
درامتدادتاریکی-گرداب «تیکت پارتی»
بلیت «تیکتپارتی» یا همان دیسکوی زیرزمینی را بهکمک یکواسطه تهیه کردم تا این گزارشاختصاصی را از آنجا روایت کنم
نویسنده : مهسا کسرا | روزنامهنگار
در را یک نگهبان برایم باز کرد و به محض باز شدن در انگار وارد نمایشگاه خودروهای خارجی شدهام. با دیدن خودروها همان اول کار سرم سوت کشید! باورم نمیشد تمام خودروهای مدل بالای شهر را یکجا باهم میبینم. در حال حساب کردن قیمت تقریبی همه خودروهای داخل محوطه باغ بودم که نگهبان جلو آمد و جای پارک مخصوصم را نشان داد. بعد من را به سمت در ورودی راهنمایی کرد تا هرچه زودتر داخل آنجا بروم. باغ در لوکیشنی باورنکردنی واقع شده بود. انگار که بخشی از یک قصر در فیلمهای هندی را برداشته و گذاشتهاند وسط یک زمین بیآب و علف. باورم نمیشد بالاخره پیگیریهایم جواب داده بود و حالا دقیقا وسط یک تیکتپارتی بودم. تیکت پارتی به مهمانیهایی میگویند که شما برای وارد شدن به آن باید پول بپردازید و بلیت بخرید. در غیر این صورت، اجازه ورود به آنجا را نخواهید داشت.این پرونده روایتی است از تیکت پارتی.
این جا تا وقتی غریبه باشی، جواب سوال با سوال است
نگهبان یک مرد میان سال است که از روی خطوط چهرهاش نمیشود بفهمی اهل معاشرت هست یا نه اما من تلاش خودم را میکنم و از او میپرسم «هرشب این جا مهمونیه؟» بیشتر جواب سوالم را با سوال میدهد و میگوید :«همین دو نفرین؟» و من که برای اطمینان بیشتر دوستم را با خودم همراه کرده بودم، گفتم: «آره، ما دو نفر رو ابی معرفی کرده». حالا که با شنیدن اسم ابی به ما اعتماد کرده بود، جواب سوالم را میدهد: «هر شب که نه اما همیشه آخر هفتهها مهمونی هست. گاهی اوقات هم هفتهای دو سه شب، بستگی به مشتری داره. اما امکان نداره هفتهای مهمونی برگزار نشه. تازه الان هوا سرده و زمستونه؛ تابستونها این جا غلغله است. هر شب توی فضای باز مهمونی داریم و استخر هم همیشه پر آب می شه و طرفدار زیادی داره.»
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-سرقت دارایی عروس و دامادها در شب عروسی!
اختصاصی خراسان
سجادپور- یک زوج تبعه خارجی که به عنوان مهمان وارد تالارهای مجلل می شدند و در پایان شب همه هدایا و پول های عروس و داماد را به سرقت می بردند با تلاش کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی خراسان رضوی به دام افتادند.
به گزارش اختصاصی خراسان، چند روز قبل کارآگاهان اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی خراسان رضوی با استفاده از منابع و مخبران محلی به اطلاعاتی دست یافتند که بیانگر نقش یک زوج تبعه خارجی در سرقت های طلا بود. به همین دلیل بررسی غیرمحسوس این ماجرا با صدور دستورات محرمانه ای از سوی سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) به گروهی از کارآگاهان زبده سپرده شد و آنان پس از مدتی رصدهای اطلاعاتی به سرنخ هایی از سرقت طلا در مجالس عروسی رسیدند و متوجه شدند که زوج تبعه افغانستان، اموال سرقتی را در منزلی واقع در بولوار امامت مشهد مخفی کرده اند. گزارش خراسان حاکی است: کارآگاهان پس از بررسی همه اطلاعات و جوانب این ماجرا، مراتب را به قاضی محمدحسین درودی (دادستان مرکز خراسان رضوی) اطلاع دادند و بدین ترتیب با کسب مجوزهای قضایی عملیات دستگیری متهمان را آغاز کردند. کارآگاهان در یک عملیات ضربتی و هماهنگ به سرپرستی سرهنگ افتخاری وارد مخفیگاه این زوج تبعه خارجی شدند و تعداد زیادی سکه طلا، پول نقد، سرویس طلا و جعبه و کارت هدیه را کشف کردند. با دستگیری زوج جوان، تحقیقات از آنان در اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی خراسان رضوی ادامه یافت که در نهایت متهمان لب به اعتراف گشودند و راز سرقت در جشن های عروسی را فاش کردند.
زن جوان به کارآگاهان گفت: دختر کوچکم را نیز با خودم همراه می کردم تا مورد توجه دیگران قرار نگیرم. ابتدا تالارهای مجلل را بیشتر در مناطق طرقبه و شاندیز بررسی می کردم و زمانی که از جشن عروسی مطلع می شدم خودم را به عنوان همسر یکی از دوستان داماد معرفی می کردم و وارد جشن عروسی می شدم. از ابتدا همه حواسم روی هدایایی بود که مهمانان به عروس و داماد می دادند. آخر شب نزد امانت نگهداری می رفتم که کیسه یا کارتن حاوی هدایا را در دست داشت و در یک فرصت مناسب آن را می ربودم و با همدستی همسرم از تالار فرار می کردم. به گزارش خراسان، اگرچه متهمان این پرونده تا کنون به چند فقره سرقت با این شگرد از مجالس عروسی اعتراف کرده اند اما تحقیقات کارآگاهان با دستورات ویژه رئیس پلیس آگاهی برای کشف سرقت های احتمالی دیگر آنان همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20903 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۶ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-جنایت برای اخاذی از زن پولدار!
سرمایه گذاری در شرکت هرمی و رمز ارز بیچاره ام کرد
سجادپور- مرد 40 ساله ای که در یک ماجرای تکان دهنده زن پولداری را به قصد اخاذی از وی، به قتل رسانده است روز گذشته جزئیات این جنایت وحشتناک را در حالی مقابل میز قاضی ویژه قتل عمد مشهد تشریح کرد که مدعی بود به دلیل ورشکستگی و سرمایه گذاری در شرکت هرمی و همچنین رمز ارز بدهکاری صدها میلیونی داشت.
به گزارش اختصاصی خراسان، متهم این پرونده جنایی که در مخمصه سوالات تخصصی قاضی «محمود عارفی راد» افتاده بود، به ناچار تصمیم گرفت حقیقت ماجرای قتل زن پولدار در خانه مجردی را بازگو کند. او به قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: پدرم در زمینه کانال سازی کولر فعالیت می کرد و من هم به این شغل روی آوردم و زندگی خوبی داشتم تا این که به تحریک و ترغیب دوستانم وارد شرکت هرمی «ب» شدم که مدعی بودند از وزارتخانه مجوز دارند.
من هم در آن شرکت مبالغی را سرمایه گذاری کردم و به دنبال افراد دیگر افتادم تا با عضو کردن آن ها در شرکت به سود هنگفت خیالی برسم! آن ها در جلسات توجیهی شرکت چنین وانمود می کردند که هرکسی پول بیشتری سرمایه گذاری یا افراد بیشتری را جذب کند در طول چند ماه به پول های بادآورده خواهد رسید.
وقتی اظهار می کردند «فلانی با پراید می آمد اکنون شاسی بلند خارجی سوار می شود» من هم بیشتر تشویق می شدم به همین دلیل با پیشنهاد دیگر دوستانم یک خودروی صفر لیزینگی (اقساطی) خریدم تا وانمود کنم که من هم پولدار شده ام اما نتوانستم اقساط آن را پرداخت کنم و به همین دلیل خودروام را از دست دادم و سپس به پیشنهاد همین افرادی که مانند من در جست وجوی یک شبه پولدارشدن بودند خانه ام را هم فروختم و بخش زیادی از آن را در رمز ارزها سرمایه گذاری کردم ولی هیچ آشنایی با این نوع سرمایه گذاری ها نداشتم تا جایی که رمز ارز سقوط کرد و من همه سرمایه ام را از دست دادم.
در این شرایط که آبرویم در خطر بود با زن جوانی به نام «س- س» آشنا شدم که کانال کولرهای یکی از ساختمان هایش را نصب کردم. ارتباطم با آن زن 45 ساله شروع شده بود که فهمیدم او خیلی پولدار است و چندین ساختمان دیگر در نقاط مختلف شهر دارد. به همین دلیل ناگهان نقشه اخاذی از او به ذهنم رسید. بیستم بهمن بود که طناب زرد رنگ حدود 3 متری را با یک چاقو برداشتم و به طرف منزل آن زن در بولوار صیاد شیرازی رفتم البته قبلا با او تماس گرفتم و قرار گذاشتم.
وقتی داخل خانه رفتم در یک لحظه ضرباتی به زیر چانه اش زدم تا بیهوش شود و بعد بتوانم سفته هایی را که با خودم برده بودم به او بدهم که امضا کند البته در ذهنم بود که قولنامه فروش خودرواش را هم آماده کنم و از او امضا بگیرم ولی او ناگهان به طرف پنجره اتاق دوید و از همسایگان کمک خواست.
من که ترسیده بودم ضربه ای با چاقو به پایش زدم اما او همچنان سروصدا می کرد که دیگر نفهمیدم و ضربات متعدد چاقو را بر نقاط مختلف پیکرش فرود آوردم. وقتی فهمیدم جان باخته است، گوشی تلفن او را برداشتم و به خانه خواهرم رفتم.
حالم خوب نبود و به آن ها گفتم ورشکسته شده ام و بدهکاری بالا آورده ام. از آن روز به بعد هر روز از کنار منزل آن زن عبور می کردم تا ببینم پرده سیاهی نصب کرده اند یا نه! چرا که هنوز هم احتمال می دادم شاید کسی او را به بیمارستان برده و از مرگ نجات یافته است! در عین حال طولی نکشید که کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به سراغم آمدند و مرا دستگیر کردند.
حالا هم پشیمانم چرا که با این رفتارهای ناآگاهانه نه تنها همه سرمایه و مال و اموالم را به باد دادم بلکه آبرویم نیز رفت در حالی که سه فرزند دارم و متاهل هستم!...
گزارش خراسان حاکی است: در پی اعترافات صریح این مرد 40 ساله که «حسین – ح» نام دارد، قاضی «عارفی راد» دستورات ویژه دیگری را برای بررسی همه زوایای این پرونده جنایی صادر کرد و بدین ترتیب متهم در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت تا بررسی های بیشتری درباره جزئیات این جنایت تکان دهنده صورت گیرد.
سابقه خبر
به گزارش خراسان، بیستم بهمن، جسد خون آلود زن 45 ساله ای در یک منزل مسکونی واقع در خیابان صیادشیرازی کشف شد که گروه ویژه ای از کارآگاهان دایره قتل عمد پلیس آگاهی با دستورات قاضی «محمود عارفی راد» تحقیقات گسترده ای را برای شناسایی عامل یا عاملان این جنایت آغاز کردند. کارآگاهان پس از حدود یک ماه تلاش شبانه روزی به سرپرستی ستوان منفرد (افسر پرونده) موفق شدند عامل قتل زن 45 ساله را در یک قرار صوری دستگیر کنند. تحقیقات در این باره همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20901 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۴ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-تهمت های تلخ!
مادرشوهرم که همواره به دنبال آزار و اذیت من بود حالا ادعا می کند باید جنینم را سقط کنم چرا که به من مشکوک شده است در این شرایط همسرم نیز نقشه های مادرش را مو به مو اجرا می کند و ...
به گزارش خراسان دختر 19 ساله ای که برای شکایت از مادرشوهرش به قانون پناه آورده بود در حالی که ادعا می کرد تهمت ها و دخالت های او زندگی ام را نابود کرده است و اکنون در آستانه جدایی از همسرم قرار دارم به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: تک دختر خانواده ای 6 نفره هستم که از نظرمالی اوضاع خوبی نداشتیم اما زندگی ما در حالی در مسیر سختی و بدبختی قرار گرفت که پدرم در یک سانحه رانندگی قطع نخاع شد و به ناچار روی ویلچر نشست در این شرایط مادرم به کارگری در منازل مردم پرداخت تا هزینه های خانواده را تامین کند من که تک دختر خانواده و عزیز دردانه آن ها بودم اوقاتم را با دختران همسایه می گذراندم و هیچ گاه رنگ تفریح در شهربازی یا پارک ها را ندیدم. هنوز در سال اول دبیرستان تحصیل می کردم که متوجه درگیری لفظی مادر و برادرانم شدم و تازه فهمیدم که جوانی به خواستگاری ام آمده است اما برادرانم مخالف ازدواجم بودند با وجود این مشاجره ها قول و قرار عقدکنان گذاشته شد و من پای سفره عقد نشستم. «محمدولی» شاگرد فروشگاه لوازم قنادی بود و به ظاهر جوان ساده و موقری به نظر می رسید. چند ماه بعد زندگی مشترک ما درحالی آغاز شد که حتی آرزوی پوشیدن لباس عروس در دلم ماند چرا که خانواده محمد ولی هم اوضاع مالی خوبی نداشتند به همین دلیل در یک اتاق 12 متری و در منزل مادرشوهرم ساکن شدیم. همسرم درآمد اندکی داشت و من مجبور بودم با سختی های روزگار بسازم با وجود این مادرشوهرم به چشم یک کلفت نگاهم می کرد و من باید همه امور منزل آن ها مانند شستن ظروف و لباس ها یا گردگیری و جاروکردن فرش ها را انجام می دادم رفتارها و نیش و کنایه های مادرشوهرم به شدت مرا آزار می داد تا جایی که اگر بیمار می شدم به همسرم اجازه نمی داد مرا نزد پزشک ببرد یا میوه و تنقلات را از دید من پنهان می کرد تا به تنهایی از آن استفاده نکنم. در همین روزها شغل سرایداری در یکی از شهرهای شمالی کشور به همسرم پیشنهاد شد و بدین ترتیب من و شوهرم به مدت یک سال راهی شمال شدیم اما تنبلی، سهل انگاری و بی مسئولیتی های همسرم موجب شد تا کارفرما ما را از آن جا اخراج کند این درحالی بود که من باردار شده بودم اما محمد ولی از شنیدن خبر بارداری من نه تنها خوشحال نشد بلکه سرزنشم کرد که با این خرج و مخارج سنگین چگونه باید نوزادی را بزرگ کنیم!
خلاصه زمانی دوباره به منزل مادرشوهرم بازگشتیم که این بار با تهمت های زشت و ناروا روبه رو شدم. مادرشوهرم که به هر طریقی سعی می کرد مرا آزار بدهد خیلی بی شرمانه مقابلم ایستاد و مدعی شد باید جنینم را سقط کنم چرا که مدعی بود به ارتباط من با افراد غریبه مشکوک شده است او حتی همسرم را قسم داد که باید بین من و مادرش یکی را انتخاب کند. دیگر تحمل این رفتارهای زننده و تهمت های ناروا را نداشتم ولی کاری هم از دستم ساخته نبود تا وقتی که همسرم نیز بنا به خواست مادرش مرا تحت فشار گذاشت تا جنینم را سقط کنم می دانستم همه این ماجراها نقشه های زیرکانه مادرشوهرم است که همسرم مو به مو آن ها را اجرا می کند زمانی که در برابر خواسته آن ها مقاومت کردم شوهرم از 20 روز قبل مرا از خانه بیرون انداخت و مدعی شد تا روزی که جنینم را سقط نکرده ام حق بازگشت به خانه آن ها را ندارم و در غیر این صورت طلاقم می دهد اکنون نیز با آن که می دانم زندگی مشترکمان در آستانه نابودی قرار دارد ولی باز هم ناچار شدم تا از مادرشوهرم شکایت کنم تا شاید ...
گزارش خراسان حاکی است بررسی های تخصصی و کارشناسی درباره این ماجرای تاسف بار با صدور دستوری از سوی سرگرد علی امارلو ( رئیس کلانتری شفای مشهد) توسط مشاوران دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20897 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۹ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-«کار درمنزل» با مجوز پلیس فتا، شگرد کلاهبرداران است
رئیس مرکز تشخیص و پیشگیری از جرایم سایبری پلیس فتای ناجا درباره ترفند تازه کلاهبرداران سایبری با شگرد کار در منزل با مجوز پلیس فتا هشدار داد. سرهنگ علیمحمد رجبی در گفتوگو با فارس از شیوه جدید کلاهبرداری با شگرد «کار در منزل» خبر داد و افزود: افراد سودجو با انتشار آگهیهای تبلیغاتی باعنوان کار در منزل در سایتهای درج آگهی و شبکه های اجتماعی برای جلب نظر قربانیان در آگهی های خود از عنوان (دارای تاییدیه از پلیسفتا) استفاده میکنند. وی ادامه داد: پلیس فتا هیچ گونه مجوزی برای فعالیت تجاری، فرهنگی و ... در فضای مجازی صادر نمی کند.
رئیس مرکز تشخیص و پیشگیری از جرایم سایبری پلیس فتای ناجا بابیان این که شهروندان در فضای مجازی تنها به مراکز نظافتی که دارای مجوز هستند، اعتماد کنند تصریح کرد:با توجه به نزدیک شدن به ایام پایانی سال، شاهد تبلیغات گسترده مراکز خدمات نظافتی، قالی شویی و ... در شبکههای اجتماعی و وب سایتهای درج آگهی هستیم، از این رو برای اطمینان از صحت آگهی های مندرج در مطبوعات، معابر عمومی و فضای مجازی برای نظافت خانه و قالی شویی باید به سایت اتحادیه مربوط و مراکز مجاز دارای پروانه کسب مراجعه کنید. رجبی خاطرنشان کرد: شهروندان هنگام به کارگیری افراد به درخواستهای مشکوک و غیر معقول آنان توجه نکنند و از درخواست های پیش پرداخت خودداری کنند. خراسان : شماره : 20895 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۷ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-عاملان شهادت پلیس مشهدی دستگیر شدند
گروه حوادث| سه روز پس از شهادت افسر یگان ویژه نیروی انتظامی خراسان رضوی از سوی چند متهم در بولوار طبرسی شمالی، پلیس هر سه عامل این جنایت را دستگیر کرد.
این حادثه جمعه گذشته در حاشیه جمعه بازار در بولوار طبرسی شمالی زمانی رخ داد که این مأمور وظیفه شناس با مشکوک شدن به چند موتورسوار برای ارزیابی وضعیت به آن ها نزدیک می شود که ناگهان یکی از این افراد ناغافل به سمت او حمله کرده و چندین ضربه به ران او وارد می کند و با سوار شدن بر ترک یک موتورسیکلت از صحنه متواری می شود.
فرمانده انتظامی مشهد در حاشیه مراسم تشییع و خاک سپاری این پلیس شهید به خبرنگار ما گفت: هم زمان با اعلام حادثه تحقیقات به منظور شناسایی متهمان آغاز شد و همان روز دو متهم دستگیر شدند که آخرین متهم با توجه به اینکه نقش اصلی در این پرونده داشته است، روز دوشنبه دستگیر شد.
سرهنگ حسین دهقانپور با اشاره به اینکه یکی از عاملان این جنایت تبعه بیگانه است، بیان کرد: تاکنون متهمان به انگیزه خود در این جنایت اعتراف نکرده اند، اما با تصاویر و فیلم های موجود از لحظه درگیری، این افراد نمی توانند نقش خود را در این جنایت کتمان کنند.
وی ادامه داد: پرونده متهمان در دایره جنایی پلیس آگاهی در دست بررسی است و پس از تکمیل تحقیقات تحویل مرجع قضایی می شود. شهر آرا : تاریخ: ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۱:۰۸
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی- دستگیری 104 سارق منازل در آستانه نوروز
دختر 18 ساله به باند سرقت خواستگارش پیوست
سجادپور- با اجرای مرحله اول طرح گسترده مبارزه با سرقت در مشهد، 104 تن از عاملان دستبرد به منازل مردم دستگیر شدند که 69 نفر از آنان دارای سابقه کیفری هستند.
رئیس پلیس مشهد روز گذشته در گفت وگویی اختصاصی با خراسان از آغاز طرح گسترده مبارزه با سرقت خبر داد و افزود: این طرح که با به کارگیری همه توان پلیس در کلانتری ها و پلیس آگاهی آغاز شده است تا پایان تعطیلات نوروزی ادامه می یابد.
سرهنگ حسین دهقان پور تصریح کرد: با توجه به ایام پایانی سال و در آستانه نوروز، به دلیل مسافرت ها یا دید و بازدیدهای فامیلی، وسوسه سارقان برای دستبرد به اموال مردم نیز بیشتر می شود به همین دلیل طرح گسترده مبارزه با سرقت از منازل با هدف پیشگیری از سرقت و حفاظت از اموال شهروندان آغاز شده است. مقام ارشد انتظامی مشهد گفت: در اولین مرحله از اجرای این طرح نیروهای کلانتری ها، پاسگاه ها و پلیس آگاهی به طور مشترک وارد عمل شدند و بررسی های گسترده ای را برای شناسایی باندهای سرقت و سارقان سابقه دار شروع کردند.
وی اضافه کرد: در این عملیات ضربتی و هماهنگ 104 تن از سارقان منازل که 11 نفر از آنان زن هستند، به چنگ قانون افتادند. این در حالی است که تحقیقات پلیس نشان می دهد 69 نفر از دستگیرشدگان سابقه کیفری دارند.
سرهنگ دهقان پور با بیان این که مقادیر زیادی اموال سرقتی نیز از مخفیگاه سارقان کشف شده است، خاطرنشان کرد: شهروندان در آستانه نوروز با افزایش فعالیت های سارقان و با توجه به استخدام کارگر برای خانه تکانی یا هنگام ترک منازل، مراقب اموال خود باشند و به توصیه های پلیس برای نصب حفاظ یا تجهیزات امنیتی توجه کنند. فرمانده با تجربه انتظامی مشهد همچنین از مردم خواست حضور افراد غریبه و سرگردان در محله ها را بلافاصله به پلیس 110 اطلاع دهند.
دختری در باند سرقت خواستگار
رئیس پلیس مشهد در ادامه این گفت وگوی اختصاصی به دستگیری دختر 18 ساله ای اشاره کرد که به همراه خواستگارش به منزل همسایگان دستبرد می زد. سرهنگ حسین دهقان پور گفت: به دنبال گزارش دستبرد به یک واحد آپارتمانی در بولوار شهید فرامرز عباسی، بلافاصله عوامل آگاهی مشهد تحقیقات میدانی را در این باره آغاز کردند که یکی از ساکنان مجتمع مسکونی از حضور مشکوک دو جوان پرایدسوار در محل سخن گفت و فرد دیگری از اهالی هم تصویری را به ماموران نشان داد که از ستاره جذاب و خوشرنگ روی شیشه عقب پراید ثبت کرده بود. او به نیروهای انتظامی گفت: وقتی تصویر ستاره مانند زیبایی را روی شیشه عقب پراید ناشناس دیدم، خیلی مجذوب آن شدم و به همین دلیل با گوشی تلفنم از آن تصویر عکس گرفتم!
فرمانده حافظان امنیت در مشهد ادامه داد: همین سرنخ کافی بود تا جست و جوهای پلیس برای یافتن مالک پراید به نتیجه برسد ولی بررسی ها نشان داد که مالک پراید فردی معتبر است و در روز حادثه، خودرو در اختیار فرزندش بوده است،به همین دلیل پسر 21 ساله وی دستگیر و مشخص شد که این جوان سابقه دار خواستگار دختری بوده که در همان مجتمع مسکونی اقامت دارد.
وقتی شاهدان عینی تصویر جوان 21 ساله را تایید کردند، بی درنگ ماموران به سراغ دختر 18ساله رفتند و او را نیز به پلیس آگاهی مشهد انتقال دادند. این دختر که با همدستی خواستگارش همه شماره تلفن ها و پیامک های ارسالی بین یکدیگر را از گوشی اش پاک کرده بود، ابتدا منکر هرگونه رابطه با جوان 21 ساله شد اما وقتی فهمید کارآگاهان از ماجرای خواستگاری اطلاع دارند، به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: از حدود 18 ماه قبل با او در پارک آشنا شدم اما در این اواخر به خواستگاری ام آمد که پدرم با ازدواجمان مخالفت کرد چون او فردی سابقه دار بود اما من به ارتباط شیطانی با او ادامه دادم و در این شرایط اطلاعات منازل همسایگانمان را در اختیارش گذاشتم. او هم نقشه سرقت از واحد چهارم را طراحی کرد که در منزل آنان چفت و بست محکمی نداشت.
من ابتدا مخالفت کردم ولی وقتی تهدیدم کرد که ماجرای ارتباط و دیدارهای حضوری مان را برای خانواده ام بر ملا می کند، ترسیدم و به باند آن ها پیوستم.
آن روز هم به اتفاق یکی دیگر از دوستان خواستگارم به اموال منزل همسایه دستبرد زدیم و آن ها هر چیز قابل حمل مانند ماشین لباس شویی دوقلو، تلویزیون، لپ تاپ و... را با پراید سرقت کردند. سرهنگ حسین دهقان پور با اشاره به دستگیری سومین عضو این باند خاطر نشان کرد: عضو دیگر باند لپ تاپ را به یک فروشگاه لوازم صوتی و تصویری فروخته بود که مالخر نیز دستگیر شد و تحقیقات در این باره ادامه یافت.
دستبرد به منزلی در الهیه
رئیس پلیس مشهد همچنین به دستگیری سارقی اشاره کرد که با همدستی دیگر دوستانش به منزلی در منطقه الهیه دستبرد زده بودند اما با هوشیاری نیروهای کلانتری شهرک ناجا به دام افتادند.
وی درباره جزئیات این سرقت افزود: مال باخته ای که در سایت دیوار لپ تاپ سرقتی از منزلش را شناسایی کرده بود که فردی قصد فروش آن را داشت، خیلی سریع موضوع را به ماموران انتظامی اطلاع داد و بدین ترتیب گروهی از نیروهای تجسس با نظارت سرهنگ فیاضی(رئیس کلانتری شهرک ناجا) به تحقیق در این باره پرداختند. مقام ارشد انتظامی مشهد ادامه داد: نیروهای انتظامی در یک قرار صوری متهم را در خیابان جلال آل احمد به دام انداختند و در بازرسی از منزل وی برخی از اموال شاکی را کشف کردند.
به گفته سرهنگ حسین دهقان پور، در حالی بررسی های پلیس برای شناسایی دیگر عوامل مرتبط با این باند در پلیس آگاهی غرب مشهد(قاسم آباد) ادامه دارد که مال باخته این پرونده مدعی است، سارقانی که به منزلش واقع در خیابان الهیه 35 دستبرد زده اند، حدود 250 میلیون تومان طلا و جواهر، لپ تاپ، ساعت و تبلت را به سرقت برده اند.
فرمانده انتظامی مشهد در پایان تاکید کرد عملیات مبارزه با سرقت از منازل در مشهد به طور شبانه روزی در آستانه نوروز همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20890 - ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۱ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد
کیسه هوا می خواهید شدیدتر تصادف کنید!
وزارت صمت می گوید سرعت و شدت برخورد خودروها در تصادف 59 خودرو در بهبهان به حدی نبوده که کیسه های هوا عمل کند اما ...
مصطفی عبدالهی- رانندگان 59 خودروی تصادف رامهرمز-بهبهان باید با سرعت و شدت بیشتری بههم میکوبیدند تا شاید کیسه هوای خودروهایشان عمل کند و به جای 5 کشته و 41 مجروح، خسارت جانی و مالی کمتری روی دستشان بماند. این را میتوان خروجی گزارش دفتر صنایع خودرو وزارت صمت درباره تصادف فاجعهبار بیستم دیماه امسال دانست که مانند بسیاری دیگر از اتفاقات، نوک پیکان تقصیر را از سمت خودروسازان به سمت رانندگان، جاده و آب و هوا و... چرخانده است.
تولید ارابه های مرگ
البته بعد از این سانحه تلخ، پلیس راهور قاطعتر از همیشه وارد ماجرا شده و قول داده مقصران حادثه را پای میز محاکمه بکشاند. سردار هادیانفر، فرمانده پلیس راهور کشور، با انتقاد شدید از خودروسازان گفته: «در حادثه بهبهان که بسیار دلخراش بود، ایربگ هیچ خودرویی باز نشد. چرا ارابه مرگ تولید میکنیم؟ چرا استانداردها کنترل نمیشود؟ چرا وزارت صمت کنترل نمیکند؟ حتماً باید خودروسازها در این حادثه به مراجع قضایی معرفی شوند».
حمایت وزارت صمت از خودروسازان
بعد از ورود جدی پلیس برای دفاع از حقوق مردم در مقابل خودروسازان، لابیهایی هم برای حمایت از سازندگان خودرو شکل گرفت و حالا هم «سهیل معمارباشی» مدیرکل دفتر صنایع خودرو وزارت صمت گفته: «در تصادف اخیر، شتاب منفی و شرایط لازم برای بازشدن کیسه هوای خودروها، بهجز یک مورد خودروی سمند سورن، در سایر خودروها ایجاد نشده و در نتیجه ایربگها باز نشدند». معمارباشی با این اظهارنظر هم دفاع خود از خودروسازان را کامل کرده و گفته: «هر سال بیش از سههزار مورد تعویض ایربگ خودروها در مراکز خدمات پس از فروش خودروسازان به ثبت میرسد و این یعنی سیستم ایربگ خودروهای تولید داخل مشکلی ندارد، اما این انتظار که تحت هر شرایطی باید کیسههای هوا باز شوند، منطقی نیست».
پاسخ قاطع پلیس: توجیه و فرافکنی نکنید
این موضعگیری چندان دور از انتظار نبود و قبل از این هم تکرار شده بود؛ نمونهاش، اظهارنظرهای یکماه قبل معاون کیفیت ایرانخودرو بود که موضعی مشابه همین گزارش وزارت صمت داشت و البته پلیس راهور پاسخهای دقیق و قاطعی به آن داد:
* در صحبتهای معاون کیفیت ایران خودرو آمده «بازشدن ایربگ، تابع شرایط تعریفشده برای واحد کنترلکننده الکترونیکی کیسه هوا، شامل سرعت و زاویه تصادف و جنس مانع در لحظه حادثه است». اولا ایشان توضیح دهند سرعت خودروها در این تصادف چقدر بوده؟ ثانیا، زاویه تصادف و نوع برخورد را چگونه تعیین میکنند و از کجا و با کدام فرمول به این نتیجه رسیدهاند؟
* معاون کیفیت ایران خودرو بیان کردهاند «به طور قطع بازنشدن ایربگها مورد تایید و مطابق با استاندارد است»، در حالیکه باید از ایشان پرسید، این تاییدیه بر اساس کدام استاندارد و کدام تست تصادف بوده؟ ایشان باید تست تصادفی که برای این خودروها صورت گرفته و مدارک آن را به سازمان ملی استاندارد ارائه کنند تا مالکان خودرو هم بدانند که سوار ارابه مرگ نشدهاند.
* پلیس راهور این نکته را هم گفته است که «سازندگان این قبیل وسایل نقلیه بیکیفیت باید به مطالبات بهحق مردم احترام گذاشته و به جای توجیه و فرافکنی و عدم قبول مسئولیت، درجهت رضایت مشتریان خود و جلوگیری از اینگونه حوادث گام بردارند».
پاسخ های جالب مردم به گزارش وزارت صمت
اما نگاهی به واکنشهای مردم درباره دفاعیه وزارت صمت از خودروسازان و نظرات آنها درباره کیسه هوای خودروها هم خودش گویای حقیقتی است انکارناپذیر:
- مدیر کل دفتر صنایع خودرو گفته بازشدن کیسه هوا نیاز به شتاب منفی خاصی دارد! پس لطفا درست درمان تصادف کنین، بلکه کیسه هوا باز شه!
- اصلا خودتون رو ناراحت نکنین، ما از اولش هم میدونستیم مشکل از خودروسازها نیست.
افشاگری رئیس سابق پلیس راهور تهران علیه خودروسازان
اما در کنار این خبرها، بشنوید از افشاگریهای اخیر سرهنگ «سیدهادی هاشمی» رئیس سابق پلیس راهور تهران بزرگ که در گفت و گو با همشهری آنلاین حسابی از خجالت خودروسازان درآمده است:
- کیفیت پایین خودروهای داخلی و گزارشهایی که از نقص فنی خودروها داده میشود، به ماجرای پشت پرده خودروسازان مربوط میشود. معلوم نیست پشت پرده چه خبر است و چه مافیایی وجود دارد. مثلا قطعهساز خودش عضو هیئتمدیره خودروسازی است، مگر از این فاجعه بالاتر داریم؟
- عامل اصلی استاندارد نبودن خودروها و اینکه مردم ما را به کام مرگ میکشند، این است که در دولت ارادهای برای ایمنسازی خودروها وجود ندارد.
- در کشور ما این همه دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی و نظارتی وجود دارد. چطور میشود یک نفر نتواند به خودروساز بگوید بالای چشمت ابرو است؟
گفتوگوی خراسان با رئیس پلیس راه استان خوزستان
ردپای کیسه هوا و ترمز خودروها در گزارش پلیس
رئیس پلیس راه خوزستان هم دراینباره توضیحاتی به خراسان میدهد و میگوید: گزارش پلیس درباره تصادف زنجیرهای محور رامهرمز-بهبهان تکمیل و به قوه قضاییه ارائه شده است. سرهنگ «رضا دولتشاهی» میافزاید: «در کنار عوامل خطای انسانی مانند «عدم توجه به جلو»، «تخطی از سرعت مطمئنه» و «عدم رعایت فاصله طولی» که در اکثر تصادفات وجود دارد و در تصادف زنجیرهای اخیر نیز موثر بوده، پلیس دو موضوع «کیسههای هوا» و «ترمزهای ای.بی.اس» خودروها را هم به عنوان عوامل ثانویه و تشدیدکننده تشخیص داده و گزارش خود را ارائه کرده است؛ هرچند که تصمیمگیری و کارشناسی نهایی برعهده مقام قضایی است».
از سرهنگ دولتشاهی درباره اظهارنظر مدیرکل دفتر صنایع خودرو وزارت صمت هم میپرسم و او پاسخ میدهد: «پلیس کاری به گزارش وزارت صمت ندارد و به وظیفه قانونی خود عمل میکند اما اینکه برخی معتقدند در یک سانحه تصادف حتما باید خودروها له و لورده بشود تا کیسههای هوا عمل کند، بحث دیگری است که باید در جای خود بررسی شود».
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-کرونای بی رحم
اگرچه همسرم سعی می کرد همه موارد بهداشتی برای پیشگیری از ابتلا به کرونا را رعایت کند اما نمی دانم چرا باز هم در محل کارش به کرونا مبتلا شد و در سومین روز تولد دخترم جان خودش را از دست داد و...
به گزارش خراسان زن 30 ساله با بیان این که نمی خواهم حضانت فرزندانم را به دیگران بسپارم درباره قصه زندگی خود به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: در یکی از شهرستانهای خراسان رضوی به دنیا آمدم و تحصیل کردم اما هنوز امتحانات سال آخر دبیرستان به پایان نرسیده بود که روزی در یک جشن عروسی زنی میان سال خیلی با من گرم گرفت و از رفتار و حجابم تعریف و تمجید کرد. آن زن از بستگان داماد بود و من هیچ شناختی از او نداشتم هنگامی که مهمانی به پایان رسید آن زن در بیرون از مجلس عروسی کنار مادرم قرار گرفت و با او به گفت و گو پرداخت وقتی دیدم پسرجوانی که همراه آن زن بود نگاهش به چهره من گره خورده است تازه فهمیدم او قصد خواستگاری از مرا دارد . حدسم درست بود چرا که مادرم ماجرای خواستگاری آن زن را با پدرم در میان گذاشت و این گونه من پای سفره عقد نشستم و با «مهدی» ازدواج کردم ولی خانواده او که در مشهد ساکن بودند اوضاع مالی خوبی نداشتند از سوی دیگر نیز برخی از اعضای خانواده مهدی با این ازدواج مخالف بودند به همین دلیل هیچ گونه کمک مالی به ما نمی کردند با وجود این من عاشق مهدی بودم و همه تلاشم را به کار گرفتم تا پایه های این زندگی را محکم تر کنم. او نیز عاشقانه مرا دوست داشت و دوشادوش یکدیگر در حالی برای درآمدزایی بیشتر کار می کردیم که من پسر اولم را باردار بودم ولی سختی کار در بیرون از منزل را تحمل می کردم تا این که آرام آرام وضعیت مالی ما رو به بهبودی گذاشت . طولی نکشید که خانه دار شدیم و زندگی شیرینی را تجربه کردیم . زمانی که پسر دومم به دنیا آمد همسرم تلاش کرد تا مرا از کارکردن بیشتر بازدارد . او می گفت تو فقط به امور خانه داری بپرداز و من برای رفاه شما بیشتر کار می کنم اما همواره موضوعی در زندگی مرا آزار می داد . اگرچه همسرم هیچ گاه به طور آشکار چیزی به من نگفته بود ولی خوب می دانستم او خیلی دوست دارد که فرزند دختری نیز داشته باشد برای همین وقتی پسرم به سه سالگی رسید دوباره باردار شدم اما نمی دانستم با شیوع کرونا بازار کسب و کار همسرم به شدت کساد شده است او هیچ گاه در این باره سخنی نمی گفت و همواره ادعا می کرد اوضاع خوبی داریم . «مهدی» فشار زیادی را تحمل می کرد و در این شرایط کرونایی سر کار می رفت . روزی که برگه سونوگرافی را به همسرم نشان دادم و به او گفتم فرزندمان دختر است برق عجیبی در چشمانش درخشید و لبخند عاشقانه ای زد که مانند یک تصویر زیبا در ذهنم حک شده است در این شرایط همسرم سعی می کرد توصیه های پزشکی برای جلوگیری از ابتلا به کرونا را رعایت کند اما باز هم از این که با مشتریان زیادی سروکار داشت بسیار نگران بود تا این که بالاخره دخترم مریم به دنیا آمد. آن روز ولوله عجیبی در بیمارستان به راه افتاد و همسرم به همه بستگانمان شیرینی داد اما چند روز بعد در حالی که دچار تب و لرز شدیدی شده بود او را به بیمارستان بردند ولی طولی نکشید که پزشکان وضعیت همسرم را وخیم اعلام کردند.
در همین حال هراسان و نگران خودم را به بیمارستان رساندم دستگاه اکسیژن به صورت همسرم وصل بود ولی پزشکان معتقد بودند همسرم دچار سکته قلبی شده است . گریه کنان خودم را بالای سرش رساندم و دستانش را فشردم ولی او در همان حال جان داد و تنها قطرهای اشک از گوشه چشمانش چکید بالاخره این کرونای بی رحم عزیزترین موجود زندگی ام را از من گرفت و مرا در حالی با خاطرات او تنها گذاشت که نتوانست برای دومین بار دخترش را در آغوش بگیرد و سعادت و خوشبختی او را به نظاره بنشیند و... حالا هم به کلانتری آمده ام تا راهی قانونی برای حضانت فرزندانم پیدا کنم و آن ها را تحت سرپرستی خودم بگیرم .
گزارش خراسان حاکی است بررسی های کارشناسی در این باره از سوی مشاوران کلانتری آبکوه مشهد آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20885 - ۱۴۰۰ چهارشنبه ۴ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-شرور زندانی بعد از تحمل 23سال مجازات دوباره دستگیر شد
سجادپور - جوان شروری که 23 سال از 35 سال محکومیت خود را در زندان گذرانده و در «بندباز» زندان تحمل کیفر می کرد، دوباره به اتهام اوباشگری دستگیر شد.
به گزارش اختصاصی خراسان، ماموران کلانتری شهرک ناجای مشهد از طریق منابع و مخبران محلی به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می داد یکی از اوباش سطح یک مشهد به محله شهرک صابر نقل مکان کرده و پاتوق جدیدی برای تبهکاری هایش به راه انداخته است به گونه ای که رفتارهای هنجارشکنانه وی موجب نارضایتی اهالی محل و ایجاد رعب و وحشت در میان ساکنان آن منطقه شده است. با به دست آمدن این اطلاعات، بلافاصله گروه کارآزموده ای از نیروهای تجسس با نظارت مستقیم سرهنگ محمد فیاضی (رئیس کلانتری شهرک ناجا) وارد عمل شدند و با دستورات قاطع دکتر اسماعیل رحمانی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی در دادسرای انقلاب اسلامی) بررسی های نامحسوس و گسترده ای را آغاز کردند. تحقیقات ماموران انتظامی نشان داد که این فرد شرور از 23 سال قبل به دلیل شرارت، نزاع و درگیری روانه زندان شده است اما باز هم درون زندان به درگیری با زندانیان پرداخته یا به جرم حمل موادمخدر بازهم دستگیر و مجازات شده است به طوری که مدت زمان تحمل کیفر وی به 35 سال رسیده بود. بنابر گزارش خراسان، در حالی که او 23 سال از مدت محکومیت خود را سپری کرده بود، به «بندباز» زندان منتقل شد تا ادامه مدت محکومیت خود را این گونه طی کند ولی با گزارش های مردمی، دوباره زیر چتر اطلاعاتی پلیس قرار گرفت و این بار نیروهای کلانتری شهرک ناجا در یک عملیات هماهنگ و ضربتی، وی را در مخفیگاهش در حالی به دام انداختند که در بازرسی از منزل وی یک قبضه سلاح «تیروکمان کراس بو» به همراه مقادیری فشنگ وینچستر و برنو، حدود 100 گرم ماری جوانا، 20 لیتر انواع مشروبات الکلی و تعدادی شمشیر و قمه کشف و ضبط شد. گزارش خراسان حاکی است، تحقیقات بیشتر در این باره با دستورات ویژه قضایی ادامه دارد. خراسان : شماره : 20882 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۱ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-پایان زورگیریهای شبانه باند «چموش»
سه جوان زورگیر که حالا پای میز عدالت کشانده شدهاند درحالی حین سرقت گوشی تلفن همراه برخی شهروندان مشهدی، آنها را با سلاح سرد و با قساوت مجروح میکردند که تا به این لحظه به ۲۰۰ فقره سرقت اعتراف کردهاند.
شاکی پشت شاکی و گزارشهای زورگیری شبانه پیدرپی به پلیس آگاهی استان واصل میشد. از همینرو موجب شد تا پروندهای به دایره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی استان ارسال شود و روی میز یک تیم زبده از کارآگاهان این اداره که در به نتیجه رساندن پروندههای پیچیده و مبهم مهارت داشتند، قرار گیرد.
بازخوانی برخی اظهارات و مستندات، همچنین حضور مأموران در برخی مکانهایی که زورگیری از مردم شهر مشهد رخ داده بود این خروجی را داشت که سارقان سه جوان لاغر اندام هستند که بیشتر اواخر شب را برای انجام زورگیریهای خشن خود انتخاب میکنند و هنگام حمله به طعمهها سوار بر یک دستگاه پراید سفید۱۳۲ هستند.
مشاهدههای میدانی و دیگر اقدامهای فنی همچنان در دستور کار پلیس بود که سارقان بازهم فرد دیگری در حوالی خیابان احمدآباد را هدف سرقت قرار داده و برای آنکه بتوانند گوشی این فرد را بگیرند یک ضربه چاقو به طور وحشیانه به پهلوی او وارد و نقش زمینش میکنند.
زمانی که مأموران به محل رسیدند سارقان پرایدسوار از محل گریخته بودند، به سرعت مجروح به مرکز درمانی منتقل شد و با تلاش کادر درمان جان این فرد که با خطر مرگ روبهرو بود، نجات یافت.
ازهمین رو این موضوع با توجه به اهمیتی که داشت به دادستانی منعکس و دستورات لازم برای انجام عملیات پلیسی صادر شد. از طرفی مأموران پلیس توانسته بودند هویت یکی از سارقان که روی هر دو دستش تصاویری از ستاره و گرگ خالکوبی شده بود را شناسایی و محل اختفای او را در حاشیه شهر مشهد با دستور بازپرس محمودی به محاصره درآورند.
عملیات دستگیری سرکرده باند «چموش» به دقت اجرا شد و متهم حدود ۲۰ساله را در حالی دستگیر کردند که قصد مقاومت در مقابل مأموران را داشت.
با دستگیری متهم و کشف سلاح سرد و خودرو سواری پراید مورد استفاده در زورگیریها، متهم به مقر پلیس آگاهی منتقل شد و با نظارت همزمان مقام قضایی روی ماجرا، مورد تحقیق قرار گرفت.
وقتی متهم در محاصره تناقضگوییهایش و مستنداتی از لحظات زورگیری از شهروندان قرار گرفت چارهای جز لب باز کردن و اعتراف به سرقتهای خشن و همچنین لو دادن دو همدست دیگرش نداشت.
از همین رو عملیات نهایی مأموران دایره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی خراسان رضوی آغاز و دو متهم دیگر در یک عملیات هماهنگ و همزمان در حوالی خیابان ایثارگران دستگیر شدند.
با تکمیل مراحل انتظامی پرونده هر سه متهم روز گذشته به شعبه ۹۰۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد منتقل و تک به تک مورد تحقیق قرار گرفتند.
در همین حین برخی از شکات با حضور در شعبه و انجام جلسه مواجهه حضوری سارقان خشن را شناسایی کردند.
یکی از این افراد مدعی شد: ساعت حدود ۱۲ شب در حوالی خیابان مجد و در مسیر بازگشت به خانه بودم که یک پراید۱۳۲ سفید رنگ با سرنشینی این افراد جلو من پیچید. دو نفر از خودرو پیاده شدند یکی چاقو در دست داشت و بدون هیچ مکثی با ته چاقو ضربهای به سرم زد، نفر دیگر هم گوشی را از دستم چنگ زد و در نهایت متواری شدند.
درحالی که متهمان در حضور مقام قضایی به انجام حدود ۲۰۰ فقره سرقت و زورگیری با سلاح سرد از شهروندان اعتراف کردند، مشخص شد آنها فقط در یک شب پنج گوشی تلفن همراه با تهدید سلاح سرد و یا حمله به شهروندان سرقت کرده بودند. آنها بیشتر در حوالی خیابانهای احمدآباد، خیام و وکیلآباد اقدامهای مجرمانه خود را عملی میکردند.
سرکرده باند در اعترافهای خود مالخر گوشیهای سرقتی را لو داد و اعتراف کرد با پول فروش گوشیها به خوشگذرانی و خرید البسه و... میپرداختند.
این نکته هم باید مدنظر قرار گیرد که براساس قانون اگر جرایم رخ داده توسط این گونه مجرمان از مصادیق محاربه نباشد، برپایه قانون ۶۵۴ مجازات اسلامی که در متن آن آمده هرگاه سرقت در شب واقع شده باشد و سارقان دو نفر یا بیشتر باشند و لااقل یک نفر از آنان حامل سلاح ظاهر یا مخفی باشد در صورتی که بر حامل اسلحه عنوان محارب صدق نکند، جزای مرتکب یا مرتکبان حبس از پنج تا ۱۵ سال و شلاق تا ۷۴ ضربه است.
باتوجه به تعدد سرقتهای رخ داده از سوی اعضای باند «چموش» در صورتی که در بازه زمانی دو ماه اخیر در مناطق ذکر شده از سوی افراد، شهروندی مورد زورگیری واقع شده میتواند برای شناسایی متهمان و یا اعلام شکایت به شعبه ۹۰۱ دادسرای انقلاب مشهد و یا پلیس آگاهی مراجعه کند. قدس یکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-کشف ۵ سرقت خودرو
با تصادف ساختگی
سرکلانتر ششم پلیس پیشگیری پایتخت از دستگیری ۲ سارق خودرو خبر داد که با تصادف ساختگی، ۵ دستگاه خودروی سواری را سرقت کرده بودند. به گزارش مهر، سرهنگ محمد جلینی گفت: در پی اعلام مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ مبنی بر درگیری با سلاح سرد در محدوده خیابان نبرد شمالی بلافاصله تیمی از مأموران کلانتری سلیمانیه در نشانی اعلامی حاضر شدند. وی به فرار متهمان توسط ۲ خودروی سواری که یکی از شهروندان مدعی بود خودرو متعلق به وی است اشاره کرد و ادامه داد: با توقف خودروها، هر ۲ متهم که به صورت پیاده در حال فرار بودند دستگیر و برای تحقیقات تکمیلی به محل درگیری منتقل شدند. سرکلانتر ششم پلیس پیشگیری تهران گفت: شاکی پرونده مدعی بود که راننده و سرنشین یک دستگاه خودروی سواری با وی تصادف کرده و برای بررسی حادثه از خودرو پیاده شده است و متهمان قصد داشتند با تهدید سلاح سرد خودروی وی را سرقت کنند که با حضور مأموران سرقت شان نافرجام مانده است. وی با بیان اینکه متهمان در کلانتری به ۵ فقره سرقت مشابه معترف شدند، ادامه داد: شناسایی مال باختگان و کشف جزئیات پرونده ادامه دارد. خراسان : شماره : 20880 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۸ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-فروش ۴۰ دوچرخه سرقتی به ضایعاتی!
سجادپور- دزد سابقه دار تهرانی که از 6 ماه قبل وارد مشهد شده بود در حالی به سرقت 40 دوچرخه از منازل و پارکینگ ها اعتراف کرد که مدعی است دوچرخه ها را به ضایعاتی می فروخت!! به گزارش اختصاصی خراسان، در پی افزایش پرونده های سرقت دوچرخه از منازل مسکونی و حاشیه خیابان ها،سرهنگ حسین دهقانپور(فرمانده انتظامی مشهد )دستور داد نیروهای کلانتری شفای مشهد با اجرای طرح های ویژه، به پیگیری شبانه روزی این ماجرا بپردازند. به دنبال صدور این فرمان، بلافاصله گروهی تخصصی از افسران ورزیده تجسس با نظارت و هدایت مستقیم سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) ماموریت یافتند تا به تجزیه و تحلیل پلیسی و کارشناسی ماجرای سرقت های دوچرخه در حوزه استحفاظی بپردازند.بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که سارق به تنهایی اقدام به سرقت می کند. بنابراین بررسی دوربین های ترافیکی و محیط جغرافیایی جرایم آغاز و مشخص شد که سارق در حوزه استحفاظی کلانتری شفا حضور دارد چرا که بیشتر سرقت های دوچرخه نیز در محدوده خاصی از شهر صورت گرفته است. این گونه بود که ماموران تجسس با هماهنگی های قضایی وارد عمل شدند و با استفاده از شگردهای پلیسی و به کارگیری منابع و مخبران محلی تحقیقات گسترده خود را ادامه دادند تا این که سرنخ هایی از یک سارق سابقه دار به نام «نوید- ن» به دست آمد . بررسی سوابق وی از بانک اطلاعات مجرمان نشان داد که این سارق حرفه ای اهل تهران از 6 ماه قبل وارد مشهد شده است بنابراین طولی نکشید که مخفیگاه وی با رصدهای اطلاعاتی در حوزه استحفاظی کلانتری شفا شناسایی شد و گروهی از ماموران به سرپرستی سروان آریایی (رئیس دایره تجسس) و با کسب مجوز قضایی در یک عملیات منسجم و هماهنگ او را به دام انداختند. این جوان 30 ساله که به کلانتری هدایت شده بود، در بازجویی های تخصصی به سرقت 40 دوچرخه از خیابان های موسوی قوچانی، ایثارگران، عبدالمطلب، مطهری، لاله، یاس، پارک خطی خیام، چهارراه شفا و ... اعتراف کرد.این جوان معتاد در ادامه اعترافات خود گفت: دوچرخه ها را به متصدیان چند انبار ضایعاتی فروخته ام و با پول آن مواد مخدر تهیه کرده ام.گزارش خراسان حاکی است: در حالی که تاکنون 10 تن از مال باختگان به کلانتری شفا مراجعه کرده اند، متهم مذکور تحویل مراجع قضایی شد اما ادعا کرد: به خاطر آن که به راحتی دوچرخه ها را به مالخران می فروختم تلاش می کردم تا با ظاهری آراسته سرقت کنم که کسی به من مشکوک نشود. از سوی دیگر نیز اهالی مجتمع های مسکونی بدون این که از هویت من مطلع شوند، بلافاصله در باز کن را می زدند و من به راحتی وارد پارکینگ مجتمع های مسکونی می شدم و دوچرخه ها را به سرقت می بردم تحقیقات بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20879 - ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۷ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-ماجرای عروسی که کتک خورد!
حدود شش ماه قبل از طریق یکی از سایت های همسریابی با «پرهام» آشنا شدم و با یکدیگر ازدواج کردیم اما زمانی فهمیدم همسرم دچار نوعی بیماری اختلالات رفتاری نامعقول است که مدام مرا مورد آزارهای جسمی شدیدی قرار می داد و از این گونه رفتارهایش لذت می برد تا این که روزی مجبور شدم با لباس عروس به خانه مادرشوهرم بروم و...
به گزارش خراسان زن 25 ساله که مدعی بود توسط خانواده شوهرش مورد ضرب و جرح شدید قرار گرفته است در حالی که لباس عروس به تن داشت درباره قصه زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: تک دختر یک خانواده پنج نفره هستم که دو برادر کوچک تر از خودم دارم. پدرم یک شرکت بزرگ خصوصی را اداره می کند و از نظر مالی وضعیت مناسبی داریم. من برای تحصیل در یکی از رشته های زیرمجموعه پزشکی از قوچان به مشهد آمدم و تحصیلاتم را در یکی از دانشگاه های مشهد ادامه دادم ولی در ترم پایانی علوم آزمایشگاهی بودم که به پیشنهاد یکی از دوستانم در یکی از سایت های همسریابی ثبت نام کردم چرا که در آن سایت ادعا شده بود فقط افراد تحصیل کرده در گروه های پزشکی به خانواده ها معرفی می شوند. بالاخره پس از پایان تحصیلات وقتی به قوچان بازگشتم، پرهام را به من معرفی کردند که زن عموی او در رشته پرستاری تحصیل می کرد. وقتی برای آشنایی با یکدیگر قرار گذاشتیم پرهام مدعی شد در رشته مهندسی راه و ساختمان تحصیل کرده است ولی زن عمویش نام او را در گروه تحصیل کردگان علوم پزشکی نوشته بود. با این حال من اهمیتی به موضوع ندادم و به پیشنهاد اطرافیانم به یک جلسه مشاوره ای رفتیم . مشاوران آن مرکز تشخیص دادند که من و پرهام زیاد برای ازدواج با یکدیگر مناسب نیستیم ولی او و خانواده اش دست بردار نبودند و ادعا می کردند این گونه مشاوره ها زیاد قابل اعتماد نیستند و نمی توانند در چند جلسه مشاوره موضوع به این مهمی را به درستی تشخیص دهند. در نهایت با اصرار پرهام و خانواده اش به ازدواج با او رضایت دادم و با وجود مخالفت های پدرم پای سفره عقد نشستم. در همان روزهای آغاز دوران نامزدی پرهام اصرار داشت هر چه زودتر زندگی مشترک مان را آغاز کنیم. او در همین مدت خواسته های نامعقول و زننده ای از من داشت و مدعی بود باید برای اثبات « دوست داشتن» آن ها را تحمل کنم. هنوز چندماه بیشتر از مراسم عقدکنان سپری نشده بود که رفتارهای غیرعادی و سادیسم گونه پرهام مرا دچار بیماری های خاصی کرد ولی بازهم چون فکر می کردم پرهام همسرم است و باید رضایت او را جلب کنم، همه این شکنجه های جسمی و روحی را تحمل می کردم تا این که به حدی سلامتی ام به خطر افتاد که این رفتارهای نامعقول به اختلافات شدید بین من و پرهام تبدیل شد.
با این حال با وساطت بزرگ تر ها من جهیزیه ام را به مشهد آوردم و در طبقه پایین منزل مادر شوهرم ساکن شدیم. در حالی که فقط شش ماه از دوران نامزدی ما می گذشت ، یک شب در میان بهت و ناباوری ، پرهام با بیان این که من دیگر تو را دوست ندارم به شدت کتکم زد و مرا از خانه بیرون انداخت چراکه من دیگر به دلیل خواسته های نامعقول و زننده او حاضر نمی شدم بیشتر از این مورد شکنجه های جسمی قرار بگیرم. از سوی دیگر چون هیچ آشنایی در مشهد نداشتم با پدرم تماس گرفتم و همان شب به شهرستان رفتم ولی روز بعد همسرم به اتهام سرقت گوشی تلفن از من شکایت کرد در حالی که خودش گوشی را به دیوار کوبیده و خرد کرده بود. در همین حال پدرم که از مشکلات شرم آور من خبر نداشت و من هم به شدت خجالت می کشیدم این گونه مشکلات را با خانواده ام در میان بگذارم، راهی مشهد شد تا با خانواده پرهام صحبت کند. با آن که پدرم از ابتدا مخالف این ازدواج بود و تنها به دلیل اصرارهای ناعاقلانه من راضی به این ازدواج شد ولی باز هم مرا در پناه خودش گرفت و تلاش کرد بین ما وساطت کند با این حال پرهام و خانواده اش آن قدر به پدرم توهین کردند که او به ناچار یک سیلی به گوش پرهام نواخت و آن ها نیز پدرم را کتک زدند . در این شرایط من تقاضای طلاق دادم و از دادگاه درخواست کردم همسرم از نظر سلامت روحی و روانی مورد معاینات پزشکی قرار بگیرد ولی او نیز به اتهام عدم تمکین از من شکایت کرده بود، به همین دلیل و برای آن که دیگر بهانه ای برای تمکین نداشته باشند من با پوشیدن لباس عروس به خانه آن ها رفتم اما به محض ورود خانواده پرهام روی سرم ریختند و مرا به شدت کتک زدند و...
گزارش خراسان حاکی است با توجه به نظر پزشکی قانونی برخی از اعضای این زن جوان باید مورد اعمال جراحی قرار گیرد در حالی که خانواده پرهام به طلاق اصرار دارند، این پرونده با دستور سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی های کارشناسی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20877 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۴ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-دستگیری دزدی که سقف مغازه را شکافت!
سجادپور- سارق 23 ساله ای که با شکافتن سقف یک فروشگاه لوازم آرایشی، به اموال درون فروشگاه دستبرد زده بود، در محل ارتکاب جرم دستگیر شد.
به گزارش خراسان، ماموران کلانتری شهید نواب صفوی مشهد، در حال بررسی صحنه سرقت از یک منزل مسکونی بودند که متوجه رفتارهای غیرعادی یک جوان در نزدیکی محل سرقت شدند. ماموران کارآزموده کلانتری که احتمال می دادند آن جوان در حال ارتکاب جرم است، بی درنگ به تعقیب نامحسوس وی پرداختند و با مشاهده کیسه ای سنگین که آن جوان سعی داشت، از محل خارج کند، به سمت وی رفتند اما او با ماموران درگیر شد تا راه گریزی بیابد! در همین حال نیروهای انتظامی با استفاده از افشانه فلفلی وی را درحالی دستگیر کردند که درون کیسه تعداد زیادی لوازم آرایشی، بدلیجات، مانیتور، دستگاه دوربین مداربسته، مقداری کابل و متعلقات کامپیوتری، دستگاه وای فای و ... کشف شد. گزارش خراسان حاکی است درهمان بررسی های مقدماتی که با دستورات سرهنگ علیرضا بابایی (رئیس کلانتری شهید نواب صفوی مشهد) انجام شد، ماجرای دستبرد به فروشگاه لوازم آرایشی لو رفت و مشخص شد که جوان 23 ساله با شکافتن سقف فروشگاه به اموال داخل آن دستبرد زده است. در ادامه بازرسی ها یک میلیون و 500هزار تومان وجه نقد سرقتی نیز از متهم کشف شد و تحقیقات با معرفی این جوان سارق به مراجع قضایی برای کشف سرقت های احتمالی دیگر وی آغاز شد. خراسان : شماره : 20878 - ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۵ بهمن
پدرربایی ۳ برادر در شرق تهران!
ماموران پلیس آگاهی تهران بزرگ سه برادر را که با همکاری یکدیگر اقدام به ربودن پدرشان کرده بودند، بازداشت کردند. به گزارش ایسنا، حوالی ساعت ۳:۳۰ بعد از ظهر روز بیست و دوم دی امسال، مردی میان سال به همراه مرجوعه قضایی به پلیس آگاهی مراجعه و از فرزندانش شکایت کرد. این فرد به ماموران گفت: با فرزندانم اختلاف داشتم و سه روز قبل در راه رفتن به خانه در خیابان نبرد شمالی، سه فرزندم راه را بر من سد کردند و معترض شدند که چرا از آن ها شکایت کرده ام و باید با مراجعه به دادسرا از شکایتم صرف نظر کنم. بعد از آن، پسرهایم با ضرب و شتم مرا داخل خودرو کردند و به خانه شان بردند. در آن جا مرا تهدید کردند که اگر برگه های املاک را امضا نکنم، مرا را داخل گونی و زنده زنده دفن میکنند. با طرح این شکایت تیمی از ماموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ رسیدگی به موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و با بازبینی دوربین های مداربسته اطراف محل حادثه صحت اظهارات این فرد را تایید و در همین راستا اقدام به دستگیری سه پسر مرد میان سال کردند و آنان را به مقر انتظامی انتقال دادند. با انتقال این سه برادر، آنان به جرم خود اعتراف کردند و گفتند به دلیل اختلافات قبلی که با پدرشان در خصوص واگذاری املاکش داشتند، پدرشان اقدام به شکایت از آنان کرده و آنان نیز تصمیم گرفتند او را بترسانند تا هم از شکایتش صرف نظر کند و هم سند املاک او را به دست آورند و به همین دلیل نیز اقدام به ربودن او کردند. مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ با تایید این خبر اعلام کرد با توجه به اعترافات سه برادر، برای آنان پرونده ای تشکیل شده است و آنان برای ادامه روند رسیدگی به جرم روانه دادسرا شده اند. خراسان : شماره : 20878 - ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۵ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-زورگیران سیاه پوش ریه نوجوان را شکافتند!
اعضای این باند خطرناک که طعمه های خود را در نیمه شب با خنجر می زدند، تاکنون به حدود 200 فقره زورگیری وحشتناک از رهگذران اعتراف کرده اند
سیدخلیل سجادپور- سه جوان سیاه پوش پرایدسوار که در نیمه های شب از زنان و رهگذران زورگیری می کردند و بسیاری از طعمه های خود را هدف ضربات خنجر قرار می دادند در حالی با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شدند که پنج روز قبل ریه یک نوجوان را نیز شکافتند.
به گزارش اختصاصی خراسان، اواخر هفته گذشته نوجوان 16 ساله ای که در یک اغذیه فروشی مشغول کار بود حدود ساعت 23 محل کارش را ترک کرد و پیاده به سمت منزل شان به راه افتاد اما ناگهان خودروی پراید سفیدرنگی در خیابان احمدآباد کنارش متوقف شد و دوجوان سیاه پوش در تاریکی شب از درون پراید بیرون پریدند و او را هدف ضربات خنجر قرار دادند تا گوشی تلفن وی را زورگیری کنند اما وقتی با مقاومت نوجوان مذکور روبه رو شدند بی محابا ضربه خنجر را از پشت سر بر پیکرش فرود آوردند به گونه ای که ریه نوجوان یاد شده راشکافتند. آنان سپس با سرقت گوشی تلفن از محل گریختند. دقایقی بعد رهگذران که نوجوانی را خون آلود روی سنگ فرش خیابان دیدند با اورژانس تماس گرفتند. این طعمه زخمی درحالی به بیمارستان امدادی مشهد رسید که فقط 30 درصد از ریه او سالم مانده بود و بدین ترتیب با انتقال به اتاق عمل و تلاش کادر درمانی وی از مرگ نجات یافت اما هنوز در بیمارستان بستری است و تحت درمان قرار دارد. گزارش خراسان حاکی است: از سوی دیگر با اعلام شکایت پدر نگران این نوجوان، پرونده ای در مرکز انتظامی تشکیل شد اما با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع و تاکید سردار سرتیپ محمد کاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) برای دستگیری هرچه سریع تر اعضای این باند مخوف که رعب و وحشتی را در نیمه های شب ایجاد کرده بودند، گروه ویژه ای از کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی خراسان رضوی، ماموریت یافتند تا بررسی های گسترده تخصصی را در این باره آغاز کنند. با صدور این فرمان، رصدهای اطلاعاتی زیر نظرمستقیم سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) آغاز شد و نیروهای عملیاتی به حالت آماده باش درآمدند تا به زورگیری های وحشتناک این باند خطرناک پایان دهند. آنان در اولین مرحله از ردزنی های اطلاعاتی به سرنخ هایی از یک پراید سفید رسیدند که مشخص شد خودروی مذکور هنگام زورگیری های مشابه دیگری که در شهر اتفاق افتاده ، در نزدیکی های محل ارتکاب جرم تردد داشته است.
این سرنخ موجب شد تا کارآگاهان به ردیابی پراید مذکور بپردازند و بعد از ساعت ها تلاش فنی و تخصصی بالاخره به شماره اصلی پلاک خودرو دست یافتند و مالک آن را احضار کردند. مالک خودرو زنی میان سال بود که نمی توانست در این ماجراهای وحشتناک نقشی داشته باشد اما بازجویی های ریزبینانه کارآگاهان نشان داد او پسر 18 ساله ای دارد که او نیز از این خودرو استفاده می کند.
بنابراین پسر این زن میان سال در عملیات پلیسی دستگیر شد و مورد بازجویی قرار گرفت. او اگرچه سعی کرد خود را بی خبر از ماجراهای زورگیری نشان دهد اما وقتی کارآگاهان ، مدارک و اسناد جمع آوری شده را روی میز گذاشتند ناگهان لب به اعتراف گشود و گفت: دوتن از دوستان هم محله ای ام که وضعیت مالی خوبی نداشتند و هر دو نفر هم فرزند طلاق بودند، خیلی خوش گذرانی می کردند. آن ها مدام در رستوران ها پرسه می زدند و لباس های نو می پوشیدند تا این که یک روز گفتند برای این خوش گذرانی ها از عابران و رهگذران شبانه، زورگیری می کنند و با فروش طلاهای بانوان یا گوشی های سرقتی به مالخران، شب ها را در هتل های گران قیمت به سر می برند و در حال تفریح و خوش گذرانی هستند. آن ها که می دانستند مادرم پراید دارد مرا نیز وسوسه کردند تا در این زورگیری ها با آن ها همکاری کنم و با این پول ها خوش بگذرانم. من هم از حدود چهار یا پنج ماه قبل با آنان همراه شدم و سه نفری به زورگیری ها ادامه دادیم. در این میان بسیاری از طعمه ها را چاقو می زدیم و بعد گوشی را به سرقت می بردیم و ...
بنابر گزارش اختصاصی خراسان، در پی اعترافات این جوان سیاه پوش، بلافاصله عملیات دستگیری اعضای این باند مخوف با استفاده از شگردهای پلیسی در دستور کار قرار گرفت . نیروهای ورزیده آگاهی پس از انجام یک سری رصدهای اطلاعاتی به این نتیجه رسیدند که باید زورگیران خطرناک را به محل قرار بکشانند به همین دلیل گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ جعفرزاده (رئیس دایره مبارزه با جرایم خشن آگاهی) به مخفیگاه دزدان سیاه پوش رفتند و در آن جا به کمین نشستند. آن ها جوان 18 ساله را نیز با خود به محل قرار بردند . وقتی دو جوان 20 و 18 ساله دیگر عضو باند وارد مخفیگاه شان شدند تا به همراه همدست خود نقشه زورگیری شبانه دیگری را طراحی کنند ناگهان در محاصره کارآگاهان قرار گرفتند. یکی از آنان خنجرش را بیرون کشید و به سمت کارآگاهان حمله ور شد تا راه گریزی بیابد اما یکی از کارآگاهان او را با یک فن رزمی روی زمین انداخت و حلقه های قانون را بر دستانش گره زد.
طولی نکشید که عصر روز گذشته سه عضو این باند مخوف، وارد اتاق بازجویی شدند و بدین ترتیب تحقیقات گسترده کارآگاهان با دستورات ویژه و محرمانه قضایی از آنان آغاز شد. یکی از اعضای این باند که برای ترساندن دیگران روی دست و حتی صورت خود را با ضربات وحشتناک خنجر زخمی کرده و همه اعضای بدنش خالکوبی است، راز زورگیری های مخوف را فاش کرد.
او گفت: تا سپیده دم از شهروندان در نقاط مختلف شهر زورگیری می کردیم و سپس تا ظهر روز بعد می خوابیدیم.
به گزارش خراسان، از سوی دیگر بررسی های پلیس نشان داد که اعضای این باند خطرناک بسیاری از طعمه های خود را در شهر مجروح کردهاند تا نتوانند در برابر آنان مقاومت کنند.
آن ها همچنین به وارد آوردن ضربات متعدد خنجر به نوجوان بستری در بیمارستان اعتراف و اظهار کردند در نیمه های شب طلاهای بانوان را نیز می ربودند. در حالی که سه جوان سیاه پوش به حدود 200 فقره زورگیری معترف شده اند، بررسی های ویژه پلیس با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ شفیع زاده همچنان ادامه دارد. در همین حال رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی در گفت وگوی اختصاصی با خراسان درباره سیاه پوش بودن اعضای این باند خطرناک افزود: آن ها برای این که در تاریکی شب شناخته نشوند سویشرت یا کاپشن مشکی به تن می کردند و بی رحمانه عابران را هدف ضربات خنجر قرار می دادند که با هماهنگی های صورت گرفته، برخورد قاطعی با عاملان این زورگیری های وحشتناک خواهد شد. سرهنگ کارآگاه شفیع زاده همچنین از مال باختگان و افرادی که طعمه اعضای این باند سیاه پوش پرایدسوار شده اند درخواست کرد برای شناسایی متهمان به پلیس آگاهی خراسان رضوی واقع در ابتدای کوی رضاشهر مشهد مراجعه کنند. خراسان : شماره : 20877 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۴ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-عامل فراری نزاع مرگبار در پنجه عدالت
اختصاصی خراسان
سجادپور- جوان 25 ساله ای که متهم است در پی نزاع بر سر اختلاف ملکی، مرد 40 ساله ای را درون یک دستگاه پژو 405 به قتل رسانده، پس از شش ماه عملیات اطلاعاتی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در شهرستان بابل دستگیر و به پنجه عدالت سپرده شد.
به گزارش اختصاصی خراسان، صبح پانزدهم مرداد در حالی که چند تن از اعضای یک خانواده، تعدادی کارگر و بنا را برای ساخت و ساز در زمین مورد اختلاف به بولوار شهید کشمیری برده بودند، ناگهان «علیرضا- الف» (طرف مقابل اختلاف ملکی) سوار بر یک دستگاه پژو 405 سفید رنگ با سرعت به محل ساخت و ساز آمد و طوری با خودرو روی مصالح ساختمانی رفت که پژو متوقف شد و قادر به حرکت نبود در حالی که در سمت راننده به دلیل برخورد با شن و ماسه باز نمی شد جوان 40 ساله تلاش کرد از طرف شاگرد پیاده شود اما در همین حال ناگهان «محمد – خ» جوان 25 ساله به همراه چند نفر دیگر به سوی خودرو هجوم بردند. آن ها که به دلیل این اختلاف ملکی از قبل کینه به دل گرفته بودند با بیل شیشه عقب خودرو را شکستند و سپس به درون خودرو هجوم بردند. این درحالی بود که هنوز یک پای راننده 40 ساله در سمت شاگرد و پای دیگر او در طرف فرمان خودرو قرار داشت که بر اثر این هجوم ناگهانی، ضرباتی با چاقوی خشم بر پای راننده فرود آمد و خون زیادی صندلی پژو را سرخ رنگ کرد.
با واردآمدن این ضربات خونبار، دیگر رمقی برای راننده متاهل باقی نماند. در این هنگام «حمید» یکی از بستگان طرف های مهاجم که در محل حضور داشت، «علیرضا» (راننده مجروح) را از سمت شاگرد بیرون کشید و تلاش کرد با گذاشتن پارچه ای روی زخم، از خون ریزی بیشتر جلوگیری کند اما هر لحظه ای که می گذشت حال راننده 40 ساله وخیم تر می شد. مهاجمان که اوضاع را بسیار آشفته می دیدند مرد مجروح را سوار بر خودرو کردند و به بیمارستان رساندند اما تلاش کادر درمانی برای نجات جان این مرد به نتیجه نرسید و «علیرضا» بر اثر شدت خون ریزی و عوارض ناشی از اصابت ضربه چاقو جان سپرد.
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است: دقایقی بعد با اعلام مرگ این جوان در مرکز درمانی، حوادث خطرناک تخریب و آتش سوزی نیز در منازل مهاجمان رخ داد و طولی نکشید که با حضور قاضی ویژه قتل عمد مشهد در محل وقوع جنایت، تحقیقات گسترده ای در این باره آغاز و مشخص شد که نزاع مرگبار به دلیل اختلافات ملکی رخ داده است. به همین دلیل گروه ویژه ای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با نظارت و هدایت مستقیم سرهنگ کارآگاه مهدی سلطانیان( رئیس اداره جنایی آگاهی خراسان رضوی) بررسی های اطلاعاتی را برای شناسایی و دستگیری عاملان این نزاع مرگبار آغاز کردند.
هنوز مدت کوتاهی از این حادثه تاسف بار نگذشته بود که عملیات کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ کارآگاه ولی نجفی به مخفیگاه های احتمالی متهمان کشیده شد و در نهایت سه تن از متهمان پرونده به نام های «جواد»، «مصطفی» و«حمید» بازداشت و بادستور قضایی روانه زندان شدند اما در این میان متهم اصلی پرونده که «محمد.خ» نام دارد به مکان نامعلومی متواری شده بود. به همین دلیل تحقیقات کارآگاهان با استفاده از فناوری های نوین اطلاعاتی برای شناسایی مخفیگاه وی ادامه یافت تا این که مشخص شد این جوان 25 ساله فراری در یکی از مناطق حاشیه بابل و با نام مستعار سکونت دارد .
بنابرگزارش خراسان، با به دست آمدن سرنخ مهمی از مخفیگاه متهم فراری بلافاصله گروه ورزیده ای از کارآگاهان با استفاده از راهنمایی ها و تجربیات سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) در حالی عازم شمال کشور شدند که قبل از آن نیز قرار بود متهم یک پرونده جنایی دیگر را در حاشیه تهران دستگیر کنند. این گونه بود که شیوه عملیات تغییر کرد و کارآگاهان با کسب مجوز نیابت قضایی و با هماهنگی و دستورات ویژه قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) عازم ماموریت شدند. آن ها پس از دستگیری متهم یک پرونده دیگر در تهران، بی درنگ به سمت بابل حرکت کردند اما «محمد» (متهم به قتل فراری) به روستای دیگری در اطراف بابل گریخته بود . آن ها پس از چهار روز ردزنی های اطلاعاتی در حالی به محل قرار متهم فراری با یک صافکار خودرو رسیدند که قاضی «اصغری» (معاون دادستان بابل) براثر تجربیات قضایی خود و با درخواست قاضی ویژه قتل عمد مشهد ، دستورات محرمانه ای را برای به دام انداختن متهم فراری صادر کرد و قاطعانه به یاری کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی شتافت به گونه ای که اقدامات قضایی و دستورات ویژه معاون دادستان بابل، مورد تقدیر و قدردانی قاضی ویژه قتل عمد مشهد قرار گرفت.
براساس گزارش خراسان، کارآگاهان ورزیده پلیس آگاهی در یک عملیات ضربتی و غافلگیرانه متهم را هنگام تحویل خودرو در حالی به دام انداختند که او شوک زده فقط به چشمان کارآگاهان خیره شده بود و تنها جمله ای که بر زبان می راند این بود که «چگونه مرا پیدا کردید؟»
متهم فراری که همچنان حیرت زده بود بامداد جمعه گذشته به مشهد منتقل شد و مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفت. این جوان 25 ساله پس از پاسخ به چند سوال تخصصی قاضی صفری (بازپرس شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) در اختیار کارآگاه آرمین منفرد (افسر پرونده) قرار گرفت تا بررسی های بیشتری در این باره انجام شود. خراسان : شماره : 20871 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۷ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد
قاتل مامور انتظامی شیراز دستگیر شد
شیراز-ایرنا-رئیس کل دادگستری استان فارس اعلام کرد: قاتل شهید علی اکبر رنجبر مامور انتظامی با تلاشهای شبانه روزی و اقدامات عملیاتی پلیس انتظامی استان و همکاری اطلاعاتی ویژه سربازان گمنام امام زمان(عج) ظهر جمعه در شیراز دستگیر شد. خبرگزاری جمهوری اسلامی . ۱۵ بهمن ۱۴۰۰، ۱۴:۴۱
حجت الاسلام و المسلمین موسوی در این باره افزود: متهم ۱۳ بهمن ماه جاری در ساعت ١٩ و ۴۸ دقیقه سرهنگ دوم علی اکبر رنجبر جمعی پاسگاه بیدزرد شیراز با سلاح سرد مورد هجمه قرار داد و وی را به قتل رساند.
وی با بیان اینکه این اقدام قاتل پس از مجروح نمودن سرباز وظیفه انجام گرفته است و شهید رنجبر قصد انجام وظیفه سازمانی خود در مواجهه با اراذل و اوباش را داشته است گفت: متاسفانه شهید رنجبر در درگیری با متهم از ناحیه شریانهای حیاتی مورد ضربه سلاح سرد قاتل قرار گرفته و در صحنه حادثه جان به جان آفرین تسلیم مینماید.
وی با بیان اینکه پس از متواری شدن قاتل تحقیقات به صورت شبانه روزی در دستور کار قرار گرفت گفت: دقایقی قبل با تلاشهای شبانه روزی و اقدامات عملیاتی پلیس انتظامی استان فارس و همکاری اطلاعاتی ویژه سربازان گمنام امام زمان(عج) محل اختفای متهم در شهرستان شیراز شناسایی و قاتل شهید رنجبر دستگیر شد.
این مقام عالی قضایی استان افزود: تحقیقات در خصوص انگیزه متهم توسط مقام قضایی ادامه دارد و در سریع ترین زمان ممکن و پس از تکمیل تحقیقات با صدور کیفرخواست و حکم قاطع، متهم پرونده به مجازات قانونی خواهد رسید.
قانون حمل سلاح زیر ذره بین مجلس
گروه حوادث/ شهادت یک مامور انتظامی در شیراز در مواجهه با اراذل و اوباش، طی دو روز گذشته خبرساز و باعث شد «قانون استفاده از سلاح » برای اصلاح، زیر ذرهبین مجلس قرار گیرد. رئیس کل دادگستری استان فارس گفت: قاتل شهید علی اکبر رنجبر مامور انتظامی با تلاش های شبانه روزی و اقدامات عملیاتی پلیس انتظامی استان و همکاری اطلاعاتی ویژه سربازان گمنام امام زمان(عج) ظهر جمعه در شهرستان شیراز دستگیر شد. به گزارش ایرنا، حجت الاسلام و المسلمین موسوی افزود: متهم در ساعت 19:48 چهارشنبه ۱۳ بهمن، سرهنگ دوم علی اکبر رنجبر و جمعی از نیروهای پاسگاه بیدزرد شیراز را با سلاح سرد هدف هجمه قرار داد واین افسرپلیس را به شهادت رساند. وی با بیان این که این اقدام قاتل پس از مجروح کردن سرباز وظیفه انجام گرفته و شهید رنجبر قصد انجام وظیفه سازمانی خود در مواجهه با اراذل و اوباش را داشته است، ادامه داد: متاسفانه شهید رنجبر در درگیری با متهم از ناحیه شریان های حیاتی هدف ضربه سلاح سرد قاتل قرار گرفت و در صحنه حادثه جان به جان آفرین تسلیم کرد. این مقام عالی قضایی استان ادامه داد: تحقیقات در خصوص انگیزه متهم توسط مقام قضایی ادامه دارد و در سریع ترین زمان ممکن و پس از تکمیل تحقیقات با صدور کیفرخواست و حکم قاطع، متهم پرونده به مجازات قانونی می رسد. به گزارش ایرنا، پیکر پاک شهید سرهنگ دوم «علی اکبر رنجبر» جانشین پاسگاه انتظامی بیدزرد شیراز جمعه با شکوه خاصی در حرم مطهر حضرت احمد بن موسی شاهچراغ(ع) تشییع و در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد. از این شهید یک پسر و یک دختر به یادگار مانده است.
توئیت رئیس مجلس درباره رسیدگی خارج از نوبت اصلاحات « قانون استفاده از سلاح»
محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی طی توئیتی در واکنش به شهادت جانکاه مامور وظیفه شناس ناجا در درگیری با اراذل و اوباش تاکید کرد: امنیت جامعه و آسایش مردم جز با فراهم کردن زمینههای اعمال اقتدار و قاطعیت پلیس تامین نخواهد شد. ستاد کل نیروهای مسلح و نیروی انتظامی در اسرع وقت اصلاحات مورد نیاز «قانون استفاده از سلاح» برای ماموران شجاع و جان برکف ناجا را به مجلس ارائه کنند تا خارج از نوبت در دستور رسیدگی و تصویب قرار گیرد. سردار اشتری فرمانده کل انتظامی با تسلیت شهادت سرهنگ دوم علی اکبر رنجبر با بیان این که امنیت مردم خط قرمز پلیس و برخورد مقتدرانه با اراذل و اوباش مطالبه به حق مردم است، اعلام کرد: اقتدار پلیس لازمه امنیت است و ضرورت دارد همه نهادها و دستگاه های ذیربط اعم از مجلس و قوه قضاییه و وزارت دادگستری با تقنین قوانین مورد نیاز پلیس و اصلاح قانون به کارگیری سلاح و بخشی از آیین دادرسی کیفری و قضات محترم قوه قضاییه با حمایت های جدی قضایی و صدا و سیما با حمایت رسانه ای، پلیس مقتدر را در استقرار نظم و تامین امنیت و آرامش مردم همراهی و یاری کنند.
در همین زمینه رئیس مرکز پژوهشهای مجلس تهیه پیشنویس اصلاح قانون استفاده از سلاح توسط پلیس را به همکاران حقوقی خود در این مرکز ابلاغ کرد. خراسان : شماره : 20870 - ۱۴۰۰ شنبه ۱۶ بهمن
افسر مشهدی با چاقوی اوباش مجروح شد
ضارب به دام افتاد
سجادپور - تعدادی از اوباش که برای آزادی یکی از زورگیران سابقه دار در دورهمی شرارت آمیز شرکت کرده بودند، یکی از افسران گشت پلیس 110 را با پنج ضربه چاقو روانه بیمارستان کردند.
به گزارش اختصاصی خراسان، این حادثه ساعت 23 سوم بهمن هنگامی رخ داد که تعدادی از اهالی قلعه آبکوه مشهد در تماس با پلیس 110 به ابراز گلایه و نارضایتی از رفتارهای هنجارشکنانه تعدادی از سابقه داران و اوباش پرداختند که به بهانه جشن آزادی برای یکی از زندانیان جرایم خشن، به شرب خمر علنی در حاشیه خیابان اقدام کرده اند. با دریافت این خبر بلافاصله گروهی از نیروهای گشت و تجسس با صدور دستوری از سوی سرگرد محمد باقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) عازم قلعه آبکوه شدند تا ماجرا را بررسی کنند اما در همین حال تعداد زیادی از اوباش با مشاهده خودروی گشت پلیس از محل گریختند ولی برخی از آنان که عرصه را تنگ دیدند با بیرون کشیدن قمه و چاقو به مقابله با پلیس پرداختند. گزارش خراسان حاکی است، در این لحظه نیروهای گشت برای حفاظت از جان عابران و رهگذرانی که احتمال داشت هدف ضربات چاقوی چندتن از اوباش مست قرار گیرند بی درنگ وارد عمل شدند و چهار تن از آنان را در صحنه جرم مشهود دستگیر کردند اما یکی از اوباش که در سال های گذشته توسط پلیس دستگیر شده بود، با استفاده از تاریکی شب و موقعیت جغرافیایی قلعه آبکوه از محل فرار کرد. نیروهای گشت ابتدا برای آن که وی را متوقف کنند با شلیک دو تیر هوایی اخطار قانونی دادند اما این متهم در تاریکی شب و در مکانی خارج از دید مخفی شده بود که به محض عبور افسر گشت از آن محل، از مخفیگاه بیرون آمد و ضربات چاقو را روانه پای ستوان یکم حسن ریحانی کرد.
بنابراین گزارش با وارد آمدن پنج ضربه چاقو به ران پای افسر مشهدی، وی نقش بر زمین شد و متهم نیز با کمک همدستانش از محل گریخت. در این هنگام بود که دیگر نیروهای انتظامی بلافاصله همکار زخمی خود را به مرکز درمانی رساندند و عملیات ضربتی برای دستگیری متهمان فراری با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ حسین دهقان پور (فرمانده انتظامی مشهد) آغاز شد.
این گزارش حاکی است، ماموران کلانتری سناباد با کسب مجوزهای قضایی از معاون دادستان مرکز خراسان رضوی، عملیات هماهنگ را با رصدهای اطلاعاتی شبانه ادامه دادند تا این که روز بعد چند متهم را در عملیات های جداگانه به دام انداختند.فرمانده انتظامی مشهد درباره جزئیات این حادثه به خراسان گفت: بررسی های پلیس بیانگر آن بود که حدود 20 تن از اوباش و هنجارشکنان و افراد سابقه دار به بهانه آزادی «م.ف» که سوابق متعدد کیفری دارد، دورهمی مخل امنیت و آسایش مردم در حاشیه خیابان به راه انداخته بودند و اقدام به شرب خمر علنی می کردند که پلیس بلافاصله با تماس شهروندان وارد عمل شد اما اوباش با چاقو و قمه به مقابله با پلیس پرداختند و یکی از افسران گشت را مجروح کردند. سرهنگ حسین دهقان پور با اشاره به دستگیری عامل راه اندازی این دورهمی تصریح کرد: فرد ضارب و عامل اصلی این هنجارشکنی های علنی دستگیر و تحویل مقامات قضایی شدند. وی درباره وضعیت افسری که در این حادثه هدف ضربات چاقوی اوباش قرار گرفت نیز گفت: حال این افسر انتظامی مساعد است و پس از اقدامات درمانی از بیمارستان ترخیص شد.
مقام ارشد انتظامی مشهد همچنین به اعترافات متهمان اشاره کرد و گفت: ضارب مامور که خالکوبی های زیادی روی اعضای بدن و به ویژه پاهایش دارد و قبلا نیز توسط پلیس دستگیر شده است در اعترافات خود، ایراد ضرب و جرح عمدی را پذیرفت و گفت: با تعداد زیادی از دوستانمان در جشن دورهمی علنی شرکت کرده بودیم و به خاطر مصرف مشروبات الکلی حال مناسبی نداشتیم که ماموران انتظامی از راه رسیدند و من هم مانند بقیه متواری شدم اما یکی از نیروها به تعقیبم آمد که برای فرار از چنگ قانون به سوی او حمله ور شدم و پنج ضربه چاقو به پایش زدم. حالا هم پشیمانم چرا که آن زمان حال طبیعی نداشتم! شایان ذکر است، دو متهم مذکور با صدور قرار قانونی از سوی مقام قضایی روانه زندان شدند تا بررسی های بیشتری در این باره صورت گیرد. خراسان : شماره : 20870 - ۱۴۰۰ شنبه ۱۶ بهمن
اوباش حمله کننده به ماموران انتظامی در ساری دستگیر شدند
رییس کل دادگستری مازندران از دستگیری پنج نفر از متهمان اصلی درگیریهای اخیر در کوی غفاری شهر ساری خبر داد.
به گزارش قدس آنلاین، چند روز پیش فیلمی از درگیری شبانه چند اراذل و اوباش با ماموران انتظامی در شبکه های اجتماعی منتشر شد که فیلمبرداری آن از پشت پنجره صورت گرفت و فیلمبردار می گوید که درگیری مربوط به کوی غفاری ساری است.
فیلم مقاومت تعدادی از اراذل و اوباش قمه به دست در برابر ماموران انتظامی را نشان می دهد که تلاش دارند تا مانع انجام وظیفه آنان شوند. یکی از اوباش قمه به دست چند بار به سمت مامور انتظامی حمله می کند و یک نفر دیگر هم تلاش ناکام دارد تا باتوم سرباز نیروی انتظامی را از دستش بقاپد. در یک صحنه هم یکی از متهمان مامور انتظامی را تحریک می کند تا به او شلیک کند ولی ناکام می ماند.
نیروی انتظامی ساری پس از انتشار فیلم صحت آن را تایید کرد و گفته بود که درگیری اراذل و اوباش با ماموران انتظامی هنگام اجرای طرح پاکسازی مناطق آلوده صورت گرفت ، طرحی که به دستگیری تعدادی از برهم زنندگان امنیت اجتماعی این منطقه منجر شده بود.
روابط عمومی دادگستری مازندران شنبه شب از قول حجت الاسلام والمسلمین محمدصادق اکبری اعلام کرد : حسب گزارش ضابطین دستگاه قضائی از صحنه درگیری اراذل و اوباش منطقه کوی غفاری ساری با مامورین ناجا و انتشار تصاویر این درگیری در فضای مجازی، در اولین ساعات این حادثه دستورات قضایی لازم از سوی دادستان مرکز استان صادر شد.
وی افزود : به جهت اهمیت و حساسیت این موضوع ،پس از اقدامات اولیه قضایی، عوامل انتظامی به محل مورد نظر عزیمت کردند که حدود پنج نفر از اراذل و اوباش را در کمترین زمان ممکن دستگیر کردند و متهمین با صدور قرار بازداشت روانه زندان شده اند و پیگیری ها برای دستگیری سایر متهمین نیز ادامه دارد.
رییس کل دادگستری مازندران با بیان اینکه پرونده قضائی در یکی از شعبات بازپرسی دادسرای ساری تشکیل و در مرحله تحقیقات مقدماتی است ، گفت :متهمین به جرم قدرت نمایی با سلاح سرد، اخلال در نظم و امنیت عمومی، شرب خمر ، تمرد و مقابله با مامورین انتظامی در حال انجام وظیفه دستگیر شده اند و پرونده در حال بررسی است .
اکبری مبارزه جدی و مستمر با هرگونه اخلال در نظم و امنیت عمومی را مهمترین ماموریت دستگاه قضا برشمرد و هشدار داد : با برهم زنندگان نظم، امنیت و آرامش جامعه هیچ مماشاتی نخواهیم داشت و به مردم عزیز استان مازندران اطمینان میدهیم اشد مجازات بدون هیچ اغماض قانونی در انتظار اقدامات شرورانه و ضد امنیت عمومی خواهد بود.
قدس : منبع: ایرنا
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد
قاتل مامور نیروی انتظامی دوباره مبادرت به درگیری با چاقو با ماموران پلیس کرد
فرمانده انتظامی فارس از دستگیری قاتل فراری مامور پلیس خبر داد و گفت: مجرم در حین دستگیری دوباره مبادرت به درگیری با چاقو با ماموران پلیس کرد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری موج، سردار رهام بخش حبیبی فرمانده انتظامی فارس از دستگیری قاتل فراری مامور پلیس خبر داد و گفت: مجرم در حین دستگیری دوباره مبادرت به درگیری با چاقو با ماموران پلیس کرد.

سردار رهام بخش حبیبی فرمانده انتظامی استان فارس با تایید خبر دستگیری قاتل فراری سرهنگ دوم علی اکبر رنجبر اظهار داشت: با تلاش ماموران انتظامی، قاتل شهید علی رنجبر ک در یکی از شهرستان های اطراف شیراز مخفی شده بود شناسایی و دستگیر شد
قاتل فراری یک مجرم سابقه دار بود
وی تصریح کرد: قاتل فراری یک مجرم سابقه دار بوده و اهل و ساکن استان فارس نیست.
وی با بیان اینکه مجرم در حین دستگیری نیز مبادرت به درگیری با ماموران پلیس کرد اضافه کرد: مجرم فراری با همان کاردی که مامور پلیس ما را به شهادت رسانده بود با ماموران درگیر شد که در نهایت اقتدار دستگیر و تحویل پلیس آگاهی شد.
قاتل در چنگال عدالت!
گفتنی است روز چهارشنبه سرهنگ دوم علی اکبر رنجبر با ضربات چاقوی یک مجرم فراری به گلو در منطقه بیدزرد به شهادت رسید.
لازم به ذکر است خبر دستگیری مجرم فراری در حالی منتشر می شود که هم اکنون پیکر پاک و مطهر جانشین پاسگاه بیدزرد به خاک سپرده میشود.
چرا دستت نلرزید!
پلیس با اقتدار و در کمترین زمان ممکن محل اختفای قاتل را پیدا کرد و در چشم بر هم زدنی بشکل برق آسای شرور را دستگیر کرد. پس از دستگیری فرزند شهید علی اکبر رنجبر خطاب به قاتل گفت: وقتی بابام رو میکشتی چرا دستت نلرزید!
این صحنه درد آور بشدت دل هر انسانی را بدر می آورد و اما یادآوری می کند که این است جانفشانی فرزندان این مرز و بوم که برای امنیت مردمانشان اینچنین از جان خود میگذرند.
بیشتر بخوانید:
صحنه درگیری مامور نیروی انتظامی با فرد شرور+فیلم
برخورد مقتدرانه با اراذل و اوباش مطالبه به حق مردم است
دادستانها با قاطعیت حادثه منجر به شهادت مامور انتظامی را تعقیب کنند
پیام وزیر کشور در پی شهادت ستوان نیروی انتظامی در شیراز
اصلاحات «قانون استفاده از سلاح» به سرعت ارائه شود
واکنش نایب رییس اول کمیسیون امنیت ملی به شهادت مامور انتظامی فارس
قاتل مامور نیروی انتظامی فارس دستگیر شد
شهادت یک مامور نیروی انتظامی فارس/ تلاش برای دستگیری اراذل و اوباش
پیکر شهید رنجبر در حرم شاهچراغ (ع) تشییع شد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتدادتاریکی-دختری در چنگ جوان شیشه ای!
هنوز دو ماه بیشتر از جشن تولد 17 سالگی ام نگذشته بود که در خیابان با پسر جوانی آشنا شدم و به امید ازدواج با او ارتباط برقرار کردم اما چند ماه بعد فهمیدم که آن پسر پولدار ...
به گزارش خراسان این ها بخشی از اظهارات دختر 18 ساله ای است که به همراه راننده جوان تاکسی اینترنتی وارد اتاق مددکاری اجتماعی کلانتری نجفی مشهد شده بود . او در حالی که بیان می کرد این راننده جوان قصد کمک به مرا دارد درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: 15 ساله بودم که در مرگ ناگهانی پدرم سیاه پوش شدم او به خاطر مصرف زیاد دخانیات به سرطان ریه مبتلا شده بود بعد از این حادثه تلخ مادرم، من و خواهر بزرگ ترم را زیر بال و پر خودش گرفت تا این که یک سال بعد خواهرم با یک ایرانی ساکن اتریش ازدواج کرد و برای زندگی مشترک با او به خارج از کشور رفت. من و مادرم در حالی تنها شدیم که هیچ کسی را در مشهد نداشتیم و همه بستگانمان در سبزوار زندگی می کردند از سوی دیگر نیز مادرم دچار بیماری شدید روماتیسم بود و باید از هر نوع استرس و نگرانی دوری می کرد چرا که استرس های روانی بیماری او را تشدید می کرد و من همواره مراقب مادرم بودم تا بعد از مرگ پدرم شرایط روحی بدی را تجربه نکند در همین شرایط بود که حدود 10 ماه قبل با پسرجوانی در خیابان آشنا شدم او هم در بولوار پیروزی و در نزدیکی محل سکونت ما زندگی می کرد. «بردیا» خانواده پولداری داشت که در رفاه زندگی می کردند و تنها برادرش نیز مشغول تحصیل در دانشگاه بود . خلاصه آشنایی خیابانی من و بردیا به ارتباط های نامتعارف و دیدارهای پنهانی در کوچه و خیابان و پارک ها کشید این در حالی بود که بردیا بعد از پایان مقطع متوسطه ، درس و مدرسه را رها کرده بود و در سن 21 سالگی شغل مناسبی نداشت و به خاطر بیکاری هزینه های خودش را از پدرش می گرفت. من هم به امید این که با بردیا ازدواج کنم به این ارتباط خیابانی ادامه می دادم. اما چند ماه قبل متوجه شدم که بردیا، جوانی معتاد است و مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه مصرف می کند وقتی ماجرا را فهمیدم تصمیم گرفتم قبل از آن که آینده ام نابود شود به این ارتباط هوس آلود پایان بدهم اما بردیا همواره مرا تهدید می کرد که اگر ارتباطم را با او قطع کنم بلایی به سر مادرم میآورد یا زندگی مرا نابود خواهد کرد. تازه فهمیدم که بردیا چند بار در مراکز ترک اعتیاد بستری شده اما به محض رهایی دوباره سراغ مواد مخدر رفته است. وقتی متوجه گذشته اش شدم دیگر به شدت از او وحشت داشتم چرا که می دانستم معتادان به مواد مخدر صنعتی زندگی هولناکی دارند در حالی که تلاش می کردم مادرم متوجه موضوع نشود، روز گذشته سوار یک دستگاه تاکسی اینترنتی شدم در همین هنگام بردیا نیز سوار خودرو شد و مدام مرا تهدید می کرد به گونه ای که احساس می کردم جانم در خطر است زمانی که من از تاکسی اینترنتی پیاده شدم بردیا از راننده خواسته بود او را به مکانی ببرد که مواد مخدر (شیشه) تهیه کند به همین دلیل راننده تاکسی اینترنتی با شماره تلفن من تماس گرفت که هنگام درخواست تاکسی روی گوشی او ثبت شده بود. راننده 35 ساله که متوجه اعتیاد شدید بردیا شده بود مرا راهنمایی کرد که برای حل این مشکل به کلانتری بیایم و... گزارش خراسان حاکی است تلاش مشاوران زبده کلانتری با صدور دستورات ویژه و راهنمایی های سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری نجفی) برای بررسی همه ابعاد این ماجرای تاسف بار آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20863 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۷ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

در امتداد تاریکی-تکرار لبخندهای سیاه
بعد از آن که به دنبال یک آشنایی خیابانی با «سیاوش» ازدواج کردم، او با سوء ظن هایش سال های جوانی ام را به کام من تلخ کرد به گونه ای که مجبور بودم به همراه فرزندانم در کامیون زندگی کنم و اکنون دخترم نیز...
به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 41 ساله ای است که با کوله باری از رنج و اندوه به دنبال مهر طلاق می گشت تا رشته زندگی مشترک با همسرش را قطع کند. او که دوران زندگی مشترکش را سال های نکبت بار می نامید، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پلیس کرمان گفت: بیشتر از 20 بهار از عمرم سپری نشده بود که روزی برق نگاه سیاوش را به لبخندی خیابانی گره زدم و این گونه ارتباط های تلفنی آغاز شد و آرام آرام به قرارها و دیدارهای پنهانی کشید. خیلی زود دل به عشق او بستم و دیوانه وار عاشقش شدم. سه ماه بعد سیاوش مرا در حالی خواستگاری کرد که به چیزی جز رسیدن به او نمی اندیشیدم. مخالفت های اطرافیانم بی فایده بود به طوری که نصیحت های دلسوزانه آن ها را توهین به خودم می پنداشتم و فریاد می زدم «خودم عقل و شعور دارم». خلاصه من و سیاوش پیمان زناشویی بستیم اما در همان دوران نامزدی متوجه شدم که همسرم قبل از من ازدواج کرده ولی به خاطر سوء ظنی که به او دارد در کشاکش طلاق هستند. اگرچه با شنیدن این موضوع شوک وحشتناکی به من وارد شد اما کاری از دستم ساخته نبود. به همین دلیل سکوت کردم و منتظر طلاق آن ها ماندم اما سیاوش زمانی که فهمید همسرش باردار است از تصمیم خودش منصرف شد در حالی که من نیز باردار شده بودم و باید به این زندگی نکبت بار ادامه می دادم ولی دیگر از آن عشق و عاشقی ها و جملات عاشقانه خبری نبود، چرا که سیاوش به من نیز مانند هوویم سوء ظن داشت و ادعا می کرد همان گونه که با یک نگاه و لبخند خیابانی عاشق او شده ام، هیچ تضمینی وجود ندارد که به عشق دیگری دل نبندم. به همین دلیل زندگی را به کام من تلخ کرده بود تا جایی که وقتی صاحب سه فرزند بودم، من و فرزندانم را در کابین کامیون سوار می کرد و از این شهر به آن شهر می برد تا مراقبم باشد. از سوی دیگر کمبود جا در اتاقک کامیون جریمه شدن های پی در پی و سختی های زندگی درون کامیون موجب می شد تا او عقده هایش را با کتک زدن ما تخلیه کند. بالاخره با دخالت بزرگ ترها و تاکید اطرافیان دست از این رفتارش کشید و از آن پس تنها دختر بزرگم را همراه خودش می برد تا با پسری ارتباط برقرار نکند. تحمل این شرایط برای من و فرزندانم بسیار زجرآور بود. «سوسن» به خاطر زندگی در کابین کامیون به دختری رنجور و لاغر تبدیل شده بود و از افسردگی رنج می برد ولی همسرم توجهی به روحیه از دست رفته دخترم نداشت و رفتارهای او را «تمارض» می نامید. اوضاع زندگی ما روز به روز آشفته تر می شد تا این که یک روز وقتی به خانه بازگشتم از هر دو دخترم خبری نبود. بعد از مدت کوتاهی جست و جو متوجه شدم آن ها از خانه فرار کرده اند. این تلخ ترین حادثه ای بود که مسیر زندگی ام را دگرگون کرد. وقتی سیاوش به خانه آمد تا سوسن را مانند همیشه با خودش ببرد با ترس و لرز ماجرا را برایش بازگو کردم، او هم از شدت عصبانیت و در حالی که فریاد می زد دخترانت نیز مانند خودت بی بند و بار هستند مرا زیر مشت و لگد گرفت و آن قدر کتکم زد که برای مدتی بیمار شدم. چندماه بعد پلیس دخترانم را در شهر دیگری پیدا کرد اما هستی و آینده آن ها بر باد رفته و آسیب های روحی و جسمی شدیدی برآن ها وارد آمده بود به طوری که مجبور شدیم با نظر پزشکان متخصص آن ها را به یکی از مراکز بهزیستی بسپاریم. این زندگی سرد و بی روح همچنان ادامه داشت تا این که دختر بزرگم بعد از بهبودی نسبی، مسیر اشتباه مرا در زندگی تکرار کرد و در یک عشق خیابانی به مردی دل باخت که از همسرش جدا شده بود. نصیحت ها و فریادهای من نیز هیچ تاثیری در تصمیم او نداشت و حالا بعد از گذشت یک سال از این ماجرا در حالی قصد طلاق دارد که همسرش به خاطر اعتیاد شدید به مواد مخدر، فردی عصبی و پرخاشگر است و دخترم با فرزندی که در آغوش می فشارد مانند من به دنبال مهر طلاق می گردد و پسرم نیز به شرور محله تبدیل شده است به گونه ای که هیچ کسی در مدرسه و کوچه و خیابان از رفتارهای وحشتناک او در امان نیست و... .
ماجرای واقعی با همکاری پلیس کرمان . خراسان : شماره : 20852 - ۱۴۰۰ شنبه ۲۵ دي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

در امتداد تاریکی-شکار دزدان «کارت خور»!
اعضای این باند در شهرهای مختلف کشور تحت تعقیب بودند
سجادپور- پلیس مشهد اعضای یک باند دستبرد به حساب های بانکی شهروندان را در حالی به دام انداخت که بررسی ها نشان می داد آنان با ترفند کمک به افراد کهن سال و کم سواد پای دستگاه های خودپرداز، کارت بانکی و رمز آن را با شگرد «دستگاه کارت شما را خورد!» به سرقت می بردند و بلافاصله طلا یا کارت های هدیه بانکی می خریدند.
به گزارش اختصاصی خراسان، در پی افزایش دستبرد به حساب های بانکی شهروندان با سرقت کارت های عابر بانک در بسیاری از شهرهای کشور که دامنه آن در مشهد نیز گسترش یافته بود، دستورات ویژه ای از سوی سرهنگ حسین دهقان پور (فرمانده انتظامی مشهد) برای بررسی و ریشه یابی این پرونده ها صادر شد. به دنبال این فرمان انتظامی، گروه تخصصی از نیروهای کارآزموده کلانتری شیرازی مشهد با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ برزنونی (رئیس کلانتری) وارد عمل شدند و به تجزیه و تحلیل های اطلاعاتی پرداختند. بررسی محتویات برخی از پرونده های سرقت پای دستگاه خودپرداز، بیانگر آن بود که پلیس با یک باند سابقه دار و حرفه ای روبه روست که جا و مکان خاصی ندارند و در شهرهای مختلف کشور تردد می کنند. بنابراین نیروهای انتظامی با استفاده از تجربیات رئیس پلیس مشهد و در پوشش های مبدل، رصدهای اطلاعاتی را به اطراف عابر بانک هایی کشاندند که پرداخت کارت های هدیه به مشتریان خود، یکی از خدمات آن ها بود.
گزارش خراسان حاکی است در حالی که تعدادی از دستگاه های عابر بانک در ساعات تعطیلی بانک ها زیر ذره بین رصدهای پلیسی قرار داشت، شب شانزدهم دی رفتارهای نامتعارف زن و مردی جوان در کنار یکی از دستگاه های خودپرداز، توجه افسر کلانتری شیرازی را به خود جلب کرد. آن ها که به ظاهر قصد کمک به انتقال پول برای پیرمردی را داشتند با حالتی مضطرب اطراف خود را می پاییدند و تلاش می کردند زودتر محل را ترک کنند. افسر نیروی انتظامی که با پوشش مبدل خود را به زن و مرد مذکور رسانده بود از میان جملات آن ها متوجه شد که قصد فریب پیرمرد را دارند.
او با معرفی خود به زن و مرد یاد شده درباره نسبت آن ها با یکدیگر پرسید. زن جوان وقتی فهمید با پلیس روبه رو شده است ناگهان پا به فرار گذاشت و در تاریکی شب در میان جمعیت پیاده رو گم شد اما مرد 35 ساله که راه گریزی نداشت، در حالی دستگیر شد که چندین کارت هدیه را به طور پنهانی درون سطل زباله کنار دستگاه خودپرداز انداخت ولی حرکت او از چشمان تیزبین افسر کلانتری شیرازی مشهد دور نماند و بدین ترتیب متهم مذکور به همراه تعدادی کارت عابر بانک و هدیه به کلانتری انتقال یافت.
به گزارش خراسان، این گونه بود که بی درنگ بازجویی های فنی به سرپرستی سرگرد توانا (رئیس دایره تجسس کلانتری) آغاز و مشخص شد که متهم سرکرده باند دزدان سابقه داری است که کارت های بانکی افراد کهن سال را پای دستگاههای خودپرداز به سرقت می بردند. با گزارش این ماجرا به رئیس پلیس مشهد، تحقیقات گسترده ای در این باره آغاز شد و گروه تخصصی نیروهای انتظامی با راهنمایی و دستورات ویژه قاضی صالح (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) برای دستگیری همدستان وی وارد عمل شدند. این سارق 35 ساله که هنگام دستگیری درباره خودروی پرایدش به مامور انتظامی چیزی نگفته بود، با ترس از این که احتمال دارد خودرو نصیب دزدان دیگر شود، نه تنها مخفیگاه همدستانش در بولوار وحدت را لو داد بلکه اظهار کرد: خودروی پرایدش را در نزدیکی محل دستگیری پارک کرده بود تا پس از سرقت کارت عابر بانک از آن محل بگریزند!
در پی اعترافات «محمد – ش» بلافاصله ماموران کلانتری به بازرسی خودروی پراید پرداختند و تعداد دیگری از کارت های بانکی را به همراه برخی آثار جرم کشف کردند. در همین حال شاخه دیگری از نیروهای عملیاتی با فرماندهی رئیس کلانتری، عازم مخفیگاه دزدان کارت خور شدند و زن فراری را به همراه یک مرد 42 ساله در حالی دستگیر کردند که همه لوازم خود را درون چمدان مسافرتی ریخته بودند و قصد خروج از مشهد را داشتند.
براساس گزارش اختصاصی خراسان، با انتقال دو متهم دیگر به کلانتری، بازجویی از آنان وارد مرحله جدیدی شد چرا که بررسی سوابق آنان نشان داد که نه تنها در شهرهای اردبیل، همدان، اراک و ... تحت تعقیب هستند بلکه دستور توقیف خودروی پراید آنان نیز از سوی مقامات قضایی در سبزوار صادر شده است. بررسی دقیق این ماجرا بیانگر آن بود که اعضای این باند به بهانه کمک به یک مرد مسن برای انتقال پول با دستگاه خودپرداز، کارت بانکی این مرد بازنشسته را سرقت کرده و بیش از 110 میلیون تومان طلا و کارت هدیه خریده اند که همه پاداش پایان خدمت این مرد 60 ساله بود. گزارش خراسان حاکی است با بررسی های بیشتر مشخص شد که اعضای این باند در مشهد نیز کارت های بانکی دیگری از افراد مسن سرقت کرده اند چرا که در بازرسی از مخفیگاه آنان حدود 40 قطعه کارت هدیه با مبالغ میلیونی به همراه تعدادی گردن بند و سکه های طلا کشف و ضبط شد. به همین دلیل نیروهای تجسس کلانتری شیرازی مشهد با بررسی سوابق این متهمان که هیچ نسبتی نیز با هم ندارند، دریافتند که آنان اهل و ساکن تهران هستند و از 10 روز قبل سوار بر پراید از تهران به سمت مشهد حرکت کرده اند و در میان راه جرایمی را با این شگرد نخ نما مرتکب شده اند. اعضای این باند که به مواد مخدر هم اعتیاد دارند در اعترافات خود درباره ماجرای سرقت بیش از 110 میلیون تومان سرمایه مرد بازنشسته گفتند: مرد مال باخته کنار دستگاه خودپرداز نصب شده در یکی از مغازه ها ایستاده بود و قصد انتقال پول را داشت ما هم به بهانه این که عجله داریم کنار دستگاه رفتیم و به قصد کمک نقشه سرقت را اجرا کردیم. من کارت او را درون دستگاه خودپرداز قرار دادم و رمز را پرسیدم، در همین حال «بهار» (زن عضو باند) رمز را نوشت و سپس حواس پیرمرد را پرت کرد. در این هنگام من کلید خروج را زدم و کارت بانکی را برداشتم اما با حالتی نگران به آن مرد گفتم «دستگاه کارت را خورد!» با این ترفند از آن جا گریختیم و بلافاصله به یک طلافروشی مراجعه کردیم . «بهار» برای خرید طلا به داخل طلافروشی رفت اما فروشنده که به کارت بانکی مشکوک شده بود از «بهار» درباره مالک حساب سوال کرد که او هم گفته بود این کارت متعلق به حساب بانکی همسرم است! به همین دلیل مرد طلافروش به صورت تلفنی با من تماس گرفت که من هم با بیان رمز کارت موضوع را تایید کردم! و این گونه حدود 75 میلیون تومان طلا خریدیم و بقیه را هم کارت هدیه تهیه کردیم.
به گزارش خراسان، اعضای این باند همچنین به سرقت از یک مرد کهن سال دیگر در چهارراه لشکر مشهد با همین شیوه اعتراف کردند؛ اما بررسی های پلیسی نشان می دهد که دزدان «کارت خور» سرقت های بیشتری را در شهرهای مختلف کشور و مشهد مرتکب شده اند بنابراین سرهنگ حسین دهقان پور (رئیس پلیس مشهد) از شهروندان خواست چنان چه با این شگرد به حساب های بانکی آنان دستبرد زده شده است، برای شناسایی سارقان به کلانتری شیرازی مشهد مراجعه کنند. فرمانده انتظامی مشهد همچنین اضافه کرد: اعضای این باند از بعد از ظهر تا نیمه های شب اقدامات مجرمانه خود را به دلیل تعطیلی بانک ها انجام می دادند و بلافاصله نیز اقدام به خرید طلا می کردند قبل از آن که مال باخته با مراجعه به بانک متوجه شود که کارت بانکی او را دستگاه خودپرداز نخورده است.
بنابراین گزارش تحقیقات بیشتر در این باره ادامه دارد... خراسان : شماره : 20849 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۱ دي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

در امتداد تاریکی-ماجرای مرد مورچه خوار!
چندین ماه است که رفتارهای عجیب و غریب همسرم زندگی ام را سیاه کرده است . او نه تنها به دلیل سوءظن و بدبینی هایش تهمت های ناروایی به من می زند بلکه مورچه های روی دستش را می خورد به طوری که ... زن 32 ساله با بیان این که از رفتارهای وحشتناک همسرم می ترسم و دیگر امنیت جانی ندارم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در یکی از شهرهای بندری جنوب کشور به دنیا آمدم و بزرگ شدم. از همان دوران کودکی به پسرعمویم علاقه مند بودم به طوری که ساعت های زیادی را روی ماسه های کنار ساحل با یکدیگر بازی می کردیم. پدر و عمویم یک لنج شراکتی داشتند و روزهای زیادی را در دریا به سر می بردند، وقتی بزرگ تر شدیم «عبدا...» با پدرش به دریا می رفت و اجناسی را به کشورهای عربی حمل می کردند . من هم در کنار مادرم صنایع دستی می بافتم و این گونه روزگار می گذراندیم . روزهای زیادی را به تنهایی لب ساحل می نشستم و چشم به دوردست های دریا می دوختم تا لنج از دور نمایان شود و من عبدا... را سالم در کنار پدر و عمویم ببینم . عمویم وقتی علاقه من به عبدا... را دید مرا از پدرم خواستگاری کرد و این گونه زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. اما بعد از فوت زن عمویم عبدا... دیگر نتوانست به شادی روزهای گذشته اش بازگردد و دچار نوعی افسردگی روحی شد . در این شرایط دیگر نتوانستیم در بندر بمانیم به همین دلیل تصمیم به مهاجرت گرفتیم و به مشهد آمدیم . همسرم به دلیل آن که به زبان عربی مسلط بود به عنوان راهنمای مسافران عرب زبان در مشهد مشغول کار شد و درآمد بسیار خوبی داشت. با آن که عبدا... بیشتر اوقاتش را در خارج از منزل می گذراند اما من از این وضعیت راضی بودم. هنوز مدت زیادی از این ماجرا نمی گذشت که احساس کردم رفتارهای همسرم به یک باره تغییر کرد، او پسر 10 ساله ام را تحت فشار قرار می داد تا بگوید وقتی در خانه نیست من با چه کسی رابطه دارم؟ او دستانش را با دندان زخمی می کرد و مدعی می شد مورچه هایی را می خورد که قصد آزار او را دارند. آرام آرام اضطراب و نگرانی شدیدی وجودم را فرا گرفت و نمی دانستم در برابر این رفتارهای وحشتناک چه عکس العملی نشان بدهم. او ادعا می کرد صدای مردان غریبه را در خانه می شنود و مطمئن است که من به او خیانت می کنم. بعد از مدتی تحقیق متوجه شدم همسرم که بعد از مرگ مادرش استعمال مواد مخدر سنتی را آغاز کرده بود حالا به مصرف مواد مخدر صنعتی (شیشه و کریستال) روی آورده است و به همین دلیل دچار توهم می شود تا جایی که یک روز عروسک پشمی دخترم را با چاقو سر برید و ادعا کرد عروسک به او خندیده است. وقتی این صحنه هولناک را دیدم دیگر نتوانستم طاقت بیاورم چرا که امنیت جانی نداشتم و می ترسیدم هر لحظه دست به رفتاری جبران ناپذیر بزند و ... گزارش خراسان حاکی است، با راهنمایی و دستورات ویژه سرگرد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) همسر این زن جوان پس از انجام مشاوره های روان شناختی و با هماهنگی قضایی به مرکز ترک اعتیاد معرفی شد و این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی های تخصصی قرار گرفت. از سوی دیگر نیز با نظر مشاور کلانتری زن جوان در کلاس های مهارت آموزی مخصوص همسران افراد معتاد شرکت کرد تا زندگی اش را دوباره بسازد .
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی. خراسان : شماره : 20844 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۴ دي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

در امتداد تاریکی-5 سال بعد از آشنایی در پارتی!
بعد از آن که چند عدد قرص را با هم خوردم برای دیدار دوستانم به پارک ملت رفتم و سپس با یکدیگر به سمت شهرک نجفی حرکت کردیم اما وقتی دوستانم متوجه شدند که من حال مناسبی ندارم، مرا کنار خیابانی رها کردند و...
به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 22 ساله ای است که با وضعیت روحی و پوشش نامناسب توسط نیروهای گشت انتظامی به کلانتری نجفی مشهد هدایت شده بود. این زن جوان که مدعی بود به دلیل مصرف تعدادی قرص مخدردار حالت طبیعی مناسبی ندارد، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 13 ساله بودم که پدر و مادرم را مجبور کردم تا برایم گوشی تلفن هوشمند بخرند. آن روز به محض آن که گوشی را به دست گرفتم، لبخندزنان وارد فضای مجازی شدم و به جست وجو در کانال ها و شبکه های اجتماعی پرداختم. یک هفته بعد با پسری آشنا شدم که اهل بندر انزلی بود. روابط تلفنی و پیامکی من و منصور ادامه داشت به طوری که دلباخته او شدم. دو ماه بعد از این آشنایی در فضای مجازی خانواده منصور به خواستگاری ام آمدند و من که او را دوست داشتم با برگزاری یک مراسم ساده به عقدش درآمدم و خیلی زود برای آغاز زندگی مشترک عازم بندر انزلی شدم ولی هنوز چهاردهمین بهار زندگی ام را جشن نگرفته بودم که همسرم را در حال استعمال مواد مخدر صنعتی دیدم و تازه متوجه شدم منصور به مصرف شیشه اعتیاد دارد و خانواده اش برای آن که او را به مسیر درست زندگی بازگردانند تصمیم گرفته بودند منصور را داماد کنند تا شاید با شروع زندگی مشترک اعتیادش را ترک کند و...
اشک ریزان با مادرم تماس گرفتم و ماجرای اعتیاد همسرم را بازگو کردم. مادرم که می دانست این ازدواج فرجامی ندارد، توصیه کرد فقط با یک دست لباس به مشهد برگردم. من هم همه جهیزیه و دارایی ام را در بندر انزلی رها کردم و به تنهایی به خانه پدرم برگشتم چرا که پدرم به موادمخدر سنتی اعتیاد داشت و مادرم مخارج زندگی ما را تامین می کرد. او کاملا به زندگی فلاکت بار با یک مرد معتاد آگاهی داشت و می دانست ادامه زندگی من با منصور امکان پذیر نیست. به همین دلیل بعد از یک سال بالاخره به طور غیابی از منصور طلاق گرفتم ولی در خانه پدرم نیز اوضاع مناسبی نداشتم چرا که پدرم همواره پای بساط مواد مخدر نشسته بود و برادر بزرگم نیز بر اثر معاشرت با دوستان ناباب در گرداب مواد افیونی دست و پا می زد. در این میان فقط مادرم در خواربار فروشی کوچک خودمان زحمت می کشید تا به این زندگی آشفته سروسامانی بدهد. از سوی دیگر من هم که به شدت احساس تنهایی می کردم با دختران بی بندوبار و زنان مطلقه ای آشنا شدم و مدام اوقات خودم را در پارتی های مختلط شبانه سپری می کردم. من هم خیلی زود وارد گروه آن ها شدم و شب های زیادی را در باغ های بولوار شاهنامه سپری می کردم تا این که پنج سال قبل در یکی از همین پارتی ها با اسد آشنا شدم. او یک سال از من کوچک تر بود اما خانواده خوبی داشت. من و اسد وارد یک رابطه عاشقانه شدیم و در بیشتر پارتی ها با یکدیگر شرکت می کردیم. علاقه من و او به یکدیگر هر روز بیشتر می شد و اوقاعت فراغتمان را در کنار یکدیگر می گذراندیم. این ارتباط عاشقانه پنج سال طول کشید تا این که فهمیدم اسد با دختر عمه اش ازدواج کرده است چرا که خانواده او مخالف ازدواج من و اسد بودند. آن ها اعتقاد داشتند اختلافات شدید فرهنگی، طبقاتی و اجتماعی از یک سو و اختلاف سنی و همچنین مطلقه بودن من از سوی دیگر از جمله دلایلی است که این ازدواج را به شکست می کشاند و پایانی جز طلاق و جدایی نخواهد داشت. «اسد» هم که مانند گذشته بر اساس احساسات عاطفی و هیجانات دوران نوجوانی تصمیم نمی گرفت مرا رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. از حدود یک ماه قبل که این حادثه رخ داد من هم به شدت دچار ناراحتی های روحی و روانی شدم به طوری که مجبور بودم داروهای اعصاب و روان مصرف کنم ولی باز هم دوستان نابابم را فراموش نکردم و به رفاقت با آن ها ادامه دادم. در این میان به یک عطاری رفتم و با خرید چند قرص مخدردار راهی پارک ملت شدم تا با دوستانم ملاقات کنم. آن جا چند قرص را به یک باره مصرف کردم که شاید روزگار تلخ را از خاطرم ببرد. دقایقی بعد با پیشنهاد دوستانم به سمت شهرک نجفی حرکت کردیم اما در طول مسیر آرام آرام اوضاع جسمانی من به هم ریخت و عوارض شدید قرص ها نمایان شد. دوستانم که ترسیده بودند، پیکر مرا در کنار خیابان رها کردند و از آن جا گریختند. در حالی که وضعیت نامناسبی داشتم، نیروهای گشت کلانتری نجفی مرا پیدا کردند و... .
گزارش خراسان حاکی است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری نجفی) بلافاصله اقدامات درمانی و مشاوره های روان شناختی برای بازگرداندن این زن جوان به مسیر درست زندگی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20834 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲ دي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

در امتداد تاریکی-آتش سوءظن و لجبازی
با رفتارهای تند و نسنجیده، زندگی شیرینم را در حالی از هم پاشیدم که همسرم نیز نه تنها اشتباهش را جبران نکرد بلکه با لجبازی به اختلافاتمان دامن زد تا جایی که ...
مرد 47 ساله با بیان این که نمی دانم چگونه به این زندگی آشفته سروسامانی بدهم درباره ماجرای طلاق همسرش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: همه چیز از تابستان سه سال پیش شروع شد. آن روز پسر 14 ساله ام بدون اجازه من بیرون رفته بود اما وقتی بازگشت او به منزل طولانی شد، نگرانی و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفت به همین دلیل گوشی همسرم را از روی میز عسلی برداشتم تا با پسرم تماس بگیرم و علت تاخیرش را جویا شوم ولی در همان لحظه پیامی در اینستاگرام به گوشی همسرم ارسال شد و من فقط تصویری مبهم از مردی را دیدم که آن پیام را برایش فرستاده بود. زمانی که قصد داشتم محتویات آن پیام را بررسی کنم ناگهان همسرم از راه رسید و گوشی را از دستم گرفت. آن روز چیزی به همسرم نگفتم اما سوءظن عجیبی مانند خوره به جانم افتاد. حالا دیگر همه افکارم به هم ریخته بود و در ذهن خودم به موضوعات عجیب و غریبی می اندیشیدم. این بدبینی ها روزگارم را سیاه کرده بود و هر روز اوضاع خراب تر می شد تا این که مدتی بعد بالاخره این وسوسه و کنجکاوی وادارم کرد تا گوشی همسرم را بررسی کنم. در این میان متوجه شدم «ترانه» با پسرخاله اش چت می کند و جوک و لطیفه های نامربوطی بین آن ها رد و بدل شده است. با دیدن این جملات هجوآمیز و زشت کنترل خودم را از دست دادم و به ناسازگاری با همسرم پرداختم. از آن روز به بعد منزل ما به صحنه های جنگ و جدل تبدیل شده بود و مدام با یکدیگر درگیر بودیم به همین دلیل همسرم مرا با دو فرزندم تنها گذاشت و به خانه پدرش رفت. با توجه به این که دختر پنج ساله ام همواره گریه می کرد و بهانه مادرش را می گرفت، روزهای سختی را می گذراندم. اوضاع زندگی ام پر از اضطراب و نگرانی بود، دیگر نتوانستم دوام بیاورم، به منزل پدرزنم رفتم و با همسرم صحبت کردم. او که تازه متوجه سوءظن های من شده بود با دخالت بزرگ ترها تصمیم گرفت به سر خانه و زندگی اش بازگردد. در حالی که من تصور می کردم همسرم از ارتباط با دیگران در فضای مجازی پشیمان شده است و به این زندگی آشفته سروسامان می دهد اما او باشنیدن حرف های من لج کرد و به این تنش های خانوادگی ادامه داد حتی پای پسرم را نیز به این درگیری های اخلاقی باز کرد.به طوری که دیگر اسماعیل هم برای من هیچ احترامی قائل نبود. او نه تنها به خواسته های من بی توجهی می کرد بلکه رفتاری بسیار بی ادبانه داشت. در این شرایط من هم از همیشه کم طاقت تر شده بودم و بر سر هر موضوع کم اهمیتی با آن ها به مشاجره می پرداختم تا این که چند ماه قبل به دلیل تاخیر پسرم در بازگشت به منزل دوباره مشاجره ای بین ما در گرفت اما اسماعیل که حالا 17 ساله شده بود، روی من دست بلند کرد و مرا کتک زد. بعد هم همسرم دست پسر و دخترم را گرفت و با حالت قهر به منزل پدرش رفت. همان شب احساس کردم دیگر همه چیزم را از دست داده ام. این بود که تصمیم به جدایی گرفتم و طولی نکشید که حکم طلاق بین ما جاری شد. بعد از این ماجرا از نظر روحی خیلی به هم ریخته بودم و تا مدتی آرامش نداشتم. حالا که همه سرمایه زندگی یعنی همسر و فرزندانم را از دست داده ام بسیار پشیمانم که چرا یک سوء ظن نابجا این گونه زندگی ام را نابود کرد؟ و من حتی یک بار هم نزد مشاوران و کارشناسان اجتماعی نرفتم. اکنون نیز فرزندانم شماره تلفن مرا بلاک کرده اند و حاضر نیستند به تماس های من پاسخ بدهند با آن که همسرم نیز با لجبازی هایش در این ماجرا سهیم بود اما نمی دانم چرا این اشتباه بزرگ را مرتکب شدم و...
گزارش خراسان حاکی است؛ تلاش مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سجاد مشهد با صدور دستوری از سوی سرهنگ بیژن خنجری (رئیس کلانتری سجاد) برای بررسی کارشناسی این پرونده آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20830 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۲۸ آذر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

در امتداد تاریکی-سرگذشت مادری که دخترش را دزد کرد!
در سال های گذشته تلاش می کردم تا دخترم به همه آرزوهایش برسد و مانند من در تنگنای سختیهای زندگی قرار نگیرد به همین دلیل نقشه ای کشیدم که ...
به گزارش خراسان ، این ها بخشی از اظهارات زن 33 ساله ای است که به همراه دختر 16ساله اش و به اتهام سرقت طلا دستگیر شده بود. این زن جوان که مدعی بود، همسرش در یکی از شرکت های پیمانکاری مربوط به امور خدماتی و نظافتی کار می کند اما درآمد چندانی ندارد، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: 15 ساله بودم که با «حسن» ازدواج کردم . او از بستگان نزدیک پدرم بود و شغل مناسبی نداشت بیشتر روزها را به کارگری می پرداخت چرا که فقط تا پایان مقطع ابتدایی درس خوانده بود و نمی توانست در یکی از ادارات استخدام شود . حسن با آن که به تازگی از سربازی بازگشته بود اما باز هم سعی می کرد کاری برای خودش دست و پا کند . خلاصه بعد از آغاز زندگی مشترک او در یکی از شرکت های پیمانکاری استخدام شد اما با آن که مردی زحمت کش بود و برای تامین هزینه های زندگی بسیار تلاش می کرد ولی درآمد اندکی داشت که نمی توانست آرزوهای مرا برآورده کند چرا که من آرزوهای زیادی داشتم و فکر می کردم بعد از ازدواج به همه این آرزوهایم خواهم رسید ولی همه آن ها برایم به یک رویا تبدیل شد. خلاصه 17 ساله بودم که دخترم به دنیا آمد او بزرگ تر می شد اما من نمی توانستم به هیچ کدام از آرزوهایم برسم به همین دلیل تصمیم گرفتم کاری کنم تا دخترم مانند من در رنج و سختی نباشد و به آرزوهایش برسد. او هم مانند من بلند پروازی می کرد و دوست داشت همه امکانات رفاهی وتفریحی برایش فراهم باشد. وقتی به 16 سالگی رسید تصمیم گرفتیم برای پولدار شدن دست به سرقت بزنیم چون همسرم هرچه تلاش می کرد فقط می توانست به سختی مخارج روزانه زندگی ما را تامین کند . این بود که دخترم نقشه سرقت از منزل همسایگان را کشید و ما با هم این نقشه ها را اجرا می کردیم .از مدتی قبل به بهانه دیدار و احوالپرسی به خانه همسایگان می رفتیم و زمانی که زن همسایه برای پذیرایی از ما یا آماده کردن چای به آشپزخانه می رفت من با دخترم بلافاصله یک لنگ گوشواره دختر همسایه را از گوشش خارج می کردیم و بدین ترتیب کسی به ما مشکوک نمی شد. گاهی نیز دخترم به اتاق خواب همسایگان می رفت و محل طلاهایشان را شناسایی میکرد و سپس با سرگرم کردن صاحبخانه طلاها را می ربودیم . این ماجرا ادامه داشت تا این که یکی از همسایگان طبقات بالا به در خانه ام آمد و با بیان این که قصد دارد دختر بیمارش را نزد پزشک ببرد از من خواست مواظب پسر خردسالش باشم که در منزل خواب بود. او کلید منزل را به من سپرد و از خانه بیرون رفت. من هم بی درنگ به خانه همسایه رفتم و به جست و جوی طلا پرداختم تا این که طلاهایش را در کشوی دراور پیدا کردم هنوز طلاهای او در دستم بود که ناگهان به خانه بازگشت و مرا در حال سرقت طلاهایش دید. زن همسایه بلافاصله به پلیس 110 و سپس با شوهرش تماس گرفت و این گونه من و دخترم دستگیر شدیم. هنوز سخنان زن جوان ادامه داشت که در یک لحظه شوهرش وارد اتاق شد و در حالی که از شدت عصبانیت فریاد می کشید خطاب به همسرش گفت: عمری در میان زباله ها به جست و جوی نانی حلال بودم و با آبرومندی کار کردم تا مخارج شما را تهیه کنم اما حالا با سرقت اموال دیگران آبرویم را بر باد دادید و... گزارش خراسان حاکی است، این مادر و دختر با صدور دستوری از سوی سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) در اختیار نیروهای دایره تجسس کلانتری قرار گرفتند تا برای کشف سرقت های دیگر مورد بازجویی های تخصصی قرار گیرند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20826 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۳ آذر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

در امتداد تاریکی-ماجرای تلخ دختر قمارباز
هنوز دو سال بیشتر از ازدواج دخترم نگذشته است که دامادم او را در خانه ما رها کرده تا مشخص شود با طلاهایش چه کار کرده است البته من می دانم او همه طلاهای خودش را مانند طلاهای من در بازی قمار اینترنتی باخته است و...
زن 61 ساله در حالی که بیان می کرد قصد شکایت از دخترم را ندارم چرا که او پاره تن من است اما ماجرای طلاهای گمشده حکایتی پیچیده دارد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: حدود دو سال قبل و با شیوع کرونا دخترم اوقات فراغت بیشتری پیدا کرد و به همین دلیل مدام مشغول بازیهای اینترنتی بود در همین روزها جمال به خواستگاری اش آمد و چون پسری مودب و با اخلاق بود بلا فاصله با این ازدواج موافقت کردیم و "ساحله" به خانه بخت رفت. من هم که تنها دخترم را خیلی دوست داشتم جهیزیه خوبی برایش فراهم کردم تا هیچ کمبودی در زندگی نداشته باشد. احساس می کردم دخترم خوشبخت شده است اما به محض این که شوهرش سرکار می رفت او هم گوشی تلفن را برمی داشت و مشغول قمارهای اینترنتی میشد طوری که به این گونه بازی های اینترنتی اعتیاد پیدا کرد و همه پس انداز و پول هایش را برسر این کار گذاشت . در این میان یک بار مبلغ 100 میلیون تومان برنده شد اما نمی دانست که این ها حیله و ترفند گردانندگان سایت های قمار بازی است. او حتی بعد از به دنیا آمدن فرزندش نیز به این کار ادامه داد طوری که پسرش را نزد من می گذاشت و خودش در خانه سرگرم بازیهای اینترنتی بود . من هم که تنها نوه ام را خیلی دوست داشتم به همراه دخترم و همسرم از او مراقبت می کردم تا این که در تعطیلات عید نوروز پدرم فوت کرد و من برای مجلس عزاداری به شمال کشور رفتم. حدود 40 روز آن جا ماندم و بعد از برگزاری مراسم چهلم پدرم به مشهد بازگشتم وقتی سراغ طلاهایم رفتم با کمال تعجب دیدم هیچ طلایی در صندوقچه ام نیست . احتمال دادم دخترم از آن ها استفاده کرده باشد به همین دلیل با ساحله تماس گرفتم و از او در این باره پرسیدم. ساحله نیز بدون شرم و خجالت مدعی شد مقداری پول لازم داشته و طلاهای مرا فروخته است. اما هرچه اصرار کردم خریدار طلاها را لو نداد. من هم سکوت کردم و درباره این ماجرا حرفی نزدم ولی این موضوع پایانی نداشت چرا که حدود یک ماه قبل دامادم متوجه شد ساحله هیچ طلایی در دست ندارد. او دخترم را تحت فشار گذاشت تا اعتراف کند که طلاهایش را چه کار کرده است. ولی ساحله هیچ حرفی در اینباره نزد. دامادم که عصبانی شده بود و احتمال می داد ساحله وارد سایت های قماربازی شده است از شدت عصبانیت گوشی تلفن او را شکست و به دنبال این درگیری و مشاجره دامادم با اشاره من ، ساحله را به خانه ما آورد و گفت: تا روزی که تکلیف طلاها مشخص نشده حق ندارد به زندگی مشترک با من بازگردد و...
آن روز دامادم رفت اما من می دانستم دخترم همه طلاهایش را مانند طلاهای من در قمار اینترنتی باخته است. از روزی که ساحله وارد این بازیهای اینترنتی شد زندگی ما را به نابودی کشاند. کاش دامادم زودتر از این ها متوجه میشد و مقابل او می ایستاد .
ساحله آن قدر به این بازی ها اعتیاد پیدا کرده بود که حتی به حقوق اندک بازنشستگی پدرش رحم نکرد و به حساب بانکی او هم دستبرد زد . اکنون نیز به زندگی مشترک با شوهرش فکر نمی کند و با گوشی تلفن پدرش به این بازی های وحشتناک ادامه می دهد. تصمیم گرفته ام قبل از آن که برای تغییر رمز حساب بانکی اقدام کنم به کلانتری بیایم اما نمی خواهم از جگرگوشه ام شکایت کنم. شاید راه دیگری برای آگاه کردن دخترم از فرجام این بازی های حیله گرانه وجود داشته باشد . از سوی دیگر نیز فقط می خواهم دخترم خریدار طلاها را معرفی کند تا اولا بدانم چگونه یک طلافروش بدون فاکتور طلاها را خریده است و بعد هم بتوانم به صورت اقساطی حداقل طلاهای خودش را بخرم و به همسرش بدهم تا زندگی او متلاشی نشود و آینده پسر کوچکش در مسیر تباهی قرار نگیرد.
گزارش خراسان حاکی است به دستور سرهنگ معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد) بررسی های بیشتر در این باره به مشاوران و کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20825 - ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۲ آذر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

در امتداد تاریکی-خیانت از راه دور!
از روزی که متوجه ارتباط نامتعارف همسرم با دخترخاله اش شدم که در خارج از کشور زندگی می کند دیگر هیچ روز خوشی نداشتم چراکه ...
به گزارش خراسان، زن 45 ساله با بیان این مطلب و در حالی که مدعی بود دیگر نمی تواند به زندگی مشترک با همسرش ادامه بدهد، درباره داستان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد، توضیح داد: تحصیلات دانشگاهی ام را به پایان رسانده بودم که "سروش" به خواستگاری ام آمد . او تجارت می کرد و از نظر مالی کمبودی نداشت خلاصه با نظر بزرگ ترها و به صورت سنتی با یکدیگر ازدواج کردیم اما در همان دوران نامزدی زمزمه هایی را از گوشه و کنار می شنیدم که نامزدم قبلا به دخترخاله اش علاقه مند بوده وقصد ازدواج با او را داشته اما عشق و عاشقی آن ها به دلیل نامعلومی نافرجام مانده است. ابتدا اهمیتی به این حرف ها نمی دادم اما وقتی این موضوع در خانواده خودم نیز بر سر زبان ها افتاد، روزی ماجرا را با سروش درمیان گذاشتم اما نامزدم با بی تفاوتی خاصی گفت: آن موضوع فقط یک عشق هیجانی دوران نوجوانی بود که با مخالفت خاله ام به نتیجه نرسید ، من "نعیمه" را به عنوان دخترخاله ام دوست دارم ولی این ماجرا هیچ ارتباطی به زندگی مشترک ما ندارد. با وجود این من خیلی راجع به نعیمه حساس شده بودم و تلاش می کردم او هیچ ارتباطی با شوهرم نداشته باشد با وجود این طولی نکشید که نعیمه هم با یک تاجر مشهدی ازدواج کرد و برای ادامه زندگی به آلمان رفت. حالا دیگر نفس راحتی می کشیدم و به فرزندانم می رسیدم . سال های زیبای زندگی را در کنار سروش پشت سر می گذاشتم و از این که روزگار خوبی را تجربه می کردم همواره خدا را شکرگزار بودم اما چندین سال بعد سرنوشتم به گونه دیگری رقم خورد . بعد از گذشت چندسال نعیمه به ایران سفر کرد و به همین دلیل جشن خانوادگی در منزل خاله شوهرم برگزار شد . آن شب من نیز در کنار سروش به دیدار نعیمه رفتم اما نعیمه ازدواج کرده بود و من هیچ بدبینی راجع به او نداشتم . آن شب همه خوشحال و خندان بودند و به میمنت حضور نعیمه در جمع خانواده اش نقل و نبات می پاشیدند. دراین میان شماره تلفنی بین همسرم و دخترخاله اش رد و بدل شد به طوری که من با دیدن این صحنه احساس خوبی نداشتم ولی هیچ واکنشی نشان ندادم چرا که او در خارج از کشور زندگی می کرد و ارتباطی با زندگی مشترک من نداشت . با وجود این حس بدبینی آزارم می داد تا این که حدود یک ماه بعد نعیمه به آلمان رفت و من هم مشغول خانه داری شدم اما از آن روز به بعد رفتارهای همسرم با من به کلی تغییر کرد. دیگر هیچ محبت عاطفی به من نداشت و به همه خواسته هایم بی توجهی می کرد. در این میان فقط با گوشی تلفن خودش سرگرم بود و حتی به نیازهای روحی و عاطفی فرزندانم نیز توجهی نداشت . وقتی رفتارهای او از حد معمول خارج شد تازه فهمیدم که سروش با دخترخاله اش در ارتباط است و رابطه عاطفی شدیدی با او دارد. این بود که یک روز به طور پنهانی رمز گوشی همراهش را باز کردم و تصاویر بسیار زننده ای از نعیمه دیدم که برای همسرم فرستاده بود و... با دیدن این تصاویر و پیام هایی که بین آن ها رد و بدل شده بود ،دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و تصمیم گرفتم به خاطر خیانت های سروش از او طلاق بگیرم و... گزارش خراسان حاکی است به دستور سرهنگ شریفی (رئیس کلانتری امام رضا(ع)) این زن جوان بعد از برگزاری چندین جلسه مشاوره در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری برای انجام مشاوره های تخصصی تر و بررسی های روان شناختی به مراکز تخصصی نیروی انتظامی معرفی شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20821 - ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۷ آذر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

در امتداد تاریکی-جدال با بدبینی
وقتی به رفتارهای همسرم مشکوک شدم که فرزند خردسالمان را به زن همسایه می سپرد و پنهانی از خانه خارج می شد دیگر نتوانستم با این بدبینیها کنار بیایم برای همین یک روز صبح هنگامی که همسرم در خواب بود گوشی تلفنش را برداشتم و...
مرد 32ساله با بیان این که زندگی تلخ من فرجام یک عشق خیابانی است درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد گفت: پدرم شغل آزاد داشت و من که آخرین فرزند خانواده بودم در رفاه و آسایش به سر می بردم با این حال تا مقطع فوق دیپلم تحصیل کردم و بعد ازآن هم به خدمت سربازی رفتم . وقتی دوران سربازیام به پایان رسید و به مشهد بازگشتم پیمانکار یکی از مناطق شهرداری شدم و درآمد خوبی داشتم تا این که حدود 5 سال قبل روزی در خیابان دختر زیبایی را دیدم و شماره تلفنم را به او دادم . او هم خیلی راحت شماره تلفنش را به من داد و این گونه رابطه بین من و "بهارک" آغاز شد اما طولی نکشید که من به بهارک دل باختم و او هم از دلبستگی اش به من سخن گفت. زمانی به خود آمدم که عاشق شده بودم و بهارک را دختر آرزوهایم می دیدم . در این میان او سرنوشت تلخش را برایم بازگو کرد و گفت: از کودکی اش چیزی نمی داند چرا که تا 5 سالگی در پرورشگاه بزرگ شده است و سپس خانواده ای مهربان سرپرستی او را بر عهده گرفته اند . بهارک مدام از جای خالی پدر و مادرش سخن می گفت که دوست دارد روزی خانواده واقعی اش را ملاقات کند . خلاصه خیلی تحت تاثیر احساسات و عواطف روحی قرار گرفته بودم و دوست داشتم بهارک را خوشبخت کنم اما وقتی ماجرای عشقی ام را با پدر ومادرم درمیان گذاشتم ، پدرم بسیار برآشفت و با نگرانی خاصی به مخالفت با این ازدواج برخاست. خانواده ام اعتقاد داشتند عاشقی های خیابانی فرجام تلخی دارد ولی من در دلم به این حرف ها می خندیدم چرا که من با همه وجودم عاشق بهارک شده بودم و این گونه نصیحت ها را برنمی تابیدم بالاخره او را از مادر و پدر خوانده اش خواستگاری کردم و با وجود همه مخالفت ها پای سفره عقد نشستم . با آن که همواره سعی می کردم رضایت بهارک را جلب کنم تا در زندگی کمبودی را احساس نکند اما او مدام از زمین و زمان شاکی بود و به روزگار و سرنوشت سیاهش ناسزا می گفت. در مقابل من مدام صبر می کردم و این رفتارها را به حساب سختی هایی می گذاشتم که بهارک در دوران کودکی متحمل شده است. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که از چندماه قبل استرس و نگرانی های خاصی به سراغ همسرم آمد. او به طرز مشکوکی به تلفن همراهش چسبیده بود و هیچ گاه آن را از خودش جدا نمی کرد. ساعت های زیادی را چشم به تلفن همراهش می دوخت و در شبکه های اجتماعی سیر می کرد . رفتارش به کلی تغییر کرده بود و من دلیل این همه نگرانی هایش را نمی دانستم . کار به جایی رسید که بهارک پسر سه ساله ام را به زن همسایه می سپرد و خودش به طور پنهانی بیرون می رفت، بدبینی عجیبی در وجودم ریشه دوانده بود و نمی توانستم این رفتارهای غیر متعارف را تحمل کنم برای همین یک روز صبح زمانی که همسرم در خواب بود گوشی اش را برداشتم و ازخانه بیرون زدم. آن روز گوشی را به یک تعمیرگاه بردم تا رمزش را برایم باز کند. وقتی محتویات گوشی همسرم را دیدم چیزی نمانده بود که قلبم از حرکت بایستد . باورم نمی شد که بهارک با جوان غریبه ای در ارتباط باشد اما آن چه می دیدم انکار ناپذیر بود به همین دلیل سراسیمه خودم را به منزل رساندم و از بهارک توضیح خواستم. او با گریه و التماس از من تقاضای بخشش کرد چرا که مدعی بود آن تصاویر و پیام ها مربوط به دوران مجردی اش بوده و بعد از ازدواج دیگر با کسی ارتباط ندارد و...
با آن که همسرم را بخشیدم اما همچنان این حس بدبینی آزارم می دهد و نمی توانم گذشته را فراموش کنم و... گزارش خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرهنگ شریفی (رئیس کلانتری امام رضا(ع) ) بررسی های کارشناسی و روان شناختی این ماجرا به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20813 - ۱۴۰۰ دوشنبه ۸ آذر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

در امتداد تاریکی-ماجرای دزد کریستالی
شش سال قبل با یکی از هموطنانم در مشهد دوست شدم و با او معاشرت کردم اما «یاراحمد» که به مواد مخدر صنعتی اعتیاد داشت مرا هم به مصرف مواد مخدر ترغیب کرد تا این که مجبور شدیم برای تامین هزینه های اعتیاد دست به سرقت و زورگیری بزنیم و...
سارق 22 ساله تبعه خارجی که هنگام دستبرد به یک ساختمان در حال احداث در مشهد دستگیر شده است، با بیان این که همدستم از محل سرقت گریخت درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: پدر و مادرم سال ها قبل برای کسب درآمد بیشتر و زندگی بهتر از افغانستان به ایران مهاجرت کردند و من هم در منطقه گلشهر مشهد به دنیا آمدم اما به خاطر این که پدرم مردی بی سواد بود، شغلی بهتر از کارگری پیدا نکرد و با دیگر هموطنانش به امور ساختمانی مشغول شد. با وجود این، پدرم درآمد خوبی نداشت و زندگی ما به سختی می گذشت اما مادرم که او نیز بی سواد است از اوضاع زندگی اش راضی بود و به درآمد پدرم قناعت می کرد ولی من که به سن نوجوانی رسیده بودم و به هیچ وجه نمی توانستم این شرایط را تحمل کنم، هشت کلاس بیشتر درس نخواندم و تصمیم گرفتم وارد بازار کار شوم، اما در آن سن و سال کار مناسبی پیدا نکردم و به نوجوانی بیکار تبدیل شدم که اوقاتم را به بطالت می گذراندم. در همین روزها با یکی از هموطنانم در منطقه گلشهر دوست شدم. آن زمان تازه وارد 16 سالگی شده بودم که به پیشنهاد یاراحمد برای اولین بار مواد مخدر صنعتی استفاده کردم. دوستم که معتاد بود هر روز مرا به مصرف شیشه و کریستال ترغیب می کرد و من هم که از بیکاری حوصله ام سر رفته بود در کنار بساط او به استعمال مواد مخدر می پرداختم. خلاصه خیلی زود معتاد شدم و نمی توانستم هزینه های اعتیادم را تامین کنم. این بود که چند بار تصمیم گرفتیم برای درآمدزایی بیشتر به کشورهای عربی برویم ولی هیچ کجا را بهتر از ایران نیافتیم به همین دلیل به پیشنهاد یاراحمد به سرقت و زورگیری روی آوردیم تا مخارج اعتیادمان را تامین کنیم. چندبار سرقت های مختلفی انجام دادیم و با فروش لوازم سرقتی روزگارمان را می گذراندیم تا این که ساختمانی نیمه کاره در بولوار میرزا کوچک خان را شناسایی کردیم تا در فرصت مناسب به آن جا دستبرد بزنیم اما روزی که وارد ساختمان شدیم و مقدار زیادی لوازم مانند گوشی های تلفن، ابزار بنایی و آچار آلات را درون کوله پشتی ریختیم، ناگهان نگهبان ساختمان متوجه شد و یاراحمد لوازم سرقتی را انداخت و درحالی که من با نگهبان درگیر شده بودم از محل گریخت. بعد از آن هم نگهبان ساختمان با پلیس تماس گرفت و نیروهای انتظامی مرا به کلانتری انتقال دادند. حالا هم که برای اولین بار دستگیر شده ام از کرده خودم پشیمانم و... .گزارش خراسان حاکی است، تحقیقات ماموران تجسس با دستور سرهنگ عبدی (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) برای دستگیری متهم فراری و کشف سرقت های احتمالی دیگر آنان ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20810 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۴ آذر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

