شهادت "حضرت رقيه(س)" دختر كوچك امام حسين(ع) در شام (5صفر61 ق)

شهادت رقيّه‏ خاتون يا فاطمه بنت الحسين(ع) معروف به فاطمه‏ي صغيره، دختر آخر امام حسين(ع) از مادري به نام ام‏اسحاق بنت طلحه يا شاه‏زنان بود. سن مبارك او را 5 4- -3 يا 7 سال دانسته‏اند. امام حسين(ع) بسيار به او مهر مي‏ورزيد و وي نيز به پدر، علاقه‏ي فراواني داشت. رقيّه به همراه پدر، برادران، عموها و ديگر خاندان نبوي راهي سرزمين كربلا شد. پس از شهادت امام و يارانش به اسارت كوفيان درآمده و سپس راهي شام شدند. رقيّه خاتون در شام، شب و روز در فراق پدر مي‏گريست و پدر را طلب مي‏كرد. معروف است كه در خرابه‏ي شام، پس از ديدن سَرِ بريده‏ي پدر و گفتگوي سوزناك با وي، لب بر لب‏هاي پدر نهاده و آن چنان گريسته كه بيهوش شد. وقتي كه او را حركت دادند، دريافتند كه از دنيا رفته است. آستانه‏ي حضرت رقيه(س) يكي از زيارتگاه‏هاي شيعيان در شهر دمشق پايتخت سوريه، در 300 متري شمال شرقي مسجد مشهور اُموي واقع است.

خلاصه ای از زندگی نامه ی حضرت رقیه(ع) و چگونگی شهادت ایشان

زندگینامه حضرت رقیه (س) - معاونت اماکن متبرکه و امور زائرین ...

زندگینامه حضرت رقیه - نحوه شهادت حضرت رقیه - شعر مذهبی

چگونگی شهادت غم انگیز حضرت رقیه (س) بر اساس 3 منبع - ...

چگونگی شهادت حضرت رقیه (س)/ سنگ نوشته مرقد ... - باشگاه ...

زندگینامه حضرت رقیه (علیهاالسلام) | پایگاه اطلاع رسانی ...

خلاصه زندگینامه حضرت رقیه سلام الله علیها

تحقیقی درباره حضرت رقیه سلام الله علیها

رقیه بنت حسین - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

حضرت رقیه که بود ؟ - شهید آوینی

رقیه دختر امام حسین - ويکی شيعه

زندگینامه حضرت رقیه | آسمونی

سرگذشت حضرت رقیه (ع)

شهادت حضرت رقیه(س)


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۷ | 12:18 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
شام یا شامات منطقه وسيع‏ى كه شامل سوریه، لبنان، اردن و بخشى از فلسطین مى‏‌شده است. پايتخت پادشاهان اموی، دمشق بود. به دمشق شام نیز گفته می‌شود. اسراى اهل‌‏بيت را پس از حادثه کربلا، به کوفه و شام بردند. شام، سرزمينى باستانى است و اماكن زيارتى و سياحتى فراوان دارد.

زائران قبر حضرت زینب و حضرت رقیه به شام مى‏‌روند. قبرستان باب‏‌الصغير كه محلّ دفن عده‏‌اى از شهدا، از جمله سرهاى مطهّر شهدای کربلا است و نیز قبر عبدالله بن جعفر و بلال حبشی و مسجد جامع اموى و مساجد و مدارس و بناهاى قديمى بسيارى در این سرزمین قرار دارد.

محتویات


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۷ | 12:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

وروداهلبیت امام حسین علیه السلام بشام

باز اسم کوفه آمد درمیان و نام شام - آه آه از صبح کوفه! وای وای از شام شام!

روزِ اندر پیش چشمم، تیره تر آید ز شب - بشنود گوشم اگر از خلق دوران، نامِ شام

ابتلای کربلا و ماجرای کوفه را - محو کرد از لوح هستی، محنت و آلام شام

بی حیایی بین که با یک دیگر از قتل حسین - می نمایندی مبارک باد، خاص و عام شام

آن یکی نان از تصدّق داد، آن خرما؛ ببین - اهل بیت مصطفی را این بُوَد اکرامِ شام

آه از آن ساعت! که زینب بر سر بازار دید - می زنندش سنگ بر سر، از در و از بام شام

چون نسوزم ز آتش این غم؟ که از کین ریختند - آـش اندر فرق عابد، خلق خون آشام شام

«جودیا» ! شام است ز ان رو تیره تا صبح ابد - کامد اندر دهر از صبح آن چنان تا شام شام

مرحوم جودى

مرحوم جودى ورود اهل بیت علیهم السلام را به شام تار اینگونه توصیف مى‏فرماید:

روایت است كه چون اهل بیت شاه شهید - شدند داخل شام از جفا و جور یزید

از آن طرف همه را دست از حناء رنگین - از این طرف همه پاها ز خار ره رنگین

از آن طرف به فلك بانگ طبل و بربط و ناى - از این طرف همه در ناله حسینم واى

از آن طرف همه طفلان سنگ در دامن - از این طرف همه فرق شكسته در شیون

از آن طرف به كف جمله جام‏هاى شراب - از این طرف دل طفلان ز قحط آب كباب

از آن طرف به هیاهو ز پیر تا برنا - از این طرف سر اكبر مقابل لیلا

از آن طرف همه در عشرت و مباركباد - از این طرف به سنان رأس قاسم داماد

از آن طرف همه را در بدن لباس حریر - از این طرف همگى بسته غل و زنجیر

از آن طرف همه طفلان به روى دوش پدر - از این طرف به سر نى سر على اصغر

از آن طرف همه در غرفه‏ها لب خندان - از این طرف به فغان روى ناقه عریان

از آن طرف به پس پرده اهل بیت یزید - از این طرف سر زینب برهنه چون خورشید

از آن طرف همه بنشسته روى كرسى زر - از این طرف همه استاده فرق بى معجر

از آن طرف سر شوم یزید را افسر - از این طرف سر شه پر ز خاك و خاكستر

از آن طرف ز جفا چوب كین به دست یزید - از این طرف لب و دندان خشك شاه شهید

جهان به دیده جودى سیاه چون شب شد - چو در خرابه بى سقف جاى زینب شد

هنگامى كه آل الله سلام الله علیهم اجمعین را از انظار و مقابل اهل شام عبور دادند آن نادانان بنا كردند به دشنام دادن و ناسزا گفتن اهل بیت علیهم السلام سر بزیر انداخته جواب آنها را ندادند، بعضى موهاى پریشان خود را حجاب صورت ساخته و برخى با معجر و تعدادى دیگر از آن محترمات كه معجر نداشتند با آستین و ساعد صورت خود را ستر مى‏كردند. در برخى از مقاتل نوشته ‏اند كه علیا مخدره زینب خاتون سلام الله علیها فرمودند: بین كوفه تا شام كه سر برادرم بر نیزه بود چشم‏هاى آن حضرت پیوسته باز و گشاده بود و به اطفال و اهل و عیال خویش مى‏نگریست اما در شهر تار شام من نگاه به سر برادرم كردم دیدم چشم‏هاى مباركش بسته‏ شده یعنى خداوندا دیگر طاقت ندارم كه این همه رقاص و سازنده و شارب الخمر را دور اهل بیت خود ببینم. حضرت امام باقر (علیه السلام) از پدر بزرگوارش زین العابدین (سلام الله علیه) روایت نموده كه آن حضرت فرمودند:

مرا بر یك شتر لنگ و لاغرى نشانده و سر پدرم را بر علمى نصب كرده، و بانوان را بر قاطرها نشانده و اراذل و اوباش اطراف ما را گرفته بودند اگر كسى از ما مى‏خواست گریه كند نیزه بر فرقش مى‏زدند پیوسته بدین منوال بودیم تا به دمشق رسیدیم در آنجا جارچى جار مى‏زد یا اهل الشام هولاء سبایا اهل البیت الملعون. مرحوم سید در لهوف مى‏نویسد: همینكه اهل بیت رسالت سلام الله علیهم آن همه جمعیت و ازدحام از اهل شام دیدند علیا مكرمه ‏ام كلثوم علیها السلام شمر پلید را طلبید و به او فرمود: اى شمر من امروز یك حاجت به تو دارم. شمر گفت: چه حاجت دارى؟ فرمود: ما را از دروازه‏اى ببر كه جمعیت كمتر باشد و نیز دستور بده این سرها را از میان ما زن‏ها دورتر برده مردم به تماشاى آنها مشغول شوند و از ما منصرف گردند. آن حرامزاده خبیث مخصوصا گفت سرها را از میان محمل‏هاى زنان عبور بدهند كه مردم بیشتر به تماشا آیند.

وَ یكَبِّرُونَ بِاءَنْ قُتِلْتَ وَ اءِنَّما

وَ رُوِىَ اءَنَّ بَعْضَ التّابِعینَ لَمّا شاهدَ رَاءْسَ الْحُسَینِ ع بِالشّامِ اءَخْفى نَفْسَهُ شَهْرا مِنْ جَمیعِ اءَصْحابِهِ، فَلَمّا وَجَدُوهُ بَعْدَ اذْ فَقَدُوهُ سَاءَلُوهُ عَنْ سَبَبِ ذلِكَ، فَقالَ: اءَلا تَرَوْنَ ما نَزَلَ بِنا، ثُمَّ اءَنْشَاءَ یقُولُ:

جاؤُا بِرَاءْسِكَ یابْنَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ - مُتَرَمِّلا بِدِمائِهِ تَرْمیلا

وَ كَاءَنَّما بِكَ یابْنَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ - قَتَلُوا جِهارا عامِدینَ رَسولا

قَتَلُوكَ عَطْشانا وَ لَمّا یتَرَقَّبُوا - فى قَتْلِكَ التَّنْزیلَ وَ التَّاءْویلا

وَ یكَبِّرُونَ بِاءَنْ قُتِلْتَ وَ اءِنَّما - قَتَلُوا بِكَ التَّكْبیرَ وَالتَّهْلیلا

سربریده ات ای میوه دل زهرا - بخون خویش خضاب است وآورندبشام

بكشتن تونمودندآشكاروبه عمد - بقتل ختم رسل این گروه دین قیام

لبان تشنه شهیدت نمودوخصم نگفت - كزآیه آیه قرآن توئی مرادومرام

توراكه معنی تكبیربودی وتهلیل - كشندوبانگ به تكبیراین گروه لئام

روایت شده است كه یكى از فضلاى تابعین اصحاب رسول صلى الله علیه و آله چون سر مطهر حضرت سید الشهداء علیه السّلام را در میان آن جمع مشاهده كرد، مدت یك ماه از اهل و اولاد و اصحاب خود متوارى گشته و پنهان شد؛ چون او را یافتند و علت اختفایش را پرسیدند، گفت : آیا نمى بینید كه چه خاك بر سر ما ریخته شد و چه مصیبت بزرگى بر ما نازل گردید! بعد از آن اشعارى را آشناء نمود كه معنى اش چنین است : اى دختر زاده رسول خدا! مردم سر نازنین به خون آغشته ات را آوردند و این عمل چنان است كه آشكارا و از روى عمد، رسول خدا را كشته باشند؛ تو را با لب تشنه شهید نمودند كه نه ظاهر قرآن را در حق تو رعایت كردند و نه باطن آن را. اینك مردم براى اظهار شادى در كشتن تو، الله اكبر مى گویند در حالى كه با كشتن تو، قول الله اكبر والا اله الا الله را كشته اند و اثرى از آن باقى نگذاشته اند.

ابومخنف میگوید : یزیدامركرد صدوبیست پرچم به پیشواز سرمبارك حسین علیه السّلام بروند پس پرچمها كه باهرپرچمی صنفی بودند به پیشوازرفتند واززیرپرچمهاصدای تكبیروتهلیل بلندبود كه ناگهان صدائی ازغیب بلندشدواین شعرراخواند : جائوابراسك یابن بنت محمد - مترمّلًا یدمائه ترمیلًا - لایوم اعظم حسرةً من یومه - واراه رهنًا للمنون قتیلًا - فگانّما بك یابن بنت محمد - قتلوا جهارًا عامدین رسولًا - ویكبّرون اذا قتلت وانّما - قتلوا بك التّكبیر والتّهلیلًا .

وامام سجّادعلیه السّلام هنگام حركت به طرف شام این شعررامیخواند : اقادذلیلًا فی دمشق كانّنی - من الزّنج عبد غاب عنه نصیر - وجدّی رسول الله فی كلّ مشهد - وشیخی امیر المؤمنین امیر - فیالیت لم انظردمشق ولم اكن - یرانی یزدفی البلاد اسیر . یعنى در شهر شام با خوارى كشیده مى شوم ، چندانكه گویى من برده اى از زنگبار هستم كه مولایش از او غایب شده است . و حال آنكه ، جدّ من رسول خدا صلى الله علیه و آله بر خلق جهان ، و بزرگ فامیل من امیرمؤ منان على وزیر رسول خدا صلى الله علیه و آله است .

اهلبیت سه شبانه روزبردردروازه

شیخ عباس قمى (ره ) به نقل از شیخ بهایى (ره) درباره ورود اسیران به دمشق گفت : بر در شهر سه روز ایشان را بازگرفتند تا شهر را بیارایند و هر حُلّى و زیورى و زینتى كه در آن بود به آیینه ها بستند به صفتى كه كسى چنان ندیده بود. قریب پانصدهزار مرد و زن با دف ها، و امیران ایشان با طبل ها، بوق ها و دُهل ها بیرون آمدند و چند هزار مردان و جوانان و زنان ، رقص كنان با دف و چنگ و رباب زنان استقبال كردند.

از كامل بهایى نقل شده است كه : خاندان پیغمبر را سه روز در خارج شهر شام نگه داشتند تا شهر را چراغان و زینت كنند. در این سه روز شام را به نحوى بى سابقه تزیین كردند. آن گاه گروه بسیارى حدود پانصد هزار نفر زن و مرد براى تماشا به استقبال كاروان اسیران از شهر خارج شدند و سركردگان و امیران نیز دف زنان و رقص كنان و پایكوبان حركت كردند...

این راوى پس از تشریح وضع مردم و جشن و سرور آنها مى نویسد: در آن روز جمعیت در بیرون شهر به قدرى زیاد بود كه روز محضر را در یادها زنده مى كرد. براى یزید بن معاویه سراپرده وسیع و تختى نصب و حاشیه آن را به انواع جوهر مرصع كرده و در اطراف آن كرسیهاى زرین و سیمین نهاده بودند...

به هر صورت از مجموع این نقل ها معلوم مى شود چه تدارك عظیمى براى این جشن شوم دیده و چه مراسمى بر پا كرده بودند معلوم است كه در چنین شرایطى بر خاندان مظلوم و داغدیده اهل بیت پیغمبر، با دیدن آن مناظره و احوال چه گذشته است !...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر نوشته حجة الاسلام سیدمحمدباقری پورجلددوم]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۷ | 20:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه وقایع شام

متنبه شدن پیر مرد شامى و توبه او از كردار زشتش

پیر مردى از اهل شام كه از شیوخ بود بنزد شتر امام بیمار (علیه السلام) آمده بلند گفت: الحمدلله الذى قتلكم و اهلككم و قطع قرن الفتنه. شكر خداى را كه شما را كشت و هلاك كرد و شاخ فتنه را برید جهان را آسایش داد آنچه خواست از دشنام و ناسزا گفت و چیزى فرو گذار نكرد همینكه آرام گرفت بیمار كربلا فرمود: اى شیخ آنچه تو گفتى من شنیدم دل خود را خالى كردى و آسوده شدى اكنون تو ساكت باش و دو كلمه حرف مرا بشنو. شیخ گفت بگو: امام فرمود: قرآن مى‏خوانى؟ عرض كرد: بلى. امام فرمود: این آیه را خوانده‏ اى؟ قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى. خداوند مى‏فرماید به پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) كه اى حبیب من بگو به امت كه من اجر و مزد رسالت از شما نمى‏خواهم مگر مهر و محبت در حق ذى القربى و خویشان من‏. پیر گفت: بلى آن را خوانده‏ ام. امام (علیه السلام) فرمود: این آیه را خوانده ‏اى كه خدا مى‏فرماید: و آت ذاالقربى حقه. پیر گفت: آرى آن را خوانده‏ ام. فرمود: این آیه را خوانده ‏اى كه خدا مى‏فرماید: و اعلموا انما غنمتم من شى‏ء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى. پیر مرد شامى گفت: بلى خوانده‏ ام. حضرت فرمودند: این را خوانده‏ اى كه مى‏فرماید: انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا. پیر مرد گفت: خوانده ‏ام اما این آیات به شما چه ارتباطى دارد، زیرا همه این آیات در حق اولاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و ذریه فاطمه بتول سلام الله علیها مى‏باشد. امام (علیه السلام) گریست و فرمود: «ارتباطش اینست که»والله عترت و اولاد رسول و ذریه فاطمه بتول ما هستیم. پیر مرد وقتى فهمید ایشان خارجى نیستند بلكه جملگى ذریه پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) بوده و شخصى كه با او سخن مى‏گوید امام و پیشوایش مى‏باشد سر در پیش افكند سخت گریه كرد، سپس بعد از ساعتى عرضه داشت: بالله انتم، هم؟ تو را بخدا شما از آن خانواده و از اهل بیت پیغمبرید؟ حضرت فرمودند: بالله نحن هم؟ مائیم اهل بیت طهارت و عصمت. پیر مرد عرضه داشت: فدایت شوم، مرا معذور دارید، بخدا قسم شما را نشناختم، از شما پوزش طلبیده و طلب عفو و آمرزش مى‏كنم سپس پیر مرد سه مرتبه گفت: اللهم انى اتوب الیك، خدایا توبه كردم و از دشمنان آل محمد بیزارم. پس از آن عمامه از سر برداشت و بر زمین زد و به روایت روضة الشهداء خود را زیر دست و پاى شتر امام سجاد (علیه السلام) انداخت و در خاك مى‏غلطید و صیغه توبه را اداء مى‏نمود. امام (علیه السلام) فرمودند: اى شیخ توبه تو قبول است برخیز. عرض كرد: اگر توبه من قبول شده باشد باید زیر دست و پاى شتر شما جان بدهم در همین اثناء شهق شهقة و فارق روحه من البدن، فریادى زد و روح از كالبد بدنش خارج گشت و به روایت لهوف مامورین خبر براى یزید پلید بردند و او جلادان را امر به قتل او نمود و بدین ترتیب آن پیر مرد را شهید نمودند.

