
درامتداد تاریکی-مهریه ام را بخشیدم اما ...
بعد از مرگ شوهرم به ناچار با یکی دیگر از هموطنانم ازدواج کردم که در مشهد اقامت داشت، اما طولی نکشید که بهانه گیری ها شروع شد و من به پیشنهاد شوهرم مهریه ام را بخشیدم تا فرزندانش تصور نکنند که من به خاطر ثروت و دارایی هایش با او ازدواج کرده ام ،ولی متاسفانه ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 53 ساله که برای شکایت از همسرش به کلانتری طبرسی شمالی مشهد آمده بود با بیان این مطلب به مشاور و مددکار اجتماعی این مرکز انتظامی گفت: من در شهر هرات افغانستان به دنیا آمدم اما هنوز 5 سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم به مشهد مهاجرت کردند ولی من هیچ گاه درس نخواندم و بی سواد ماندم. پدرم که در افغانستان کارگاه خیاطی داشت به همین شغل در مشهد نیز ادامه داد و بدین ترتیب همه اعضای خانواده در کارگاه پدرم مشغول کار شدیم ،خلاصه هنوز 13 سال بیشتر نداشتم که با «شاه غلام» ازدواج کردم. او مردی مهربان و خوش قلب بود و من که صاحب 3 فرزند شده بودم روزگار شیرینی را سپری می کردم اما گویی چرخ گردون با من یار نبود و این روزهای خوش دوام زیادی نداشت. یک روز در آشپزخانه مشغول پختن غذا برای ناهار خانواده بودم که یکی از بستگانم خبر تصادف شوهرم را داد. هراسان و نگران خودم را به بیمارستان رساندم ولی او در همان لحظات اولیه تصادف جان خود را از دست داده بود. با پس اندازها و فروش طلاهایم، مجلس عزاداری آبرومندانه ای برای همسرم برگزار کردم و سپس با 3 فرزند قد و نیم قد که بزرگ ترین آن ها 6 ساله بود، تنها ماندم. همه دنبال کار و زندگی خودشان رفتند و دیگر کسی سراغی از من نگرفت. به ناچار برای تامین هزینه ها و مخارج زندگی، به کارگری در خانه های مردم روی آوردم و بالاخره با هر بدبختی و سختی فرزندانم را بزرگ کردم.
پسرم در همان سن جوانی راهی آلمان شد و در آن جا اقامت گرفت و دخترانم نیز در مشهد ازدواج کردند و به دنبال سرنوشت خودشان رفتند. سال ها تنها بودم و برای خوشبختی و سعادت فرزندانم تلاش کردم. آن ها هم سعی می کردند تا از من مراقبت کنند ،ولی بعد از گذشت سال ها از مرگ شوهرم، اکنون احساس تنهایی بیشتری می کردم ،به همین دلیل یکی از بستگانم پیشنهاد ازدواج با «صالح» را مطرح کرد و من هم برای رهایی از این وضعیت، تصمیم به ازدواج گرفتم.«صالح» همسرش را چند سال قبل به دلیل بیماری سرطان از دست داده بود و فرزندانش نیز ازدواج کرده بودند.
خلاصه بعد از چند جلسه آشنایی به عقد موقت «صالح» درآمدم و با برگزاری یک مراسم ساده به خانه او رفتم. قرار بود هفته ای یک بار فرزندان صالح و هفته دیگر فرزندان من به منزل ما بیایند ولی زمانی که نوبت فرزندان من می شد، «صالح» با غرغر و نیش و کنایه، آن ها را ناراحت می کرد. بداخلاقی های شوهرم موجب شد تا فرزندانم دیگر به خانه من نیایند! ولی بدرفتاری های همسرم پایانی نداشت ،او مدعی بود من همه پول ها و مخارج زندگی را به فرزندانم می دهم و با این بهانه دیگر به من پولی نمی داد. چند ماه بعد بهانه دیگری گرفت و گفت فرزندانش به خاطر رفتارها و ولخرجی های من ناراحت هستند. او در گوشم زمزمه می کرد که برای راحتی خیال آن ها، مهریه ام را ببخشم! من هم برای آن که تصور نکنند برای مال و ثروت ازدواج کرده ام، به محضر رفتم و همه حق و حقوقم را به طور رسمی به همسرم بخشیدم اما از آن روز به بعد بدرفتاری های «صالح» شدت گرفت، حالا دیگر با هر بهانه ای مرا کتک می زد و فرزندانش نیز تهمت های ناروا به من می زدند و به من توهین می کردند. آن ها می گفتند من انتظار مرگ پدر آن ها را می کشم تا از ارثیه ام استفاده کنم! به همین دلیل هم «صالح» همه اموال و املاک خود را به نام فرزندانش سند زد و مرا در تنگنای مشکلات مالی تنها گذاشت...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرهنگ قاسم همت آبادی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی مشکل خانوادگی این زن میان سال، به مشاوران و کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21269 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۳ مرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-انتقام حسادت آمیز!
بعد از آن که دختر خاله ام از شوهرش طلاق گرفت، من سعی کردم پناهگاه او و فرزند خردسالش باشم اما هیچ گاه تصور نمی کردم او به خاطر حسادت به زندگی شاد و آرام من، قصد انتقامی حسادت آمیز را داشته باشد تا جایی که وقتی به خود آمدم ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 32 ساله با بیان این که شوهرم در آستانه ازدواج با دخترخاله ام، قرار دارد و من باید از او طلاق بگیرم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: در خانواده ای به دنیا آمدم که از نظر اقتصادی در سطح پایینی قرار داشتیم و پدرم با کارگری هزینه های زندگی ما را تامین می کرد تا این که در 17 سالگی، «عمران» به خواستگاری ام آمد. او جوانی مهربان و دلسوز بود و وضعیت مالی خوبی داشت به همین دلیل هم بلافاصله بعد از برگزاری مراسم عقدکنان، او برای پدرم منزلی در همان حاشیه شهر خرید تا خانواده ام از مستاجری نجات یابند. این رفتار «عمران» عشق او را در قلب من صد چندان کرد و من هم سعی می کردم با همه وجودم به او «محبت» کنم، این درحالی بود که «عمران» همواره به دیگر اعضای خانواده ام نیز کمک می کرد و من همواره با آب و تاب، خوبی های شوهرم را برای اطرافیانم و به ویژه دختر خاله ام بازگو می کردم. او نیز بعد از من ازدواج کرده بود اما شوهری معتاد و بی مسئولیت داشت. طولی نکشید که دختر خاله ام (مهشید) از شوهرش طلاق گرفت و با یک فرزند به خانه ما بازگشت چرا که پدر مهشید فوت کرده بود و مادرش نیز نمی توانست مخارج زندگی او را بپردازد. اگرچه من بارها با دختر خاله ام صحبت کردم که طلاق نگیرد و برای رهایی شوهرش از اعتیاد تلاش کند اما فایده ای نداشت. خلاصه بعد از طلاق، «مهشید» هم مانند دیگران زیر چتر محبت های مالی و معنوی شوهرم قرار گرفت و او اجازه نمی داد دختر خاله ام سختی های بیشتری را تجربه کند. او مدتی بعد به عنوان حسابدار در شرکت تجاری و بازرگانی شوهرم استخدام شد و خیلی زود «عمران » برای مهشید خانه ای در کنار منزل پدرم خرید و حتی بخشی از سهام شرکت را نیز به او فروخت. حالا دیگر «مهشید» از وضعیت مالی خوبی برخوردار شده بود ولی توجه بیش از اندازه «عمران» به «مهشید» نگرانی هایی را در افکارم به وجود آورد به طوری که این موضوع آرام آرام زندگی شیرینم را تحت تاثیر قرار داد. ابتدا تصورم بر این بود که همه این ها سوءظنی بیش نیست و من دچار افکار سوء شده ام ولی روزی باور کردم که ماجرا فراتر از تصوراتم است و او قرار است به عقد عمران درآید که همسرم یک واحد آپارتمانی و خودروی زیر پایش را به نام من سند زد و بعد هم از من خواست تا حق و حقوق قانونی ام را ببخشم! هرچه اصرار می کردم که چرا چنین رفتار می کند، از پاسخ طفره می رفت تا این که پدرم حقیقت ماجرا را برایم فاش کرد و گفت: «عمران» قصد ازدواج با «مهشید» را دارد. بی درنگ سراغ «مهشید» رفتم اما بی پرده رو به من کرد و گفت: همواره به زندگی تو حسادت می کردم و می خواهم تو نیز طعم طلاق را بچشی تا دیگر مرا سرزنش و تحقیر نکنی! می خواهم از تو انتقام بگیرم تا دیگر ثروت شوهرت را به رخم نکشی! و ... تازه فهمیدم که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده ام، این بود که به کلانتری آمدم و ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرگرد «جواد یعقوبی» اقدامات مشاوره ای و بررسی های روان شناختی این پرونده در حالی آغاز شد که «عمران» متوجه ماجرا شد و به زندگی مشترک خود بازگشت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21266 - ۱۴۰۲ شنبه ۳۱ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-عاملان نزاع مرگبار در عروسی اتباع خارجی به دام افتادند
توکلی - درپی درگیری ایجاد شده بین تعدادی ازافراد حاضردرجشن عروسی اتباع افغانستانی مقیم زرند، یک جوان از ناحیه سینه با ضربات چاقو مجروح شد،که هنگام انتقال به بیمارستان جان باخت.
به گزارش خراسان فرمانده انتظامی شهرستان زرندکرمان درتشریح این جنایت توضیح داد:به دنبال اعلام وقوع یک فقره نزاع منجر به قتل درمراسم جشن عروسی دوشنبه شب اتباع خارجی ، بلافاصله گروهی از نیروهای انتظامی پلیس آگاهی راهی محل حادثه شدندکه با حضور ماموران در محل وقوع جرم و بررسی های اولیه و میدانی صحنه، مشخص شد یک نفر در جریان یک نزاع بر اثر ضربات سلاح سرد به قتل رسیده است و ضارب هم پس از ارتکاب جرم به همراه دیگر همدستانش از صحنه جنایت فرار کرده اند .
سرهنگ صمدا... ترابی ادامه داد:با هوشیاری و سرعت عمل نیروهای پلیس آگاهی و با بررسی میدانی و بر اساس شواهد موجود هویت قاتل را که از مهاجران افغانستانی بود، شناسایی کردند و در نهایت با انجام اقدامات اطلاعاتی پلیسی خوشبختانه قاتل و چهار نفر از عوامل نزاع را در کمتر از یک ساعت از زمان وقوع قتل در دوعملیات ضربتی شناسایی و با هماهنگی مرجع قضایی طی عملیاتی غافلگیرانه دستگیرکردند.
این مسئول انتظامی خاطرنشان کرد: این افراد پس از انتقال به مقر پلیس آگاهی به جرم ارتکابی خود به سبب بالا گرفتن تنش در یک نزاع اعتراف کردند و با تکمیل پرونده به مرجع قضایی تحویل داده شدند. خراسان : شماره : 21264 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۸ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-«جوان شیشه ای» پمپ بنزین را به آتش کشید
سجادپور- جوان معتاد به مواد مخدر صنعتی که در یکی از جایگاه های سوخت مشهد مشغول کار بود، در حالی ناخواسته بخشی از پمپ بنزین را به آتش کشید که خود نیز به شدت دچار سوختگی شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این حادثه ساعت 2 و 45 دقیقه بامداد بیست و چهارم تیر هنگامی رخ داد که تانکر حامل سوخت در جایگاه مذکور توقف کرد و کارشناسان متخصص مشغول تخلیه سوخت در مخازن شدند. در همین حال یکی از کارگران پمپ بنزین در بخش مخازن تخلیه گاز بنزین، مشغول استعمال مواد مخدر صنعتی (شیشه) بود که ناگهان با روشن کردن فندک موجب انفجار مهیب گازهای متصاعد از مخازن بنزین شد و خود را گرفتار شعله های آتش دید. لحظاتی بعد شعله های آتش زبانه کشید و احتمال سرایت آن به مخازن یا پمپ های بنزین، دلهره عجیبی در محل ایجاد کرد. طولی نکشید که با تماس های تلفنی کارکنان جایگاه و رانندگان، خودروهای آتش نشانی آژیرکشان وارد منطقه مذکور شدند و با انجام اقدامات ایمنی، از گسترش شعله ها به نقاط دیگر جایگاه سوخت جلوگیری کردند. از سوی دیگر، گروهی از نیروهای انتظامی به سرپرستی سرگرد سبکبار (رئیس کلانتری شفا) برای تامین امنیت در محل وقوع آتش سوزی حضور یافتند و به بررسی های تخصصی پرداختند. بنابر این گزارش جوان معتاد 30 ساله نیز که دچار سوختگی شده بود، به مرکز درمانی انتقال یافت و بدین گونه با حضور سریع نیروهای امدادی و پلیس از یک فاجعه بزرگ جلوگیری شد. تحقیقات بیشتر برای ریشه یابی این حادثه تاسفبار در حالی از سوی کارشناسان ادامه دارد که متصدی جایگاه خسارت های واردشده را حدود 150 میلیون ریال اعلام کرده است. خراسان : شماره : 21261 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۵ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-اولین سرقت یک زن!
همواره از این که طعمه سارقان شوم، خیلی می ترسیدم و از دزدان متنفر بودم اما با دیدن گوشی تلفن آن زن که درون کیفش قرار داشت به اندازه ای وسوسه شدم که دیگر به چیزی جز کیف زنی فکر نمی کردم چرا که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن جوانی است که به دلیل سرقت تلفن همراه در یکی از درمانگاه های بولوار رسالت مشهد تحت تعقیب نیروهای انتظامی قرار گرفته بود. این زن که با ردزنی های اطلاعاتی و بررسی سوابق درمانی و انجام یک سری فعالیت های پلیسی دستگیر شد، با بیان این که هیچ گاه تا این اندازه احساس ندامت و شرمساری نداشتم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: پسر خردسالم بیمار بود و مجبور شدم او را برای مداوا به درمانگاه بیاورم، اگرچه هزینه های درمان را پرداختم اما همواره برای تامین مخارج زندگی دچار مشکل بودم چرا که همسرم به مواد مخدر صنعتی اعتیاد دارد و هیچ مسئولیتی را در خانواده احساس نمی کند. در طول چند سال زندگی مشترک سختی های زیادی کشیدم و مشکلات حادی را پشت سر گذاشتم تا جایی که شوهرم حتی به این فکر می کرد که پسرم را سر راه بگذارد تا از هزینه های زندگی کاسته شود. او فقط به فکر تامین مواد مخدر صنعتی (شیشه) است و من باید به تنهایی مسئولیت خانواده را به دوش بکشم. امروز هم وقتی دیدم پسرم حال مناسبی ندارد تصمیم گرفتم او را به درمانگاه ببرم ولی بعد از آن که پزشک او را معاینه کرد و دارو نوشت، ناگهان چشمم به گوشی زنی افتاد که درون کیفش قرار داشت. در یک لحظه همه سختی های زندگی و اعتیاد شوهرم مانند فیلمی کوتاه از مقابل چشمانم گذشت و به من انگیزه سرقت داد. با آن که همیشه از دزدان متنفر بودم ولی برای درمان پسرم در شرایطی قرار گرفتم که فکرم متوقف شد. آن لحظه وسوسه سرقت گوشی رهایم نمی کرد و دیگر به چیزی جز سرقت گوشی نمی اندیشیدم به همین دلیل در یک لحظه از فرصت سوء استفاده کردم و به آرامی گوشی را از درون کیف آن زن برداشتم و هراسان و نگران از مرکز درمانی بیرون رفتم اما هیچ گاه تصور نمی کردم که ماموران انتظامی به همین راحتی بتوانند مرا پیدا کنند. اکنون نیز چنان شرمسار و پشیمانم که هیچ وقت خودم را تا این اندازه حقیر و بدبخت ندیده بودم.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به این که زن جوان برخلاف شوهرش اعتیاد و سابقه کیفری نداشت و از سوی دیگر هم از این رفتار خود به شدت ابراز پشیمانی می کرد، شاکی پرونده به خاطر فرزند خردسال وی بعد از پس گرفتن گوشی تلفن رضایت داد و از شکایت خود گذشت کرد. به همین دلیل پرونده وی با دستور سرگرد لطفی (رئیس کلانتری رسالت مشهد) در حالی برای تصمیم گیری نهایی به دادسرای عمومی و انقلاب ارسال شد که بررسی های روان شناختی و اقدامات مشاوره ای نیز در این باره ادامه یافت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21258 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۱ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-راز جسد سوخته در چشمه قُلقلی!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- سرایدار یک باغ در مشهد که مرد عاشق کوهنوردی را با همدستی همسر وی به قتل رسانده و جسد او را در منطقه چشمه قُلقلی شاندیز به آتش کشیده بود، روز گذشته لب به اعتراف گشود و راز قتل مرد خال گوشتی را فاش کرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، پنجم خرداد گذشته، پسر جوانی به پلیس آگاهی خراسان رضوی مراجعه و پلیس را از گم شدن پدر 62 ساله اش مطلع کرد. او گفت: پدرم که عاشق کوهنوردی است روزهای پایانی هفته را به همراه گروهی از دوستانش به کوهنوردی می رود و مدتی را درون چادر در کوه های اطراف مشهد سپری می کند اما او این بار به خانه بازنگشته است و همه ما نگرانیم...
