
درامتداد تاریکی-جاساز ماهرانه شمش های طلا در کانال های کولر اتوبوس عبوری لورفت
نویسنده : توکلی
شمش های میلیاردی طلای قاچاق به مقصد نرسید. به گزارش خراسان ، فرمانده انتظامی استان کرمان در تشریح جزئیات این خبر، اظهارکرد: نیروهای پلیس امنیت مستقر در ایستگاه بازرسی «سه راهی راین» هنگام کنترل خودروهای عبوری به یک دستگاه اتوبوس مسافربری مشکوک شدند و برای بررسی بیشتر آن را متوقف کردند. سردار ناصر فرشید ادامه داد: ماموران با هماهنگی قضایی و در بازرسی از این وسیله نقلیه تعداد سه قطعه شمش طلا، یک قطعه شمش طلای آب شده و یک عدد سکه را که به صورت قاچاق و بدون مجوز قانونی درون کانال های کولر اتوبوس به صورت ماهرانه جاسازی شده بود ،کشف کردند. این مقام ارشد تصریح کرد: برابر نظریه کارشناسان، ارزش طلاهای کشف شده بیش از ۱۵ میلیارد ریال برآورد شده است.
فرمانده انتظامی استان کرمان با بیان این که متهم ۲۶ ساله در تحقیقات اولیه به جرم خود و حمل طلای قاچاق از جنوب کشور به قصد تحویل در استان های همجوار استان کرمان اعتراف کرد،اظهارکرد: متهم برای سیر مراحل قانونی تحویل مرجع قضایی و طلاهای کشف شده برابر دستور قضایی تحویل بانک ملی شد. خراسان : شماره : 21337 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۳۰ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-مربی موسیقی هوویم شد!
نویسنده : ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
روزی که همسرم از من خواست به کلاس آموزش موسیقی بروم و این هنر ارزشمند را بیاموزم، هیچ گاه تصور نمی کردم که در پس این پیشنهاد دلسوزانه، نقشه شومی وجود دارد و شوهرم برای رسیدن به خواسته های خودش برای من مربی خصوصی گرفته است چرا که...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 25 ساله با بیان این که در 17 سالگی عاشق پسر همسایه شدم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: مشغول آخرین امتحانات مقطع دبیرستان بودم که ارتباطم را با «سعید»آغاز کردم.او در خواربار فروشی پدرش کار می کرد که سر کوچه ما قرار داشت. من هم که بعد از جدایی پدر و مادرم از یکدیگر نزد مادرم زندگی می کردم به جملات عاشقانه«سعید» دل بستم و با هر بهانه ای به مغازه آن ها می رفتم اما این ارتباط پنهانی طولی نکشید و«سعید» به خواستگاری ام آمد ولی مادرم که خودش اوضاع اسفبار پدرم را دیده بود، احتمال می داد که «سعید» معتاد است ولی بازهم تردید داشت چون «سعید»پسر جوانی بود و ظاهرش هنوز اعتیاد را نشان نمی داد.خلاصه با اصرار من، مادرم رضایت داد و من و سعید درحالی ازدواج کردیم که در همان هفته اول نامزدی اعتیاد او لو رفت ولی دیگر کاری از دستم ساخته نبود و مجبور شدم به زندگی با او ادامه دهم تا شاید اعتیادش را کنار بگذارد اما با آن که صاحب دختری یک ساله شده بودم، نه تنها «سعید» اعتیادش را ترک نکرد بلکه روز به روز بیشتر در گرداب مواد افیونی فرو رفت تا این که بالاخره بعد از 3 سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم و به خواست مادرم سرپرستی دخترم را هم به پدر «سعید» سپردم اما هنوز چند ماه بیشتر از ماجرای طلاقم نمی گذشت که یکی از همسایگان مرا برای مردی خواستگاری کرد که همسرش فوت کرده بود و دختری نوجوان داشت. ابتدا موافق این ازدواج نبودم ولی سمیه خانم از ثروت واخلاق«نعمت» تعریف کرد که انگار مرا شست و شوی مغزی داد و من در حالی که دلتنگ دخترم بودم با «نعمت» ازدواج کردم. هنوز یک ماه بیشتر از برگزاری مراسم عقدکنان ما نگذشته بود که همسرم پیشنهاد داد تا به کلاس موسیقی بروم و این هنر ارزشمند را بیاموزم چرا که «سارا» دختر خوانده ام نیز مربی موسیقی داشت و «نعمت»معتقد بود که با این شیوه می توانم ارتباط صمیمانه ای با «سارا» برقرار کنم و او را از افسردگی مرگ مادرش نجات دهم. چند روز بعد زنی به نام «فریبا» به منزل ما آمد تا به طور خصوصی به من «دف زنی» بیاموزد.اگر چه «فریبا» هفته ای 3روز به منزل ما می آمد اما در همین مدت من با او ارتباط خوبی برقرار کردم به طوری که انگار سنگ صبورم بود و من با او صمیمانه درد دل می کردم و از دلتنگی هایم می گفتم و اشک می ریختم.حتی از رفتارهای «سارا» گلایه می کردم و رازهای زندگی ام را با او در میان می گذاشتم.«فریبا» هم مرا دلداری می داد و به صبر دعوت می کرد. اما روزی که بیرون از منزل بودم و دیرتر به کلاس موسیقی در منزل رسیدم،ناگهان شوهرم را با «فریبا» تنها دیدم و تازه فهمیدم که «فریبا» به عقد موقت «نعمت» درآمده و هووی خودم است.شوهرم با سوءاستفاده ازمن ودخترش،«فریبا» را به بهانه آموزش موسیقی به منزل آورده بود تا ما درباره ازدواجش اعتراض نکنیم. این درحالی بود که او حتی قبل از ازداوج با من نیز با «فریبا» ارتباط داشت و مرا فقط برای همراهی و پرستاری از «سارا» می خواست.حالا هم به کلانتری آمده ام تا از او طلاق بگیرم اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است بررسی های کارشناسی و اقدامات مشاوره ای در این باره با صدور دستوری از سوی سرگرد جعفر عامری(رئیس کلانتری آبکوه مشهد) در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی آغاز شد. خراسان : شماره : 21336 - ۱۴۰۲ شنبه ۲۹ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-قصه باور نکردنی یک دزد!
نویسنده : ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
مرا به اشتباه دستگیر کردهاند! من نه دزد هستم و نه دزدی را میشناسم. همه این ماجراها به صورت اتفاقی به یکدیگر گره خوردهاند تا من به اتهام سرقت دستگیر شوم چراکه...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اینها بخشی از اظهارات مرد 36ساله ای است که با ردیابیهای اطلاعاتی نیروهای انتظامی و به اتهام سرقت لوازم و تجهیزات آبرسانی دستگیر شده بود. این جوان در حالی که مدعی بود روزگار فلاکتباری را گذرانده است درباره سرگذشت خود به مشاور مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: پدرم کارگر ساده ساختمانی است و اکنون که 60 سال دارد باز هم کارگری میکند تا هزینههای زندگیاش را تامین کند. من هم که فرزند بزرگ خانواده هستم تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم ولی چون علاقهای به درس و مشق نداشتم، چند سال پشت سر هم مردود شدم و نتوانستم از سد مقطع راهنمایی عبور کنم. به همین دلیل بالاخره ترک تحصیل کردم و از همان دوران نوجوانی با پسر همسایه خودمان در یک کارگاه لولهکشی آب مشغول کار شدم.
من و جواد خیلی با هم رفاقت صمیمانهای داشتیم. با آنکه چند سال از من بزرگتر بود ولی بعد از پایان کار روزانه همه اوقاتمان را با هم میگذراندیم. جواد به مواد مخدر اعتیاد داشت و من هم که آن زمان 16 سال بیشتر نداشتم، پای بساط شیرهکشی او مینشستم و به صورت تفریحی درکنار او مصرف میکردم تا اینکه عازم خدمت سربازی شدم و برای مدتی استعمال مواد مخدر را کنار گذاشتم. فقط زمانی که به مرخصی میآمدم سراغ جواد میرفتم و باز هم با یکدیگر مصرف میکردیم. وقتی مدت سربازی به پایان رسید و من به مشهد بازگشتم، عاشق «مهلا» شدم. او دخترخوانده یکی از بازماندگان زلزله رودبار بود که در همسایگی ما زندگی می کرد. همه خانواده و بستگان «مهلا» در آن زلزله جان خود را از دست داده بودند و او همسایه ما را از بهزیستی به فرزندخواندگی پذیرفته بود. خلاصه مدت علاقه من به «مهلا» خیلی طول نکشید و ما با یکدیگر ازدواج کردیم. همسرم چون تنها فرزند پدرخواندهاش بود، خیلی علاقه داشت تا خودش فرزندان بیشتری داشته باشد. به همین دلیل هم ما صاحب 4 فرزند قدونیم قد شدیم که آخرین آنها اکنون یک ساله است. بعد از آغاز زندگی مشترک، من بهطور پنهانی به مصرف مواد مخدر ادامه دادم و خودم بهتنهایی در امور تاسیسات آبرسانی و لولهکشی فعالیت میکردم؛ اما متاسفانه با افزایش بهای مواد مخدر سنتی دیگر نتوانستم مخارج خودم را تامین کنم و به همین دلیل با پیشنهاد یکی از همبساطیهایم به مصرف شیشه و کریستال آلوده شدم. ابتدا تصورم بر این بود که بهای کمی برای شیشه می پردازم ولی خیلی زود فهمیدم که در دام خطرناکی افتادهام و زندگیام روبهنابودی رفت.
درهمین روزها بود که پدرم با همان درآمد کارگری مرا در یکی از مراکز ترک اعتیاد بستری کرد ولی من فقط2 ماه دوام آوردم و بعد ازآن دوباره مصرف شیره را شروع کردم. این درحالی بود که بعد از رو آوردن به مواد مخدر صنعتی دیگر نتوانستم کار کنم و همه مشتریانم را ازدست دادم! حالا دیگر تامین مخارج خانواده 6 نفره برایم خیلی سخت شده بود که پدرم با تسهیلات بانکی و اندک پساندازی که داشت، خودروی پراید مدل پایینی برایم خرید تا با مسافرکشی روزگارم را بگذرانم ولی حدود یک هفته قبل بود که در کوی نجف مردی مرا متوقف کرد و از من خواست مقداری لوازم و تجهیزات آبرسانی را به بولوار توس ببرم و آنها را به مرد دیگری تحویل بدهم که نشانیاش را به من داده بود. من هم کرایهام را نقدی از آن مرد رهگذر گرفته و ابزار و تاسیسات آبرسانی را به همراه یک دستگاه هیلتی و سنگ فرز به همان نشانی در سه راه دانش بردم و به فرد دیگری تحویل دادم اما خیلی زود نیروهای کلانتری معراج با رصد دوربین های مدار بسته، خودروی مرا شناسایی کردند و به کلانتری انتقال دادند در حالی که من نه دزدی میشناسم و نه مالخر! چراکه همه این ماجرا و حتی شغل لولهکشی من به طور اتفاقی به یکدیگر گره خوردهاند.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به اسناد و مدارک مستند پلیس و قصه باور نکردنی متهم به سرقت، تلاش نیروهای تجسس برای واکاوی سرقتهای احتمالی دیگر وی با نظارت مستقیم سرگرد امیر رضا فعال (رئیس کلانتری معراج مشهد) آغاز شد. خراسان : شماره : شماره : 21335 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۷ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-آن زن فریبم داد!
از حدود ۱۲ سال قبل که با آن زن در محیط کارم آشنا شدم و روابط ما به رفت و آمدهای خانوادگی کشید، او مدام از نظر مالی به من کمک میکرد تا این که روزی مرا به تردید انداخت که احتمالاً فرزند سرراهی هستم. از این طریق از سادگی و زودباوری من سوءاستفاده کرد تا این که فریبم داد و در پرونده قتل مدیر عامل با او همکاری کردم ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اینها بخشی از اظهارات مرد ۴۶ سالهای است که به اتهام قتل مدیر عامل اتحادیه شرکتهای تعاونی روستایی استان خوزستان دستگیر شد. این مرد متاهل که سعی میکرد خود را فردی سادهلوح جلوه دهد، پس از آن که به سوالات تخصصی سرهنگ ولی نجفی(رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) درباره چگونگی ارتکاب جنایت پاسخ داد، در تشریح سرگذشت خود نیز به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: تا کلاس اول راهنمایی در یکی از روستاهای تربت حیدریه درس خواندم؛ اما روزی یکی از همکلاسیهایم به معلم مدرسه گفت: «من دیگر درس نمیخوانم!» معلم هم با بیخیالی پاسخ داد: «خب نخوان!» این بود که آن دوستم ترک تحصیل کرد و من هم دیگر به مدرسه نرفتم و به پیشنهاد پدرم چوپان شدم! پدرم کشاورزی میکرد و در کنار آن هم به شغل لحافدوزی مشغول بود تا مخارج زندگی را تامین کند. از سوی دیگر، پدرم منزلی را در مشهد خریده بود که برادر بزرگترم در آن بهصورت مجردی اقامت داشت. من هم بعد از مدتی چوپانی به مشهد آمدم تا شغلی برای خودم بیابم. ابتدا در یک فروشگاه روکش صندلی خودرو کاری پیدا کردم ولی چون درآمد اندکی داشتم، آن شغل را رها کردم و شاگرد نقاش خودرو شدم ولی بعد از مدتی استادکارم فروشگاه رنگ راهاندازی کرد و من هم بعد از چند ماه فعالیت در فروشگاه نتوانستم در کنار او کار کنم. به همین خاطر وارد کارهای ساختمانی شدم و در زمینه کاشیکاری به فعالیت پرداختم تا این که عازم خدمت سربازی شدم. وقتی کارت پایان خدمت را گرفتم به پیشنهاد یکی از دوستان قدیمیام در یک تعمیرگاه باتریسازی شروع به کار کردم و سپس به سیمکشی خودرو روی آوردم. خلاصه شغلهای زیادی را تجربه کردم تا این که روزی وقتی به روستا رفته بودم، مادرم دختری از اهالی روستا را برای ازدواج با من معرفی کرد. این گونه من بدون آن که آن دختر را دیده باشم پای سفره عقد نشستم و اکنون هم 3 فرزند دارم اما بعد از ازدواج در یک کارخانه آرد استخدام شدم که متاسفانه آنجا هم دوام نیاوردم و بعد از تجربه چند شغل دیگر بالاخره در یک مرکز مشاوره بهعنوان نیروی خدماتی کار کردم که روزی «راضیه»(متهم دیگر پرونده) به آن جا آمد و من با دستور مدیر برایش چای بردم. او هم که در همین رشته مشاوره تحصیل کرده بود، در آن جا مشغول کار شد تا این که روزی «راضیه» سوار خودروی من شد و او را به منزلش رساندم. وقتی از خودرو پیاده شد کارت بانکیاش را به من داد تا برایش مقداری میوه خرید کنم اما هنگامی که رسیدخریدها را به او دادم با تعجب گفت: اشتباه نکردی؟! گفتم: نه! همین مبلغ شده است. آن روز «راضیه» اعتمادش به من بیشتر شد؛ چراکه مدعی بود قبلاً پول بیشتری برای همین مقدار خرید میپرداخت. خلاصه این ماجرا موجب ارتباط نزدیکتر بین ما شد تا حدی که رفت و آمد خانوادگی پیدا کردیم. او هم بعد از مدتی بهعنوان مدیر بازرگانی خارجی در شرکت تعاونی روستایی مشغول کار شد و در زمینه خرید و فروش زعفران هم فعالیت میکرد. به همین خاطر از نظر مالی خیلی هوای مرا داشت حتی یک وام ۲۰۰ میلیون تومانی برایم گرفت تا بعد من برایش کار کنم!