وروداهلبیت به خرابه

صاحب روضة الشهداء مى‏نویسد: هر چه خواستند اهل بیت علیهم السلام را از دروازه ساعات داخل كنند انبوه جمعیت مانع شد و این امر ممكن نگردید لذا بالاجبار ایشان را از دروازه نودِر وارد كردند، بارى وقت ظهر بود كه اهل بیت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) را به مسجد جامع شهر رساندند و از آنجا به طرف دارالاماره یزید پلید انتقال دادند. مرحوم طریحى مى‏نویسد: مقدار سه ساعت اهل بیت علیهم السلام را درب دارالاماره نگاهداشتند و بخاطر همین جهت آنجا را به باب الساعات نامیدند و همان طوریكه برخى از اهل تحقیق فرموده‏اند همان روز اهل بیت را به مجلس یزید پلید وارد نكرده‏ اند بلكه ایشان را در خرابه ‏اى اسكان دادند و روز بعد آن وجودات محترمه را به بارگاه نحوست بار آن پلید داخل كردند.

مرحوم علامه مجلسى مى‏نویسد: حلبى از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت مى‏كند چون حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) را با اهل بیت علیهم السلام به شام بردند جعلوهم فى بیت، اسراء به یكدیگر مى‏گفتند ما را بدین منزل ویرانه جاى داده‏ اند كه خانه بر سر ما فرود آید، پاسبانان كه رفت و آمد به آن خانه مى‏كردند به یكدیگر مى‏گفتند: اینها از سقف شكسته مى‏ترسند مبادا بر سرشان خراب شود و خبر ندارند كه فردا چون به حضور امیر رسند حكم بقتل ایشان مى‏نماید. بارى آن شب را اهل بیت علیهم السلام در آن خرابه بسر بردند ولى فقط ذات اقدس احدیت از حال آن یادگاران پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) باخبر بود و دانست چه به ایشان گذشت.

ز جوش ناله سقفش كنده از فرش - بسان دود بى جان رفته تا عرش

مكینش را مكان بود آن چنان تنگ - كه در زندان دل زندانیان تنگ

نه مهمان نوازى و نه میزبانى - نه فرشى نه ظرفى نه آبى نه نانى

خرابه شام ، زندان اهل بیت سیدالشهدا علیه السلام

در روایت مرحوم صدوق (ره) از آن خرابه ، تعبیر به محبس (زندان و بازداشتگاه ) شده است ، زیرا آنها در آنجا محصور بودند و اجازه نداشتند به جاى دیگر بروند. عن فاطمة بنت علیّ علیه السلام: إنَّ یَزیدَ أمَرَ بِنِساءِ الحُسَینِ علیه السلام فَحُبِسنَ مَعَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهماالسلام فی مَحبِسٍ، لا یُکِنُّهُم مِن حَرٍّ ولا قَرٍّ حَتّى تَقَشَّرَت وُجوهُهُم…(أمالی شیخ صدوق: ص ٢٣١ ح ٢۴٣ ، روضة الواعظین ابن فتال نیشابوری: ص ٢١٢، بحار الأنوار علامه مجلسی، ج ۴۵ ص ١۴٠) همانا یزید دستور داد كه اهل بیت امام حسین علیه السلام را همراه امام سجاد علیه السلام در محلى حبس كردند. آنها در آنجا نه از گرما در امان بودند و نه از سرما، تا آنكه بر اثر آن صورتهایشان پوست انداخت . (زینب علیه السلام فروغ تابان كوثر، نوشته فاضل دانشمند حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد محمدى اشتهاردى ، ص 265 به نقل از امالى صدوق ، مجلس 21)

هلاك پنج زن به نفرین امام سجادعلیه السلام

سهل گوید آن زمان كه اسیران را درب دارالأماره نگاهداشته بودند پنج زن در غرفه خانه یزید نشسته بودند تماشا مى‏كردند میان آن زنان عجوزه و فرتوته ‏اى بود مجدوبة الظهر آن عجوزه قدى خمیده داشت هشتاد سال از سن نحسش گذشته بود دید سر پر نور امام (علیه السلام) بر نیزه پاى غرفه اوست. فوثبت و اخذت حجرا فضربت به راس الحسین. آن سلیطه جست و سنگى برداشت و آن را بطرف سر مطهر امام (علیه السلام) پرتاب كرد، سنگ آمد و به سر بریده امام (علیه السلام) خورد.

در نسخه دیگر آمده: آن پیره زال سنگى برداشت و به دندانهاى امام (علیه السلام) زد. سهل گوید امام زین العابدین (علیه السلام) طاقت این مصیبت نیاورد سر بلند كرد عرض كرد: اللهم عجل بهلاكها و هلاك من معها. خدایا این عجوزه را با همراهان او هلاك كن سهل گوید بخدا قسم هنوز كلام امام (علیه السلام) تمام نشده بود كه تمام غرفه بزیر آمد آن پنج زن و مافیها به درك رفتند.

از پشت بام بر سرمان سنگ می زنند

از پشت بام بر سرمان سنگ می زنند - بر زخم كهنه پرمان سنگ می زنند

وقت نزولِ سوره ی توحید بر لبت - ابلیس ها به باورمان سنگ می زنند

وقتی كه سنگشان به سر نی نمی رسد - سمت سكینه خواهرمان سنگ می زنند

از پای نیزه فاطمه را دور كن پدر! - این كورها به مادرمان سنگ می زنند

بغض علی بهانه خوبی برایشان - حتی به سوی اصغرمان سنگ می زنند

آن دختری كه با پدرش رفت و دور شد...در كربلا جهیزیه اش جفت و جور شد

گفتم: كه كاخ مستی تان پایدار نیست - مردم لباس خاكی ما خنده دار نیست

مردان ما به نیزه و در كوچه های شهر - گرداندن زنان حرم افتخار نیست

ای بزدلان! ز بام به ما سنگ می زنید - در دست های بسته ی ما ذوالفقار نیست

در سختی و بلا به خدا تكیه می كنیم - سر می دهیم در ره او، این شعار نیست

خونش به جوش آمده عباس؛ بس كنید - پای سر بریده كه جای قمار نیست

وحید قاسمی

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر نوشته حجة الاسلام سیدمحمدباقری پورجلددوم]

 


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۷ | 20:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ورود كاروان اهل‏ بيت امام حسين(ع) به شام (1صفر61 ق)

ورود كاروان اهل‏ بيت امام حسين(ع) به شام (61 ق)پس از واقعه‏ي كربلا، خاندان پيامبر اكرم(ص) كه به اسارت يزيديان درآمده بودند، وارد شام مركز حكومت يزيد شدند. در شام، حضرت زينب(س) و امام سجاد(ع) در مقاطع مختلف، از جمله در دربار يزيد و مسجد شام به افشاگري عليه يزيد پرداختند و پيام خون شهيدان كربلا را به بهترين نحو به مردم رساندند، به طوري كه مردم شام از واقعيت جنايات سپاه يزيد در كربلا آگاه و نسبت به وي و مزدوران او خشمگين شدند. اين موضوع باعث شد كه يزيد به كلي صدور فرمان قتل امام حسين(ع) و يارانش را تكذيب كند و گناه آن را به گردن عبيداللَّه بن زياد والي كوفه، بيندازد. همچنين به دليل فشار افكار عمومي، يزيد مجبور شد پس از چندي، كاروان اهل بيت پيامبر(ص) را به مدينه، باز گرداند.

ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام - دانشنامه‌ی اسلامی

جریان ورود اهل بیت(ع) به شام | دانشنامه پژوهه پژوهشکده ...

ورود اهل بیت به شام - کرب و بلا- سایت تخصصی امام حسین ...

ورود اهل بیت(ع) به شام/ روزی که بنی‌امیه عید اعلام کرد! - ...

جریان ورود اهل بیت(ع) به شام - تبیان

ورود اهل بیت به شام - ویکی فقه

اسیران کربلا - ويکی شيعه

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۷ | 20:17 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

منازل کربلا تا شام که اهلبیت را از آنها عبوردادند

1. نُخَیْله ـ استان کربلا ـ عراق

اولین منزل اسرای کربلا، نُخیله بود؛ منطقه ای که امیرمؤمنان علی(ع) بارها در آن جا بودند؛ از جمله هنگام حرکت به سوی صفین و نهروان که در آن فرود آمده و نماز گزاردند. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 278، (چاپ بیروت).

2. حَنّانه ـ استان نجف ـ کشور عراق

3. کوفه ـ استان نجف ـ کشور عراق

4. روستای شاهی ـ استان نجف ـ کشور عراق

5. قناطر بنی دارا ـ استان بابل ـ کشور عراق

6. یعقوبیّه ـ استان بابل ـ کشور عراق

7. سوق اسد ـ استان بابل ـ کشور عراق

8. ذِمارِ ـ استان بابل ـ کشور عراق

9. قصر «ابن هبیره» - استان بابل ـ کشور عراق

10. روستای بزیقیا ـ استان بابل ـ کشور عراق

11. نهر کوثی ـ استان بغداد ـ کشور عراق

12. نهر ملک ـ استان بغداد ـ کشور عراق

13. شهر صرصر ـ استان بغداد ـ کشور عراق

14. تلّ کوش ـ استان بغداد ـ کشور عراق

۱5. نهر حسینی ـ استان بغداد ـ کشور عراق

۱6. روستای حمارات ـ استان صلاح الدین ـ کشور عراق

17. فَرحاتیه ـ استان صلاح الدین ـ کشور عراق

18. مَحادر ـ استان صلاح الدین ـ کشور عراق

19. مُهَیْجر ـ استان صلاح الدین ـ کشور عراق

20. تکریت ـ استان صلاح الدین ـ کشور عراق

21. وادی نخله ـ استان صلاح الدین ـ کشور عراق

22. روستای بارمّا ـ استان صلاح الدین ـ کشور عراق

23. روستای بلالیج ـ استان نینوا ـ کشور عراق

24. کُحَیْل ـ استان نینوا ـ کشور عراق

25. جُهَیْنه ـ استان نینوا ـ کشور عراق

26. شهر موصل ـ استان بغداد ـ کشور عراق

27. تلّ اعفر ـ استان نینوا ـ کشور عراق

28. شهر سنجار ـ استان نینوا ـ کشور عراق

29. شهر لین ـ مرز عراق و ترکیه

30. شهر نصیبین ـ استان ماردین ـ کشور ترکیه

31. شهر دارا ـ کشور سوریه

32. قلعه کَفَرتوثا ـ شهر رأس العین ـ کشور سوریه

33. منطقه عین الورد ـ کشور سوریه

34. شهر حرّان ـ استان اورفه ـ کشور ترکیه

35. شهر رُها ـ استان اورفه ـ کشور ترکیه

36. شهر رَقّه ـ کشور سوریه

37. شهر دوسِر ـ کشور سوریه

38. شهر بالِس ـ کشور سوریه

39. شهر حلب ـ استان حلب ـ کشور سوریه

40. شهر قِنَّسرین ـ استان حلب ـ کشور سوریه

41. شهر معرّۀ نعمان ـ استان ادلب ـ کشور سوریه

42. شهر کَفَرطاب ـ استان ادلب ـ کشور سوریه

43. شهر شیزر ـ استان حماۀ ـ کشور سوریه

44. شهر طیبۀ الإمام ـ استان حماۀ ـ کشور سوریه

45. شهر حماۀ ـ استان حماۀ ـ کشور سوریه

46. شهر رستن ـ استان حماۀ ـ کشور سوریه

47. شهر حُمصْ ـ استان حمص ـ کشور سوریه

48. شهر قصیر ـ استان حمص ـ کشور سوریه

49. روستای جوسیه ـ استان حمص ـ مرز سوریه و لبنان

50. شهر بقاع ـ استان بقاع ـ کشور لبنان

51. روستای هِرْمِل ـ استان بقاع ـ کشور لبنان

52. روستای لبوه ـ استان بقاع ـ کشور لبنان

53. شهر بعلبک ـ استان بقاع ـ کشور لبنان

54. مَعَرْبون ـ استان بقاع ـ کشور لبنان

55. شهر سرغایا ـ استان ریف ـ کشور سوریه

56. دیر راهب ـ استان ریف ـ کشور سوریه

57. شهر زبدانی ـ استان ریف ـ کشور سوریه

58. شهر عین فیجه ـ استان ریف ـ کشور سوریه

59. شهر دُمَّر ـ کشور سوریه.

60شام ـ کشور سوریه

شام دردمشق کشور سوریه

می گویند مؤسس شام، سام فرزند نوح(ع) بوده و سام به مرور به شام بدل گشته و برخی می گویند عده ای از شهر کنعان آمده و در این منطقه ساکن شدند. شام بزرگ ترین شهر سوریه است که در منطقه وسیع تری به نام دمشق قرار گرفته است. کاروان حسینی از مسیر «شتوره» به دمشق رسیدند. آنان پیش از ورود به شام وارد محدوده دمشق قدیم شدند؛ منطقه ای دیوارکشی شده که امروزه به نام «مقبره باب صغیر» شناخته می شود.

کاروان اسرا را سه روز در این منطقه نگه داشتند تا شهر برای جشن مفصل آماده گردد؛ در زمینی پر از سنگ و ریگ که قبرستان شهر به حساب می آمد. آنان برای اهانت به اهل بیت امام حسین(ع)، ایشان را میان مردگان جای دادند. مقامات شش گانه ای که امروزه به مقامات اهل بیت(ع) در این محل شناخته می شود، در حقیقت محل شب زنده داری و قیام و قعود این بزرگواران بوده است. آنان را پس از سه روز وارد شهر کردند. کاروان از دروازه ساعت عبور کرد تا جمعیت بیشتری نظاره گر ایشان باشند و مسیر نیم دایره ای را پیمودند تا همه اهالی شهر آنان را رؤیت نمایند و از طرفی موجبات خستگی و درماندگی بیشتر ایشان ظاهر شود. کاروان اسرا در اول ماه صفر سال 61 قمری به شام رسید، اما چگونگی و تاریخ بازگشتشان به کربلا محل بحث است که آیا اربعین اول به کربلا رسیدند یا در وقت دیگری این واقعه رقم خورده است.

(این مقاله با محوریت دو کتاب «رحلۀ سبایا آل بیت المصطفی من کربلا الی دمشق 61 ق» نوشته محمد عبدالغنی ادریس سعیدی و «الخبر الیقین فی رجوع السبایا لزیارة الاربعین تاریخیاً و فقیهاً» نوشته سخنور توانا حسن بدوی ، ترجمه و تنطیم ؛ همراه با اضافاتی تدوین گردید. فرهنگ زیارت - دیماه سال 1392 شماره 19 و 20 - کربلا تا شام ، نویسنده : محمد حسین خوشنویس)...

الف : چهل منزل مشهور ازکوفه تاشام از بلاد ذکرشده عبورمیکرده . ب : توضیح شهرهای ذکرشده درادامه مطلب است

 [منبع : کتاب روضه های محرم وصفر نوشته حجة الاسلام سیدمحمدباقری پورجلددوم]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۷ مهر ۱۳۹۷ | 13:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
وقایع بین راه کوفه تاشام  
راهب و سر مبارک حضرت علیه السلام
اشعاری ازباقری پوردررابطه باقصه دیرراهب
دیرراهب درمسیرشام بود - كاندرآن یك راهبی خوشنام بود
یك شب آنجااهلبیت مصطفی - باگروه شامیان بی حیا
دركناردیرراهب ماندگار - جملگی تن خسته وحال فكار
راس شاه دین حسین بن – علی روی نیزه همچنان خورمنجلی
دركنارصومعه بنهاده شد - حاملِ سربهرخواب آماده شد
نیمه شب نوری زِسرساطع شده - آنچنان گوئی كه خورطالع شده
راهب ازآن نوردرآن نیمه شب - درتحیرگشته واندرعجب
سربرون كردازدرون دیرخویش - دیدجمعی خسته باحال پریش
یك سری برنیزه دیداما چه سر – بود زیباهمچنان قرص قمر
میرودنوری بسوی آسمان - گشته ازنورش منوركهكشان
گِرداوباشد ملائك درطواف - آنچنان كه حاجیان گِردِ مَطاف
یك نهیبی زد شمایان كیستید - دركناردیرمن ازچیستید
این سرِبالای نی ازآنِ كیست - باچنین شوكت به نی ازآنِِ چیست
یك نفرگفتاكه ماموریم ما - چونكه ماموریم معذوریم ما
این سرِبالای نی باشد حسین - بوده ازبهرنبی نوردوعین
لیك چون گشته مخالف بایزید - كشته شد باخنجروتیغ وحدید
میبریم اینك سرش راسوی شام - تاكه برگیریم انعامی تمام
گفت راهب امشب این قرص قمر - میدهیدش برمنِ خونین جگر
بدره زردارم آن مال شما - باشداین ازبخت واقبال شما
زربداد ودرعوض آن سرگرفت - زنده بود وزندگی ازسرگرفت
برد سررادردرون صومعه - كرد با اوگفتگوبی واهمه
توكه باشی ای سرِدورازبدن - كه شدی دورازعزیزان ووطن
كی ترا ای سرزتن كرده جدا - باچه جرمی اینچنین گشتی فدا
جد توباشد كه وبابت چه كس - كاینچنین باشی توبی فریاد رس
گفت آن سربهرِراهب درجواب - مادرم زهراعلی ام هست باب
من كه باشم مصطفی رانورعین - نام من ای راهبا باشد حسین
جد من پیغمبرآخرزمان - آن شفیع این جهان وآن جهان
من كه بی تقصیروبی جرم وگناه - كشته ی شمرلعین تبت یداه
درلبِ آب فرات وتشنه لب – شد سرم ازتن جدا یاللعجب
جسم من مانده بدشت كربلا - راس من بینی بروی نیزه ها
اهلبیت من اسیرشامیان - اززنان وخواهران وكودكان
جمله همراه سرم دراین دیار - معرض دید صغاروهم كبار
میبرندم شام درنزد یزید - اینچنین ظلمی دراین عالم كه دید
آن سرِپاك حسین شد روضه خوان - گشت راهب بهرِ اوگریه كنان
راهب سر امام حسین علیه السلام را گرفت و ده هزار درهم به کفار پول داد و سر را در اتاق خود برد و شنید که صدائی به او می گوید : خوشا به حالت و خوشا به حال کسی که قدر و حرمت این شخص را بشناسد . راهب سر را بالا برد و عرض کرد خدایا بحق حضرت عیسی علیه السلام امر کن که این سر با من سخن بگوید ناگهان از سر صدائی شنیده شد که : یا راهِبْ اَی شَئٍ تُرید ای راهب چه چیز می خواهی؟ راهب پرسید : تو چه کسی هستی؟ حضرت در جواب فرمود : اَنَا بنُ مُحَمَّدِ المُصطَفی وَ اَنَا بنُ عَلی المُرتَضی وَ اَنَا بنُ فاطِمَهُ الزَّهراء وَ اَنَا المَقتوُلُ بِکَربَلاء اَنَا المَظلوُم اَنَا العَطشان
پس سر مبارک حضرت ساکت شد ، راهب صورت خود را به صورت حضرت چسبانید و عرض کرد صورتم را از صورت تو بر نمی دارم تا به من بگوئی شفیع تو هستم روز قیامت . سر مبارک حضرت فرمود : باید به دین جدم برگردی . راهب گفت : اشهد ان لااله الا الله اشهد ان محمد رسول الله ...
سپس حضرت به او وعده شفاعت روز قیامت را داد .
ناگهان راهب صداهائی شنید ...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر نوشته حجة الاسلام سیدمحمدباقری پورجلددوم]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۷ مهر ۱۳۹۷ | 13:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حرکت کاروان اسرا ازکوفه خراب بسوی شام ویران

یزید بن معاویه (لعنة الله علیهما)، به عبیدالله بن زیاد دستور داد كه سر مطهر فرزند علی (علیه السلام) را با سرهاى جوانان و یاران آن جناب كه در ركاب آن حضرت شهید شده بودند با كالاها و زنان اهل بیت و عیالات آن حضرت را روانه شام نماید.