در پی اظهارات این مرد جوان با دستور سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) پرونده ای در دایره فقدانی های پلیس تشکیل شد و ماجرا تحت بررسی قرار گرفت. در همین حال با گزارش مشخصات «ابراهیم – ص» به مراکز انتظامی، مشخص شد که روز سوم خرداد جسد سوخته مردی در منطقه چشمه قُلقلی شهرستان طرقبه شاندیز کشف شده است.
بررسی های هویتی نشان داد که جسد کشف شده پوشش منزل دارد و هیچ گونه لوازم کوهنوردی نیز به همراهش نیست. با وجود این جسد در پزشکی قانونی مورد بررسی های دقیق تر قرار گرفت و خال گوشتی روی کتف چپ وی نمایان شد. در عین حال آزمایش های ژنتیکی برای مشخص شدن هویت واقعی جسد مذکور ادامه یافت.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، در همین حال خبری با عنوان «کشف جسد سوخته مرد خال گوشتی» در صفحه حوادث روزنامه خراسان به چاپ رسید و تلاش کارآگاهان برای شناسایی جسد وارد مرحله جدیدی شد. در همین حال یکی از بستگان نزدیک مرد گم شده با مراجعه به کارآگاهان اداره جنایی، ادعا کرد که برادر وی در کتف چپ خود خال گوشتی دارد. این موضوع روند تحقیقات را سرعت بخشید و کارآگاهان با دستورهای ویژه قاضی «محمود عارفی راد» کنکاش های نامحسوس را در این باره آغاز کردند چرا که براساس تجربیات قاضی ویژه قتل عمد و کارآگاهان، احتمال وقوع جنایت خانوادگی وجود داشت اما تناقض در پوشش جسد سوخته، تحقیقات را به سوی همسر ابراهیم (مقتول) کشاند.
واکاوی های پلیس، بیانگر آن بود که جنایت در منزل مسکونی رخ داده است به همین دلیل تعدادی از دوستان کوهنورد ابراهیم شناسایی شدند اما آن ها با صراحت اعلام کردند که در روزهای منتهی به کشف جسد سوخته، هیچ گونه برنامه کوهنوردی نداشته اند. این سرنخ مهم از کلاف پیچیده این جنایت بیرون کشیده شد و پیگیری آن به همسر مقتول رسید چرا که فرزند وی براساس ادعاهای مادرش از عزیمت او به کوه خبر داده بود.
طولی نکشید که گروهی از افسران کارآزموده با نظارت سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) به ریشه یابی این پرونده جنایی پرداختند و با راهنمایی های قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، همسر 51 ساله مقتول را به پلیس آگاهی احضار کردند. این زن که سعی می کرد خود را عاشق همسرش نشان دهد ناگهان از اختلافات خانوادگی دیرینه خود با ابراهیم پرده برداشت و مدعی شد که شوهرش او را کتک می زد و اذیت می کرد به همین دلیل هم در کشاکش طلاق بودند اما در این میان ابراهیم راضی به طلاق نبود!
بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با لو رفتن این اختلافات خانوادگی، دیگر همه تحقیقات بر «جنایت خانوادگی» متمرکز شد و دو گروه از کارآگاهان با هدایت مستقیم سرهنگ نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) بررسی های تخصصی را در حالی ادامه دادند که مقام قضایی در دستورهای محرمانه خود بر نقش افراد دیگری در این پرونده جنایی تاکید داشت چرا که اظهارات همسر مقتول همچنان ضد و نقیض بود و هر بار با انجام رصدهای اطلاعاتی، روزنه ای دیگر از جنایت خانوادگی نمایان می شد. از سوی دیگر تجزیه و تحلیل های کارشناسی و اطلاعاتی پای مرد 55 ساله ای را به این پرونده جنایی باز کرد که سرایدار باغ پدری همسر مقتول بود به همین دلیل ارتباط تلفنی و پیامکی وی با همسر مقتول، در مرحله تحقیق قرار گرفت و قطعات دیگری از این پازل جنایی پیدا شد.«حسن – ج» (مرد 55 ساله) که سرایدار چندین باغ در اطراف بزرگراه آسیایی مشهد – چناران بود، در یک عملیات ضربتی و با صدور دستوری از سوی قاضی «عارفی راد» دستگیر شد و به مقر انتظامی انتقال یافت.
وی که با مشاهده شواهد و اسناد و مدارک انکارناپذیر، هیچ چاره ای جز بیان حقیقت نداشت به قتل مرد 62 ساله با همدستی همسر وی اعتراف کرد و گفت: راضیه (همسر مقتول) همواره از اختلافات شدید خانوادگی خود با همسرش سخن می گفت. او مدام گریه می کرد و نزد من اشک می ریخت چرا که مدعی بود شوهرش او را کتک می زند و تفاهم اخلاقی ندارند!
من هم که مردی احساسی و عاطفی هستم دلم به حالش سوخت و تصمیم گرفتم در قتل شوهرش با او همکاری کنم. به همین دلیل در تاریخ 1402.2.28 «راضیه» تعدادی قرص خواب آور به شوهرش خوراند ولی به دلیل جثه ورزشکاری ابراهیم نقشه قتل عملی نشد. این بود که بار دیگر در دوم خرداد این نقشه شوم را تکرار کرد و من شبانه به خانه آن ها در بولوار پیروزی 61 رفتم. آن ها در طبقه همکف سکونت داشتند، وقتی دیدم شوهر او در خواب خروپف می کند، دست هایش را با سیم مفتولی بستم و او را با کیسه زباله خفه کردم، سپس جسد را درون پراید خودم انداختم و در منطقه چشمه قُلقلی با بنزین به آتش کشیدم.
به گزارش روزنامه خراسان، در همین حال همسر 51 ساله مقتول نیز گفت: آن شب حدود ساعت 22:30 بود که تعدادی قرص خواب آور را درون شربت خاکشیر ریختم و لیوان شربت را روی اپن آشپزخانه گذاشتم که همسرم آن را نوشید و به خواب رفت. اگرچه او سند منزل را چندین ماه قبل به نام من ثبت کرده بود تا ماجرای طلاق را فراموش کنم ولی اختلافات خانوادگی ما خیلی شدید بود، به همین دلیل هم تصمیم به قتل او گرفتم. وی در ادامه اعترافاتش افزود: وقتی «حسن – ج» به خانه آمد هنوز همسرم کاملا بیهوش نشده بود و صدای خروپفش به گوش می رسید که بعد هم حسن او را خفه کرد.
براساس این گزارش، تحقیقات بیشتر کارآگاهان درباره زوایای پنهان این پرونده جنایی با دستورهای قاضی ویژه قتل عمد به سرپرستی سروان اسماعیل عظیمی مقدم (افسر پرونده) درحالی آغاز شده است که ریشه یابی تخصصی این ماجرا همچنان در دستور کار قرار دارد. خراسان : شماره : 21259 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۲ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-کلاهبرداری در دیوار با شگرد سرمایه گذاری مالی
توکلی - عامل کلاهبرداری ۸۳۰ میلیون ریالی از یک شهروند کرمانی به بهانه سرمایه گذاری مالی در «سایت دیوار» به چنگ قانون افتاد. به گزارش خراسان ،جانشین پلیس فتای استان کرمان بیان کرد: در مراجعه یک شهروند کرمانی به این پلیس با طرح شکایتی مبنی بر این که برای آشنایی با نحوه سرمایه گذاری مالی به منظور کسب سود بالا، با تبلیغی در سایت دیوار مواجه شده اما از این طریق از او کلاهبرداری شده است، موضوع تحت بررسی قرار گرفت. سرهنگ عمار قهاری ادامه داد: شاکی در اظهارات خود مدعی شد، پس از راهنمایی های فرد آگهی دهنده در سایت دیوار اقدام به سرمایه گذاری و طی چند مرحله مبلغ ۸۳۰ میلیون ریال واریز کرده ،اما پس از گذشت موعد مقرر ضمن این که سودی دریافت نکرده، هیچ کس پاسخ گوی وی نبوده و به تماس هایش جوابی داده نشده است. این مسئول انتظامی ادامه داد: در این زمینه ،کارشناسان پلیس فتا با اقدامات تخصصی و بررسیهای مستندات دیجیتال، فرد مدنظر را که خارج از استان کرمان سکونت داشت، شناسایی کردند و پرونده تحویل مرجع قضایی شد. وی افزود:در این خصوص به شهروندان توصیه می کنیم فریب تبلیغات اغوا کننده در فضای مجازی را نخورند، زیرا مجرمان سایبری با استفاده از ترفندهای تبلیغاتی فریبنده مبنی بر کسب درآمد بالا از طریق سرمایه گذاری مالی و برگشت اصل سرمایه از کاربران کلاهبرداری می کنند. خراسان : شماره : 21255 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۱۸ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-5 نزاع مرگبار در 6 روز
سیدخلیل سجادپور- طی 6 روز گذشته 5 جوان در نزاعهای مرگبار در مشهد به قتل رسیدند که ریشه همه آنها از خشم و عصبانیت سرچشمه می گیرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، پنجم تیر جاری، نزاع مسلحانه ای در روستای جغری از توابع مشهد در حالی رخ داد که مشاجره لفظی و اختلافات همسران چند پسرعمو، آن ها را مقابل یکدیگر قرار داد و کار به تهدید و قرار نزاع کشید. پسرعموها که به دلیل جر و بحث های همسرانشان به شدت عصبانی شده بودند به قصد گرفتن زهر چشم از همدیگر وارد عمل شدند. در این هنگام عده ای به سمت منزل طرف مقابل حرکت کردند تا برای ایجاد ترس شیشه خودروها را بشکنند اما ناگهان صدای شلیک گلوله در فضا پیچید و نزاع مذکور شکل مسلحانه به خود گرفت. در این میان جوان 35 ساله ای به نام «حامد – ف» با اصابت حدود 80 گلوله ساچمه ای به قتل رسید و فرد دیگری نیز به شدت مصدوم شد. تحقیقات جنایی درباره این نزاع مرگبار که توسط قاضی دکتر صادق صفری صورت گرفت، بیانگر آن بود که گلوله ها از فاصله حدود 15 متری شلیک شده اند. در همین حال با راهنمایی های قاضی ویژه قتل عمد مشهد، دوتن از متهمان این پرونده جنایی روز گذشته دستگیر شدند اما بررسی های تخصصی برای ریشه یابی این حادثه وحشتناک ادامه دارد.
بنابر گزارش خراسان، دومین نزاع مرگبار نیز هشتم تیر هنگامی رخ داد که جوان 18 ساله ای سوار بر موتورسیکلت وارد خیابان توس 33 شد و پرایدسواری را که در صحنه تصادف مشغول گفت وگوبا راننده پژو 206 بود با ضربه قمه به قتل رساند. بررسی های قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد نشان داد که موتورسوار مذکور و راننده پراید از قبل با یکدیگر درگیری داشتند و نزاع هایی بین آن ها رخ داده بود.
گزارش روزنامه خراسان درباره ماجرای سومین قتل حاکی است،نهم تیر گذشته پرایدسوارانی که در تعقیب موتورسوار 29 ساله ای بودند او را در منطقه کنه بیست و در یک تصادف عمدی واژگون کردند. آن ها سپس از خودرو بیرون آمدند و موتورسوار را با ضربه چاقو به کشاله ران به قتل رساندند و متواری شدند.
تحقیقات قضایی با حضور قاضی صفری در محل وقوع جنایت آغاز شد و سرنخ هایی از متهمان فراری به دست آمد که تلاش برای دستگیری آنان ادامه دارد.
براساس گزارش روزنامه خراسان، چهارمین جنایت هولناک، بامداد روز گذشته در شهرک شهید رجایی مشهد هنگامی اتفاق افتاد که نزاع بامدادی دو جوان در طباخی (کله پزی) به عده کشی انجامید و چند جوان تبعه خارجی با قمه و شمشیر به جان هم افتادند. در این درگیری هولناک، «محمد – ر» (جوان 24 ساله) به قتل رسید و جوان دیگری نیز مصدوم شد. دقایقی بعد با گزارش این جنایت تکان دهنده به قاضی ویژه قتل عمد مشهد، بلافاصله قاضی صفری عازم مرکز درمانی شد بدین ترتیب تحقیقات قضایی برای شناسایی و دستگیری عاملان این نزاع وحشتناک ادامه یافت. طولی نکشید که گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با هدایت و نظارت سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) رصدهای اطلاعاتی را آغاز کردند و موفق شدند دو تن از عاملان نزاع منجر به قتل «وحید و امید- ت» را دستگیر کنند که در بازجویی های فنی یکی از متهمان دستگیر شده به ارتکاب جنایت اعتراف کرد و تلاش برای دستگیری دیگر متهمان فراری ادامه یافت.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، پنجمین جنایت در پی نزاع نیز صبح روز گذشته در بولوار توس در حالی رخ داد که راننده یک دستگاه سمند به نام «ایمان- الف» مشغول مسافرکشی بود در همین حال نزاعی بین او و افراد دیگری در اطراف میدان هفت خان بولوار شاهنامه رخ داد و طرف های مقابل شیشه عقب راننده 42 ساله را تخریب کردند. او پس از تماس با پلیس 110 به سمت کلانتری کاظم آباد رفت و در حالی که قفل فرمان را در دست داشت از خودرو پیاده شد و وسط جاده فریاد می زد «دزد! دزد!» واز سرباز نگهبان کلانتری خواست تا موتورسوارانی را که در تعقیبش بودند، متوقف کند ولی موتورسواران به او رسیدند و سرنشین موتورسیکلت با سنگ بزرگی که به سر راننده سمند زد او را نقش بر زمین کرد. دقایقی بعد با انتقال مجروح این حادثه به مرکز درمانی، تلاش ها برای نجات وی به نتیجه نرسید و او بر اثر شکستگی جمجمه جان سپرد.