در همین رفت و آمدها بود که روزی مرا به تردید انداخت که احتمالاً پدر و مادرم مرا بزرگ کردهاند و شاید من پسر سر راهی بودم. من هم که فهمیدم گروه خونی من با دیگر خواهر و برادرانم فرق دارد خیلی به خودم مشکوک شدم ولی باز هم قیافهام به پدرم شباهت داشت. به همین خاطر در میان شک و تردید عجیبی دست و پا میزدم و افکارم به هم ریخته بود. در این هنگام مدیر شرکتی که در آن جا کار میکردم از من خواست که به تحصیل ادامه بدهم و دیپلم بگیرم؛ چراکه برای ادامه کارم باید مدرک تحصیلی ارائه میدادم این بود که در یکی از همین مدارس آموزش از راه دور غیرانتفاعی ثبت نام کردم تا حداقل مدرک بگیرم! حالا دیگر رفت و آمدهای من و «راضیه» طوری شده بود که خانوادهام نیز در جریان بودند اما او از سادگی و زودباوری من سوءاستفاده کرد و پای مرا به ماجرای قتل کشاند. او همیشه از من کلید باغ خواهرم را میگرفت تا مهمانهایش را آن جا ببرد. روز حادثه هم من کلید باغ را به او دادم چرا که مدعی بود یک مهمان از خوزستان دارد. او سپس از من خواست که آن مهمان را به باغ خواهرم در ملک آباد ببرم ولی او به آن مرد داروی بیهوشی خورانده بود که من خبر نداشتم! به همین خاطر پیکر آن مرد را در باغ رها کردم و روز بعد به اتفاق«راضیه» به آن جا رفتیم و من دست و پاهای او را با چسب نواری پهن بستم که بعد هم جسدش را دفن کردیم اما اکنون خیلی پشیمانم. ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، با صدور دستورات محرمانهای از سوی قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) تحقیقات کارآگاهان برای ریشهیابی این جنایت تکاندهنده همچنان ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21331 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۳ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-راز جنایت در خانه متروکه!
اختصاصی خراسان
سید خلیل سجادپور- جوان ۲۴ ساله ای که در پی قتل زن جوانی در زیرزمین خانه متروکه تحت تعقیب کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار داشت، روز گذشته با رصدهای اطلاعاتی در پردیس تهران به دام افتاد و به ارتکاب جنایت در مشهد اعتراف کرد.
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی ساعاتی بعد از دستگیری متهم فراری و در مصاحبه ای اختصاصی به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: به دنبال کشف جسد زن ۲۴ ساله تبعه خارجی( افغانستانی )در زیرزمین یکی از منازل ویلایی متروکه در بولوار چمن مشهد، گروهی از افسران کارآزموده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با هماهنگی و دستورات قاضی ویژه قتل عمد وارد عمل شدند و تحقیقات گستردهای را آغاز کردند.
سرهنگ کارآگاه جواد شفیعزاده افزود: بررسیهای مقدماتی نشان داد که زن جوان با شال خودش خفه شده است و احتمالاً با قاتل سابقه آشنایی دارد؛ چراکه در بازدیدهای صحنه جرم هیچ آثاری از ورود خشونت بار به محل دیده نمیشد از سوی دیگر تماس مشکوکی که با همسر نجیبه(مقتول) گرفته شده بود بیانگر شناخت متهم از وضعیت اجتماعی زن جوان بود. به همین دلیل گروه تخصصی کارآگاهان زیرنظر مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) به تجزیه و تحلیل جرم پرداختند و سپس با راهنماییهای تجربی قاضی دکتر صادق صفری به سرنخهایی از ارتباط جوان ۲۴ ساله افغانستانی در فضای مجازی دست یافتند که در یکی از گروههای تلگرامی با نجیبه (مقتول) آشنا شده بود. مقام ارشد پلیس آگاهی خراسان رضوی تصریح کرد: ادامه تحقیقات نشان داد که نادر ملک (متهم 24 ساله) در یک طباخی مشغول کار است اما وقتی کارآگاهان برای دستگیری وی وارد عمل شدند مشخص شد او به سمت تهران گریخته است بنابراین رصدهای اطلاعاتی با هماهنگی قضایی ادامه یافت تا این که وی با همکاری حراست شرکت عمران شهر پردیس شناسایی شد. وی گفت: به همین دلیل گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) عازم تهران شدند و متهم به قتل فراری را امروز( روز گذشته )دستگیر کردند. سرهنگ کارآگاه شفیعزاده اضافه کرد: وی دقایقی بعد از دستگیری، ارتکاب قتل در منزل ویلایی مترکه را پذیرفت و گفت آن زن را که هموطن خودم بود در تاریخ بیست و چهارم مهر و پس از مشاجره لفظی خفه کردم.رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی خاطرنشان کرد:تحقیقات در این باره با دستورات ویژه قضایی ادامه دارد. خراسان : شماره : 21329 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۰ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-قصه زنی که دزد شد!
بعد از آن که از همسرم طلاق گرفتم با فردی ازدواج کردم که مدعی بود همسرش را به خاطر خیانت طلاق داده است ولی او مردی رفیق باز و خوشگذران بود. دراین شرایط من هم به مواد مخدر آلوده شدم و زمانی به خودم آمدم که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن38 ساله ای است که که به اتهام دستبرد به یک فروشگاه لباس در مشهد دستگیر شده بود.این زن جوان که مدعی بود سرگذشت تلخی دارد، پس ازآن که به سوالات تخصصی افسر تجسس درباره ماجرای سرقت لباس هاپاسخ داد، درتشریح زندگی تاسف بارش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: در یکی از روستاهای جلگه رخ از توابع استان خراسان رضوی به دنیا آمدم و تا مقطع ابتدایی تحصیل کردم. پدرم روی زمین های دیگران کشاورزی می کرد و مادرم نیز با ژاکت و شال گردن بافتن کمک حال مخارج زندگی بود اما اوضاع اقتصادی اسفباری داشتیم چرا که خواهرم به بیماری کلیوی مبتلا بود و برادر 17 ساله ام نیز نوجوانی معتاد و رفیق باز بود که روزگار ما را به آشفتگی کشاند.اودرحال خماری من و مادرم را به باد کتک می گرفت و برای تامین هزینه های اعتیادش ما را تهدید می کرد... آن زمان من 12 سال بیشتر نداشتم و پدرم بدون این که من باخبر باشم، خواستگارانم را رد می کرد تا این که به مالک زمین ها بدهکار شد و این بدهکاری مدام افزایش می یافت. در این میان اما پسر صاحبکار پدرم که جوانی خوش تیپ بود عاشق من شد و بدین ترتیب پدرش مرا از پدرم خواستگاری کرد. او مردی ثروتمند بود و به پدرم فشار می آورد یا با ازدواج ما موافقت کند یا بدهکاری اش را بپردازد! پدرم از او خواست مدتی مهلت بدهد تا بتواند بدهکاری اش را پرداخت کند ولی «جعفرآقا» موافقت نکرد. از سوی دیگر من وقتی اوضاع را این گونه دیدم حاضر شدم با «پویا» ازدواج کنم!خلاصه بدون مهریه و جهیزیه در حالی پای سفره عقد نشستم که فقط 14 سال داشتم. چندماه ابتدای زندگی مشترکمان به خوبی گذشت و ما در طبقه بالای ساختمان پدرشوهرم ساکن شدیم اما آرام آرام فهمیدم که پدرشوهرم و همسرم هر دو در زمینه معاملات غیر قانونی و قاچاق فعالیت دارند. حتی «جعفرآقا» در حیاط منزلشان گیاه خشخاش کشت می کرد وآن ها را می فروخت.همسرم نیز تا نیمه شب با دوستانش به قماربازی و مصرف مواد مشغول بود و با ربا خواری به زندگی ادامه می داد. در این شرایط آن ها مرا که باردار بودم به شدت تحقیر می کردند وبه چشم یک کلفت به من می نگریستند به طوری که با مصرف قرص دست به خودکشی زدم و فرزندم سقط شد، اما خودم که نجات یافته بودم از «پویا»طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. آن جا هم به خاطر وجود برادر معتادم روزگار بدی را سپری می کردم و زجر می کشیدم تا جایی که به دلیل افسردگی شدید در بیمارستان روان پزشکی ابن سینا بستری شدم. بعد از بهبودی در مشهد کارمی کردم و در خانه یکی از دوستانم ساکن بودم تا این که با «حامد» آشنا شدم.او ادعا می کرد به خاطر خیانت همسرش، او را طلاق داده است و به تنهایی زندگی می کند. من هم بدون اطلاع خانواده ام به عقد«حامد» درآمدم اما درهمان روزهای اول زندگی مشترک فهمیدم که او هم مردی رفیق باز و خوشگذران است و خودش به همسرش خیانت کرده است! او همه دسترنج و پول های مرا می گرفت و صرف اعتیادش می کرد. دراین شرایط بود که من هم کم کم به سوی مواد مخدر کشیده شدم و زمانی به خودم آمدم که دیگر برای تهیه مواد مخدر دست به سرقت می زدم و ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ جوادیعقوبی(رئیس کلانتری سپاد مشهد) بررسی های تخصصی درباره سرقت های احتمالی دیگر این زن جوان ادامه یافت و اقدامات مشاوره ای برای رهایی او از منجلاب اعتیاد نیز آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21328 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۱۹ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-حیله عجیب برای طلاق!
همسرم چنان با زیرکی مرا به طمع انداخت که هیچ گاه فکر نکردم در پس این مهربانی برای طلاق توافقی، چنین نقشه عجیبی نهفته باشد، به همین دلیل هم با خیال راحت به دادگاه رفتم و...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مرد ۲۸ ساله در حالی که از شدت عصبانیت، مشت هایش را بر زانو می کوبید و باور نداشت به دام حیله گرانه همسرش افتاده است، درباره این ماجرای عجیب به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت:به خاطر آن که علاقه ای به درس و مدرسه نداشتم درهمان مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم و وارد بازار کار شدم. در دوران نوجوانی دست فروشی می کردم تا این که وقتی بزرگ تر شدم به کارگری در امور ساختمانی پرداختم و از این طریق مخارج خودم را تامین می کردم تا این که در ۱۸ سالگی عاشق نوه خاله ام شدم.«فریبا»14 سال بیشتر نداشت وخیلی زود به من علاقه پیدا کرد. از آن روز به بعد تماس های تلفنی ما شروع شد و مدام با یکدیگر در ارتباط بودیم. اگر چه وقتی خانواده هایمان از این عشق و علاقه هیجانی و شورانگیز ما باخبر شدند، به شدت با ادامه این ارتباط عاشقانه مخالفت کردند ولی من و «فریبا» آن قدر برای ازدواج اصرار کردیم و به ترفندهای مختلف متوسل شدیم که بالاخره خانواده هایمان پذیرفتند و این گونه من و او زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. در طول 10 سالی که از ازدواجمان می گذرد، صاحب 2فرزند شدیم و من با همان شغل کارگری ساختمان،زمینی را درحاشیه شهر خریدم وآرام آرام مشغول ساختن خانه ای نقلی شدم ولی چون درآمدم کفاف نمی داد و از طرفی هزینه های ساخت و ساز هم به یکباره افزایش زیادی پیدا کرد،فقط توانستم اسکلت ساختمان را برپا کنم و بقیه ساخت و ساز را رها کردم تا بتوانم تسهیلاتی بگیرم یا مبالغی را قرض کنم. در همین روزها بود که «فریبا» پیشنهاد عجیبی را برای ساخت سریع منزلمان مطرح کرد. او گفت: اگر به صورت توافقی طلاق بگیریم من تحت پوشش نهادهای امدادی و خیریه ای قرار می گیرم و به عنوان زن سرپرست خانواده می توانم تسهیلات خوبی از بانک برای ادامه ساخت منزل بگیرم. بعد وقتی خانه را ساختیم دوباره عقد دایمی خودمان را ثبت می کنیم! من هم که به فرجام چنین کاری نمی اندیشیدم و به همسرم کاملا اعتماد و اطمینان داشتم پیشنهاد او را پذیرفتم و برای طلاق توافقی به دادگاه رفتم اما هنگامی که مهر طلاق بر شناسنامه ام جا خوش کرد دیگر«فریبا» حتی پاسخ تماس های تلفنی مرا هم نداد. خیلی از این موضوع نگران شده بودم که از پسرم درباره رفت و آمد«فریبا» با جوانی غریبه شنیدم و به شدت آشفته شدم. سوءظن مانند خوره به جانم افتاده بود و لحظه ای رهایم نمی کرد.وقتی درباره آن مرد غریبه تحقیق کردم تازه فهمیدم که «فریبا»از چندماه قبل با او آشنا شده وقصد ازدواج با یکدیگر را داشتند به همین دلیل آن جوان چنین نقشه شوم و حیله گرانه ای را به همسرم آموخته بود که من هم بی خبر از همه چیز و به طمع تسهیلات هنگفت بانکی به«طلاق توافقی»رضایت دادم اما هیچ گاه تصور نمی کردم در چنین دام مزورانه ای بیفتم. حالا هم به کلانتری آمده ام تا شاید راهی برای رهایی از این وضعیت تأسف بار بیابم.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به اهمیت موضوع و با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج مشهد)، بررسی های تخصصی درباره این ماجرا و ادعاهای مرد جوان، به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21324 - ۱۴۰۲ شنبه ۱۵ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-تخریب 23 خودرو در چند دقیقه!