در تاریخ آمده بعد از آن كه ابن زیاد یك روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرهای شهدای كربلا را در كوچه ها و محله های كوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد. ابن زیاد سرهای شهدای كربلا را به زحر بن قیس سپرد و راهی شام نمود. ابن زیاد پس از فرستادن سر امام حسین(علیه السلام)، اسراء را در 15 محرم با شمر ذی الجوشن و مخفر بن ثعلبه عائذی به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارك امام سجاد (علیه السلام) زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بی جهاز نمود. آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران كفار، دیار به دیار با ذلت و انكسار طوری كه مردم به تماشاى آنها مىآمدند، به شام آورد. منابع و اسناد مدتی را كه اسرا از كوفه به شام در حركت بودند را ذكر نكردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی ادبیهای حاملین سرهای مبارك از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر میكردند.

(منابع : محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، ص 329- لهوف سید بن طاووس)

ارسال سرها واهلبیت از كوفه خراب به شام ویران

عبیدالله بن زیاد مخذول سر مطهر حضرت امام (علیه السلام) را به زحر بن قیس داده به شام فرستاد و بدنبال آنها حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) را زیر غل جامعه قرار داده و دست به گردن بسته با مخدرات مانند اسیران كفار بر شتران برهنه سوار كرده روانه داشت

كاروان آل طاها سوی شام غم روان شد

كاروان آل طاها سوی شام غم روان شد - وه چه ظلمی برحسین واهلبیت ازشامیان شد

كشته شدمردان زیاران حسین درروز عاشور - كودكان وبانوان گشتنداسیروازوطن ازدور

سوی شام غم روان ازكوفه با قلب پرازخون - طی منزل مینمایند داغدیده زارومحزون

هریكی كه جابماند میزنندش تازیانه - زجرملعون میكند زجرآن یتیمان بابهانه

درچهل منزل پیاده میشودطی مراحل - كودكان پابرهنه ره درازوسخت ومشكل

نی غذ ا یی بهر آنان و نه آ بی نه مكانی - نی بود آسایشی ازبهرشان نی آشیانی

روی آ ن خا رمغیلان پابرهنه میدوانند - كودكان آل طا ها را گرسنه میدوانند

خاطرات بین راه شام وكوفه بس گران است - خاطرات اززینب وسجّادوآن آه وفغان است

زجرملعون،تازیانه،كعب نی،خارمغیلان - گشته صورتهاكبود وآبله پاهای طفلان

كودكی ازقافله مانده عقب دریك شبِ تار - رفته اوازترس ووحشت درپناهِ بوته خار

زجرملعون سررسیده میز ند با تازیانه - آل طاها و بیابان وای ازاین ظلم زمانه

باقری با آلِ طاها اینقدرظلم عیان شد - باغم و رنج ومصیبت سوی شام غم روان شد...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر نوشته حجة الاسلام سیدمحمدباقری پورجلددوم]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۷ مهر ۱۳۹۷ | 11:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حركت كاروان اسيران كربلا از كوفه به طرف شام (19محرم61 ق)

حركت كاروان اسيران كربلا از كوفه به طرف شام (61 ق)پس از‌ قضایاى دلخراش كربلا، بنى اُمیه جنایتكار اُسراى اهل بیت را‌ به‌ عجلة تمام به‌ طرف كوفه حركت دادند. پس‌ از‌ توقّف اسرا در‌ كوفه ‌و‌ گزارش ابن زیاد به‌ یزید ‌و‌ صدور فرمان وى مبنى بر‌ حركت دادن اسرا به‌ سوى شام ، اسباب سفر شام را‌ تهیه دیدند ‌و‌ اهل بیت سیدالشهدا علیه السلام از‌ راه موصل به‌ طرف شام حركت دادند. ابن زیاد زجر بن‌ قیس ، محض بن‌ ابى ثعلبه ‌و‌ شمربن ذى الجوشن را‌ مامور نمود كه‌ همراه پنج هزار سوار، اسرا ‌و‌ سرها را‌ به‌ شام برند. روز اول ماه صفر بود كه‌ اسرا به‌ شام وارد شدند.

نگاهی به 20 منزلی که سر مبارک امام حسین(ع) در آن‌ها توقف کرد ...

فارس گزارش می‌دهد؛ کاروان اسرای کربلا از کدام منازل گذشتند + ...

حركت كاروان اسرای كربلا از كوفه به طرف شام(61 هجری قمری ...

توضیحی در باره مسیر كاروان اسیران كربلا ، از كوفه به شام و ...

حرکت کاروان به طرف سرزمین شام/ گرداندن سرهای بریده در ...

حرکت کاروان اسرای کربلا به سوی شام - خبرگزاری صدا و سیما

مسیر کاروان اسرای کربلا + نقشه تحقیقی - دانش آموختگان ...

حرکت اسرای کربلا از کوفه به سوی شام - دانشنامه رشد

مسیر کاروان اسرای کربلا+نقشه - مشرق نیوز

حرکت اسرای کربلا به طرف شام | پایگاه ...

اسیران کربلا - ويکی شيعه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۷ مهر ۱۳۹۷ | 11:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه (12محرم61 ق)

ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه (61 ق)در روز دوازدهم محرم سال 61 قمري، كاروان اسيران كربلا كه شامل زنان و كودكان شهيدان قيام كربلا بود، وارد شهركوفه شد. سرپرستي اين كاروان را امام سجاد(ع) فرزند امام حسين(ع) و حضرت زينب(س) خواهر آن امام، بر عهده داشتند. اين دو بزرگوار، با وجود سختي‏ها و ناملايمات فراوان كه از سپاهيان يزيد ديده بودند، در كوفه باشجاعت و صراحت، ستم‏ها و جنايات حكومت اموي را افشاء و مردم اين شهر را به خاطر ياري نكردن امام حسين(ع) و مقابله با ايشان سرزنش كردند. امام سجاد(ع) و حضرت زينب در مدت اقامت در كوفه، وظيفه و رسالت خود را مبني بر ابلاغ و نشر پيام امام حسين(ع) در جامعه، به شايستگي انجام دادند.

12 محرم | ورود اهل بیت (ع) به کوفه - کرب و بلا- سایت ...

ورود کاروان اسرای خاندان امام حسین به کوفه - دانشنامه رشد

فرستادن سرها به کوفه و وارد شدن اهل بیت به دارالاماره/ خطبه های ...

با ورود اسرای کربلا به کوفه چه اتفاقاتی رخ داد؟ - خبرآنلاین

ورود اسرای اهل بیت(ع) به کوفه (2)

ورود اهل بیت به کوفه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۷ | 12:13 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه روزیازدهم محرم حركت اهلبیت ازكربلا[قسمت اول]

بر حربگاه چو ره آن كاروان فتاد

اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ

برحربگاه چون ره آن كاروان فتاد - شور نشو ر و و ا همه را در گمان فتاد

هم بانگ نوحه‌،غلغله درشش جهت فکند - هم گریه برملایک هفت آسمان فتاد

هرجا که بو د آهو ئی ا ز دشت پا کشید - هرجا که بو د طایری از آشیان فتاد

شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت - چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد

هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد - بر زخمهاى كارى تیر و كمان فتاد

ناگاه چشم د ختر ز هر ا د ر آن میان - بر پیكر شریف امام زمان فتاد

بى اختیار نعره هذا حُسَین از او - سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد

پس با زبان پر گله آن بَضْعَة البتول - رُو در مدینه كرد كه یا اَیهَّا الرَّسوُل

این كشته فتاده به هامون حسین تست - وین صیددست وپا زده درخون حسین تست

این ماهى فتاده به دریاى خون كه هست - زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست

این خشك لب فتاده و ممنوع از فرات - كز خون او زمین شده جیحون حسین تست

این شاه كم سپاه كه با خیل اشك و آه - خرگاه از این جهان زده بیرون حسین تست

پس ر و ى د ر بقیع و به زهرا خطاب كرد - مرغ هو ا و ما هى دریا كباب كرد

كاى مونس شكسته دلان حال ما ببین - مارا غریب و بى كس و بى آشنا ببین

اولاد خو یش ر ا كه شفیعان محشرند - در و رطه عقو بت ا هل جفا ببین

تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر - سرهاى سروران همه در نیزه ها ببین

آن تن كه بود پرورشش در كنار تو - غلطان به خاك معركه كربلا ببین

بالجمله ؛ چون عمر سعد سر امام حسین علیه السّلام را به خولى سپرد امر كرد تا دیگرسرها را كه هفتاد و دو تن به شمار مى رفت از خاك و خون تنظیف كردند و به همراهى شمر بن ذى الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن الحجّاج براى ابن زیاد فرستاد و به قولى سرها را در میان قبایل كِنْدَه و هَوازِن و بنى تَمیم و بنى اسد و مردم مَذْحِج و سایرقبایل پخش كرد تا به نزد ابن زیاد برند و به سوى او تقرّب جویند. و خود آن ملعونبقیه آن روز را ببود و شب را نیز بغنود و روز یازدهم را تا وقت زوال در كربلا اقامت كرد و بر كشتگان سپاه خویش نماز گزاشت و همگى را به خاك سپردو چون روز از نیمه بگذشت عمر بن سعد امر كرد كه دختران پیغمبر صلى اللّه علیه و آلهو سلّم را مُكَشَّفات الْوُجُوه بى مقنعه و خِمار بر شتران بى وطا سوار كردند و سید سجّادعلیه السّلام را (غُل جامعه) بر گردن نهادند. ایشان را چون اسیران ترك وروم روان داشتند چون ایشان را به قتلگاه عبور دادند زنها را كه نظر بر جسد مبارك امام حسین علیه السّلام و كشتگان افتاد و لطمه بر صُورت زدند و صدا را به صیحه و ندبه برداشتند. صاحب (معراج المحبّة ) گفته :

چُه بر مَقْتل رسیدند آن اسیران

چُه بر مَقْتل رسیدند آن اسیران - به هم پیوست نیسان و حزیران

یكى مویه كنان گشتى به فرزند - یكى شد مو كنان بر سوگ دلبند

یكى از خون به صورت غازه مى كرد - یكى داغ على را تازه مى كرد

به سو گ گُلرخان سَروْ قامت - به پا گرد ید غو غا ى قیامت

نظر ا فكند چو ن د خت پیمبر - به نو ر د ید ه ساقىَ كوثر

بناگه نا له هذ ا اَ خى زد - به جان خلد نا ر د و ز خى زد

ز نیر نگ سپهر نیل صو ر ت - سیه شد روزگار آ ل عصمت

ترا طاقت نباشد از شنیدن - شنیدن كى بود مانند دیدن

مَه جَبینان چون گسسته عقد دُرّ

مَه جَبینان چون گسسته عقد دُرّ - خود بر افكندند از پشت شتر

حلقها از بهر ماتم ساختند - شور محشر در جهان انداختند

گشت نالان بر سر هر نوگلى - از جگر هجران كشیده بلبلى

زینب آمد بر سر بالین شاه - خاست محشر از قِران مهر وماه

دید پیدا زخمهاى بى عدید - زخم خواره در میانه ناپدید

هر چه جُستى مو به مو از وى نشان - بود جاى تیر و شمشیر و سِنان

حركت اهلبیت ازكربلا

ای همسفرزینب رفتیم خداحافظ - ای تاج سرزینب رفتیم خداحافظ

ماندی تو وسردارت، عباس علمدارت - ماهمره بیمارت رفتیم خداحافظ

عمر سعد دستور داد یک عده عرب آمدند و محمل ها را بستند. یک وقت دستور داد: حالا بروید زن ها را سوار کنید. تا جلو آمدند که زنها را سوار کنند، زینب صدا زد: شما مردها به ما نامحرمید. ما به شما نامحرمیم. کنار بروید ما خودمان دو تا خواهریم این زن و بچه را سوار می کنیم. تمام زن و بچه را این دو خواهر سوار کردند حالا همه نگاه می کنند ببیند این دو خواهر چه می کنند؟ یک وقت دیدند زینب(س) خواهرش را صدا کرد. حالا همه نگاه می کنند ببینند زینب فاطمه(س) چه می کند؟ یک وقت دیدند زینب(س) صدا زد: وا غربتاه! وا حسیناه! ای داد از غریبی!

خواهر است، کنار بدن برادر است اگر گریه نکند چه کند؟ جا داشت یک عده بیایند دلداریش بدهند، به او تسلیت بگویند و از بدن حسین (ع) جدایش کنند. چه کردند؟ بمیرم زینب را کتک زدند.

مبریدم، نزنیدم در این دشت مرا کاری هست

گر چه گل نیست ولی زمن گلزاری هست

آخر از کوی تو با دیده ی گریان رفتم

آخر از کوی تو با دیـده ی گـریان رفتم - آمدم با تو و با لشگر عدوان رفتم

گر تو با جـمله شهیدان سوی جنت رفتی - من سوی شام به همراه اسیران رفتم...

 [منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد2]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۳۰ شهریور ۱۳۹۷ | 11:23 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

آغاز حركت اسرا و اهل‏بيت "امام حسين"(ع) به شام (11محرم61 ق)

آغاز حركت اسرا و اهل‏بيت با پايان يافتن روز دهم محرم سال 61 قمري و شهادت امام حسين(ع) و ياران با وفايش، يزيديان به غارت كاروان حسيني پرداختند. آنان خيمه‏هاي امام را سوزانده و از به يغما بُردن جزئي‏ترين وسايل دريغ نكردند. سرانجام كاروان امام حسين(ع) اين بار به رهبري امام سجاد(ع) و حضرت زينب كبري(س) در شامگاه روز يازدهم محرم به طرف كوفه حركت داده شدند و نهضت حسيني، به شكلي ديگر ادامه يافت. هرچند، دشمن توانسته بود نيروهاي امام را در ظاهر شكست دهد ولي رسوايي‏هاي حكومت جور بني‏اميه و افشاگري‏هاي امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) روي امويان را در تاريخ سياه كرد و قيام امام حسين(ع) و راه پاك او را جاودانه ساخت.

یازدهم محرم؛ حرکت کاروان اسرا از کربلا - ایسنا

يازدهم محرم؛ حركت كاروان اسرا از كربلا - ایسنا

بعد از عاشورا بر اهل بیت امام حسین (ع) چه گذشت؟ - باشگاه ...

بعد از واقعه عاشورا چه بر سر اهل بیت امام حسین (ع) آمد؟

هجرت پرتلاطم اهل بیت حسین (ع) از کربلا تا کوفه

اسیران کربلا - ويکی شيعه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۳۰ شهریور ۱۳۹۷ | 11:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شب یازدهم محرم شام غریبان اهلبیت

شام غریبان حسین امشب است امشب است

شام غریبان حسین امشب است امشب است - زاری طفلان حسین امشب است امشب است

طفل صغیری ز حسین گمشده ساربان - قامت زینب ز الَم خم شده ساربان

ادامه ی نوحه:

زینب غمدیده به غم مبتلا بانوا - بود گرفتار ِ کف ِ اشقیا از جفا

جمله یتیمان به بغل داده جان از وفا - غم سرغم آمده افزون شده ساربان

گفت که ای خواهر محزون زار بی قرار - از غم عباس تویی داغدار اشک بار

محنت عالم شده بر ما دچار این دیار - کودک زارم سوی هامون شده ساربان

شب شده عالم همه خوف از سپاه دین تباه - طفلک نالان به دل پر ز آه بی پناه

رو سوی هامون شده با سوز وآه بی گناه - درد یتیمیش فراوان شده ساربان

گر کند از من شه ِبی کس سؤال زین مقال - خواهر محزونه ام ای خوش خصال با کمال

خوش شده ای حافظ طفلان به حال در مآل - طفلکم از هجر پریشان شده ساربان

آتش زدن خیام

در این هنگام دشمن براى سوزاندن خمیه‏هاى اهلبیت علیهم ‏السلام اقدام نمود در حالى كه زنان و فرزندان در خیام بودند، پس شعلههایى از آتش آوردند در حالى كه یكى از آنها فریاد مى‏زد: «احرقوا بیوت الظالمین!!»؛ «سراپرده ظالمین را بسوزانید!!» و ایشان آتش در خیمه‏ها افكندند! دختران رسول خدا از خیمه‏ها خارج شده و مى‏گریختند در حالى كه آتش آنها را از پشت سر تعقیب مى‏كرد! بعضى از كودكان یتیم دامن عمه را گرفته تا از آتش محفوظ بمانند و از ظلم دشمنان در امان باشند، و بعضى در بیابان متوارى و برخى به آن ستمگرانى كه دلهایشان خالى از مهربانى و عطوفت بود استغاثه مى‏كردند.

دشمن در غارت خیمه‏هاى حسینى بر یكدیگر سبقت مى‏گرفتند به گونه‏اى كه چادر از سر زنان مى‏كشیدند، دختران آل رسول از سراپرده خود بیرون آمده و همه مى‏گریستند و از فراق عزیزان و بزرگان خویش شیون مى‏كردند.

امام سجاد علیه‏السلام در طول حیاتش بعد از شهادت امام حسین علیه‏السلام هرگاه خاطره‏هاى تلخ روز عاشورا را به یاد مى‏آورد با اشك و اندوه فراوان مى‏فرمود: به خدا سوگند هیچ گاه به عمه‏ها و خواهرانم نظر نمىكنم جز این كه بغض گلویم را مى‏گیرد و یاد مى‏كنم آن لحظات را كه آنها از خیمه‏اى به خیمه دیگر مى‏گریختند و منادى سپاه كوفه فریاد مى‏زد كه: خیمه‏هاى این ستمگران را بسوزانید!

حمیدبن مسلم مى‏گوید: عمر بن سعد نزدیك خیمه‏هاى امام آمد، زنان برخاسته و رو در روى او فریاد بر آوردند و گریستند، پس او به اصحابش گفت: كسى حق ندارد كه در خیمه‏هاى این زنان در آید و متعرض این جوان مریض (امام سجاد) شود. زنان از او خواستند تا لباسهاى غارت شده آنان را به ایشان باز گرداند تا خود را بپوشانند، عمر بن سعد گفت: كسى كه از متاع این زنان چیزى برداشته بازگرداند؛ به خدا سوگند احدى از آن گروه چیزى را باز پس نداد، پس عمر بن سعد گروهى را به خیمه و سراپرده زنان گماشت و دستور داد آنها را نگهدارى كنند تا كسى از خیمه‏ها خارج نگردد و آنان را آزار ندهند، آنگاه عمر بن سعد به چادر خود بازگشت.