این گزارش حاکی است، تحقیقات کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی برای دستگیری موتورسواران فراری در حالی ادامه دارد که روند صعودی پرونده های جنایی و به ویژه نزاع های مرگبار طی روزهای گذشته، مشکلات حادی را برای رسیدگی های سریع به وجود آورده است. خراسان : شماره : 21250 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۲ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-شگردهای رمزآلود باند زنان جیب بر!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- سه عضو باند زنان جیب بر که از استانهای جنوبی کشور وارد مشهد شده بودند و با شگردهای رمزآلودی از شهروندان سرقت میکردند، در حالی با تلاش بانوان پلیس به دام افتادند که سرکرده این باند برای سی و سومین بار روانه زندان شد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، پرونده اعضای این باند سرقت هنگامی در دستور کار نیروهای کلانتری بانوان قرار گرفت که افزایش جیب بری و کیف زنی از زنان مشهدی و مسافران و زائران در سامانههای پلیس به ثبت رسید بنابراین با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) ماموران انتظامی به تکاپو افتادند و کنکاشهای تخصصی را برای ریشه یابی سرقتهای مذکور آغاز کردند. بررسیهای مقدماتی آنان در مطالعه پرونده جیب بری بیانگر آن بود که اعضای یک باند سرقت همزمان با جشنهای اعیاد یا مراسم ملی و مذهبی وارد مشهد میشوند و در مکانهای شلوغ، فروشگاهها یا مراکز تجاری اقدام به کیف زنی یا جیب بری میکنند. با به دست آمدن این اطلاعات، گروهی تخصصی از ماموران کلانتری بانوان زیر نظر سرهنگ خزایی (رئیس کلانتری) ردزنیهای اطلاعاتی را با بازبینی دوربینهای ترافیکی در هسته مرکزی مشهد ادامه دادند تا این که شب عید قربان مشخصات ظاهری سه عضو این باند پس از سرقت تلفن همراه یک زن جوان به دست آمد و بی درنگ گروه عملیاتی بانوان پلیس عازم اطراف خیابان شهید اندرزگو شدند چرا که جیب برها، دقایقی قبل در آن منطقه گوشی مذکور را سرقت کرده بودند. گزارش روزنامه خراسان حاکی است، طولی نکشید که عوامل انتظامی کلانتری بانوان در یکی از کوچههای اطراف خیابان شهید اندرزگو، سه زن جیب بر را شناسایی کردند که با نگرانی و اضطراب خاصی مشغول بیرون آوردن سیم کارت گوشی سرقتی بودند. در همین حال نیروهای انتظامی به چند گروه تقسیم شدند و با محاصره نامحسوس محل، در حالی سه عضو باند سرقت را به دام انداختند که دیگر زنان جیب بر غافلگیر شده بودند و فرصت هیچ عکس العملی را نداشتند. با انتقال متهمان به کلانتری، تعدادی کارت ملی و عابربانک، سه دستگاه گوشی تلفن سرقتی به همراه مقادیری وجه نقد از آنان کشف شد و بدین ترتیب بازجوییهای تخصصی از آنان با هماهنگیهای قضایی ادامه یافت. تحقیقات بانوان پلیس از اعضای باند زنان جیب بر بیانگر آن بود که متهمان اهل یکی از استانهای جنوبی کشور هستند و سرقتهای زیادی را در مناطق مختلف شهری و به ویژه هسته مرکزی مشهد انجام داده اند.
اگر چه متهمان به دلیل سوابق کیفری بسیار حرفهای و زیرکانه اقدامات مجرمانه خود را انکار میکردند اما با مشاهده تصویر خود در دوربینهای مداربسته، دیگر چارهای جز اعتراف نیافتند و به 21 فقره کیف زنی و جیب بری در مشهد اقرار کردند.
فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته با تایید خبر دستگیری باند زنان جیب بر در مشهد،در مصاحبهای اختصاصی به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: سرکرده باند دارای 32 فقره سابقه کیفری است و برای سی و سومین بار در مشهد دستگیر و به همراه دو عضو دیگر روانه زندان شد.
سرهنگ احمد نگهبان افزود: وی اولین بار در سال 1372 دستگیر شده است اما بعد از آن دختر خود و یکی دیگر از بستگان نزدیکش را به تشکیل باند جیب بری ترغیب کرده بود. مقام ارشد انتظامی مشهد با بیان این که عضو دیگر باند هم دارای 6 فقره سابقه کیفری در زمینه سرقت طلا و خودرو است، درباره شگرد متهمان گفت: اعضای این باند به شگردهای رمزآلودی متوسل میشدند و به بهانه کمک به شهروندان یا سوءاستفاده از عواطف و احساسات مذهبی اقدام به ارتکاب جرم میکردند. به طور مثال آنها با حضور در اطراف موکبهای مذهبی که به مناسبتهای خاص در نقاط مختلف شهر برپا میشدند، به بهانه پذیرایی یا گفت و گوهای خیرخواهانه به طعمههای خود نزدیک میشدند و با سرگرم کردن آنان، گوشی تلفن یا اموال داخل کیف شهروندان را میربودند و به آرامی از محل متواری میشدند.
سرهنگ نگهبان همچنین به شگرد دیگری اشاره کرد و افزود: اعضای این باند حتی در خیابانهای شلوغ شهر حضور مییافتند و به بهانه کمک به زنان سالخورده برای عبور از عرض خیابان، آنها را در آغوش میگرفتند و به راحتی به کیف یا جیبهای آنان دستبرد میزدند.
کلیددار امنیت مشهد تصریح کرد: تاکنون 9 تن از مال باختگان شناسایی شده اند اما بررسیهای پلیس با هماهنگی قضایی برای کشف دیگر جرایم احتمالی اعضای این باند همچنان در حالی ادامه دارد که تحقیقات بیشتر نشان داد زنان جیب بر مذکور حتی وارد فروشگاهها میشدند و با استفاده از غفلت فروشنده، اجناس یا گوشی تلفن روی ویترینها را نیز سرقت میکردند.
این مقام ارشد انتظامی در پایان از شهروندان خواست چنان چه با این شگرد طعمه سارقان جیب بر شده اند، برای شناسایی متهمان میتوانند به کلانتری بانوان واقع در ابتدای بولوار مصلای مشهد مراجعه کنند. خراسان : شماره : 21251 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۳ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-سرگذشت دختری که از مرگ نجات یافت!
از همه کس و همه چیز متنفرم! دیگر نمی خواهم زنده بمانم! هیچ کس مرا دوست ندارد، به هرکسی محبت می کنم ریشه های خیانت را می بینم، اکنون هم که به پسری دل باخته بودم او هم با بی رحمی درحالی مرا رها کرد که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر نوجوان 16 ساله ای است که در پی یک شکست عشقی و تلخکامی های زندگی، قصد داشت با خودکشی هولناک به زندگی خود پایان دهد. این دختر نوجوان که دچار تألمات روحی و روانی شده بود، چند روز قبل به بالاترین نقطه پل عابر پیاده در میدان شهید فهمیده مشهد رفت تا خود را به وسط بزرگراه پرت کند، اما طولی نکشید که با تماس تلفنی شهروندان، نیروهای کلانتری آبکوه اطراف میدان شهید فهمیده را به قرق خود درآوردند و امدادگران آتش نشانی نیز عملیات نجات را با پهن کردن چادر نجات در حالی ادامه دادند که دو تن از امدادگران هم به بالای پل رفتند و بالاخره پس از گفت وگوهای روان شناختی، او را از مرگ نجات دادند و به مرکز انتظامی هدایت کردند. این دختر نوجوان که اشک ریزان فریاد می زد چرا نگذاشتید خودم را از این زندگی فلاکت بار راحت کنم ! پس از دقایقی که در کنار مشاوران زبده کلانتری آرام گرفت، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه گفت: من برای هیچ کس مهم نیستم! کسی مرا دوست ندارد به گونه ای که حتی از مهربانی و محبت های من سوء استفاده می کنند. من فرزند طلاقم و در زندگی محبت های خانوادگی را تجربه نکردم! پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و مادرم سرپرستی من و خواهرم را به عهده گرفت چرا که پدرم مردی خیانتکار بود، او فقط به خوشگذرانی ها و هوسرانی های خودش می اندیشید و حتی حاضر بود مرا هم قربانی همین هوسرانی ها بکند، به همین دلیل هم مادرم از او جدا شد و با کارگری به تامین هزینه ها و مخارج زندگی من و خواهر بزرگم پرداخت. تا این که بالاخره در همین شرایط خواهرم ازدواج کرد و من تنهای تنها شدم چرا که او سنگ صبورم بود و من همواره با خواهرم رازهایم را در میان می گذاشتم! و با او درددل می کردم! در همین روزهای تنهایی بود که به پسر جوانی به نام «جواد» علاقه مند شدم و به او دل بستم، در واقع آن پسر همه چیز من شد و من آن قدر به او اعتماد پیدا کردم که همه مشکلات و رازهای زندگی ام را برایش بازگو می کردم ،ولی او هم ناگهان به من خیانت کرد و با دختر دیگری آشنا شد. او هم این گونه مرا در حالی تنها گذاشت که احساس کردم بازیچه ای شده ام که برای کسی اهمیت ندارم! من به امید ازدواج به او عشق می ورزیدم ،ولی از فرجام این روابط خیابانی هیچ گونه آگاهی نداشتم! باورم نمی شد کسی را که تا این اندازه دوست داشتم چنین بلایی به سرم بیاورد! بیچاره مادرم در خانه های مردم شب و روز کار می کند تا من دغدغه ای نداشته باشم! او آبروداری می کند و مشکلش را به هیچ کس نمی گوید حتی از خانواده خودش کمک نمی گیرد و من هم وقتی این روزها را می دیدم دلم به حال مادرم می سوخت، این بود که تصمیم به خودکشی گرفتم چرا که همه آدم ها مانند هم هستند و هیچ کس قصد کمک به دیگری را ندارد، آن ها از این شرایط زندگی تاسف بار ما هم سوء استفاده می کنند و ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، پس از چند ساعت گفت وگوی روان شناختی با دختر 16 ساله، وی با هماهنگی های قضایی و پلیسی تحویل دایی اش شد، اما با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری آبکوه مشهد) اقدامات مشاوره ای و بررسی های روان شناختی برای نجات این دختر از این شرایط روحی و روانی در دایره مددکاری اجتماعی ادامه یافت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21248 - ۱۴۰۲ شنبه ۱۰ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-96 سرقت در 20 روز!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- اعضای یک باند حرفه ای سرقت با شیوه کش روزنی که از استان های دیگر وارد مشهد شده بودند و در پوشش مسافر به فروشگاه ها دستبرد می زدند، در حالی با کمک شهروندان دستگیر شدند که به 96 فقره سرقت در 20 روز اعتراف کردند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت حدود 20 شب اول تیر، فروشنده پوشاکی در بولوار عبدالمطلب مشهد متوجه دستبرد به اموال فروشگاه شد و بلافاصله از کسبه محل و رهگذران برای دستگیری سارقان کمک خواست. در همین حال دو زن جوان از فروشگاه بیرون رفتند و سوار بر یک دستگاه خودروی تیبا که راننده آن منتظر اجرای آخرین مرحله سرقت بود، از محل گریختند اما مرد 33 ساله در محاصره شهروندان قرار گرفت و فرصت فرار پیدا نکرد. در همین حال نیروهای گشت انتظامی کلانتری شفا از راه رسیدند و مردجوان را به مقر انتظامی انتقال دادند. این متهم جوان که اهل یکی از استان های شمالی کشور بود، در بازجویی ها 3 عضو دیگر باند سرقت را به پلیس لو داد و مدعی شد از 20 روز قبل وارد مشهد شده اند و به صورت کش روزنی از فروشگاه های سطح شهر سرقت می کنند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است در پی اعترافات وی، بلافاصله عوامل انتظامی عازم مخفیگاه سارقان شدند اما متصدی مسافرخانه گفت: آن ها ساعتی قبل تسویه حساب کردند و از مسافرخانه رفتند!
در حالی که نیروهای انتظامی به جست وجو در خیابان های اطراف ادامه می دادند ناگهان خودروی تیبای مذکور که مشخصات آن در سامانه پلیس ثبت شده بود، در برابر دیدگان عوامل انتظامی قرار گرفت. با توقیف تیبا، 3 سرنشین آن که مردی میان سال به همراه یک مادر و دختر 27 و 47 ساله بودند، به کلانتری منتقل شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند.
در بازرسی از صندوق عقب تیبا نیز مقادیر زیادی لوازم سرقتی به همراه 12 گرم حشیش کشف شد. بررسی های پلیس نشان داد مرد میان سال برادر شوهر سابق زن 27 ساله است که از شوهرش طلاق گرفته و عضو باند سرقت شده است. در همین حال نیروهای انتظامی با کسب مجوزهای قضایی عازم منزل استیجاری متهمان در بولوار مصلی شدند و در بازرسی از این منزل 80 متری کیسه های بزرگ حاوی لباس و کفش های اسپرت، لوازم بهداشتی، پارچه های کت و شلواری و پیراهن، سرویس های ظروف آشپزخانه، طاقه های پتو و کیسه های برنج ایرانی به همراه کالاهای دیگر و مواد غذایی مانند کارتن های ماکارونی و سویا کشف شد.
بازجویی های تکمیلی از اعضای سابقه دار این باند سرقت بیانگر آن بود که آن ها در پوشش مسافر و به عنوان اعضای یک خانواده وارد فروشگاه های مشهد می شدند و با سرگرم کردن فروشنده، لوازم را از مراکز تجاری و روز بازارها می ربودند و سپس سوار بر خودروی تیبا متواری می شدند.
براساس گزارش روزنامه خراسان، متهمان درحالی به 96 فقره سرقت در 20 روز اعتراف کرده اند که تاکنون مورد شناسایی 28 تن از مال باختگان قرار گرفته اند.
ادامه بررسی ها همچنین نشان داد اعضای باند برای آن که مورد ظن صاحبخانه قرار نگیرند، خود را تاجر برنج معرفی کرده و مدعی شده اند که پوشاک و کالاهای دیگر را به صورت تهاتری با برنج معاوضه کرده اند.
از سوی دیگر تحقیقات پلیس درباره شگرد انتقال کالاهای سرقتی به استان های دیگر نیز مشخص کرد متهمان برخی از کالاها را به مالخران در بازار روزهای مختلف به فروش می رساندند و بسیاری دیگر را از طریق دفاتر باربری به استان های دیگر انتقال می دادند که تحقیقات در این باره همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21247 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۷ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-راز سیم کارت های مخفی!
وقتی چشمم به آن پیامک سیاه خیره شد هیچ گاه فکر نمی کردم که در پشت پرده این پیام ماجرای تلخی نهفته است که زندگی و سرنوشتم را تغییر می دهد چرا که وقتی با فرد ناشناسی تماس گرفتم که پیامک مذکور را برایم ارسال کرده بود، دنیا دور سرم چرخید و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 38 ساله ای است که با افشای راز چند سیم کارت مخفی که به نام او در مراکز فروش تلفن همراه ثبت شده بود، راهی جز پناه بردن به قانون پیدا نکرد و به همین دلیل وارد مرکز انتظامی شد. او در حالی که بیان می کرد «دیگر شوهرم را نمی شناسم!» درباره قصه تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مصلای مشهد گفت: وارد بیستمین بهار زندگی ام شده بودم که با «ساسان» سر سفره عقد نشستم ولی من حتی نام اورا نمی دانستم اما از آن جایی که پدرم با پدربزرگ ساسان آشنایی داشت، بدون تحقیق درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی وی، مرا پای سفره عقد نشاند و معتقد بود که او اصل و نسب دارد. حتی پدرم به میمنت این ازدواج، سند ملکی باغی را نیز به نام همسرم ثبت کرد تا هدیه ازدواج مان باشد. با این حال هنوز مدت زیادی از آغاز زندگی مشترک مان نگذشته بود که فهمیدم «ساسان» علاقه ای به من ندارد و فقط به پیشنهاد پدربزرگش و به خاطر ثروت پدرم با من ازدواج کرده و به اجبار با من زندگی می کند تا در رفاه و آسایش باشد. خلاصه او در کنارم ماند اما هر روز از زیبایی و قد و قامت دیگر زنان سخن می گفت و با این گونه گفتار مرا آزار می داد. او همه عشق و محبتش را به طور آشکار نثار زنان غریبه می کرد و من فقط نظاره گر این صحنه های تلخ بودم. بالاخره دخترم به دنیا آمد و من اوضاع روحی بهتری پیدا کردم، حتی وقتی فهمیدم «سوسن» معلول ذهنی است، باز هم از علاقه ام به او کاسته نشد. دخترم مونس و همدم تنهایی های من بود و من فقط وقتی او را در آغوش می گرفتم آرامش عجیبی داشتم ولی متاسفانه عمر دخترم کوتاه بود و او فقط 4 سال در این دنیای پر از حیله و نیرنگ زندگی کرد. بعد از مرگ ناگهانی «سوسن» ضربه روحی سختی خوردم و در حالی به سوگ نشستم که زندگی ام دیگر سرد و یخ زده بود. روزها به همین گونه می گذشت تا این که به طور اتفاقی و با ارسال پیامک از سوی یکی از اپراتورهای تلفن همراه متوجه شدم که چند سیم کارت به نام من ثبت شده است. خیلی تعجب کردم و با آن شماره ها تماس گرفتم ولی هر بار خانمی از آن سوی خط پاسخم را می داد و من بی درنگ تماس را قطع می کردم و نمی دانستم چه اتفاقی افتاده است. از سوی دیگر هم به دلیل سردی روابطم با «ساسان» چیزی در این باره نمی گفتم. در همین روزها بود که پیامی از یک زن ناشناس در فضای مجازی برایم ارسال شد که روزگارم را سیاه کرد.
آن زن نوشته بود: «هر جور شده پولی را که از من خواستید تهیه می کنم ولی ملتمسانه می خواهم با آبرویم بازی نکنید!» با دیدن این پیام، حیرت زده با او تماس گرفتم و پرسیدم با چه کسی کار دارد! احتمال می دادم پیام را به اشتباه برای من ارسال کرده است اما او راز عجیبی را برایم فاش کرد. «فهیمه» اشک ریزان گفت: من فریب همسرت را خوردم، او ابتدا خودش راجوانی مجرد معرفی کرد که قصد ازدواج با مرا دارد وگرنه من هیچ گاه با او ارتباط برقرار نمی کردم، حالا هم التماس می کنم تصاویر و عکس هایم را به من برگردان، من نزد خانواده و اطرافیانم آبرو دارم. اگر این عکس ها را منتشر کنید زندگی من بر باد می رود و احتمال دارد خدای ناکرده حادثه جبران ناپذیری رخ دهد! و ...
حالا دیگر همه چیز برایم روشن شده بود. ساسان با سیم کارت های مخفی که به نام من خریده بود در فضای مجازی و با سوء استفاده از فریب ها و حیله گری های مرسوم با زنان غریبه ارتباط برقرار می کرد و سپس آنان را هدف اخاذی قرار می داد. گیج و منگ بودم، دنیا دور سرم می چرخید و نفسم بالا نمی آمد! دیگر شوهرم را نمی شناختم! داشتم دیوانه می شدم که تصمیم گرفتم به کلانتری بیایم تا چاره ای برای فرار از این وضعیت روحی تاسف بار پیدا کنم ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به اهمیت موضوع و احتمال وقوع اخاذی های اینترنتی در فضای مجازی، واکاوی دقیق این پرونده با صدور دستوری خاص از سوی سرهنگ محمد ولیان (رئیس کلانتری مصلای مشهد) به گروهی از افسران کارآزموده دایره تجسس سپرده شد و از سوی دیگر نیز اقدامات مشاوره ای و روان شناختی برای زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی ادامه یافت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21244 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۴ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-ماجرای دستبرد میلیاردی به جواهرسازی!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- 3 عضو یک باند سرقت که با نقشه ای زیرکانه به کارگاه جواهرسازی در مشهد دستبرد زده بودند، درحالی با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی دستگیر شدند که اموال سرقتی را درون عروسک خرسی و نور مخفی پذیرایی منزل مسکونی پنهان کرده بودند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، بامداد نوزدهم خرداد گذشته، گزارش دستبرد به کارگاه جواهرسازی، نیروهای گشت پلیس را به خیابان خسروی مشهد کشاند. در بررسی های مقدماتی مشخص شد سارقان قفل های کارگاه طلا و جواهرسازی را تخریب کرده اند و مقادیر زیادی طلا و جواهر شامل 87 عدد انگشتر، 6 عدد شمش، 150 گرم خاک طلا (تراشه های حاصل از تراشکاری ساخت زیورآلات)، 2کیلوگرم زعفران، 2دستگاه جواهرسازی و غیره را به سرقت برده اند.
بررسی های بیشتر در محل وقوع سرقت بیانگر آن بود که سارقان برای آن که شناسایی نشوند، دوربین های مدار بسته کارگاه را نیز به همراه تجهیزات آن سرقت کرده اند بنابراین با توجه به اهمیت موضوع و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) رسیدگی تخصصی به پرونده دستبرد به کارگاه جواهرسازی به گروهی از افسران پلیس آگاهی سپرده شد و بدین ترتیب تحقیقات کارآگاهان در حالی آغاز شد که بررسی دوربین های مدار بسته در محیط های اطراف نشان می داد سارقان نقابدار 3 عضو یک باند هستند که به طور کامل لباس های سیاه پوشیده اند و یکی از آنان کلاه لبه دار (آفتابی) به سر دارد. در ادامه تحقیقات مشخص شد سارقان از یک دستگاه خودروی سواری پراید برای حمل اموال سرقتی استفاده کرده اند که تمرکز بر شماره پلاک خودرو نیز تحقیقات را به بن بست رساند چرا که گزارش سرقت خودرو از بولوار صبا، همان روز در سامانه های پلیس به ثبت رسیده بود.
اگرچه روز بعد از این ماجرا خودروی سرقتی در یکی از خیابان های خلوت مشهد کشف شد زیرا دزدان مذکور پس از دستبرد به کارگاه طلا وجواهرسازی، خودرو را در شهر رها کرده بودند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است در عین حال نیروهای پلیس با واکاوی های دقیق و اثربرداری از خودروی سرقتی و بررسی سرنخ های به جا مانده در محل وقوع جرم، یکی از سارقان سابقه دار را شناسایی کردند که هویت وی در بانک اطلاعاتی مجرمان وجود داشت. بنابراین کارآگاهان با راهنمایی های فرمانده انتظامی مشهد، موفق شدند این جوان سارق را در خیابان شهید چمران و درون مخفیگاهش در حالی دستگیر کنند که در بازرسی از مخفیگاه وی یک قبضه چاقو، زعفران های سرقتی و مقادیری از اموال مسروقه دیگر کشف شد. با انتقال متهم به پلیس آگاهی، وی دو همدست سیاه پوش خود را نیز به پلیس لو داد و بدین ترتیب عملیات ضربتی کارآگاهان برای دستگیری دو سارق فراری وارد مرحله جدیدی شد.
بررسی های نامحسوس پلیس بیانگر آن بود که یکی از سارقان وارد فروشگاه موتورسیکلت در اطراف پنجراه مشهد شده است بنابراین وی در یک عملیات هماهنگ در حالی به محاصره پلیس درآمد که برای فرار از چنگ قانون، ناگهان قمه ای را از کمرش بیرون کشید و به طرف نیروهای انتظامی حمله ور شد اما کارآگاهان با استفاده از فنون دفاع شخصی، وی را زمین گیر کردند و در حالی به مقر انتظامی انتقال دادند که در بازرسی بدنی از وی تعدادی از انگشترهای سرقتی کشف شد.
از سوی دیگر نیز آخرین عضو باند در منطقه سیدی مشهد به دام افتاد و بدین ترتیب در بازرسی از درون نورمخفی های پذیرایی منزل مسکونی و درون عروسک خرسی، مقادیر دیگری از طلاهای سرقتی کشف شد. بررسی های پلیس درباره سوابق اعضای این باند بیانگر آن بود که دو تن از اعضای معتاد باند نقابداران سیاه پوش سوابق کیفری دارند که قبلا نیز توسط پلیس دستگیر و روانه زندان شده اند.
بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، تحقیقات بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21245 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۵ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-چوبه دار فرجام خشمی خون آلود!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- مردی که جوان موتورسوار را با ادعای ایجاد مزاحمت برای دخترش، به قتل رسانده بود، در حالی با تایید حکم قصاص نفس از سوی قضات دیوان عالی کشور به یک قدمی چوبه دار رسیده است که خشمی کنترل نشده را علت وقوع این جنایت هولناک دانست.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای تلخ این پرونده جنایی که ریشه آن به دوستی های خیابانی گره خورده است، از شانزدهم فروردین سال 1401 هنگامی رنگ جنایت به خود گرفت که موتورسوار 21 ساله ای در یکی از کوچه های بولوار رسالت متوقف شد تا با دختر 15 ساله ای که در کنارش بود خداحافظی کند اما در همین هنگام پدر 35 ساله دختر نوجوان که از ساعتی قبل منتظر دخترش بود، با مشاهده صحنه خداحافظی پسر جوان و دخترش، از خانه بیرون پرید و به طرف موتورسوار مذکور رفت. دختر 15 ساله که با دیدن خشم پدرش به شدت ترسیده بود، به داخل منزل شان رفت ولی مشاجره لفظی بین «بشیر احمد» (تبعه خارجی) و موتورسوار 21 ساله شدت گرفت،تا جایی که ناگهان تیغه خنجری ترسناک در هوا درخشید و بر پیکر جوان موتورسوار فرود آمد. دقایقی بعد موتورسوار مذکور خون آلود نقش بر زمین شد و بعد از انتقال به مرکز درمانی جان خود را از دست داد. گزارش روزنامه خراسان حاکی است: در پی وقوع این جنایت هولناک، بلافاصله تحقیقات گسترده ای توسط قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) آغاز و مرد 35 ساله به اتهام ارتکاب قتل دستگیر شد. این مرد تبعه خارجی اگرچه در بازجویی ها به صراحت وارد آوردن ضربه خنجر را پذیرفت اما مدعی شد قصد قتل نداشته و به دلیل خشمی که خونش را به جوش آورده بود، دست به جنایت زده است.
در ادامه تحقیقات، دختر 15 ساله مرد مذکور نیز به قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: مدتی قبل از طریق فضای مجازی با امیر (مقتول) آشنا شدم و با یکدیگر ارتباط تلفنی داشتیم اما خیلی زود این رابطه به دیدارهای حضوری در خیابان و کافی شاپ ها کشید. او مدعی بود قصد ازدواج با مرا دارد به همین دلیل هم من سوار موتورسیکلت او می شدم و با یکدیگر در خیابان ها به گشت وگذار می پرداختیم تا این که روز حادثه «امیر» به محل کارم آمد تا مرا به خانه برساند چرا که من در یک فروشگاه مشغول کار بودم تا درآمدی برای خود و خانواده ام کسب کنم! ولی وقتی به سرکوچه رسیدیم من از ترک موتورسیکلت پیاده شدم و برای خداحافظی در حالی که به او دست داده بودم در کنارش قرار گرفتم که ناگهان پدرم این صحنه را دید و به طرف ما آمد. من هم از ترس به درون منزل رفتم که این حادثه تلخ رخ داد.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، در پی تکمیل تحقیقات، کیفرخواست این پرونده جنایی در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد صادر شد و مرد 35 ساله در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پای میز محاکمه ایستاد.
متهم این پرونده جنایی در جلسات دادگاه که به ریاست قاضی هادی دنیادیده برگزار شد، به قضات با تجربه دادگاه گفت: چند بار آن پسر جوان را دیده بودم و تصور می کردم که قصد خواستگاری از دخترم را دارد اما آن روز وقتی از خانه بیرون آمدم و او را دیدم که دست دخترم را گرفته و قصد دارد او را به زور سوار موتورسیکلت کند دیگر نتوانستم تحمل کنم و به طرف جوان موتورسوار رفتم تا به او تذکر بدهم که مزاحم دخترم نشود اما این موضوع به مشاجره لفظی کشید و ما در حالی با یکدیگر یقه به یقه شدیم که من سوییچ موتورسیکلت او را برداشتم ولی آن جوان با سوییچ یدکی که در جیب داشت، موتورسیکلت را روشن کرد. در این هنگام ناگهان پسر 10 ساله ام کاردی را با غلاف برایم آورد که من آن را از غلاف بیرون آوردم و ضربه ای را به صورت کلنگی بر ناحیه گردنش زدم ولی به هیچ وجه قصد قتل نداشتم، فقط به دلیل خشم و عصبانیت آنی دیگر متوجه رفتار و حرکاتم نبودم که این حادثه رخ داد و اکنون هم خیلی پشیمانم! به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پس از شنیدن دفاعیات متهم و درخواست قصاص نفس از سوی اولیای دم، در نهایت رای به قصاص نفس دادند و از جنبه عمومی جرم ایراد جرح با چاقو را نیز علاوه بر پرداخت دیه به دلیل صدمات غیر کشنده به تحمل یک سال زندان محکوم کردند ولی طبق قانون متهم این پرونده جنایی و وکیل مدافع وی به رای صادر شده از سوی دادگاه اعتراض کردند و بدین ترتیب پرونده مذکور زیر ذره بین قضاوت قضات دیوان عالی کشور قرار گرفت.در همین حال قضات با تجربه شعبه ششم دیوان عالی کشور نیز پس از بررسی دقیق محتویات پرونده و سوالات تخصصی در جلسات محاکمه و مراحل دیگر دادرسی، رای دادگاه کیفری یک خراسان رضوی را به طور کامل تایید کردند. در این رای که به امضای قضات مصطفی محبی و محمد مقیسه رسیده، آمده است:«نظر به این که فرجام خواه، دلیلی بر برائت خود و نقض دادنامه ارائه ننموده است و علت درگیری را مزاحمت (جوان موتورسوار) برای دخترش دانسته و بیان کرده که خونش به جوش آمده و نتوانسته خودش را کنترل کند و قصد کشتن آن جوان را نداشته است اما به خاطر این که متهم به عمد کاری را انجام داده (وارد آوردن ضربات چاقو) که جنایت واقع شده است بنابراین رای قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی تایید می شود.»گزارش روزنامه خراسان حاکی است: در حالی که قضات دیوان عالی کشور با استناد به بند الف ماده 469 قانون آیین دادرسی کیفری به رای مذکور مهر تایید زدند، این پرونده جنایی برای اجرای حکم به معاونت اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد و بدین ترتیب مردی که به خاطر خشمی خون آلود، جنایت هولناکی را مرتکب شد در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت تا دیگر مراحل و روند قضایی آن برای اجرای حکم طی شود. خراسان : شماره : 21241 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۳۱ خرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات ، در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-سرقت یک کیلو طلا و جواهر با پوشش نظافتچی
فرمانده انتظامی غرب استان تهران از دستگیری فردی که به سرقت بیش از یک کیلوگرم طلا و جواهر از خانهای در شهرک اندیشه شهرستان شهریار اقدام کرده بود، خبر داد.
به گزارش عرشه آنلاین فرمانده انتظامی غرب استان تهران از دستگیری فردی که به سرقت بیش از یک کیلوگرم طلا و جواهر از خانهای در شهرک اندیشه شهرستان شهریار اقدام کرده بود، خبر داد. سردار کیومرث عزیزی در تشریح جزئیات این خبر گفت: به دنبال وقوع یک فقره سرقت طلا و جواهر از منزلی در شهرک اندیشه شهرستان شهریار، رسیدگی به موضوع به صورت ویژه در دستورکار کارآگاهان پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی غرب استان تهران قرار گرفت و آنان پس از اقدامات فنی و اطلاعاتی متوجه شدند که فردی به عنوان نظافتچی به منزل شاکی مراجعه داشته و در زمان سرقت نیز در محل حضور داشته است. در همین باره نیز تحقیقات پلیس آغاز شد. وی با اشاره به تحقیقات انجام شده، ادامه داد: با اقدامات انجام شده پلیسی متهم مورد شناسایی قرار گرفته و پس از هماهنگی با مقام قضایی و گرفتن مجوزهای لازم، طی عملیاتی در مخفیگاهش واقع در شهرستان اندیشه شهریار دستگیر و به مقر انتظامی منتقل شد.
فرمانده انتظامی غرب استان تهران با اشاره به انجام بازجویی از متهم دستگیر شده گفت: این فرد که نظافتچی خانه مذکور بود، در بازجوییها اعتراف کرد که با همکاری یک پسر جوان اقدام به تهیه کلید در منزل کرده و با استفاده از غفلت صاحبخانه، طلا و جواهر را سرقت کرده است.
عزیزی با بیان این که این فرد بیش از یک کیلوگرم طلا و جواهر و ساعت های گران قیمت مجموعا به ارزش ۳۰ میلیارد ریال را به سرقت برده بود، گفت: متهم در اعترافاتش گفت که طلا و جواهر مذکور را به یکی از استانهای کشور منتقل کرده که با هماهنگی انجام شده جواهرات مذکور نیز کشف و به مال باخته تحویل داده شد. خراسان : شماره : 21239 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۹ خرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-آخرین بازیچه!
چنان عاشق پسر همسایه شده بودم که انگار کس دیگری جز او در این دنیا وجود ندارد. فکر می کردم او نیز مرا همان گونه دوست دارد و برای خوشبختی و سعادت من با همه وجودش تلاش می کند اما نمیدانستم اغفال شدهام و تنها بازیچهای برای هوسرانی او هستم تا این که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 15 سالهای است که مدعی بود تحت تاثیر هیجانات دوران نوجوانی، عشقی خیابانی را باور کرده که زندگی و آینده اش را در شعله های آن سوزانده است. این دختر نوجوان که به همراه مادرش وارد مرکز انتظامی شده بود، با بیان این که اشتباه جبران ناپذیری را مرتکب شده است، درباره این ماجرای تاسفبار به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری خلق آباد مشهد گفت: اواخر سال گذشته متوجه شدم که پسر همسایه صفحه اینستاگرامی مرا دنبال میکند. «کاوه» دوست قدیمی برادرم بود و گاهی به منزل ما رفت و آمد می کرد. در این میان گاهی پست های زیبایی از تعریف و تمجید برایم می گذاشت و تلاش می کرد به نوعی با من ارتباط برقرار کند. با وجود آن که ابتدا به پیامک های او توجهی نداشتم و حتی یک بار شماره تلفن او را حذف کردم ولی «کاوه» دست بردار نبود به گونه ای که در اثنای همین تعریف و تمجیدهای شیطانی برایم پیامک های عاشقانه فرستاد و به من ابراز علاقه کرد. من هم فقط پیامک هایش را که گاهی چندین صفحه بود با دقت مطالعه می کردم و به دوستانم نشان می دادم اما هیچ گاه پاسخش را نداده بودم تا این که بالاخره با وسوسه های دوستانم که آن ها نیز غرق در عشق های خیالی فضای مجازی بودند، پاسخ کوتاهی به او دادم و از ابراز علاقه اش تشکر کردم! همین یک جمله سرنوشتم را تغییر داد و مرا در لجنزار تباهی فرو برد. از آن روز به بعد، کاوه مطالب عاشقانه و ادبی زیبایی می نوشت و من از تعابیر و کلمات محبت آمیزش لذت می بردم. مدتی بعد ارتباط پیامکی ما به تماس های تلفنی و دیدارهای پنهانی کشید. حالا دیگر به دور از چشمان اعضای خانوادهام در کوچه و خیابان های نزدیک مدرسه با «کاوه» قرار میگذاشتم و دقایقی را با هم صحبت می کردیم. این روابط مخفیانه به جایی رسید که «کاوه» پیشنهاد کرد طوری برنامه ریزی کنم که حداقل بتوانیم ساعتی را در کنار هم باشیم و برای آینده خودمان تصمیم بگیریم. من هم که تحت تاثیر هیجانات دوران نوجوانی خیلی راحت نقشه های شیطانی او را باور کرده بودم، در آتش این عشق خیابانی می سوختم و حرف هایش را بدون تامل می پذیرفتم. از سوی دیگر برای آن که خانواده ام از این ماجرا مطلع نشوند، ساعتی را از کلاس درس فرار می کردم و نزد کاوه می رفتم چرا که او اتاقی در گوشه حیاط منزلشان داشت که از ساختمان محل سکونتشان دیده نمی شد. آن جا به بهانه های مختلف او از من عکس و فیلم می گرفت و چنان از زیباییهای ظاهریام تعریف میکرد که خودم را زیباترین دختر جهان میپنداشتم ولی نمیدانستم بازیچه هوسرانیهای پسری شدهام که همه حرفهایش فریبی بیش نیست!
خلاصه در یکی از همین روزها که دو ساعت آخر کلاس را رها کردم و نزد او رفتم، ناگهان پیشنهاد بیشرمانهای را مطرح کرد که در یک لحظه ترسیدم و دچار شوک روحی شدم اما او باز هم به چاپلوسی و چرب زبانی پرداخت تا اعتماد مرا جلب کند ولی وقتی با مخالفت من روبه رو شد، تهدیدم کرد که ماجرای دوستی خیابانی مرا برای برادرم بازگو خواهد کرد و عکس و فیلم ها را نیز برای پدرو مادرم ارسال می کند. از شنیدن این حرف ها به خود می لرزیدم و از یک آبروریزی بزرگ میترسیدم. نمیدانستم اگر خانواده ام از فرارهای من از مدرسه مطلع شوند، چه برخوردی با من خواهند داشت و سوالات دیگری که وحشت عجیبی بر وجودم انداخته بود. بالاخره از ترس رسوایی، تسلیم خواسته های کثیف و شیطانی پسر همسایه شدم اما دیگر حتی از خودم نفرت پیدا کردم که چرا این گونه فریب نقشه های شیطانی جوانی هوسران را خورده ام. بعد از آن روز تصمیم گرفتم رابطه ام را با کاوه قطع کنم ولی او از تنها نقطه ضعف من به خوبی استفاده می کرد و مرا بازیچه هوسرانی هایش قرار داده بود، اما من دیگر نمی خواستم به این عشق پوشالی ادامه بدهم. در این میان کاوه هم تهدید خودش را عملی کرد و تصاویر زشت و زنندهای را که از من داشت برای اعضای خانواده ام فرستاد. دیگر چاره ای جز بیان حقیقت نداشتم و نمیتوانستم این ماجرا را پنهان کنم. به همین دلیل کنار مادرم نشستم و آن چه را بر سرم آمده بود، بدون کم و کاست برایش بازگو کردم سپس با پیشنهاد مادرم به کلانتری آمدیم تا من آخرین بازیچه هوسرانی های او باشم و دختران دیگری مانند من فریب عشق های مجازی و دروغین در شبکه های اجتماعی را نخورند و بدانند که سرنوشت سیاهی با همین پیامک های عاشقانه انتظارشان را می کشد و مانند من در مرداب کثیف عشق های خیابانی، آینده خود را به تباهی می کشانند...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، اهمیت و حساسیت این ماجرای تاسفبار موجب شد تا سرگرد علی محمدزاده (رئیس کلانتری خلق آباد مشهد) دستورهای ویژه ای را برای ریشه یابی این حادثه تلخ صادر کند. از سوی دیگر اقدامات مشاوره ای و کنکاش های علمی بهمنظور مهارت آموزی و پیشگیری از آسیب های اجتماعی دیگر برای دختر نوجوان در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21235 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۴ خرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-ماه عسل رمزآلود!
دخترم با همه مخالفت های من، سرانجام با پسری ازدواج کرد که در فضاهای مجازی با او آشنا شده بود و اکنون در حالی می گوید «مرا فراموش کنید» که بعد از ماه عسل رمزآلود، دیگر او را ندیده ام، اما یقین دارم که در مخمصه ای بزرگ گرفتار شده است به طوری که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 52 ساله در حالی که بغض غریبی گلویش را می فشرد با بیان این که در آستانه بازنشستگی، غصه ای وحشتناک بر دلم نشسته است، درباره ماجرای عجیبی که او را به دایره مشاوره و مددکاری کلانتری مصلی کشانده بود، به کارشناس اجتماعی مرکز انتظامی گفت: همسرم از همان روزهای آغازین زندگی مشترکمان، هیچ مسئولیتی را در قبال من و فرزندانم احساس نمی کرد. مردی بی خیال بود که گویی هیچ گونه مشکلی در زندگی وجود ندارد، به گونه ای که بار غم ها و غصه ها و حتی شادی های زندگی بر دوش من بود. من هم صبح ها سرکار می رفتم و بعدازظهر به امور خانه داری و تربیت فرزندانم می پرداختم. با وجود این از زندگی ام راضی بودم؛چرا که «محمد» با همه بی خیالی هایش، مردی آرام و موقر بود و مرا اذیت نمی کرد. سال ها به همین ترتیب سپری شد و هرکدام از فرزندانم به دنبال سرنوشت خودشان رفتند. این درحالی بود که پسر بزرگم به تحصیلات عالی رسید، اما دخترم بعد از پایان مقطع دبیرستان دیگر درس و مدرسه را رها کرد و به پرسه زنی در شبکه های اجتماعی فضای مجازی پرداخت که سرانجام سرنوشت سیاهش نیز از همین شبکه ها رقم خورد.
«ترانه» دختری خوش قلب و مهربان بود، اما خیلی زود تحت تاثیر احساسات و عواطف دیگران قرار می گرفت به طوری که اگر کسی به او اندکی محبت می کرد دیگر شیفته آن فرد می شد و دوست داشت همه عشق و محبت خود را در جامی لبریز از مهربانی به او تقدیم کند!
من هم که در آستانه بازنشستگی قرار داشتم و تازه می خواستم دوران استراحت و تفریح را تجربه کنم، همه سعی خود را به کار گرفتم تا به دخترم مهارت های خانه داری را بیاموزم؛ چرا که در طول این سال ها به دلیل مشغله کاری نتوانسته بودم زیاد در کنار آن ها باشم، اما نمی دانستم دخترم در میان آسیب های اجتماعی فضاهای مجازی غرق شده است! خلاصه «ترانه» در شبکه تلگرام با پسری که اهل یکی از شهرهای استان هرمزگان بود، به پیامک بازی می پرداخت و ارتباط نامتعارف آن ها به گفت وگوهای عاشقانه و ارسال تصاویر شخصی رسیده بود. من هم که تصور می کردم دخترم تنهایی هایش را با جست وجو در شبکه های اجتماعی سپری می کند، زیاد حساسیت نشان نمی دادم و او را به حال خودش گذاشته بودم تا این که فهمیدم دخترم دلباخته پسری شده که فقط تصویر او را در تلگرام دیده است. این پیام ها و تماس های تلفنی آن ها در نهایت به خواستگاری کشید، ولی از گفته های دخترم چنین برمی آمد که او پسری بیکار و لاابالی است که مدام در فضاهای مجازی پرسه می زند و هیچ حد و مرزی را در ارتباط با دختران و زنان غریبه نمی شناسد، ولی دخترم درحالی مرا تهدید به تعیین وقت خواستگاری می کرد که همسرم مانند همیشه خودش را کنار کشیده بود و اهمیتی به این مخمصه وحشتناک نمی داد.
تهدیدهای دخترم به جایی رسید که موضوع فرار از خانه را مطرح کرد و من برای حفظ آبروی خانوادگی به ناچار رضایت دادم و همه مراسم از خواستگاری تا عقدکنان در طول یک هفته برگزار شد و بعد هم ترانه و «فرداد» تصمیم گرفتند به ماه عسل بروند، اما این ماه عسل که فقط چند روز بعد از مراسم عقدکنان بازگو شد برایم بسیار رمزآلود بود، با وجود این نتوانستم با خواسته آن ها مخالفت کنم و به این ترتیب ترانه و نامزدش به منظور گذراندن ماه عسل راهی هرمزگان شدند تا خانواده «فرداد» هم عروس خود را ببینند؛ چراکه در مراسم خواستگاری و عقدکنان هیچ کدام از نزدیکان او حضور نداشتند، اما هنوز 3 روز بیشتر از ماه عسل آن ها نمی گذشت که دخترم در یک تماس تلفنی با من، موضوع عجیبی را مطرح کرد. او گفت: جهیزیه ام را با کامیون به هرمزگان بفرستید، چون ما تصمیم گرفته ایم زندگی مشترکمان را در همین جا آغاز کنیم! و از آن روز به بعد دیگر به تلفن هایم پاسخ نداد. فقط از طریق بستگانمان فهمیدم که آن ها در شبکه های اجتماعی دوست یابی فعالیت دارند.اکنون 6 ماه از این ماجرا می گذرد و من حتی یک بار هم صدای دخترم را نشنیده ام، فقط در پاسخ یکی از پیام هایی که برایش فرستادم، نوشته بود «در زندگی من دخالت نکن! دیگر پیگیر سرنوشت من نباش! فکر کن من مرده ام و ...»، ولی من یقین دارم که او در مخمصه ای سخت گرفتار شده است و او را مجبور به نوشتن چنین جملاتی کرده اند! من دخترم را خوب می شناسم! و دیگر صدای گریه زن میان سال در اتاق مشاور پیچید ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با توجه به اهمیت این ماجرا و با صدور دستوری محرمانه از سوی سرهنگ محمد ولیان (رئیس کلانتری مصلای مشهد) کنکاش های ویژه پلیس برای ریشه یابی ادعاهای زن 52 ساله آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21233 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۲ خرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-کلاهبرداری پیک موتوری با شگردی عجیب!
سجادپور- مرد جوانی که در پوشش پیک موتوری از حدود یک سال قبل و با شگردی عجیب از مالک یک شرکت خصوصی کلاهبرداری می کرد با اقدامات اطلاعاتی ماموران کلانتری احمدآباد مشهد رسوا و دستگیر شد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چند روز قبل مالک یک شرکت خصوصی در حسابرسی های سالانه متوجه کسری موجودی چند صد میلیونی در حساب های بانکی خود شد و از پلیس برای واکاوی این ماجرا کمک خواست.در همین حال با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد علی عسگری (رئیس کلانتری احمدآباد) گروهی تخصصی از افسران دایره تجسس، مامور رسیدگی به پرونده مذکور شدند. در این میان تعدادی از افراد مظنون و کسانی که در امور مالی شرکت دخیل بودند به طور محسوس و نامحسوس بازجویی شدند تا این که همه سرنخ ها به جوانی رسید که از 2 سال قبل امور مربوط به ارسال مرسولات و کالاهای شرکت را انجام می داد.بنابراین پیک موتوری مذکور زیر چتر اطلاعاتی افسران دایره تجسس قرار گرفت و مشخص شد که وی پس از تحویل کالا، هزینه دریافتی از مشتری شرکت را به حساب مالک واریز نکرده است، این درحالی بود که او رسیدی با نام شرکت مذکور در دست داشت. این ماجرای پیچیده موجب شد تا نیروهای انتظامی وی را با دستور قضایی بازداشت کنند و تحت بازجویی قرار دهند.گزارش روزنامه خراسان حاکی است، اگرچه متهم یاد شده خود را بی گناه جلوه می داد و معتقد بود که از 2 سال قبل صادقانه برای شرکت مذکور کار کرده است و اکنون تهمت های ناروا را باید تحمل کند اما کنکاشهای دقیق پلیس در این پرونده او را در حالی رسوا کرد که افسران تحقیق، شواهد انکارناپذیری را روی میز گذاشتند. این جوان موتورسوار که با مشاهده دلایل مستند چاره ای جز بیان حقیقت نداشت، به ناچار لب به اعتراف گشود و راز این کلاهبرداری معماگونه و عجیب را فاش کرد. او در ادامه بازجویی ها گفت: از حدود 2 سال قبل به عنوان پیک موتوری برای شرکت یاد شده کار می کردم. اعتماد مدیران مالی و صاحب شرکت به من به حدی رسید که کارت خوانی را در اختیارم گذاشتند و من با آن کارت خوان مبالغ فروش یا ارسال مرسولات را از مشتری دریافت می کردم ولی از حدود یک سال قبل وسوسه شدم که مبالغی از این پول ها را به حساب خودم واریز کنم سپس با طرح نقشه ای برای فریب مدیران مالی به یکی از شرکت های تحویل کارت خوان رفتم و یک دستگاه کارت خوان دیگر را با سر برگ همان شرکتی دریافت کردم که در آن مشغول فعالیت بودم.بعد از این ماجرا هر از گاهی هزینه های مرسولات را با کارت خوان خودم دریافت می کردم ولی رسید آن را با سربرگ شرکت مذکور به خریدار می دادم و در واقع وجه را به حساب بانکی خودم واریز می کردم. از سوی دیگر هم چون سربرگ های تراکنش به نام شرکت بود کسی به من مشکوک نمی شد و این گونه در طول یک سال گذشته چند صد میلیون تومان به حساب بانکی خودم واریز کردم و... .بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، بررسی های بیشتر افسران دایره تجسس کلانتری احمدآباد مشهد برای ریشه یابی این کلاهبرداری عجیب همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21228 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۶ خرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-غافلگیری قاتل در مرز پاکستان
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- جوانی که پس از ارتکاب جنایت در پارک امت مشهد با هویت جعلی به نقاط مرزی کشور گریخته بود، همزمان با انتشار تصویر وی در روزنامه خراسان و انجام یک سری رصدهای اطلاعاتی ویژه، قبل از خروج از مرز، غافلگیر شد و توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به دام افتاد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، شبانگاه سیزدهم فروردین جوانی به نام سجاد مهاجر به همراه یکی از دوستانش وارد پارک امت مشهد شد و در حالی که دود غلیظ سیگار را از حلقومش بیرون می فرستاد، نگاهش با نگاه جوان رهگذری تلاقی کرد. همین نگاه به کلکل و مشاجره کشید و جملات توهین آمیز آنان لحظاتی بعد به درگیری فیزیکی انجامید اما سجاد که خود را در برابر جوان 27 ساله رهگذر عاجز می دید، به خارج از پارک رفت و چند دقیقه بعد در حالی قدم به پارک مذکور گذاشت که کارد بزرگی را در دست می فشرد. او این بار با غرور خاصی به طرف «محمدرضا - م» هجوم برد و او را با ضربات کارد نقش بر زمین کرد. هنوز جوان 27 ساله در خون خود می غلتید که نیروهای اورژانس از راه رسیدند و پیکر نیمه جان وی را به بیمارستان شهید هاشمی نژاد رساندند اما «سجاد» که فرزند طلاق بود از محل گریخت و به مکان نامعلومی رفت. بنابر گزارش روزنامه خراسان، در حالی که تحقیقات میدانی و شبانه قاضی ویژه قتل عمد مشهد برای ریشه یابی این جنایت هولناک آغاز شده بود، سرنخ هایی به دست آمد که نشان می داد افرادی به فرار متهم کمک می کنند، به همین دلیل قاضی دکتر صادق صفری دستور انتشار بدون پوشش تصویر وی را در روزنامه خراسان صادر کرد و بدین ترتیب رصدهای اطلاعاتی با استفاده از فناوری های نوین پلیسی وارد مرحله جدیدی شد. از سوی دیگر نیز گروهی تخصصی از کارآگاهان با هدایت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) به واکاوی دقیق پرونده پرداختند و سرنخ هایی به دست آوردند که بیانگر حضور متهم فراری در مرز پاکستان بود.
بر همین اساس، گروه کارآزموده ای از کارآگاهان به سرپرستی سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) در حالی عازم روستاهای مرزی شهرستان «سرباز» شدند که قاضی صادقی (دادستان عمومی وانقلاب شهرستان سرباز) نیز در پی هماهنگی های قضایی، دستورهای ویژه ای را برای انجام عملیات های پلیسی و ورود به مخفیگاههای احتمالی متهم به قتل فراری صادر کرد. بررسی های اطلاعاتی کارآگاهان که زیر نظر قاضی صفری صورت گرفت، بیانگر آن بود که متهم قصد دارد با کمک یکی از دوستانش و از طریق قاچاقچیان سوخت به طور غیرقانونی به آن سوی مرز بگریزد، به همین دلیل کارآگاهان با پوشش مبدل وارد کپرهای مرزی شدند و متهم جوان را هنگامی غافلگیر کردند که با هویت جعلی و با پوشیدن لباس های محلی قرار بود شبانه از مرز خارج شود.
بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، قاضی ویژه قتل عمد مشهد با قدردانی از دستورهای ویژه دادستان سرباز و تلاش های شبانه روزی کارآگاهان اداره جنایی آگاهی خراسان رضوی گفت: با انتقال متهم به مشهد، تحقیقات از وی ادامه خواهد یافت. خراسان : شماره : 21228 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۶ خرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-دوربین مداربسته راز کشف جسد دختر جوان را فاش کرد
وقتی جسد دختری جوان کنار خیابان پیدا شد، به نظر میرسید که به قتل رسیده اما دوربین مداربسته اسرار مرگ عجیب او را فاش کرد.
به گزارش مشرق، چندی قبل به بازپرس جنایی تهران خبر رسید که جسد دختری جوان در کنار خیابان افتاده و مرگ او بهدلیل شدت جراحت و خونریزی است.
تیم جنایی راهی محل حادثه شد و تحقیقات کلید خورد. جسد دختر جوان کنار خیابان افتاده و آثار خراش و بریدگی روی گردنش دیده میشد. شواهد نشان میداد که دختر جوان بهدلیل اصابت جسم نوک تیز به گردنش جانش را از دست داده است.
در ابتدا تیم جنایی تصور کرد که او به قتل رسیده است چرا که همه شواهد حکایت از جنایت میداد اما در آنجا دوربین مداربستهای وجود داشت که بازبینی تصاویر آن، اسرار مرگ مرموز دختر جوان را فاش میکرد.
در این شرایط مأموران به سراغ دوربین رفتند و پس از بازبینی تصاویر، مشخص شد که جنایتی صورت نگرفته و مرگ دختر جوان یک حادثه بوده است. آنطور که تصاویر نشان میداد، دختر جوان صبح زود به کنار خیابان رفته تا سوار خودرو شود اما در همان لحظه یک موتور سیکلت که با سرعت بالا در حال حرکت بود با دختر جوان برخورد کرد. طلق موتور به گردن دختر جوان اصابت کرده و او روی زمین افتاد.
مرد موتور سوار که بهشدت ترسیده و دستپاچه بود، از ترس پا به فرار گذاشت. از سوی دیگر دختر جوان بهدلیل جراحت و بریدگی روی گردنش جانش را از دست داد و دقایقی بعد رهگذران با دیدن پیکر غرق در خون وی، پلیس و اورژانس را خبر کردند اما تلاش برای نجات او بیفایده بود.
با مشخص شدن اسرار مرگ تلخ دختر جوان، مأموران به تحقیقات خود ادامه دادند و در بازرسی از کیف دختر جان باخته، مدارکی بهدست آوردند که هویت او را فاش میکرد.
در ادامه به دستور بازپرس، جسد دختر جان باخته به پزشکی قانونی منتقل شد و تیمی از مأموران تحقیقات خود را برای بازداشت موتور سوار فراری آغاز کردهاند. منبع:همشهری آنلاین . مشرق : یکشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۲
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-کلاهبردار «فوت شده» دستگیر شد!
رئیس پلیس آگاهی پایتخت از دستگیری یک کلاهبردار حرفهای خبر داد که نزدیکانش مدعی «مرگ» وی بودند.
به گزارش عرشه آنلاین، سرهنگ کارآگاه علی ولی پور گودرزی رئیس پلیس آگاهی پایتخت اظهار کرد: در اوایل شهریور سال گذشته شخصی با استفاده از جعل اسناد، زمینهای حومه شهر تهران را به خریداران میفروخت که با وقوع این کلاهبرداری موضوع رسیدگی به این پرونده در دستور کار تیمی زبده از کارآگاهان اداره هشتم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.وی افزود: شاکیان این پرونده پس از مراجعه به پلیس آگاهی تهران بزرگ اظهار کردند که متهم پس از شناسایی افرادی که قصد خرید زمین داشتند با آنان تعامل و ارتباط تنگاتنگ برقرار و اظهار میکرد که مالک زمین است و قصد فروش زمین را دارد و با جعل اسناد، زمینهای مدنظر خریداران را به آنان میفروخت و پس از رسیدن به خواسته خود، متواری می شد. شاکیان از هر طریقی که اقدام کردند به نتیجه نرسیدند و اطرافیان متهم اعلام کردند که نام برده فوت شده است.رئیس پلیس آگاهی پایتخت تصریح کرد: کارآگاهان تیزبین پلیس آگاهی پس از تحقیقات ابتدایی به این موضوع مشکوک شدند و با استفاده از روشهای علمی و اطلاعاتی کشف جرم، ابتدا تحقیقات میدانی را آغاز کردند و از زنده بودن متهم مطمئن و موفق شدند مخفیگاه وی را در شرق تهران شناسایی و پس از هماهنگی قضایی در یک عملیات منسجم و غافلگیرانه متهم را در مخفیگاهش دستگیر کنند و به آگاهی تهران بزرگ انتقال دهند.سرهنگ گودرزی بیان کرد: متهم ۲۵ ساله پس از دستگیری به کلاهبرداری و دریافت وجوه از شاکیان اعتراف کرد و گفت که با جعل گواهی فوت متواری میشد.وی افزود: در ادامه کارآگاهان با بررسی سوابق کیفری متهم دریافتند که متهم در گذشته نیز چندین سابقه کلاهبرداری داشته و به تحمل حبس محکوم شده است. خراسان : شماره : 21225 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۱۰ خرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-راز دومین گروگانگیری باند مخوف اتباع خارجی
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور – تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در حالی از دومین ماجرای گروگانگیری باند مخوف مسلحانه اتباع خارجی در مشهد پرده برداشت که سرکرده مسلح این باند هنگام عملیات رهایی گروگان افغانستانی، دو تن از کارآگاهان را با شلیک های رگباری مجروح کرد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، عصر بیست و هفتم فروردین، سرنشینان نقابدار یک دستگاه تیبا، تاجر 65 ساله افغانستانی را هنگام بازگشت به منزلش در بولوار طبرسی مشهد غافلگیر کردند و در حالی که او را به شدت کتک می زدند، داخل خودرو انداختند و به مکان نامعلومی بردند. در پی گزارش ماجرای آدم ربایی به پلیس، گروهی از کارآگاهان اداره جنایی با نظارت مستقیم سرهنگ جواد شفیعزاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده ای را برای دستگیری گروگانگیران در حالی آغاز کردند که آدم ربایان با ارسال صوت هایی از شکنجه های وحشتناک و التماس های گروگان برای خانواده وی، تقاضای دو میلیون دلار کرده بودند. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، پس از 24 روز رصدهای اطلاعاتی، بالاخره پلیس به مخفیگاه گروگانگیران دست یافت اما هنگام تعقیب سرکرده افغانستانی باند که عبدالرحمان نام دارد، وی روی کارآگاهان آتش گشود و دو تن از نیروهای عملیاتی پلیس آگاهی را با شلیک های رگباری مجروح کرد و خود نیز با اصابت گلوله، خونآلود روی فرمان خودروی پراید افتاد. طولی نکشید که حدود 11 تن از عوامل مرتبط با این باند مخوف مسلحانه در حالی دستگیر شدند که از آنان دو قبضه سلاح جنگی (کلت و کلاشینکف) به همراه مقدار زیادی مهمات کشف شد. در همین حال، ردزنیهای اطلاعاتی کارآگاهان را به سوی باغ ویلایی در بولوار توس کشاند و آنان موفق شدند تاجر 65 ساله افغانستانی را نجات دهند که با قفل و زنجیر به شیر حمام باغ ویلایی متروکه بسته شده بود.
گروگان تبعه خارجی که با مشاهده پلیس گویی عمری دوباره یافته بود، ضمن قدردانی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، به قفس فلزی نگهداری سگ اشاره کرد و مدعی شد که گروگانگیران او را چندین روز در قفس سگ نگهداری کرده اند و تنها به او نان خشک می دادند...
در همین حال بررسی پرونده های دیگر گروگانگیری نیز با توجه به شگرد اعضای این باند مخوف و با صدور دستوری از سوی سرهنگ شفیع زاده، زیر ذرهبین تحقیقات قرار گرفت، چرا که پرونده های مشابه دیگری در پلیس آگاهی وجود داشت که کارآگاهان احتمال می دادند خانواده گروگانهابه خاطر ترس از قتل، مبالغ مدنظر گروگانگیران را پرداخته باشند. نتیجه بررسی ها که زیر نظر سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) صورت گرفت، به پرونده ای از یک تاجر افغانستانی دیگر رسید که او نیز با همین شیوه و از مهر سال گذشته در مشهد ربوده شده بود اما بعد از حدود 45 روز خانواده وی مدعی شدند که پدر 55 ساله آنان به خانه بازگشته است و دیگر حاضر به پیگیری ماجرا نشدند! اما پلیس که احتمال می داد خانواده گروگان، مبلغ مدنظر گروگانگیران را پرداخته اند، پرونده را مختومه نکردند و همچنان تحقیقات با وجود بازگشت گروگان ادامه یافت. بررسی های آنان که از خیابان امام خمینی(ره) (محل ربودن گروگان با خودروی پژو پارس) آغاز شده بود، به باغ ویلایی در بولوار توس رسید اما محل دقیق اختفای گروگانگیران مشخص نبود تا این که اعضای باند مسلح گروگانگیری به سرکردگی عبدالرحمان (متهم 40 ساله) دستگیر شدند. در این شرایط کارآگاهان از مرد 55 ساله ای که قبلا ربوده شده بود، به پلیس آگاهی دعوت کردند و از او خواستند تا حقیقت ماجرا را با توجه به دستگیری باند مخوف اتباع خارجی بیان کند. این مرد نیز پس از ارشاد و نصایح کارآگاهان گفت: آن ها وقتی مرا با خودروی پژو پارس و به دنبال یک تصادف ساختگی ربودند، به داخل باغی بردند که قفل فلزی نگهداری سگ در آن جا وجود داشت. آدم ربایان مرا درون قفس انداختند و با آب سرد شکنجه می دادند، به طوری که مجبورم می کردند به خانوادهام التماس کنم 20 میلیارد تومان ارز دیجیتال برای آزادیام بپردازند اما گاهی اوقات مرا با چشمانی بسته به داخل اتاقی می بردند که 3 پله داشت. در آن جا من پنهانی «ناس» مصرف می کردم و ناس ها را زیر فرش می گذاشتم، اما در نهایت خانواده ام 12 میلیارد تومان به گروگانگیران پرداخت کردند و من هم برای آن که هدف تهدید گروگانگیران خطرناک قرار گرفته بودم، تصمیم گرفتم حقیقت ماجرا را پنهان کنم و درباره آدم ربایی به پلیس چیزی نگویم!
به گزارش روزنامه خراسان، در پی اظهارات این مرد 55 ساله، گروهی از کارآگاهان با دستورهای محرمانه قاضی اماموردی (بازپرس شعبه 405 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) به همراه تاجر افغانستانی عازم باغ ویلای مذکور شدند و تک تک نشانی هایی را بررسی کردند که مرد 55 ساله به پلیس ارائه داده بود، از طرف دیگر در زیر فرش های داخل اتاق، مقداری «ناس» پیدا شد که با انجام آزمایش های تخصصی بزاق، مشخص شد که بزاق روی ناس ها مربوط به گروگان 55 ساله است و او حقیقت ماجرا را بیان کرده است. این در حالی است که قفس فلزی مورد ادعای وی نیز در محل نگهداری گروگان ها کشف شده بود و به تایید گروگان 55 نیز رسید. از سوی دیگر و در حالی که هنوز اعضای این باند مخوف، ماجرای گروگانگیری را انکار می کنند، چاه بزرگی در محیط باغ ویلای متروکه نمایان شد و احتمال وقوع جنایت نیز قوت گرفت، بنابراین با دستور مقام قضایی، امدادگران ایستگاه هفتم آتش نشانی مشهد، عملیات خاکبرداری از چاه مذکور را آغاز کرده اند چرا که با توجه به ارتکاب جرایم وحشتناک در این باغ ویلای متروکه، این احتمال وجود دارد که گروگانگیران خطرناک برای به دست آوردن پول های هنگفت، مرتکب جنایت هم شده باشند. این در حالی است که تحقیقات و بازجویی از اعضای باند مخوف اتباع خارجی توسط «مهربان» (افسر پرونده) ادامه دارد. خراسان : شماره : 21221 - ۱۴۰۲ شنبه ۶ خرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-گریز از مرگ!
وقتی به هوش آمدم که «قاتل» روی سینه ام نشسته و پارچه هایی را نیز در دهانم فرو برده بود. دستانم زیر زانوهایش قرار داشت و من در حالی نفس های آخر زندگی ام را می کشیدم که او طنابی را دور گردنم حلقه زده بود و قصد کشتن مرا داشت، اما ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن جوانی است که به طرز معجزه آسایی از چنگال مرگ گریخته بود. او درباره این ماجرای تکان دهنده گفت: من در یکی از مجتمع های مسکونی شهر جدید گلبهار زندگی می کنم و با بیشتر همسایگان رابطه صمیمانه ای دارم. در این میان زنی که خود را وکیل دادگستری معرفی می کرد و مدعی بود بیش از 20 سال سابقه وکالت دارد به منزلم رفت و آمد داشت و با یکدیگر دوست شده بودیم، اما از حدود 2 ماه قبل که مقداری طلا و لوازم برقی از منزلم سرقت شد و موضوع را از طریق کلانتری پیگیری می کردم، رفت و آمدهای او به منزلم به طور چشمگیری کاهش یافت، ولی من هیچ گاه به او مشکوک نشدم؛ چراکه در طول مدت آشنایی، اعتماد کامل مرا به خود جلب کرده بود. خلاصه در حالی که من همچنان پیگیر دستگیری سارق یا سارقان منزلم بودم، ناگهان حادثه ای وحشتناک رخ داد که من به طرز معجزه آسایی از چنگ مرگ گریختم تا چهره آن زن شیاد نیز برای همه آشکار شود.
زن جوان در ادامه این ماجرا مدعی شد:آن شب و در حالی که به آخرین روزهای ماه مبارک رمضان نزدیک می شدیم من در خانه تنها بودم که «سوزان» وارد منزلم شد و بعد از چند دقیقه برایم آب میوه آورد! ولی باز هم طاقت نیاورد و با این بهانه که تو روزه می گیری و ضعیف شده ای به بیرون از خانه رفت و در مدت کوتاهی با ظرف سوپ به خانه بازگشت.
نمی دانم سوپ را از کجا آورد، ولی من میلی به پیش غذا نداشتم به همین دلیل هم نمی خواستم آن را صرف کنم، با وجود این «سوزان»آن قدر با چرب زبانی اصرار کرد که مجبور شدم سوپ را بخورم! در حالت خواب و بیداری شنیدم که او می گفت: حال تو خوب نیست و من شب را در کنار تو می مانم!
صبح روز بعد هنگامی به هوش آمدم که فردی نقابدار روی پیکرم نشسته و پارچه هایی را در دهانم فرو برده بود. قصد داشتم خودم را از چنگ او برهانم، اما دست هایم زیر زانوهای او قرار داشت و نمی توانستم حرکت کنم در همین حال فقط تلاش می کردم تا فریاد بزنم و جیغ بکشم! با آن که احساس می کردم کسی صدایم را نمی شنود، اما در همین گیرودار یکی از همسایگان مجتمع مسکونی که به همراه شوهرش از کنار واحد آپارتمانی ما عبور می کرد، ناله های ضعیف مرا شنیده و به موضوع مشکوک شده بود. در یک لحظه فهمیدم که آن ها تلاش می کنند قفل در را باز کنند. طولی نکشید که زن همسایه وارد پذیرایی شد و با دیدن فردی نقابدار که پالتوی بزرگی به تن داشت و با طناب مشغول خفه کردن من بود، دیگر نتوانست این صحنه را تحمل کند و کنار در اتاق غش کرد. شوهر آن زن که اوضاع را این گونه دید هراسان وارد خانه شد و مرا از چنگ قاتل نجات داد.دقایقی بعد همسایگان دیگر هم رسیدند و با برداشتن کلاه کشی از سر قاتل مشخص شد او همان زنی است که خود را وکیل معرفی می کند! خلاصه لحظاتی بعد نیروهای انتظامی هم آمدند و «سوزان» را به کلانتری بردند.در آن جا هویت واقعی او لو رفت و تحقیقات نشان داد که او قبلا نیز با خوراندن مواد بیهوشی به من، اموالم را ربوده است،ولی این زن که گرگی در لباس میش بود، ادعا کرد که فرد دیگری او را اجیر کرده است تا مرا به قتل برساند و ... .
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است زن جوان در پایان این ماجرا مدعی شد، شاید قصه مرگ و زندگی من، درس عبرتی برای زنانی باشد که به راحتی به هر فردی اعتماد می کنند و از سوی دیگر نیز حداقل چهره پلید چنین تبهکارانی برای مردم آشکار می شود که با توسل به این حیله های ناجوانمردانه زندگی دیگران را به بازی می گیرند!
ماجرای واقعی براساس سرگذشت یکی از مخاطبان . خراسان : شماره : 21219 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۳ خرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-کلاهبرداری میلیاردی با رسید جعلی پرداخت
توکلی - دو کلاهبردار حرفه ای که از طریق تهیه و ارسال رسید جعلی اقدام به کلاهبرداری به ارزش ۴ میلیارد کرده بودند ،به چنگ پلیس افتادند.به گزارش خراسان ،فرمانده انتظامی شهرستان کرمان بیان کرد:به دنبال افزایش تماس های مردمی با مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ مبنی بر کلاهبرداری از طریق ارسال رسید جعلی واریز و پیامک جعلی، بررسی موضوع به صورت ویژه در دستورکار ماموران کلانتری بازار شهر کرمان قرار گرفت. سرهنگ مهدی پورامینایی ادامه داد: بررسیهای اولیه کارشناسان حکایت از این داشت که متهمان با شناسایی سوژه های خود از سایت دیوار با آنها ارتباط برقرار و با شیوههای متقلبانه از طریق ارسال رسیدهای جعلی واریز، کالای مال باختگان را دریافت و فرار می کردند. وی گفت : با پایان یافتن تحقیقات مقدماتی پلیس، مخفیگاه متهمان شناسایی شد و با هماهنگی مقام قضایی در یک عملیات غافلگیرانه در شهر کرمان دو نفر از متهمان دستگیر شدند و در تحقیقات تکمیلی به چندین فقره کلاهبرداری از طریق ساخت رسید جعلی واریز اعتراف کردند. این مسئول انتظامی با بیان این که ارزش کلاهبرداری انجام شده توسط متهمان از سوی کارشناسان 4 میلیارد ریال برآورد شده است، تصریح کرد: با اقدامات انجام شده از سوی نیروهای کلانتری۱۱( بازار شهر کرمان) همه مال باختگان این پرونده شناسایی شدند.وی تاکید کرد: برای جلوگیری از این گونه موارد لازم است مردم از اعتماد بی جا به افراد ناشناس در فضای مجازی خودداری و در هنگام فروش کالا ابتدا حساب بانکی خود را بررسی کنند و در صورتی که پیامک موثق دریافت نکردند، حتما موجودی حساب خود را از طریق اینترنت بانک، دستگاههای خودپرداز یا کارت خوان بررسی و پس از حصول اطمینان از واریز وجه، کالای مربوط را برای خریدار ارسال کنند. خراسان : شماره : 21216 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۳۱ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-پلیس در تعقیب عامل جنایت پارک امت
سجادپور- جوان 23 ساله ای به نام سجاد مهاجر که سیزدهم فروردین گذشته جوان دیگری را در پارک امت مشهد به قتل رساند، در حالی تحت تعقیب کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفته است که مقام قضایی از شهروندان خواست برای شناسایی مخفیگاه وی با پلیس همکاری کنند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 22 شب سیزدهم فروردین، جوانی به نام سجاد مهاجر (متهم به قتل فراری) به همراه یکی از دوستانش وارد پارک امت مشهد شد تا در کنار یکدیگر سیگاری دود کنند اما ناگهان با جوان 27 ساله دیگری که مشغول قدم زدن در پارک بود، چشم در چشم شدند. سجاد که از سر غرور دود غلیظ سیگار را بیرون می داد به «نگاه» جوان رهگذر اعتراض کرد و بدین ترتیب مشاجره ای توهین آمیز بین آن ها شروع شد. سجاد که می دانست در برابر هیکل قوی جوان 27 ساله حرفی برای گفتن ندارد از پارک خارج شد و دوباره در حالی که قمه ای را در دست می فشرد به پارک بازگشت. او این بار با قمه به طرف جوان مذکور هجوم برد و او را خون آلود نقش بر زمین کرد. دقایقی بعد پیکر نیمه جان جوان 27 ساله توسط امدادگران اورژانس به بیمارستان شهید هاشمی نژاد انتقال یافت اما تلاش کادر درمان برای نجات وی به نتیجه نرسید؛ چرا که او دیگر علایم حیاتی نداشت.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، با گزارش این جنایت هولناک به قاضی ویژه قتل عمد، تحقیقات قضایی توسط دکتر صادق صفری در حالی آغاز شد که «سجاد» به مکان نامعلومی گریخته بود. به همین دلیل قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد با صدور دستور درج بدون پوشش چهره متهم به قتل فراری در روزنامه خراسان، از شهروندان خواست، هرگونه اطلاعات درباره مخفیگاه عامل جنایت در پارک امت را با شماره تلفن های 110، 21825290، 21825267 و 09363257468 به پلیس آگاهی اطلاع دهند.
قاضی صفری همچنین با هشدار قضایی به افرادی که در فرار متهم یا اختفای وی همکاری کنند، گفت: به یقین در صورت اثبات جرم، این افراد به اشد مجازات های قانونی محکوم خواهند شد. خراسان : شماره : 21215 - ۱۴۰۲ شنبه ۳۰ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-عامل جنایت در پایانه مسافربری مشهد را شناسایی کنید
سجادپور – پلیس برای شناسایی مخفیگاه عامل جنایت در پایانه مسافربری مشهد از شهروندان کمک خواست.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در آخرین روزهای آبان سال 97، دو جوان که در قسمت باربری پایانه مسافربری مشهد فعالیت می کردند به دلیل غرور جوانی به کل کل با یکدیگر پرداختند و با هم گلاویز شدند، اما مشاجره آن ها با دخالت بزرگ ترهای پایانه خاتمه یافت و هر کدام به مغازه های خود بازگشتند، اما طولی نکشید که شعله های زیر خاکستر این کل کل های ساده دوباره زبانه کشید و این بار گروهی از دوستان آن ها نیز وارد درگیری شدند و به این ترتیب نزاع خونینی با بیرون آمدن سلاح های سرد آغاز شد. در این میان ناگهان تیغه چاقو بر شانه جوان 29 ساله ای فرود آمد که جثه ورزشکاری داشت. این گزارش حاکی است، با فرار عاملان نزاع از محل حادثه، پیکر خون آلود «صالح – ب» جوان 29 ساله نیز به مرکز درمانی انتقال یافت، اما او بر اثر عوارض ناشی از اصابت چاقو جان سپرد و این گونه پرونده ای جنایی روی میز قاضی ویژه قتل عمد قرار گرفت.اگرچه ساعتی بعد با صدور دستور های قضایی، کارآگاهان منزل متهم به قتل را در منطقه محمدآباد مشهد به محاصره درآوردند، اما وی از آن جا به مکان نامعلومی گریخته بود. همزمان با کشف لباس و دستمال های آغشته به خون از داخل حمام منزل مسکونی که بیانگر حضور وی بعد از وقوع جنایت در آن مکان بود، بررسی های پلیس نشان داد که وی داخل باغی در اطراف طرقبه مخفی شده است، اما پس از آن که کارآگاهان وارد باغ مذکور شدند، دریافتند که متهم به قتل از آن جا هم فرار کرده است.بنابر گزارش خراسان، در حالی که رصدهای اطلاعاتی و ردزنی های پلیس برای دستگیری وی ادامه دارد، قاضی ویژه قتل عمد مشهد، دستور انتشار تصویر بدون پوشش محمدرضا درویش (متهم به قتل فراری) در روزنامه خراسان را صادر کرد و به این ترتیب پلیس از شهروندان خواست چنان چه از مخفیگاه متهم فراری اطلاعاتی دارند با تلفن های 110، 21825290 و 21825267 تماس بگیرند.در همین حال قاضی دکتر صادق صفری به برخی از افرادی که برای اختفای متهم با وی همدستی می کنند نیز هشدار داد در صورتی که بررسی های قضایی، نقش آنان را در کمک به اختفای متهم اثبات کند به اشد مجازات های قانونی برای فراری دادن متهم به قتل محکوم خواهند شد. خراسان : شماره : 21212 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۵ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-رسوایی در بیمارستان دولتی!
اعضای باند کارمندان متخلف، سرم ها را با آمبولانس از مرکز درمانی خارج می کردند!
سیدخلیل سجادپور – اعضای یک باند حرفه ای که سرم های مرکز درمانی را با آمبولانس بخش خصوصی از بیمارستان دولتی خارج می کردند و در استان های دیگر کشور به فروش می رساندند در حالی توسط نیروهای انتظامی دستگیر شدند که ریشه یابی این ماجرا به فروش کارت واکسن کرونا و گوشی های سرقتی رسید. به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، چند روز قبل یکی از مدیران انبار دارویی یکی از بیمارستان های بزرگ دولتی مشهد، کمبود هزار و 500 سرم بیمارستانی را در آمار و ارقام دارویی گزارش داد و به این ترتیب پلیس برای بررسی موضوع وارد ماجرا شد. بررسی های مقدماتی که با دستورهای ویژه قاضی شعبه 202 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به انبار دارویی بیمارستان مذکور کشید، بیانگر آن بود که تعداد زیادی حواله های جعلی و بدون مهر در مرکز درمانی ثبت شده است. پیگیری این سرنخ با استفاده از فناوری های نوین پلیسی، دو کارمند باسابقه بیمارستان را در مظان اتهام قرار داد.بنابراین دو کارمند این مرکز درمانی بازداشت و به مقر انتظامی منتقل شدند. بازجویی های فنی از دو متهم 42 ساله، پای راننده آمبولانس بخش خصوصی را نیز به پرونده گم شدن سرم ها گشود و مشخص شد آن ها باندی حرفه ای را در بیمارستان دولتی تشکیل داده و از مدت ها قبل در حالی به خلافکاری روی آورده اند که یکی از کارمندان بیمارستان سابقه سرقت نیز در پرونده سیاه خود دارد. افشای این موضوع، اهمیت پرونده مذکور را دوچندان کرد و این گونه ماجرای سرم های بیمارستانی وارد مرحله جدیدی شد.
همزمان با بازبینی دوربین های مداربسته توسط افسران زبده کلانتری احمدآباد مشهد، سرنخ هایی از جرایم دیگر اعضای این باند به دست آمد و بررسی ها به شیوه نامحسوس زیرنظر مستقیم مقام قضایی ادامه یافت. گزارش روزنامه خراسان حاکی است، تحقیقات پلیس حکایت از آن داشت که کارمندان متخلف با حواله های جعلی، دارو و سرم را از انبار بیمارستان خارج کرده اند، سپس این اقلام را تحویل کارمند بخش خصوصی (راننده آمبولانس) داده اند و او نیز محموله های دارویی را از بیمارستان خارج کرده و در استان های سیستان و بلوچستان، فارس و کردستان در بازار آزاد به فروش رسانده است.از سوی دیگر کنکاش های دقیق تر پلیس از ماجرای فروش کارت واکسن به شهروندان نیز پرده برداشت و مشخص شد که اعضای این باند حرفه ای در هنگام همه گیری کرونا، مبالغی را از 300 تا 700 هزار تومان از متقاضیان دریافت کرده و کارت واکسن کرونا را بدون تزریق واکسن به آن ها فروخته اند. با افشای زوایای پنهان از خلافکاری های متهمان، نیروهای انتظامی با دستور مقام قضایی سومین متهم پرونده را نیز دستگیر کردند و مخفیگاه او را مورد بازرسی قرار دادند. در این عملیات علاوه بر کشف تعدادی سرم های بیمارستانی، 80 دستگاه گوشی تلفن همراه هوشمند و 100 دستگاه گوشی تلفن همراه ساده از مخفیگاه وی کشف شد و به مقر انتظامی انتقال یافت. بررسی های بیشتر در این باره نشان داد که تعدادی از گوشی های مذکور که سریال های آنان مخدوش نشده بود، سرقتی هستند به همین دلیل ماجرای کارمندان متخلف ابعاد دیگری پیدا کرد، اما متهم یاد شده که بهیار بخش خصوصی است، در بازجویی ها مدعی شد، تلفن های مکشوفه به پدر خانمش تعلق دارد که حدود دو ماه قبل دار فانی را وداع گفته است.بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اگرچه بررسی سوابق پدر خانم متهم در بانک اطلاعاتی مجرمان نشان داد که وی سابقه کیفری در زمینه مالخری داشته است، اما اهمیت این پرونده موجب شد تا سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) دستورهای محرمانه ای برای بررسی همه زوایا و ابعاد این ماجرا صادر کند.تحقیقات این پرونده حساس در حالی ادامه دارد که اعضای این باند با صدور قرار قانونی مناسب از سوی قاضی شعبه 202 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد روانه زندان شدند.
اختصاصی خراسان . خراسان : شماره : 21212 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۵ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-جزئیات اعدام سرکردگان بزرگترین کارتل کوکائین در ایران
حکم اعدام ۳ نفر از اعضای بزرگترین کارتل توزیع کوکائین در کشور، پس از طی مراحل قانونی، صبح روز گذشته اجرا شد.
به گزارش عرشه آنلاین اردیبهشت سال ۹۳ بود که سردار علی مویدی رئیس وقت پلیس مبارزه با مواد مخدر فراجا از دستگیری ۶ نفر از اعضای باند توزیع مواد مخدر پنجک خبر داد. سرکرده این باند حسین پنجک از سلاطین مواد مخدر کوکائین ایران طی ۱۰ سال فعالیت، ۱۷ بار دستگیر شده بود و در زمان دستگیری ۳۲ سال داشت.
وی پس از برگزاری جشنی که به بهانه رسیدن اموالش به ۴۰ میلیارد تومان برگزار کرده بود، دستگیر شد. این جشن در حوالی کرج برگزار و حدود یک میلیارد تومان هزینه برگزاری آن شده بود. به گفته پلیس، علاوه بر شناسایی چندین دستگاه خودروی لکسوس، جنسیس و...، یک قایق تفریحی لوکس هم بخشی از اموال این قاچاقچی بزرگ بود که در زمان دستگیریاش در یکی از بنادر شمالی کشور پهلو گرفته بود.
اموال این باند در شمال تهران، کرج و شمال کشور شناسایی و توقیف شد.
در زمان دستگیری از اعضای این باند یک کیلو کوکائین، تریاک و شیشه کشف شد. در نهایت حکم اعدام ۳ نفر از اعضای این باند پس از تأیید در دیوان عالی کشور صبح دیروز ۲۰ اردیبهشت ماه اجرا شد. خراسان : شماره : 21209 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۲۱ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-کلیک جنایت در مرداب عاشقی مجازی!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور-زمانی به هویت واقعی آن دختر در فضای مجازی پی بردم و فهمیدم که او زنی متاهل و دارای فرزند است که دیگر «عاشق» شده بودم و در مرداب این عشق مجازی دست و پا می زدم...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اعترافات پسر 24 ساله ای است که در پی عشقی هوس آلود، شوهر بلاگر معروف مشهدی را با همدستی وی به قتل رساند و جسد او را به آتش کشید تا صحنه جنایت را «خودسوزی» جلوه دهند.
عاملان این جنایت هولناک که به دستور قاضی ویژه قتل عمد مشهد برای بازسازی صحنه قتل به ساختمان 2 طبقه ای در بولوار نبوت هدایت شده بودند، در محل وقوع جنایت مقابل دوربین قوه قضاییه ایستادند تا ناگفته های این قتل وحشتناک را بازگو کنند. در آغاز بازسازی صحنه جنایت، ابتدا سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) به تشریح خلاصه ای از اعترافات و اظهارات متهمان در مراحل بازجویی پرداخت و سپس «قاضی محمود عارفی راد» با تفهیم مواد قانونی به متهمان، از آنان خواست مواظب اظهارات خود باشند و حقیقت ماجرا را بیان کنند چرا که اظهارات آنان در دیگر مراحل دادرسی مورد استناد قرار می گیرد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، پس از ارشاد و نصایح مقام قضایی، ابتدا پسر جوان در شرح جزئیات این جنایت تکان دهنده گفت: از حدود یک سال قبل هنگام جست و جو در شبکه اجتماعی اینستاگرام با دختری آشنا شدم که «بلاگر» بود. خیلی زود با او ارتباط برقرار کردم ولی نمی دانستم که آن دختر هویت واقعی خود را در فضای مجازی پنهان کرده است. تصورم این بود که آن دختر زیبا مجرد است! به همین دلیل ارتباط عاشقانه ام را با او ادامه دادم ولی «ف-ز» در حالی هویت خود را آرام آرام آشکار کرد که دیگر دیر شده بود و من به او دل باخته بودم! هنگامی متوجه شدم که او متاهل است و یک فرزند دختر دارد که در مرداب عاشقی مجازی دست و پا می زدم و نمی توانستم او را رها کنم! در این شرایط «ف-ز» هم از مشکلات خانوادگیاش برایم سخن می گفت و مدعی بود که همسرش را دوست ندارد و با یکدیگر اختلافات شدیدی دارند به حدی که کارشان به کتک کاری می کشد!
از سوی دیگر من که وابستگی زیادی به آن زن جوان پیدا کرده بودم، به نصیحت او پرداختم تا از طریق قانونی طلاق بگیرد! حتی برای گرفتن طلاق پیگیری هم می کردم، اما «ف-ز» دوست داشت علاوه بر طلاق حق و حقوق قانونی را هم از همسرش بگیرد که به همین دلیل ماجرای طلاق آن ها به طول انجامید. در این میان او مدام سختی ها و رنج هایش را برایم بازگو می کرد تا این که بالاخره پیشنهاد قتل شوهرش را مطرح کرد. اگر چه ابتدا مخالف بودم و سعی می کردم او را از این ماجرا منصرف کم ولی در نهایت با اصرارهایش پذیرفتم و این گونه دسیسه قتل را طراحی کردیم. ابتدا قصد داشتم شوهر «ف-ز» را با نوعی گاز شیمیایی به قتل برسانم تا کسی متوجه جنایت نشود! به همین دلیل همه جوانب را با یکدیگر بررسی کردیم، اما وقتی در نیمه های شب وارد منزل ویلایی شدم و به طبقه دوم رفتم، تازه فهمیدم که تلاش هایم برای اجرای این نقشه بی فایده بوده، چرا که آن گاز در فضا منتشر شده بود، اما نتیجه ای برای قتل نداشت. این بود که شوهر 32 ساله «ف-ز» متوجه ماجرا شد و من به ناچار با دستانم گلویش را در رختخواب فشردم و او را خفه کردم. سپس در کنار جسد نشستیم و نقشه دیگری برای پنهان ماندن جنایت کشیدیم. قرار شد از موضوع اختلافات خانوادگی «ف-ز» استفاده کنیم و با آتش زدن جسد، طوری صحنه سازی کنیم که دیگران ماجرا را «خودسوزی» تصور کنند. با این نقشه، خانه و جسد را به آتش کشیدیم و هر دو از خانه بیرون رفتیم که چند ساعت بعد هم کارآگاهان مرا دستگیر کردند و با دیدن «ف-ز» فهمیدم که همه چیز لو رفته است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-دانش آموز کشتیگیر قاتل شد!
از چند ماه قبل مصرف قرص های اعصاب و خواب آور را آغاز کرده بودم به گونه ای که گاهی تعداد زیادی از آن قرص ها را استفاده می کردم و در کلاس درس حاضر می شدم اگرچه همه ساعت های درس را در خواب و عالم خودم بودم و از موضوعات درسی چیزی نمی فهمیدم اما معلم ها نیز کاری به کارم نداشتند و من در همان عالم هپروت به سر می بردم تا این که در یک نزاع وحشتناک، دستم به خون آلوده شد و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، «امیرعلی» نوجوان 17 ساله ای که به اتهام جنایت در پارک معروف به شهرستانی، با دستورهای ویژه قاضی محمود عارفی راد (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) و با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شده است، پس از آن که به سوالات فنی سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) در خصوص زوایای پنهان قتل جوان 18 ساله افغانستانی پاسخ داد، در تشریح سرگذشت خود به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: از حدود 4 سال قبل به ورزش کشتی علاقه مند شدم و بعد از تعطیلی مدرسه به سالن کشتی می رفتم به طوری که خیلی زود در این رشته پیشرفت کردم و در مسابقات دانش آموزی به مقام های برتر دست یافتم و در نهایت در آخرین مسابقه ای که شرکت کردم، مقام سوم استانی را کسب کردم اما با تشویق برخی دوستانم متاسفانه به مصرف قرص های اعصاب و روان رو آوردم. آن قرص ها به شدت خواب آور بودند و من همیشه در حال چرت زدن بودم. احساس می کردم در عالم هپروت هستم و از این رفتارهایم به گونه ای لذت می بردم. کارم به جایی رسید که هر بار تعدادی از این قرص ها را می خوردم و در کلاس درس نیز همواره خواب بودم اما هیچ کس کاری به من نداشت حتی معلمانم چیزی نمی گفتند. با آن که در کلاس یازدهم و در مدرسه ای واقع در بولوار هفت تیر مشهد تحصیل می کردم ولی به خاطر همین رفتارها و مسیر خلافی که در پیش گرفته بودم به درس ومدرسه اهمیتی نمی دادم این درحالی بود که مدیران و معلمان مدرسه نمی دانستند که من به مصرف این قرص ها معتاد شده ام. هر روز مقدار مصرفم بیشتر می شد و با آن که در آستانه دعوت به مسابقات بزرگ تر بودم ولی حال خودم را نمی فهمیدم. از سوی دیگر هم اگر از این قرص ها مصرف نمی کردم، حال بدی داشتم و دست به رفتارهای وحشتناکی می زدم. دیگر فقط به خاطر عادت روزمره، کتاب هایم را برمی داشتم و به مدرسه می رفتم ولی در واقع فقط به فکر تهیه قرص بودم و هرچه از پدرم پول می گرفتم به همراه برخی از دوستانم صرف خرید قرص می کردم تا این که آن شب وقتی کنار پنجره اتاق نشسته و در عالم خودم بودم، ناگهان در همان حالت خواب و بیداری چند جوان را در پارک بولوار شهرستانی دیدم که با پدرم درگیر شده اند چرا که پدرم پاکبان آن پارک بود و از داخل منزلمان درون پارک به خوبی دیده می شد. خلاصه با دیدن این وضعیت، بلافاصله کفش هایم را پوشیدم و با سرعت خودم را به پارک رساندم. چاقویی را برداشتم و با آن به طرف چند جوان مذکور حمله ور شدم که یکی از آن ها مقابلم قرار گرفت و من هم تیغه چاقو را بر پیکرش فرود آوردم. پدرم نیز تبر در دست داشت و با آن ها درگیر بود. بعد از آن که متوجه شدم یکی از آن ها را به قتل رسانده ام، از محل فرار کردم که بعد هم کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی به سراغم آمدند و مرا دستگیر کردند...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است تحقیقات پلیس درباره این جنایت هولناک ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21203 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۴ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد
