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکوة وهم راکعون ؛ همانا سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و مؤمنانی که نماز را بر پا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند ."
بسیارى از مفسران و محدثان در شأن نزول این آیه، نقل کرده اند که این آیه در شأن علی - علیه السلام - نازل شده است . نظر سیوطی : " سیوطی " در " الدرالمنثور " در ذیل آیه از " ابن عباس " نقل مى کند که على (ع) در رکوع نماز بود که سائلى تقاضاى کمک کرد و آن حضرت، انگشترش را به او صدقه داد.پیامبر ص از او پرسید: چه کسى این انگشتر را به تو داد؟، اشاره به على (ع) کرد و گفت: " آن مرد که در حال رکوع است ". در این هنگام آیه " انما و لیکم الله و رسوله ... " نازل شد. نظر واحدی : همین معنا در کتاب " اسباب النزول " واحدی نقل شده است . " جار الله زمخشری " در کتابش مى گوید: این آیه درباره علی ع نازل شده است . علمای اهل سنت : " فخر رازی "، " حاکم حسکانی " و بسیارى دیگر از دانشمندان اهل سنت نیز، این شأن نزول را نقل نموده اند! آیه ولایت دلیل خلافت امام علی : این آیه، آشکارا بر مسئله خلافت و امامت امیر مؤمنان على ـ علیه السلام ـ دلالت دارد؛ چرا که در این آیه روى مسئله " ولی " تکیه شده و على (ع) به عنوان ولی مسلمانان معرفى گردیده است .
آیه اِکمال بهباور عالمان شیعه درباره واقعه غدیر نازل شده است؛[۴۸] بهگفته ناصر مکارم شیرازی، در تفاسیر شیعه منظور از کاملشدن دین، اعلام ولایت و خلافت امام علی ع بر مسلمانان است و روایات هم آن را تأیید میکنند.[۴۹] . در روایتی از امام باقر ع این آیه به ولایت تفسیر شده و آخرین فریضهای دانسته شده که بر پیامبر ص نازل شده است.[۵۰]
آیه تبلیغ نیز بر اساس روایات، درباره ولایت امام علی(ع) نازل شده است.[۵۱]
حدیث ولایت و غدیر
در حدیث ولایت «هُوَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدی؛ او [علی] ولیّ هر مؤمنی پس از من است»، حضرت علی(ع) صاحب ولایت و ولیّ مؤمنان پس از رسول خدا(ص) معرفی شده است.[۵۲]
حدیث غدیر «من کنت مولاه فعلی هذا مولاه» نیز به دلایل و شواهد متعدد به ولایت امام علی(ع) بهمعنای سرپرستی و اولویت در تصرف دلالت دارد.[۵۳] این دو حدیث برای اثبات امامت امام اول نیز مورداستناد قرار گرفتهاند.[۵۴] .
حدیث ولایت حدیثی از پیامبر ص و یکی از دلایل شیعیان برای اثبات امامت علی بن ابیطالب ع است. این حدیث با عبارتهای مختلفی در منابع شیعه و سنی نقل شده که عبارت «هُوَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدی؛ او [علی] ولیّ هر مؤمنی پس از من است» از مشهورترین آنهاست.
شیعیان کلمه ولی در این حدیث را به معنای امام و سرپرست میدانند و به وسیله آن امامت و ولایت امام علی ع را اثبات میکنند و بر این باورند که «ولیّ» در لغت به همین معناست و در موارد متعددی از سوی شیخین، صحابه، تابعین و برخی از علمای اهل سنت نیز در همین معنا به کار رفته است؛ اما اهلسنت مدعیاند این کلمه به معنای دوست و سرپرست است و ارتباطی با مسأله ولایت و امامت حضرت علی ندارد.
جعفر بن سلیمان از عمران بن حصین نقل کرده است که رسول خدا(ص) گروهی را به جنگی اعزام کرد و فرماندهی آنها را به علی بن ابیطالب سپرد. آنان غنائمی را به دست آوردند حضرت علی در تقسیم غنائم به گونهای عمل کرد که آنان دوست نداشتند. چهار نفر از آنان با هم قرار گذاشتند وقتی پیامبر را دیدند این عمل علی را به او گزارش کنند، هنگامی که خدمت پیامبر رسیدند یکی پس از دیگری گفتند: یا رسول الله آیا میدانید علی چنین کرد؟ رسول خدا در حالی که خشم بر چهرهاش نمایان شد، فرمود از علی چه میخواهید؟ از علی چه میخواهید؟ علی از من و من از علیام و علی بعد از من، ولیّ هر مؤمنی است.[۱]
نقلهای متفاوت
حدیث ولایت با عبارتهای مختلفی در منابع شیعه و اهلسنت نقل شده است. از جمله: علی ولیّ کل مؤمن بعدی؛[۲] . هو ولی کل مؤمن بعدی؛[۳] . انت ولی کل مؤمن بعدی؛[۴] . أنت ولی کل مؤمن بعدی و مؤمنه؛[۵] . انت ولیی فی کل مؤمن بعدی»؛[۶] . فانه ولیکم بعدی؛[۷] . ان علیا ولیکم بعدی؛[۸] . هذا ولیکم بعدی؛[۹] . انک ولی المؤمنین من بعدی؛[۱۰] . انت ولیی فی کل مؤمن بعدی؛[۱۱] . و انت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی؛[۱۲] . و فهو اولی الناس بکم بعدی.[۱۳]
محتوا
به باور شیعیان محتوای حدیث ولایت، مسأله امامت و ولایت امام علی ع است.[۱۴] آنان واژه ولی را به معنای سرپرست، امام، رهبر و خلیفه میدانند.[۱۵] اما اهلسنت بر این باورند که این حدیث دلالتی بر مسأله جانشینی علی بن ابیطالب ندارد زیرا مدعیاند واژه ولی در لغت به معنای دوستی و یاری دادن است.[۱۶] شیعیان برای اثبات مدعای خود میگویند: واژه ولی در لغت به معنای سرپرست، رهبر، خلیفه، صاحب اختیار و امام است و در صدر اسلام و پس از آن نیز این واژه به معنای خلیفه و سرپرست به کار میرفته است. آنان همچنین به کاربرد واژه ولی توسط خلیفه اول،[۱۷] خلیفه دوم،[۱۸] صحابه،[۱۹] تابعین[۲۰] و برخی از علمای اهلسنت[۲۱] در معنای خلیفه و سرپرست استناد میکنند.[یادداشت ۱]
اعتبار
عبدالقادر بغدادی و ابن حجر عسقلانی گفتهاند حدیث ولایت را ترمذی با سندی قوی از عمران بن حصین نقل کرده است.[۲۲] متقی هندی نیز آن را صحیح دانسته است.[۲۳] حاکم نیشابوری آن را حدیث صحیح السندی دانسته که مسلم و بخاری آن را در صحیحین نیاوردهاند.[۲۴] همچنین شمس الدین ذهبی و ناصرالدین البانی این حدیث را صحیح دانستهاند.[۲۵]
منابع
حدیث ولایت در کتابهایی همچون صحیح ترمذی، مسند احمد بن حنبل؛[۲۶] جامع الاحادیث سُیوطی؛[۲۷] کنزالعمال؛[۲۸] مُسنَد ابیداود؛[۲۹] فضائل الصحابه؛[۳۰] الآحاد و المَثانی؛[۳۱]سُنَن نَسائی؛[۳۲] مسند ابویَعلی؛[۳۳] صحیح اِبن حَبّان؛[۳۴] المعجم الکبیر طَبَرانی؛[۳۵] تاریخ مدینه دمشق؛[۳۶]البدایه و النهایه؛[۳۷] الاصابه؛[۳۸] الجوهره فی نسب الامام علی و آله؛[۳۹] خزانةُ الادب و لُبُّ لُباب لِسان العرب؛[۴۰]الغدیر؛[۴۱] الاِستیعاب؛[۴۲] و کَشفُ الغُمَّه[۴۳] آمده است.
کتابشناسی
کتابهای متعددی با عنوان ولایت امام علی(ع) نگارش و منتشر شده است که بیشتر درصدد اثبات امامت و خلافت امام علی(ع) هستند. برخی از آنها عبارتند از:
ولایت علی در قرآن کریم و سنت پیامبر(ص)، نوشته سید مرتضی عسکری، قم، دانشکده اصول الدین، ۱۳۸۹ش.
اثبات ولایت امیرالمؤمنین از قرآن و سنت، نوشته عبدالصمد ساکی، قم، طوبای محبت، چاپ اول، ۱۳۹۰ش. از این نویسنده کتابی با عنوان «تفسیر ولائی قرآن کریم در اثبات ولایت امیرالمؤمنین(ع) از قرآن و سنت» در سه مجلد منتشر شده است.
النصوص: بیش از ۵۰۰ دلیل روشن بر ولایت حضرت علی(ع) از منابع اهلسنت، نوشته احمدرضا آقادادی، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۹ش. بهگفته مؤلف در مقدمه، در این کتاب ۵۱۲ روایت از منابع اهلسنت که دلالت بر ولایت، وصایت و خلافت امام علی(ع) دارد، جمعآوری شده است.[۵۵]
پرتوی از خورشید تابان: اثبات ولایت امیرالمؤمنین علی(ع)، نوشته محمدعلی انصاری، قم، افق روشن، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
ولایة امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب فی الکتاب و السنة، کربلا، انتشارات العتبة العباسیة المقدسة.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه امامت و ولایت
ادامه مطلب را ببينيد
دهه امامت و ولایت
دهه امامت و ولایت یا هفته امامت و ولایت به فاصله زمانی عید قربان تا عید غدیر گفته میشود[۱] تعبیر هفته ولایت و امامت برای ۱۸ تا ۲۷ ذیالحجه که وقایعی مرتبط با فضایل اهلبیت(ع) همچون مباهله، نزول هل اتی و... رخ داده، نیز بهکار میرود.[۲] همه ساله روزهای این دهه توسط بنیاد بینالمللی غدیر نامگذاری شده و اعلام میگردد.[۳] همچنین جشنها و مراسم متعددی توسط شیعیان برای برزگداشت این دهه برپا میشود.[۴]
از مناسبتهای دیگری که در این روزها وجود دارد میتوان به بخشیده شدن فدک توسط پیامبرص به حضرت زهراس در ۱۴ ذیالحجه[۵] و ولادت امام هادی ع [۶] در ۱۵ ذیالحجه اشاره کرد. ولادت امام هادی(ع) در کنار عید قربان و غدیر در تقویم رسمی ثبت شدهاند؛ اما این دهه از مناسبتهای رسمی تقویم جمهوری اسلامی ایران محسوب نمیشود.[۷]
در روایتی از امام رضاع عید غدیر و قربان در کنار عید فطر و روز جمعه به عنوان چهار روز با عظمت و شکوه در قیامت معرفی شدهاند.[۸]
امامت و ولایت علی بن ابیطالب
امامت و ولایت علی بن ابیطالب به مقام معنوی و روحانی علی بن ابی طالب و جایگاه وی در تعلیم حقیقت دین و برپایی شریعت اسلام بعد از محمد، پیامبر اسلام، اشاره دارد.
خاتم ولایت محمدی
شیعیان معتقدند در حالی که محمد همزمان واجد مقام نبوت و ولایت است، علی مهر کامل ولایت است، از این رو «ولیالله» خوانده میشود. چنانکه سید حیدر آملی میگوید، ولایت وجه باطنی و داخلی نبوت است.[۷] هانری کربن میگوید همانطور که ظاهر نبوت باید در شخصی به خاتمیت برسد و آن شخص محمد است، باطن آن که ولایت است، نیز باید با تجلی در شخصی زمینی به خاتمیت برسد. این شخص علی است، که نزدیکترین قرابت معنوی را به محمد دارد؛ یعنی، ولایت محمدی وجه باطنی و پوشیده نبوت همه انبیاست که با علی به ظهور رسیده است.[۸] . از همین روست که اغلب طریقتهای صوفیانه سلسله معنوی خویش را به وی میرسانند و از وی آغاز میکنند. هانری کربن میگوید، حتی اگر در استناد تاریخی این سلسلههای معنوی مناقشه باشد، بیشتر نشان دهنده نیت آنها در اتصال به منشأ ولایت است.[۹]
ابلاغ امامت و ولایت
غدیر خم : هنگامی که محمد از حجةالوداع در سال ۶۳۲ میلادی بازمیگشت، خطابهای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شده است. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را بهعنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمهٔ مولا مرتبط است با ولایت (به کسر واو) یا وَلایت (به فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبهٔ معنوی و قدرت معنی میدهد) باید او را نیز بهعنوان مولایش بپذیرد. شیعیان این بیان را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام میدانند. در مقابل اهل سنت این بیان را تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی میدانند و نیز اظهار خواستهاش که علی بهعنوان پسرعمو و فرزندخواندهاش جانشین او در مسئولیتهای خانوادگیاش پس از مرگ شود.[۱۰] . در این راستا، یکی از مستندات شیعه، احادیث قرطاس در کتاب سُلَیم بن قیس الهلالی و دیگر منابع میباشد که در احادیث آن ادعا شده پیامبر در آخرین لحظات حیات، جهت نگارش وصیت خود، صحیفه و دواتی خواسته و علیرغم اختلاف و نزاع جمع حاضر بر سر این موضوع، به ترتیب، دوازده جانشین پس از خود را با نام و نشان به علی املا نموده است.[۱۱][۱۲]
نسبت خلافت با ولایت و امامت علی
علی در تاریخ اسلام چهارمین خلیفه بوده است. اما، آنچه به لحاظ تاریخی رخ داده است تأثیری بر امامت ندارد. همچنان که دیگران که واجد جایگاه خلافت بودهاند، بهره ای از امامت ندارند. همچنین، فقدان منصب خلافت چیزی از مرتبت امام نمیکاهد. هانری کربن میگوید در تشیع امامت، فراتر از رقابت خاندانها برای حکومت است. امامت وابسته به اقرار و قبول مردم نیست. بلکه ریشه در فر ایزدی امام دارد، که مردم قادر به درکش نیستند.[۱۳]
تمایز یافتن تاریخی شیعیان علی
ویلفرد مادلونگ میگوید پس از جدایی خوارج، حامیان علی بر مبنای ولایت علی مجدداً با وی بیعت کردند. این بار، آنها با ارجاع به حدیث غدیر که از محمد نقل شده است، متعهد شدند دوست کسی باشند که با وی دوست است و دشمن آنکه با وی دشمن است. «ولی لمن والاه، عدو لمن عاداه» علی تصریح کرد که پایبندی به سنت محمد نیز به شرط بیعت افزوده شود، اما سنت ابوبکر و عمر را به عنوان شرط بیعت نپذیرفت. اما خوارج میگفتند بیعت باید مبتنی بر قرآن و سنت محمد، ابوبکر و عمر باشد، نه ولایت یک شخص خاص. احتمالاً در همین زمان، علی حدیث غدیر را علناً در برابر عموم اعلام کرد و از مردمی که شاهد واقعه غدیرخم بودهاند درخواست کرد که بر آن شهادت دهند. دوازده یا سیزده تن از صحابه شهادت دادند که این حدیث را از محمد شنیدهاند که علی «مولای» آن کس است که محمد مولای اوست. («من کنت مولاه فهذا علی مولاه») بدین ترتیب علی صراحتاً مرجعیت دینی فراتر از ابوبکر و عمر را برای خود مطرح کرد.[۱۴] . در سالهای بعد، بخصوص پس از سقوط مصر و کشته شدن شیعیانش در آنجا، علی با صراحت بیشتر دیدگاههایش از جمله دربارهٔ خلفای پیشین و استحقاقش بر خلافت محمد را در نامهای خطاب به پنج تن از شیعیانش بیان کرد که متن آن در الغارات ثقفی آمده است.[۱۵] . ولی کلمهای عربی به معنای شخص دارای ولایت میباشد؛ ولی به معنای دوست، یاور و سرپرست به کار رفته است. این کلمه در قرآن و متون اسلامی به کار رفتهاست و تفاوت تعریف و تفسیر آن از اختلافات اصلی میان شیعه و سنی میباشد. همچنین ولی در فقه و حقوق نیز این اصطلاح کار برد دارد. در ادبیات فارسی نیز از طریق صوفیان رواج گسترده یافتهاست. وِلایت (به صدای پائین واو) و وَلایت (به صدای بالای آن) به یک معنا است، مانند دلالت و دلالت که هر دو به یک معنا است، و حقیقت ولایت عبارتست از بعهدهگرفتن کار، و منصوب شدن بر آن و «ولی» و «مولی» هر دو استعمال میشوند در این معنا، البتههم در معنای اسم فاعل آن، یعنی موالی (به کسر لام) و هم در معنای اسم مفعول آن یعنیموالی (به فتح لام) و به مؤمن گفته میشود ولیالله ولی دیده نشده که بگویند مؤمن مولایخداست، ولی هم گفته میشود «الله ولیالمؤمنین» و هم «الله مولا المؤمنین».[۱] ولایت در لغت به معنای سلطنت و یاری کردن نیز آمده و در تلفظ حرف اول آن اختلافی گزارش شدهاست. ابن سکّیت وِلایت (با کسره واو) به معنای سلطنت و وَلایت و وِلایت را به معنای یاری کردن گفتهاست. سیبویه معتقد است که وَلایت «مصدر» است و وِلایت اسم امری است که فرد بر انجامش قیام کرده است.[۲]
وِلایت
وِلایت بهمعنای سرپرستی، مالکیت تدبیر و صاحب اختیار بودن از واژههای پراستعمال قرآن کریم است. ولایت، گاهی اشاره به فعل خدا است که در این صورت عین توحید و یکی از اسماء و صفات خداوند است. این نوع ولایت که ولایت تکوینی و رابطه علّی و معلولی بین خالق و مخلوق است، منحصر به خدا است. از آنجا که ولایت خداوند ذاتی است، بنابراین، ولایت برخی از پیامبران و ائمه معصومین، ظهور و تجلی ولایت خدا است. ولایت گاهی نیز تشریعی، یعنی قراردادی و اعتباری است و بهمعنای قانونگذاری در جهان خلقت است. این ولایت نیز متعلق به خداوند دانسته شده است. ولایت گاهی بر فعل انسان است که در این حالت، از سنخ ولایت تشریعی است. این نوع ولایت در فقه مورد بررسی قرار میگیرد و شامل ولایت بر محجوران و ولایت بر نخبگان جامعه یا ولایت فقیه میشود. متکلمان شیعه معتقدند همه پیامبران ولیّ نبودند و طبق آیات قرآن، فقط برخی از پیامبران نظیر حضرت رسول اکرم و حضرت ابراهیم به این مقام رسیدهاند؛ همچنین معتقدند که معرفی ولیّ، بر اساس قاعده لطف بر خدا واجب است. برای تحقق این قاعده، لازم است که ولیّ معصوم باشد و توسط معصوم دیگری همچون پیامبر معرفی شده باشد. با وجود اینکه ولایت در عرفان، جنبه باطنی دین و بهمنزله گنجی مخفی است، به عقیده برخی هر سالکی با پیمودن مراحل سلوک میتواند به آن دست یابد. ولایت، مقام قرب است که به عقیده برخی دیگر مخصوص پیامبر اسلام و ائمه معصومین است.
دیدگاه های شیعه
در تفکرات شیعی «ولایت مستلزم تصرف یک دوست در امور دوست دیگر» بیان شدهاست و تأکید شدهاست چنانچه کفار به عنوان اولیای مسلمین در نظر گرفته شوند، به تدریج ایمان مسلمین تباه میگردد.[۴]
مفهومشناسی وِلایت
واژه وِلایت را بهمعنای سرپرستی یا دوستی دانستهاند.[۱] به گفته علامه طباطبایی، ولایت بهمعنای نصرت و یاری نبوده، بلکه بهمعنای سرپرستی و مالکیت تدبیر است. این معنا، معنایی عمومی است و در تمامی مشتقات آن جریان دارد.[۲] از نظر وی، ولایت عبارت است از یک نوع قرب و نزدیکی که موجب نوع خاصی از حق تصرف و مالکیت تدبیر میشود.[۳] آیت الله جوادی آملی، معنای اصلی ولایت را قرب و نزدیکی و لازمه آن را تصدی و سرپرستی امور یا نصرت و محبت دانسته است.[۴] از نظر فَخْرُالدّین طُریحی، صاحب مجمع البحرین، وَلایت به تدبیر و قدرت و فعل اشاره دارد و بهمعنای محبت اهل بیت و پیروانشان، امتثال اوامر و نواهی آنان و تأسی به آنها در رفتار و اخلاق است.[۵]
واژه ولایت، گاه به فتح واو (وَلایت) و گاه با کسر واو وِلایت استعمال شده است. گروهی از لغویون وَلایت را در مورد پیوندهایی مانند خویشاوندی، محبت، وراثت و نصرت و یاری کردن به کار برده و وِلایت را به سرپرستی و زمامداری امور معنا کردهاند.[۶] از نظر سیبویه، دانشمند معروف علم نحو در قرن دوم هجری، هر دو واژه بهمعنای زمامداری و تدبیر امور است با این تفاوت که به لحاظ ساختار صرفی، وَلایت، مصدر(تدبیر کردن) و وِلایت اسم مصدر(تدبیر) است.[۷] عدهای نیز هر دو را بهمعنای نصرت و یاری دانستهاند.[۸]
واژه ولایت در قرآن دو بار به فتح واو[۹] و به گفته علامه طباطبایی بهمعنای مطلق (اعم از ولایت در نصرت یا ارث و...) بهکار رفته است.[۱۰] اما برخی آن را بهمعنای ولایت در نصرت یا ارث معنا کردهاند.[۱۱] گفته شده قُرب و رابطه خاص، معنای مشترک و اصلی معنای این واژه در روایات است.[۱۲]
ولایت بهمعنای سرپرستی و تصدی امور که بیشتر در اندیشه شیعه مورد توجه است، بر دو نوع است: ولایت بر اشیا یا شئ و یا ولایت بر اشخاص یا شخص؛ ولایت بر اشیاء مانند ولایت و سرپرستی شخص بر اموال کسی که مرده است و ولایت بر شخص یا اشخاص مانند سرپرستی ولیّ بر همه جوانب مالی کودک، فرزند یا مجنون و یا ولایت خداوند و فرستادگان او مانند برخی از پیامبران و ائمه معصومین در امور دنیا و آخرت مومنان است.[۱۳]
اهمیت و جایگاه وِلایت
برخی واژه ولایت و همه مشتقات آن را در قرآن یکی از پراستعمالترین واژهها عنوان کردهاند.[۱۴] اگرچه مشتقات این واژه مانند «ولی» و «مولی» ۲۳۳ بار (۱۱۰ بار به صورت فعل و ۱۲۳ بار به صورت اسم) در معانی مختلفی در قرآن بهکار رفته است؛[۱۵] ولی واژه «وَلایت» فقط دو بار در قرآن آمده است: یکی در آیه ۷۲ سوره انفال و دیگری در آیه ۴۴ سوره کهف [۱۶] روایات بسیاری،[۱۷] ولایت را از اساسیترین و مهمترین پایهها و ارکان دین اسلام برشمردهاند؛[۱۸] زیرا شامل مسئله سرپرستی و زمامداری امور دینی اعم از ظاهری و باطنی، جسمی و روحی، دنیوی و اخروی، مادی و معنوی، عبادی و اجتماعی میشود؛ مسائلی که همه از شئون دین اسلام هستند و از اموریاند که رسول الله ص بر آن ولایت داشته است.[۱۹] . همچنین در روایات،[۲۰] ولایت شرط قبول اعمال بیان شده است.[۲۱] گفته شده آن مقداری که رسول خدا(ص) به ولایت سفارش کردند، به دیگر مسائل دینی سفارش نکردند.[نیازمند منبع] حضرت محمد(ص) در روایات متعددی همچون روایت عشیره، روایت انس، روایت غدیر، روایت منزلت، روایت ثقلین، روایت سفینه و ... به مسئله ولایت اشاره کردهاند.[۲۲] افزونبر این، شهادت ثالثه یعنی شهادت به ولایت امام علی ع در اذان و اقامه بعد از شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اکرم(ص) نیز نشاندهنده اهمیت ولایت در اندیشه شیعه است؛ امری که علمای اهل سنت آن را بدعت دانستهاند، در حالی که شواهدی وجود دارد که مسئله شهادت به ولایت امام علی(ع) در اذان پیشتر توسط افرادی همچون سلمان و ابوذر در زمان حیات پیامبر مورد استفاده قرار گرفته است.[۲۳] . ولایت در بسیاری از علوم اسلامی همچون تفسیر، حدیث، کلام، فقه و عرفان و تصوف مورد بحث قرار گرفته است. مفسران به جهت آیات مرتبط با ولایت، محدثان به دلیل احادیث دال بر ولایت، متکلمان بهخاطر متون دینی شامل ولایت، فقیهان بهسبب قواعدی همچون «مَن لا وَلیَّ له فالإمامُ ولیُّ دمه» (هر کس ولیّ وسرپرستی ندارد امام صاحب در موضوع قصاص اختیار خون اوست)و مباحث مرتبط و عارفان و صوفیان نیز به این جهت که ولایت را از مقامات سالکان و عارفان میدانند، از ولایت بحث و گفتوگو کردهاند.[۲۴]
امامت، ولایت خاصه
برخی معتقدند که امامت بهمعنای زمامداری و حکومت است.[۲۵] این واژه در آیات و روایات معصومین ع هم بهمعنای پیشوا و مقتدای معنوی و کسی که قول و فعل او الگو و حجت است، بهکار رفته است و هم بهمعنای پیشوای سیاسی که از آن به ولیِّ امر هم تعبیر میشود.[۲۶] برخی مدعی شدهاند که ولایت، بهصورت مستقل از مسئله امامت مورد بحث قرار نگرفته است؛ بهگونهای که یکی از مؤلفههای حقیقت امامت، ولایت و سرپرستی همه مکلفان مطرح شده است.[۲۷] . برخی از علمای شیعه تفاوتی میان ولایت و امامت قرار ندادهاند؛ مثلاً مکارم شیرازی در کتاب آیات ولایت در قرآن، ولایت و امامت را همواره در کنار هم بهعنوان یک مفهوم قرار میدهد.[۲۸] وی همچنین در کتاب پیام قرآن، ولایت عامه و خاصه را به معنای امام و پیشوا عنوان میکند.[۲۹] در کتاب ولایت فقیه جوادی آملی نیز پیوستگی امامت و ولایت قابل مشاهده است.[۳۰] مرتضی مطهری در کتاب امامت و رهبری، ولایت را یکی از مراتب امامت و اوج آن دانسته است.[۳۱] این در حالی است که برخی از معاصران معتقدند اخذ ولایت در امور دنیوی در مفهوم امامت بهمعنای تنَزّل منصب امامت است؛ چراکه امامت مانند نبوّت به امور دینی متعلق است و نه دنیوی.[۳۲]
هر پیامبری ولایت ندارد
قرآن از برخی پیامبران مانند حضرت رسول اکرم ص و حضرت ابراهیم ع نام برده است که افزونبر مقام نبوت، مقام ولایت را نیز دارند،[۳۳] اما هیچ آیهای از قرآن بهصراحت به این موضوع که آیا هر پیامبری، مقام ولایت هم دارد یا نه، نپرداخته است.[نیازمند منبع]
علمای شیعه در این باره دو دسته هستند: برخی معتقدند مقام نبوت همتراز مقام ولایت نیست.[۳۴] شیخ طوسی معتقد است پیامبران با داشتن مقام نُبوّت لزوماً ولایت و تصرف در امور ندارند، بلکه انبیای خاصی ولایت داشتند.[۳۵] گفته شده شیخ مفید این دیدگاه را مطابق با نظر بیشتر علمای شیعه میداند.[۳۶] . مقدس اردبیلی بر خلاف دیگر علما، تفاوت چندانی بین نبی و امام قائل نیست و معتقد است که تنها تفاوت آنها در مورد وحی است؛ به ولی یا امام وحی نمیشود.[۳۷] میرجهانی نیز بر این باور است که سلب ولایت از پیامبر محال است.[۳۸]
ولایت، فعل خداوند
آیات متعددی در قرآن مانند آیه ۲۵۷ سوره بقره، آیه ۷ سوره اعراف، آیه ۶۸ سوره آل عمران، آیه ۱۱ سوره محمد، آیه ۴۰ سوره انفال آیه ۲۲ سوره حج، آیه ۴ سوره تحریم و آیه ۱۱ سوره رعد به سرپرستی و متولی بودن خداوند در جهان اشاره کردهاند.[۳۹] . متکلمان، ولایتی که فعل خداست را یکی از مهمترین مسائل کلامی میدانند؛ برخی، آن را در ضمن مباحث امامت آوردهاند و برخی دیگر، آن را بهعنوان یک موضوع مستقل، مورد تحلیل قرار دادهاند.[۴۰] از میان آثار مستقل کلامی که در باب ولایت در تاریخ اندیشه اسلامی ثبت شده است، آثار کسانی چون: ترمذی، طبری، ماوردی و ابن قتیبه را میتوان نام برد.[۴۱]
ولایت خدا عین توحید اوست
ولیّ از جمله اسماء و صفات خداوند است که مانند توحید از خداوند جدا شدنی نیست؛ چراکه جهان بدون ولایت محقق نمیشود و اگر هم محقق شود بدون ولایت باقی نمیماند و به عبارتی نابود میشود.[۴۲] بنابراین ولایت حقیقی و اصیل برای خداوند است.[۴۳] قرآن کریم نیز بارها این صفت را به خداوند نسبت داده است؛ برای مثال در آیه نهم سوره شوری تأکید شده است [یادداشت ۱] که ولایت حقیقی فقط مخصوص خداوند است.[۴۴] علامه طباطبایی نیز این محتوا را تایید میکند و معتقد است این آیه به انحصار ولایت در خدا و واجب بودن قبول خداوند بهعنوان ولیّ اشاره دارد.[۴۵]
خلافت انسان بر زمین از سوی خداوند است
بسیاری از علمای شیعه معتقدند که خلافت انسان بر روی زمین به این معناست که انسان نمونه صفات و اسماء الهی شود و ولایتی که مخصوص خداوند است به انسان واگذار شود.[۴۶] این ولایت شرایطی دارد که فقط برخی از انسانها میتوانند به این مقام برسند.[۴۷] با توجه به اختصاص ولایت به خداوند، هیچ گونه ولایتی برای غیر خداوند ثابت نیست مگر ولایتی که خداوند اجازه داده باشد.[۴۸] بنابراین ولایت انسان ولایت عرضی است که در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است.[۴۹] قرآن کریم اطاعت از پیامبران و اولی الامر را اطاعت از خداوند عنوان کرده است؛ زیرا آنها به اذن خداوند ولایت دارند.[۵۰] بر این اساس، چون نفس ولایت خداوند و اطاعت از او واجب است پس اطاعت از سرپرستانی که خداوند مشخص کرده است نیز واجب است.[۵۱]
ولایت معصوم، عین ولایت خداست
به عقیده برخی از شیعیان بین ولایت معصومین ع و ولایت خداوند جدایی و فاصلهای نیست و در واقع ولایت آنها، همان ولایت خداست.[۵۲] این ولایت به معنای واگذاری و استقلال نیست بلکه ولایت آنها از نوع ظهور و تجلی است. یعنی ولایت معصومین همان ولایت خداوند است که در آنها ظهور و جلوه کرده است.[۵۳] ولایت آنها به اذن و فرمان خداوند است.[۵۴] لذا پیروی از آنها بر اساس آیه اولی الامر و همچنین آیه ولایت همانند ولایت خداوند بر همه لازم است.[۵۵]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه امامت و ولایت
ادامه مطلب را ببينيد
اقسام ولایت
ولایت بهمعنای سرپرستی چندین صورت دارد: ولایت تکوینی؛ ولایت واقعی و حقیقی . برخی معتقدند؛ ولایت تکوینی زمانی محقق است که رابطه بین سرپرست و سرپرستشدهها رابطه علت و معلول باشد. این نوع ولایت به تکوین و موجودات عینی جهان مربوط میشود. این نوع رابطه از سرپرستی حقیقی و به عبارتی ضروری است؛ ازاینرو هیچ گاه تخلفپذیر نیست.[۵۶] .
ولایت تکوینی دو نوع است ولایت ذاتی و ولایت عرضی. ولایت ذاتی مخصوص خداوند است.[۵۷] برخی از آیات قرآن کریم که اشاره به ولایت تکوینی خداوند دارند عبارتاند از آیه ۹ سوره شوری، آیه ۴ سوره سجده، آیه ۱۰۱ سوره یوسف، آیه ۴۴ سوره شوری و آیه ۱۶ سوره قاف.[۵۸] نوع انسان نیز ولایتی تکوینی دارد که این ولایت عرضی است. تسلط انسان بر نفسش نوعی ولایت تکوینی است؛ چراکه اعضای انسان در خدمت نفس انسان قرار دارند.[۵۹]
ولایت تشریعی؛ ولایت قراردادی و اعتباری
ولایت تشریعی بر خلاف ولایت تکوینی، اعتباری و قراردادی است و رابطه علت و معلولی بین دو طرف ولایت وجود ندارد.[۶۰] در واقع ولایت تشریعی مقام و منصب قانونی است که خداوند به برخی از افراد به عنوان مقام رسمی عطا کرده است تا به امور دینی و اجتماعی انسانها رسیدگی کنند.[۶۱] خداوند در آیات ۲۵۷ سوره بقره، ۶۸ سوره آل عمران، ۱۹ سوره جاثیه و ۳۶ سوره احزاب به ولایت تشریعی اشاره کرده است.[۶۲] . این ولایت بر دو نحو است ولایت بر تشریع و ولایت در تشریع. ولایت بر تشریع با یک تحلیل عقلی به ولایت تکوینی برمیگردد.[۶۳] اعتباریت و قراردادی بودن ولایت در تشریع به دلیل امکان تخلف آن است بر خلاف ولایت تکوینی که امکان تخلف در آن وجود ندارد.[۶۴] در حالی که ولایت در تشریع هیچ ارتباطی با ولایت تکوینی ندارد.[۶۵]
ولایت بر تشریع؛ قانونگذاری الهی است
ولایت بر تشریع همان قانونگذاری و تشریع احکام است. این ولایت در حیطه قوانین و مخصوص خداست که در آیه ۶۷ سوره یوسف نیز این مساله تاکید شده است «إِنِ الْحُکمُ إِلَّا لِله؛ حکم فقط ویژه خداست»[۶۶] این قوانین از جهت وضع که توسط مولی یعنی خداوند وضع میشود تخلف ناپذیر است اما از جهت عمل کردن به آن از طرف انسان که تحت ولایت خداوند است تخلف و عصیان پذیر است.[۶۷] یعنی انسان در پذیرش آن مختار است.[۶۸]
ولایت در تشریع؛ ولایت در فعل انسان
ولایت در تشریع که از آن به عنوان ولایت تشریعی نام میبرند به عنوان فعل انسان در مورد ولایت است؛ و به ولایتی گفته میشود که در محدود تشریع و تابع قانون الهی باشد که در فقه مورد بررسی قرار میگیرد.[۶۹] ولایت در محدوده تشریع در قرآن کریم و روایات اسلامی، بر دو قسم است گاهی به معنای ولایت بر محجوران است.[۷۰] و گاهی نیز این ولایت در تشریع به معنای تصدی امور جامعه انسانی است.[۷۱]
ولایت بر محجوران؛ ولایتی بر مبنای ناتوانی در احقاق حق
ولایت رایج در کتابهای فقهی مربوط به ولایت بر محجوران است، که در بیشتر بابهای فقه از جمله طهارت، قصاص، دیات و حجر این قسم از ولایت مطرح شده است.[۷۲] در باب طهارت سخن از مرده است که ولی و سرپرستش باید امور واجب او را از قبیل غسل، کفن، نماز و دفن را انجام دهد.[۷۳] در باب دیات و قصاص نیز سخن از سرپرست و ولیّ برای انجام مربوط به امور دیه و قصاص است.[۷۴] همچنین در بابی به نام «حَجْر» در فقه سخن از سرپرستی و ولایت بر افرادی است که به دلیل عدم توانایی لازم برای گرفتن حق خود بر اثر کوچک بودن(نابالغ بودن)، سفیه بودن، جنون و ورشکسته شدن ممنوع از تصرف در اموال خود هستند.[۷۵]
ولایت بر جامعه خردمندان یا ولایت فقیه
ولایت بر جامعه اعم از کشورداری، قضاء و داوری در ابواب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر فقه مطرح شده است.[۷۶] منظور از این ولایت، ولایت بر محجوران نیست.[۷۷] بلکه منظور از ولایت فقیه، اداره امورجامعه اسلامی، اجرای احکام اسلامی، تامین مصالح مادی و معنوی جامعه اسلامی، حفظ نظام و کشور اسلامی در برابر دشمنان و تقویت خرمندی و دینداری مسلمانان است.[۷۸] در واقع ولایت فقیه ولایتِ مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزشهای دینی در راستای تحقق اهداف همه پیامبران الهی در فقه مطرح شده است.[۷۹]
عصمت شرط ضروری ولایت است
نصب امام معصوم از سوی خدا برای ولایت بر جامعه، مقتضای قاعده لطف است.[۸۰] قاعده لطف به این معناست که خداوند باید کاری کند که انسانها به ایمان و اطاعت او نزدیک و از کفر و معصیت دور شوند.[۸۱] بنابراین وجود پیامبر لازم و ضروری است، زیرا بدون او مردم از اوامر و نواهی الهی آگاه نمیشوند.[۸۲] همین قاعده لطف اقتضا میکند که خداوند امامان معصوم را نیز به مردم معرفی کند، زیرا حضور امام در جامعه سبب میشود مردم با وظایف اجتماعی خویش آشنا شوند و به آن عمل کنند.[۸۳] . این رهبر سیاسی و دینی باید معصوم از گناه و خطا باشد،[۸۴] زیرا از آنجا که مردم، خطاکار و اهل تجاوز و تعدی به حقوق دیگرانند، اگر این رهبر سیاسی غیر معصوم باشد، نمیتواند مانع فساد و عصیان مردم شود و اگر اینطور باشد قاعده لطف خداوند محقق نخواهد شد.[۸۵] معرفی ولی یا امام از طرف پیامبر یکی دیگر از شرایط خاص ولی است، چرا که یکی از شرایط ولی عصمت است و از آنجا که عصمت صفت پوشیدهای است کسی از آن آگاهی دارد که علم باطن و غیب داشته باشد.[۸۶]
سلوک عرفانی بدون ولایت بیمعناست
ولایت یکی از عناصر مهم تصوف اسلامی معرفی شده است.[۸۷] به نحوی که سلوک الهی بدون ولایت معنا ندارد.[۸۸] به نظر بسیاری این ولایت ریشه در تعالیم پیامبر اسلام ص و ائمه اطهار ع دارد.[۸۹] بررسی منابع تصوف نشان داده است که ولایت تفاسیر مختلف و گوناگونی در شاخههای متعدد صوفیه داشته است و هر کدام از شاخههای تصوف بر اساس مبانی خود این مفهوم را تبیین کردهاند.[۹۰] . به نظر بسیاری از اهل تصوف ولایت جنبه باطنی دین و حقیقت معرفت و بندگی خداوند است که ملازم دوستی و نزدیکی بندگان به خداوند متعال از طرفی[۹۱] و دوستی و نزدیکی خداوند متعال به بندگان و همه موجودات عالم از طرفی دیگر است.[۹۲] باطن ولایت در عرفان گنجی مخفی (کنز مخفی) است که مراتبی دارد که حقیقت آن معین نیست چرا که نه قابل درک است و نه صفتی و تعریفی دارد که بتوان آن را معین کرد.[۹۳] بالاترین مرتبه ولایت «مقام قرب» یا «مقام معیت قیومیه» خداوند است. این مقام زمانی حاصل میشود که عبد از نفس خود برای رسیدن به خدا عبور کند و آن را در راه خدا فنا کند.[۹۴] برخی معتقدند این مقام مخصوص پیامبر اسلام ص و ائمه معصومین ع است اما برخی دیگر این را انکار کرده و معتقدند همه سالکان میتوانند به این مقام برسند.[۹۵]
ولایت منصبی دینی و دنیوی از نگاه اهل سنت
حمادی مدعی است که بیشتر فقهای اهل سنت ولایت را به معنای حکومت و سلطنت به نحوی که شامل امامت و همه فروعات فقهی در مساله ولایت شود، به کار بردهاند.[۹۶] وی همچنین مدعی شده است که البته این لفظ در معانی دیگری همچون وکالت نیز به کار رفته است.[۹۷] با این وجود بیشتر مفسران و متکلمان اهل سنت تلاش کردهاند مقصود از ولایت در آیات و روایات مختلف را مخصوصا در آیه «ولایت » آیه ۵۵ سوره مائده نصرت و محبت عنوان کنند[۹۸] در تفسیر طبری، تفسیر المنار و تفسیر المراغی ولایت در این آیه به نصرت تفسیر شده است.[۹۹] اما فخر رازی ولایت در آیه مذکور را به معنای محبت میداند.[۱۰۰] بنابراین آنها بر خلاف شیعه معتقدند که خاستگاه اصلی بحث امامت علم فقه است که موضوع آن فعل مکلف است و هیچ جایگاه کلامی ندارد. از همین رو برخی دلیل طرح مبحث امامت در برخی از کتابهای کلامی اهل سنت را پاسخ گویی آنها به نظرهای مخالف در مورد این مساله عنوان کردهاند.[۱۰۱] .
ولایت معصومان علیهم السلام
ولایت معصومان علیهم السلام را به ادله اربعه: کتاب، سنت، عقل و اجماع، میتوان اثبات کرد. اجماع علمای شیعه، بی نیاز از مراجعه به کلماتشان، آن گونه واضح است که حتی از سوی دانشمندان سایر مذاهب در آن تردید نشده است. در مورد دلیل عقلی، برخی به قاعدهی "لطف"تمسک کرده و آن را برای اثبات این مطلب که شخص نبی یا امام معصوم زمامدار جامعه است، کافی شمردهاند. ولی گروهی از علما این دلیل را ناکافی دانسته و به دلیل "حکمت" تمسک جستهاند. آیات فراوانی بر ثبوت ولایت نبوی دلالت دارد که شاید واضح ترین آنها این کریمه باشد: "النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم". نبی اکرم نسبت به مومنین از خود آنها سزاوارتر است. روایات نیز در باب ولایت معصومانعلیهم السلام، بسیار فراوان است. از جملهی آنها سخن امام صادق علیه السلام است که در ذیل آیهی کریمه "انما ولیکم اللَّه و رسوله و الذین آمنوا..."فرمود: هر آینه مقصود آیه این است که سزاوارتر به شما و حق دارتر بر شما و امورتان و خودتان و اموالتان خدا و رسولش و کسانی که ایمان آوردند، یعنی علی علیه السلام و فرزندانش تا روز قیامت میباشند.
در فرهنگ اسلامی، پس از توجّه به ضرورت وجود زمامدار برای جامعه، هیچ کس به خودی خود حقّ زعامت جامعه را ندارد، جز خداوند متعال که تمام شئون هستی آدمی از اوست و همین امر اقتضا می کند که انسان مطیع اوامر و نواهی او باشد. [۱] . حال اگر او ما را به تبعیت از شخص یا گروهی خاصّ فرا خواند، ما نیز اطاعت می کنیم و اگر برای زمامدار شرایطی را بیان کرد و تعیین شخص او را از بین حائزین شرایط بر عهدهی ما گذارد، باز مطیع او خواهیم بود. مسلمانان از گذشته تا حال اعتقاد داشتهاند که خداوند متعال زمامداری امت اسلام را به شخص رسول اکرمصلی الله علیه وآله سپرده و سپس به اعتقاد پیروان مکتب اهل بیتعلیهم السلام این امر به امامان معصوم علیهم السلام منتقل شده است و این مطلب را به ادلّهی اربعه: کتاب، سنت، عقل و اجماع، میتوان اثبات کرد.
اجماع علمای شیعه برولایت امامان
اجماع علمای شیعه، بی نیاز از مراجعه به کلماتشان، آن گونه واضح است که حتّی از سوی دانشمندان سایر مذاهب در آن تردید نشده است. به طور کلّی مهمترین ویژگی اصل "امامت"که از اصول مذهب شیعه بوده و هست، همین امر می باشد که بعد از رسول اکرمصلی الله علیه وآله زمامداری امت اسلام که بر عهدهی وی بود، به ائمه اهل البیت علیهم السلام واگذار شد. از اینرو، شیعه اعتقاد دارد رسول گرامی اسلام، افزون بر مقام نبوت و رسالت، از منصب "امامت" [۲] [۳] نیز برخوردار بوده است. مقام نبوّت مقام آگاهی از اسرار الهی در عالم تکوین و تشریع است و مقام رسالت برای پیامبری حاصل است که مأمور باشد دانسته های خود را به مردم برساند و آنها را هدایت کند. مقام امامت همان منصب زمامداری و ادارهی جامعه می باشد.
در مورد دلیل عقلی، برخی به قاعدهی "لطف"تمسّک کرده و آن را برای اثبات این مطلب که شخص نبی یا امام معصوم زمامدار جامعه است، کافی شمرده اند. ولی گروهی از علما این دلیل را ناکافی دانسته و به دلیل "حکمت"تمسّک جستهاند. [۴] [۵] . دلیل "حکمت"را در نهایت اختصار می توان چنین توضیح داد: عقل پس از اثبات باری تعالی و عالم غیر مادّی و معاد برای انسان، نتیجه می گیرد که هر چه در این دنیا از افراد بشر سر می زند، می تواند تأثیری ماندگار بر حیات اخروی او داشته باشد. عقل، خود را در کشف این تأثیرات و تمییز موارد آن عاجز می یابد. از این رو، حکمت خداوند متعال، که این عالم و آدم را آفریده، حکم می کند که به گونه ای راه سعادت را بر انسان ها بنمایاند و فرستادگانی به سوی آدمیان اعزام کند. از سوی دیگر، برای تأمین هدف از ارسال رسل، که همان هدایت مردم است، این پیامبران باید معصوم و مبرّای از خطا در تلقّی و دریافت دستورات الهی و ابلاغ آن به مردم باشند. سپس عقل با تحلیل مسئله عصمت به این نتیجه می رسد که عصمت در تلقّی و ابلاغ وحی، با عصمت در تمام شئون، حتّی نسبت به خطا و نسیان، ملازمه دارد. پس رسول می بایست در تمام امور معصوم باشد. آن گاه عقل حکم می کند، که بنابر اقتضای حکمت الهی زمام امور جامعه می بایست به معصوم سپرده شود. پس حتماً شخص رسول زمامدار جامعه از سوی دین تلقّی می شود. حال اگر عقل به مقام امامت توجّه کند و امام را مفسر پیام الهی نبوی بیابد، با شیوه ای مشابه به نتیجه ای همسان می رسد. بنابر این، عقل پس از اثبات عصمت برای رسول و امام، مقتضای حکمت الهی را در واگذاری زمامداری جامعه به شخص آنان می بیند و از این راه "ولایت"، به معنای ادارهی جامعه، را برای آنان اثبات می کند.
دلیل نقلی
آیات فراوانی بر ثبوت ولایت نبوی دلالت [۶] . دارد که شاید واضحترین آنها این آیه ی کریمه باشد: "النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم" [۷]: نبی اکرم نسبت به مؤمنین از خود آنها سزاوارتر است. حاصل مفاد این آیه ثبوت اولویت برای نبی مکرّم اسلام، علیه آلاف التحیة و السلام، نسبت به آحاد مؤمنین در مقایسه با خود آنهاست؛ یعنی اگر آنها می توانند نسبت به خود تصمیمی بگیرند و کاری انجام دهند، حضرتصلی الله علیه وآله از آنها به این کار سزاوارتر است و اگر تصمیمی نسبت به آنها گرفت، آنان حقّ مخالفت ندارند و باید اطاعت کنند، چه این تصمیم در مورد شئون فردی مؤمنین باشد و چه در باب امور اجتماعی آنان. [۸] [۹] . این آیه ولایت مطلقه ی نبی اکرم صلی الله علیه وآله را در حوزهی مباحات شرعی اثبات می کند؛ زیرا در این منطقه است که افراد می توانند نسبت به امور خود هر تصمیمی بگیرند.
نبی اکرمصلی الله علیه وآله بنا به روایات متواتر در قصّهی غدیر به همین آیه اشاره می کند و خطاب به مردم می فرماید: "ألستُ أولی بکم من أنفسکم؟": آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نبودم؟ و پس از اعتراف مردم، می فرماید: "من کنت مولاه فعلی مولاه"کسی که من مولی و ولی او هستم، علی مولی و ولی اوست. [۱۰] [۱۱] بنابراین، همان ولایت نبوی برای علیعلیه السلام و دیگر امامان معصومعلیهم السلام نیز ثابت است. [۱۲] آیهی دیگری که بر ولایت نبوی و علوی دلالت دارد، این آیه ی کریمهی مبارکه است: "إنّما ولیّکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون" [۱۳] ؛ ولیّ شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند، همان کسانی که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند. در این آیهی شریفه که منشور اعتقاد شیعه در باب ولایت است، خداوند ابتدا ولایت را برای خود، سپس برای رسولش و آنگاه برای آنان که ایمان آورده و نماز به پا داشته و در حال رکوع زکات پرداختهاند، ثابت می کند. هر چند عبارت: "کسانی که ایمان آوردهاند، همان کسانی که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند"قابل تطبیق بر مصادیق مختلف است، ولی به اعتراف روایاتی که شیعه و سنی نقل کرده اند، مراد از آن فقط شخص علی بن ابیطالب علیه السلام میباشد. [۱۴] [۱۵] در این آیه ولایت به شکل مطلق بدون اختصاص به دایره ای خاصّ برای رسول و امامان معصومعلیهم السلام، اثبات شده است.
روایات نیز در باب ولایت معصومانعلیهم السلام بسیار فراوان است، و به برخی از آنها در لابلای بحث اشاره شد. ما در اینجا به عنوان نمونه این سخن امام صادق علیه السلام را یادآور می شویم که در ذیل آیهی کریمه "إنّما ولیّکم اللَّه و رسوله و الذین آمنوا..." فرمود:
هر آینه مقصود آیه این است که سزاوارتر به شما و حق دارتر بر شما و امورتان و خودتان و اموالتان خدا و رسولش و کسانی که ایمان آوردند، یعنی علی علیه السلام و فرزندانش تا روز قیامت میباشند. [۱۶]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه امامت و ولایت
ادامه مطلب را ببينيد
آیه ولایت
آیه 55 سوره مائده به «آیه ولایت» شهرت یافته است.[۱] در این آیه آمده است: «ولیّ» شما فقط خدا، پیامبر و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته و در حال رکوع، زکات میدهند. بر اساس روایات فراوانی در منابع شیعه و اهلسنت، این آیه در شأن امام علی علیهالسلام نازل شده؛ از این رو، دلیلی محکم بر ولایت و امامت آن حضرت است. «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول اوست و مؤمنانی [مانند علی بن ابیطالباند] که همواره نماز را برپا می دارند و در حالی که در رکوعند [به تهیدستان] زکات می دهند. برای ولی و ولایت دو معنا در قرآن و روایات گفته شدهاست. در معنای اول یاری و دوستی و در معنای دوم به سرپرستی، رهبری و تدبیر امور تعبیر شدهاند. ولایت نیز دارای دو قسم هست. ولایت منفی (ولایت شیطان، طاغوت و کافر) که مسلمانان از پذیرفتن آن نهی شدهاند. ولایت مثبت که مسلمانان دعوت شدهاند آن را بپذیرند، ولایت خدا و پیامبر و پیشوای دینی است.[۳] . در قرآن بهطور خاص این کلمه در آیهٔ ۵۵ سورهٔ مائده به کار رفته است: إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَکِعُونَ جز این نیست که ولی شما خداست و رسول او و آنان که ایمان آوردهاند، همان ایمان آورندگانی که اقامهٔ نماز و ادای زکات میکنند در حالی که در رکوع نمازند. در حدیث غدیر خم نیز بهطور خاص این کلمه یا یکی از مشتقات آن به کار رفته است: من کنت ولیّه فعلیّ ولیّه» یا «من کنت مولاه فهذا علی مولاه .
شأن نزول آیه
بر پایه روایات متعدد در منابع شیعه و اهل سنت، که برخی از آنها با اندکی تفاوت نقل شده، فقیری وارد مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد. در همین حال، علی علیه السلام که در حال رکوع بود، با انگشت دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آورد و این آیه نازل شد.[۲] ابوذر غفاری نیز همین شأن نزول را روایت کرده و در ادامه آورده است: در آن هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله در حال نماز بود و این ماجرا را مشاهده کرد. هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! برادرم موسی از تو خواست که روح او را وسیع و کارها را بر او آسان کنی و گره از زبانش بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز تقاضا کرد هارون را که برادرش بود، وزیر و یاورش قرار دهی و به وسیله او بر نیرویش بیفزایی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا! من پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز. از خاندانم، علی علیه السلام را وزیر من گردان تا به وسیلهاش پشتم قوی و محکم شود. هنوز دعای پیامبر صلی الله علیه وآله پایان نیافته بود که جبرئیل «آیه ولایت» را نازل کرد.[۳] از جمله اصحابی که این حادثه را نقل کردهاند، عبارتند از: امام علی علیه السلام،[۴] عبداللّه بن عباس،[۵] ابورافع مدنی،[۶] عمار بن یاسر[۷] ابوذر غفاری،[۸] انس بن مالک، [۹] و مقداد بن اسود.[۱۰] از تابعان نیز مسلمة بن کهیل،[۱۱] عتبة بن ابی حکیم،[۱۲] سُدّی[۱۳] و مجاهد[۱۴] به نقل این حادثه پرداختهاند. در کتاب غایة المرام تعداد 24 حدیث در این باره از اهل تسنن و 19 حدیث از شیعه نقل شده است.[۱۵] در هر صورت، از نظر شیعه تردیدی نیست که این آیه درباره امام علی علیه السلام فرود آمده و از نظر اهل سنت نیز شهرت این روایات به حدی است که متکلم معروف اهل سنّت، قاضی ایجی در کتاب مواقف خود تصریح کرده است که مفسران بر نزول این آیه در شأن علی علیه السلام اجماع دارند.[۱۶] جرجانی در شرح مواقف،[۱۷] سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد[۱۸] و قوشچی در شرح تجرید[۱۹] نیز بر این اجماع اعتراف دارند. محدّثان بزرگی از اهل سنت در اعصار گوناگون، مانند حافظ عبدالرزاق صنعانی (شیخ بخاری)، حافظ عبد بن حمید، حافظ رزین بن معاویه، نسائی مؤلف سنن نسائی، محمد بن جریر طبری، ابن ابی حاتم، ابن عساکر، ابوبکر بن مردویه، ابوالقاسم طبرانی، خطیب بغدادی، هیثمی، ابنجوزی، محبّ طبری، جلال الدین سیوطی و متّقی هندی، این روایت را در کتابهایشان آوردهاند.[۲۰] آلوسی هم گفته است: بیشتر اخباریان برآنند که این آیه در شأن امام علی علیه السلام نازل شده[۲۱] و شهرت این خبر به حدی بوده که حسان بن ثابت -شاعر رسول خدا صلی الله علیه وآله- نیز این منقبت علی علیه السلام را به نظم آورده است: فانت الّذی اعطیت اذ کنت راکعاً زکاة فدتک النفس یا خیر راکع فانزل فیک اللّه خیر ولایة و اثبتها اثنی کتاب الشرایع بنابراین با وجود نقل این روایت از راههای گوناگون، سستی سخن ابن تیمیّه که مدعی شده این روایت از جعلیّات است، روشن میشود.
دلالت آیه بر ولایت امام علی
شیعه با این آیه بر خلافت و ولایت امام علی علیه السلام استدلال کرده است[۲۲] و حتی برخی آن را قویترین دلیل بر امامت آن حضرت برشمردهاند.[۲۳]
وجه استدلال چنین است که این آیه با «إِنّما» آغاز شده که به تصریح لغویان دلالت بر حصر دارد.[۲۴] کلمه «ولیّ» مشتق از «ولی» و «ولایت» و به معنای سرپرستی و صاحب اختیار است. ابن منظور در تعریف ولیّ میگوید: ولیِ یتیم، کسی است که عهدهدار کار یتیم است و به امور او قیام میکند و ولیِّ زن کسی است که سرپرستی عقد ازدواج او را بر عهده دارد.[۲۵]
«فیّومی» نیز میگوید: ولیِّ شخص کسی است که به امر او قیام کند و آیه «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ» سوره بقره، 257 از همین قبیل است.[۲۶] بنابراین از گفتار لغویان میتوان استفاده کرد که معنای «ولایت»، همان سرپرستی و عهدهدار بودن کار دیگری است و معانی دیگری که برای آن گفتهاند، از قلمرو همین معنا است؛ پس وقتی گفته میشود: دوست، همسایه، همپیمان، پدر، خدا و پیامبر، ولیّ هستند، در همه موارد، این معنا (اولویت در قیام به امور) موجود است و چنانکه ادیبان تصریح کردهاند، اصل، عدم اشتراک لفظی است[۲۷] و در صورتی که اشتراک لفظی را بپذیریم -یعنی معانی متعددی برای لفظ ولایت قائل شویم-، قراین حالی و لفظی دلالت میکند بر اینکه مقصود از «ولایت» در این آیه، همان سرپرستی است؛ زیرا ولایت که به صورت مفرد و با یک تعبیر، به همه (خدا، پیامبر، مؤمنانی که...) نسبت داده شده، به یک معنا است و چنانکه خداوند «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ» سوره بقره/2، 257 وپیامبر «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» سوره احزاب/33، 6 ولایت به معنای سرپرستی بر مؤمنان را دارا هستند، «الّذین ءَامنوا...» در آیه مورد بحث نیز همان ولایت خدا و پیامبر را دارد؛ البته این ولایت برای خداوند بالاصاله و برای پیامبر و «الّذینَ ءَامنوا...» تبعی و با اذن پروردگار است. از سوی دیگر، پیامبر صلی الله علیه وآله که وظیفه تبیین آیات را بر عهده دارد -« وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» سوره نحل/16، 44- خود به روشنی ولایت در این آیه را تفسیر کرده است؛ از جمله در روایتی که شیخ کلینی آن را در کتاب الکافی خود آورده، از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است: خداوند پیامبرش را به ولایت امام علی علیه السلام فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ...» سوره مائده/5، 55 و خداوند ولایت «اولیالامر» را واجب ساخت. آنان نمیدانند این ولایت چیست؟ پس خداوند به محمد صلی الله علیه وآله فرمان داد ولایت را برای آنان تفسیر نماید؛ همان گونه که نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر میکند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شد و نگران بود که مردم از دینشان برگردند و وی را تکذیب کنند؛ پس به پروردگارش رجوع نمود و خداوند چنین وحی کرد: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ». سوره مائده/5، 67 آن حضرت امر ولایت را به فرمان خدا آشکار ساخت و به معرفی ولایت علی علیه السلام در روز غدیر خم پرداخت... و به مردم دستور داد تا حاضران به اطلاع غایبان برسانند.[۲۸] عیاشی نیز روایتی نزدیک به همین مضمون را از امام صادق علیه السلام نقل میکند.[۲۹] . در برخی منابع اهل سنت نیز این تفسیر مشاهده میشود؛ از جمله، طبرانی از عمار یاسر نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از نزول آیه، آن را قرائت کرد و فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللهمّ والِ من والاه و عادِ من عاداه».[۳۰]
پاسخ به برخی شبهات
الف. برخی از اهل سنّت گفتهاند: «ولیّ» در این آیه به معنای دوستی است و نمیتواند به معنای ناصر باشد. اما این معنا با انحصاری که از «إنّما» استفاده میشود، ناسازگار است و چنین ولایتی به مؤمنانی اختصاص ندارد که نماز میخوانند و در حال رکوع، زکات میدهند؛ بلکه حکم عمومی است که همه مؤمنان را دربرمیگیرد و همه وظیفه دارند یکدیگر را دوست داشته، به هم یاری رسانند.[۳۱] افزون بر آنچه گفته شد، بررسی موارد کاربرد این واژه در قرآن نشان میدهد که در بیشتر موارد، ولیّ به معنای سرپرست به کار رفته است.
ب. برخی با استناد به وحدت سیاق احتمال دادهاند که «ولیّ» در آیه مورد بحث، به معنای دوست و یاور باشد؛ چنانکه در آیه 51 مائده «یَأیُّهَا الّذینَ ءَامَنوا لاَ تَتّخِذوا الیَهودَ والنَّصاری أولِیاء» به معنای دوست و یاور است.[۳۲] این احتمال با توضیحاتی که در واژه «ولیّ» داده شد، غیر قابل قبول است؛ افزون بر اینکه انعقاد سیاق در آیه منتفی است؛ زیرا آیه ولایت، شأن نزول مستقلّی دارد؛ بنابراین از نظر محتوا و مضمون به آیه پیشین مربوط نیست. از سوی دیگر، شکّی نیست که تنظیم آیات به گونه موجود، با ترتیب آن از نظر نزول مغایر است و وحدت سیاق در صورتی است که بدانیم آیات با هم نازل شده است و بر فرض که سیاق هم منعقد باشد، در آیه پیش نیز محرز نیست که ولیّ به معنای دوست یا ناصر باشد؛ بلکه در آن آیه نیز میتواند معنای سرپرست و صاحب اختیار داشته باشد.
ج. برخی از اهل سنت خواستهاند «وهُم راکِعونَ» در این آیه را به معنای «وهُم خَاضِعونَ» بگیرند و نتیجه بگیرند که آیه در مقام وصف مؤمنان است که نماز اقامه میکنند و هنگام پرداخت زکات خاضعند.[۳۳] ابن کثیر میگوید: اگر رکوع به معنای خم شدن در نماز باشد، باید دفع زکات در حال رکوع از حالتهای دیگر برتر باشد و این در بین دانشمندان اهل فتوا شناخته شده نیست.[۳۴] در پاسخ این اشکال گفتهاند که رکوع در لغت به معنای انحنا و خم شدن و به صورت فروافتادن است و بدین لحاظ، خم شدن در نماز را رکوع میگویند[۳۵] و اگر در معنای دیگری مانند خضوع به کار رود، مَجاز است[۳۶] و به قرینه نیاز دارد و در آیات مورد بحث، نه تنها قرینهای موجود نیست، بلکه روایات شأن نزول، کاربرد رکوع در معنای لغویاش را تأیید میکند. چون علی علیه السلام که در حال رکوع به نیازمند زکات داده، ستایش شده است، وگرنه عنوان رکوع خصوصیتی ندارد.
د. از جمله اشکالات بر روایاتی که در شأن نزول این آیه وارد شده، این است که «الَّذینَ ءَامَنوا» به صورت جمع بیان شده و تطبیق آن بر فرد خلاف ظاهر است. فخر رازی میگوید: حمل لفظ جمع بر واحد، برای تعظیم روا است؛ اما مَجاز است و به دلیل نیاز دارد.[۳۷] زمخشری در پاسخ به این اشکال گفته: آمدن لفظ جمع در این مورد، برای تشویق دیگران است که همانند علی علیه السلام عمل کنند و بر احسان به فقیران و مسکینان حتی در بین نماز حریص باشند.[۳۸] برخی نیز گفتهاند: خداوند با آوردن لفظ جمع در اینجا این منقبت و کرامت امام علی علیه السلام را بزرگ شمرده است.[۳۹] علامه طباطبایی در پاسخ به این اشکال گفته است: در جایی که لفظ جمع گفته شود و در معنای مفرد به کار رود، استعمال لفظ مجازی است؛ ولی در موردی که لفظ جمع در معنای خودش به کار میرود، اما فقط بر یک مصداق تطبیق میشود، این کاربرد مجازی نخواهد بود.[۴۰] در ادبیات عرب نیز مکرر دیده میشود که از مفرد به لفظ جمع تعبیر شده است.[۴۱] از طرف دیگر، بر فرض بپذیریم که استعمال «الّذینَ ءَامَنوا» بر فرد مجازی است، احادیثی که در شأن نزول آیه وارد شده میتواند قرینه این کاربرد مجازی باشد. علاوه بر این، امام صادق عليه السلام فرمودند: منظور از «الّذینَ ءَامَنوا»، على عليه السلام و اولاد او تا روز قيامت هستند. پس هركس از اولاد او به جايگاه امامت رسيد با اين ويژگى مثل اوست، آنان در حال ركوع صدقه مىدهند.[۴۲] مرحوم فيض كاشانى در كتاب نوادر، حديثى را نقل مىكند كه بر اساس آن، ساير امامان معصوم نيز در حال نماز و ركوع به فقرا صدقه دادهاند، كه اين عمل با جمع بودن كلمات «يُقِيمُونَ، يُؤْتُونَ، راكِعُونَ» سازگارتر است.
ه. برخی گفتهاند: اگر ولیّ به معنای متصرّف در امور و امامت باشد، در حال نزول آیه این امر محقق نمیشود؛ چون علی بن ابی طالب علیه السلام در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله امام و متصرف در امور نبوده است.[۴۳] در پاسخ این اشکال گفتهاند: در تعبیرهای ادبی، بسیار دیده میشود که اسم یا عنوانی به افرادی گفته میشود که آن را بالقوه دارا هستند؛ به طور مثال، شخص کسی را «وصیّ» خود یا «قیّم» اطفال خویش قرار میدهد و در حالی که هنوز زنده است، بر آن کس عنوان وصی و قیّم صدق میکند. در قرآن نیز این گونه تعبیرها دیده میشود؛ از جمله حضرت زکریا از خداوند میخواهد: «...فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ...». سوره مریم/19، 5و6 در حالی که روشن است مقصود از «ولیّ» در اینجا سرپرستی برای بعد از مرگ منظور است.[۴۴] افزون بر اینکه بر اساس دلیلهای بسیاری، علی علیه السلام در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه وآله دارای ولایت بوده است؛ اما این سرپرستی عنوان خلافت داشته؛ یعنی در غیاب پیامبر، علی جانشین حضرت بود؛ چنان که هارون در حیات موسی علیه السلام خلیفه وی بود و بر اساس حدیث منزلت، تمام منزلتهای هارون نزد موسی برای علی علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه وآله ثابت است.[۴۵]
شایان ذکر است که:
الف. بر اساس منابع شیعه و سنی، امام علی علیه السلام ضمن احتجاجهای خود بر حقانیت خویش، به این آیه استناد کرده است. از جمله شیخ صدوق از عالمان شیعه در کتاب کمالالدین[۴۶] و ابراهیم بن محمد جوینی از عالمان سنی در کتاب فرائد السمطین[۴۷] استناد آن حضرت به «آیه ولایت» را نقل کردهاند؛ افزون بر این که خود حضرت نیز از جمله ناقلان این روایت به شمار میرود[۴۸] که خود به منزله استدلال به آیه است؛ از این رو، سخن برخی[۴۹] که مدّعی شدهاند حضرت علی بر امامت خود به آیه ولایت استدلال نکرده، بیپایه است.
ب. شنیدن صدای فقیر و کمک به او، توجه به خویشتن نیست و با توجه حضرت علی به خدا منافاتی ندارد؛ زیرا پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت دیگری است و توجه به آنچه در مسیر رضای خدا است، به طور کامل با روح عبادت سازگاری دارد.[۵۰]
ج. انفاق انگشتر در حال نماز، «فعل کثیر» به شمار نمیرود و فقیهان شیعه و سنّی، این گونه کارها را موجب بطلان نماز نمیدانند.[۵۱]
د. زکات در این آیه، زکات مستحبی است و زکات الزاماً بر زکات واجب اطلاق نمیشود؛ بلکه به واجب و مستحب قابل تقسیم است؛ مانند «صلوة» که به نماز واجب اختصاص ندارد و نماز مستحب را نیز دربرمیگیرد.[۵۲]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه امامت و ولایت
ادامه مطلب را ببينيد
امامت
امامت رهبری امت اسلامی پس از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم
امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است و امام، فرد یا چیزی است که به او اقتدا میشود. در کتاب های لغت برای امام مصادیقی برشمرده شده است که عبارتند از: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی میشود. [۳] [۴] [۵] [۶] [۷] [۸] [۹]
واژه امام در قرآن کریم کاربردهای گوناگونی دارد که به دو دسته بشری و غیر بشری تقسیم میشوند: کاربردهای غیر بشری امام عبارتند از: لوح محفوظ، [۱۰] راه آشکار [۱۱] و کتاب آسمانی حضرت موسی. [۱۲] کاربردهای بشری امام در قرآن دو گونه است: حق و باطل. مصادیق امام حق عبارتند از: پیامبران الهی، [۱۳] [۱۴] [۱۵] بندگان شایسته خداوند [۱۶] و مستضعفان. [۱۷] پیشوایان کفر و از آن جمله فرعون و دستیاران او مصادیق امام باطل در قرآن کریم میباشند [۱۸] [۱۹] در آیهای نیز امام به گونهای به کار رفته است که همه کاربردهای پیشین را شامل میشود: وَیَوْمَ نَدْعُو کُلّ أُناس بِإِمامِهِم.[۲۰] پیامبران الهی، کتابهای آسمانی، نامههای اعمال و هر کس که در دنیا از او پیروی شده است، وجوهی است که مفسران درباره مقصود از امام در آیه یاد شده گفتهاند. [۲۱]
مجموع تعریفهایی که متکلمان اسلامی برای امامت بیان کردهاند دو دسته است: تعریفهای عام که نبوت را نیز در برمیگیرد و تعریفهای خاصی که شامل نبوت نمیشود. عبارت: «الإمام الذی له الریاسة العامة فی الدین والدنیا جمیعاً [۲۲] امام کسی که دارای رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی است» و عبارتهای دیگری همانند آن تعریفهای عام امامت میباشد. [۲۳] [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷] در این تعریفها به خلافت یا نیابت از پیامبر اشاره نشده است، بدین جهت، نبوت را نیز شامل میشود، ولی دسته دوم، تعریفهایی است که قید خلافت یا نیابت از پیامبر در آنها آمده است و بدین جهت شامل نبوت نمیشود. دو نمونه از این تعریفها به قرار ذیل است: ۱.- الإمامة ریاسة عامة فی الدین و الدنیا لشخص من الأشخاص نیابة عن النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)؛ امامت، رهبری عمومی در امور دین و دنیا و برای فردی از افراد به عنوان نیابت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است». [۲۸] [۲۹] [۳۰] . ۲. –الإمامة خلافة الرسول فی إقامة الدین بحیث یجب اتباعه علی کافة الأمة؛ امامت عبارت است از جانشینی پیامبر در اجرای دین، به گونهای که پیروی از او بر همه مسلمانان واجب است». [۳۱] [۳۲] [۳۳]
امام خمینی نیز در بیان تعریف و حقیقت امامت به دو محور حکومت ظاهری و معنوی توجه داشته و امام را منصوب از ناحیه خداوند که دارای ولایت باطنی است میداند که متصدی قوه مجریه و حافظ نظام اسلام است. ایشان مقام امامت را رفیع و مهمتر از قرآن دانسته که بدون آن، قرآن بهطور کامل اجرا نمیشود و لغو و بیهودگی شریعت لازم میآید.[۳۵] [۳۶] حضرت امام، امامت را یک اصل الهی برخاسته از متن دین برای راهبری جامعه میداند که بدون آن سعادت جامعه تحقق نمییابد و این اصل از اصول مذهب به شمار میآید.[۳۷] [۳۸] به اعتقاد امام، مقام امامت صرفاً یک مقام اعتباری نیست بلکه یک منصب حقیقی الهی است که پیامبر از طرف خداوند مامور به نصب، جعل و تصریح آن بوده است.[۳۹] [۴۰] از آنجا که امامت دو جنبه ظاهری و باطنی دارد که جنبه ظاهری آن تشکیل حکومت و جنبه باطنی آن، به ولایت تعبیر میشود که صاحب این مقام باطنی، انسان کامل و حجت واقعی خدا بر روی زمین است[۴۱] و کسی شایسته این مقام است که بتواند وحدت و کثرت را با هم جمع کند. داشتن این مقام معنوی، سبب نصب امام در مقام ظاهری و حکومت است که نتیجه آن تشکیل حکومت و عدالت واقعی در جامعه خواهد بود، به نحوی که مورد رضایت خداوند است.[۴۲] [۴۳] به باور امام خمینی، امام نگهبان دین و حافظ نظام اسلامی و حافظ وحدت مسلمانان است که تنها با وجود او احکام دین و اجرای آنها استمرار مییابد. بنابراین امام تداوم نبوت برای اجرای احکام الهی و نبود امام سبب از بین رفتن دین و تغییر و دگرگونی در آن است.[۴۴] [۴۵]
رهبری امت اسلامی پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هم خلافت نامیده میشود و هم امامت؛ چنان که کسی که عهده دار این مقام میشود هم خلیفه نام دارد و هم امام. از آن جهت که مردم باید از او پیروی کنند و او پیشوای آنان است، امام نامیده میشود، و از آن جهت که رهبری او به عنوان جانشینی از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، خلیفه نام دارد. بر این اساس، امام در شریعت اسلامی خلیفة الرسول است. در اینکه آیا میتوان او را خلیفة الهد نیز نامید دو قول است، برخی آن را جایز دانسته و برخی دیگر آن را مجاز نشمردهاند. [۴۶] در روایات اهل بیت (علیهمالسلام) از امامت به عنوان خلافة الهش وخلافة الرسول یاد شده است: «الإمامة خلافة الله وخلافة الرسول». [۴۷]
از مطالب پیشین به دست آمد که تعریف امامت به رهبری امت اسلامی در امور دینی و دنیوی آنان به عنوان جانشین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مورد قبول همه فرق اسلامی است. [۴۸] [۴۹] متکلمان اهل سنت در پاسخ این اشکال که با گزینش امام توسط مردم چگونه او جانشین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد؟ گفتهاند: جانشین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم امکان پذیر است، و انتخاب مردم از گونه دوم خواهد بود. [۵۰]
به عبارت دیگر، بیعت و انتخاب مردم در تعیین امام موضوعیت ندارد، بلکه جنبه طریقی دارد، مانند طریقیت قیاس و اجماع در دلالت بر احکام شرعی. [۵۱]
مسئله امامت در تفکر اسلامی جایگاه بسیار بالایی دارد. قرآن کریم امامت را برتر از نبوت دانسته است، زیرا درباره ابراهیم خلیل، یادآور شده است که او پس از آنکه دارای مقام نبوت بود، مورد آزمونهای ویژهای قرار گرفت و آن گاه مقام امامت به او اعطا گردید. [۵۷] در روایات اهل بیت (علیهمالسلام) بر این مطلب تصریح و تأکید شده است. [۵۸] [۵۹] [۶۰] [۶۱] [۶۲]
از احادیثی که در شأن نزول آیه «إکمال دین» [۶۳] روایت شده است نیز جایگاه بالای امامت به دست میآید. مطابق این روایات، آیه مزبور ناظر به واقعه غدیر خم است که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به فرمان خداوند، علی علیهالسلام را به عنوان پیشوای امت اسلامی پس از خود معرفی کرد [۶۴] [۶۵] بر این اساس، امامت آموزهای اسلامی است که دین اسلام با آن به کمال مطلوب خود رسیده است؛ چنان که آیه «تبلیغ» [۶۶] نیز بیانگر این مطلب است، زیرا مطابق این آیه و با توجه به روایات شأن نزول آن، امامت علی علیهالسلام از چنان جایگاهی برخوردار بوده است که اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن را ابلاغ نمیکرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده است. [۶۷] [۶۸]
جایگاه امامت در مفاد آیه۷۱سوره اسراء
یَوْمَ نَدْعُو کُلّ أُناس بإِمامِهِمْ [۶۹] این است که روز قیامت هر گروه و جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار میگیرند؛ چنان که در حدیثی که شیعه و اهل سنت از امام رضا علیهالسلام روایت کردهاند، آمده است که روز قیامت هرگروهی را با نام کتاب آسمانی و سنت پیامبر و امام زمان آنها فرا میخوانند [۷۰] از آیه و حدیث یاد شده نیز میتوان به اهمیت مسئله امامت پی برد.
جایگاه امامت در کلام امیر المومنان
امیرالمؤمنان علیهالسلام فرموده است: امامان، رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر اینکه آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر اینکه آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند [۷۱] ابن ابی الحدید این سخن امام را ناظر به آیه پیشین [۷۲] دانسته و گفته است حدیث: «من مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة» نیز بیانگر همین مطلب است. بر این اساس، امامان در قیامت پیروان خود را میشناسند هر چند در دنیا آنان را ندیده باشند. [۷۳] در احادیث متعددی از امامان اهل بیت علیهمالسلام روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار میروند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنها میباشد. [۷۴]
جایگاه ویژه امامت از منظر تاریخی
اگر از منظر تاریخی نیز به امامت بنگریم جایگاه ویژه آن نزد مسلمانان آشکار میگردد. پس از پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مهمترین و حساسترین مسئلهای که مورد بحث و گفت وگوی مسلمانان قرار گرفت، امامت بود. هیچ یک از آموزههای دینی، در هیچ زمانی مانند امامت مورد بحث و نزاع واقع نشده است. [۷۵] از دیدگاه شیعه امامت از اصول عقاید اسلامی است، ولی معتزله و اشاعره و دیگر مذاهب اسلامی آن را از فروع دین میدانند. بر این اساس، شیعه برای امامت جایگاه برجستهتری در مقایسه با اهل سنت قائل است، ولی همان گونه که اشاره شد از دیدگاه اهل سنت نیز امامت مسئلهای مهم و برجسته است، زیرا از فروع دین بودن یک مسئله با مهم بودن آن منافات ندارد.
می توان گفت وجوب امامت مورد اجماع مسلمانان است، زیرا دیدگاه مخالف در این باره شاذّ بوده و قابل اعتنا نیست، اما درباره اینکه وجوب امامت عقلی است یا نقلی، و واجب علی الله است یا واجب علی الناس، دیدگاهها مختلف است. شیعه امامیه امامت را واجب علی الله میداند؛ از نظر آنان امامت از مصادیق لطف الهی است و لطف بر خداوند واجب است [۷۶] یعنی مقتضای حکمت خداوند است. کسی آن را بر خدا واجب نکرده است، بلکه خداوند به مقتضای حکمت خود آن را بر خود واجب کرده است؛ چنان که خداوند هدایت را بر خود واجب میداند: إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی [۷۷] . گروهی از زیدیه و کیسانیه نیز درباره امامت طرفدار «وجوب علی الهی» بودهاند. [۷۸] معتزله، اشاعره، ماتریدیه، اباضیه و گروهی از زیدیه امامت را واجب علی الناس دانستهاند. عدهای از معتزله وجوب امامت را عقلی و دیگران وجوب آن را نقلی شمردهاند. [۷۹] [۸۰] [۸۱] [۸۲] [۸۳]
استدلال به آیه اولی الامر بر وجوب امامت
یکی از دلایل وجوب امامت آیه اولی الأمر [۹۲] است، زیرا این آیه اطاعت از اولی الأمر را بر مؤمنان واجب کرده است، و وجوب اطاعت از اولی الأمر بدون تحقق آن امکان پذیر نیست، بر این اساس وجود امام واجب خواهد بود [۹۳] [۹۴]
استدلال به حدیث من مات بر وجوب امامت
دلیل دیگر بر وجوب امامت، حدیث «من مات» است، زیرا مطابق این حدیث هر کس بدون شناخت امام زمان خود از دنیا برود، به مرگ جاهلیت مرده است: «من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة» [۹۵] [۹۶] [۹۷] [۹۸] [۹۹] [۱۰۰] عدهای از متکلمان اسلامی حدیث مزبور را دلیل وجوب امامت دانستهاند، زیرا مطابق این حدیث، معرفت امام در هر زمانی یک تکلیف شرعی است، لازمه آن این است که هیچ گاه زمان از امام خالی نباشد. [۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳] [۱۰۴]
عدهای از متکلمان، سیره مسلمانان را دلیل وجوب امامت شمردهاند، زیرا از سیره مسلمانان روشن میشود که آنان وجوب امامت را امری مسلم و تردید ناپذیر تلقی کردهاند. اختلاف آنان مربوط به مصداق امامت بوده است، نه اصل امامت [۱۰۵] [۱۰۶] [۱۰۷] [۱۰۸] ابوعلی و ابوهاشم جبایی و برخی دیگر به اجماع صحابه بر وجوب امامت استدلال کردهاند. [۱۰۹]
لزوم اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی دلیل وجوب امامت
برخی از متکلمان به لزوم اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی بر وجوب امامت استدلال کردهاند، زیرا تحقق این امور که مطلوب شارع است، بدون امام امکان پذیر نیست. [۱۱۰] [۱۱۱] [۱۱۲] [۱۱۳] . وجوب دفع ضررهای بزرگ از دیگر دلایل متکلمان بر وجوب امامت است، زیرا بدیهی است که اگر در جامعه رهبری دانا و توانا وجود داشته باشد زمینههای رشد و صلاح مردم فراهم خواهد بود و اگر وجود نداشته باشد، عکس آن رخ خواهد داد، و در نتیجه، از نبود امام زیان بزرگی به جامعه وارد میشود، و دفع چنین زیانهایی در شریعت واجب است. بنابراین، وجود امام واجب خواهد بود. [۱۱۴]
استدلال پیشین، عقلی بوده و به قاعده لطف باز میگردد، که یکی از براهین مهم وجوب امامت از دیدگاه متکلمان امامیه است. آنان امامت را از مصادیق روشن قاعده لطف میدانند، از آنجا که لطف به مقتضای حکمت خداوند، واجب است، امامت نیز واجب خواهد بود. سید مرتضی در تبیین لطف بودن امامت گفته است: «ما امامت را به دو شرط واجب میدانیم: یکی اینکه تکالیف عقلی وجود داشته باشد، و دیگری اینکه مکلّفان معصوم نباشند، دلیل وجوب امامت با توجه به دو شرط مزبور این است که هر عاقل آشنا با عرف و سیره عقلای بشر میداند که هرگاه در جامعهای رهبری با کفایت و تدبیر وجود داشته باشد که از ستمگری و پلیدی جلوگیری و از عدالت و ارزشهای انسانی دفاع کند، شرایط اجتماعی برای بسط فضایل و ارزشها فراهمتر خواهد بود و این، چیزی جز لطف نیست، زیرا لطف آن است که با توجه به آن، مکلفان به طاعت و فضیلت روی میآورند و از پلیدی و تباهی دوری میگزینند. بنابراین، امامت در حق مکلفان، لطف است. [۱۱۵] . ابن میثم بحرانی برهان لطف امامت را با توجه به تکالیف شرعی تقریر کرده و گفته است: «نصب امام لطفی است از خداوند در انجام دادن تکالیف شرعی و فعل لطف به مقتضای حکمت الهی واجب است، پس نصب امام از جانب خداوند واجب است. [۱۱۶] . عدهای از متکلمان شیعه، لطف امامت را مقتضای تکالیف الهی دانستهاند و از عقلی یا شرعی بودن تکلیف سخن نگفتهاند. [۱۱۷] [۱۱۸] [۱۱۹] [۱۲۰]
بحث گسترده درباره فلسفه امامت در مدخل «اغراض امامت» انجام گرفته است. در این جا این مطلب را یادآور میشویم که در روایات از امامت، به عنوان فلسفه یا غایت خلقت تعبیر شده است؛ به گونهای که اگر لحظهای زمین از امام خالی باشد، بر اهلش خشم خواهد نمود و آنان را در کام خود فرو خواهد برد: «لو بقیت الأرض بغیر إمام لساخت». [۱۲۹] از این روایت و نظایر آن به دست میآید که سرنوشت زندگی انسان و سایر جانداران در زمین به وجود امام بستگی دارد؛ یعنی از زمانی که در زمین حیات وجود داشته، امام نیز بوده است و تا هنگامی که زندگی جریان دارد، امام نیز وجود خواهد داشت. بر این اساس، امام در نظام خلقت نقش علیت دارد. علیت امام در نظام طبیعت و در سطحی فراتر در نظام خلقت، به دو گونه فاعلی و غایی امکان پذیر است؛ یعنی وجود امام در سلسله علل فاعلی و غایی جهان قرار دارد، هر چند علة العلل در هر دو سلسله خداوند متعال است. بدین جهت است که درباره امام عصر عج آمده است: «الّذی ببقائه بقیت الدنیا وبیمنه رزق الوری وبوجوده ثبتت الأرض والسماء دعای عدیله؛ بقای دنیا به بقای امام عصر (عج) است، و به یُمن و برکت او موجودات روزی داده میشوند و به واسطه وجود او زمین و آسمان پابرجاست».
صدرالمتألهین در شرح این گونه احادیث گفته است: «خداوند سبحان موجودات را با تفاوت درجات و مراتبی که از نظر برتری و پست تری دارند آفرید. پایین ترین مرتبه موجودات مواد عنصری زمین است که دورترین فاصله را از لطافت وجودی دارد، اما قابلیت تحول و تکامل وجودی را دارد. اراده حکیمانه خداوند اقتضا کرده است که این مواد عنصری، مسیر تکامل را طی کرده و به غایات وجودی خود مرتبه بالاتر وجود برسند. بر این اساس، در مسیر تکامل موجودات که از طریق علت غایی تحقق مییابد هر موجودی که مرتبه بالاتر دارد علت غایی موجود پایینتر است. بدین ترتیب، زمین را برای گیاه آفرید و گیاه را برای حیوان و حیوان را برای انسان، و از آنجا که در میان افراد انسان نیز مراتب کمال و نقص وجود دارد، کامل ترین انسان را غایت وجود انسانهای دیگر قرار داد که در حقیقت غایت همه موجوداتی است که در مرتبه پایین تر از انسان قرار دارند. او همان انسان کامل است که در مرتبه امامت است، او جانشین خداوند در زمین است و چون وجود چیزی بدون غایت آن محال است، وجود جهان بدون وجود امام ناممکن خواهد بود. [۱۳۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه امامت و ولایت
ادامه مطلب را ببينيد
صفات امام یا شرایط امامت یکی از مهمترین مباحث امامت است. متکلمان اسلامی فهرستهای متفاوتی از صفات امامت ارائه کردهاند.
در میان متکلمان شیعه، جامع ترین فهرست صفات و شرایط امام توسط خواجه نصیرالدین طوسی در «رساله امامت» تنظیم و ارائه شده است. وی صفات هشت گانهای را به عنوان صفات لازم امام یادآور شده است که عبارتند از: عصمت، علم به احکام شریعت و روش سیاست و مدیریت، شجاعت، افضلیت در صفات کمال، پیراسته بودن از عیوب نفرت آور جسمی، روحی و نَسَبی، مقربترین افراد بودن در پیشگاه خداوند و در استحقاق پاداشهای اخروی، توانایی برآوردن معجزه برای اثبات امامت خود در مواقع لزوم و یگانه بودن در منصب امامت. [۱۳۲] در اینکه امام باید مسلمان، عاقل، آزاد و مرد بوده و از بلوغ و رشد فکری برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد و به طرح بحث کلامی درباره آنها نیازی نیست. ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژهای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه متکلمان قرار گرفتهاند، عبارتند از: عصمت، افضلیت، علم، قریشی بودن، عدالت و پارسایی، کاردانی و کفایت در تدبیر امور. سه صفت نخست در مدخل های مخصوص خود مطرح خواهد شد. در این جا دیدگاه متکلمان درباره صفات دیگر را بازگو میکنیم.
مذاهب کلامی درباره این صفت اتفاق نظر ندارند. از نظر شیعه امامیه عدالت و پارسایی از شرایط لازم امامت است، زیرا اگر امام عادل نباشد یا تسلیم ظلم میشود که از رذایل اخلاقی و مخالف با عصمت است یا به دیگران ستم خواهد کرد که از گناهان کبیره و با عصمت مخالفت دارد. [۱۴۵] شیعه اسماعیلیه و زیدیه نیز عدالت و پارسایی را از صفات لازم امام دانستهاند. [۱۴۶] [۱۴۷] معتزله نیز عدالت و پاکدامنی را از صفات امام شناختهاند. [۱۴۸] از نظر اباضیه نیز عدالت از شرایط لازم امامت است. [۱۴۹] دیدگاه مشهور اشاعره نیز لزوم عدالت وپارسایی در باب امامت است [۱۵۰] [۱۵۱] اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛. [۱۵۲] حشویه و ظاهرگرایان اهل حدیث عدالت را در امامت شرط ندانستهاند. به اعتقاد آنان اگر فردی از طریق قهر و غلبه زمام امر حکومت را در دست گیرد هر چند جائر و ستمکار باشد امامتش اثبات خواهد گردید. [۱۵۳] آنچه این سخن را تأیید میکند سخن احمد بن حنبل است که گفته است اطاعت از امام اگر چه تبهکار باشد، واجب است. [۱۵۴] از نظر اکثر اهل حدیث، امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود خلع نمیشود و قیام علیه او روا نیست، فقط باید او را موعظه کرد و از اطاعت وی در معاصی خداوند سرباز زد. [۱۵۵] با اینکه ماتریدیه در کلام، روشی عقلی دارند، ابوحفص ماتریدی در این مسئله با اهل حدیث و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: «امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود عزل نمیشود. [۱۵۶]
پیشوای جامعه اسلامی باید از دو گونه معرفت برخوردار باشد: یکی شناخت معارف و احکام اسلامی و دیگری معرفت به مصالح و مفاسد امور و شئون مربوط به مدیریت جامعه، که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد میشود. متکلمان اسلامی در لزوم معرفت و کفایت در امامت اختلافی ندارند، ولی در گستره و چگونگی آن، دیدگاههای متفاوتی اظهار کردهاند. شیعه امامیه علم و کفایت در امامت را در عالیترین سطح لازم دانسته است. [۱۶۴] [۱۶۵] [۱۶۶] [۱۶۷] [۱۶۸]
یکی از مباحث کلی امامت، بحث درباره راه تعیین امام است. این بحث بر این پایه استوار است که داشتن صلاحیت برای امامت برای تحقق و تعین یافتن امامت در فردی خاص کافی نیست، بلکه تحقق و تعیین امامت در او نیازمند عامل دیگری است که متکلمان آن را «راه ثبوت امامت» یا «راه تعیین امام» نامیدهاند. [۱۷۵] [۱۷۶]
ثابت شدن تعیین امام در فردی خاص با نص شرعی
در اینکه تعیین امامت در فردی خاص با نص شرعی ثابت میشود، اختلافی وجود ندارد
تفاوت دیدگاهها در وجود بر نص در امامت
ولی در اینکه آیا نص در امامت وجود دارد یا نه، دیدگاهها متفاوت است. مذاهب شیعی در وجود نص درباره علی بن ابی طالب و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام اتفاق نظر دارند؛ چنان که شیعه امامیه معتقد است بر دیگر امامان اهل بیت که همگی از نسل امام حسین علیهالسلام می باشند نیز نص وجود دارد، اما شیعیان زیدی بر دیگر امامان مورد قبول خود معتقد به نص نیستند، آنان معتقدند امامت به فرزندان فاطمه زهرا (علیهاالسلام) اختصاص دارد. هر یک از آنان که شجاع، عالم و زاهد باشد شایستگی امامت را دارد، ولی تعیین امامت در فردی خاص در گرو آن است که علیه ظالمان قیام کند و مردم را به امامت خود دعوت نماید.[۱۷۷] کیسانیه فرقهای از شیعه که پس از امام حسین (علیهالسلام) به امامت محمد بن حنفیه، فرزند دیگر علی علیهالسلام معتقد شدند و چون رهبر آنان، مختار بن ابی عبیده ثقفی در آغاز کیسان نامیده میشد، به کیسانیه شهرت یافتند راه تعیین امام را نص دانسته و معتقدند نص در امامت پس از سه امام نخست [۱۷۸] علیهمالسلام در مورد محمد حنفیه وارد شده است.
آنان بر این عقیده، دلایلی آوردهاند که شیخ مفید آنها را نقد کرده است. [۱۷۹] شیعه امامیه چنانکه اشاره شد معتقد است یگانه راه معتبر برای تعیین امام، نص است، زیرا به اعتقاد آنان در امام شرایطی چون عصمت و افضلیت معتبر است که راه فهم آنها منحصر در نص است. البته، معجزه نیز نقش نص را ایفا میکند و به عبارت دیگر نص فعلی است، زیرا اعطای معجزه به کسی که مدعی امامت است تأیید عملی اوست؛ چنان که نص تأیید قولی او میباشد. [۱۸۹] [۱۹۰] [۱۹۱] [۱۹۲] [۱۹۳] سیره پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز اقتضا میکند که پیشوای مسلمانان پس از خود را تعیین کرده باشد، زیرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بسیار حساس و نگران بود، او برای سعادتمندی آنان از بیان ساده ترین مسائل دریغ نمیورزیدند، چگونه ممکن است درباره جانشین خود که مهم ترین تأثیر را در سرنوشت مسلمانان داشت هیچ گونه اقدامی نکرده و فرد یا افراد شایستهای را برای این مهم تعیین نکرده باشد. [۱۹۴]
کتابشناسی
درباره ولایت آثار متعددی اعم از کتاب و مقاله منتشر شده است. برخی از کتابها از این قرار است:
آیات ولایت در قرآن، ناصر مکارم شیرازی. این کتاب متن پیاده شده سخنرانیهای آیت الله مکارم در ماه رمضان سال ۱۳۷۹ش با عنوان ««آیات ولایت مولى امیرمؤمنان(ع)» است. آیات ولایت در این کتاب در سه دسته و سه فصل تفسیر شده است: آیات خلافت و زعامت مسلمین، آیات فضائل اهل بیت(ع) و آیات فضائل مخصوص حضرت علی(ع).[۱۰۲]
شمیم ولایت در آثار آیت الله جوادی آملی، به اهتمام سید محمود صادقی. این کتاب در دو بخش با عنوان اثبات ولایت و اوصاف ولایت سامان یافته است. در بخش نخست مسائل مربوط به اصل ولایت و در بخش دوم ولایت امام علی(ع) مورد بحث قرار گرفته است. شمیم ولایت در سال ۱۳۸۲ش برای نخستین بار از سوی مرکز نشر اسراء چاپ و منتشر شد.[۱۰۳]
ولایت در عرفان، حسین روحانینژاد، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
معناشناسی ولایت، احمدرضا اخوت، تهران، قرآن و اهل بیت نبوت، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
ولایت و امامت: پژوهشی از منظر قرآن، محمد اسعدی، زیر نظر محسن اراکی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
ولایت و عبادات: نقش ایمان به ولایت اهل بیت(ع) در صحت عبادات، حسین سالاروندیانگروسی، انتشارات تمدن نوین اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ش.
حقیقت دین و عصاره ایمان: تبیین جایگاه ولایت و ولایتمداری از دیدگاه شیعه، عبدالله ابراهیمزاده آملی، قم، زمزم هدایت.
جستارهای وابسته
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه امامت و ولایت
ادامه مطلب را ببينيد
مراسم سالگرد رحلت امام خمینی / 14 خرداد
1404/03/14 صوت - پادپخش «خط دیدار» مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1404/03/14 صوت - سخنرانی در مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1404/03/14 فيلم - سخنرانی در مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1404/03/14 فيلم - سخنرانی در مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1404/03/14 عکس - سخنرانی در مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1404/03/14 خبر - حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1404/03/14 فيلم - روایت اول | مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1404/03/14 عکس پوستری - سخننگاشت | مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1403/03/14 بيانات - بیانات در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1403/03/14 خبر - حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1403/03/14 عکس - سخنرانی در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1403/03/14 فيلم - سخنرانی در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1403/03/14 صوت - سخنرانی در مراسم سی و پنجمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1402/03/17 حاشیه دیدار - قصه این است «ایمان و امید»
1402/03/15 عکس پوستری - سخننگاشت | حضور و سخنرانی در مراسم سی و چهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1402/03/14 بيانات - بیانات در مراسم سیوچهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1402/03/14 نقشه راه - نمودار | بیانات در مراسم سیوچهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1401/03/30 فيلم - نماهنگ | نشان وفاداری مردم
1401/03/24 فيلم - گزارش خبری | خمینی عظیم
1401/03/22 عکس پوستری - خوابهای آشفته
1401/03/16 روزنگار - دیدارنگار ۱۰۱ | نه شرقی ، نه غربی
1401/03/15 صوت - کلیپ صوتی | خمینی عظیم؛ رهبر نهضت مردم
1401/03/15 گزيده بيانات - به رسم آیهها | قیام لله؛ زیربنای مکتب امام
1401/03/14 نقشه راه - نمودار | بیانات در مراسم سیوسومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1401/03/14 بيانات - بیانات در مراسم سیوسومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1401/03/14 فيلم - حضور و سخنرانی در مراسم سیوسومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1401/03/14 صوت - حضور و سخنرانی در مراسم سیوسومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1401/03/14 عکس - حضور و سخنرانی در مراسم سیوسومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1401/03/14 عکس پوستری - اطلاعنگاشت | «جنگ روانیِ دشمن» را افشا کنید
1401/03/14 عکس پوستری - سخننگاشت | حضور و سخنرانی در مراسم سیوسومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1401/03/14 خبر - حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم سیوسومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1401/03/14 فيلم - نماهنگ | جمهوری اسلامی، ابتکار ماندگار امام
1400/03/14 فيلم - سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سیودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1400/03/14 عکس - سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سیودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1400/03/14 خبر - سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب به مناسبت سیودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1398/03/26 عکس پوستری - اطلاعنگاشت | آیات مقاومت
1398/03/20 فيلم - نماهنگ | نماد جاذبه امام
1398/03/18 فيلم - نماهنگ | میراث امام
1398/03/17 فيلم - نماهنگ | چگونه مواجه شویم؟
1398/03/15 صوت - کلیپ صوتی | آمریکا نزدیک نیاید
1398/03/14 فيلم - حضور و سخنرانی در مراسم سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1398/03/14 عکس - حضور و سخنرانی در مراسم سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1398/03/14 عکس پوستری - سخننگاشت | حضور و سخنرانی در مراسم سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1398/03/14 صوت - حضور و سخنرانی در مراسم سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1398/03/14 خبر - حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1398/03/14 صوت - کلیپ صوتی | دعای همیشگی مؤمنان
1398/03/14 بيانات - بیانات در مراسم سیامین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1397/11/21 فيلم - ذرهبین ۷ | سند آمریکایی، تحلیل انگلیسی
1397/10/08 عکس پوستری - آتش فتنه تغلّب
1397/03/25 فيلم - ذرهبین ۱ | سه برنامه آمریکا برای ایران چیست؟
1397/03/21 ديگران - يادداشت - «جنگ؛ تهدید نامعتبر»
1397/03/18 فيلم - نماهنگ | آرزوهای امام
1397/03/17 فيلم - نماهنگ | پیرو شبیه پیشوا
1397/03/15 فيلم - نماهنگ | از همین فردا
1397/03/14 گزيده بيانات - جدول | شباهتهای امام خمینی به امیرالمؤمنین علیهالسلام
1397/03/14 گزيده بيانات - جدول | الگوی رفتاری امام خمینی در برابر دشمن
1397/03/14 گزيده بيانات - بیانات رهبر انقلاب خطاب به جوانان غیور عرب
1397/03/14 خبر - حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1397/03/14 نقشه راه - نمودار | بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1397/03/14 بيانات - بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1397/03/14 صوت - بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1397/03/14 عکس پوستری - سخننگاشت | مراسم بیست و نهمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1397/03/14 عکس - حضور و سخنرانی در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1397/03/14 فيلم - بیانات در مراسم بیست و نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1397/01/12 فيلم - نماهنگ | پدر امت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: آرشــیــو بــیــانــات رهـــبـری
ادامه مطلب را ببينيد
1396/05/18 فيلم - نماهنگ | تسلیم هیچ زورگویی نشوید
1396/04/14 عکس پوستری - باید از مسئولان صدای واحد شنیده شود
1396/04/07 خط حزب الله - خط حزبالله ۸۸ | سه دیدار مهم
1396/04/04 عکس پوستری - امام میراث فرهنگی نیست
1396/03/30 فيلم - نماهنگ | هزینههای سازش
1396/03/24 صوت - دهه ۶۰؛ دهه مظلوم
1396/03/24 عکس پوستری - اطلاعنگاشت | دهه ۶۰؛ دهه مظلوم
1396/03/14 عکس - مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1396/03/14 گزيده بيانات - جدول | جذابیتهای شخصیت و اصول امام خمینی (رحمهالله)
1396/03/14 عکس پوستری - سخننگاشت | بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1396/03/14 فيلم - بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1396/03/14 صوت - بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1396/03/14 خبر - حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم بیست و هشتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1396/03/14 نقشه راه - نمودار، بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1396/03/14 بيانات - بیانات در مراسم بیست و هشتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله)
1395/12/29 عکس پوستری - امام پابرهنگان
1395/12/29 عکس پوستری - امام مستضعفان
1395/03/20 فيلم - نماهنگ | نگاهی به مراسم سالروز رحلت حضرت امام خمینی رحمهالله
1395/03/15 عکس پوستری - جعل سند انگلیسی بر پایه مدارک آمریکایی
1395/03/14 مرور سریع - جدول | مرور سریع بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی رحمهالله
1395/03/14 بيانات - بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1395/03/14 گزيده بيانات - پنج شاخص انقلابیگری، انقلابی بودن و انقلابی ماندن
1395/03/14 فيلم - مراسم بیست و هفتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی(ره)
1395/03/14 عکس پوستری - سخننگاشت | بیانات در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1395/03/14 صوت - مراسم بیست و هفتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی(ره)
1395/03/14 عکس پوستری - سخننگاشت | شاخصهای انقلابیگری
1395/03/14 عکس - مراسم بیست و هفتمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی(ره)
1395/03/14 خبر - حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1395/03/12 خبر - مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی و قیام پانزده خرداد در قم برگزار میشود
1394/04/17 فيلم - هیچ حادثهای ما را از فلسطین جدا نخواهد کرد
1394/03/14 بيانات - بیانات در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1394/03/14 مرور سریع - جدول | مرور سریع بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی
1394/03/14 فيلم - مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی
1394/03/14 گزيده بيانات - جدول | هفت اصل از مهمترین اصول اندیشه امام خمینی رحمهالله
1394/03/14 عکس - حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی
1394/03/14 صوت - مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی
1394/03/14 خبر - حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم بیست و ششمین سالگرد رحلت امام خمینی
1394/03/14 نقشه راه - نمودار | بیانات در سالروز رحلت حضرت امام خمینی؛ تحریف شخصیت امام
1393/09/05 پرونده - «مسلح شدن کرانه باختری»
1393/03/20 حاشیه دیدار - این راه ادامه دارد
1393/03/14 بيانات - بیانات در مراسم بیست و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1393/03/14 فيلم - مراسم بیست و پنجمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی
1393/03/14 نقشه راه - نمودار | بیانات در مراسم بیست و پنجمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره)
1393/03/14 خبر - حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم بیست و پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی
1393/03/14 صوت - مراسم بیست و پنجمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی
1393/03/14 عکس - مراسم بیست و پنجمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی
1393/03/14 گزيده بيانات - مهمترین محورهای بیانات رهبر انقلاب در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی رحمهالله
1392/03/14 روزنگار - روزنگار ۲۹ | بیانات در حرم امام خمینی رحمهالله
1392/03/14 نقشه راه - نمودار | بیانات در حرم امام خمینی: باورها و نقشه راه امام خمینی، انتخابات ریاست جمهوری
1392/03/14 صوت - مرور صوتی | مراسم سالروز رحلت امام خمینی
1392/03/14 مرور سریع - جدول | مرور سریع بیانات در مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی
1392/03/14 خاطرات - از ایران وابسته تا ایران سرافراز
1392/03/14 خاطرات - امام «ما میتوانیم» را به مردم منتقل کرد
1392/03/14 بيانات - بیانات در مراسم بیست و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1392/03/14 فيلم - مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی
1392/03/14 عکس - مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی
1392/03/14 خبر - برگزاری مراسم بیستوچهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی با سخنرانی رهبر انقلاب
1392/03/14 صوت - مراسم بیست و چهارمین سالروز رحلت حضرت امام خمینی
1392/03/12 خبر - برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی از سوی رهبر انقلاب در قم
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: آرشــیــو بــیــانــات رهـــبـری
ادامه مطلب را ببينيد
1391/03/14 نقشه راه - مروری بر بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله)
1391/03/14 بيانات - بیانات در مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1391/03/14 عکس - حضور و سخنرانی در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
1391/03/14 فيلم - مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
1391/03/14 خبر - حضور و سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم گرامیداشت بیستوسومین سالگرد رحلت امام خمینی رضواناللهعلیه
1391/03/14 صوت - مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
1390/03/15 حاشیه دیدار - «گواهی از صمیم قلب»
1390/03/14 خبر - مراسم بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
1390/03/14 بيانات - بیانات در مراسم بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1390/03/14 صوت - بیانات در مراسم بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
1390/03/14 عکس - مراسم بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
1390/03/14 نقشه راه - مروری بر بیانات در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)
1390/03/14 خبر - مروری اجمالی بر سخنان رهبر انقلاب در حرم امام خمینی(ره)
1389/03/14 بيانات - خطبههای نمازجمعه در بیست و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1389/03/14 عکس - نماز جمعه تهران در حرم امام (ره) / 4
1389/03/14 عکس - نماز جمعه تهران در حرم امام (ره) / 3
1389/03/14 نقشه راه - نماز جمعه 14 خرداد / شاخصهای خط امام
1389/03/14 عکس - نماز جمعه تهران در حرم امام (ره) / 2
1389/03/14 عکس - نماز جمعه تهران در حرم امام (ره) / 1
1389/03/14 خبر - مراسم بیست و یکمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
1389/03/14 فيلم - خطبه های نماز جمعه در حرم امام خمینی(ره)
1389/03/14 صوت - خطبههای نماز جمعه در حرم امام خمینی(ره)
1389/03/14 خاطرات - مردمسالاری بدون یک روز تأخیر
1389/03/08 خبر - اقامه نماز جمعه تهران به امامت حضرت آیتالله خامنهای
1388/03/14 بيانات - بیانات در مراسم بیستمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1388/03/14 خبر - برگزاری مراسم بیستمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب
1388/03/14 نقشه راه - نمودار | بیانات در بیستمین سالگرد رحلت امام(ره): دستاوردهای نهضت امام، انتخابات ریاست جمهوری
1388/03/11 خبر - دیدار اعضای ستاد برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) با رهبر انقلاب
1387/03/14 صوت - بیانات در مراسم نوزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره)
1387/03/14 خبر - برگزاری مراسم نوزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) با حضور رهبر انقلاب
1387/03/14 بيانات - بیانات در مراسم نوزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1386/03/14 بيانات - بیانات در مراسم هجدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1386/03/14 خبر - برگزاری مراسم سالگرد ارتحال بنیانگذار انقلاب(ره) با حضور رهبر انقلاب
1386/03/14 فيلم - مراسم هجدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
1386/03/13 صوت - مراسم هجدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
1385/03/14 صوت - بیانات در مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
1385/03/14 خبر - برگزاری مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) با حضور رهبر انقلاب
1385/03/14 بيانات - بیانات در مراسم هفدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1385/03/14 فيلم - مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
1384/03/14 صوت - بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)
1384/03/14 خبر - برگزاری مراسم بزرگداشت شانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) با حضور رهبر انقلاب
1384/03/14 بيانات - بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1384/03/14 فيلم - مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)
1383/03/14 بيانات - بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1383/03/14 صوت - بیانات در مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)
1383/03/14 خبر - برگزاری مراسم پانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب
1382/03/14 بيانات - بیانات در مراسم چهاردهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1382/03/14 عکس پوستری - سخننگاشت | بیانات در مراسم چهاردهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1382/03/14 خبر - برگزاری مراسم چهاردهمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب
1382/03/14 صوت - بیانات در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
1381/03/14 بيانات - بیانات در مراسم سیزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1381/03/14 خبر - برگزاری مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب
1380/03/14 صوت - مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)
1380/03/14 عکس - بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
1380/03/14 بيانات - بیانات در مراسم دوازدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1380/03/14 خبر - برگزاری مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب
1379/03/14 خبر - برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب
1379/03/14 بيانات - بیانات در مراسم یازدهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1379/03/14 صوت - اجتماع بزرگ عزاداران در صحن مطهر امام خمینی(ره)
1378/03/14 صوت - خطبههای نمازجمعه
1378/03/14 بيانات - خطبههای نمازجمعه در دهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1378/03/14 خبر - اقامه نماز جمعه به امامت رهبر انقلاب در حرم مطهر امام خمینی(ره)
1378/03/14 خاطرات - عطوفت امام خمینی
1378/03/14 خاطرات - امام برای خودش هیچ چیز نمیخواست
1378/03/14 خاطرات - برای امام انجام فریضه مهم بود نه رهبری
1378/03/14 خاطرات - «حاجآقا روحاللَّه»
1377/03/14 خبر - مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)
1377/03/14 عکس - مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)
1377/03/14 بيانات - بیانات در مراسم نهمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1376/03/14 بيانات - بیانات در مراسم هشتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1376/03/14 خبر - برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب
1375/03/14 صوت - بیانات در اجتماع زائران مرقد امام خمینی(ره)
1375/03/14 خاطرات - پای امام نلرزید
1375/03/14 بيانات - بیانات در مراسم هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1374/03/14 بيانات - بیانات در مراسم ششمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1374/03/14 خبر - سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)
1374/03/14 صوت - بیانات در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
1373/03/17 خاطرات - "اینجا" پهلوی یک دانشکده هم تأسیس نکرد
1373/03/14 صوت - بیانات در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
1373/03/14 خبر - برگزاری مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب
1373/03/14 بيانات - بیانات در مراسم پنجمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1373/03/14 خاطرات - بدرقهای باشکوهتر از استقبال
1372/03/14 بيانات - خطبههای نمازجمعه در چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1372/03/14 فيلم - خطبههای نماز جمعهی تهران
1371/03/14 خبر - مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره)
1371/03/14 بيانات - بیانات در مراسم سومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1370/03/14 بيانات - بیانات در مراسم دومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1370/03/13 خبر - برگزاری مراسم عزاداری با حضور رهبر انقلاب به مناسبت دومین سالگرد ارتحال امام(ره)
1369/03/14 بيانات - بیانات در مراسم اولین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
1388/03/14 عکس - حضور رهبر انقلاب در بیستمین سالگرد رحلت امام (ره) / 1
1374/03/14 نقشه راه - بیانات در حرم امام خمینی(ره)/مسائل داخلی و بینالمللی جمهوری اسلامی، عوامل پیشرفت جمهوری اسلامی
1378/03/14 نقشه راه - بیانات در حرم امام خمینی(ره)/ شخصیت امام خمینی، راه امام
1375/03/14 نقشه راه - بیانات در حرم امام خمینی(ره)/حرکت انقلابی امام ، ملت ایران
1377/03/14 نقشه راه - بیانات در حرم امام خمینی(ره)/ ماندگاری راه امام، سرمایههای انقلاب
1388/03/14 صوت - بیانات در بیستمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)
1382/03/14 نقشه راه - بیانات در حرم امام خمینی(ره)/ امام خمینی، دشمنان اسلام
1379/03/14 نقشه راه - بیانات در حرم امام خمینی(ره)/ حقیقت قرآنی، ملت ایران
1388/03/14 فيلم - بیانات رهبر انقلاب در بیستمین سالگرد رحلت امام (ره)
1385/03/14 عکس - مراسم هفدهمین سالگرد ارتحال معمار بزرگ انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره)
1369/03/14 نقشه راه - بیانات در حرم امام خمینی (ره)/امام خمینی، انقلاب اسلامی، ایران
1387/03/14 عکس - مراسم نوزدهمین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) با حضور رهبر معظم انقلاب
1383/03/14 نقشه راه - بیانات در حرم امام خمینی(ره)/ محور تبلیغات دشمن، مکتب سیاسی امام
1371/03/14 نقشه راه - بیانات در حرم امام خمینی(ره)/امام خمینی، دشمنان ایران،ملت ایران،دولت ایران
1386/03/14 عکس - مراسم هیجدهمین سالگرد رحلت بنیانگذار انقلاب(ره) با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی
1387/03/14 نقشه راه - دیدار در حرم امام خمینی/ وصیت نامه امام خمینی
1369/03/14 صوت - بیانات در مراسم اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
1384/03/14 عکس - مراسم بزرگداشت شانزدهمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی
1380/03/14 نقشه راه - بیانات در حرم امام خمینی(ره)/ پیامبران و راهنمایان، مهندسی نظام اسلامی
1371/03/14 صوت - بیانات در مراسم سالگرد ارتحال حضرتامام(ره)
1386/03/14 نقشه راه - دیدار در حرم امام خمینی/حقیقت و هویت امام،خطوط اصلی انقلاب
1372/03/14 صوت - خطبههای نماز جمعه تهران
1376/03/14 نقشه راه - بیانات در حرم امام خمینی(ره)/انقلاب اسلامی، حرکت امام خمینی، سیاستهای دشمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: آرشــیــو بــیــانــات رهـــبـری
ادامه مطلب را ببينيد
بنیانگذار انقلاب اعتمادبهنفس
حضرت آیتالله خامنهای: «امام خمینی یاد داد به ما که بگوییم و باور کنیم که «میتوانیم». در رژیم گذشته گفته بودند و باورانده بودند که ما نمیتوانیم؛ کاری از دست ما برنمیآید، دیگران باید برای ما انجام بدهند. امام، ۱۸۰ درجه عکس این را در هویت ملی ملت ایران وارد کرد: «ما میتوانیم»، یعنی اعتمادبهنفس را در ملت، در جوانان، زنده کرد.» ۱۴۰۴/۳/۱۴
رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب اسلامی، لوح «بنیانگذار انقلاب اعتمادبهنفس» را منتشر میکند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
سخننگاشت | مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) با حضور در مراسم سیوششمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (رحمهالله) به سخنرانی در جمع مشتاقان و دلدادگان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران پرداختند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
اطلاعنگاشت | اصول استقلال ملّی
حضرت آیتالله خامنهای: «من آن معنایی را که در ذهن مبارک امام بود و در کلمات ایشان تکرار میشد، در ذیل کلمهی «استقلال ملّی» معرّفی میکنم؛ وقتی فکر میکنم، میبینم هیچ تعبیری مناسبتر از «استقلال ملّی» وجود ندارد... بسیاری از سرفصلهایی که در بیانات امام تکرار شده است و ایشان مکرّر روی آنها تکیه کردند، در ذیل عنوان «استقلال ملّی» میگنجند.» ۱۴۰۴/۰۳/۱۴
رسانه KHAMENEI.IR بر همین اساس در اطلاعنگاشت «اصول استقلال ملّی»، مروری بر بیانات رهبر انقلاب درباره سرفصلهای استقلال ملّی در مکتب امام داشته است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
بیانات در مراسم سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله)
در جوار مرقد مطّهر امام راحل(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین المکرّمین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
پیش از هر سخنی، به روح مطهّر امام بزرگوار درود میفرستم و در این ایّامِ عبادت و توجّه و تذکّر، علوّ درجات آن بزرگوار را از خدای متعال مسئلت میکنم. فردا روز عرفه است، بهار دعا است، بهار خشوع و توجّه و توسّل است؛ از این فرصت، همهی ما باید انشاءالله استفاده کنیم. من بخصوص به جوانها عرض میکنم که از فرصت روز عرفه حدّاکثرِ استفاده را بکنند؛ دعا کنند، توسّل کنند، با خدای متعال خواستههای خودشان، حوائج خودشان، اهداف خودشان را در میان بگذارند و از خدای متعال کمک بخواهند، هدایت بخواهند. توصیه میکنم بخصوص به جوانها که علاوهی بر دعای امام حسین در روز عرفه که دعای بسیار با حال و عاشقانهای است، دعای امام سجّاد (علیه السّلام) را هم که دعای چهلوهفتم صحیفهی سجّادیّه است، بخوانند؛ البتّه دعای مفصّلی است، امّا هر مقداری که حالِ دعا دارید و میتوانید [بخوانید]؛ لزومی ندارد که انسان اگر وقت ندارد یا حال و مجال ندارد، همهی دعا را بخواند.
مطلبی که امروز من عرض میکنم و آماده کردهام یک سخنی دربارهی امام راحل عظیمالشّأن است و بعد از آن هم مطلب کوتاهی دربارهی یک مسئلهی ملّی که دانستن آن برای مردم انشاءالله مفید است. من مطلب را میخواهم از اینجا آغاز کنم که نظام سیاسی کشور ما ــ که بحمدالله نظام دارای رشد و ثبات و اقتدار است ــ برآمده و متولّدشدهی از یک انقلاب عظیم است. رهبر آن انقلاب و پدیدآورندهی آن انقلاب و معمار نظام اسلامی برآمدهی از آن انقلاب، مرد بزرگی است که امروز بعد از سی و چند سال از رحلت ایشان، حضور او در جهان همچنان محسوس است و تأثیر عظیم او و تأثیر انقلاب او را انسان در جهانِ امروز میتواند بوضوح مشاهده کند: نظم بینالمللی چندقطبی جهان، متأثّر از انقلاب او است؛ افول قدرتهای بزرگ، متأثّر از انقلاب او است؛ تنزّل شدید جایگاه و نفوذ آمریکا در دنیا متأثّر از انقلاب او است؛ نفرت عمومی از صهیونیسم ــ که امروز به طور واضح در دنیا دیده میشود ــ متأثّر از انقلاب او است؛ صراحت بسیاری از ملّتها، بخصوص جوانهایشان، در نفی ارزشهای غربی که امروز مشاهده میشود، متأثّر از انقلاب او است. امروز در جهان غرب، در اروپا، حتّی در آمریکا و کشورهای وابستهی به اینها، انسان میبیند یک حرکتی را به سمت بیزاری از ارزشهای غربی. انقلاب امام بزرگوار ما و انقلاب ملّت ایران قطعاً تا حدود زیادی در همهی این چیزهایی که عرض کردیم مؤثّر بوده است و تأثیر گذاشته. یک چنین انقلابی را امام بزرگوار به کمک مردم به وجود آورد.
غافلگیر شدند؛ احساس نمیکردند، گمان نمیکردند که یک مردِ روحانیِ تنها و بدون تجهیزات و بدون منابع مالیِ معتنابه(۲) بتواند یک ملّت را وارد میدان کند؛ در غرب، هیچ کس احتمال این را نمیداد و گمان نمیکرد. انقلاب اسلامی ایران دنیای غرب را غافلگیر کرد! احتمال نمیدادند که این ملّت با هدایت و رهبری این عالم دینی بتواند با دست خالی بر رژیم تا دندان مسلّحِ حاکم بر ایران غلبه پیدا کند، آن هم رژیمی که همهی قدرتهای دنیا ــ چه شرقی و چه غربی ــ از او حمایت میکردند؛ احتمال نمیدادند که این رژیم را ساقط کند. احتمال نمیدادند که این انقلاب و این امام، بتواند این آمریکاییها را و صهیونیستها را که سالها در ایران جا خوش کرده بودند و بر همه چیز تسلّط داشتند، جارو کند، بتواند اینها را از کشور بیرون کند و اثری از اینها در کشور باقی نماند.
غافلگیری بعدی اینها تشکیل نظام جمهوری اسلامی بود. اگر بعد از انقلاب یک حکومت سازشکاری بر سر کار میآمد ــ همچنان که در اوایل کار، یک نشانههایی هم از این دیده شد که یک حکومت سازشکار با غرب بر سر کار بیاید ــ اگر چنین چیزی اتّفاق میافتاد، غربیها امیدوار میشدند که بتوانند دوباره در ایران نفوذ کنند و منافع نامشروع خودشان را در این کشور تأمین کنند، لکن امام مواضع صریح و روشن خود را در بنای اسلامی کشور ابراز کرد؛ یعنی امام اعلام کرد ــ هم در زبان، هم در عمل ــ که نظامی که برآمدهی از این انقلاب است یک نظام اسلامی است، یک نظام دینی است. از اینجا توطئهها شروع شد؛ بعد از آنکه غربیها احساس کردند که انقلاب در چه جهتی حرکت میکند، ملّت ایران به کدام سمت دارند حرکت میکنند و میروند، توطئههای دشمنان، طرحهای مخرّب آنها، طرحهای ویرانگر آنها برای کشور عزیز ما و ملّت ما شروع شد.
بنده هیچ نظام انقلابی را در دنیا در تاریخ این دو سه قرنِ انقلابها نمیشناسم که تا این اندازه در معرض توطئه و دشمنی و طرّاحی دشمنان قرار گرفته باشد. شما نگاه کنید ببینید از اوّل انقلاب، از تحریکات قومی و قومیّتها را تحریک کردن، تا مسلّح کردن گروههای چپ ــ گروههای چپ در ایران کموبیش بودند؛ اینها را مسلّح کنند، در دانشگاه و جاهای دیگر اینها را بگنجانند، آمادهی برای حرکت علیه نظام ــ تا تحریک و پشتیبانی گرگ خونخواری مثل صدّامحسین که تحریکش کردند، وادارش کردند، تشویقش کردند که به مرزهای ما حمله کند، تا ترورهای هدفمند، ترور شهید مطهّری، ترور شهید بهشتی، ترور شهید مفتّح، ترور شهید رجائی، ترور شهدای محراب(۳) و همینطور ادامه پیدا کند تا ترور دانشمندان هستهای، تا ترور جوانان فعّال انقلابی؛ ببینید، اینها مجموعهی طرّاحیهایی است که علیه نظامِ برخاستهی از انقلاب در ایران انجام گرفت. بعد هم تحریمهای همهجانبه، بعد هم حملات مستقیم مثل حملهی آمریکاییها به طبس و آن قضیّهی معروف و معجزآسا(۴) یا حملهی به هواپیمای مسافربری و اسقاط هواپیما(۵) و از این قبیل کارها؛ این کارها نسبت به نظام برآمدهی از انقلاب اسلامی، از اوّل انقلاب شروع شد و البتّه تا امروز هم ادامه دارد. انواع این طرحها و این توطئهها از لحاظ تنوّع، از لحاظ شدّت عمل، از لحاظ مضمون خباثتآمیز آنها، به نظر من در هیچ انقلابی از این انقلابهای شناختهشدهی دنیا سابقه ندارد.
چه کسی این توطئهها را انجام میداد؟ یک وقت هست که گروههای تروریستی یک کاری را انجام میدهند، [امّا] در ایران اینجور نبود؛ این توطئهها، این طرّاحیها، این خباثتها به وسیلهی دولتهای مستکبر ــ عمدتاً آمریکا و صهیونیسم ــ و به وسیلهی دستگاههای جاسوسی معروف دنیا مثل سیا که مال آمریکا است، مثل امآیشش که مال انگلیس است، مثل موساد که مال رژیم صهیونیستی است انجام میگرفت.
نظام اسلامی، جمهوری اسلامی، در مقابل همهی این توطئهها و طرّاحیها و دشمنیها طاقت آورد و این توطئهها را خنثی کرد؛ شاید اگر بشمریم، بیش از هزار توطئه به وسیلهی جمهوری اسلامی خنثی شد، بعضیها را هم پاسخ داد. مهم این است که اینها این توطئهها را انجام دادند برای اینکه جمهوری اسلامی را تضعیف کنند، امّا جمهوری اسلامی نهفقط تضعیف نشد، بلکه روزبهروز بر تواناییهای آن و قدرت آن افزوده شد؛ نهفقط در داخل کشور، بلکه حتّی در خارج از کشور تواناییهای گوناگون جمهوری اسلامی افزایش پیدا کرد. و همین جا من به ملّت ایران عرض کنم و همهی کسانی که به مسائل ایران علاقه دارند بدانند که از این پس هم به توفیق الهی، تا بتوانیم بر قدرت همهجانبهی ملّی خود خواهیم افزود.
در اینجا من یک نکتهی لازم را عرض کنم و بعد از این نکته، مطلب اصلی مورد نظر خودم را عرض خواهم کرد. آن نکته این است که قیامهای اجتماعی، در همه جای دنیا، معمولاً به کمک احساسات شکل میگیرند. احساسات کمک میکند به اینکه قیامهای اجتماعی شکل بگیرد و پیروز بشود. اگر اندیشهای و عقلانیّتی هم پشت سر این احساسات وجود داشته باشد، غالباً در لابهلای نظرات و اجتهادهای برخاستهی از این احساسات، آن پشتوانههای عقلانی گم میشود، کمرنگ میشود؛ احساسات، خیلی اوقات، اهداف عقلانی قیامها را تحت تأثیر خود قرار میدهد. نتیجه چیست؟ نتیجه این است که وقتی احساسات فروکش کرد، مسیر حرکتی که انقلاب برای آن به وجود آمده است عوض میشود؛ چون آن عقلانیّتی که پشت سر این قیام بود گم شده و کماثر شده، لذا مسیر عوض میشود. نمونههای متعدّدی در تاریخ دارد؛ مثلاً انقلاب فرانسه در قرن هجدهم برای مبارزهی با سلطنت یک خاندانی به وجود آمد ــ خاندان بوربونها ــ بعد که انقلاب پیروز شد و حتّی پادشاه را و زنش را کشتند، احساسات گوناگون در بین مردم آنچنان فضا را در قبضهی خودش گرفت که مردم یادشان رفت برای چه قیام کردند، برای چه مبارزه کردند و به میدان آمدند؛ بعد از حدود پانزده سال، سلطنت ناپلئون بر کشور فرانسه به وجود آمد و بعد از رفتن او هم همان خاندانی که انقلاب علیه آنها بود، همانها آمدند و حدود هفتاد سال یا هشتاد سال، فرانسهای که با سلطنت جنگیده بود با سلطنت زندگی کرد؛ یعنی آن مبنای عقلانیِ پشت سر آن قیام و انقلاب بکلّی گم شد و از بین رفت؛ این را ما تقریباً در همهی انقلابها یا در اغلب انقلابهای دنیا میبینیم.
حرف اصلی من این است که امام انقلاب اسلامی را در قبال این آفتِ نابودکننده حفظ کرد و مصونیّت داد. امام بزرگوار، با تدبیر الهی و با عقلانیّت برخاستهی از ایمان به خدا و ایمان به غیب، کاری کرد که این آفت دامن انقلاب اسلامی را نگیرد؛ یعنی ایشان کاری کرد که احساسات ــ خب در انقلاب ما هم احساسات زیاد بود ــ نتواند مسیر اصلی و درست اوّلیّهی انقلاب را و حرکت مردم را منحرف بکند و مردم را از آن راه دور بکند.
امام چه کار کرد؟ مظهر عقلانیّت امام، آن عقلانیّتی که موجب شد بتواند این کار را انجام بدهد، دو رکن اساسی بود: یک رکن «ولایت فقیه»، یک رکن «استقلال ملّی». من آن معنایی را که در ذهن مبارک امام بود و در کلمات ایشان تکرار میشد، در ذیل کلمهی «استقلال ملّی» معرّفی میکنم؛ وقتی فکر میکنم، میبینم هیچ تعبیری مناسبتر از «استقلال ملّی» وجود ندارد.
دربارهی «ولایت فقیه» توضیحات زیادی داده شده، من نمیخواهم وارد آن بشوم. «ولایت فقیه» جنبهی دینی این انقلاب را حفظ کرد. اگر «ولایت فقیه» نبود، این انقلابی که با انگیزهی دینی و با گذشت ناشی از ایمان به خدا به وجود آمده بود، از راه دین منحرف میشد. بنابراین، رکن اوّل «ولایت فقیه» بود. این عقلانیّت امام بزرگوار است؛ عقلانیّتی که پشت این حرکت عمومی مردم قرار دارد و آن را به پیش میبرد و هدایت میکند. دربارهی «ولایت فقیه» بیش از این صحبت نمیکنم.
رکن دوّم «استقلال ملّی» است. بسیاری از سرفصلهایی که در بیانات امام تکرار شده است و ایشان مکرّر روی آنها تکیه کردند، در ذیل عنوان «استقلال ملّی» میگنجند. البتّه «استقلال» به معنای قطع رابطهی با محیط پیرامون و دنیا نیست؛ بعضیها مغالطه نکنند که بگویند ما خودمان را منزوی کردیم؛ نخیر، «استقلال» به معنای عدم ارتباط با کسی نیست. معنای «استقلال» این است که کشور ایران، ملّت ایران، روی پای خودش بِایستد، به این و آن تکیه نکند، خودش تشخیص بدهد، خودش تصمیم بگیرد، خودش عمل کند؛ این معنای «استقلال ملّی» است. معنای «استقلال» این است، منتظر چراغ سبز آمریکا و امثال آمریکا نباشد؛ نگران چراغ قرمز آمریکا و امثال آمریکا نباشد؛ تشخیص با خود ملّت ایران، تصمیمگیری با خود ملّت ایران و اقدام در هر جایی که لازم باشد با خود ملّت ایران است؛ دیگران، قدرتها، آمریکا، دیگری، موافق باشند یا مخالف باشند اهمّیّت ندارد؛ این معنای «استقلال» است. خب، گفتیم سرفصلهای مکرّر بیان امام در ذیل این «استقلال ملّی» میگنجد. من چند مورد از این سرفصلها را عرض میکنم.
یک سرفصل، اصل «ما میتوانیم» است. امام به ما یاد داد که بگوییم و باور کنیم که میتوانیم. در رژیم گذشته گفته بودند و باورانده بودند که ما نمیتوانیم، کاری از دست ما برنمیآید، دیگران باید برای ما انجام بدهند؛ امام ۱۸۰ درجه عکس این را در هویّت ملّی ملّت ایران وارد کرد: «ما میتوانیم»؛ یعنی اعتماد به نفْس را در ملّت و در جوانان زنده کرد. این را هم همین جا من عرض بکنم که این «ما میتوانیم» اینقدر مهم است که برای نفی این «ما میتوانیم» طرّاحی میکنند. الان در همین قضیّهی اخیر هستهای و گفتگوهایی که در زمینهی هستهای با وساطت عمان وجود دارد، طرحی که آمریکاییها ارائه کردند صد درصد ضدّ «ما میتوانیم» است. امام اعتماد به نفْس را در جوانان ما زنده کردند، در سیاستمداران ما زنده کردند؛ گفتند میتوانیم، [ما هم] تجربه کردیم دیدیم بله، میتوانیم. این پیشرفتهای علمی، این پیشرفتهای فنّاوری، این تواناییهای دفاعی، این کارهای بزرگی که دولتها در طول این سالها در آبادانی این کشور انجام دادند، اینها را ما باور نمیکردیم که بشود؛ میگفتند هم که نمیشود، امتحان کردیم دیدیم نخیر، ملّت ایران میتواند و میتوانیم. این یکی از سرفصلهای مهم و یک اصلی است در «استقلال ملّی» که در بیانات امام تکرار شده.
اصل بعدی اصل «مقاومت» است. «مقاومت» یعنی در برابر ارادهی قدرتهای بزرگ، انسان سر خم نکند؛ اگر به چیزی اعتقاد دارد، چیزی را لازم میداند یا چیزی را ممنوع میداند، بر طبق عقیدهی خودش عمل کند و در مقابل ارادهی دشمن، تحمیل دشمن، زورگویی دشمن، سر خم نکند؛ این معنای «مقاومت» است. یکی از اجزای «استقلال ملّی» هم «مقاومت» است.
یک اصل دیگر «ارتقاء قدرت دفاعی کشور» است، ارتقاء قدرت دفاعی. ما در اوّل انقلاب تواناییهای دفاعی نداشتیم و تولیدات دفاعی ما به قدری ناچیز بود که نزدیک به صفر بود؛ آن مقدار چیزی که تولید میکردیم در حکم صفر بود. امام به ما یاد داد که باید قدرت دفاعی خودمان را بالا ببریم. من رفتم خدمت امام به ایشان اطّلاع دادم که جوانهای ما دارند یک موشک ضدّتانک را که دارای قدرت چنین و چنان است تولید میکنند؛ و [آنها] یک زمانی هم معیّن کردند که من به امام گفتم که اینها گفتهاند در این زمان این کار را انجام میدهیم؛ به قدری امام خوشحال شد که من کمتر خوشحالیِ آنجوری در چهرهی امام دیدم! تشویق میکرد که قدرت دفاعی را بالا ببریم؛ نتیجه چه شده؟ نتیجه این است که امروز ارزیابان قدرتهای دفاعی دنیا قضاوت میکنند که در این منطقه، در فلان مقوله، ایران در رتبهی اوّل قرار دارد؛ یا اظهار تعجّب میکنند از اینکه ایران، در عین تحریم، مثلاً میتواند ماهواره به فضا پرتاب کند و امثال اینها؛ این نتیجهی این تواناییهای مربوط به قدرت دفاعی است که این هم یکی از سرفصلهای مهمّ فرمایشات امام است.
یک سرفصل دیگر اصل «تبیین» است. امام معتقد به تبیین بود. «تبیین» یعنی مردم را در جریان مسائلی که باید بدانند، با زبان مناسب قرار دادن. خود امام، از آغاز نهضت، از اوّل نهضت ــ از سال ۱۳۴۱ ــ با مردم حرف زد، برای مردم تبیین کرد، تا آخرین سال عمر او که این نوشتههای امام بزرگوار در سال آخر عمر مبارک ایشان جزو برترین نوشتههای ایشان است؛ خطاب به مردم، خطاب به حوزههای علمیّه و طلّاب و علما، خطاب به دانشگاهیان و دیگران. این نکته را خوب است من عرض کنم که امام وقتی تبیین میکرد، تبیین امام فقط تحریک احساسات نبود؛ هم احساسات را هدایت میکرد، هم استدلال میکرد و عقلها را قانع میکرد؛ عقلها را قانع میکرد! هم با دلها حرف میزد، هم با مغزها حرف میزد؛ میتوانست اینجور تبیین کند. این «تبیین» هم یکی از چیزهایی است که در مجموعهی «استقلال ملّی» کشور ما ــ که رکن اصلی فعّالیّت امام است ــ میگنجد.
یک اصل دیگر اصل «استقامت» است؛ «استقامت» غیر از آن «مقاومت» است که عرض کردیم. «استقامت» یعنی راه را دنبال کردن، صراط مستقیم را رها نکردن، پیگیری کردن، تداوم دادن؛ این معنای «استقامت» است.
«استقلال ملّی» مجموعهای از این اصول و برخی [اصول] دیگر است؛ اینها را امام در هویّت ملّت ایران وارد کرد و مردم را، دلها را، ذهنها را، جوانها را با این اصول آشنا کرد. امروز جوان ما با مسئلهی «خودباوری»، با مسئلهی «ما میتوانیم»، با مسئلهی «مقاومت»، با مسئلهی «ادامهی راه» آشنا است، ذهنها و دلها آشنا است؛ این کار را امام بزرگوار کرد، لذا هویّت انقلاب حفظ شد. این، آن عقلانیّتی است که امام به وسیلهی آن توانست انقلاب اسلامی را و نظام ناشی از انقلاب اسلامی را در همان خطّی که برای آن به وجود آمده بود و از آغاز ترسیم شده بود، نگه دارد.
امروز گاهی ما میبینیم در بعضی از گفتارها میگویند «عقلانیّت»، اسم «عقلانیّت» را میآورند، [امّا] منظورشان از «عقلانیّت» این است که ما برویم در مقابل آمریکا سر خم کنیم؛ میگویند این «عقلانیّت» است! مقصودشان این است که ما تسلیم قدرت زورگو بشویم؛ این را «عقلانیّت» میدانند! اینها «عقلانیّت» نیست. «عقلانیّت»، عقلانیّت امام است؛ همان چیزی است که توانست این ملّت را پیش ببرد، این ملّت را قوی کند، مقتدر کند، در دنیا آبرومند کند، موجّه کند و آیندهی روشنی را در مقابل این ملّت بگذارد. انشاءالله کشور با عقلانیّتی که امام پایهگذاری کردند میتواند به پیشرفت برسد، میتواند به امنیّت پایدار برسد، میتواند به رفاه عمومی برسد و در محیط بینالملل هم میتواند از آنچه هست ارتقاء بیشتری پیدا کند. این مسئلهی مربوط به امام.
و امّا تبیینِ یک مسئلهی ملّی؛ مسئلهی هستهای. من راجع به مسئلهی هستهای بایستی چند جملهای برای آگاهی ملّت ایران عرض کنم. عزیزان من! ایران به برکت هوش جوانان، همّت دانشمندان، تلاش فراوان، توانست دارای چرخهی کامل سوخت هستهای بشود؛ یعنی ما امروز قادر هستیم سوخت هستهای را از معدن تا خود نیروگاه تولید کنیم و پیش ببریم؛ این [کار] را جوانهای ما کردند، دانشمندان ما کردند. در دنیا کشورهایی که این توانایی را دارند، شاید از عدد انگشتان دو دست کمترند؛ این را ملّت ایران به دست آورده.
من یک نکته را اوّل عرض بکنم. صنعت هستهای فقط برای انرژی نیست؛ بعضی خیال میکنند صنعت هستهای فقط برای انرژی پاک و ارزان است ــ که البتّه همینجور هم هست ــ و این ناشی از صنعت هستهای است، لکن فقط این نیست؛ این یک جزئی از فواید صنعت هستهای است. صنعت هستهای یک صنعت مادر است، یک صنعت مادر ؛ متخصّصین و دانشمندان و کسانی که حرفهشان این است، برای ما توضیح دادند و من امیدوارم برای مردم هم بیشتر توضیح بدهند. عرصههای متعدّد علمی متأثّر از صنعت هستهایاند، عرصههای متعدّد علمی، از جمله فنّاوریهای دقیق و حسّاس مثل تجهیزات پزشکی، هوافضا، حسگرهای دقیق، الکترونیک؛ اینها مربوط به صنعت هستهایاند، متأثّر از صنعت هستهای هستند. از جمله علوم پایه و مهندسی مثل فیزیک هستهای، مهندسی انرژی، مهندسی مواد؛ از جمله کاربردهای پزشکی و دارویی، هم در تشخیص، هم در درمان؛ اینها متأثّر از صنعت هستهای هستند. صنعت هستهای در درمان بعضی از بیماریهای سخت، حرف اوّل را میزند؛ هم در تشخیص، هم در درمان. [از جمله] در صنایع مربوط به کشاورزی و در صنایع مربوط به محیط زیست؛ موارد متعدّدی از این قبیل هست که وابستهی به صنعت هستهای یا متأثّر از صنعت هستهای است. صنعت هستهای یک صنعت مادر است، یک صنعت اصلی است.
خب، حالا در صنعت هستهای یک نقطه وجود دارد که به منزلهی کلید است و آن عبارت است از غنیسازی؛ غنیسازی اورانیوم. دشمنان ما روی همین غنیسازی اورانیوم تکیه کردهاند، روی این انگشت گذاشتهاند. صنعتِ هستهایِ با این عظمت، بدون داشتن توانایی غنیسازی یک چیز بیفایده است، زیرا برای سوخت نیروگاههایمان باید دستمان را دراز کنیم به [طرف] دیگران. این مثل آن میماند که شما نفت در داخل کشورتان داشته باشید، امّا حق نداشته باشید پالایشگاه درست کنید و بنزین تولید کنید! نفت دارید، امّا بنزین را باید از دیگری بخرید؛ آن کشور اگر خواست به شماها میفروشد، به هر قیمتی خواست میفروشد، اگر هم نخواست نمیفروشد؛ بهانهای میآورد و نمیفروشد: فلان کار را بکن، وَالّا بنزین نمیدهم؛ هدف آنها این است. ما اگر صد نیروگاه هستهای داشته باشیم امّا غنیسازی نداشته باشیم، به دردمان نمیخورد؛ برای خاطر اینکه نیروگاه هستهای احتیاج به سوخت دارد و اگر این سوخت را نتوانیم در داخل کشور تولید کنیم، باید دست دراز کنیم طرف آمریکا و آنها برای دادن سوخت هستهای ممکن است دهها شرط بگذارند؛ ما این را امتحان کردیم. در دههی هشتاد، سر سوخت بیست درصد، رئیسجمهور آمریکا(۶) خودش دو نفر از رؤسای جمهور دوست ما را واسطه کرد که به ایران بگویید یک مقداری از غنیسازیهای سهونیم درصد را به ما بدهد، ما بیست درصدی را که احتیاج دارد به او میدهیم؛ ما احتیاج داشتیم به بیست درصد، مسئولین قبول کردند، بنا شد که مبادله بشود. بنده گفتم که این مبادله باید اینجوری باشد که آنها بیست درصد را بیاورند بندرعبّاس، ما آزمایش کنیم ببینیم درست است، بعد آن را میگیریم، سهونیم درصد را به آنها میدهیم. وقتی دیدند ما روی گرفتن بیست درصد دقّت داریم و اصرار داریم، زیر قول خودشان زدند و ندادند! البتّه در همین اوقات، در همین حین که مسئولین ما سر این قضیّه مشغول این زدوخوردهای سیاسی بودند، دانشمندان ما خودشان در داخل بیست درصد را تولید کردند.
حرف اوّل آمریکاییها این است که شماها اصلاً صنعت هستهای نداشته باشید، ایران صنعت هستهای نداشته باشد، شما در رادیودارو به ما احتیاج داشته باشید، در انرژی به ما احتیاج داشته باشید، در دستگاه آبشیرینکن به ما احتیاج داشته باشید، در دهها رشتهی مهمّ دیگر به ما وابسته باشید و اصلاً صنعت هستهای نداشته باشید. هزاران دانشمند و پژوهشگری که در ایران تربیت شدند ــ الان ما هزاران جوان دانشمند در مسائل هستهای و مرتبط با هستهای در کشور داریم که اینها در همین چند سال تربیت شدهاند ــ همهی اینها را ما مأیوس کنیم، بیکار کنیم، از آیندهی کشور خودمان ناامید کنیم؛ آمریکاییها این را میخواهند، این را میگویند، این را از ما مطالبه میکنند؛ سردمداران بیادب و گستاخ آمریکا این خواسته را با زبانهای گوناگون تکرار میکنند. آنها با پیشرفت ایران مخالفند، با استغناء ملّت ایران مخالفند.
من اینها را گفتم برای اینکه ملّت عزیزمان تا حدودی در جریان مسئله قرار بگیرند؛ البتّه بیشتر باید توضیح بدهند. پاسخ ما به یاوهگوییهای دولت پُرسروصدا و بیتدبیر آمریکا معلوم است؛ معلوم است ما چه جوابی میدهیم. یک روز ــ چند سال قبل از این ــ یکی از رؤسای جمهور آمریکا(۷) گفت من اگر بتوانم، پیچومهرههای صنعت هستهای ایران را باز میکنم و از بین میبرم! که البتّه اعتراف کرد که نمیتواند و از آن روز، پیچومهرههای صنعت هستهای ما بسیار محکمتر هم شده. او البتّه اقرار کرد که نمیتواند پیچومهرهها را باز کند؛ گفت نمیتوانم، اگر میتوانستم میکردم. اینهایی هم که امروز سر کارند ــ صهیونی و آمریکایی ــ اینها هم بدانند که در این مورد، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. البتّه قبل از این حرفها، قبل از این توضیحها، اوّلین مطلبی که ما در باب هستهای به طرفهای آمریکایی و غیره میگوییم این است که شما چهکارهاید؟ چرا دخالت میکنید که ایران باید غنیسازی داشته باشد یا نداشته باشد؟ به شما چه؟ شما امکانات اتمی دارید، بمب اتم دارید، ویرانگری شدید دنیا در اختیار شما است، به شما چه که ملّت ایران غنیسازی داشته باشد یا نداشته باشد، صنعت هستهای داشته باشد یا نداشته باشد؟ [ملّت ایران] یک ملّتی است که اختیارش دست خودش است؛ به شما ربطی ندارد؛ شما چهکارهاید؟ شما از چه موضع حقوقیای این حرفها را میزنید؟ این مطلب ما است. این هم راجع به مسئلهی هستهای.
آخرین حرف من مربوط به جنایات حیرتانگیز رژیم صهیونیستی در غزّه است؛ واقعاً حیرتانگیز است! انسان باورش نمیآمد که اینها اینجور طرحهای جنایتآمیزی داشته باشند. ببینید، اینها یک بمب میانداختند و یک خانه یا دو خانه خراب میشد، مثلاً ده نفر یا پانزده نفر شهید میشدند؛ دیدند نه، این کم است؛ حالا چه کار میکنند؟ حالا یک مرکزی را درست میکنند به عنوان «تقسیم غذا» ــ چون موادّ غذائی که وارد غزّه نمیشود ــ مردم هجوم میبرند برای اینکه از آنجا غذا بگیرند و اینها با یک مسلسل، ده برابر آن چیزی را که با بمب از بین میبردند از بین میبرند! کشتن مردم برایشان گران تمام میشد، ارزانش کردند؛ باید بمب مصرف میکردند، حالا گلوله مصرف میکنند. این حیرتانگیز است؛ واقعاً این جنایت انسان را متحیّر میکند که انسان چقدر ممکن است پست و خبیث و شقی و شریر باشد که بتواند یک چنین کاری را بکند! البتّه آمریکا هم در این جنایت شریک است، دست آمریکا هم در این جنایات آلوده است؛ به همین دلیل هم هست که ما گفتیم، تکرار کردیم و اصرار میکنیم که آمریکا باید از این منطقه خارج بشود.
یک جمله هم مایلم به دولتهای اسلامی بگویم. دولتهای اسلامی امروز خیلی تکلیف دارند. میخواهم صریح به دولتها بگویم که امروز جای مجامله و ملاحظهکاری و بیطرفی نیست، امروز روز سکوت کردن نیست. اگر دولتی در میان دولتهای اسلامی به هر شکلی و به هر بهانهای از رژیم صهیونی حمایت بکند ــ چه با عادّیسازی روابط، چه با بستن راه کمک به فلسطین، چه با توجیه جنایات صهیونیستها ــ یقین بداند که ننگ ابدی بر پیشانیاش خواهد ماند. البتّه حساب اخروی هم هست، قیامت هم هست، جزای الهی هم هست که خیلی سخت است، خیلی سنگین است، پیش خدا نمیتوانند جواب بدهند، امّا فقط جزای اخروی نیست؛ در دنیا هم ملّتها این خیانت را فراموش نخواهند کرد. و دولتها بدانند با تکیهی به رژیم صهیونیستی برای هیچ دولتی امنیّت به وجود نمیآید؛ امنیّت را نمیتوانند با تکیهی به رژیم صهیونیستی به دست بیاورند؛ چون رژیم صهیونی به حکم قاطع الهی در حال فروپاشی است و انشاءالله دیری نخواهد پایید.
پروردگارا! تفضّلات خودت را بر ملّت ایران روزبهروز افزایش بده؛ دشمنان ملّت ایران را سرکوب و منکوب بفرما. پروردگارا! اهداف و آرمانهای بلند امام بزرگوار را در میان ملّت ایران تحقّق ببخش؛ قلب مقدّس ولیّعصر (ارواحنا فداه) را از ما، از ملّت ایران، از همهی خدمتگزاران راضی و خشنود بفرما؛ روح مطهّر امام بزرگوار را در اعلیٰمراتب علّیّین و رضوان خودت قرار بده.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ در ابتدای این مراسم ــ که در جوار مرقد مطهّر حضرت امام خمینی (قدّس سرّه) برگزار شد ــ حجّتالاسلام سیّدحسن خمینی (تولیت حرم حضرت امام خمینی) مطالبی بیان کرد.
(۲ قابل اعتنا
(۳ آیات سیّداسدالله مدنی، سیّدمحمّدعلی قاضی طباطبائی، سیّدعبدالحسین دستغیب، محمّد صدوقی و عطاءالله اشرفی اصفهانی
(۴ در بامداد پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ دولت آمریکا با هدف آزادسازی جاسوسهای خود، عملیّات نظامیای را زیر نظر جیمی کارتر (رئیسجمهور آمریکا) آغاز کرد. در جریان این عملیّات، شش هواپیما و شش بالگرد آمریکایی شبانه وارد خاک ایران شدند و برای سوختگیری در صحرای طبس فرود آمدند، امّا هنگام برخاستن هواپیماها و بالگردها طوفانِ شن آغاز شد و یک هواپیما و یک بالگرد به هم برخورد کردند که هر دو به همراه چندین نظامی آمریکایی در آتش سوختند. در این هنگام، آمریکاییها با رها کردن بالگردها با هواپیماهای باقیمانده از طبس گریختند و بدین ترتیب این عملیّات شکست خورد.
(۵ در دوازدهم تیرماه ۱۳۶۷، هواپیماى مسافرى جمهورى اسلامى که از بندرعبّاس عازم دُبى بود هدف موشک ناو جنگى وینسنس آمریکا در خلیج فارس قرار گرفت و ۲۹٠ مسافر آن ــ از جمله ۶۶ کودک و ۵۳ زن ــ شهید شدند. پس از چندى، دولت آمریکا به «ویلیام راجرز»، فرمانده ناو وینسنس، نشان شجاعت اعطا کرد!
(۶ جرج بوش
(۷ باراک اوباما
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت موسم حج امسال، حجِ همراه با معرفت و درسهای آن را علاج دردهای امروز دنیای اسلام برشمردند و با اشاره به جنایات و شقاوتهای رژیم صهیونی در غزّه، مهمترین وظیفه دولتهای اسلامی را مانع شدن از ادامه فاجعه بشری در غزه و فشار به آمریکا بهعنوان حامی اصلی رژیم صهیونی برای توقف کمکها و حمایتها دانستند و از ملتها خواستند مطالبهگرِ عمل دولتها به این وظیفه باشند.
رهبر انقلاب در این پیام سفر حج را تمرین هجرت از زندگی معمول به زندگی توحیدی خواندند و با برشمردن اجزاء اصلی زندگی توحیدی، گفتند: آئین حج نمونههای نمادین زندگی توحیدی را در خود گردآورده و حجگزار را با آن آشنا و به آن دعوت میکند و باید این دعوت را شنید، آموخت و عزم خود را برای بکارگیری درسهای آن استوار کرد.
حضرت آیتالله خامنهای، دنیای اسلام را بیش از همیشه نیازمند بکارگیری درسهای حج دانستند و با اشاره به اینکه حج امسال دومین موسم حجی است که با جنایات رژیم صهیونی در غزه همزمان شده است، با طرح این سؤال که چه کسی باید در برابر این فاجعه بشری بایستد، افزودند: بیشک دولتهای اسلامی نخستین مخاطب این تکلیفاند و ملتها مطالبهگرانِ عملِ دولتها به آن هستند.
ایشان آمریکا را شریک قطعی جنایات رژیم صهیونی در غزه دانستند و تأکید کردند: دولتهای مسلمان باید همه راههای کمکرسانی به رژیم صهیونی را مسدود کنند و دست جنایتکار را از ادامه رفتار شقاوتآمیز در غزه کوتاه سازند و مرتبطین آمریکا در منطقه نیز باید دولت مستکبر آمریکا را مجبور به توقف حمایت از رژیم صهیونی کنند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه مقاومت اعجابانگیز مردم غزه، مسئله فلسطین را در رأس توجهات دنیای اسلام و همه آزادگان جهان قرار داده است، خاطر نشان کردند: لازم است سخنگویان و دارندگان جایگاههای اجتماعی، ملتها را آگاه و حساس و مطالبات مربوط به فلسطین را گستردهتر کنند و حجاج سعادتمند نیز پیروزی بر ستمگران صهیونی و حامیان آنها را از خدای متعال مسئلت کنند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی خیر خلق الله محمّدٍ المصطفی و آله الطّیّبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
حج، آرزوی مؤمنان و عید مشتاقان و رزق معنوی سعادتمندان است، و اگر با معرفت به عمق رمزآلود آن همراه باشد، علاج دردهای عمدهی امّت اسلامی، بلکه همهی بشریّت است.
سفر حج همانند دیگر سفرها نیست که برای تجارت یا گردشگری یا هدفهای گوناگون دیگر انجام میشوند و احیاناً در خلال آن، عبادتی یا کار نیکی هم صورت میگیرد؛ سفر حج تمرین هجرت از زندگیِ معمول به زندگی مطلوب است. زندگی مطلوب، زندگی توحیدی است که در آن، طوافِ دائم بر گِرد محور حق، سعیِ دائم در میانهی قلّههای دشوار، رَمیِ دائم شیطان شریر، وقوف آمیخته با ذکر و ابتهال، اطعام فقیرِ زمینگیر و رهگذر، یکسان دیدنِ رنگ و نژاد و زبان و جغرافیای انسانها، و در همه حال آمادهی خدمت بودن و به خدا پناه بردن و پرچم دفاع از حق برافراشتن، اجزای اصلی و همیشگی است. آئین حج، نمونههای نمادین این زندگی را در خود گردآورده، و حجگزار را با آن آشنا و به آن دعوت میکند.
این دعوت را باید شنید؛ دل را و چشمِ ظاهر و باطن را باید گشود؛ باید آموخت و عزم خود را برای بهکارگیری این درسها، استوار داشت. هر کس در حدّ توان میتواند گامی در این راه بردارد؛ و علما و روشنفکران و صاحبان مناصبِ سیاسی و جایگاههای اجتماعی، بیش از دیگران.
دنیای اسلام اکنون بیش از همیشه نیازمند بهکارگیری این درسها است. اکنون این دوّمین موسم حجّی است که همزمان با فجایع غزّه و غرب آسیا برگزار میشود. باند صهیونیستِ جنایتکارِ حاکم بر فلسطین، با قساوتی بهتآور و شقاوت و شرارتی بینظیر، فاجعهی غزّه را به نقطهی باورنکردنی رسانده است. اکنون کودکان فلسطینی، فراتر از بمب و گلوله و موشک، با تشنگی و گرسنگی کشته میشوند؛ خانوادههای داغدار عزیزان و جوانان و پدران و مادران، روزبهروز افزایش مییابد؛ چه کسی باید در برابر این فاجعهی بشری بِایستد؟
بیشک دولتهای اسلامی، نخستین مخاطب این تکلیفند و ملّتها، مطالبهگرانِ عمل دولتها به آن. دولتهای مسلمان شاید در مسائل گوناگونی دچار اختلاف نظر سیاسی باشند، این نباید آنان را از اتّفاق نظر و همکاری در ماجرای سهمگین غزّه و دفاع از مظلومترین مجموعهی بشری در جهانِ امروز باز دارد. دولتهای مسلمان باید همهی راههای کمکرسانی به رژیم صهیونی را مسدود کنند و دست جنایتکار را از ادامهی رفتار شقاوتآمیز در غزّه کوتاه سازند. آمریکا شریک قطعی جنایات رژیم صهیونی است؛ مرتبطین آمریکا در این منطقه و دیگر مناطق اسلامی، به ندای قرآن دربارهی دفاع از مظلوم گوش فرا دهند و دولت مستکبر آمریکا را مجبور به توقّف این رفتار ظالمانه کنند. آئین برائت در حج، گامی در این راه است.
مقاومت اعجابانگیز مردم غزّه، مسئلهی فلسطین را در رأس توجّهات دنیای اسلام و همهی آزادگان جهان قرار داده است؛ از این فرصت باید استفاده کرد و به یاری این ملّت مظلوم شتافت. به رغم تلاش مستکبران و حامیان رژیم صهیونی برای فراموشیِ نام و یاد مسئلهی فلسطین، ذات شریر سردمداران این رژیم و سیاست احمقانهی آنان، وضعیّتی پدید آورده که امروز نام فلسطین از همیشه درخشانتر، و نفرت عمومی از صهیونیها و حامیانشان، از همیشه بیشتر است؛ و این فرصت مهمّی برای دنیای اسلام است.
سخنگویان و دارندگان جایگاههای اجتماعی، لازم است ملّتها را آگاه و حسّاس و مطالبات مربوط به فلسطین را گستردهتر کنند. شما حجّاج سعادتمند هم از فرصت دعا و یاری طلبیدن از خدای متعال در مراسم حج غفلت نورزید و پیروزی بر ستمگران صهیونی و حامیان آنها را از خدای متعال مسئلت کنید.
صلوات و سلام خدا بر پیامبر گرامی اسلام و خاندان مطهّر او، و سلام و درود بر حضرت مهدی بقیّةالله (عجّل الله ظهوره).
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۴/۳/۹
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
عید قُربان یا عید الأضحی
عید قربان، عید اضحی، حج اکبر، عید خون یا یوم التردید یکی از اعیاد بزرگ مسلمانان، مصادف با روز دهم ماه ذی حجه و از روزهایی که روزه گرفتن در آن حرام است. در این روز باید حجاج به منی رفته و اعمال عید قربان را به جا آورند که از جمله آن اعمال، قربانی کردن است. اگرچه برگزار کردن مراسم قربانی بر زائران کعبه و در مراسم حج واجب است، اما برای سایر مردم در غیر موسم حج مستحب بوده و بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان در این روز، مراسم قربانی را انجام داده و این روز را جشن میگیرند و روز تعطیلی در ایران و بسیاری از کشورهای اسلامی است. مطابق آیات قرآن و روایات وارده حضرت ابراهیم (علیهالسلام) مامور شد پسرش حضرت اسماعیل (علیهالسلام( را برای تقرب به خداوند و امتثال امر الهی قربانی کند، اما وقتی حضرت ابراهیم (علیهالسلام) خواست پسرش را قربانی کند، جبرئیل قوچی را برای آن حضرت آورده و آنرا به جای اسماعیل قربانی کرد، و این سنت قربانی از این روخداد باقی مانده است.
برای شب و روز عید قربان آداب و اعمالی را در کتب فقهی و ادعیه ذکر کردهاند؛ زیارت امام حسین علیهالسّلام، شب زندهداری و غسل از جمله اعمال شب عید و قربانی کردن، اقامه نماز عید قربان، توسعه دادن بر خانواده در خوراک و مانند آن، زیارت امام حسین (علیهالسّلام) و خواندن دعای ندبه از جمله اعمال روز عید ذکر شده است. از احکام و آداب عید قربان در بابهای طهارت، صلات، صوم و حج کتب فقهی سخن گفتهاند.
روز دهم ذی الحجه با نام عید قربان، یکی از عیدهای بزرگ مسلمانان است. این روز مطابق است با روزی که حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از اینکه خواب دیده بود فرزندش اسماعیل را قربانی می کند، فرزند خود را به قربانگاه برد. در اسلام قربانی نمودن در این روز بر کسی که حج تمتع به جا میآورد، واجب و بر دیگران مستحب است. مسلمانان در کشورهای اسلامی روز عید قربان را جشن می گیرند.
روز دهم ذیالحجة در کنار عید غدیر و عید فطر و روز جمعه یکی از اعیاد بزرگ اسلامی به شمار میرود که در چنین روزی ابراهیم(ع(، فرزندش اسماعیل(ع) را به قربانگاه برد که جبرئیل به همراه «قوچی» بر او نازل شد و ابراهیم(ع)را مأمور به ذبح آن کرد. قربانی کردن در این روز بر حاجیانی که در سرزمین منا حضور داشته باشند واجب و برای سایر مسلمانان مستحبّ مؤکد است.
در منابع دینی اعمالی برای شب و روز عید قربان ذکر شده که شبزندهداری،زیارت امام حسین(ع)، غسل، دعای ندبه و نماز عید قربان از جمله آنهاست. روزه گرفتن در این روز حرام است.
عید قربان در کشورهای اسلامی، تعطیل رسمی بوده و مسلمانان در این روز به برگزاری جشن میپردازند.
عید قربان، روز آزمایش و امتحان حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع) است که از آن سربلند بیرون آمدند.[۱] سنّت قربانی در روز عید قربان نیز یادبود رخداد ذبح اسماعیل است.[۲] حضرت ابراهیم بنابر رؤیایی که دیده بود مأمور قربانی کردن فرزندش شد. در هنگام قربانی، ابراهیم پیشانی پسرش را بر زمین نهاد و تیغ تیز بر حلق او گذارد؛ اما کارد گردن او را نبرید و سرانجام هنگامی که پدر و پسر تسلیم بودن کامل خود در برابر فرمان الهی را نشان دادند، خداوند عمل او را قبول نمود و ابراهیم به جای قربانی فرزندش قوچی را که جبرئیل آورده بود، قربانی نمود.[۳] بنابر برخی روایات، تمام حیواناتی که در سرزمین منا در روز عید قربان ذبح میشوند؛ فدیه حضرت اسماعیل هستند.[۴]
در عصر جاهلیت قربانی کردن از پلیدی شرک مبرا نبود. کعبه را با خون قربانی آلوده میکردند و گوشت آن را بر خانه کعبه میآویختند تا خداوند آن را قبول کند. در قرآن این رسم مذموم خوانده شده و شرط قبولی قربانی تقوا معرفی میشود.[۵] همین تقوا و خلوص برای قربانی کردن است که این روز، حج اکبر نامیده میشود.[۶]
نام دیگر عید قربان، یوم النَّحر، عیدالاَضْحیٰ و عید خون است. دهخدا از این روز با نام عید گوسپندکُشان یاد میکند.[۷] .
معرفی اجمالی
از نظر لغوی، «قربانی» از لفظ «قربان» گرفته شده است. هر چیزی که وسیله قرب و نزدیکی به خداوند متعال باشد، به آن قربانی میگویند. حال آن چیز ذبح حیوان باشد یا صدقات دیگر. «عید» از کلمه «عود» به معنای بازگشت است، بازگشت از زندان نفس و خرافات به سوی خدا، بازگشت از تسلط اهریمن به سوی خدای رحمت. «عید قربان»، به معنای بازگشت انسان به مقام تقرب الهی است که این مقام در سایه مبارزه با هواهای نفسانی و در پرتو تهذیب، خودسازی و بهرهگیری از فرصتهای ناب به دست میآید. روز دهم ماه ذی الحجه مصادف با عید قربان از بزرگترین عیدهای مسلمانان است، یادآور فداکاری و ایثار ابراهیم در راه رضای معبود و تسلیم و ایمان اسماعیل در قربانگاه.
نامهای دیگر
نام دیگر عید قربان، عید اضحی و عید خون، از اعیاد بزرگ اسلامی و مصادف با دهم ماه ذی حجه است. روز اثبات تسلیم در برابر امر الهی، روز آزمایش و امتحان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) و حضرت اسماعیل (علیهالسلام) که از آن سربلند بیرون آمدند. [۱] «فَلَمّا اَسْلَما وَتَلّهُ لِلجَبینِ وَنادَیناهُ اَنْ یا اِبراهیم، قد صدّقت الرّؤیا انّا کذلک نجزِی المحسنین؛[۲] ...هان ای ابراهیم به خوبی انجام وظیفه کردی و ما نیکوکاران را این چنین پاداش خواهیم داد.»
یکی از نامهای عید قربان، «حج اکبر» است. هر چند در اثبات این نام بر این روز اختلاف نظرهایی وجود دارد، ولی در حقیقت این عید برای مسلمانان، مانند تصویری زیبا از حجی بزرگ است؛ زیرا حج، آیینه طاعت و بندگی و سجود در پیشگاه معبود است و مگر عید قربان پیامی جز این ارزشها دربردارد. در حقیقت، میتوان تمامی مناسک حج را در قربانی شدن بر آستان پروردگار خلاصه کرد.
در لغتنامه دهخدا، به نقل از مهذب الاسماء، عید قربان، حج اکبر، عید اَضحی و عید گوسفندکُشان معنا شده است. در ریشه عید اَضحی مواردی بیان شده که یکی از آن موارد، معنای لغوی «اَضحیه» است. «اَضحیه» به حیوانی گفته میشود که در روز دهم ذی الحجه قربانی شود.
نام دیگر روز عید قربان را «یوم التردید» گفتهاند. نقل است حضرت ابراهیم علیهالسّلام در شب هشتم ذی الحجه خواب دید که فرشتهای بالای سرش ایستاده است و میگوید: «ای ابراهیم! پروردگار تو میفرماید فرزند خود را برای من قربانی کن! » آن حضرت وحشتزده از خواب بیدار شد و در حیرت بود که این خوابی شیطانی یا وحی الهی بوده است. از اینرو، این روز را «یوم التردید» نیز گفتهاند.
آداب عید قربان
از انس بن مالک روایت شده است: «هنگامی که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به مدینه آمدند، مردم مدینه در دو روز خاص به شادی و تفریح مشغول میشدند و آن دو روز را جشن میگرفتند. پیامبر به آنان فرمود: «خداوند به جای آن دو روز، دو روز بهتر برای شما قرار داده است؛ روز عید فطر و روز عید قربان». [۳] ام سلمه از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) روایت کرده است: «هرگاه هلال ماه ذی الحجه را دیدید و قصد قربانی کردن داشتید، تا حیوانی را قربانی نکردهاید، قسمتی از مو، ناخن و موهای زاید خود را کوتاه نکنید». [۴] از اعمال این روز، نظافت، استعمال بوی خوش، مسواک زدن و غسل کردن است؛ مانند کارهایی که در روز جمعه تاکید شده است. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز عید قربان، پیش از نماز چیزی نمیخورد تا از نماز برمیگشت.[۵] رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز عید، از راهی به مصلا میرفتند و از راه دیگر بازمیگشتند.[۶] نماز عید دو رکعت است که به شیوه مخصوصی خوانده میشود و پیامبر خدا بر خواندن آن بسیار تاکید کرده است. کسانی که به نماز عید که به صورت جماعت برگزار میشود، نرسند و همچنین زنانی که در خانه هستند، میتوانند نماز عید را فرادا بخوانند. در صورت نرسیدن به نماز جماعت در روز عید، تعداد رکعات نماز و چگونگی آن تغییری نمیکند. جبیر بن نضیر روایت میکند: هنگامی که اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در روز عید همدیگر را دیدار میکردند، به یکدیگر میگفتند: «تَقَبَّلَ اللهُ مِنّا و مِنْک؛ خداوند از ما و شما قبول کند». [۷]
آداب اجتماعی
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «همانا خداوند بلند مرتبه به من وحی کرد که در برابر یکدیگر فروتن باشید تا یکی بر دیگری ستم و تجاوز نکند و فخر و تکبر نورزد». [۸]
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «بخورید و بیاشامید، بپوشید و به یکدیگر صدقه دهید، ولی اسراف نکنید و تکبر نورزید».کسی که میخواهد روزیاش افزون شود و بقیه عمرش پر خیر و برکت باشد، باید صله رحم به جا آورد.
احکام نماز عید قربان
وقت نماز عید قربان، از اول آفتاب روز عید است تا ظهر. مستحب است نماز عید قربان را پس از بلند شدن آفتاب بخوانند. نماز عید قربان دو رکعت است. نمازگزار در رکعت اول پس از خواندن حمد و سوره، باید پنج تکبیر بگوید و پس از هر تکبیر یک قنوت بخواند. پس از آن به رکوع برود و دو سجده به جا بیاورد. رکعت دوم نماز چهار تکبیر و قنوت دارد. مستحب است نمازگزار پس از نماز، قدری از گوشت قربانی بخورد. مستحب است نمازگزار پیش از نماز عید غسل کند و دعاهای پیش از نماز و پس از آن را که در کتابهای دعا آمده است، بخواند. مستحب است در نماز عید بر زمین سجده کنند و در حال گفتن تکبیرها، دستها را بلند کنند و نماز را بلند بخوانند.[۹]
اعمال
احکام و آداب خاصی در روایات و فقه اسلامی، درباره روز و شب عید قربان وارد شده است.
اعمال شب عید قربان
از امام صادق علیه السلام روایت شده که از پدرانش چنین نقل فرمودند:[۲] «امام علی علیه السلام دوست داشت چهار شب از سال، خود را فارغ نماید؛ شب اول رجب، شب نیمه شعبان، شب عید فطر و شب عید قربان». ممکن است منظور از فراغت، فراغت برای عبادت در آن شب با زنده نگهداشتن آن باشد. بلکه به قرینه احادیث مشابه ظاهراً منظور همین است. زنده نگهداشتن آن عبارت از فارغ ساختن نفس، قلب و اعضای بدن در خدمت به خداوند متعال است، به این صورت که دل او در یاد خدا بوده، بدنش مشغول فرمانبرداری و عبادت خدا بوده و در طول شب هیچ چیزی حتی مناجات، او را از خداوند غافل ننماید؛ مگر این که مشغول شدن به این مناجات نیز برای خدا و به خاطر او باشد که این مطلب اولین درجه مراقبت میباشد. در شب و روز عید زیارت امام حسین علیهالسلام مستحب است. از واجبات شب عید قربان بر حاجى بیتوته در مشعر الحرام است.[۳]
شب عید
زیارت امام حسین علیهالسّلام در شب عید مستحب مؤکد است،[۱۰] چنانکه این شب از بهترین زمانها برای دعا و استجابت آن میباشد.[۱۱] از واجبات شب عید بر حاجی بیتوته در مشعر الحرام است.[۱۲] از امام صادق علیهالسلام روایت شده که از پدرانش چنین نقل فرمودند: [۱۳] «امام علی علیهالسلام دوست داشت چهار شب از سال، خود را فارغ نماید، شب اول رجب، شب نیمه شعبان، شب عید فطر و شب عید قربان» ممکن است منظور از فراغت، فراغت برای عبادت در آن با زنده نگهداشتن آن باشد. بلکه به قرینه احادیث مشابه ظاهراً منظور همین است. زنده نگهداشتن آن عبارت از فارغ ساختن نفس، قلب و اعضای بدن در خدمت به خداوند متعال است، به این صورت که دل او در یاد خدا بوده، بدنش مشغول فرمانبرداری و عبادت خدا بوده و در طول شب هیچ چیزی حتی مناجات، او را از خداوند غافل ننماید، مگر اینکه مشغول شدن به این مناجات نیز برای خدا و به خاطر او باشد، که این مطلب اولین درجه مراقبت میباشد. در شب و روز عید زیارت امام حسین (علیهالسلام) مستحب است.
روز عید
بسیار انجام دادن کارهای نیک [۱۴] قربانی کردن در غیر منی و تقسیم کردن گوشت آن میان فقرا [۱۵] [۱۶] گزاردن نماز عید در عصر غیبت [۱۷] و خوردن از گوشت قربانی پس از نماز عید مستحب است، [۱۸] چنانکه غسل کردن در روز عید مستحب مؤکد میباشد و آغاز وقت آن طلوع فجر است، [۱۹] لیکن در اینکه پایان وقت آن، قبل از خروج برای نماز عید است یا زوال خورشید و یا غروب آفتاب، اختلاف میباشد.[۲۰] نماز عید در عصر حضور و حاکمیت امام علیهالسّلام واجب است.[۲۱] [۲۲] روزه گرفتن در روز عید قربان حرام است.[۲۳] توسعه دادن بر خانواده در خوراک و مانند آن [۲۴] و خواندن دعای ندبه در روز عید مستحب است. مسافرت کردن در روز عید پس از طلوع خورشید و پیش از گزاردن نماز عید در صورت وجوب آن حرام و در غیر این صورت مکروه است.[۲۵] بنابر قول مشهور ، گفتن تکبیرات به گونهای که وارد شده مستحب است. جایگاه آن برای غیر حاضر در منی، پس از هر یک از ده نماز واجب میباشد که نخستین آن، نماز ظهر روز عید و آخرین آن، نماز صبح روز دوازدهم است و برای حاضر در منی، پس از هر یک از پانزده نماز واجب که نخستین آن، نماز ظهر روز عید و آخرینش نماز صبح روز سیزدهم است. وقوف در مشعر الحرام از طلوع فجر تا طلوع خورشید روز عید بر حاجی واجب است،[۲۶] چنانکه بر حاجی واجب است روز عید قربان جمره عقبه را رمی و پس از آن قربانی کند و سپس حلق یا تقصیر نماید.[۲۷] [۲۸]
قربانی کردن
از آداب روز عید قربان، قربانی کردن در راه خدا میباشد.
قربانی
در در روز عید قربان واجب است بر کسی که حج تمتع به جا میآورد، ذبح یک «هَدی» یعنی یک شتر یا یک گاو و یا یک گوسفند.[۶] قربانی پس از رمی جمره عقبه انجام می گیرد. خداوند در قرآن مجید راجع به قربانی چنین میفرماید: «وَالبُدنَ جَعَلناها لَکُم مِن شَعائِر الله». بُدن و بَدَنة به منزله شتران قربانی است.[۷] یعنی این قربانیان را قرار دادیم، چون جزو شعائر الهی میباشد. مستحب موکد است که حجاج در روز عید قربان اولین چیزی که میخورند، از گوشت قربانی باشد.[۸] قربانی برای غیر حاجیان سنت موکد است. در مورد گوشت قربانی در احادیث آمده است: امامان معصوم علیهم السلام یک سوم قربانی را به همسایگان و یک سوم آن را به نیازمندانی که درخواست داشتند، می دادند و یک سوم باقی مانده را برای خانواده خود نگه می داشتند.[۹] از این رو مستحب است که قربانى سه قسمت شود: یک سوم آن را خودش بخورد و یک سوم را صدقه دهد و یک سوم را هدیه نماید؛ و احتیاط آن است که چیزى از آن بخورد اگر چه واجب نیست.[۱۰]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: عید قُربان یا عید الأضحی
ادامه مطلب را ببينيد
تاریخچه قربانی
چون شب هشتم ذی الحجه یوم الترویه فرا رسید، حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) بعد از انجام وظائف عبادی، سر بر بالین استراحت نهاد و در خواب به او ندا شد: «ای خلیل گر تشنه وصال مائی برخیز و با کارد تیز فرزند دلبند خود را قربانی کن!» ابراهیم علیهالسّلام از هیبت این خطاب بیدار شده و با خود گفت آیا این امر رحمانی است یا وسوسه شیطان؟ شب عرفه نیز همان خواب را دید و در شب نحر (عید قربان) نیز همین خواب را دید و یقین او زیاد شد و صبح روز عید قربان ابراهیم خلیل با همسرش هاجر وداع کرده و با اسماعیل از خانه به سوی منی روی نهادند. وقتی به منی رسیدند، جریان خواب خود را به فرزندش بازگو کرد و اسماعیل در واکنش به این سخن پدر چنین گفت: ای پدر بزرگوار من اگر هزار جان داشتم، همه را به فرمان الهی قربان میکردم و تسلیم امر الهی میشدم. ابراهیم چون در منی به جمره اول رسید، شیطان آمد که او را تعرض کند، هفت سنگ به سوی او انداخت و در جمره دوم و سوم هم هفت سنگ پرتاب کرد. این رمی جمرات ثلث از جمله مناسک حج شد. پس هنگامی که پدر و پسر حکم خدا را گردن نهادند، ابراهیم پیشانی پسر را بر زمین نهاد و تیغ تیز بر حلق او گذارد اما ذرهای از پوست و گوشت و رگ او بریده نشد و سرانجام از طرف حق سبحانه و تعالی ندا آمد که عمل ابراهیم مقبول درگاه ما شد و آنرا پسندیدیم.[۲۹] در قرآن و در عهد عتیق، نخستین قربانی، قربانی هابیل و قابیل بیان شده است. نقل است قربانی قابیل از نوبرانه محصولات کشاورزیاش بود که بر اساس روایات، چندان دندانگیر نبوده و قربانی هابیل، گوسفندی درشت و عالی از گلهاش بود. دومین قربانی در تاریخ دینی انسان، پس از طوفان نوح بوده، چنانکه در سِفْر تکوین آمده است: «و پس (از فرو نشستن طوفان)، نوح قربانگاهی را از برای خداوند بر پا کرد و از هر بهیمهای طاهر و از هر مرغ پاک، گرفته، قربانیهای سوختنی بر آن مذبح تقریب نمود». [۳۰] حضرت ابراهیم که به معنای «پدر عالی» است، از پیامبران اولوالعزم الهی و از بنیانگذاران خانه کعبه و مناسک حج به شمار میرود که از جمله این مناسک، همان قربانی کردن است. حضرت ابراهیم، جدّ مشترک قوم یهود و مسلمانان، یعنی پدر مؤمنان نیز هست. در حقیقت، سنت قربانی کردن در دین اسلام و تا حدودی در دین یهود از حرکت این پیامبر بزرگ تاریخ سرچشمه گرفته است، با این تفاوت که در اسلام آن قربانی، اسماعیل معرفی شده و در عهد عتیق، اسحاق که از بطن ساره، همسر اول ابراهیم بوده، است. اسحاق، از پیامبران الهی و پدر حضرت یعقوب و نیای بزرگ قوم بنی اسرائیل است.[۳۱]
حقیقت قربانی
ذبح قربانی برای تقرب به پروردگار، از زمان حضرت آدم علیهالسّلام شروع شد وقتی که دو فرزندش هابیل، قوچی و قابیل، مقداری گندم را به عنوان قربانی به بارگاه خداوند تقدیم کردند. در قرآن مجید این واقعه تاریخی بازگو شده و آمده است: «وقتی که (هابیل و قابیل) قربانی تقدیم کردند، از یکی (هابیل) پذیرفته شد و از دیگری (قابیل) پذیرفته نشد». [۳۲] پس از آن، این عمل در تمام ادیان آسمانی به عنوان یک عبادت و در مناسبتها و مواقع خاص به عنوان یک دستور و آیین برجای ماند. در اسلام، قربانی کردن، از سنتهای الهی در حج است که موجب تقرب به خداوند میشود. در زمان جاهلیت، قربانی کردن مرسوم بود، ولی قربانی آنها نیز مانند لبیک و نمازشان آمیخته به شرک و کفر بود. شیوه آنها هنگام قربانی کردن آن بود که کعبه را به خون قربانی میآلودند و قسمتی از گوشت آن را بر خانه کعبه میآویختند تا خداوند آن را بپذیرد. دین اسلام حرمت خاصی به قربانی بخشید و پس از تبیین ضرورت احترام به آموزههای الهی، در طرد سنت زشت جاهلی و برای بیان تقربی که حاصل قربانی است، میفرماید: «نه گوشتها و نه خونهای آنها هرگز به خدا نمیرسد، آنچه به او میرسد، پرهیزکاری شماست». [۳۳] بر اساس این آیه، آنچه از اعمال به خداوند میرسد، باطن و روح عمل است. «قربانی» نیز مانند اعمال و مناسک دیگر نفسی به نام تقوا دارد و قداست و تعالی قربانی از همین تقواست، نه از گوشت و خون آن. حضرت امام سجاد علیهالسّلام حقیقت قربانی را اینگونه بیان میکند: «حجگزار و قربانی کننده، با تمسک به حقیقت پرهیزکاری، گلوی دیو طمع را میبرد و او را میکشد». [۳۴] شاید به دلیل همین تقوای ارزشمند نهفته در قربانی است که عید قربان را «حج اکبر» خواندهاند.
فلسفه قربانی
پنجمین عمل حج تمتع و دومین عمل منا برای کسی که در حج تمتع است، قربانی کردن است. قربانی کردن، طبق نص صریح آیاتی از سوره حج، نشانه تقوا و فداکاری در راه بینوایان و فقراست. این روز که روز دهم ذی الحجه است و در تقویم عینی و ذهنی مسلمانان عید خوانده میشود، به نوعی یادآور همان سربلندی ابراهیم (علیهالسّلام) در آزمایش الهی است. سربلندی در آزمایش الهی در ذبح عزیزترین فرد زندگی مادی، یعنی فرزندش. قربانی، نشانهای از پیروزی فرمان الهی و اطاعت معشوق بر امور اخلاقی و سنتهایی جز خواست اوست. البته این سرّی پیچیده است که کسانی چون غزالی، ویلیام اکامی و کی یرکگور در آن، با نگاه به اخلاق مبتنی بر امر الهی مینگرند. در روز عید قربان، حاجیان حج تمتع با انجام دادن مراسم قربانی، از احرام خارج میشوند و کسانی که توان خرید قربانی را ندارند، باید سه روز در حج و هفت روز پس از بازگشت روزه بگیرند. به عید قربان از دیدگاههای خاصی توجه شده است که زیباترین آن دیدگاه عرفان درباره این عید است، زیرا به گفته تهانوی در کشاف، «عید از تجلی جمال به هر روش که باشد...، بر قلب سالک عاید میشود» و عید قربانی که در تعبیری دیگر، همان کشتن نفس اماره معرفی شده، تجلی جلالی جمال الهی است. حجگزار که در تماشای این سیر الهی است، میخواهد از احرام خارج شود و بار دیگر چون مهمانی از راه دور به طبیعت مادی ما پا گذارد.[۳۵]
مکان انجام قربانی
منی محلی است که حجاج صبح عید قربان جهت انجام اعمال آن به آنجا وارد میشوند.
۱رمی جمره؛ ۲ قربانی؛ ۳ حلق و تقصیر. [۳۶] قربانی، پس از رمی جمره عقبه انجام میگیرد. معنی قربان و قربانی، هر عملی که انسان به وسیله آن بخواهد خود را به رحمت الهی نزدیک کند. خداوند در قرآن مجید راجع به قربانی چنین میفرماید: «والبدن جعلناها لکم من شعائر الله[۳۷] » «بدن و بدنه» به منزله شتران قربانی است.[۳۸] یعنی این قربانیان را قرار دادیم، چون جزو شعائر الهی است، یعنی این قربانیها از شعارهای دینی میباشد.
شرایط ذبح
واجب است بر کسی که حج تمتع به جا میآورد، ذبح یک هدی یعنی یک شتر یا یک گاو و یا یک گوسفند، البته قربانی شتر افضل است و پس از آن گاو بهتر است. قربانی سایر حیوانات غیر از سه حیوان مذکور کافی نیست. [۳۹]
احکام ذبیحه
حجاج در روز عید قربان اولین چیزی که میخورند، باید (مستحب موکد است) از گوشت قربانی باشد. و احتیاط مستحب آن است که ذبیحه را سه قسمت کند. قسمتی را هدیه و یک قسمت را صدقه و قدری را هم بخورد و صدقه را به مؤمنین بدهد و خوردن قدری از قربانی مطلوب است. [۴۰]
قربانی حضرت ابراهیم علیهالسلام
داستان قربانی نمودن حضرت اسماعیل علیه السلام توسط حضرت ابراهیم علیه السلام در روز دهم ذی الحجه در آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره صافات چنین آمده است: هنگامی که با او به [مقام] سعی رسید، گفت: پسرکم! همانا من در خواب می دیدم که تو را ذبح می کنم، پس با تأمل بنگر رأی تو چیست؟ گفت: پدرم آنچه به آن مأمور شده ای انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهی یافت. پس هنگامی که آن دو تسلیم [خواسته خدا] شدند و ابراهیم، جبین او را به زمین نهاد [تا ذبحش کند] او را ندا دادیم که ای ابراهیم! خوابت را تحقق دادی [و فرمان پروردگارت را اجرا کردی]، به راستی ما نیکوکاران را این گونه پاداش می دهیم [که نیّت پاک و خالصشان را به جای عمل می پذیریم.] این ابتلا همان امتحانی است که (حقیقت حال اهل ایمان را) روشن میکند (که در راه خدا از هر چیز میگذرند). و بر او (گوسفندی فرستاده و) ذبح بزرگی فدا ساختیم.[۱] .
دعای امام سجاد در روز عید
امام سجاد علیهالسّلام برای روز عید قربان، دعایی با مضامینی زیبا دارد که پس از توصیف پروردگار متعال، درخواستهای خویش را از قاضیَ الحاجات تمنا میکند و خاضعانه و خاشعانه به راز و نیاز با معبود خود میپردازد و به درگاه الهی عرض میکند:
«خداوندا! این روز، با برکت و میمون است و مسلمانان در هر جای زمین تو در آن اجتماع دارند. سؤال کننده و خواهنده و امیدوار و ترسنده حضور دارند و تو ناظر بر حاجتهایشان هستی. پس به جود و کرمت و آسانی مسئلتم نزد تو، از حضرتت میخواهم که بر محمد و آلش درود فرستی! ای پروردگار ما که پادشاهی زیبنده توست و سپاس، حضرت تو را سزد و خدایی جز تو نیست! بردبار و بزرگوار و مهربان و دارای عطای گستردهای و خداوند جلال و اکرام و پدیدآورنده آسمان و زمینی. هرچه میان بندگان مؤمنت قسمت کردهای از خیر یا عافیت یا برکت یا هدایت یا توفیق طاعت، یا خیری که به اهل ایمان انعام میکنی و به سبب آن به سوی خودت هدایتشان میکنی یا در پیشگاهت مقام آنان را بلند میسازی، یا به پاداش آن، خیر دنیا و آخرت را به آنان میبخشی، از تو میخواهم که بهره و نصیب مرا از آن فراوان کنی.
الهی! نیازم را به درگاه تو آوردهام و بار فقر و تهی دستی خود را بر در خانهات نهادهام. من به مغفرت و رحمت تو مطمئنترم تا به کار و عمل خود و آمرزش و رحمتت از گناهان من گستردهتر است.... الهی! هرکس برای حرکت به سوی مخلوقی به امید صله و بخشش و عطای او مهیا شد و باربست و آماده سفر شد و مهیا شدن امروز من و بار بستنم، مهیا شدنم به امید عفو و صله و درخواست عطای تو، به سوی توست. بارالها! بر محمد و آلش درود فرست و این امید را از من مگیر!... خدای من! اگر بلندم کنی، کیست که پستم کند؟ اگر پستم کنی، کیست که بلندم کند؟ اگر گرامیام داری، کیست که خوارم سازد و اگر خوارم کنی، کیست که بزرگم کند؟ (پروردگارا!) من به این حقیقت رسیدهام که در حکم تو ستمی و در عذابت عجلهای نیست، زیرا کسی شتاب میکند که از فوت وقت بترسد و کسی به ستم نیازمند است که ناتوان است و توای خدای من! از آن بسیار بالاتری. بارالها! بر محمد و آل او درود فرست و مرا هدف بلا و نشانه عقوبت مساز و مرا مهلت ده. اندوهم را پایان بخش و از لغزشم درگذر و به مصیبتی از پس مصیبتی گرفتارم مساز! )خداوندا!) در این روز از غضب تو امان میطلبم، پس بر محمد و آلش درود فرست و مرا ایمن ساز! از تو هدایت میطلبم، پس بر محمد و آلش درود فرست و هدایتم فرما! از تو رحمت میخواهم، پس بر محمد و آلش درود فرست و بر من رحمت آر! از تو بینیازی میطلبم، پس بر محمد و آلش درود فرست و بی نیازم کن! از تو روزی میخواهم، پس بر محمد و آلش درود فرست و روزیم مرحمت کن!
از تو کمک میجویم، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و یاریام کن! از تو بر معاصی گذشتهام آمرزش میخواهم، پس بر محمد و آلش درود فرست و مرا بیامرز!
از تو عصمت میخواهم، پس بر محمد و آلش درود فرست و عصمتم ده، زیرا اگر اراده تو تعلق گیرد، هرگز به عملی که تو آن را نمیپسندی، بازنگردم. مرا به آنچه از آن عطا میکنی، سعادتمند ساز و از فضل خودت بر آن بیفزای، زیرا تو توانگری و آن را به خیر و نعمت آخرت پیوسته ساز، ای مهربانترینِ مهربانان!»[۴۱]
روز جشن مسلمانان
مسلمانان جهان، عید قربان را از یک تا چهار روز جشن میگیرند، بهترین لباسهای خود را میپوشند و پس از انجام دادن عبادتهای مخصوص این روز، به دید و بازدید و شادمانی میپردازند. اگرچه برگزار کردن مراسم قربانی بر زائران کعبه و در مراسم باشکوه حج واجب است، ولی بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان در این روز، گوسفند، گاو یا شتری را به یاد سنت ابراهیم خلیل، قربانی و گوشت آنرا میان همسایگان و مستمندان تقسیم میکنند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: عید قُربان یا عید الأضحی
ادامه مطلب را ببينيد