مؤلف كتاب «معالى السبطین» نقل كرده است كه: شامگاه روز عاشورا دو طفل در اثر دهشت و تشنگى جان سپردند، و چون زینب كبرى براى جمع عیال و اطفال جستجو مى‏كرد آن دو طفل را نیافت تا این كه آنها را در حالى كه دست در گردن یكدیگر داشتند پیدا كرد كه آنها از دنیا رفته بودند. (منابع: حیاة الامام الحسین، 3/298. - 16- ارشاد شیخ مفید، 2/113. - 17- وسیلة الدارین، 297. - 19- انساب الاشراف، 3/205. - 20- حیاة الامام الحسین، 3/303. - 22- الملهوف، 56. - 23- الامام الحسین و اصحابه، 367. - 24- اثبات الهداة، 2/588 - منبع:قصّه كربلا- به ضمیمه قصّه انتقام، على نظرى‏منفرد)

آتش زدن خیمه ها

از جنایتهای سپاه عمر سعد ، آتش زدن خیمه های امام حسین (ع) و اهل بیت او در روز عاشورا بود . پس از آنکه امام به شهادت رسید ، کوفیان به غارت خیمه ها پرداختند ، زنها را از خیمه ها بیرون آوردند ، سپس خیمه ها را به آتش کشیدند . اهل حرم ، گریان و پابرهنه در دشت پراکنده شدند و به اسارت در آمدند . امام سجاد (ع) در ترسیم آن صحنه فرموده است : به خدا قسم هرگاه به عمه ها و خواهرانم نگاه می کنم ، اشگ در چشمانم می دود و به یاد فرار آنها در روز عاشورا از خیمه ای به خیمه دیگر و از پناهگاهی به پناهگاه دیگر می افتم ، که آن گروه فریاد می زدند : خانه ظالمان را بسوزانید ! این آتش ، امتداد همان آتش زدنی بود که پس از رحلتِ پیامبر ، در خانه زهرا علیها السلام با آن سوخت و آتش کینه هایی بود که از بنی هاشم و اهل بیت در سینه ها داشتند . به یاد این حادثه ، در مراسم عاشورا در برخی مناطق رسم است که خیمه هایی به نشان خیام اهل بیت برپا می کنند ، ظهر عاشورا به آتش می کشند ، تا احیاءگر یاد آن ستمی باشد که روز عاشورا بر خاندان رسالت رفت . آتش به آشیانه مرغی نمی زنند - گیرم که خیمه ، خیمه آل عبا نبود (منبع : بحارالانوار ، ج 45 ، ص 58 . - حیاة الامام الحسین ، ج 3 ، ص 299)...

 [منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۷ | 11:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شرح حال پس از شهادت امام حسین علیه السلام

چون حضرت سیدالشهداء علیه السلام به درجه رفیعه شهادت رسید اسب آن حضرت در خون آن حضرت غلطید و سرو كاكل خود را به آن خون شریف آلایش داد و به اعلی صوت بانگ واویلی برآورد و روانه به سوی سراپرده شد چون نزد خیمه آن حضرت رسید چندان صیحه كرد و سر خود را بر زمین زد تا جان داد دختران امام علیه السلام چون صدای آن حیوان را شنیدند از خیمه بیرون دویدند دیدند اسب آن حضرتست كه بی‌صاحب غرقه به خون می‌آید پس دانستند كه آن جناب شهید شده آن وقت غوغای رستخیز از پردگیان سرادق عصمت بالا گرفت و فریاد واحسیناه و واماماه بلند شد. شاعر عرب در این مقام گفته:

وَ راحَ جَوادُ السّبْطِ نَحْوَ نِسآئِهِ - ینوُحُ وَ ینعْی الظّامِی الْمُتَرَمِلا

خَرَجْنَ بُنَیاتُ الرَّسُولِ حَوا سِراً - فَعاینَّ مُهْر السّبْطِ وَ السَّرجُ قَدْخلا

فاَدْمَینَ باللَّطْمِ الْخُدود لِفَقْدِهِ - وَ اَسكَبْنَ دَمْعاً حَرُّ لَیسَ یصْطَلی

بناگه زفرق معراج آنشاه - كه با زین نگون شد سوی خرگاه

پر و بالش پر از خون دیده گریان - تن عاشق كشش آماج پیكان

برویش صیحه زد دخت پیمبر - كه چون شد شهسوار روز محشر

كجا افكندیش چونست حالش - چه با او كرد خصم بدسگالش

سوی میدان شد آن خاتون محشر - كه جویا گردد از حال برادر

ندانم چون بدی حالش در آنحال - نداند كس بجز دانای احوال

راوی گفت پس ام كلثوم دست بر سر گذاشت و بانگ ندبه واویلی برداشت و می‌گفت:

وا مُّحَمَّداه وا جَدّاه وا نبیاه وا اَبَا الْقاسِماه وا عَلِیاه وا جَعْفَراه وا حَمْزَتاه وا حَسَناه هذا حُسَینٌ بِالْعَرآءِ صَریحٌ بِكَرْبَلا مَحُزوزُ الرَّاسِ مِنَ الْقَفا مَسْلوُبُ الْعِمامَهِ وَ الرّداء.

و آنقدر ندبه و گریه كرد تا غش كرد. و حال دیگر اهلبیت نیز چنین بوده و خدا داند حال اهلبیت آن حضرت را كه در آن هنگام چه بر آنها گذشت كه احدی یارای تصور و بیان تقریر و تحریر آن نیست.

وَ فی الزّیارَهِ الْمَرْویهِ عَنِ النّاحِیهِ الْمُقَدَّسَه.

وَ اسْرَع فرسُك شارداً الی خیامك قاصداً مُهمْهِما باكیاً فلمّا رَاَین النساءُ جوادك مخزْیاً و نظرْن سرجك علیهِ ملوِیا برزْن من الخدور ناشرات الشُعور علی الخدود لاطِمات و عن الوُجوه سافِرات و باْلعَویل داعیات و بعدَ العِزّ مُذِلَّلاتٍ و الی مَصْرعك مبادرات و الشِمرُ جالسٌ علی صدرك مُوْلعٌ سیفه علی نَحرك قابضٌ علی شَیبتكِ بیده ذابحٌ لك بمُهَّنده قد سكنت حواسُّك و خفیت انفاسك و رفع علی الْقناه رَاسُك.

شرح مآل پر ملال ذوالجناح

چون بانوان محترمه و مخدرات مكرمه دور اسب امام (علیه السلام) حلقه زدند و جملگى گریبان چاك زده و خاك غم بر سر پاشیدند هر كدام با زبانى و با حالى از آن حیوان تشنه كام حالت امام غریب (علیه السلام) را پرسیده و مى‏گفتند:

اى اسب تو كه با صاحبت وفادار بودى چرا آقا را بردى و نیاوردى.

سکینه بانگ بر آورد که یا جواد ا َبی -سوار دشت بلا را چرا نیاوردی

کجاست راکبت ای ذوالجناح ؟ بابم را - چرا ز معرکه کربلا نیاوردی

میان این همه دشمن نهادیش تنها - چه شد که شرط وفا را به جا نیاوردی

کس آب داد بر آن تشنه کام یا که نداد؟ - بر این سؤال جوابی چرا نیاوردی

به غیر کاکل رنگین ز خون او دیگر - چرا نشانه ز خون خدا نیاوردی

تو شیهه می زنی و سر به خاک می کوبی - که آن ودیعه ما را به ما نیاوردی...

 [منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۷ | 11:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عاشوراي حسيني و شهادت "امام حسين"(ع) به همراه ياران وفادارش در صحراي كربلا توسط سپاه يزيد(10محرح61ق)

عاشوراي حسيني و شهادت امام حسين(ع) پس از حركت به سوي كوفه، با پيمان‏شكني مردم آن سامان مواجه گرديد. سپاهيان يزيد كه به دستور عبيداللَّه بن زياد و به فرماندهي عمر بن سعد وارد صحراي كربلا شده بودند، مانع از رفتن امام از آن مكان گرديدند. سرانجام در دهم محرم سال 61 هجري دستان خود را به خون پاك فرزند رسول(ص) آغشته ساخته و يارانش را به شهادت رساندند. امام حسين(ع) در هنگام شهادت 57 سال داشتند و يازده سال از امامت ايشان گذشته بود. امام حسين(ع) از روز نخست از مدينه با شعار امر به معروف و نهي از منكر حركت كرد. از اين ديدگاه، منطق امام حسين(ع) منطق اعتراض و تهاجم بر حكومت ضد اسلامي بود، منطق او اين بود كه چون جهان اسلام را منكرات و فساد و آلودگي فراگرفته و حكومت وقت به صورت سرچشمه‏ي فساد درآمده است، او به حكم مسؤوليت شرعي و وظيفه‏ي الهي خود، بايد قيام كند.

فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی بر عموم شیعیان تسلیت ...

عاشورا چه روزی است و داستان کامل وقایع روز عاشورا همراه با ...

واقعه کربلا (روز عاشورا)-ویژه نامه امام حسین علیه السلام - ...

عکس های زیبا مخصوص محرم و عاشورای حسینی - پارس ناز

واقعه عاشورا چیست؟ جزئیات واقعه کربلا به زبان ساده و ...

روایتگران واقعه عاشورا چه کسانی بودند؟ - مشرق نیوز

ساعت به ساعت روز عاشورا چگونه گذشت؟ - العالم

روز عاشورا چه روزی است؟ - باشگاه خبرنگاران

مهمترین وقایع روز عاشورا - مشرق نیوز

عاشورا چه روزی است ؟ | آسمونی

تاسوعا و عاشورای حسینی - ایسنا

نبرد کربلا - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

عاشورا - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

عاشورا چه روزی است؟ - تبیان

خلاصه واقعه عاشورا | ستاره

واقعه کربلا - ويکی شيعه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۷ | 1:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه روزدهم محرم روزعاشورا

لوکان یدری یوم عا شوراء

لوکان یدری یوم عا شوراء - ما کان یجری فیه من بلاء

ما لاح فجره و لا ا ستنا را - ولا ا ضا ئت شمسه نهارا

ا گر دانست عاشورا که در روزش چها گردد - چه طغیا نها چه ا ستمها چسان جورو جفا گردد

چه خونهائی که میریزد در آن صحرای تفتید ه - چه پیکرها شود مجروح چه سرها که جدا گردد

سخن امام حسين عليه السلام صبح عاشورا

صَبْراً يا بَنِى الكِرامِ فَمَا الْمَوتُ اِلاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَالضَّرّاءِ اِلَى الْجِنانِ الواسِعَةِ وَالنِّعَمِ الدّائمةِ فَاَيكُمْ يكْرَهُ اَنْ ينْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ اِلى قَصْرٍ وَما هُوَ لاِ عْدائِكُمْ اِلاّ كَمَنْ ينْتَقِلُ من قَصْرٍ اِلى سِجْنٍ وَعَذابٍ اِنَّ اَبِى حَدَّثَّنى عَنْ رَسُولِاللّهِ اِنَّ الدُّنْيا سِجْنُ الْمُؤ مِنِ وَجَنَّةُ الْكافِر والْمَوْتُ جِسْرُ هُؤُلاءِ اِلى جِن انِهِمْ وَجِسْرُ هؤ لاءِ اِلى جَحيمِهِمْ ما كُذِبْتُ وَلا كَذِبْتُ.

بنا به نقل ابن قولويه و مسعودى حسين بن على عليهما السلام آنگاه كه نماز صبح را بجاى آورد، رو به سوى نمازگزاران نموده پس از حمد و سپاس خداوند به آنان چنين فرمود: (اِنَّ اللّه تَعالى اَذِنَ...) خداوند به كشته شدن شما و كشته شدن من در اين روز اذن داده است و بر شماست كه صبر و شكيبايى در پيش گرفته و با دشمن بجنگيد.

(صبرا يا بنى الكرام...) اى بزرگ زادگان صبر و شكيبايى به خرج دهيد كه مرگ چيزى جز يك پل نيست كه شما را از سختى و رنج عبور داده به بهشت پهناور و نعمتهاى هميشگى آن مى رساند، چه كسى است كه نخواهد از يك زندان به قصرى انتقال يابد و همين مرگ براى دشمنان شما مانند آن است كه از كاخى به زندان و شكنجه گاه منتقل گردند. پدرم از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر من نقل نمود كه مى فرمود: دنيا براى مؤ من همانند زندان و براى كافر همانند بهشت است . مرگ پلى است كه اين گروه مؤ من را به بهشتشان مى رساند و آن گروه كافر را به جهنمشان . آرى ، نه دروغ شنيده ام و نه دروغ مى گويم.

خطاب به يارانش هنگام شروع جنگ

قُومُوا اَيهَا الْكِرامُ اِلَى المَوْتِ الَّذى لابُدَّ مِنْهُ فَاِنَّ هذِهِ السِّهامَ رُسُلُ القَوْمِ اِلَيكُمْ فَوَاللّهِ ما بَينَكُمْ وَبَينَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ اِلاالْمَوْتُ يعْبُرُ بِهؤُلا ءِ اِلى جِنانِهِمْ وَبِهؤُلا ءِ اِلى نير انِهِمْ.

پس از خطابه و سخنرانى عمومى امام عليه السلام و گفتگوى آن حضرت با عمربن سعد و برگشت او به سوى لشكريانش ، عمرسعد مجددا از ميان صفوف لشكريانش بيرون آمده و تيرى به سوى خيمه هاى حسين بن على رها كرد و خطاب به سپاهيانش چنين گفت : (اِشْهَدوا لى عِنْدَالا مير اَنِّى اَوَّلُ مَنْ رَمى) در نزد امير گواهى بدهيد كه من اول كسى بودم كه به سوى خيمه هاى حسين بن على تيراندازى نمودم.

مردم كوفه با ديدن اين صحنه تيرها را به سوى خيمه ها رها كردند و چوبه هاى تير از سوى دشمن مانند قطرات باران به خيمه ها سرازير گرديد كه مى گويند در اين لحظه از ياران امام عليه السلام كمتر كسى باقى ماند كه از رسيدن تير به بدنش مصون بماند.

در اينجا بود كه امام عليه السلام به ياران خويش چنين فرمود: (قُومُوا اَيهَا الْكِرامُ...) برخيزيد اى كرام ! اى بزرگ منشها برخيزيد به سوى مرگ كه چاره اى از آن نيست كه اين تيرها پيكهاى مرگ است از طرف اين مردم به سوى شما.

سپس فرمود: و به خدا سوگند! در ميان اين مردم با بهشت و دوزخ فاصله اى نيست مگر همين مرگ كه پل ارتباطى است ،شما را به بهشت مى رساند و دشمنانتان را به دوزخ.

و بنابه نقل لهوف ، در اين هنگام ياران امام عليه السلام يك حمله دستجمعى آغاز نمودند و جنگ شديدى درميان سپاه حق و باطل به وقوع پيوست و آنگاه كه اين حمله خاتمه يافت و گردوخاك فرونشست پنجاه تن از ياران امام عليه السلام به شهادت رسيده بودند.

مقدمه: شب عاشورا به پایان رسید شبی كه شاید بعضی زبانحالشان این بود كه ای كاش خورشید آن روز طلوع نكند. امام نماز صبح خواندند به اصحاب فرمودند همه شما كشته خواهید شد جز علی بن الحسین كسی زنده نمی‌ماند لشكر خود را آراست. زهیر را درمیمنه و حبیب بن مظاهر را در میسره قرار داد پرچم جنگ را به دست پُرتوان برادرش ابالفضل سپرد شب عاشورا دور خیمه ها خندق زده بودند و از هیزم پر كرده بودند برای محافظت از اهل حرم صبح دستور دادند هیزم‌ها را آتش زدند كه دشمن دور خیمه‌ها نیایدآنگاه دست به دعا برداشت اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی كُلِّ كَرْبٍ وَ أَنْتَ رَجَائِی فِی كُلِّ شِدَّةٍ وَ أَنْتَ لِی فِی كُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِی ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ...

از طرفی هم لشكر عمر سعد آماده‌ی حمله شدند. ابتداء امام موعظه فرمودند وخود را معرفی كردند پیرمردان كوفه از بالای بلندی بر امام گریه می كردند و دعا می كردند اللهم اَنزِل نَصرَك ولی به یاری حضرت نیامدند اولین تیر را عمر سعد به سمت لشكر گاه پرتاپ كرد وجنگ آغاز شد اصحاب یكی پس از دیگری به میدان آمدند و به شهادت رسیدند. نوبت به بنی هاشم رسید گلهای باغ نبوت، اولاد امیر المومنین و اولاد جعفر و عقیل و فرزندان امام حسن مجتبی علیهم السلام با یكدیگر وداع كردند نقل شده اول شاهزاده علی اكبر و بعد از ایشان یكی پس از دیگری روانه‌ی میدان شدند. داغ دل سید الشهدا زیادتر شد تا آنكه یكوقت ببینند همه یاران به شهادت رسیدند صدا زد اما من معینٍ یعیننا اما من ذابٍّ یذبّ عن حرم رسول الله هل من ناصر ینصرنی... كسی جواب نداد نگاه به سمت قتلگاه كرد به نقلی همه‌ی یاران خود را صدا زد یا مسلم بن عقیل یا حبیب بن مظاهر یا مسلم بن عوسجه... ولی جوابی نیامد. به سمت خیمه ها آمد؛ وداع كرد، سوار بر ذوالجناح روانه میدان شد...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۷ | 1:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روز عاشورا (وداع سید الشهداء علیه السلام) (ظهر)

یكی از جانسوزترین مصائب مصیبت وداع است كه حتی بزرگان دین هم هنگام وداع تاب نیاوردند وزاری وشیون كردند: لولاالدموع وفیضهن لاحرقت - ارض الوداع حراره الاكباد

اگر نبود اشكها فوران انها درهنگامه وداع سوز جگرها سرزمین وداع رابه اتش می كشید

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران - كز سنك ناله خیزد روز وداع یاران

با ساربان بگوییداحوال اشك چشمم - تابر شتر نبندد محمل بروز باران

امیر المومنین در وقت وداع با فاطمه علیها السلام بی تابی میكند ودر فراق اومی گوید

نفسی علی زفراتها محبوسة - یالیتها خرجت مع الزفرات

یعنی جان علی با ناله ی او محبوس است ای كاش جان علی با ناله او بیرون اید امام مجتبی (ع) لحظه اخر گریه كردند روزعاشورا هم وقتی سید الشهداء (ع) تنهایی خود را دید امد سمت خیام حرم برای وداع

لحظه آخر امام (ع) به سمت خیام حرم صدا زد سكینه یا فاطمه یا زینب یا ام كلثوم علیكم منی السلام. سكینه عرض كرد یا ابه استلمت للموت؟ یعنی بابا ایا تسلیم مرگ شدی فرمود چگونه تن ندهد كسی كه یاور ومعینی ندارد عر ض كرد پدر پس مارا به حرم جدمان برسان فرمود اگر صیاد مرغ قطا رابه حال خود گذارد ارام می گیرد یعنی دخترم صیادان مرا به حال خود نمی گذارند زنه صدا به گریه بلند كردند حضرت ایشان را ساكت كرد مرحوم شیخ عباس قمی می فرماید همه مصائب امام حسین (ع) دلها را بریان می كند لكن مصیبت وداع شاید اثرش زیادتر باشد به خصوص زمانی كه بچه های كوچك دور اقا جمع شدند وگریه می كردند حضرت زهرا سلام الله علیها در عالم روءیا فرمود به علامه مجلسی بگویید اذكرا المصائب المشتمله علی وداع ولدی الحسین یعنی مصیبتی بخوان كه روضه وداع داشته باشد

حضرت وصیتها فرمودند اسرار امامت را به امام سجاد(ع) وبعضی رابه دخترشان فاطمه وخواهرشان زینب سپردند خدا می داند چه می گذشت

ایافاطم الطهرانظری ارض كربلا - عزیزك فرد قد حوت حوله النساء

نشرن شعورا ویصرخنبا لبكاء - حسینك حی قد اقیم له العزاء

یعنی ای فاطمه به سر زمین كربلا كن كه عزیز تو تنها مانده است وزنها دور اورا گرفته اند برای او مو پریشان كرده وصدا وناله بلند كرده اند هنوز حسین تو زنده است كه برای او عزا گرفته اند

پس از وداع با اهل حرم از خیمه بیرون امد وسوار بر ذوالجناح وروانه میدان شد

رو می كند به میدان ارام جان زینب - از اتش جدایی سوزد روان زینب

ده فرصتی برادر تاپر كشم به سویت - جای مادر ببوسم ان نازنین گلویت

شیخ طریحى در منتخب شهادت عبدالله را قبل از مقاتله نقل مى‏نماید و مى‏فرماید: ودع اهله و اولاده وداع مفارق لا یعود و كان عبدالله بن الحسن الزكى واقفا بازاء الخیمة هو یسمع وداع الحسین (علیه السلام) فخرج فى اثره و یبكى و یقول والله لا افارق الخ یعنى چون امام (علیه السلام) اهالى خیام و مخدرات محترمه را وداع كرد و با اولاد و دختران خود خداحافظى نمود كه دیگر برنگردد عبدالله یتیم امام حسن (علیه السلام) فرمایشات عمو را مى‏شنید كه مى‏فرمود: اى بانوان دیگر مرا نمى‏بینید و نیز صورت مرا نمى‏شنوید زیرا مى‏روم و دیگر بر نمى‏گردم.

عبدالله از عقب سر عمو روانه شد و مى‏گریست و نیز گریان گریان مى‏گفت: بخدا قسم من از عموى خود جدا نیم شوم، عمو جان هر كجا كه مى‏روى مرا همراه ببر، پدر كه ندارم، عمویم كه رفت من چه كنم و از عمو جدا نشد تا كشته شد.

البته اكثر از اهل خبر و اثر واقعه شهادت عبدالله را در حال مجاهده امام نقل مى‏كنند نه در حال افتادن به روى خاك چنانچه در السنه ذاكرین عوام معروف است.

بلى، مى‏شود كه حضرت پیاده بوده و در حال پیادگى مشغول دفاع و جنگ بوده، گاهى مى‏ایستاد و خستگى مى‏گرفت و گاهى حمله مى‏كرد، در همچو حالى عبدالله خود را به عمو رسانیده است.

از روایت مرحوم سید بن طاووس در لهوف این طور استفاده مى‏شود كه حضرت در حال پیادگى بوده و ایستاده بود تا خستگى بگیرد فلبثوا هنیئة ثم عادوا الیه، لشگر هم چند دقیقه صبر كردند ولى دوباره بر آن حضرت حمله آوردند و آن سرور را در میان گرفتند فخرج عبدالله بن الحسن بن على سلام الله علیهما پس در این حال عبدالله خردسال از خیمه خارج شد.

مرحوم سید در لهوف مى‏نویسد: فلحقته زینب بنت على لتحبسه فابى و امتنع امتناعا شدیدا زینب علیها السلام دوید عبدالله را گرفت، هر چه خواست او را در خیمه نگهدارد آن كودك آرام نمى‏گرفت و برخاسته روى بمیدان آورد.

خواهر و عمه و عم زاده به شور افتادند - همچو پروانه بر آن لمعه نور افتادند

التماس مى‏كردند كه مرو، عبدالله راضى نمى‏شد و مى‏گفت: بخدا دست از دامن عمو بر نمى‏دارم، هر جا كه او رفته من هم مى‏روم، در این وقت كه صداى شیون از خیام حرم بلند شد امام (علیه السلام) را ضعف و فتور عارض گردیده بود بطورى كه به روى خاك نشست و چشم مبارك بطرف خیمه‏ها دوخت و گوش فرا داد، صداى شیون زنان را استماع فرمود و التماس عبدالله را شنید كه پیوسته تقاضا و درخواست مى‏كرد او را رها كنند تا بمیدان نزد عمو رود ولى حضرت علیا مخدره زینب كبرى علیها دست عبدالله را گرفته و بسمت خیمه‏ها مى‏كشید و از رفتن او بطرف میدان مخالفت مى‏فرمود بالاخره عبدالله دست خود را از دست عمه‏اش كشید و در آورد و دوان دوان خود را به عمو رسانید وقتى رسید كه دید ابجر بن كعب از بالاى زین خم شده با شمشیر قصد قتل عمویش را دارد بانگ زد و فرمود: ویلك یابن الخبیثة، أتقتل عمى آیا تو مى‏خواهى عمویم را بكشى؟

دست خود حائل نمودى چون پسر - برد پیش تیغ و گفت اى خیره سر

تو نخواهى داشت دست از كشتنش - من نخواهم داشت دست از دامنش

فضربه بالسیف فاتقاها الغلام بیده فاطنها الى الجلد آن مردود شمشیر را فرود آورده بدست عبدالله رسید و دست آن طفل را برید و بپوست آویخت، شاهزاده فریاد كشید: یا اماه اى مادر بفریادم برس.

امام (علیه السلام) عبدالله را در آغوش گرفت و فرمود: نور دیده صبر كن.

در این هنگام فرماه حرملة بسهم فذبحه و هو فى حجر عمه حرمله ملعون تیرى بطرف او رها كرد و آن تیر عبدالله را در حالى كه در دامن عمو بود ذبح كرد و در همان حال جان داد...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

 


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۷ | 1:0 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه شب دهم محرم شب عاشورا

شب قتلست و امشب عرش را بنیاد می لرزد

شب قتلست و امشب عرش را بنیاد می لرزد - ملک و نه فلک وامانده از اوراد می لرزد

شب قتلست و امشب تا سحر ز اندیشه فردا - دل زینب چو صید اندر کف صیاد می لرزد

شب قتلست بادا باد می گویند جانبازان - غریبان را دل از تشویق باداباد می لرزد

شب قتلست و مشکل باشد امشب راز دل گفتن - که طفلان را ز خوف اندر گلو فریاد می لرزد

شب قتلست و داند جبرئیل این ظلم از امت - بعید، اما چو بید از فرط استبداد می لرزد

شب قتلست در پای پدر زین العبالرزان - بلی چون سایه کز شاخی به خاک افتاد می لرزد

شب قتلست کلثوم از یزید و شمر می نالد - از آن نمرود می ترسد از آن شداد می لرزد

شب قتلست می گوید سکینه با پدر هر دم - که سر تا پایم از اندیشه بیداد می لرزد

شب قتلست و امشب نو عروس از حجله قاسم - گرفته دامن داماد و چون داماد می لرزد

شب قتلست و زین العابدین از ضعف بیماری - چو مظلومی به زیر خنجر جلاد می لرزد

شب قتلست خواهد خون چکاند جوهری از دل - ولیکن خامه اش چون نشتر فصاد می لرزد

در شب عاشورا نه تنها انسانهای متعهد بلکه پرندگان نیز که گویا بر واقعه روز عاشورا پیش آگاهی داشتند نگران از اتفاقی ناگوار، زانوی غم به بغل گرفته و می گریستند. آن عاشقان شاهد محبت چنان از جام شهد شهادت وارادت به پروردگار سرمست بودند، که به شوق نوید وصال، آن شب خواب به چشم ایشان نیامد و حتی بعضی از یاران لطیفه می گفتند و خوشحال و سرمست و شادمان به امید رسیدن فردا بودند.

فرزند زهرای مرضیه در آن شب برادران و عموزاده ها و سایر اقوام و اصحاب جان نثار وفادار خویش را دور خود جمع نمود و فرمود: به راستی که من یارانی از یاران خود وفادارتر ندیدم. همانطور که می بینید بلا بر من نازل شده است، بیعت خود را از شما بر می دارم و شما را مرخص می کنم، اکنون که سیاهی شب روشنایی روز را فرا گرفته است، به هر کجا که می خواهید بروید، این قوم چون مرا بیابند با دیگری کاری ندادند.

عباس و اولاد مسلم بن عقیل و بعضی دیگر از اقوام و یاران برخاسته و وفاداری خود را اعلام کردند و چنین گفتند: ای عزیز روح و روان پیامبر، بر زندگانی دنیا بعد از تو لعنت باد برادران همه یکباره گریه سر دادند و زبان به عجز و لابه گشودند و با گریه و زاری گفتند: اگر قبول کنی ما بر درگاه تو بنده و خدمتگزاریم و دیگری ملتمسانه گفت: من پسر عموی تو نیستم، بلکه تو سرور من هستی و من خادم خانه زاد توام. هر کدام از یاران و نزدیکانش به طریقی در برابر آن بزرگوار اظهار بندگی و خاکساری و جان نثاری کردند و نیز اصحاب وفادار و یاران جان نثار، هر یک از جا بر خاسته اظهار اخلاص و جانفشانی نمودند. از آن جمله مسلم ابن عوسجه عرض کردند: که ای سید و مولای من، به خدا قسم اگر بدانم که هزار مرتبه کشته می شوم و پس از کشته شدن مرا می سوزانند و خاکستر مرا بر باد می دهند، از تو مفارقت نمی کنم.

زهیر بن قیس عرض کرد: ای فرزند رسول الله، اگر دنیا همیشه برای ما باقی می ماند هر آینه شهادت در رکاب ترا بقای ابدی دنیا بر می گزیدم، در حالیکه زندگانی دنیا چند روزی بیش نیست. بریر بن خضیر گفت: فدای تو شوم، خداوند بر ما منت نهاده که در حضور تو جهاد کنیم و اعضای ما پاره پاره شود، و جد تو شفیع ما باشد.

هر یک از آن جوانمردان از این گونه سخنها بسیار گفتند.

یکی گریست که جان را چه قدری و چه وجودی - ز جان عزیزتری گر بدی نثار تو بودی

یکی از یارانش به پای وی افتاد، بوسه داد و فغان کرد که بی تو زندگی نتوان کرد.

جمعی دیگر از همراهان ضعیف الایمان که زندگی دنیوی را بر سعادت ابدی اختیار کردند، بر مرکبان خویش سوار شده رفتند. آن حضرت بی وفایی ایشان را ملاحظه نمود و فرمود: ای دنیا پرستان و بندگان دنیا دین شما تنها بر زبانهای شماست، نه بر قلبهایتان، شمایید که آخرت را به نفع زندگی دنیا می فروشید، بروید! که زندگی دنیا بر شما ارزانی باد.

چون آن امام بزرگوار، خاصه یاران خود را در وفاداری ثابت قدم یافت، فرمود: اکنون که شما در محبت و وفاداری نسبت به من ثابت قدم هستید! پس نگاه کنید منازل و قصرهای خود را در بهشت. امام با دست مبارک خود اشاره فرمود:

برداشت پرده را ز پس پرده حجاب - حور و قصور خلد عیان شد چو آفتاب

بر هر یکی نمود که این قصر جای تو است - این حور و این قصور کمین خونبهای تو است

یاران از مشاهده این حال چنان به شوق وصال بهشتیان، آغوش جان گشودند و به نحوی دل از دست دادند، که آن شب، که نمونه ای از صبح محشر بود، آن عاشقان را شب دراز هجران می نمود؛ هر یک به منزل خویش رفتند، تا خویشان را وداع و پروردگار را عبادت نماید. آن حضرت نیز به خیمه خلوت خویش در آمد تا بعد از ادای نماز شب، اسلحه و آلات جنگی خویش را آماده و در صورت نیاز اصلاح نماید. (از مدینه تا نینوا نویسنده : دکتر عباس علاقه بندیان)...

منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۷ | 18:0 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

جواب ردّ حضرت ابوالفضل ‏العباس (ع) به امان نامه‏ ي شمربن ذي ‏الجوشن (9محرم61ق)

جواب ردّ حضرت ابوالفضل ‏العباس (ع) به امان نامه‏ ي شمربن ذي ‏الجوشن (61ق)شمر بن ذي ‏الجوشن در عصر روز نهم محرم، چون ديد كه عمربن سعد مهيّاي نبرد با امام حسين(ع) است، به نزديك خيام حسيني آمد و بانگ زد كه: فرزندان خواهرم كجايند؟ منظورش حضرت عباس و سه برادرش به نام‏هاي عبداللَّه، جعفر و عثمان بود كه از فرزندان فاطمه‏ي ام‏البنين(س) بودند. آن مجلّله از قبيله‏ي بني‏كلات و شِمر هم از همين قبيله بود. امام حسين(ع) كه صداي شمر را شنيد به برادرانش دستور داد كه جواب شمر را بدهيد، اگرچه او فاسق است وليكن با شما قرابت و خويشي دارد. حضرت عباس(ع) به همراه سه برادرش به نزد شمر رفتند. شمر براي آنان، امان نامه‏اي آورده بود، مشروط بر اين كه از ياري حسين(ع) دست بردارند و سپاهش راترك گويند. حضرت عباس(ع) فرمود: بريده باد دست‏هاي تو و لعنت باد بر اماني كه براي ما آورده‏اي. اي دشمن خدا! ما را امر مي‏كني كه دست از برادر و مولاي خويش برداريم و سر در طاعت ملعونان برآوريم. آيا ما را امان مي‏دهي ولي براي پسر رسول خدا(ص) اماني نيست؟ شمر از شنيدن اين پاسخ دندان‏شكن، خشمناك شد و به لشكرگاه خويش برگشت. در اين شب، امام حسين(ع) برادر خود حضرت اباالفضل را به اردوگاه دشمن فرستاد كه آن شب را مهلت بخواهد، براي اين كه امام و يارانش به نماز و راز و نياز با خداوند بپردازند.

حوادث روز تاسوعای حسینی چه بود آمدن شمر به کربلا/ ردّ امان‌نامه/ ...

رسیدن شمر همراه یک امان نامه به سرزمین کربلا/ آمادگی ... - خبر ...

 

ورود شمر به کربلا/ روایت لهوف از رد امان‌نامه شمر از سوی حضرت ...

رسیدن شمر همراه یک امان نامه به سرزمین کربلا/ آمادگی ... - ...

جواب ردّ حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) به امان نامه ی ...

امان نامه - کرب و بلا- سایت تخصصی امام حسین علیه السلام

دو امان نامه برای فرزندان ام البنین (س) - کرب و بلا- سایت ...

ورود شمر ملعون به کربلا/ امان‌نامه برای حضرت ابوالفضل ...

جواب ردّ حضرت ابوالفضل العباس (ع) به امان نامه ش ...

دو امان نامه برای فرزندان ام البنین (س) - مشرق نیوز

در روز تاسوعا در کربلا چه وقایعی رخ داد؟ - تابناک

امان نامه ي شمر براي برادران حضرت عباس

ماجرای امان نامه - تبیان


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۷ | 18:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

تاسوعاي حسيني (9محرم61 ق)

تاسوعاي حسيني (61 ق)روز تاسوعا یا روز نهم ماه محرم آخرین روزی است که حسین بن علی (ع) سومین امام شیعیان و یارانش شبانگاه آن را درک کرده‌اند و این روز به شب عاشورا پیوند خورده‌است. این روز در نزد شیعیان از اهمیت بالایی برخوردار است. شیعیان این روز را منتسب به عباس بن علی (ع) نیز می‌دانند، و این روز را بسان روز عاشورا گرامی داشته و در آن به سوگواری می پردازند. تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار، ادب و دلاوری بزرگ مردی است که با گذشت بیش از هزار و چهارصد سال ، هنوز تاریخ، روشن از کرامت های اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی همراه است.

تاسوعا چه روزی است و مروری کامل بر واقعه تاسوعا حسینی در ...

تاسوعا چه روزی است | مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

وقایع روز تاسوعا | دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم

روز تاسوعا چه روزی است؟ - ازهر زمان ازهرمکان

مروری بر وقايع روز تاسوعا - شیعه نیوز

وقایع روز تاسوعا - دانشنامه‌ی اسلامی

روز تاسوعا چگونه گذشت؟ - خبرآنلاین

تاسوعا چه روزی است؟ | آسمونی

تاسوعا - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

تاسوعا چه روزی است؟ | ستاره

مروری بر وقايع روز تاسوعا

روز تاسوعا - ويکی شيعه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۷ | 18:35 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه نهم محرم روزتاسوعا

این شام تاسوعاست – یامحشرکبراست

این شام تاسوعاست – یامحشرکبراست - درکربلا امشب – بس ناله وغوغاست

قحطی آب امشب درکربلا باشد – شورونوا امشب درنینوا باشد

اهل حرم نالان ازقحطی آب است – اصغربگهواره امشب چه بی تاب است

غوغای محشرشد درکربلا امشب – درکربلا برپا شورونوا امشب

لشکر پیِ لشکربرابن سعد آمد – بردشمنی خود دشمن بیفزاید

ازبهر شاه دین یاری نه یارانی – دارد امام دین هفتاد قربانی

یاران شاه دین جمعی قلیل اما – دشمن هزاران شد درشام تاسوعا

دارد عطش غوغا درخیمه ها امشب – قحطی آب آمد درکربلا امشب

سقاوسرداراست چون حضرت عباس – میروسپهداراست چون حضرت عباس

آب آورطفلان درکربلا باشد – اویاورطفلان درخیمه ها باشد

سرداروسقا و میروسپهداراست – ازبهرجندالله عباس علمداراست

سقاکنار آب لب تشنه جان داده – صدجان دیگراو براین جهان داده

ای باقری آندم صدشوروشین آمد – تابرسرعباس آقا حسین آمد

این شام تا سوعا است کرببلا غوغا است

این شام تا سوعا است کرببلا غوغا است - در کربلا امشب بس شورشی برپا است

درصورتی که روز تاسوعا خوانده شود شام تبدیل به روز شود

این روز تا سوعا است کرببلا غوغا است - در کربلا امروز بس شورشی برپا است

شمر شریر آ مد با نا مه ا ی  ا ز خـو ن - د شت بلا سا ز د با  تیغ  خو د گـلگون

در کربلا گر د ید  بس  شو ر شی  بر پا - شد  ما تم  و حـز ن  آ ل عـلی ا فـزون

ا ز کـو فـه و ا ز شا م لشکـر پی  لشکـر - با ا بن سـعـد و شـمـر با خـو لی کا فـر

با  نیز  ه  و  شـمـشیر د ر  کـر بلا  آ مد - بر كشتن  سـبط  ز هر ا  و  پـیـغـمـبـر

ا ین سوی  صحـرا بین فـرزند زهـرا را - آن بی کس و یا و رمظلوم و تنها  ر ا

رفـتند هـمـر ا هـا ن ا ز گـرد آ ن مظلوم - هـفـتاد ود و یا رش د ر روز عاشورا

دهها هزار آنسوی استاده صف در صف - مشغول خـمّا ری کوبند کف د ر کف

هـفتاد و د و تن را ا ین سوی صحرا بین - اندر منا جا ت و در دستشان مصحف

زینب بود محزون ا ز بی کس  و یا ری - بهر حسین نا ید یک یار و غمخواری

کن  یک  نظر ا ی د ل  کـرببلا  بـنگـر - کلثو م و لیلا بین د ر نا له و ز ا ری

کر ببلا  ا کنـو ن کـوی  مـنـا  با شـد - کو  ی   مـنـا  بـهـر  آ  ل عـبا  با شد

ا و لا د پـیـغـمـبـر  د ر حا ل احرا مند - آنجا حسین  ا کنون ا ند ر د عـا با شد

ا ی  با قـر ی  بنگر بر قا سم  و ا کبر - برعون و هم عبا س عبدالله و ا صغر

از بهر قربانی در روز عاشورا - آما د ه ا ند ا کنون ا ز ا کبر واصغر

این شام تاسوعابود

درصورتی که روز تاسوعا خوانده شود، بگوئید : "امروزتاسوعابود"

این شام تاسوعابود - دركربلاغوغابود

بركودكان تشنه لب - نوحه كنان زهرابود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

پرپرزبی آبی بود - گلهای باغ مصطفا

ششماهه اصغرازعطش - شدناله اش اندرسما

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای باغبان تشنه لب - فكری برای آب كن

این بلبلان تشنه را - باجرعه ای سیراب كن

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اما ندارد باغبان - راهی به آن آب روان

راه شریعه بسته شد - باحكم جلاد زمان

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

عمروبن حجاج لعین - مامورگشته برفرات

بهرحسین و یاوران - گشته حرام آب حیات

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

بستند برآل نبی - راه فرات وآب را

بشنوزخیمه ناله - آن اصغربی تاب را

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

گو ید سكینه باعمو - ازتشنگی وازعطش

آبی بیاوربهرما - كه شیرخواره كرده غش

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

سقاكنارعلقمه - خودتشنه لب گشته شهید

دستش جدافرقش دوتا - ازظلم یاران یزید

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اصغردرآغوش پدر - تیری به حلقومش رسید

تشنه لب آن شیرین زبان - دردست باباشدشهید

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

درعصرعاشوراحسین - اندرمیان قتلگاه

گفتاكمی آبم بده - ای شمردون روسیاه

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اما نداد او جرعه ای - آب روان برآن امام

ای باقری شدتشنه لب - شاه شهیدان والسلام

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای تشنه لب حسین حسین - اندرتعب حسین حسین

ای بی كفن حسین حسین - صدپاره تن حسین حسین

مولای من حسین حسین - آقای من حسین حسین

حسین حسین ثارالله - آقا اباعبدالله

حسین حسین ثارالله - آقا اباعبدالله

حسین حسین ثارالله - آقا اباعبدالله

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شهیدكربلا حسین - غریب نینوا حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شهیدكربلا حسین - سرازبدن جدا حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شهیدكربلا حسین - قتیل اشقیا حسین

روزتاسوعاست امروز – کربلا غوغاست امروز

روزتاسوعاست امروز – کربلا غوغاست امروز

درنوا وشوروشین – حضرت زهراست امروز

روزتاسوعاست امروز – غم دراین دلهاست امروز

روزتاسوعاست امروز – غم دراین دلهاست امروز

درخیمه های حسین – ناله وغوغاست امروز

روضه نهم محرم بیاداباالفضل العباس علیه السلام

 

شام تاسوعا شام عباس است - درشکوفایی آن گل یاس است

حضرت عباس یاوردین است - حامی قرآن، دین وآئین است

روزعاشورا او علمداراست - دین وایمان را یاور و یاراست

آل عصمت را حامی است عباس - اوچوسرداری نامی است عباس

بهرسربازی کربلا آمد - همره آقا از وفا آمد

شدسپهدارلشکرقرآن - حامی دین شد از دل و ازجان

دین و قرآن را یار و یاورشد - اوعلمداری بر برادر شد

او که سرداری با وفا باشد - ساقی دشت کربلا باشد

روزعاشورا ناله طفلان - العطش گویان جملگی گریان

جملگی گویندای عمو سقا - ماهمه تشنه درلب دریا

العطش گویان زاکبر و اصغر - از عطش نالد طفل و هم مادر

شدروان سوی شط آب عباس - تا که آب آرد بر رباب عباس

شد جدا دست از پیکرعباس - چون علی منشق شد سر عباس

باقری عباس شد شهید ازکین - روز عاشورابهر حفظ دین

امشب شب تاسوعاست ، شب عباس است ، امشب گرفتارها بگویند عباس ، مریض دارها بگویند عباس، دردمندها بگویند عباس ، دسته جمعی برویم در خانه قمر بنی هاشم ، میوه دل ام البنین ، باب الحوائج است . کسی را ناامید نمی کند . حوائج را در نظر بگیرید ، فرج امام زمان را از خدا بخواهید ، از امام زمان نقل می کنند که فرمود : هر جا روضه عموم عباس خوانده شود من سراسیمه می آیم ، آقا یک نظری به ما کن ، آقا بیا می خواهم روضه عمو جان ترا بخوانم حود عباس فرمود : روضه مرا این طوری بخوانید هر کسی از بالای بلندی بیفتد ، اول کاری که می کند دستهایش را جلوی صورتش می گیرد حایل می کند تا صورت صدمه نخورد .  اما بمیرم برای عباس دست در بدن ندارد در آن حالت یک قت صدای ناله ای شنید یکی صدا می زند : پسرم عباس ، تاچشم باز کرد دید مادرش زهراست . تا دید فاطمه می گوید پسرم ، برای اوّلین بار یک نگاه طرف خیمه ها کرد صدا زد : برادر بیا برادرت را دریاب . زینب می گوید : یک وقت دیدم رنگ حسین پرید ، یک نگاه طرف خیمه ، یک نگاه طرف میدان ، با عجله آمد کنار بدن برادر ، صدا زد  عباسم :

تو مرا سید و سرور خواندی - چه شد این بار برادر خواندی...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۷ | 18:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه روزهشتم  محرم بیاد علی اكبرعلیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ وَ اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا عَلِی الاكبر

جوانان بنی هاشم بیایید - علی را  بر در خیمه رسانید

بگویید مادرش لیلا بیا ید - تما شای علی اکبر نما ید

زمین کربلا در شور و شین است - سر اکبر به دامان حسین است

پدر از دیدگانش خون روان بود - پسر از گیسوانش خون روان بود

تیر به گلو یش زدن، یه ضربه به فرقش، اسب رفت وسط لشگر هر کی ضربه می زد

جای  بر گشتن به خیمه رفت سوی کوفیان - گوییا این بوده تنها آرزوی کوفیا ن

راه وا کردن تا که اکبر بیاید بینشان - عقده ای دیرینه وا شد از گلوی کوفیان

جزر و مد تیغ و شمشیر عدو بی سا بقه است - شد پر از خون علی اکبر سبوی کوفیان

بعد از آنکه جای سالم در تنش دیگرنماند - صحبت از مرگ حسین شد گفتگوی کوفیان

دشمنی با هر که رنگ و بویی از حید ر گرفت - برعلی سوگند بوده خلق و خوی کوفیان

گوییا زهرا به دنبال علی در کوچه هاست - دخت حیدر، می دود گریان به سوی کوفیان

رفت تو دل لشگر بدنش را ریز ریز کردند، رو زمین افتاد بابا رو صدا کرد، ابتا جدم مرا سیراب کرد، حسین مثل باز شکاری، کنار علی رفت از اسب پایین اومد لحظه های آخر علی بود، با انگشت لخته خون را در آورد، علی نفس کشید، سر رو تو بغل گرفت، بابا رفتی غریب شدم، ولدی علی، صورت به صورت علی گذاشت ،صدا نیومد، کف زدن کنار حسین تمام شد یه وقت دیدن خانمی میاد، میگه وای برادرم وای پسر برادر،م گفتن یقین مادرش گفتن نه عقیله بنی هاشم زینبه :گفت داداش قربونت پا شو، خدا صبرت بده، (حسین هم به امام حسن گفت کنار مادر) نگاه کرد به زینب، افتاد رو زمین، علی چرا بدنت این جور شده، ابی عبدالله دست برد بدن را بردارد، دید نمیشه ،اربا اربا شده، گفت جوانان بنی هاشم بیا یید

خیز بابا تا از این صحرا رویم - تا به سوی خیمه ها بابا رویم

این بیابان جای خواب ناز نیست - ایمن از صیاد تیر انداز نیست

خیز بابا آبرویم را بخر - عمه را از بین نا محرم ببر

متن روضه شهادت حضرت علی اكبر علیه السلام-مرحوم فلسفی

عمرسعد دچار شکنجه وجدان شد، روزش را سیاه کرد، به بیماری روانی گرفتار شد، در رختخواب کشتنش، امام حسین علیه السلام نفرینش کرد، علی اکبر رفت میدان امام فرمود: خدایا شبیه ترین مردم به پیامبر را فرستادم ،عمر سعد خدا رحم تو را قطع کند، زمانی كه ابی عبدالله الحسین علیه السلام صدای ابتا علی اكبر را وسط میدان شنید، آقا با عجله کنار کشته علی رسید، نشست خون از دهان علی پاک کرد، خم شد و صورت به  صورتش گذاشت، علی جان:رفتی و من تنها شدم، روز عا شورا مصا ئب برای امام حسین لحظه ای بود، ولی غم علی سخت بود، چون اول شهید آل هاشم است، لشگر دید صورت حسین روی صورت علی است چرا آقا نعش علی را به خیمه نبرد، رو کرد به خیمه جوانان بنی هاشم بیایید علی را به خیمه ببرید، بعضی میگن پدر ناتوان بود، ولی حسین قوی تر از این حر فها است، با همه حوادث منطقش را از دست نداد، عذر شرعی پیدا کرد که بدن را نیاورد، دو بدن را به خیمه نبرد یکی علی اکبر  علیه السلام ویکی اباالفضل علیه السلام چرا اباالفضل علیه السلام را نبرد. بنی اسد به امام سجاد علیه السلام عرض کردند،بدنی کنار علقمه چاک چاک است، نمی شود برداشت ،هر طر فی برداریم طرف دیگر می افتد، قبر عبا س همان جا بود که به زمین افتاد ، علی اکبر هم قطعه قطعه بود، ارباً اربا شد، این کار یک نفر نبود، لذا فرمود جوانان همه بیایید بدن علی را به خیمه ببر ید.

قربان اسماعیل ذبیح کربلا

امام حسین(ع) ایستاده، صحابه همه کشته شده اند. فقط جوان های بنی هاشم مانده اند یک وقت آن شاهزاده جوان جلو امد،اجازه میدان خواست. اول شهید از دودمان آل هاشم در کربلا این پسر است. هر کس می امد و از امام حسین(ع) اجازه میدان می گرفت آقا مقداری او را معطل می کرد. اما تا پسرش گفت: بابا بروم؟ صدا زد: علی! برو بابا! چون برای خداست از بنی هاشم اول پسرش برود. روانه میدان شد. جوان های بنی هاشم می گویند: همین که این آزاده رفت،یک وقت دیدم حسین(ع) بی اختیار از میان بیرون آمد، یک نگاه به قد و بالای پسرش کرد. این پیرمرد محاسنش را به دست گرفت و فرمود: خدایا! شاهد باش پسری به جنگ دشمن می رود که خَلقاً و خُلقاً و منطقاً شبیه ترین مردم به پیغمبرت(ص) است.

سرو بالایی به صحرا می رود - قامتش بین تا چه زیبا می رود

می رود بر راه و در اجزای خاک - مُرده می گوید مسیحا می رود

علی طرف میدان رفت. این شیر بیشه شجاعت،شمشیر به دست گرفت و صد وبیست نفر از شجاعان دشمن را روی خاک انداخت. مگر آنها دستهایشان را با زنجیر بسته بودند که علی اکبر برود و به راحتی آنها را بکشد؟ آقا! آنها هم شمشیر داشتند این جوان چقدر شجاع است! صد و بیست تن را به خاک ریخته است. برگشت سوی خیمه ها، صدا زد: بابا! تشنگی مرا کشت؛ العطش قد قتلنی و ثقل الحدید أجهدنی. امام حسین(ع) فرمود: بُنی هات لِسانَک؛ پسرم! زبانت را جلو بیاور! اما از اینجا به بعد ارباب مقاتل نوشته: امام حسین(ع) انگشتر عقیقش را در آورد و روی زبان علی(ع) گذاشت و فرمود: بابا! بمک تشنگی ات کم می شود.

مرحوم محتشم کاشانی این را به شعری در آورده است: بودند دیو و ددّ همه سیراب و می مکید - خاتم زقطح آب،سلیمان کربلا...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۷ | 18:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه روزهفتم محرم بیاد علی اصغرعلیه السلام

مقدمه: روز هفتم ماه محرم روزی است كه لشكر عمر سعد آب را بر روی اهل بیت بستند مرحوم شیخ مفید(ره) نقل فرموده عبیدالله نامه ای به ابن سعد نوشت میان حسین واصحاب او ومیان آب فرات حائل شو وكار رابر ایشان سخت بگیر ونگذار كه یك قطره اب بچشند همینكه نامه رسید عمر سعد عمربن حجاج را با پانصد سوار بر شریعه موكل كرد مبادا حضرت واصحابش آب بیاشامند

روضه:

از آب هم مضایقه كردند كوفیان - خوش داشتند حرمت میهمان كربلا را

بودند دیوو دد همه سیراب ومی مكید - خاتم زقحط آب سلیمان كربلا

زان تشنگان به عیوق می رسد - هنوز فریاد العطش زبیابان كربلا

به آواز بلند صدا می زدند ای حسین آیا این آب را می بینی كه صاف وزلال است به خدا قسم قطره ای از آن نخواهی چشید تابا لب تشنه جان دهی. امام اورا نفرین كردند:  اللهم اقتله عطشانا ولا تغفر له. راوی می گویدبعد از واقعه كربلا در بیماری آن شخص عیادتش رفتم دیدم آنقدر آب می خورد كه شكمش پرمی شد ولی هچنان فریا د میز د تشنه ام وبا همین مریضی از دنیا رفت

خدا می داند چقدر تشنگی در حرم اثر گذاشته بود

روز عاشورا آب را در شیشه های بلوری می كردند صدا می زدند حسین می بینی این آب خوشگوار فرات را قطره ای از آن به تو نخواهیم داد. چندر وز محاصره بی آبی در ان هوای گرم طبعا بچه ها تشنه تر می شوند سكینه می گوید عصر تاسوعا آمدم كنار خیمه عمه ام زینب از تشنگی شكایت كنم متوجه شدم برادر خردسالم را بغل گرفته گاهی بر می خیزد وگاه می نشیند می گوید:  صبرا صبرا یابن اخی. یعنی صبركن آرام بگیر پسر برادرم ولی عمه ام جواب خودش را داد، وكیف تصبر وانت علی هذه حالت المشئومه. یعنی چگونه می توانی آرام بگیری وحال آنكه به چنین حالت غم انگیزی هستی تا این را شنیدم گریه كردم عمه ام صدای مرا شنید فرمود سكینه جان تو هستی گفتم بلی آمدم از تشنگی خودم شكایت كنم وضع برادر خردسالم مرا از تشنگی فراموشم داد

مرسوم است که شب هفتم محرم، به در خانه «باب الحوائج کوچک کربلا» حضرت علی اصغر (س) می روند و روضه آن طفل شهید را می‌خوانند. شهیدی که به ظاهر، کودک است ؛ ولی به واقع پیر عشق است.

حوریان محو رخ مه ‌پاره ‌ات – کعبه ‌ی خیل ملک گهواره ‌ات

گردش چشمان تو عشق ‌آفرین - رشته‌ی قنداقه ‌ات حبل‌المتین

زینت آغوش و دامان رباب - آینه‌گردان رویت آفتاب

عالم و آدم همه محتاج تو - بر سر دوش پدر معراج تو

بسته بر هر تار موی تو نجات - تشنه‌ی لب‌های تو آب حیات

کودکی ، اما به معنا پیر عشق - روی دستان پدر ، تفسیرِ عشق

تلخ‌ترین لحظات تاریخ نزدیک می‌شد؛ تمامی یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام به میدان رفته و کشته شده بودند. در اردوگاه حق تنها دو مرد باقی مانده بود: اباعبدالله الحسین علیه السلام و امام سجاد علیه السلام که آن روز به اراده الهی بیمار بود تا زنده بماند و رهبری امت را پس از امام حسین علیه السلام به دست بگیرد.

امام علیه السلام چون خویشتن را تنها و بی یاور دید آخرین حجت را بر مردم تمام کرد و بانگ برآورد: «هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد یخاف الله فینا؟ هل من مغیث یرجو الله باغاثتنا؟ هل من معین یرجو ما عندالله فی اعانتنا؟» یعنی: «آیا مدافعی هست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که از خدا بترسد و ما را یاری دهد؟ آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا ما را یاری رساند؟ آیا کسی هست که به خاطر روضه و رضوان الهی به نصرت ما بشتابد؟».

صدای این کمک خواهی امام که به خیمه‌ها رسید و بانوان دریافتند که حسین دیگر یاوری ندارد، صدایشان به شیون و گریه بلند شد. امام روی به خیمه‌ها کرد، شاید که زنان با دیدن او اندکی آرام گیرند ؛ که ناگاه صدای فرزند شش ماهه اش «عبدالله بن الحسین» ــ که به علی اصغر معروف بود ــ را شنید که از شدت تشنگی می‌گریست.

علی اصغر طفلی شیرخواره بود؛ که نه آبی در خیمه‌ها بود تا وی را سیراب کنند ، و نه مادرش «رباب» شیری در سینه داشت که به وی دهد.

امام علیه السلام قنداقه علی اصغر را در دست گرفت و به سوی دشمن رفت ؛ در مقابل لشکر یزید ایستاد و فرمود:«ای مردم! اگر به من رحم نمی‌کنید بر این طفل ترحم نمایید ... » ...

اما گویی که بذر رحم بر دل سنگ آنان پاشیده نشده بود و تمامی رذالت دنیا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود ؛ زیرا به جای آنکه فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله را به مشتی آب میهمان کنند، تیراندازی از بنی اسد (که گفته شده است «حرملة بن کاهل» بود) تیری در کمان نهاد و گلوی طفل را نشانه گرفت. ناگاه دستان و سینه امام علیه السلام به خون رنگین شد... سر کوچک و گردن ظریف طفل شیرخواره را از بدن جدا شده بود...

آتش عشق تو در من شعله‌ور بود ای پدر - پیش تیر عشق تو ، قلبم سپر بود ای پدر

شد گلویم روی دستت ذبح ، می‌دانی چرا؟ - پیش تیر عشق تو ، قلبم سپر بود ای پدر

امام علیه السلام دستان خود را از خون علی اصغر پر کرد و به آسمان پاشید و گفت: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله ـ تحمل این مصیبت بر من آسان است چرا که خدای آن را می‌بیند»... در همین حال، «حصین بن تمیم» تیر دیگری افکند که بر لبان مبارک امام علیه السلام نشست و خون از دهان حضرت جاری شد. امام روی به آسمان کرد و اینگونه نیایش نمود: «خدایا! سوی تو شکایت می‌کنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خویشانم می‌کنند»...

اصغر که به چهره ز عطش رنگ نداشت - یارای سخن با من دلتنگ نداشت

یا رب! تو گواه باش، شش‌ماهه‌ی من - شد کشته‌ی ظلم و با کسی جنگ نداشت

آنگاه از سپاه دشمن دور شد ؛ با شمشیرش قبر کوچکی کند ؛ بدن علی اصغر را به خون او آغشته نمود ؛ بر او نماز گزارد و جنازه کوچک را دفن کرد...

به روایت منابع تاریخی، شهادت علی اصغر علیه السلام از سخت‌ترین و جانگدازترین مصیبتها در نزد ائمه بوده است. «عقبة بن بشیر اسدی» می‌گوید امام باقر علیه السلام به من فرمود: «ما از شما بنی‌اسد خونی طلب داریم!» و سپس داستان ذبح شدن علی اصغر را بر من خواند.

همچنین آورده‌اند که پس از قیام «مختار بن ابی عبیده ثقفی» هنگامی که خبر انتقام از قاتلان کربلا را به امام سجاد علیه السلام رساندند آن حضرت سوال کرد: «بر سر حرمله چه آمد؟». این نمونه‌ها، نشان دهنده آن است که این داغ چگونه بر دل اهل بیت علیه السلام مانده است...

و این داغ بر دل ما نیز هست ؛ و بر دل انسانیت نیز ؛ تا زمانی که مهدی آل‌محمد (عج) قیام کند و انتقام از ظالمان بستاند... (منابع : شیخ عباس قمی ؛ نفس المهموم -  سید بن طاووس ؛ اللهوف فی قتلی الطفوف - شیخ عباس قمی ؛ سفینة البحار)...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ | 18:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه روزهفتم محرم بستن آب بروی اهلبیت

اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ

ای آب تو بی ادب نبودی - تو خود مگر از عرب نبودی

رسم عرب است و كیش تازی - در بادیه میهمان نوازی

این رسم تو در میان نهادی - خود آب به میهمان ندادی

چندان همه رنج راه بردند - در بادیه تشنه كام مردند

آنها همه تشنه رفته در خواب - و ز حله به كوفه می رود آب

از كرده نگشته ای پشیمان - ای سخت كمان سست پیمان

مهان تو تشنه كام و بی آب - این بود وفای عهد احباب

گر داوری از عطش بمیرد - هرگز كفی از تو برنگیرد

لب تشنه به خاك و خون نشستن - بهتر كه ز سفله آب جستن

 (داوری وصال)

هفتم محرم از طرف ابن زیاد به عمر بن سعد ماموریت داده شد كه بایستى حسین از من اطاعت كند و الا میان او و آب مانع شو. من آب را بر یهود و نصارا حلال كردم و بر حسین و اهل او حرام نمودم . عمربن سعد طبق دستور ابن زیاد، عمرو بن حجاج با پانصد نفر را بر آب مامور كرد كه نگذارند امام حسین و كسانش از آب استفاده نمایند. در این روز عبیدالله بن زیاد نامه اى به نزد عمر بن سعد فرستاد و به او دستور داد تا با سپاهیان خود بین امام حسین و اصحابش و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن حتى قطره اى آب را به امام ندهد. عمر بن سعد نیز فورا عمرو بن حجاج را با پانصد سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسى امام حسین و یارانش به آب شدند، و این رفتار غیر انسانى سه روز قبل از شهادت امام حسین علیه السلام صورت گرفت . در این هنگام مردى به نام عبدالله بن حصین ازدى كه از قبیله بجیله بود فریاد برداشت كه : اى حسین ! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانى نخواهى دید. به خدا سوگند كه قطره اى از آن را نخواهى آشامید تا از عطش جان دهى .امام حسین علیه السلام فرمود: خدایا! او را از تشنگى بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده .حمید بن مسلم مى گوید: به خدا سوگند كه پس از این گفت و گو به دیدار او رفتم در حالى كه بیمار بود، قسم به آن خدایى كه جز او پروردگارى نیست ، دیدم كه عبدالله بن حصین آن قدر آب مى آشامید تا شكمش بالا مى آمد، و آن را بالا مى آورد و باز فریاد مى زد: العطش باز آب مى خورد تا شكمش آماس مى كرد ولى سیراب نمى شد. و چنین بود تا جان داد. سپاهیان عمر بن سعد از روز هفتم با شدت تمام از آب فرات مراقبت مى كردند و مانع دسترسى یاران امام حسین علیه السلام به آن شدند. ولیكن على رغم تلاش پى گیر آنان ، یاران امام حسین علیه السلام تا شب عاشورا از تاریكى شب استفاده كرده و خود را به رود فرات رسانده و آب خیمه ها را تامین مى كردند.

از جمله عباس علیه السلام در این كار پیش قدم بود.

 ابوالفضل العباس علیه السلام در غیرت و وفادارى، ضرب المثل دوست و دشمن است ، هرگاه صداى ضجه كودكان تشنه لب را مى شنید. از خود بى خود مى گردید و دل به دریا مى زد. آن دلاور هاشمى، در شب همان روزى كه آب را بر روى آنان بسته بودند، به همراه پنجاه نفر از یاران امام حسین علیه السلام وارد شریعه فرات شد و به اندازه لازم ، براى خیمه گاه آب آوردند.

در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" ـ كه از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند كه قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!

امام علیه‏السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.

حمید بن مسلم می‏گوید: به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی كه بیمار بود، قسم به آن خدایی كه جز او پروردگاری نیست، دیدم كه عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب می‏آشامید تا شكمش بالا می‏آمد و آن را بالا می‏آورد و باز فریاد می‏زد: العطش! باز آب می‏خورد، ولی سیراب نمی‏شد. چنین بود تا به هلاكت رسید.

أو تشتكی العطش الفواطم عنده - و بصدر صعدته الفرات المفعم

و لو استقی نهر المجرة لارتقی - و طویل ذابله الیها سلم

و لو سد ذوالقرنین دون وروده - نسفته همته بما هو أعظم

فی كفه الیسری السقاء یقله - و بكفه الیمنی الحسام المخذم

مثل السحابة للفواطم صوبه - فیصیب حاصبه العدو فیرجم

 (غروی نجفی)

هفتم محرم است

السلام ای تشنه لب یاحسین بن علی - السلام ای تشنه لب یاحسین بن علی

هفتم محرم است * روزاندوه وغم است - بسته شد آب روان * روزحزن وماتم است

العطش دركربلا * شدبلندازخیمه ها - چون شده قحطی آب * ناله اندرسما

بسته شدراه فرات * برعزیز مصطفی - آب راممنوع كرد * ابن سعدبی حیا

بین دوآب روان * گشته است قحطی آب - گشته دشت كربلا * ازعطش همچون سراب

شدموكل برفرات * عده ای ازشامیان - برحسین واهلبیت * بسته شدآب روان

نامه های بی شمار * برحسین ازكوفیان - كرددعوت تاحسین * شدبرآنها میهمان

شدچوسبط مصطفی  * وارد آن سرزمین - لیكن ازآن كوفیان * نقض پیمان راببین

احترام میهمان * هست فرمان رسول - لیك براین میهمان * شدازآن فرمان عدول

كس ندیده درجهان * میهمانی تشنه لب - لیك شداین میهمان * تشنه لب یاللعجب

كوفیان برمیهمان * تیغ تیزافراختند - میهمانان تشنه لب * كربلاجان باختند

اكبرواصغرببین * شدلب تشنه شهید - دركنارنهرآب * وای ازاین ظلم یزید

روزعاشوراحسین * درمیان قتلگاه - گفت مردم تشنه ام * بافغان وسوزوآه

پاسخی نشنیدجز * دشنه شمرپلید - تشنه لب ای باقری * شدحسین ماشهید

السلام ای تشنه لب یاحسین بن علی - السلام ای تشنه لب یاحسین بن علی

یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین

یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

حسین حسین ثارالله - آقا اباعبدالله - حسین حسین ثارالله - آقا اباعبدالله

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

هفتم ماه محرم  شمردون بی حیا

السلام ای تشنه كامان دردیاركربلا - السلام ای تشنه كامان دردیاركربلا

هفتم ماه محرم  شمردون بی حیا - باپیامی ازیزید  آمدبدشت كربلا

آب رابرگبرونصرانی  نمودم من حلال - لیك آن ممنوع میگردد به آل مصطفی

یابن سعداین نامه بنمایدبتوحجت تمام - تابگیری ازحسین ویاورانش انتقام

همچنانكه تشنه لب شدكشته عثمان آن زمان - كشته گردداین زمان لب تشنه یاران امام

آب شدمهریه زهرابامركردگار - درزمان ازدواجش باشهِ دلدل سوار

لیك فرزندان اوگشتندممنوع ازفرات - شدبه فرزندان زهراظلم اینسان آشكار

بین دوآب روان اینك شده قحطی آب - دركنارعلقمه ازتشنگی دلها كباب

العطش گویان سكینه با تمام كودكان - شدزفرط تشنگی دشت بلاهمچون سراب

رفت عباس آورد آب ازكنارعلقمه - واردآب روان شدشیرحق بی واهمه

آب ناخورده روان شداوبسوی خیمه گاه - اوفتاداندرمیان قوم عدوان همهمه

لیك شدآندم شهید آن تشنه لب دربین راه - دستهایش شدجدا باحمله های آن سپاه

فرق اوبشكافته با یك عمودآهنین - شدحسین آندم به قتلش درفغان وسوزو وآه

تشنه لب شدكشته آخراكبرتازه جوان - شیرخواره تشنه لب شدكشته آب روان

اوبروی دست بابا درفغان وسوزوآه - حرمله تیرسه شعبه زدبه حلقش ناگهان

باقری شد شاه دین آخرلبِ تشنه شهید - وه چه ظلم ازمیزبانان گشت با امریزید

با لب تشنه حسین اندرمیان قتلگاه - بهرقتلش گشته عازم شمرملعون پلید

السلام ای تشنه كامان دردیاركربلا - السلام ای تشنه كامان دردیاركربلا

یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین

هفتم ماه محرم

هفتم ماهِ محرم - كربلاشد وادی غم

شمردون آمده، زان رو - كربلاشد دشت ماتم

چون شمر بد اختر بایك سپاه آمد - با نامه ای خونبار آن روسیاه آمد

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتم ماهِ محرم - بستنِ آبِ فرات است

به روی حسینِ مظلوم - كه سفینة النّجاة است

چونكه یزید دون كرده است منع آب - با آنكه حیوانات گردند از آن سیراب

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتمِ ماهِ محرم - كربلا قحطی آب است

درحرم آب نباشد - تشنه لب طفلِ رباب است

عمروبن حجّا ج و پانصد سوارِ او - آبِ روان بستن شد افتخارِ او

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتمِ ماهِ محرم - العطش ذكرِ لبان است

چون شده قحطی آب و - ناله ها برآسمان است

اهلِ حرم نالان چون آب شد كمیاب - اصغربه گهواره گرید برای آب

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتمِ ماهِ محرم - تشنه لب اصغرِ بی شیر

همه اطفالِ حسینی - زعطش درغم و دلگیر

اندر تلظّی شد اصغر زبی آبی - ای باقری اصغر نالان زبی تابی

 [منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ | 18:25 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه روزششم محرم بیادقاسم بن حسن علیه السلام

اَلسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ وَ اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا قاسمَ بنَ الحسن.

لاله ی یاسم در چمن افتاد - قاسمم زیر دست و پا جان داد

ای بنی هاشم، کشته شد قاسم

صورتش خونین سینه اش پامال - مرغ روحش زد روی دستم بال

ای بنی هاشم، کشته شد قاسم

از حرم رو در قتلگه کردم - قاسمم جان داد من نگه کردم

ای بنی هاشم، کشته شد قاسم

ناله اش بر قلبم شرر می زد - با لب عطشان بال و پر می زد

ای بنی هاشم، کشته شد قاسم

دسته گل های سرخ زهرایی - قاسمم گردیده تماشایی

ای بنی هاشم، کشته شد قاسم

در بغل باغ یاسمن دارم - یک گل پرپر از حسن دارم

ای بنی هاشم، کشته شد قاسم

بی زره سرباز شهید من - هم شهید من، هم امید من

ای بنی هاشم، کشته شد قاسم

پس از شهادت حضرت على اکبر علیه السلام حضرت قاسم بن حسن آماده پیکار شد. او نوجوانى بود که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده بود. هنگامى که نزد امام علیه السلام آمد و نگاه آن حضرت به او افتاد وى را در آغوش گرفت، با هم چنان گریستند که از حال رفتند. قاسم اجازه میدان رفتن خواست، ولى امام حسین علیه السلام نپذیرفت، آنقدر دست و پاى امام را بوسه زد تا رضایت امام را جلب کرد و در حالى که اشک مى‏ریخت به میدان آمد و این رجز را مى‏خواند: إِنْ تُنْکِرُونی فَأَنَا ابْنُ الْحَسَنِ / سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى‏ وَ الْمُؤْتَمَنِ‏ / هذا حُسَینٌ کَالْأَسِیرِ الْمُرْتَهَنِ / بَینَ اناسٍ لَاسُقُوا صَوْبَ الْمُزَنِ‏

«اگر مرا نمى‏شناسید بدانید من فرزند امام حسنم! که او فرزند پیامبر برگزیده و امین خداست!

این حسین علیه السلام است که همانند اسیرى است گروگان، میان گروهى که خداوند آنان را از باران رحمت خود سیراب نکند». چهره مبارکش همانند پاره ماه مى‏درخشید، پیکار سختى کرد تا آنجا که با سنّ کمش سى و پنج نفر را بر زمین افکند. حمید بن مسلم مى‏گوید: من در لشکر ابن سعد بودم به این نوجوان مى‏نگریستم که پیراهن و لباسى بلند به تن و نعلینى به پا داشت که بند یکى پاره بود. فراموش نمى‏کنم که بند نعلین چپش بود. عمرو بن سعد أزْدى گفت: به خدا سوگند! من به او حمله مى‏کنم (تا وى را از پاى درآورم) گفتم: سبحان اللَّه، این چه تصمیمى است؟ به خدا سوگند! اگر این نوجوان بر من حمله کند من به سوى وى دست تعدّى دراز نخواهم کرد. همان گروهى که وى را احاطه کرده‏اند، او را بس است.گفت: نه، هرگز! به خدا سوگند! من بر او یورش خواهم برد، پس حمله کرد و برنگشت تا آن که با شمشیرش فرق او را شکافت. قاسم علیهالسلام با صورت به زمین افتاد و فریاد زد: عموجان! مرا دریاب. امام علیهالسلام چون باز شکارى صف‏ها را شکافت و مانند شیر ژیان حمله کرد و با شمشیر بر عمرو -قاتل قاسم- ضربتى زد که دستش را از بدن جدا کرد، عمرو در حالى که فریاد مى‏کشید گریخت، کوفیان خواستند وى را از دست امام علیه السلام نجات دهند، ولى بدنش زیر سم اسبان قرار گرفت و کشته شد. هنگامى که گرد و غبار فرو نشست، دیدند امام علیه السلام بر بالین قاسم علیه السلام نشسته است و قاسم پاهایش را بر زمین مى‏ساید. امام حسین علیه السلام فرمود: «عَزَّ وَاللَّهِ عَلى‏ عَمِّکَ أَنْ تَدْعوُهُ فَلا یجیبُکَ، أَوْ یجیبُکَ فَلا یعینُکَ، أَوْ یعینُکَ فَلا یغْنی عَنْکَ، بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ» «به خدا سوگند! بر عمویت ناگوار است که وى را بخوانى ولى نتواند به تو پاسخى دهد، یا پاسخى دهد ولى نتواند تو را یارى کند و یا به کمکت بشتابد ولى تو را بى نیاز نکند. دور باد (از رحمت خدا) گروهى که تو را کشتند». در روایت دیگرى آمده است که امام علیه السلام فرمود: «بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ، وَ مَنْ خَصْمَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فیکَ جَدُّکَ. عَزَّ وَ اللَّهِ عَلى‏ عَمِّکَ أَنْ تَدْعُوهُ فَلا یجیبُکَ، أَوْ یجیبُکَ ثُمَّ لا ینْفَعُکَ، یوْمٌ وَاللَّهِ کَثُرَ واتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ» «دور باد (از رحمت خدا) گروهى که تو را کشتند و خونخواه تو از اینان در قیامت جدّ تو خواهد بود. به خدا سوگند! بر عمویت دشوار است که وى را بخوانى ولى نتواند پاسخ دهد یا پاسخ دهد ولى به حال تو سودى نبخشد. به خدا سوگند! امروز روزى است که رنج و مظلومیت عمویت فراوان و یاورش اندک است». سپس امام علیه السلام پیکر خونین قاسم علیه السلام را برداشت و به سوى خیمه‏ ها روانه شد. راوى مى‏گوید: گویا هم اکنون مى‏بینم سینه ‏اش به سینه امام چسبیده بود و پاهایش‏ به زمین کشیده مى‏شد، با خود گفتم: امام چه مى‏کند؟ دیدم او را آورده کنار شهداى اهل بیت علیه السلام قرار داد و آنگاه به خدا عرض کرد: «اللَّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً؛ صَبْراً یا بَنی عُمُومَتی، صَبْراً یا أَهْلَ بَیتی، لا رَأَیتُمْ هَواناً بَعْدَ هذَا الْیوْمِ أَبَدا» خدایا! از تعدادشان بکاه و آنان را پراکنده ساز و به قتل برسان و هیچ کس از آنان را باقى مگذار و هرگز آنان را نیامرز! اى عموزادگانم! صبر پیشه سازید! اى اهل بیتم! صبر کنید! بعد از این روز هرگز خوارى نبینید!».