اختصاصی خراسان
سید خلیل سجادپور- هفت تن از عاملان شرارت و تخریب شبانه خودروهای اهالی بولوار توس مشهد با تلاش نیروهای کلانتری معراج دستگیر شدند.
فرمانده انتظامی مشهد روزگذشته با تاکید بر این که پلیس هیچ گونه شرارت و اوباشگری را برنمیتابد، درباره ماجرای دستگیری عاملان تخریب شبانه خودروها به خبرنگار روزنامه خراسان گفت:ساعت2بامداد هشتم شهریور زنگ پلیس 110 به طور مداوم به صدا درمی آمد و اهالی توس92، از تخریب خودروهای پارک شده توسط چند جوان موتورسوار خبر می دادند که با تبر و قمه موجب وحشت مردم شده بودند.
سرهنگ احمد نگهبان افزود: باتوجه به اهمیت موضوع، بلافاصله عوامل گشت انتظامی کلانتری معراج به محل اعلام شده عزیمت کردند اما اوباش مذکور درحالی طی چند دقیقه از صحنه گریخته بودند که مالکان خودروها از ترس آسیب جانی در منازل خود پناه گرفته و شاهد تخریب خودروها بودند. به همین دلیل گروهی از نیروهای انتظامی با فرماندهی مستقیم سرگرد امیررضا فعال(رئیس کلانتری معراج) وارد عمل شدند و با کسب دستورات ویژه ای ازسوی قاضی خدابنده(معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) تحقیقات گسترده ای را برای شناسایی و دستگیری عاملان شرارت های شبانه آغازکردند. رئیس پلیس مشهد با اشاره به بررسی های میدانی نیروهای انتظامی خاطرنشان کرد: تحقیقات پلیس و اظهارات شاکیان بیانگر آن بود که اوباش موتورسوار حال طبیعی نداشتند و با تخریب 23 خودرو حتی شیشه پنجره برخی از منازل را هم شکسته بودند.
بنابراین رصدهای اطلاعاتی با بازبینی دوربین های ترافیکی ادامه یافت تا این که سرنخ هایی از پاتوق و محل اختفای عاملان شرارت به دست آمد. وی گفت: طولی نکشید که 7 تن از متهمان در مناطق مختلف شهر شناسایی و در چند عملیات ضربتی و با حمایت های قاطع دستگاه قضایی دستگیر شدند.سرهنگ نگهبان اضافه کرد: در بازرسی از پاتوق ها و منازل محل اختفای متهمان، مقادیری مشروبات الکلی به همراه قطعات یک دستگاه موتورسیکلت سرقتی کشف شد که توسط سارقان اوراق شده بود.
کلیددار امنیت مشهد همچنین با اشاره به نداشتن تعادل روحی برخی از متهمان دستگیر شده تصریح کرد: با معرفی عاملان شرارت و اخلال در نظم عمومی به پزشکی قانونی،آزمایش های تخصصی انجام و مشخص شد که 5 تن از آنان مشروبات الکلی مصرف کرده اند. درهمین حال یکی از متهمان گفت: به خاطر اختلافی که با عمویم داشتم با دوستانم قرار دعوا گذاشتیم و شیشه خودروهای محله آن ها را با تبر و قمه تخریب کردیم.
وی گفت: این درحالی بود که طبق تصاویر دوربین های مداربسته، عاملان شرارت و اوباشگری حتی روی سقف خودروها می رفتند و با لگد سقف آن ها را تخریب می کردند. سرهنگ نگهبان همچنین افزود: یکی از اوباش مذکور هنگام عبور از کوچه و با عربدهکشی شیشه پنجره منزلی را با چماق می شکند در حالی که کودکانی زیر آن پنجره خوابیده بودند که خوشبختانه ریزش شیشه به آن ها آسیبی نزده بود؛ اما اعضای این خانواده به شدت دچار تالمات روحی شده بودند. مقام ارشد انتظامی مشهد به بضاعت مالی اندک برخی از خسارت دیدگان هم اشاره کرد و گفت: برخی از مالکان خودروها اظهار کردند که خودروی تخریب شده منبع درآمد آن ها بوده که حتی قادر به تعمیر خودرو نیستند. به همین دلیل هماهنگی هایی برای جبران خسارت سریع توسط متهمان صورت گرفته و از سوی دیگر نیز مجازات سختی در انتظار مخلان نظم و امنیت عمومی است.
سرهنگ احمد نگهبان در پایان خاطرنشان کرد: بررسی های بیشتر با دستورات مقام قضایی در این باره ادامه دارد. خراسان : شماره : 21326 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۷ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-کشف بیش از ۶ میلیون لیتر سوخت قاچاق در راه مرزهای شرقی کشور
توکلی -فرمانده انتظامی استان کرمان از کشف و توقیف بیش از شش میلیون و ۵۸۲ هزار لیتر سوخت قاچاق طی سال گذشته در این استان خبر داد و بیان کرد: عملکرد پلیس طی سال گذشته در مقایسه با مدت مشابه سال قبل از آن در بخش برخورد با قاچاق سوخت، افزایش ۹۷ درصدی دارد. به گزارش خراسان، سردار ناصر فرشید روز چهارشنبه به مناسبت هفته نیروی انتظامی در نشست خبری با خبرنگاران افزود: طی ۶ ماه نخست امسال بیش از چهار میلیون لیتر سوخت قاجاق کشف شد که این رقم ۱۴۶ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش دارد. وی با اشاره به این که هفته انتظامی از ۱۳ مهرماه با شعار «شهروند قانونمدار، پلیس خدمتگزار» آغاز میشود، اظهار کرد: اگر هر کدام از ما بهعنوان یک شهروند مقررات، ابلاغیهها، دستورها و قوانین را بهدرستی رعایت کنیم، با کمترین مسئله و حادثهای روبهرو میشویم. این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: رسانهها جهادگران عرصه آگاهسازی و اطلاعرسانی هستند و مردم را با پلیس همراه می کنند. وی در تشریح عملکرد پلیس ادامه داد: از سال گذشته تاکنون بیش از ۷۸ تن انواع مواد مخدر در استان کرمان کشف شده است که بیش از ۸۳ درصد آن تریاک، ۱۲ درصد حشیش و 2 درصد هروئین، مورفین و شیشه و در کشفیات مواد مخدر صنعتی نسبت به دوره مشابه قبل افزایش داشتیم و علاوه بر این، بیش از دو هزار و ۶۰۰ قاچاقچی مواد مخدر و شش هزار و۵۰۰خرده فروش دستگیر شدند. سردار فرشید اضافه کرد: در این مدت ۱۷۲ باند قاچاق متلاشی شد که حدود ۱۶هزار پرونده تشکیل و هزار و ۸۰۰ دستگاه خودرو توقیف شده است. فرمانده انتظامی استان کرمان از دستگیری روزانه ٧ قاچاقچی، ٣١ معتاد متجاهر و ٢٠ خرده فروش مواد مخدر طی شش ماه امسال خبر داد. خراسان : شماره : 21323 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۳ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-طناب دار، فرجام ارتباط پنهانی!
سید خلیل سجادپور -مردی که ۶ سال قبل در پی ارتباط پنهانی با یک زن جوان، شوهر او را به طرز وحشتناکی به قتل رسانده و جسدش را درون چاه فاضلاب انداخته بود، در زندان مرکزی مشهد به دار مجازات آویخته شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، سیزدهم مهر سال ۹۶ مرد جوانی پلیس را در جریان گم شدن برادر ۳۳ سالهاش قرار داد و بدین ترتیب تحقیقات برای یافتن سرنخی از راننده پرایدی آغاز شد که ۴ روز قبل از یکی از شهرهای مرزی خراسان رضوی به مشهد بازگشته بود اما همسرش نیز ادعا میکرد از وی خبری ندارد !
در همین اثنا، کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به شماره تلفن ناشناسی رسیدند که ساعت یک بامداد بر گوشی تلفن همسر مرد گمشده نقش بسته بود اما زن جوان باز هم ادعا داشت شماره مذکور را نمیشناسد و احتمالا فردی به اشتباه با او تماس گرفته است ! اما این سرنخ مهم کارآگاهان را به سوی فرضیه جنایت خانوادگی سوق داد و این گونه بررسیهای موشکافانه با راهنماییهای قاضی کاظم میرزایی( قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه) روی یک سیمکارت مخفی متمرکز شد که توسط همسر مرد ۳۳ ساله پنهان شده بود .
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: وقتی شماره تلفن مذکور زیر ذرهبین تحقیقات قرار گرفت، پای مرد ۴۰ سالهای به میان آمد که در همسایگی زن جوان زندگی میکرد. بنابراین خیلی زود گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ مهدی سلطانیان(افسر پرونده در زمان وقوع جنایت) با انجام یکسری رصدهای اطلاعاتی موفق شدند «ع»( مرد ۴۰ ساله) را دستگیر کنند و به مقر انتظامی انتقال دهند .این متهم که با مشاهده اسناد و مدارک مستند پلیس چارهای جز بیان حقیقت نداشت، به ناچار لب به اعتراف گشود و پرده از رابطه غیراخلاقی خود با زن ۳۰ ساله برداشت. او گفت: وقتی با «س» آشنا شدم، او از اختلاف شدید خود با شوهرش سخن گفت، به طوری که من کینه همسر او را به دل گرفتم و نقشه قتل وی را با همدستی زن جوان طراحی کردم .اگرچه چندین بار در اجرای نقشهها ناکام ماندم ولی یک شب نقشه ماهرانه دیگری کشیدم و مقداری قرص خوابآور را به «س»دادم وقتی او قرصها را به شوهرش خوراند در نیمههای شب به خانه آنها رفتم و پس از بستن دست و پاهای مرد ۳۳ ساله، پیکرش را درون پراید خودش گذاشتم و به منزل ویلایی خودم در همان نزدیکی بردم که به تازگی آن را خریده بودم. آن جا آمپول هوا به او تزریق کردم تا اعتراف بگیرم که چرا همسرش را اذیت میکند! ولی وقتی دیدم دیگر جانی در بدن ندارد، جسدش را درون چاه فاضلاب انداختم و چند روز بعد هم با نخالههای ساختمانی آن چاه را پر کردم.
بر اساس گزارش اختصاصی روزنامه خراسان ،هنگامی که زن جوان نیز اظهارات مرد ۴۰ ساله را تایید و به ارتباط پنهانی با او اعتراف کرد، کارآگاهان در کنار مقام قضایی عازم شهرک مهرگان مشهد شدند و از امدادگران آتش نشانی برای یافتن جسد کمک خواستند. پس از ۱۳ ساعت جستوجو و خاکبرداری بالاخره جسد مرد ۳۳ ساله درون کیسهای نمایان شد و بدین ترتیب با افشای راز این جنایت هولناک، پرونده مذکور در دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مورد رسیدگی قرار گرفت .عامل این جنایت که با حضور وکیل مدافع خود محاکمه میشد به صراحت ارتکاب قتل را پذیرفت و سپس با رای قاطع دادگاه به قصاص نفس محکوم شد. این رای پس از طی مراحل قانونی به تایید دیوان عالی کشور نیز رسید و این گونه با فراهم شدن مقدمات اجرای حکم، قاتل مذکور سپیده دم یک شنبه گذشته در زندان مرکزی مشهد پای چوبه دار رفت و با اصرار اولیای دم به مجازات رسید. خراسان : شماره : 21322 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۱۲ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-عاشقی خطرناک!
خوب می دانم که عشق و عاشقی ها در سن نوجوانی فقط به دلیل هیجانات عاطفی و گرایش های طبیعی به جنس مخالف است، اما اکنون پسر 17 ساله ام که بیماری کلیوی نیز دارد،درحالی با تشویق و ترغیب بستگان هووی سابقم درگیر عشقی خطرناک شده است که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،زن 48 ساله که از دختری 16 ساله و پسر بیمارش به اتهام ضرب و جرح عمدی شکایت کرده بود،درباره این ماجرای تاسف بار به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت:14سال قبل به دلیل ازدواج مجدد شوهرم از او طلاق گرفتم و سرپرستی پسر 3 ساله ام را عهده دار شدم؛چراکه بعد از سال ها تلاش در زندگی مشترک، همسرم به من خیانت کرد و دسترنج مرا به پای زن دیگری ریخت. با وجود این در منازل مردم کارگری می کردم تا هزینه های زندگی و درمان پسرم را که به بیماری کلیوی مبتلا بود،فراهم کنم. وقتی فرهاد بزرگ تر شد به منزل پدربزرگ و مادربزرگ پدری اش رفت وآمد می کرد، ولی آن ها با حرف های نسنجیده و تهمت های ناروا،ذهن فرزندم را نسبت به من خراب می کردند، اما من توجهی به این مسائل حاشیه ای نداشتم و برای مراقبت از پسرم همه تلاشم را به کار می بردم؛ چراکه او تقصیری نداشت و من باید از جگرگوشه بیمارم حمایت می کردم حتی تا سال گذشته «سوندگذاری» برای دفع ادرارش را خودم انجام می دادم تا او راحت باشد!
خلاصه در همین رفت و آمدها بود که با دخترخواهر هوویم آشنا شد و به او دل باخت.«فرهاد» و «ماندانا»درحالی با یکدیگر ارتباط برقرار کردند که پسرم هنوز 17سال بیشتر نداشت. در همین حال خانواده هوویم، پسرم را ترغیب به ازدواج می کردند، ولی من مخالف بودم؛چراکه او نه تنها هیچ درآمدی نداشت، بلکه برای پول توجیبی هم محتاج همین اندک درآمد من از کارگری در منازل مردم بود.«فرهاد»وقتی متوجه مخالفت من شد دیگر به توهین و فحاشی روی آورد، ولی به خاطر بیماری فرزندم اهمیتی به توهین هایش نمی دادم و سعی می کردم او را از این عشق خطرناک هیجانی بازدارم! با وجود این، او با شکستن حرمت من ،مدام از من می خواهد تا مقدمات جشن ازدواج آن ها را فراهم کنم و پول عروسی و حتی جهیزیه آن دختر را هم بپردازم!من هم که خوب می دانم این عشق و عاشقی ها فرجام تلخی دارد،تلاش می کنم تا با گذشت زمان پسرم متوجه اشتباهش بشود و تصمیم عاقلانه ای بگیرد،به این دلیل با او بدرفتاری نمی کنم، ولی چند روز قبل پسرم آن دختر را به خانه ام آورد و من به ناچار برای آن ها غذا درست کردم تا احساس حقارت نکند، اما هنوز یک ساعت بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که ناگهان آن دختر(ماندانا)با چماقی که در دست داشت از پشت در اتاق بیرون آمد و ضربه محکمی به سرم زد تا حدی که خون از سر وصورتم جاری شد و آن ها بدون توجه به حال وخیم من از خانه بیرون رفتند. من هم به زحمت خودم را به همسایه واحد روبه رویی رساندم و با کمک او به بیمارستان رفتم که آن جا ضمن تصویربرداری از جمجمه ام،محل زخم را بخیه زدند و... .
اکنون که از آن دختر شکایت کرده ام،نه تنها ماجرای ضرب و جرح را انکار می کند، بلکه با بی حیایی مدعی است که من باید تعهد بدهم تا در زندگی آینده او و پسرم دخالت نکنم!
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به اهمیت این ماجرای تاسف بار،بررسی های قانونی و اقدامات مشاوره ای برای دختر و پسر نوجوان در حالی با دستورات سرهنگ احمد زمانی(رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد)آغاز شد که خانواده های آنان نیز برای بررسی موضوع به دایره مددکاری اجتماعی دعوت شدند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21317 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۵ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-دستگیری گوشی قاپهای خطرناک در اطراف شهربازی!
سید خلیل سجادپور- دو موتور سوار سابقه دار که گوشیهای تلفن همراه سرنشینان خودروها را میربودند در حالی اطراف یکی از شهربازیهای مشهد دستگیر شدند که مشغول رصد طعمههای خود در پارکینگ خودرو بودند. به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماموران دایره تجسس کلانتری سپاد مشهد که در راستای اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی به گشت زنیهای نامحسوس ادامه می دادند، به دو جوان موتورسوار برخورد کردند که در پارکینگ خودروهای اطراف شهربازی به دنبال طعمهای برای گوشی قاپی بودند. در همین حال وقتی نیروهای گشت انتظامی به طرف آن ها حرکت کردند، ناگهان راکب موتورسیکلت با مشاهده نیروهای انتظامی تلاش کرد از لابه لای خودروها به سمت خیابان بهارستان فرار کند اما عوامل انتظامی مسیر فرار آن ها را سد کردند و حلقههای قانون را در حالی بر دستان دو جوان ۲۱ و 34 ساله گره زدند که در بازرسی بدنی از آنان سه دستگاه گوشی سرقتی به همراه دو قبضه شمشیر و خنجر کشف شد. دقایقی بعد دو متهم مذکور به مقر انتظامی انتقال یافتند و با صدور دستوری از سوی سرهنگ جواد یعقوبی (رئیس کلانتری سپاد) مورد بازجوییهای فنی و تخصصی قرار گرفتند. یکی از متهمان که خود را ساکن یکی از روستاهای منطقه فردوسی مشهد معرفی میکرد، به افسران دایره تجسس گفت: به همراه دوستم و برای سرقت گوشی به مقابل شهربازی آمدیم اما هنوز موفق به سرقت نشده بودیم که ماموران انتظامی ما را دستگیر کردند. این جوان ۲۱ ساله درباره شمشیر و خنجرهایی که به همراه داشتند نیز گفت: از آن ها فقط برای ایجاد رعب و وحشت استفاده میکردیم اما تاکنون در گوشی قاپیها به کسی صدمه نزدهایم. متهم دیگر پرونده نیز با اعتراف به سه فقره گوشی قاپی در یک روز گفت: گوشیهای تلفن کشف شده را از سرنشینان سه دستگاه خودروی پژوی ۲۰۶، ساینا و پراید سرقت کردهایم. گزارش روزنامه خراسان حاکی است ساعتی بعد عوامل تجسس کلانتری سپاد با بررسی سوابق گوشیهای سرقتی در سیستم پلیس با مال باختگان تماس گرفتند و بدین ترتیب دزدان خطرناک با شاکیان روبه رو شدند. یکی از مال باختگان که دانشجوی رشته مهندسی است، درباره ماجرای گوشی قاپی گفت:برای کمک به مخارج زندگی با خودروی پدرم در یکی از تاکسیهای اینترنتی کار میکنم تا حداقل هزینههای تحصیل خودم را تامین کنم اما حدود ساعت ۲۰ شب مسافرم را در پلیس راه امام هادی پیاده کردم و سپس در کنار بزرگراه وارد اپلیکیشن اینترنتی شدم و منتظر مسافر ماندم. در همین لحظه موتورسیکلت هوندا ۱۲۵ مقابلم توقف کرد و ترک نشین آن به بهانه پرسیدن نشانی به سمت من آمد ولی او ناگهان گوشی تلفن را از دستم چنگ زد و در حالی که من همچنان در بهت بودم به ترک موتور همدستش پرید و در خلاف جهت حرکت خودروها فرار کردند. من هم مسافتی را به دنبال آن ها دویدم اما موتورسواران خیلی سریع از لابه لای خودروها گریختند و از محل دور شدند. به ناچار به کلانتری معراج رفتم و گزارش سرقت را دادم تا این که از کلانتری سپاد با من تماس گرفتند و کشف گوشی ام را اعلام کردند. بنابراین گزارش، زن جوان دیگری هم که طعمه گوشی قاپهای خطرناک شده بود، در این باره گفت: حدود ساعت ۱۰ شب بود که دو موتورسوار جوان مقابل بازار بین المللی سپاد سرم را به خودرو کوبیدند و گوشی تلفنم را هنگام گفت و گوی تلفنی قاپیدند. مرد ۵۵ سال دیگری نیز که هدف گوشی قاپی قرار گرفته بود با بیان این که داخل خودرو منتظر همسرم بودم که طعمه گوشی قاپها شدم، ادامه داد: گوشی دستم بود و مشغول گفت و گوی تلفنی با همسرم بودم که ناگهان دو جوان موتورسوار به سمت من حمله ور شدند و یکی از آن ها گوشی را ربود که اکنون از سارقان مذکور کشف شده است. بر اساس گزارش روزنامه خراسان، در پی اعتراف متهمان و انجام یک سری تحقیقات مقدماتی پرونده مذکور به شعبه ۲۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد و مورد رسیدگی قضایی قرار گرفت. قاضی طاهری که احتمال میداد دو متهم یاد شده سرقتهای بیشتری مرتکب شده باشند، با صدور قرار قانونی آن ها را در اختیار کارآگاهان اداره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی مشهد قرار داد تا کنکاشهای پلیس در این باره ادامه یابد چرا که بستن پارچهای محکم به دسته شمشیر، خود حکایت از حرفهای بودن متهمان برای ارتکاب جرم داشت و بیانگر آن بود که می خواستند زمان سرقت و زورگیری شمشیر ترسناک از دست آن ها خارج نشود.
ارسال دیدگاه . خراسان : شماره : 21316 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۴ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-دختری در مسیر مرداب!
باآن که هیچ گاه طعم محبت های پدرم را نچشیدم ولی همواره با مادرم نیز اختلاف داشتم و سر ناسازگاری می گذاشتم چرا که مدام مرا سرزنش وتحقیر می کرد به همین دلیل در مسیر مرداب خلافکاری قرارگرفتم و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر21ساله با بیان این که نمی خواهم دراین شرایط اسفبار باپیرمرد همسایه ازدواج کنم،درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهدگفت:هنوز نوزادی شیرخوار بودم که پدرم به جرم حمل محموله مواد مخدردستگیر و روانه زندان شد. ازهمان زمان مادرم درحالی مرا زیر بال و پر خودش گرفت که به دلیل شرایط سخت زندگی مدام عقده هایش را برسر من خالی می کرد تا حدی که تحقیر و سرزنش من برایش امری طبیعی بود. او مرا با دیگر هم سن و سال هایم مقایسه می کرد به طوری که دیگر از سرکوفت هایش خسته شدم و درهمان مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم. هنوز 10سال بیشتر نداشتم که پدرم مشمول عفو قرارگرفت و اززندان آزاد شد.اما او یک سال بعد و درحالی که مادرم باردار بود ما را رها کرد و با زن جوانی که به عقد موقت خودش درآورده بود، عازم تهران شد و دیگر هیچ گاه به مشهد نیامد.درهمین روزها بود که با پیشنهاد مادرم به خواستگاری پسر عمویم پاسخ مثبت دادم و پای سفره عقد نشستم اما 3 ماه بیشتر از دوران نامزدی ما نمی گذشت که روزی «شاهین» به چشمانم خیره شد و با بی حیایی خاصی گفت:«ما به درد هم نمی خوریم!»
باورم نمی شد که به همین راحتی سرنوشت و آینده مرا به بازی گرفته بود اما او ادعا می کرد با دختران دیگری رابطه دارد و تنها به خاطر دلسوزی خانواده اش با من ازدواج کرده است! خلاصه شاهین دادخواست طلاق داد و من درحالی در 12سالگی از او جدا شدم که هنوز نمی فهمیدم چرا ازدواج کردم و به چه دلیل جدا شدم.با آن که درآغاز دوره نوجوانی ضربه سختی بر روح و روانم وارد شده بود باز هم مادرم به سرزنش های خشم آلود خودش ادامه می داد و مرا مقصر این زندگی فلاکت بار می دانست. من هم متاسفانه با افکار و تصمیم های اشتباه و برای فرار از این شرایط با پسر جوانی آشنا شدم که در زمینه تهیه و توزیع مشروبات الکلی فعالیت داشت.این ارتباط خیابانی مرا نیز به مرداب خلافکاری کشاند تا جایی که برای تهیه و توزیع مشروبات الکلی دست ساز در کنار«بهنود» قرار گرفتم و خودم نیز به یکی از مصرف کنندگان تبدیل شدم. مدتی بعد با «بهنود»ازدواج کردم و در یک خانه ویلایی اجاره ای به خلافکاری هایمان ادامه دادیم اما طولی نکشید که بهنود به جرم حمل و نگهداری مقدار زیادی مواد مخدر صنعتی دستگیر و روانه زندان شد چرا که او درآمد فروش مواد الکلی را کافی نمی دانست و برای آن که زودتر ثروتمند شود به توزیع مواد مخدر صنعتی رو آورده بود. خلاصه در حالی که بازهم دچار یک زندگی آشفته و نابسامان شده بودم، بهنود به تحمل 20 سال زندان محکوم شد و من هم به ناچار از او طلاق گرفتم و به خانه مادرم بازگشتم ولی آزارهای روحی وروانی من و سرزنش های مادرم همچنان ادامه یافت تا حدی که با یک تصمیم احمقانه دیگر قصد داشتم به این زندگی نکبت بار پایان بدهم چرا که پیرمرد همسایه نیز با سوءاستفاده از شرایط خانوادگی من چندین بار پیشنهاد ازدواج موقت را مطرح کرده بود و من در تنگنای آزارهای روحی وروانی شدیدی قرار داشتم. این بود که راهی کلانتری شدم تا راه چاره ای برای رهایی از این شرایط تلخ پیدا کنم اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است بررسی های روان شناختی این پرونده با راهنمایی و صدور دستورهای ویژه ای از سوی سرهنگ جعفر خانی (رئیس کلانتری پنجتن) برای رهایی این زن جوان از گرداب خلافکاری آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21316 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۴ مهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-همسایهکُشی در کوچه اشتراکی!
قاتل در آخرین دفاع: شیطان گولم زد، پشیمانم!
سیدخلیل سجادپور- حکم قصاص نفس مردی که همسایهاش را به خاطر اختلافات قدیمی در کوچه اشتراکی به قتل رسانده بود، در حالی به تایید دیوان عالی کشور رسید که قاتل در آخرین دفاعیات خود شیطان را مقصر این جنایت هولناک دانست و ابراز ندامت کرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این جنایت وحشتناک بیست و چهارم اردیبهشت سال گذشته در یکی از روستاهای شهرستان خواف هنگامی رخ داد که مردی به نام عبدالرحمان با شنیدن صدای همسایهاش از منزل بیرون آمد و با کاردی که در دست داشت به سمت او حملهور شد. نورا... که هدف ضربات چاقوی مرد همسایه قرار گرفته بود، تلاش کرد تا از چنگ مرد خشمگین فرار کند، ولی با آنکه کفشهایش در کوچه افتاده بود، وحشتزده و پابرهنه به گریز خود ادامه میداد که ضارب دوباره از پشت سر به او رسید و باز هم تیغه کارد را بر نقاط مختلف پیکر خونآلود وی وارد آورد. هنوز از تیغه کارد، خون میچکید که ضارب به داخل حیاط منزلش رفت و سپس سوار بر موتورسیکلت از محل گریخت. دقایقی بعد با تماس اهالی روستا، امدادگران اورژانس پیکر نورا... را به بیمارستان خواف رساندند؛ اما وی بر اثر عوارض ناشی از ضربات متعدد کارد به قتل رسیده بود. طولی نکشید که نیروهای پاسگاه انتظامی چمن آباد تحقیقات گستردهای را با دستورات ویژه بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب خواف آغاز کردند؛ اما روز بعد متهم به قتل فراری تسلیم قانون شد و به قتل همسایه به خاطر اختلاف قدیمی در کوچه اشتراکی اعتراف کرد.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، حاکی است، پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست در دادسرای عمومی و انقلاب خواف، این پرونده جنایی با توجه به اهمیت ویژهای که داشت به شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و بدین ترتیب مرد همسایهکُش پای میز محاکمهای ایستاد که ریاست آن را قاضی «هادی دنیا دیده» عهده دار بود.«عبدالرحمان -ع» که سعی میکرد ارتکاب جنایت را به ماجرای دفاع از خود گره بزند، وقتی در برابر ۱۰ استدلال انکارناپذیر قضات با تجربه شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قرار گرفت و تصاویر دوربین مداربسته از صحنه قتل را مقابل خود دید، دست از داستانسرایی برداشت و در تشریح این جنایت هولناک گفت: ۱۵ سال بود که با نورا... (مقتول) همسایه بودم اما او کوچه مشترکی را که در آن تردد میکردیم، سهم خود میدانست و مدام برای من و خانوادهام ایجاد مزاحمت میکرد. چند بار تذکر دادم ولی فایدهای نداشت و همچنان مدعی بود که شما حق رفت و آمد در کوچه را ندارید! روز قبل از حادثه جلوی مرا داخل کوچه گرفت و گفت: خون تو و خانوادهات را میریزم! و سپس تهدید کرد که تا فردا باید از روستا بروید! روز بعد هنگام بازگشت از سر کارم به چمن آباد رفتم و مرغی را برای منزل خریدم. هنگامی که مرغ را با کارد قطعه قطعه کردم و در یخچال گذاشتم، ناگهان صدای نورا... را از داخل کوچه شنیدم که نام مرا بر زبان میراند! چون روز قبل هم مرا تهدید کرده بود از ترس همان کاردی را برداشتم که با آن مرغ را قطعه قطعه کرده بودم و به داخل کوچه رفتم. به محض آنکه نورا... را دیدم به او گفتم: چرا پیامک فحشهای ناموسی دادی؟ در این هنگام او دستش را طوری بالا آورد که فکر کردم چاقو به همراه دارد! من هم کارد را بالا بردم و ضربهای به قفسه سینهاش زدم. او تلاش کرد تا کارد را از من بگیرد که در همین گیر و دار انگشتم نیز زخمی شد. نمیدانم بعد چند ضربه دیگر زدم که نورا... به سمت ابتدای کوچه فرار کرد. دمپاییها از پایش افتاد ولی زمانی که داخل کوچه به زمین خورد، دوباره بالای سرش رسیدم و چند ضربه دیگر به قسمت بالای تنه او فرود آوردم. سپس به خانهام رفتم و به پسرم گفتم: دعوا کردهام. تو هم به خانه پدربزرگت برو!به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، متهم این پرونده جنایی در پاسخ به سوال قاضی دنیا دیده (رئیس شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی) که پرسید آلت قتاله (چاقو) را چه کردی؟ نیز گفت: در مسیر فرارم به طرف روستای باغ بخشی میرفتم که آن را در زمینهای کشاورزی انداختم. شب را در یک مسجد خوابیدم و صبح هم خودم را معرفی کردم، ولی روز حادثه به خاطر فحاشیهای همسایهام از حالت طبیعی خارج شدم وگرنه مقابل دوربین مداربسته او را با کارد نمیزدم! در این هنگام قاضی دادگاه پرسید؟ پس چرا ضربات را در 2 مرحله بر پیکر نورا... (مقتول) وارد کردی؟ که متهم پاسخ داد: شیطان مرا گمراه کرد. ما ۱۶ سال با یکدیگر همسایه بودیم ولی او خانوادهام را تهدید به مرگ کرده بود. وی در آخرین دفاع از خود نیز گفت: امیدوارم مرا ببخشند! شیطان گولم زد، پشیمانم!
به گزارش روزنامه خراسان،پس از پایان جلسات محاکمه که در حضور وکیل مدافع متهم برگزار شد، قضات دادگاه وارد شور شدند و سپس به اتفاق آرا «عبدالرحمان- ع» (متهم به قتل) را با استنادات دقیق قضایی و ۱۰ دلیل انکارناپذیر برای اثبات جرم، به قصاص نفس محکوم کردند. درخور یادآوری است با اعتراض وکیل مدافع متهم، این پرونده برای بررسیهای بیشتر قضایی به دیوان عالی کشور ارسال شد؛ اماقضات سپیدموی شعبه هفتم دیوان عالی کشور نیز به استدلالهای دقیق شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مهر تایید زدند و بدین ترتیب مرد همسایهکُش در حالی به چوبه دار نزدیک شد که اگر لحظهای خشم خود را کنترل میکرد یا برای حل اختلافات قدیمی خود دست به دامان قانون میشد شاید سرنوشت به گونه دیگری رقم میخورد!
اختصاصی خراسان . خراسان : شماره : 21311 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۲۸ شهريور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-ماجرای یورش مردان مسلح به انبار کاتالیزور!
سید خلیل سجادپور- عاملان دستبرد مسلحانه به انبار بزرگ اگزوز خودرو و کاتالیزور در جاده کلات مشهد که نگهبان مجموعه و خانواده وی را به طرز وحشتناکی تهدید به مرگ کرده بودند، درحالی با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شدند که راز سرقتهای دیگری نیز فاش شد. رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی روز گذشته پس ازدستگیری آخرین متهم این پرونده حساس سرقت مسلحانه به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: حدود ساعت ۳ بامداد بیست و یکم مرداد چند پژو سوار مسلح به یک مجموعه خرید و فروش اگزوز و کاتالیزور هجوم بردندو در حالی که خانواده نگهبان مجموعه را با سلاح کلت و وینچستر تهدید به مرگ میکردند، قفل و در انبار بزرگ این مجموعه را شکستند و چند میلیارد تومان اموال شامل ۱۵۰ کیلوگرم خاک مستعمل کاتالیزور، ۸۳۸ عدد کاتالیزور، مقداری اگزوز،لپ تاپ،انگشترهای فیروزه و غیره را به سرقت بردند. سرهنگ کارآگاه جواد شفیعزاده افزود: دزدان نقابدار حتی دوربینهای مداربسته را نیز سرقت کرده بودند تا سرنخی از خود به جا نگذارند اما پس از گزارش موضوع به پلیس آگاهی بلافاصله تحقیقات تخصصی گستردهای با هدایت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) آغاز و مشخص شد که دزدان مسلح نقابدار از 2 دستگاه خودروی پژو برای دستبرد به انبار اگزوز استفاده کردهاند و هنگام ارتکاب جرم پوشش محلی برخی مناطق بلوچ نشین ایرانی و افغانستانی را به تن داشته اند.
این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: با توجه به تاکید سردار سرتیپ محمد کاظم تقوی (فرمانده انتظامی استان خراسان رضوی) برای مقابله سریع و قاطعانه با جرایم خاص، گروهی از کارآگاهان دایره مبارزه با سرقتهای مسلحانه به سرپرستی سرهنگ وحید حمیدفر، دامنه تحقیقات را به جاده فرعی خاکی معروف به جاده کورهها کشاندند و به ردزنی دزدان مسلح در اطراف روستای گرجی پرداختند تا این که سرنخهایی از یک تبعه خارجی به دست آمد که از خرید مقادیر زیادی کاتالیزور توسط مالک مجموعه اگزوز فروشی اطلاع داشت و بدین ترتیب وی زیر چتر اطلاعاتی کارآگاهان قرار گرفت. وی با اشاره به شناسایی دیگر سارقان مسلح از طریق فناوریهای نوین و مخابراتی خاطرنشان کرد: بالاخره صبح سیزدهم شهریور یکی از اعضای اصلی باند سرقت مسلحانه به نام «ابوالفضل -خ» در اطراف شهرک رضویه مشهد با شگرد خاص کارآگاهی دستگیر شد و با اعتراف وی یکی دیگر از اعضای باند نیز که «عرفان» نام دارد هنگامی که در خواب صبحگاهی به سر میبرد، درمحاصره کارآگاهان قرار گرفت و به دام افتاد. سرهنگ کارآگاه شفیعزاده ادامه داد: در بازرسی از مخفیگاه دزدان مسلح مبالغ هنگفتی وجه نقد به همراه افشانه فلفل، گوشی تلفن و چاقوی دسته آهنی کشف شد و در ادامه عملیات نیز 3 عضو دیگر باند سرقت مسلحانه به دام افتادند و به مقر انتظامی منتقل شدند. رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی اضافه کرد: بررسیهای تخصصی کارآگاهان بیانگرآن بود که دزدان نقابدار مسلح با برنامهریزی قبلی به انبار بزرگ اگزوز دستبرد زدهاند و هدف آن ها سرقت کاتالیزور و اگزوز برای فروش به مالخران بوده است. در این میان آن ها به سرقتهای دیگری هم اعتراف کردهاند که تحقیقات با دستورهای ویژه قاضی سجادی شهری (بازپرس شعبه ۲۰۴ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) همچنان ادامه دارد. سرهنگ جواد شفیعزاده همچنین به کشف اموال سرقتی از مخفیگاه دزدان مسلح اشاره کرد و گفت:با اعترافات متهمان مشخص شد که آنان بخشی از اموال سرقتی را نیز به مالخران فروختهاند، به همین دلیل گروه عملیاتی کارآگاهان دایره مبارزه با سرقت مسلحانه یکی از مالخران را در بولوار بهمن منطقه خواجه ربیع مشهد دستگیر کردند که در بازرسی از منزل وی مقادیری از کاتالیزورهای سرقتی و تعدادی اگزوز به همراه یک پلاستیک حاوی خاکهای مستعمل کاتالیزور کشف و ضبط شد. مقام انتظامی افزود: با توجه به احتمال وقوع جرایم مسلحانه دیگر توسط اعضای این باند خطرناک بازجوییهای تخصصی از آنان وارد مرحله جدیدی شده است. خراسان : شماره : 21309 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۶ شهريور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-دستگیری نگهبانی که صاحب باغ را کشت
توکلی -نگهبانی که صاحب باغ پسته را با شلیک گلوله اسلحه شکاری به قتل رسانده بود درکمتر از یک هفته به چنگ پلیس افتاد.به گزارش خراسان،فرمانده انتظامی شهرستان زرند در تشریح جزئیات این حادثه بیان کرد:به دنبال وقوع یک فقره قتل به دلیل تنش بین نگهبان و صاحب باغ پسته در سیزدهم شهریور امسال در محدوده روستای یزدان آباد شهرستان زرند موضوع در دستورکار نیروهای پلیس آگاهی قرارگرفت.سرهنگ صمدا... ترابی با اشاره به شناسایی هویت قاتل در همان روزهای نخست وقوع قتل ادامه داد: به رغم تلاش پلیس برای دستگیری متهم، اقدامات پلیسی در همان روزهای اولیه به نتیجه نرسید و مشخص شد متهم از روستا به مقصد نامعلومی گریخته است.این مسئول انتظامی افزود:تلاش ماموران برای دستگیری قاتل همچنان ادامه داشت تا این که سرنخی از حضور متهم در یکی از روستاهای زرند پیدا شد و با انجام کار اطلاعاتی، مخفیگاه این متهم شناسایی و در یک عملیات منسجم و ضربتی پلیس دستگیر شد.فرمانده انتظامی شهرستان زرند با اشاره به کشف سلاح شکاری به کار رفته و مقادیری مهمات در قتل خاطرنشان کرد: متهم در مواجهه با مستندات پلیس به انجام قتل اعتراف و علت و انگیزه قتل را اختلاف شخصی با صاحب باغ ذکر کرد.شایان ذکر است متهم پس از تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی تحویل مرجع قضایی شد. خراسان : شماره : 21304 - ۱۴۰۲ شنبه ۱۸ شهريور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-بخشش قاتل پای چوبه دار
توکلی -جوان محکوم به قصاص پای چوبه دار در اجرای پویش «به حرمت امام حسین (ع) می بخشم» زندگی دوباره یافت.
به گزارش خراسان ،معاون توسعه حل اختلاف استان کرمان بیان کرد: این متهم که در سال ۹۷ به دلیل اختلافات مالی دوست خود را به صورت عمدی به قتل رسانده بود با تقاضای اولیای دم و تایید دیوان عالی کشور محکوم به قصاص شده بود.
مهدی تقی زاده اظهارکرد:با تلاش کارکنان زحمت کش شورای حل اختلاف شعبه۴۰شهرستان کرمان پرونده قتل عمدبا دریافت رضایت اولیای دم منجر به صلح و سازش شد و قاتل پای چوبه دار از مرگ نجات یافت و فرصت زندگی مجدد و اصلاح رفتار خویش را به دست آورد.
این مقام قضایی ادامه داد: با کسب رضایت اولیای دم مقتول و با درخواست شاکی،پرونده به شعبه۴۰شورای حل اختلاف شهرستان کرمان ویژه زندان برای دریافت رضایت وصلح وسازش ارجاع شد
معاون قضایی رئیس کل دادگستری کرمان افزود: کارکنان شورای حل اختلاف شعبه مذکور بعد از حدود 2 سال تلاش و تشکیل جلسات مکرر با اولیای دم و استفاده از صاحب نفوذها ،درنهایت درزمان اجرای حکم موفق به سازش شدندوتوانستند پای چوبه داررضایت اولیای دم را بدون چشمداشت مالی وفقط به حرمت امام حسین (ع) کسب کنند.وی ضمن قدردانی ازخانواده اولیای دم وکارکنان شعبه شورای حل اختلاف شهرستان کرمان ویژه زندان وتمامی کسانی که در این امر خداپسندانه سهیم بوده اند گفت: بخشش از صفات ارزشمند انسانی است ، پیش ازآن که آثاربخشش فرد به دیگری برسد به خودش می رسد. یکی از مواقعی که عفو و بخشش به شکل زیبایی خودنمایی می کند زمانی است که کسی می تواند و قدرت عمل و جبران دارد ولی عفو می کند و می بخشد. خراسان : شماره : 21299 - ۱۴۰۲ شنبه ۱۱ شهريور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-پلیس سد راه محموله ۲۴۰ کیلویی تریاک شد
کرمانی - در عملیات پلیس شهرستان بافت محموله سنگین تریاک از خودروی پژو پارس کشف شد.
فرمانده انتظامی استان کرمان اظهارکرد: نیروهای پلیس مبارزه با مواد مخدر بافت هنگام کنترل خودروهای عبوری محور اصلی این شهرستان به یک دستگاه پژو پارس عبوری مشکوک و این خودرو را جهت بررسی متوقف کردند.
سردارناصر فرشید ادامه داد:در بازرسی از این خودرو۲۴۰ کیلو تریاک کشف و در این خصوص یک متهم که در صدد انتقال این محموله به مرکز کشور بود دستگیر و پس از واکاوی های اطلاعاتی با تشکیل پرونده به مرجع قضایی معرفی شد.
این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: پلیس باتلاش و اقدامات اطلاعاتی دقیق و طولانی مدت در زمینه شناسایی و دستگیری عاملان حمل و توزیع مواد خانمان سوز مخدر بر همکاری مسئولانه مردم، خود مراقبتی و نظارت بر فرزندان تاکید دارد. خراسان : شماره : 21296 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۷ شهريور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-وحشت آفرینی شیاطین صدمتری بازنگ های رسوایی!
اختصاصی خراسان
سید خلیل سجادپور -باند مخوف زورگیری از رانندگان در بزرگراه صد متری مشهد هنگامی متلاشی شد که «زنگ رسوایی» برای تعدادی از طعمههای اعضای این باند به صدا درآمد. به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، سوم مرداد گذشته راننده ۵۳ سالهای که در بزرگراه صد متری مشهد تردد میکرد ناگهان با زن جوانی در حاشیه بزرگراه روبرو شد که گویی به انتظار تاکسی ایستاده است .مرد راننده بیدرنگ پدال ترمز را فشرد و مقابل او توقف کرد. زن با طنازی و عشوهگری خاصی درون خودرو نشست و بلافاصله سر صحبت را با راننده میانسال باز کرد و از هر دری سخن گفت وسپس پیشنهاد شیطانی و رفاقت عاشقانه را مطرح کرد. راننده خودرو که غافلگیر شده بود نگاهی ناباورانه به زن جوان انداخت و تسلیم وسوسه شیطانی شد. در این هنگام مسافر جوان او را به سوی سوئیتی در اطراف صد متری کشاند که برای مدت کوتاهی اجاره کرده بود. دقایقی بعد زن جوان آبمیوهای را به شکار نگون بخت خود تعارف کرد که به مواد بیهوشی آلوده کرده بود. راننده مذکور هم بدون توجه به فرجام این وسوسه شیطانی، آبمیوه را سر کشید اما هنوز مدت زیادی از این ماجرا نگذشته بود که احساس گیجی و خواب آلودگی کرد. در همین اثنا ناگهان دو جوان قلدر و عصبانی وارد سوئیت شدند و مرد راننده را که هنوز سایه روشنهایی از مردان خشن را میدید به شدت زیر مشت و لگد گرفتند و از آنجا گریختند.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: ۲۴ ساعت از این حادثه تلخ گذشته بود که مرد راننده به هوش آمد، وقتی چشمانش را باز کرد در همان خانهای قرار داشت که یک روز قبل به همراه زن جوان به آن جا آمده بود ولی هیچ یک از اموالش نبود، تازه فهمید در چنگ باند زورگیری افتاده است و آن ها حتی گوشی تلفن، مدارک ،انگشتر نفیس و پولهایش را به سرقت بردهاند. دقایقی در افکار خود غرق شد اما نمیتوانست برای این رسوایی تصمیمی بگیرد وحشت زده و نگران به یاد خودرواش افتادو سراسیمه از منزل بیرون آمد اما خوشبختانه زورگیران خودرو را با خود نبرده بودند. مرد راننده نفس راحتی کشید و به طرف منزلش به راه افتاد .خانوادهاش که بسیار نگران و مضطرب بودند با دیدن او غوغایی به راه انداختند و از این که او را سلامت میدیدند خیلی خوشحال بودند، ولی این خوشحالی دوام چندانی نداشت چرا که زنگ رسوایی او در گوشی تلفن همسرش به صدا درآمد. وقتی همسر راننده کلید پاسخ را فشرد رنگ از چهرهاش پرید، باورش نمیشد. بلافاصله اینترنت گوشی را روشن کرد. او شوک زده به تصاویری از شوهرش نگاه میکرد که بسیار زننده و خصوصی بودند. زنگ رسوایی برای مرد راننده به صدا درآمده بود و شیاطین صد متری تصاویری زشت را برای خانواده او فرستاده بودند ولی زنگ رسوایی پایانی نداشت. یکی از زورگیرها از آن سوی خط تهدید کرد که اگر ۴۰ میلیون تومان پرداخت نکنند آن تصاویر را به همراه عکس و فیلمهای زننده دیگر به همه مخاطبین گوشی تلفنش ارسال میکند !مرد راننده که حالا دیگر آبروی خود را در خطر میدید چارهای جز مراجعه به پلیس نیافت .
بنابر گزارش روزنامه خراسان این گونه بود که مرد راننده راهی کلانتری شد و ماجرای «زنگ رسوایی»را مو به مو گزارش داد. با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع و احتمال وقوع جرایم بیشتر توسط اعضای باند مخوف «شیاطین صدمتری» این پرونده با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد نگهبان(رئیس پلیس مشهد)به گروهی از کارآگاهان اداره مبارزه با جرایم خشن سپرده شد تا تحقیقات گستردهای برای شناسایی و دستگیری اعضای این باند آغاز شود. بالاخره پس از گذشت حدود ۱۵ روز از این ماجرای تکان دهنده سرنخهایی از یک زن جوان سابقهدار به دست آمد که احتمال میرفت یکی از شیاطین صد متری باشد. به همین دلیل کارآگاهان مراتب را به قاضی اسماعیل عندلیب( معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) اطلاع دادند و سپس با راهنمایی و دستورات خاص قضایی به ادامه تحقیق پرداختند. آن ها در مدت کوتاهی و باپایشهای اطلاعاتی موفق شدند زن جوان را سوار بر یک دستگاه پراید در حالی شناسایی کنند که به همراه یکی دیگر از اعضای این باند در مسیر بولوار خواجه ربیع در تردد بود .کارآگاهان بیدرنگ خودرو را در خیابان «مهرمادر»متوقف و زن و مرد ۲۴ و ۲۵ ساله را به مقر انتظامی انتقال دادند دو عضو این باند که به مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه اعتیاد دارند در بازجوییهای تخصصی و مواجهه با چند مال باخته دیگر به ۵ فقره زورگیری و اخاذی از رانندگان بزرگراه صد متری اعتراف کردند.در همین حال بررسیهای پلیس نشان داد که زورگیرها از گوشیهای سرقتی طعمههای قبلی خود برای ارسال تصاویر واخاذی از طعمههای جدید خود استفاده میکردند و همچنین مدارک سرقتی را نیز به مالکان سوئیتهای اجارهای میدادند تا سرنخی از خود بر جایی نگذارند اما خالکوبی روی دست یکی از اعضای اصلی باند سرنخ مهمی برای شناسایی آنان شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان بررسیهای بیشتر درباره جرایم احتمالی دیگر اعضای این باند مخوف در حالی ادامه دارد که متهم فراری دیگر این پرونده نیز تحت تعقیب پلیس قرار گرفته است. خراسان : شماره : 21296 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۷ شهريور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-جاسازی بیش از ۳ هزار کیلو سیم برق سرقتی زیر بار ضایعات
توکلی - پلیس انتقال محموله سیم و کابل سرقتی را ناتمام گذاشت.به گزارش خراسان، رئیس پلیس آگاهی استان کرمان تشریح کرد: نیروهای پلیس آگاهی در اجرای کشف چندین فقره سرقت سیم برق با انجام اقدامات اطلاعاتی دقیق از حمل مقدار زیادی سیم برق سرقتی از طریق یک دستگاه کامیون حامل ضایعات باخبر شدند و این کامیون را در یکی از محورهای خروجی مرکز استان کرمان متوقف کردند.سرهنگ حمیدرضا میرحبیبی ادامه داد: ماموران در بازرسی چندین ساعته از زیر بار ضایعات این کامیون حجم زیادی سیم و کابل برق سرقتی به وزن بیش از 3 هزار و۳۰۰ کیلوگرم را کشف کردند . ماموران در این زمینه یک متهم را که درصدد انتقال این اقلام سرقتی در قالب ضایعات به دیگر نقاط کشور بود، دستگیر کردند. این مقام انتظامی با اشاره به تلاش های اخیر ماموران پلیس در حوزه کشف انواع سرقت ها از طریق پایش نامحسوس اقدامات برخی کارگاه های ضایعاتی خاطرنشان کرد: در پی دستگیری این متهم، هویت تعدادی از همدستان وی نیز شناسایی شده و اقدامات بعدی برای دستگیری آن ها در حال انجام است. فرمانده انتظامی شهرستان کرمان نیز افزود: به دنبال افزایش و وقوع موارد متعددی از سرقت سیم و کابل برق در شهرستان و با توجه به این که صنعت برق یکی از زیرساختهای مهم است، طرح های ویژهای با افزایش گشت های محسوس و نامحسوس موتوری و خودرویی در دستور کار قرار گرفت. سرهنگ مهدی پورامینایی تصریح کرد: با اجرای این طرح ها و تدابیر مختلف، سرقت سیم و کابل برق در مرداد نسبت به ماه قبل ۲۱ درصد کاهش یافت و در این مدت ۱۷ سارق به جرم ۱۰۴ فقره سرقت سیم و کابل در حوزه استحفاظی شناسایی و دستگیر شدند. خراسان : شماره : 21295 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۶ شهريور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-غفلتی که زندگی ام را متلاشی کرد
وقتی آن مشاور قلابی در فضای مجازی، جذاب نبودن ظاهر مرا به رخم کشید، دیگر حال خودم را نفهمیدم، انگار غرورم لگدمال شده بود و احساس حقارت میکردم، این بود که بیدرنگ و در پی پیشنهاد آن مرد مکار، تصویری بدون حجاب از خودم سلفی گرفتم و برایش ارسال کردم اما همین غفلت بچگانه بود که ...
به گزارش توکلی خبرنگار روزنامه خراسان، زن ۲۵ ساله که برای رهایی از یک مخمصه وحشتناک به یکی از مراکز مشاوره و مددکاری پلیس کرمان مراجعه کرده بود، با بیان این که غفلتی غم انگیز زندگی ام را به نابودی کشاند! درباره این ماجرای تلخ و تاسف بار به کارشناس اجتماعی گفت: دو سال بیشتر از آغاز زندگی مشترکم با «رضا» نمیگذشت که روزی به خاطر یک موضوع پوچ و بیهوده با هم به مشاجره پرداختیم. در همین هنگام همسرم کلمهای به کار برد که من احساس کردم قصد توهین و تحقیر مرا دارد. آن قدر دختر احساساتی و زودرنجی بودم که این موضوع را جدی گرفتم و از آن روز به بعد قهر و آشتیهای ما شروع شد و من از این کلمه به عنوان اهرمی برای ابراز ناراحتیهایم استفاده میکردم. اما حقیقت ماجرا این بود که هنوز یاد نگرفته بودم در برابر ناملایمات و تلخکامیهای روزگار و تنگناهای زندگی مشترک مقاومت کنم و درکنار همسرم قرار بگیرم تا با یکدیگر بر مشکلات تکراری و روزمره فائق بیاییم. خلاصه، این اختلافات جزئی که در هر زندگی مشترکی وجود دارد برای من معمایی پیچیده بود که نمیتوانستم به راحتی آن را حل کنم! به همین دلیل هم مدام و بر سر هر موضوعی حتی تاخیر چند ساعته همسرم یا خرید مایحتاج زندگی به جدل و درگیری لفظی ادامه میدادم تا این که حدود یک سال قبل زمانی که در فضاهای مجازی جست وجو میکردم ناگهان به صفحهای رسیدم که در آن افرادی شبیه من مشکلات روزمره خود را با یکدیگر به اشتراک میگذاشتند و مردی هم به عنوان مشاور و کارشناس مسائل خانوادگی و زناشویی به سوالات آن ها پاسخ میداد. برای دقایقی به مطالعه مشکلات مطرح شده و راهکارهایی پرداختم که در این گروه اجتماعی به کاربران ارائه میشد. خیلی از دختران و زنان جوان بیپرده از مسائل و تلخکامیهای زندگی مشترکشان سخن میگفتند. من هم که بسیاری از درددلها و نگرانیها را شبیه زندگی خودم میدیدم، در یک لحظه تصمیم گرفتم مشکلاتم را برای آن مشاور بازگو کنم شاید راهکاری برای رهایی از وضعیت به من هم ارائه بدهد. ناخواسته دستم روی صفحه کلید گوشی تلفن لغزید و با متن کوتاهی ماجرای اختلاف خانوادگی ام با «رضا» را برای «ادمین» نوشتم! چند ساعت بعد بود که پیامی از سوی مدعی مشاورههای خانوادگی برایم ارسال شد و از من خواست تا جزئیات بیشتری بنویسم. با آغاز این گفت وگوی مجازی، چندین ساعت به صورت پیامکی سیر تا پیاز مشکلاتم را برایش نوشتم و او نیزمدام سوالات دیگری مطرح میکرد و سپس راهکارهایی برای بهبود روابط عاطفی و اخلاقی بین من و همسرم ارائه میداد. بعد از گذشت حدود یک هفته از این ارتباطهای مجازی در نهایت به من گفت: شاید شما جذابیت ظاهری ندارید و همسر شما از این موضوع رنج میبرد! این جمله او در حالی همچون پتکی سنگین بر سرم فرود آمد که از من خواست تصویری از خودم را برایش ارسال کنم. من هم که احساس میکردم با این جمله خیلی تحقیر شده ام، بیدرنگ تصویری بدون حجاب و به صورت سلفی گرفتم و برای او فرستادم اما دیگر پاسخی نداد! خیلی نگران شدم و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفت با خودم میاندیشیدم شاید او راست میگوید. چند بار دیگر پیام دادم که چرا پاسخم را نمیدهی؟ در همین هنگام بدون تعارف برایم نوشت: «من محو زیبایی تصویر زنی شدم که هر کسی آرزویش را دارد! ولی همسر شما ناسپاس است!» با این جمله انگار قند در دلم آب شد و حس غرورآمیزی وجودم را لرزاند! این بود که تا به خود آمدم یک ماه از ارسال پیامهایی میگذشت که دیگر هیچ ارتباطی به مشکلات خانوادگی من نداشت. در این مدت با چرب زبانی و تعریف و تمجیدهای او تصاویر بیشتری از خودم به همراه جملاتی محبت آمیز برایش میفرستادم تا این که حدود 2 ماه قبل پیامی تهدیدآمیز برایم ارسال کرد که آیدی صفحه تلگرام همسرم را دارد و اگر مبلغ هنگفتی پرداخت نکنم آن تصاویر و پیامها را برای او ارسال میکند! این در حالی بود که نخواستم بیشتر از این فریب آن شیاد حیله گر را بخورم و پولی هم به او ندادم. مشاور قلابی هم تهدیدش را عملی کرد و همه تصاویر زشت و زننده را برای همسرم فرستاد به طوری که زندگی مرا به نابودی کشاند و حالا با این رسوایی بزرگ همه اطرافیانم به چشم زنی هرزه و فاسد به من مینگرند و ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به حساسیت موضوع، بررسیهای کارشناسی و قانونی این پرونده بلافاصله در دستور کار نیروهای انتظامی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری معاونت اجتماعی پلیس کرمان . خراسان : شماره : 21293 - ۱۴۰۲ شنبه ۴ شهريور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-تصادف هولناک گوشی قاپ بعد از سرقت
سجادپور- جوان موتورسواری که گوشی کودکان و نوجوانان را با شگردی خاص می ربود، هنگام تعقیب شهروندان با یک دستگاه خودروی عبوری تصادف کرد و راهی بیمارستان شد.به گزارش روزنامه خراسان، این حادثه چند روز قبل در شهرک شهید رجایی مشهد هنگامی رخ داد که جوان موتورسواری به بهانه تماس تلفنی ضروری، گوشی کودک 11 ساله ای را از وی گرفت و بلافاصله متواری شد. همزمان با فریادهای این پسربچه، تعدادی از شهروندان در حالی به طرف موتورسوار گوشی قاپ دویدند که او در خلاف جهت حرکت خودروها، گاز موتورسیکلت را فشرد و با سرعت وحشتناکی به طرف بولوار شهید مفتح شرقی گریخت. در همین حال بود که ناگهان پراید سفیدرنگی را مقابل خود دید که در مسیر خود حرکت می کرد ولی دزد گوشی نتوانست موتورسیکلت را کنترل کند و با شدت با پراید تصادف کرد. بنابر گزارش روزنامه خراسان گوشی قاپ مذکور که دچار شکستگی اندام شده بود در محاصره شهروندان قرار گرفت و طولی نکشید که با تماس آن ها ، نیروهای امدادی و پلیسی نیز از راه رسیدند و سارق گوشی را به بیمارستان انتقال دادند. بررسی های بیشتر پلیس در این باره ادامه دارد. خراسان : شماره : 21290 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۳۱ مرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-زورگیری با تبرزین!
سجادپور – دزدی که با چاقوی ضامن دار و تبرزین از شهروندان زورگیری می کرد، اعضای باند خود را به پلیس لو داد و به 5 فقره سرقت گوشی تلفن اعتراف کرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چند روز قبل دزد موتورسواری که در خیابان شیخ صدوق مشهد در کمین طعمه ای برای سرقت بود، ناگهان به طرف مردی هجوم برد و پس از قاپیدن گوشی وی متواری شد. در این هنگام شهروندان با مشاهده این صحنه، بلافاصله به تعقیب دزد موتورسوار پرداختند و حدود 200 متر بعد او را به محاصره درآوردند و نگذاشتند به فرار خود ادامه دهد. در همین حال نیروهای گشت کلانتری رسالت مشهد که مشغول انجام وظیفه در حوزه استحفاظی بودند، خود را به محل دستگیری سارق موتورسوار رساندند و در حالی حلقه های قانون را بر دستان وی گره زدند که در بازرسی بدنی از این سارق 22 ساله، تبرزین، چاقوی ضامن دار و پنجه بوکس به همراه گوشی سرقتی کشف شد. گزارش روزنامه خراسان حاکی است، با انتقال این متهم خشن به مقر انتظامی، بازجویی های فنی از وی در دایره تجسس آغاز شد. وی که هنگام ارتکاب جرم دستگیر شده بود، دیگر چاره ای جز بیان حقیقت زورگیری های خود نداشت و به همین دلیل به زورگیری از شهروندان با تبرزین و چاقوی ضامن دار اعتراف کرد و گفت: خرداد گذشته خدمت سربازی ام به پایان رسید و سپس به همراه دوستانم زورگیری و سرقت گوشی را شروع کردیم. وی در حالی که دیگر اعضای مرتبط با زورگیری ها را به نیروهای انتظامی لو می داد، افزود: من و یکی از دوستانم سوار بر موتورسیکلت گوشی مردم را می قاپیدیم و اگر کسی مقاومت می کرد با تهدید تبرزین رو به رو می شد. بنابر گزارش روزنامه خراسان، تحقیقات ویژه ماموران تجسس با دستورات سرگرد لطفی (رئیس کلانتری رسالت مشهد) برای کشف سرقت های دیگر این زورگیر معتاد و سابقه دار با هماهنگی های قضایی ادامه دارد. خراسان : شماره : 21286 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۶ مرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-«دزد خودرو» از مالخر گوشی سرقتی خرید!
سجادپور- سارق پراید که در عملیات تعقیب و گریز پلیس مشهد به دام افتاد، در بازجویی ها اعتراف کرد که گوشی تلفن همراهش را از مالخران اموال سرقتی خریده است.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماموران کلانتری رسالت مشهد که در راستای اجرای طرح امنیت محله محور، به گشت زنی در حوزه استحفاظی خود ادامه می دادند، ناگهان با پرایدی در خیابان فتاح روبه رو شدند که راننده آن با مشاهده پلیس، پدال گاز را فشرد و با سرعت زیادی از برابر دیدگان نیروهای انتظامی فرار کرد.
نیروهای گشت کلانتری نیز بلافاصله پلاک خودرو را از مرکز فرماندهی استعلام کردند که مشخص شد پراید مشکی رنگ، سرقتی است، بنابراین نیروهای گشت نامحسوس به تعقیب خودرو پرداختند و پس از مدتی تعقیب و گریز سرانجام، راننده را در خیابان محراب مجبور به توقف کردند، اما راننده با رها کردن خودرو قصد داشت پیاده از چنگ نیروهای انتظامی بگریزد که در نهایت با چند فن دفاع شخصی زمین گیر و به کلانتری هدایت شد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است در بازرسی بدنی از متهم نیز یک دستگاه گوشی تلفن همراه به دست آمد که بررسی ها نشان داد گوشی مذکور نیز سرقتی است. سارق جوان که 3 فقره سابقه کیفری دارد، ضمن اعتراف به سرقت خودروی پراید از پنجراه مشهد به افسران دایره تجسس کلانتری رسالت گفت: زمان زیادی نیست که از زندان آزاد و تاکنون 3 بار به جرم سرقت راهی زندان شده ام، اما باز هم به دلیل اعتیاد به مواد مخدر صنعتی شیشه به سرقت ادامه دادم.
وی درباره گوشی سرقتی کشف شده نیز گفت: من سارق خودرو هستم، این گوشی را نیز یکی از مالخران گوشی های سرقتی به من فروخت و من آن را سرقت نکرده ام...
بنابر گزارش روزنامه خراسان، با توجه به احتمال انجام سرقت های دیگر توسط این سارق حرفه ای، تلاش نیروهای تجسس برای ریشه یابی اقدامات مجرمانه دیگر وی با صدور دستورهای ویژه از سوی سرگرد لطفی (رئیس کلانتری رسالت) آغاز شده است. خراسان : شماره : 21282 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۲ مرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-ماجرای دستبرد اسیدی به گاوصندوق هتل!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- جوان 25 ساله ای که به گاوصندوق یکی از هتل آپارتمان های مشهد دستبرد زده بود، درحالی به چنگ پلیس افتاد که برای دیدار با دختری جوان به سر قرار رفت.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، حدود یک ماه قبل، مالک یکی از هتل آپارتمان های مشهد شکایتی را در یکی از مراکز انتظامی ثبت کرد که محتوای آن نشان می داد، متصدی پذیرش، با شگردی عجیب به گاوصندوق مهمان پذیر دستبرد زده و با سرقت چند صد میلیون تومان ارز، طلا و اشیای قیمتی متواری شده است. در پی دریافت این گزارش، نیروهای انتظامی تحقیقات گسترده ای را برای شناسایی مخفیگاه متهم فراری، در حالی آغاز کردند که بررسی های مقدماتی مشخص کرد، جوان 25 ساله ای که از حدود 5 ماه قبل مشغول کار شده بود، در سپیده دم به گاوصندوق دستبرد زده و به سوی استان هرمزگان گریخته است.
در همین حال، ردیابی های تخصصی به گروهی از افسران کارآزموده پلیس آگاهی منطقه ثامن الحجج (ع) سپرده و به این ترتیب بررسی های میدانی و کنکاش های پلیسی وارد مرحله جدیدی شد. کارآگاهان پس از بازبینی دوربین های مداربسته متوجه شدند که جوان 18 ساله ای نیز همان شب وارد بخش پذیرش شده است و نقشی در ارتکاب جرم دارد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است این گونه بود که رصدهای اطلاعاتی با استفاده از فناوری های نوین آغاز شد و دامنه تحقیقات به مرکز استان هرمزگان کشید. بررسی های بیشتر بیانگر آن بود که جوان 25 ساله مدتی قبل و در جست وجوی کار به مشهد آمده و در هتل آپارتمان مذکور به امور خدماتی و نظافتی مشغول شده ،اما در زمان کوتاهی اعتماد مالک مهمان پذیر را جلب کرده و در سمت یکی از متصدیان پذیرش مسافر به کار خود ادامه داده است.او که حالا به فرد مورد اعتمادی تبدیل شده بود، گاهی شاهد طلا و ارزهایی بود که مالک هتل آپارتمان در گاوصندوق می گذاشت. طولی نکشید که وسوسه های شیطانی به سراغ کارگر جوان آمد و طمع ثروت مانند خوره به جانش افتاد. این گونه بود که نقشه دستبرد به گاوصندوق را طراحی کرد و با حیله گری خاصی خواهرزاده اش را نیز به بهانه کمک در جذب مسافر به مهمان پذیر کشاند. او از ابتدای شب و به گونه ای که جلب توجه نکند به سمت گاوصندوق می رفت و مقداری «اسید» با شیوه ای خاص درون قفل های گاوصندوق می ریخت تا بتواند با شگرد خاصی در آن را باز کند. حدود سپیده دم روز بعد بود که ترفندهای سرقت به نتیجه رسید و او با تخریب رمز و قفل گاوصندوق، همه سکه های طلا، دلار، دینار و دیگر اشیای گران قیمت را درون ساک ریخت و با رها کردن محل کارش به سمت بندرعباس گریخت.
صبح روز بعد مالک هتل وقتی در جریان دستبرد قرار گرفت که دیگر اثری از متصدی 25 ساله پذیرش نبود!
بنابر گزارش روزنامه خراسان، ادامه اقدامات کارآگاهان پایگاه آگاهی ثامن الحجج (ع) که با ردزنی های اطلاعاتی همراه بود، به سرنخ هایی از دختری جوان رسید که نشان می داد با جوان 25 ساله فراری، ارتباط دارد و به صورت تلفنی با وی تماس می گیرد. این درحالی بود که متهم مذکور شماره تلفن های قبلی خود را از دسترس خارج کرده بود و به تماس ها پاسخ نمی داد. این ماجرا که با دستورهای خاص قاضی «صالح» (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) پیگیری می شد به شماره تلفن دیگری رسید که متهم از آن خط برای ارتباط با دختر یاد شده استفاده می کرد.
بنابراین کارآگاهان به طور نامحسوس وارد عمل شدند و دوست خیابانی وی را زیر چتر اطلاعاتی گرفتند تا این که چند روز قبل متهم 25 ساله برای دیدار با دختر مذکور قرار ملاقات گذاشت و شبانه عازم مشهد شد. او وقتی به محل قرار با دختر رسید، ناگهان کارآگاهان پلیس را دید که در اطرافش حلقه زده بودند. دقایقی بعد با انتقال وی به مقر انتظامی، بازجویی های تخصصی زیر نظر سرهنگ تاج بخش (رئیس پلیس پایگاه آگاهی ثامن الحجج (ع)) آغاز شد و این متهم به سرقت از گاوصندوق به شیوه «اسیدی» اعتراف کرد. بررسی های بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21282 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۲ مرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-ماجرای دختر سنگین وزن!
مرا به اشتباه دستگیر کرده اید! من همدست سارقان نیستم و این اتهام را هم قبول ندارم، من فقط در انتخاب دوست دچار اشتباه شدم و دختری بی پناه و بی جا و مکان را به خانه ام راه دادم وگرنه ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 30 ساله ای است که با کشف لوازم سرقتی از منزلش به همراه دختر و پسر سارقی دستگیر شده بود که به لوازم و قطعات خودروهای پارک شده دستبرد می زدند. این دختر مجرد که مدعی بود پلیس او را به اشتباه دستگیر کرده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: درست 14 سال قبل بود که متاسفانه مسیر زندگی من با طلاق پدر و مادرم تغییر کرد چرا که جدایی آن ها بر سرنوشت و آینده من تاثیر بدی گذاشت و من هم مانند بسیاری از کودکان و نوجوانانی که زندگی آن ها با طلاق پدر و مادرشان به تباهی کشیده می شود، به سوی جاده نابودی حرکت کردم. در این میان خانواده پدرم، خواهر کوچکم را در حالی به بهزیستی سپردند که فقط 6 بهار از عمرش گذشته بود و هنوز چیزی از زندگی و طلاق نمی فهمید اما ای کاش مرا هم به یکی از مراکز بهزیستی می سپردند چرا که خواهرم در بهزیستی تحصیل کرد و در آخرین سالی که در این مکان بود در رشته پزشکی قبول شد و سرنوشت او به زیبایی ها گره خورد اما من و برادرم در خوابگاه ها و منازل اقوام سرگردان شدیم. برای خودم کار می کردم تا حداقل مخارج زندگی را تامین کنم. برادرم نیز کمی بزرگ تر که شد در یک اغذیه فروشی کاری برای خودش دست و پا کرد که صاحبکارش اجازه داد در همان مغازه بخوابد و بدین ترتیب سرنوشت من و برادرم نیز از یکدیگر جدا شد. هنوز 16 سال بیشتر نداشتم که فریب چرب زبانی های پسری را خوردم. او مدعی بود قصد ازدواج با مرا دارد و من هم که به حرف هایش دل بسته بودم با او ارتباط برقرار کردم به امید این که روزی با یکدیگر ازدواج کنیم و من از این شرایط زندگی رهایی یابم اما او در همان سن و سال از من سوء استفاده کرد و بعد از آن به دلیل ترس از آبروریزی مدام وعده می داد که خانواده اش را به خواستگاری ام می فرستد و هر بار از من مهلت می گرفت تا در زمان بهتری موضوع را با خانواده اش در میان بگذارد. این مهلت ها 5 سال طول کشید ولی او هیچ گاه به وعده های حیله گرانه اش عمل نکرد و بعد از این مدت هم مرا رها کرد و به دنبال زندگی خودش رفت. من هم که این گونه فریب خورده بودم، دیگر هیچ وقت به هیچ پسری دل نباختم و قید ازدواج را زدم چرا که این سوء استفاده ناجوانمردانه تاثیر بدی بر روح وروانم گذاشت. خلاصه بعد از این ماجرا فقط در خیابان ها و خوابگاه ها بودم و سرکار می رفتم تا این که بالاخره با پس اندازهایم خانه ای را اجاره کردم. از سوی دیگر به خاطر این که دختری سنگین وزن بودم و 120 کیلوگرم وزن داشتم، توان نگهداری از زنان سالمند سنگین وزن را در خودم می دیدم. به همین دلیل اکنون مدت زیادی است که از سالمندان سنگین وزن مراقبت و نگهداری می کنم اما در همین روزها با دختری بی خانمان دوست شدم که جا و مکانی برای زندگی نداشت. من هم که شرایط سخت او را درک می کردم و این بلا بر سر خودم آمده بود او را به منزلم بردم تا در کنار من زندگی کند ولی از چند ماه قبل با پسری دوست شد که مدعی بود قصد ازدواج با یکدیگر را دارند.من هم کاری به کارشان نداشتم و نمی دانستم که هر دوی آن ها سارق هستند و با هم کار می کنند اما لحظه ای که پلیس وارد خانه ام شد تازه فهمیدم که آن دختر و پسر جوان مرا به عنوان همدست خود معرفی کرده اند! این موضوع درحالی به کلاف پیچیده ای تبدیل شد که یک دستگاه ضبط و پخش و آینه بغل خودرو از منزلم کشف شد و مرا هم به کلانتری قاسم آباد انتقال دادند در حالی که من دزد نیستم و با نگهداری از سالمندان سنگین وزن مخارج زندگی ام را تامین می کنم...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در پی اظهارات این دختر 30 ساله، نیروهای کارآزموده تجسس با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) به ریشه یابی این ماجرا پرداختند و تحقیقات گسترده را در حالی برای بررسی ادعاهای دختر جوان آغاز کردند که همدستان وی بر سارق بودن او تاکید داشتند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21280 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۹ مرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-گوشی قاپی 12 ساعت بعد از آزادی از زندان!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- دو سارق موتورسوار که در عملیات تعقیب و گریز پلیس با یک دستگاه پراید تصادف کرده بودند، در حالی به گوشی قاپی در ایستگاه اتوبوس اعتراف کردند که یکی از متهمان 12 ساعت قبل از دستگیری از زندان مرکزی مشهد آزاد شده بود.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 7:20 هشتم مرداد، نیروهای گشت نامحسوس کلانتری رسالت مشغول انجام وظیفه در تقاطع خیابان مجلسی غربی و مسلم جنوبی بودند که ناگهان دو جوان موتورسوار وارد ایستگاه اتوبوس شدند و گوشی تلفن همراه زن جوانی را قاپیدند که مشغول گفت وگوی تلفنی بود. نیروهای انتظامی با مشاهده این صحنه سرقت که مقابل دیدگان آن ها رخ داد، بیدرنگ به تعقیب موتورسواران پرداختند و به آن ها «فرمان ایست» دادند، اما راکب موتورسیکلت با ویراژهای ترسناک به کوچه و خیابان های اطراف گریخت تا این که بالاخره با یک دستگاه پراید تصادف کرد.دو جوان سارق که دچار جراحت های سطحی شده بودند، در محاصره نیروهای گشت قرار گرفتند و بدین ترتیب حلقه های قانون بر دستان آنان گره خورد.گزارش روزنامه خراسان حاکی است، دو متهم مذکور در حالی به مقر انتظامی منتقل شدند که عوامل انتظامی با امدادگران اورژانس تماس گرفتند ولی دو جوان مذکور به دلیل سطحی بودن جراحات نیازی به درمان ندیدند و از انتقال به بیمارستان خودداری کردند. از سوی دیگر با توجه به افزایش گوشی قاپی ها در مشهد و نگرانی های شهروندان از جولان موتورسواران گوشی قاپ، دو جوان سارق به دایره تجسس کلانتری رسالت هدایت شدند و تحت بازجویی های تخصصی قرار گرفتند. «حسین – ر» (راکب 30 ساله) و «مهدی – پ» (ترک نشین 21 ساله) که هنگام ارتکاب جرم دستگیر شده بودند، ضمن اعتراف صریح به سرقت گوشی زن جوان، با شکایت راننده پراید نیز روبه رو شدند که خسارات مالی به خودروی وی وارد کرده بودند.
یکی از دزدان مذکور در بازجویی ها گفت: درست یک سال قبل به جرم گوشی قاپی دستگیر و روانه زندان شدم. آن زمان به همراه یکی از دوستانم روزی 4 دستگاه گوشی تلفن همراه سرقت می کردیم تا این که بالاخره در چنگ قانون گرفتار شدیم و من به مدت یک سال در زندان بودم. عصر هفتم مرداد بود که بالاخره نامه آزادی ام را گرفتم و از زندان مرکزی مشهد بیرون آمدم ولی صبح زود درحالی که هنوز بیشتر از 12 ساعت از آزادیام نمیگذشت، دوستم به سراغم آمد و پیشنهاد گوشی قاپی داد که من هم قبول کردم اما در اولین سرقت به دام نیروهای کلانتری رسالت افتادیم و دستگیر شدیم.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، دو متهم در حالی با دستور سرگرد لطفی (رئیس کلانتری رسالت) به مراجع قضایی معرفی شدند که بررسی های تخصصی پلیس برای ریشه یابی سرقت های احتمالی دیگر آنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21277 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۶ مرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-سارقان کابلهای برق به ۸۴ فقره سرقت اعتراف کردند
کرمانی - در عملیات گشت نیروهای پلیس کرمان ۱۹ سارق سابقه دار سیم و کابل برق دستگیرشدند.به گزارش خراسان فرمانده انتظامی شهرستان کرمان بیان کرد: به دنبال افزایش سرقت سیم و کابل برق در برخی نقاط شهر کرمان و وقوع خاموشیهای زیانبار برای عموم مردم و واحدهای صنفی و تجاری، موضوع با جدیت در دستور کار پلیس قرار گرفت. سرهنگ مهدی پورامینایی ادامه داد: در این زمینه ماموران با گشت زنی مضاعف و نامحسوس در محدوده مناطق وقوع سرقت و تجسسهای بعدی ۱۹ سارق را دستگیر و در مجموع ۸۴ فقره سرقت سیم و کابل برق را کشف کردند. این مسئول انتظامی با اشاره به اجرای طرح ویژه مقابله با سرقت سیم و کابل برق در سراسر شهرستان کرمان اظهار کرد: متهمان پس از بازجویی و واکاوی روشهای سرقت سیمهای انتقال نیرو با تشکیل پرونده به مراجع قضایی تحویل شدند. خراسان : شماره : 21274 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۰ مرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-کلاهبرداری ۱۰۰ میلیارد تومانی با جعل سند
رئیس پلیس امنیت اقتصادی تهران از فروش مال غیر و کلاهبرداری با جعل سند مالکیت یک قطعه زمین به ارزش ۱۰۰۰ میلیارد ریال خبر داد.
به گزارش جام جم آنلاین، سرهنگ هدایت بهرامی، رئیس پلیس امنیت اقتصادی تهران، گفت: با رصدهای اطلاعاتی مشخص شد که فردی با همکاری همدستانش ضمن شناسایی اراضی مربوط به دولت در بافت شهری، با جعل سند مالکیت قصد دارد یک قطعه زمین در محدوده حسن آباد محله شمیران تهران را به فردی به قیمت بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان بفروشد.
وی با اشاره به این که در بررسی کارآگاهان مشخص شد که مدارک فروشنده جعلی است و دستگاههای اجرایی این قطعه زمین را به این فرد یا افراد دیگری واگذار نکرده اند، افزود: در رصدهای اطلاعاتی مخفیگاه متهم در محدوده شهرک گلستان تهران شناسایی و متهم دستگیر شد. خراسان : شماره : 21273 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۹ مرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-طعمه ای در چنگ رمال!
بارها شنیده بودم که رمال ها، موجوداتی حیله گر و شیاد هستند که برای «پول» زندگی های زیادی را نابود کرده اند اما نمی دانم چرا وقتی نوبت به خودم رسید،فکر کردم حتما این رمال با دیگران فرق دارد! من برای حل مشکلات اندک خانوادگی ام نزد او رفتم ولی فقط در چند ساعت زندگی ام تباه شد و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 31 ساله ای که با شکایت خواهر شوهرش و به اتهام سرقت به مقر انتظامی هدایت شده بود، اشک ریزان از ماجرای تکان دهنده ای پرده برداشت که روزگارش را به تباهی کشانده بود. این زن جوان درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: زندگی خوبی داشتم، 5 سال قبل وقتی پسرم به دنیا آمد دیگر هیچ کمبودی را احساس نمی کردم به طوری که با هر لبخند فرزندم جانی دوباره می گرفتم و آن قدر بر چهره زیبایش بوسه می زدم که خودم خسته می شدم اما من هم مانند بسیاری از خانواده ها، برخی اوقات با همسرم به مشاجره می پرداختم. آرام آرام همین جر و بحث های جزئی به موضوع اساسی و مشکلات حاد خانوادگی تبدیل شد، دوست نداشتم کسی به خواسته هایم بی توجهی کند ولی ناسازگاری ها و مشاجره های ما هر روز شدت می گرفت تا این که روزی ماجرای مشکلات خانوادگی ام را برای یکی از دوستان نزدیکم بازگو کردم اما ای کاش زبانم در دهان نمی چرخید و اسرار زندگی خصوصی ام را به درد دل نمی نشستم. آن روز وقتی سیر تا پیاز مشکلاتم را برای «فریده» گفتم، او مرا به یک «رمال» معرفی کرد که «نسخه هایش دشمنان را به یکدیگر پیوند می دهد!» او که مدعی بود رمال 60 ساله تاکنون گره مشکلات خانوادگی بسیاری را با وردهای شفابخش گشوده است، پیشنهاد کرد که به آن مرد «رمال» شک نکنم و مشکلاتم را برایش بازگو کنم. این بود که راهی خانه آن مرد حیله گر شدم. زن جوان که دیگر اشک هایش پهنای صورتش را پوشانده بود، با بغضی ترکیده و در میان گریه ادامه داد: آن روز پول زیادی به مرد رمال دادم و او هم با بیان این که وردها و نوشته هایش تضمینی است پای درد دل هایم نشست و بعد هم گفت: بقیه اش را خودم فهمیدم! سپس از من خواست یک جلسه دیگر هم نزد او بروم! از سوی دیگر نه تنها هیچ گرهی از مشکلات زندگی من باز نشد بلکه رفتارها و مشاجره های من با همسرم شدیدتر شد به همین دلیل چند روز بعد، پسر 3 ساله ام را نزد دوستم گذاشتم و این بار خودم به تنهایی عازم منزل آن مرد شیاد شدم که ای کاش پایم می شکست و قدم در آن «جهنم تباهی» نمی گذاشتم. خلاصه زمانی به خود آمدم که پسرم را رها کرده و از شوهرم طلاق گرفته بودم. عزیزترین موجود زندگی ام را در 3 سالگی اش به فراموشی سپردم و به عقد موقت مرد 60 ساله رمال درآمدم! زندگی شیرینم را از دست دادم و از دو سال قبل همراه و همدم رمال شدم. همه این اتفاقات در مدت کوتاهی رخ داد و من به دره نابودی سقوط کردم. اکنون نیز حدود 3 ماه است که از خانه آن مرد شیاد فرار کرده ام که زنان و دختران جوان را فریب می داد و زندگی آن ها را نیز مانند من به تباهی می کشاند. بعد از فرار به خانه مادرم رفتم چرا که دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم و دچار بیماری های روحی و روانی شده بودم. وقتی می دیدم بسیاری از زنان فریب حیله گری و چرب زبانی های مرد 60 ساله را می خورند و به خاطر سن و چهره ظاهری اش به او اعتماد می کنند، رنج می کشیدم چرا که می دانستم آن ها از درون این موجود کثیف اطلاعی ندارند و او نیز به راحتی از اعتماد آن ها سوء استفاده می کند به طوری که زندگی های زیادی را نابود کرده است و طعمه هایش به خاطر ترس از رسوایی و آبروریزی شکایت نمی کنند چرا که پای خودشان در میان است و چاره ای جز سکوت ندارند!
با این حال، از روزی که به خانه مادرم رفتم و باطن پلید رمالی های او را فاش کردم، خواهرش را فرستاد تا از من به اتهام سرقت اموالش شکایت کند. «سپیده» هم حکم جلب مرا گرفت و بدین ترتیب نیروهای انتظامی به سراغم آمدند و ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به اهمیت موضوع و ادعاهای زن جوان، بی درنگ گروه کارآزموده ای از افسران دایره اطلاعات و امنیت عمومی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری آبکوه مشهد) وارد عمل شدند و تحقیقات نامحسوس خود را با هماهنگی های قضایی برای دستگیری مرد رمال آغاز کردند.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21272 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۸ مرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد