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۷ | 18:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه روزپنجم محرم بیادعبدالله بن حسن (ع)

حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه

حال دل خیلی خرابه، کار دل ناله و آهه - شب پنجم محرم، دل ما تو قتلگاهه

چقدر تیر چقدر سنگ، چقدر نیزه شکسته - روی خاک تو موجی از خون، یوسف زهرا نشسته

دل من ترسیدی انگار، که نمیری توی گودال - نمی بینی مگه آقات، چقدر زده پر و بال

اون کیه میره تو گودال، گمونم یه نوجونه - مثه بچه شیر می مونه، وقتی که رجز می خونه

میگه من هنوز نمردم، که عمومو دوره کردید - سی هزار گرگ دور یک شیر، به خدا خیلی نامردید

از امامش مثه مادر، تو بلا دفع خطر کرد - جلوی طوفان شمشیر، لاله دستشو سپر کرد

توی خون داره می خنده،عموجون دیدی که مردم - اگه توخیمه می موندم،جون عمه دق می کردم

خدارو شکر نمی مونم، تو غروب قتل و غارت - مثه بابام نمی بینم، سوی ناموسم جسارت

خدا رو شکر نمی بینم، دست عمه رو می بندن - پای نیزه ی  ابالفضل، به اسیری مون می خندن

محسن عرب خالقی

اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ وَ اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا عَبدَاللهِ بنِ الحسن

بس كه خونبار است چشم خامه‏ ام‏ - بوى خون آید همى از نامه ‏ام‏

ترسمش خون باز بندد راه را - سوى شه نابرده عبدالله را

آن نخستین سبط را دوم سلیل‏ - آخرین قربانى پور خلیل

قامتش سروى ولى نو خاسته - تیشه كین شاخ او پیراسته

خاك بار اى دست بر سر خامه ‏را - بوكه بندد ره به خون این نامه‏ را

سر برد این قصه جانكاه را - تا رساند نزد مهر آن ماه را

دید چون گلدسته باغ حسن - شاه دین را غرق گرداب فتن‏

عبد الله بن حسن علیه السلام در سن یازده سالگی بود بعد از آنکه امام حسین علیه السلام را محاصره نمودند و حضرت دقایقی قبل از شهادت را سپری می نمود عبد الله پسر امام حسن علیه السلام که بچه ای نابالغ بود از خیمه زنان خارج شد امام حسین علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: (اِحبِسیه یا اُختَ) او را نگه دار ای خواهر. حضرت زینب خواست مانع او شود اما او اصرار می نمود و می گفت: (لا وَالله لا اُفارِقُ عَمّی) بخدا قسم از عمویم جدا نخواهم شد. و با عجله خود را به امام حسین  علیه السلام رساندابجر بن کلب و طبق روایتی حرملة بن کاهل جلو آمد و قصد زدن شمشیر بر سر امام علیه السلام را داشت که عبد الله فریاد زد: (وَیلَکَ یابنَ الخَبیثَة آَتَقتُلُ عَمّی؟) وای بر تو ای پسر مادر خبیث(کنایه از حرام زاده بودن) آیا می خواهی عموی مرا بکشی؟

وقتی آن ملعون شمشیر را فرود آورد، عبد الله دست خود را سپر امام حسین علیه السلام قرار داد و دستش چنان قطع گردید که به پوستی آویزان شد عبد الله فریاد زد: عمو جان. ابا عبد الله علیه السلام او را در آغوش گرفت و فرمود: (یابنَ اَخِی اِصبِر عَلی ما نَزَلَ بِکَ وَ اِحتَسِب فی ذلِکَ الخَیر فَاِنّ اللهَ سَیلحِقُکَ بِابائِکَ الصّالحین،برسول الله صلی الله علیه وآله و علی و همزه و جعفر و حسن صلوات الله علیهم اجمعین) ای پسر برادرم بر این ظلم صبر کن و آن را به حساب خدا بگذار خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد. در این هنگام حرملة بن کاهل تیری به طرف عبد الله انداخت که گوش تا گوش عبد الله بریده شد و در آغوش عموی بزرگوارش جان داد. آنگاه حضرت به خداوند عرض کرد: اَللهُمّ أَمسِك عَنهُم قِطَرَ السّماء و َامنَعهُم بَرَكاتِ الأَرضِ اَلّلهُمَّ فَاِن مَتعتَهُم إِلى حین فَفَرّقهُم فَرقا و َاجعَلهُم طَرائِقَ قَدَدا وَ لاتَرضِ الوُلاةَ مِنهُم اَبَدا فَأنّهُم دَعَونا لِینصُرونا ثُمَّ عَدّوا عَلینا فَقَتَلوا ثُمَّ ضارَبَ عَدوا عَلَینا. خدایا باران را از آنها قطع کن و برکات زمین را از آنها منع کن خدایا اگر به آنها زمان معینی مهلت داده ای بینشان جدایی بینداز، و آنها را در راههای مختلف پراکنده ساز و هرگز امیری را از آنها راضی مکن چون آنها ما را دعوت کردند که یاریمان کنند سپس با ما دشمنی ورزیدند و ما را کشتند ...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷ | 18:40 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه روزچهارم محرم بیاد فرزندان زینب علیهاسلام

عمریست پای داغ شما گریه می کنیم - با داغ های کرببلا گریه می کنیم

هر شب میان محفل تان حلقه می زنیم - یا سینه می زنیم و یا گریه می كنیم

یك شب نمی شود كه در این بزم بنگری - ما هم كنار صاحب عزا گریه می كنیم

هرجا كه ذكر نام شما هست،كربلاست - فرقی نمی كند كه كجا گریه می كنیم

با عِطر یاس روضه ی تان گرم می شود - با زخم های علقمه تا گریه می كنیم

با گریه های مادرمان شیر خورده ایم -  تا گریه كرد دید كه ما گریه می كنیم

آمد محرم و دل ما زار زینب است - آمد محرم و همه جا گریه می كنیم

دو خط از حضرت زینب سلام الله علیها برات بخونم

ملجاء اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود -  شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است

مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی - این حسین تنها یك عاشق دارد آن هم زینب است

عاشق بچه شو می فرسته،عاشق به بچه ها می گه اصرار كنید،دوتا بچه ها رو حاضر كرد،با یه بیچاره گی،با یه مكافاتی اجازه گرفتند،خون به دلشون شد،دایی راضی نیست،اینها برن،اومدن گفتند دایی،تو رو خدا،همه رفتند،ما دیگه زنده بمونیم فرقی برامون نمی كنه،اصلاً بگو ببینیم چرا بچه های دایی حسن رفتند؟چرا ما نرفتیم؟تو كه بری ما به چه امیدی زنده بمونیم،معرفت رو ببین،جفتشون قهر كردن،راهشون رو گرفتند طرف خیمه،خانم زینب تو خیمه است،نیومده مبادا داداش خجالت بكشه اگه اجازه داد،نرسیده به خیمه،زینب دید صدا گریه داره میاد،مادر بین صد تا صدا ،صدا گریه ی بچه شو می شناسه،صدا شیپور و طبل میآد،حبل المبارز می كنن،سر و صدای دشمن ناله ی اهلبیت،یه وقت دید صدا آشنا داره می آد،هی داره نزدیكتر می شه صدا،همچین پر خیمه رو كنار زدند محكم،بچه است،قهر كرده،اومدن یه گوشه خیمه،نشستند شروع كردن خودشون رو زدن،مادر دو تا دست بیشتر نداره،این رو می گرفت اون خودش رو می زد،حالا به من بگید چی شده من مشكلتون رو حل كنم،با هق هق گفتند،اجازه نداد،گفت:بلند شدید،این دفعه خودم  هم باشما میام،حسین تا حالا تو عمرم رو من رو زمین نگذاشته،اما چون جون شما در میونه امكان داره بگه نه،اگر گفت نه یه رمزی یادتون میدم،یه جمله ای گفت،راه انداخت بچه هارو،كفن پوش كرد،عمامه بست براشون ،جلو داره میاره قربونی هاشو،تا حسین دید زینب داره با این هیبت میاد،تو دل خودش گفت:دیگه نمی شه به زینب گفت نه،تصمیم خودش رو گرفته،دیگه بچه ها نگذاشتند مادر حرف بزنه،همون رمز و به كار بردند،خودشون رو انداختند رو پای دایی،گفتند دایی جان مادرت،حسین نشست بغلشون كرد،فقط می گفتند:جان مادرت،جان مادرت،برا ما بده برگردیم، جان مادرت بخدا بابامون راضیه،جان مادرت،آخر دیگه حسین طاقتش طاق شد،گفت:به جان مادرم می ذارم برید،فقط گریه نكنید،گریه شما جگرم رو آتیش زد،شمشیر حمایل كردن بچه های دختر شیر خدا،سر غلاف به زمین كشیده می شد،اومدن وسط میدان،اصل و نسب بكار نبردند،صدا زدند،امیری حسین و نعم الامیر

دوباره در دل من خیمه عزا نزنید - نمک به زخم من و زخم خیمه ها نزنید

شکسته  تر زمن پیر دیگر اینجا نیست - مرا زمین زده است اکبرم شما نزنید

برای آنکه نمیرد كنارتان زینب - برای بردنتان جز مرا صدا نزنید

میان این همه لشكر كنار این همه تیغ - چگونه باز بگویم كه دست و پا نزنید

خدا کند که بگوید کسی به قاتلتان - فقط نه اینکه دو بی کس دو تشنه را نزنید

اگر كه در برابر چشمان مادری دل خون -  سر دو تازه جوان را به نیزه ها نزنید

هرچی سر می دید گریه می كرد،اما سر دوتا بچه هاشو كه دید،گفت:مادر فداتون بشه،روسفیدم كردید،یه بار عبدالله بن جعفر سئوال كرد،خانم جان من می دونم كارهای تو حكمتی داره،تو عالمه غیر معلمه ای،بگو ببینم می گن هر كسی رو زمین افتاد،تو رفتی كمكش،اما چرا بچه هام افتادن نرفتی،گفت:ترسیدم داداشم خجالت بكشه،آی اباالفضلی ها،من سراغ دارم یه جای دیگه هم زینب نرفت،هم دور بود،اگه از خیمه می آمد همه خیمه رو غارت می كردند،دید حسین داره می آد،یه دست به كمر،یه دست عنان ذوالجناح،همچین كه فهمید عباس رو كشتند،گفت:داداش برگرد هر جور شده بیارش،گفت:آخه وصیت كرده منو خیمه نبر،گفت:اگه نری الان تكه پاره اش می كنن،اومد دید هركی داره با نیزه و شمشیر می زنه،بدن و پاره پاره كردن،ای حسین...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷ | 10:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ورود سپاه "عمر بن سعد" به سرزمين كربلا (3محرم61 ق)

ورود سپاه پس از آن كه حرّ بن يزيد، امام حسين(ع) و يارانش را در سرزمين كربلا در محاصره‏ي خويش قرار داد و مانع حركت آنان گرديد، عبيداللَّه بن زياد عامل يزيد در كوفه، فرماندهي سپاه يزيد را بر عهده‏ي عمر بن سعد گذاشت. عمر بن سعد در روز جمعه سوم محرم‏الحرام سال 61 قمري به همراه چهار هزار نيروي جنگي وارد كربلا شد و فرماندهي آنان را بر عهده گرفت. عمر بن سعد پيش از واقعه‏ي كربلا، منصب حكومت "ري" را از عبيداللَّه گرفته بود وليكن با مخالفت اباعبداللَّه الحسين(ع) با يزيد و امتناع از بيعت و حركت آن حضرت به سوي كوفه، عبيداللَّه، حكومت "ري" را مشروط به خاتمه بخشيدن به قضيه‏ي امام حسين(ع) نمود. عمر بن سعد به خاطر دست‏يابي به حكومتِ منطقه‏ي وسيعِ ايالت "ري" - كه هرگز به آن نايل نيامد - فرماندهي سپاه يزيد را پذيرفت و مرتكب جنايت بزرگ غيرانساني شد. از روزي كه عمر بن سعد وارد سرزمين كربلا شد، پيوسته لشكرياني از سوي عبيداللَّه بن زياد براي وي فرستاده مي‏شد. بنابر روايتي تا ششم محرم، متجاوز از 20000 نفر در سپاه عمر بن سعد گرد آمدند.

ورود سپاه عمر بن سعد به سرزمین کربلا/ خرید زمین از اهالی ... - ...

ورود سپاه "عمر بن سعد" به سرزمين كربلا (61 ق) - ثامن ارتباط عصر

ورود سپاه عمر بن سعد به سرزمین کربلا/ خرید زمین از اهالی ...

ورود سپاه عمر بن سعد به سرزمین کربلا/ خرید زمین از اهالی ...

ورود سپاه عمر بن سعد به کربلا | خبرگزاری فارس

ورود سپاه عمر سعد به کربلا - دانشنامه رشد

ورود سپاه عمر بن سعد به سرزمین ...


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷ | 10:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
همایش شیرخوارگان حسینی مراسمی است به یاد کودکان کشته شده در روز عاشورا از سوی مسلمانان در ایران و کشورهای دیگری همچون هند، پاکستان، بحرین، عراق، عربستان، ترکیه، افغانستان و... همه ساله در نخستین جمعه ماه محرم برگزار می‌گردد. این همایش از سالهای آغازین دهه هشتاد در تهران آغار و به مرور در سایر شهرها نیز گسترش یافت. برای برگزاری این مراسم مجمع جهانی حضرت علی‌اصغر (ع) نیز تشکیل شد. از سال ۱۳۹۰ این همایش در بسیاری از روستاها، ۸۰۰ شهر ایران و کشورهای دیگر گسترش یافت. در این همایش مادران و کودکان شیرخوار شرکت می‌کنند و تعداد شرکت کنندگان در آن چندصدهزار نفر تخمین زده شده‌است.[۱][۲]

این مراسم که تعداد شرکت کنندگان در آن تنها در شهر تهران در سال ۱۳۹۰ بیش از یکصد هزار نفر تخمین زده شده‌است، در ایران ثبت ملی شده و در خواست ثبت آن در میراث جهانی یونسکو نیز ارائه گردیده‌است. پیشینه تاریخی : عزاداری و بزرگداشت کودکان واقعه عاشورا و ایجاد گهواره و لالایی خواندن برای کودکان توسط مادران از مراسم مذهبی کهن در ایران بوده‌است. نمونه‌ای از لالایی‌های مادران بیاد کودکان کربلا در ابرکوه بدین صورت است:[۳] سابقه مراسم : نخستین همایش شیرخوارگان حسینی در سال ۱۳۸۲ برپا شد و پس از آن، هرساله ادامه یافته‌است. در محرم سال ۱۳۹۵ خورشیدی، چهاردهمین دوره از مراسم همایش شیرخوارگان حسینی در شهرهای مختلف ایران و برخی کشورهای جهان برگزار شد. همایش شیرخوارگان حسینی در نخستین جمعه در دهه اول محرم هر سال برگزار می‌شود و در سال ۱۳۹۵ خورشیدی نیز این برنامه در روز جمعه ۱۶ مهرماه در ۴۱ کشور و بیش از ۴۰۰۰ شهر و روستا برپا شده‌است.[۴]

جستارهای وابسته

همایش شیرخوارگان حسینی - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | ...

مراسم شیرخوارگان حسینی در اولین جمعه محرم برگزار می‌شود - ...

همنوایی میلیون‌ ها شیرخوار حسینی - شبکه خبر

همایش شیرخوارگان حسینی - ويکی شيعه

علی اصغر بن حسین

سوگواری محرم

منابع

«محفل شیرخوارگان حسینی در حرم رضوی برگزار می‌شود». خبرگزاری مهر، ۱۳۹۰/۰۸/۰

«همایش شیرخوارگان حسینی برگزار می‌شود». خبرگزاری مهر، ۱۳۸۸/۱۰/۰۲

«نگاهی به سنت‌های عزاداری در ابرکوه/ گهواره‌ها بی‌قرار شیرخوارگان». خبرگزاری مهر، ۱۳۹۱/۰۸/۲۹.

«همایش شیرخوارگان حسینی در سراسر کشور». تابناک، ۱۶ مهر ۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۱۶ مهر ۱۳۹۵.

وبگاه مجمع جهانی بزرگداشت حضرت علی اصغر علیه السلام


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری ، محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷ | 10:21 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اجتماع شیر خوارانِ حسین

زمزمه شیرخوارگان حسینی

اجتماع شیر خوارانِ حسین – یاوران رهبرو پیرِخُمین

شیرخواران حسینی آمدند – یادگاران خمینی آمدند

مادران با کودکانِ شیر خوار – جملگی در جمع میگریند زار

مادرانِ اصغرِ دوران ما – جمله بهریاری یِ قرآن ما

در دفاع از آرمان های حسین – پیروانِ رهبرو پیرخُمین

همچنان زینب(س) صبوراِستاده اند – ازبرای دینِ حق دلداده اند

کودکان را رویِ دست آورده اند – بهر یاری هرچه هست آورده اند

کودکان را روزوشب پرورده اند – نذرِ سربازی یِ مهدی کرده اند

جمله میگویند با هم یک صدا – ای خدا ای مظهر لطف و عطا

من پیِ تجدیدِ بیعت آمدم – وز پیِ انجام خدمت آمدم

ازبرای یاریِ صاحب زمان – آن امامِ غایب ما شیعیان

کودکم را روی دست آورده ام – ازبرایش هرچه هست آورده ام

کودکی خوب و زرنگ آورده ام – با لباسِ سبزرنگ آورده ام

رشته ای با نامِ زهرا رشته ام – روی پیشانیِ او بنوشته ام

روی پیشانیش با خطِّ جلی – یا حسین و یا ابا الفضل و علی

کن قبول از لطف خود این نذرِ من – کودکم را حفظ کن از بهرِ من

تا شود فردا شجاع و پهلوان – یاوری بر مهدی یِ صاحب زمان

آرزو دارم حسینی خو شود – شیرخوارم چون گلی خوشبو شود

یاوری بر مهدیِ زهرا شود – آن زمان که دولتش برپا شود

او شود از لشکر صاحب زمان – این زمان و آن زمان و هر زمان

یا حسین (ع) ای کاش اندر کربلا – با رباب و زینب غم مبتلا

ما همی بودیم آن روز ای امام – بر کنیزیِ ربابت صبح و شام

همره این شیر خوارم کربلا – بودم و میکردمت دفعِ بلا

یا حسین ای یادگار فاطمه – کن قبول این نذر را ازما همه

یاحسین یک هدیه آوردم برت – کودکم نذرِعلی اصغرت

چون مرا شورِ حسینی بر سراست – نام فرزندم علی و اصغر است

در سجلّش هست با خطِّ جلی – نام فرزندم ابا الفضل و علی

باقری با مادران شیرخوار – گریه دارد بهر اصغر زار زار

سروده شده در روز همایش شیرخوارگان حسینی سال 1394

ازکتاب مجموعه اشعارباقری مجموعه سروده ها

توسّط حجّة الاسلام حاج سیدمحمّد باقری پور


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۳ شهریور ۱۳۹۷ | 10:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |