
درامتداد تاریکی-بدگمان!
حدود 6 ماه قبل برای رهایی از سوء ظن های پدرم که جزئیات رفتارهای مرا هم زیر نظر داشت، به خواستگارم پاسخ مثبت دادم تا دیگر این شرایط خانوادگی را تجربه نکنم اما متاسفانه از چاله به چاه افتادم چرا که بدگمانی های نامزدم وحشتناک تر از سوءظن های پدرم بود به گونه ای که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر 15 ساله ای که از نامزدش به اتهام کتک کاری و ایراد ضرب و جرح های عمدی شکایت کرده بود با بیان این که فقط می خواهم قانون تکلیف مرا مشخص کند، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد توضیح داد: پدرم کاسب است و مغازه مرغ فروشی دارد اما بر خلاف آن که رفتار و گفتارش با مشتریان بسیار عالی و با طمأنینه است، در خانه، مردی خشن و بدبین جلوه می کند. با آن که من اولین فرزند خانواده هستم و تنها خواهری کوچک تر از خودم دارم، ولی مدام از رفتارهای من ایراد می گیرد و به هر موضوعی با سوءظن می نگرد و با نگاه های سرزنش آمیزی همواره تحقیرم می کند. مادرم نیز با این اخلاق پدرم، مخالف بوده و بارها تاکید کرده است که نباید تا این حد از رفتارها و گفتار من ایراد بگیرد. با وجود این پدرم توجهی به نظرات دیگر اعضای خانواده ندارد . اگرچه بنا به نظر اطرافیان من دختری زیبا و خوش سلیقه هستم و در امور تحصیلی هم موفق بودم اما پدرم نکات خوب و مثبت مرا هرگز نمی بیند و از نوع پوشش و حتی رفت و آمدهایم به شدت انتقاد می کند به طوری که مدام در خلوت خودم گریه می کنم ولی هیچ گاه نمی خواهم پدرم ناراحت شود. این سوء ظن ها به حدی رسید که پدرم اجازه نمی داد در خانه تنها بمانم؛ چرا که می ترسید از طریق فضای مجازی با پسری ارتباط برقرار کنم یا حتی وقتی با مادرم به بیرون از منزل می رفتم باید جزئیات مکان ها و خودروهایی را که سوار شدیم برای پدرم بازگو می کردم که تصور نکند من مادرم را فریب داده ام تا به این بهانه برای دیدار با پسری غریبه از خانه خارج شده باشم!
خلاصه در همین شرایط بود که پسر خاله ام از طریق مادرش به من پیام داد که مرا دوست دارد و می خواهد به خواستگاری من بیاید! وقتی خاله ام موضوع را با مادرم در میان گذاشت و پدرم متوجه ماجرا شد ناگهان ولوله ای در منزل ما به راه افتاد . پدرم که خشم و عصبانیت همه وجودش را فرا گرفته بود، چنین تصور می کرد که حتما با پسرخاله ام به دور از چشم او ارتباط عاشقانه داشته و قبلا قرار و مدارهای ازدواج را هم گذاشته ام و اکنون موضوع با خواستگاری خاله ام لو رفته است! هرچه من و مادرم و حتی خاله ام سوگند می خوردیم که اشتباه می کند و هیچ گاه چنین ارتباطی بین ما وجود نداشته است ولی پدرم باور نمی کرد و سوءظن هایش همواره بیشتر می شد به طوری که طی چند روز همه فامیل را به هم ریخت و ادعا کرد که پسر خاله ام مرا که دختری 14 ساله بودم فریب داده است تا مرا اغفال کند! به همین دلیل حتی گوشی تلفن همراهم را گرفت تا با کسی ارتباط نداشته باشم و مرا در خانه حبس کرد این درحالی بود که به خاطر کرونا مجبور بودم، از طریق فضای مجازی درس بخوانم! بنابراین به ناچار درس و مدرسه را هم رها کردم و خانه نشین شدم. حدود یک سال بعد از این ماجرا بود که پسر یکی از دوستان صمیمی پدرم به خواستگاری ام آمد. «پویا» را چند بار به خاطر رفت و آمدهای خانوادگی دیده بودم و به ظاهر پسری مهربان و آرام به نظر می رسید. وقتی فهمیدم که پدرم نظر مثبتی دارد و با این ازدواج موافق است بلافاصله من هم پاسخ مثبت دادم ؛چرا که دیگر نمی توانستم سوء ظن های پدرم را تحمل کنم و برای رهایی از این شرایط خانوادگی درنگ نکردم و حدود 6 ماه قبل پای سفره عقد نشستم. اوایل نامزدی بسیار خوب بود و من هم از رفتارهای نامزدم رضایت داشتم اما طولی نکشید که متوجه شدم «پویا» هم مانند پدرم وسواس سوءظن دارد و با بدگمانی رفتارهای مرا کنترل می کند. او وقتی سرکار بود مرا هم به خانه مادرش می برد و باید تا زمان آمدن نامزدم در خانه مادر شوهرم می ماندم، اگر در آن شرایط بیرون می رفتم سروصدا به راه می انداخت و مرا کتک می زد تا به قول خودش آدم شوم! اما این ماجرا زمانی شکل حادتری به خود گرفت که «پویا» هم متوجه موضوع پسرخاله ام شد و او نیز مانند پدرم مرا متهم کرد که حتما با پسر خاله ام ارتباط غیراخلاقی داشته ام! به همین دلیل تاکید می کرد که هرگاه فردی نامحرم به منزلمان آمد من حتما باید به داخل اتاق بروم و بیرون نیایم! من هم خواسته اورا رعایت می کردم تا این که چند روز قبل عمویش به خانه ما آمد و من فکر کردم چون خود «پویا» در خانه است دیگر نیازی نیست به داخل اتاق بروم! ولی بعد از رفتن عمویش به شدت خشمگین شد و مرا در حضور مادرش آن قدر کتک زد که بینی ام شکست و استخوان پایم نیز ترک برداشت. در این گیر و دار ناگهان با چاقو به طرف من حمله کرد که مادرش با التماس و گریه چاقو را از او گرفت اما من که دیگر نمی توانستم این اوضاع تاسف بار را تحمل کنم به کلانتری آمدم تا قانون تکلیف مرا روشن کند و...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، به دستور سرگرد «جواد یعقوبی» (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) بررسی های قانونی و روان شناختی این پرونده به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21201 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۲ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-بازی با جان مردم!
از روزی که فهمیدم چه بلای وحشتناکی به سرم آمده است دیگر شب و روز ندارم و مدام پیگیر این ماجرا در دستگاه قضایی هستم تا حداقل دختران و زنان دیگری مانند من این اشتباه هولناک را تکرار نکنند چرا که هر لحظه احتمال دارد عضوی از پیکرشان را از دست بدهند یا جانشان در معرض خطر قرار گیرد و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، دختر جوانی که به دلیل مصرف داروهای تقلبی چاقی و لاغری دچار عوارض وحشتناکی شده است در حالی که به شدت اشک می ریخت و از دستگاه قضایی استمداد می طلبید تا با عاملان فروش این گونه داروها در فضاهای مجازی برخوردی قاطع داشته باشند که جان مردم را به بازی گرفته اند، درباره این ماجرای تلخ به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: از این که پیکری لاغر داشتم ناراحت بودم و می خواستم به هر طریق ممکن از این وضعیت رها شوم و با اندکی اضافه وزن به شرایط ایده آل برسم به همین دلیل در اواخر سال 98 هنگامی که در شبکه های اجتماعی جست وجو می کردم ناگهان چشمانم روی تبلیغ داروهای چاقی و لاغری خیره ماند! من هم ابتدا مانند بسیاری از شهروندان به این گونه تبلیغات در فضای مجازی اعتقادی نداشتم و آن ها را سودجویی یا کلاهبرداری می دانستم، اما زمانی که دیدم فروشنده داروها، پزشکان طب سنتی را به عنوان همکار و ناظر بر تهیه و تولید داروها معرفی می کند اندکی درنگ کردم و به جست وجو در تبلیغات زنی به نام «آرزو» ادامه دادم،طولی نکشید که با وسوسه های لاغری در مدت کوتاه، فریب خوردم و با فروشنده داروهای لاغری به صورت مجازی ارتباط برقرار کردم. از سوی دیگر نام پزشکان متخصص تغذیه یا پزشکانی که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی برنامه های آموزشی و سلامت داشتند، مرا به دام شیاد اینترنتی انداخت و به اعتماد و اعتبار این پزشکان سرشناس که حتی فیلم آن ها در پیج اینستاگرامی منتشر می شد، درخواست مجموعه کامل داروهای لاغری را دادم و آن ها را خریدم . حدود یک ماه بود که از کپسول ها و پودرهای ارسالی استفاده می کردم. در مدت کوتاهی اشتهایم افزایش پیدا کرد و احساس تورم در بدنم داشتم. یک ماه بعد، زمانی که مجموعه داروها به پایان رسید و دیگر دارویی برای مصرف نداشتم ناگهان دردهای عجیبی سراغم آمد گویی استخوان هایم می سوخت و از شدت درد به خود می پیچیدم. زانوهایم را جمع می کردم و جیغ می زدم، حالا دیگر پاهایم نیز بی حس شده بودند به طوری که در آستانه فلج شدن قرار داشتم. لرزش وحشتناکی در اندامم به وجود آمد و به دختری عصبی تبدیل شدم که مدام فریاد می زدم، اما دلیل آن را نمی دانستم تا این که دوباره وارد پیج اینستاگرامی آن خانم شدم و در زیر یکی از پست هایش پیام گذاشتم که به چنین عوارضی دچار شده ام! اما خیلی زود مرا در فهرست سیاه قرار داد و به قول معروف بلاکم کرد. در حالی که هنوز متوجه نبودم چه بلایی به سرم آمده است ناگهان با اسامی و پیام های زیادی روبه رو شدم که از شاکیان و مصرف کنندگان داروهای تقلبی این خانم برایم ارسال شد چرا که آن ها برای لحظه ای پیام مرا زیر پست آن زن دیده بودند. تازه فهمیدم که چه اشتباه بزرگی را مرتکب شده ام. خلاصه هنگامی که تصمیم به شکایت از فروشنده داروهای تقلبی در فضای مجازی گرفتم با افراد و شاکیان زیادی برخورد کردم که از شهرهای مختلف کشور از این شیاد اینترنتی شکایت کرده بودند، اما او در حالی همچنان به فعالیت های مجرمانه خود ادامه می داد که سازمان غذا و دارو نیز در نامه های متعدد فعالیت های وی را با اتهامات گوناگون، غیرمجاز و خطرناک اعلام کرده بود.
بالاخره دادگاه وی را به تحمل دو سال زندان محکوم کرد ولی این حکم در دادگاه تجدیدنظر خراسان رضوی به مدت 5 سال تعلیق شد تا متهم هر ماه خود را به معاونت غذا و داروی محل سکونتش معرفی کند و تعهد بدهد که دیگر داروهای تقلبی عرضه نمی کند! ولی هنوز مدت کوتاهی از این ماجرا نگذشته بود که مشخص شد او همچنان به اقدامات مجرمانه خود در فضاهای مجازی ادامه می دهد و بدین ترتیب حکم تعلیقی وی با نظر مقام قضایی در شهرستان کرج لغو و دوباره حکم جلب او صادر شد. اکنون که بسیاری از دختران و زنان در نقاط مختلف کشور فریب تبلیغات واهی را خورده اند و به عوارض خطرناکی دچار شده اند، من هم می خواهم فریاد بزنم «آی دختران جوان، فریب شیادهای اینترنتی را نخورید!»
ماجرای واقعی براساس سرگذشت یکی از مخاطبان . خراسان : شماره : 21199 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۱۰ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-قصاص در ملأعام برای سردسته باند «گربه های وحشی»
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور – سردسته باند زورگیری معروف به «گربه های وحشی» که هنگام سرقت گوشی تلفن همراه یک جوان در منطقه قاسم آباد مشهد، وی را با ضربه چاقو به قتل رسانده بود،
در حالی به قصاص نفس در ملأعام و تحمل 10 سال زندان محکوم شد که همدست وی نیز حکم 10 سال زندان را گرفت.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مرداد 98، سه جوان موتورسوار که در خیابان های مشهد زورگیری می کردند با مشاهده دو جوان در انتهای بولوار امامیه به طرف آن ها رفتند. دو نفر از زورگیران که طعمه های خود را روی نیمکت پارک خطی امامیه 81 به دام انداخته بودند، در حالی چاقو به دست به سمت دو جوان مذکور هجوم بردند که یکی از آن ها (راکب) روی موتورسیکلت نشسته و منتظر همدستانش بود تا آن ها را بعد از زورگیری گوشی، فراری دهد. در همین حال یکی از طعمه ها با دیدن چاقوی زورگیران بلافاصله از محل گریخت، اما امیر اسدی (جوان 21 ساله دیگر) به چنگ زورگیران افتاد. «دزدان خشن» برای سرقت گوشی تلفن با وی درگیر شدند و در حالی که جوان 21 ساله با فریاد «دزد! دزد!» از شهروندان کمک می خواست، ناگهان تیغه چاقو به صورت کلنگی بر پیکرش فرود آمد و او خون آلود نقش بر زمین شد.
زورگیران خشن بعد از این جنایت هولناک، سوار بر موتورسیکلت به منطقه نوده (محل سکونت خودشان) گریختند و در حالی که به پرس و جو درباره سرنوشت جوان زخمی می پرداختند به زورگیری های وحشتناک خود نیز همچنان ادامه می دادند به گونه ای که موجی از رعب و وحشت در مناطق شهری به راه انداخته بودند.گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، طولی نکشید که با مرگ جوان 21 ساله، متهمان به قتل با تلاش گروه تخصصی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر و به پنجه عدالت سپرده شدند. اعضای این باند که لقب «گربه های وحشی» را به خود گرفتند، در بازجویی های فنی، دیگر همدستان خود را نیز لو دادند و مدعی شدند که برای ایجاد ترس و رعب و وحشت در دل طعمه ها، ابتدا آن ها را با چاقو مجروح می کردند، سپس اموالشان را می ربودند تا کسی جرئت تعقیب آن ها را هم نداشته باشد. این در حالی بود که «امیرحسین – الف» (سرکرده باند گربه های وحشی) به قتل جوان 21 ساله (امیر اسدی) هنگام زورگیری گوشی تلفن همراه اعتراف کرد و به این ترتیب تحقیقات بیشتر برای ریشه یابی پرونده مذکور با دستورهای ویژه قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه) ادامه یافت و بیش از 15 عضو باند «گربه های وحشی» دستگیر و محاکمه شدند. در این میان با توجه به اهمیت ماجرای قتل و ترس و وحشتی که از اقدامات هولناک این گروه خطرناک در مشهد به راه افتاده بود، پرونده 3 نفر از سرکردگان باند گربه های وحشی پس از صدور کیفرخواست در دادسرای عمومی و انقلاب به شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و به این ترتیب اعضای اصلی باند پای میز محاکمه قرار گرفتند.
در جلسات محاکمه که به ریاست قاضی هادی دنیادیده برگزار شد، متهمان در حضور وکلای خود به دفاع پرداختند و قضات باتجربه دادگاه نیز با طمأنینه به جزئیات ماجرا گوش دادند که از سوی متهمان و وکلای آن ها بازگو شد. بنابر گزارش روزنامه خراسان، با آن که وکلای مدافع سعی داشتند ارتکاب جنایت را به سلب اراده متهمان به دلیل مصرف قرص و مشروبات الکلی ارتباط دهند و همچنین بر ناآگاهی سرکرده باند برای فرود آوردن ضربه چاقو به نقطه ای از پیکر جوان 21 ساله تاکید می کردند که موجب مرگ وی شده بود، اما قضات دادگاه با استدلال های قوی و مستند، دفاعیات متهمان و وکلای آن ها را نپذیرفتند و پس از مشورت های قضایی، در نهایت دو نفر از متهمان را به اشد مجازات های قانونی محکوم کردند و پرونده را برای سومین متهمی که در دادگاه حضور نداشت، بازگذاشتند.
بنابر رای صادر شده از شعبه ششم دادگاه که به امضای قاضی دنیادیده (رئیس دادگاه) رسیده است، متهم امیرحسین – الف (سرکرده باند) به دلیل قتل امیر اسدی (جوان 21 ساله) به قصاص نفس و به دلیل شرکت در شروع به سرقت مسلحانه مقرون به آزار به تحمل 10 سال حبس و ایراد صدمات غیرکشنده به پرداخت دیه در حق اولیای دم محکوم شد. در همین حال «محمد-خ» (یکی از اعضای باند گربه های وحشی) نیز به اتهام شروع به سرقت مسلحانه مقرون به آزار به تحمل 10 سال زندان (اشد مجازات قانونی) محکوم شد و پرونده برای سومین عضو باند که در جلسه دادگاه حضور نداشت، همچنان باز ماند.
بر اساس گزارش روزنامه خراسان، رای صادر شده از سوی قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی قابل تجدیدنظر خواهی در محاکم دیوان عالی کشور است.
خراسان : شماره : 21198 - ۱۴۰۲ شنبه ۹ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-آغوش طناب دار برای مرد هوسران !
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی با استنادات دقیق و قاطع از یک پرونده جنایی رمزگشایی کردند و در حالی برای دومین بار رای به قصاص نفس مرد همسرکش دادند که دیوان عالی کشور نیز بر آن مهر تایید زد و بدین ترتیب طناب دار برای قاتل هوسران آغوش گشود.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، اواسط زمستان سال 96 ماجرای مرگ مشکوک زنی 30 ساله هنگامی به پلیس فرماندهی انتظامی طرقبه شاندیز گزارش شد که بررسی های مقدماتی نشان داد بخشی از پیکر این زن سوخته است. دقایقی بعد با حضور بازپرس پرونده های جنایی و کارآگاهان پلیس آگاهی در ساختمان محل کشف جسد، تحقیقات گسترده ای آغاز و مشخص شد که در ساختمان قفل بوده است بنابراین فرضیه جنایت قوت گرفت و دستورهای قضایی بر دستگیری همسر زن متمرکز شد چرا که بررسی های نامحسوس درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی همسر 40 ساله وی، ماجراهای تاسف باری از اختلافات خانوادگی و پرونده طلاق آنان را فاش کرد.
در همین حال با تلاش عوامل انتظامی، «محمد – پ» دستگیر شد و به پلیس آگاهی انتقال یافت. هنگام تن پیمایی از متهم تبعه خارجی، آثاری از سوختگی روی انگشتان دست و زخم های ناشی از درگیری نمایان شد که مهر تاییدی بر فرضیه های جنایی بود اما مرد 40 ساله، قتل همسرش را انکار کرد و گفت: با همسرم اختلاف داشتم تا حدی که کار به طلاق و جدایی کشید اما من او را نکشتم و جراحات روی پیکرم به دلیل خاراندن بعد از گزش حشرات ایجاد شده و انگشتانم نیز هنگام شکستن شاخه های درخت آسیب دیده است.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، اظهارات وی در حالی با واقعیت ها منطبق نبود که او حتی نتوانست شاخه هایی را که شکسته بود به کارآگاهان نشان دهد. از سوی دیگر کنکاش های پلیس درباره وضعیت اخلاقی متهم نیز بیانگر آن بود که وی با یکی از نزدیکان همسرش، ارتباط غیراخلاقی داشته که به همین دلیل هم روانه زندان شده است. این ماجرا به اختلافات خانوادگی وی و همسرش دامن زده و در حالی به درخواست طلاق انجامیده است که پرونده هایی به دلیل ایجاد مزاحمت با شکایت زن 30 ساله نیز در دستگاه قضایی مطرح شده بود.
به گزارش روزنامه خراسان، پس از تکمیل تحقیقات در دادسرای عمومی و انقلاب طرقبه شاندیز، این پرونده جنایی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد. قضات دادگاه پس از بررسی دقیق پرونده و برگزاری جلسات محاکمه، در نهایت رای به قصاص متهم دادند چرا که واکاوی قضات دادگاه از بروز اختلافات شدیدی بین زوج جوان به دلیل هوسرانی و ارتباط غیراخلاقی مرد 40 ساله با یکی از اطرافیان همسرش حکایت داشت و از سوی دیگر هم توسط برخی شاهدان هنگام حضور در محل وقوع جنایت دیده شده بود. در این شرایط دادگاه با توجه به دلایل مستند و قانونی، رای به قصاص نفس با پرداخت سهم فرزند صغیر وی داد اما با اعتراض وکیل تسخیری متهم، این پرونده برای بررسی دقیق تر به دیوان عالی کشور ارسال شد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است قضات سپید موی دیوان عالی کشور نیز پس از مطالعه سطور اوراق این پرونده جنایی، سوالاتی را برای روشن شدن برخی موارد مبهم مطرح کردند و بدین ترتیب پرونده برای رفع نقص به شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی (شعبه هم عرض) ارسال شد و توسط قضات با تجربه دیگری زیر ذره بین قضاوت قرار گرفت.
در جلسات دوباره محاکمه متهم به قتل که به ریاست قاضی هادی دنیا دیده در مشهد برگزار شد، باز هم متهم قتل همسرش را نپذیرفت و بر طبل انکار کوبید اما این بار قضات دادگاه رمز پرونده جنایی را گشودند و با دلایل قاطع عقلی، قانونی و شرعی ارتکاب قتل توسط مرد هوسران را محرز دانستند و ادعاهای متهم را با توجه به نظرات پزشکی قانونی و تحقیقات قضایی غیرمنطقی تشخیص دادند.در همین حال قضات دادگاه با وجود انکارهای متهم، ارتکاب جنایت به شیوه خفه کردن و سپس آتش زدن جسد را با استنادات قاطع و محکمه پسند به اثبات رساندند و در نهایت دوباره رای به قصاص نفس متهم دادند اما این بار قضات شعبه 26 دیوان عالی کشور با مشاهده دلایل و مستندات موجود بر رمز گشایی از این پرونده جنایی مهر تایید زدند و بدین ترتیب طناب دار برای قاتل هوسران آغوش گشود. خراسان : شماره : 21196 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۶ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-پاتک پلیس به دزدان ۳۵میلیارد طلا و اشیای قیمتی
توکلی - اعضای باند سارقان میلیاردی طلا و اشیای قیمتی هشت منزل در کمتر از ۴۸ ساعت از زمان آخرین سرقت در کرمان به دام پلیس افتادند.به گزارش خراسان، نیروهای پلیس شهرستان کرمان و پلیس آگاهی مرکز استان به دنبال اعلام وقوع سرقت از هشت واحد مسکونی در زمان خالی از سکنه بودن آن ها، به سرعت راهی محل های مدنظر شدند و با بررسی صحنه های سرقت و اقدامات اطلاعاتی و تخصصی بعدی به هویت عوامل این سرقت ها پی بردند.سردار عبدالرضا ناظری گفت: در ادامه با تحقیقات تکمیلی مشخص شد، سارقان منازل واقع در محدوده شمال شهر کرمان افرادی غیر بومی هستند که همزمان با تعطیلات ایام عید فطر از طریق پنجره، تراس و دیگر منافذ قابل عبور، اقدام به سرقت طلا و اشیای قیمتی از واحدهای آپارتمانی و مجتمع های مسکونی فاقد نرده و حفاظ مناسب کرده اند. وی تصریح کرد: در این زمینه نیروهای پلیس با انجام اقدامات اطلاعاتی و تخصصی سه متهم اصلی مرتبط با این سرقت ها را شناسایی کردند و با دستگیری آنان در نقاط مختلف شهر، ۳۵ میلیارد ریال اموال سرقتی شامل طلا، اشیای قیمتی، ارز و برخی اقلام ارزشمند را که متاسفانه در مکان هایی نامناسب و کاملا در معرض دید نگهداری می شد، به همراه خودروی مورد استفاده در سرقت ها کشف کردند.این مقام ارشد انتظامی با اشاره به تاکیدهای فرمانده انتظامی کل کشور مبنی بر مقابله و کشف همه جانبه سرقت ها اظهار کرد: به رغم شیوه و شگردهای حرفه ای این سارقان غیربومی، ماموران پلیس با تیزهوشی و اشراف اطلاعاتی و البته با همکاری و گزارش های به موقع مردم موفق به متلاشی کردن این باند ظرف مدت ۴۸ ساعت از زمان آخرین سرقت آن ها شدند که در این زمینه توصیه پلیس به شهروندان افزایش خودمراقبتی و پرهیز از نگهداری اموال ارزشمند در مکان های قابل دسترس در منزل است و بارها به سپردن منزل به افراد مورد اعتماد در زمان مسافرت های کوتاه و بلند مدت و بهره گیری از صندوق های امانات تاکید شده است. خراسان : شماره : 21196 - ۱۴۰۲ چهارشنبه ۶ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-مراقب کلاهبرداری اینترنتی در پوشش پرداخت فطریه و کفاره باشید
توکلی - رئیس پلیس فتای استان کرمان درباره کلاهبرداری های احتمالی در ایام پایانی ماه مبارک رمضان در پوشش پرداخت فطریه، زکات و کفاره روزه هشدار داد. به گزارش خراسان، سرهنگ محمدرضا رضایی گفت: متاسفانه کلاهبرداران و مجرمان فضای مجازی از هر فرصتی برای سوءاستفاده و کلاهبرداری از مردم بهره میبرند که آگاهی مردم نیز عامل مهمی در ناکام گذاشتن این افراد است.
وی ادامه داد: با نزدیک شدن به ایام پایانی ماه رمضان این نگرانی وجود دارد که افراد سودجو و فرصت طلب در بستر فضای مجازی بخواهند اقدام به کلاهبرداری یا سوءاستفاده از شهروندان در پوشش پرداخت فطریه، کفاره و این گونه موارد کنند که در همین زمینه لازم است مردم دقت داشته باشند هنگام پرداخت فطریه و کفاره به افراد ناشناس اعتماد نکنند و فطریه و کفاره خود را به نهادهای معتبر پرداخت کنند. بر این هشدار، هم در خصوص فضای حقیقی و هم فضای مجازی تاکید می کنیم. سرهنگ رضایی افزود: در فضای مجازی ممکن است افراد سودجو با طراحی سایت های جعلی، کاربران را به صفحات فیشینگ هدایت و به بهانه پرداخت فطریه و کفاره به کپی کردن اطلاعات کارت بانکی و خالی کردن حساب بانکی آنان اقدام کنند، بنابراین لازم است شهروندان حتما به نشانی های اینترنتی توجه کافی داشته باشند و از کلیک کردن روی لینکهایی که از منابع ناشناس به عنوان خیریه ارسال می کنند، خودداری کنند.
این مسئول انتظامی ادامه داد: گاهی نیز ممکن است همین لینک ها، آلوده به بدافزار باشد و گوشی یا سیستم شهروندان را آلوده کند، از این رو توصیه می شود از کلیک روی لینک های ناشناس که ممکن است به بهانه فطریه، تبریک عید و... باشد، پرهیز شود. رئیس پلیس فتای استان کرمان در پایان از مردم خواست: نذر خود را فقط به حساب نهادها و موسسات دولتی و قابل اطمینان واریز کنند و از پرداخت آن در سایتهای نامعتبر و به حساب های شخصی افراد خودداری کنند چرا که ممکن است افراد سودجو این نذرها را جمع آوری کنند، اما آن را در راه گفته شده هزینه نکنند. خراسان : شماره : 21193 - ۱۴۰۲ پنج شنبه ۳۱ فروردين
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-با دستگیری ۴ سارق ، محموله میلیاردی سیم سرقتی لو رفت
کرمانی - محموله ۲ تنی سیم سرقتی در عملیات پلیس کشف شد.به گزارش خراسان ،فرمانده انتظامی استان کرمان با اشاره به تشدید طرح های برخورد با سارقان،اظهارکرد : در این زمینه نیروهای پلیس آگاهی شهرستان سیرجان در روند کشف چندین فقره سرقت سیم و تجهیزات برق رسانی که با شیوه هایی مشابه در چند نقطه از این شهرستان رخ داده بود به سرنخ هایی از نحوه انتقال اموال سرقتی دست یافتند.
سردار عبدالرضا ناظری افزود: در این زمینه ماموران با پیگیری های شبانه روزی خود از قصد چند متهم سابقه دار و مرتبط در این سرقت ها به منظور انتقال اموال سرقتی به دیگر استان ها باخبرشدند و با استقرار نامحسوس در محور اصلی شهرستان یک دستگاه کامیون حامل دو تن سیم سرقتی را با همکاری نیروهای پلیس مبارزه با مواد مخدر شهرستان «شهربابک» شناسایی و متوقف کردند. این مقام ارشد انتظامی تصریح کرد: در این عملیات غافلگیرانه،چهار متهم که قصد داشتند این محموله سیم و تجهیزات برق رسانی را در قالب بار ضایعات آهن به خارج از استان کرمان منتقل کنند دستگیرشدند و در ادامه پس از مواجهه با شواهد و مدارک موجود به ۵۰ فقره سرقت سیم برق از نقاط مختلف شهرستان سیرجان اعتراف کردند. سردار ناظری با اشاره به این که کارشناسان مربوط ارزش این اقلام را بیش از ۲۲میلیارد ریال برآورد کردند، خاطرنشان کرد: این متهمان به انجام سرقت هایی در دیگر نقاط استان هم اقرار کردند، که تحقیقات پلیسی برای کشف این سرقت ها و بازگشت اموال سرقتی به شرکت های انتقال نیرو در دست انجام است. خراسان : شماره : 21190 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۸ فروردين
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-مرکز تولید داروهای تقلبی در مشهد متلاشی شد
سجادپور- با رصدهای اطلاعاتی پلیس مشهد یک مرکز بزرگ تولید و توزیع داروهای تقلبی با جعل مهر استاندارد و سلامت در مشهد متلاشی شد.به گزارش روزنامه خراسان، اواخر هفته گذشته، ماموران پاسگاه انتظامی ده غیبی مشهد همزمان با رصدهای اطلاعاتی در جریان تولید و عرضه داروهای گیاهی غیرمجاز قرار گرفتند و با دستور قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) تحقیقات سری گسترده ای را در این باره آغاز کردند. آن ها پس از جمع آوری اسناد معتبر و محکمه پسند، عملیات دستگیری عاملان تولید این داروها را با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) در دستور کار قرار دادند و 3 سوله بزرگ هزار متری را به محاصره درآوردند. در این عملیات 195 هزار و 520 قرص غیربهداشتی با عناوین دفع کننده سنگ های کلیه و مجاری ادراری، چاق کننده و اشتهاآور، ضد انگل، ضد یبوست، ضد نفخ و بادشکن ، قرص های چربی سوز و لاغری و ... در حالی کشف و ضبط شد که نیم تن نیز مواد اولیه تهیه و تولید قرص های تقلبی روی هم انباشته شده بود. در ادامه ،دستگاه های بسته بندی، تاریخ زن، آسیاب کن و لوازم دیگر نیز که برای تولید و توزیع این قرص ها مورد استفاده قرار می گرفت، با دستور قضایی مهر و موم شد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: این درحالی بود که کارگران تبعه خارجی این کارگاه، از برچسب های جعلی سیب سلامت و استاندارد برای فریب مشتریان استفاده می کردند.تحقیقات بیشتر زیر نظر سروان حسنی (رئیس پاسگاه ده غیبی) همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21188 - ۱۴۰۲ شنبه ۲۶ فروردين
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-مجازات دزدی که زنی را کور کرد!
اگرچه بنابر نظر پزشکان قانونی امکان قصاص چشم وجود نداشت اما دزد خشن به مجازات های سنگین محکوم شد
سید خلیل سجادپور- دزد 22 ساله ای که هنگام دستبرد به النگوهای یک بانوی فروشنده، او و شوهرش را هدف ضربات چاقو قرار داده و چشم زن را کور کرده بود درحالی به مجازات سنگین محکوم شد که پزشکان قانونی امکان قصاص چشم را منتفی دانستند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 6 بعد از ظهر نهم خرداد سال گذشته بود که سارق جوان وارد فروشگاه لباس زنانه شد. بانوی فروشنده که تصور نمی کرد دزدی خطرناک مقابلش قرار گرفته است به سمت مشتری خود رفت. دزد خشن در حالی که چاقو را زیر پیراهنش مخفی کرده بود خود را خریداری جا زد که قصد دارد برای همسرش لباس بخرد! او که نقشه ای هولناک را در سر می پروراند گوشی تلفن خودش را به فروشنده داد تا از لباسی که انتخاب کرده بود عکس بگیرد که تصویر لباس را برای همسرش بفرستد! در این لحظه وقتی زن جوان پس از گرفتن عکس به سوی مشتری خود بازگشت ناگهان وحشت سراسر وجودش را فرا گرفت؛ چرا که پسر 22 ساله با چاقویی که در دست داشت به سمت او حمله ور شد و ضرباتی را بر سر و پیکر زن فرود آورد ولی زن جوان هم دست او را گرفت و رهایش نکرد. مشتری قلابی همچنان ضربات چاقو را بر شکم و اندام زن وارد می کرد که النگوهایش مچاله شد ولی سارق در آن شرایط نمی توانست آن ها را سرقت کند. در حالی که بانوی فروشنده خون آلود کف مغازه افتاده بود ناگهان عروس او وارد فروشگاه شد و با مشاهده سارق جیغ کشید. زن مذکور در حالی که فریاد می زد به«پلیس زنگ بزن!» دزد چاقوکش با حمله به طرف عروس جوان از فروشگاه خارج شد اما در همین لحظه همسر فروشنده از راه رسید و با دزد خطرناک گلاویز شد. سارق 22 ساله که دیگر برای فرار از چنگ آن ها، دست به هر اقدام هولناکی می زد، شوهر فروشنده را هم هدف ضربات چاقو قرار داد و او را نیز به شدت زخمی کرد ولی مرد مذکور او را رها نمی کرد تا این که پلیس شهر «نقاب» از راه رسید و بدین ترتیب حلقه های قانون بر دستان دزد خشن گره خورد. با انتقال مجروحان به مرکز درمانی، مشخص شد که چشم راست «ف- ح» (فروشنده) به شدت آسیب دیده و بینایی خود را از دست داده است. مدتی بعد وقتی مراحل درمانی زوج مذکور طی شد و آن ها بهبودی نسبی خود را به دست آوردند، پرونده سارق خطرناک از نقاب به مشهد ارسال شد و با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مورد رسیدگی قضایی قرار گرفت.در جلسات دادگاه که به ریاست قاضی هادی دنیا دیده برگزار شد، دزد 22 ساله مقابل میز عدالت نشست تا به سوالات تخصصی قضات با تجربه دادگاه پاسخ دهد اما او برای رهایی از مجازات به داستان سرایی پرداخت و چنین وانمود کرد که به خاطر توهین فروشنده در چند سال قبل، قصد ترساندن او را داشته است!
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است،متهم این پرونده که اکنون در برابر قضاتی با تجربه قرار گرفته بود زمانی که از نگاه های معنی دار قضات متوجه شد آن ها داستان سرایی هایش را باور نمی کنند و او فقط قصه هایی خنده دار و باورناپذیر بازگو می کند، در نهایت لب به اعتراف گشود و حقیقت ماجرای زورگیری را فاش کرد. او این بار پس از تفهیم اتهام مشارکت در شروع به سرقت مقرون آزار و ایراد صدمه عمدی با سلاح سرد، گفت: چاقویی را به قصد ارتکاب سرقت از منزل خواهرم برداشتم و به مغازه «ف- ح» (شاکی) رفتم. وقتی دیدم درون فروشگاه تنهاست ماسکم را پایین دادم ولی با یکدیگر درگیر شدیم من با چاقو به او ضربه زدم وقتی هم قصد فرار از آن جا را داشتم ناگهان مردی به در مغازه رسید و مرا گرفت. من با برنامه ریزی قبلی این کار را کردم و معتاد هم نیستم اما موفق به سرقت نشدم ودفاع دیگری نیز ندارم! و جرم خود را می پذیرم...
بنابر گزارش روزنامه خراسان، پس از پایان جلسات محاکمه که در حضور وکلای مدافع دو طرف پرونده برگزار شد، قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی وارد شور شدند و با توجه به محتویات پرونده، گزارش های کارشناسی پزشکان قانونی و اقاریر متهم در جلسات دادگاه، رای خود را صادر کردند. براساس این رای که به امضای قاضی دنیادیده (رئیس دادگاه) رسیده، متهم (مهدی- الف) به تحمل 15 سال زندان و پرداخت دیه بسیار سنگین ظرف یک سال محکوم شده است اما دادگاه با توجه به نظر کارشناسی پزشکان قانونی و با وجود تقاضای شاکی برای قصاص چشم، نظر پزشکان را برای فراهم نبودن شرایط قصاص تایید کرد و رای به پرداخت دیه داد. این درحالی است که قضات دادگاه علاوه بر محکومیت سنگین پرداخت دیه توسط متهم، صندوق جبران خسارت های بدنی را نیز ملزم کرد معادل تفاوت دیه قانونی تا سقف دیه مرد مسلمان را در حق شاکی «ف- ح» پرداخت کند.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان همچنین حاکی است، با اعتراض متهمان به رای قاطع قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی، این پرونده توسط قضات شعبه چهارم دیوان عالی کشور نیز زیر ذره بین قضاوت قرار گرفت که در نهایت قضات با تجربه دیوان عالی کشور نیز بر رای دادگاه مهر تایید زدند و آن را مطابق با موازین شرعی و قانونی دانستند. بدین ترتیب سارق جوان به اشد مجازات محکوم و روانه زندان شد تا حداقل 10 سال از عمرش را پشت میله های زندان سپری کند! در خور یادآوری است سرگذشت این دزد چاقو کش در ستون امتداد تاریکی منتشر شده است.
اختصاصی خراسان . خراسان : شماره : 21187 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۲۲ فروردين
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-جنایت هولناک برای انتقام جویی
«هارون» که برای انتقام قتل برادرش در افغانستان، وارد ایران شده بود، گلوی یکی از هموطنانش را به طرز دلخراشی در مشهد برید و از صحنه جنایت گریخت
سید خلیل سجادپور- جوانی که به اتهام قتل وحشتناک یکی از اتباع خارجی و با تلاش شبانه روزی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی، در تهران ردزنی و دستگیر شد، در بازجویی ها ارتکاب قتل را به جوانی افغانستانی نسبت داد که به خاطر انتقام جویی از هموطنش وارد مشهد شده بود!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ساعت 2 بامداد هفتم فروردین بود که خبر جنایتی هولناک در بیسیم های پلیس پیچید و قاضی ویژه قتل عمد را شبانه به خیابان شهید بهشتی کشاند. بررسی های مقدماتی قاضی دکتر صادق صفری بیانگر آن بود که افرادی به طور پنهانی وارد مجتمع مسکونی در حال ساخت شده اند و گلوی نگهبان را داخل اتاقی در طبقه همکف بریده اند. ادامه تحقیقات نشان داد که مقتول 35 ساله تبعه کشور افغانستان بود که به طور غیرمجاز وارد ایران شده بود و در ساختمان مذکور کار می کرد.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، تحقیقات مقام قضایی که به صبح روز بعد کشید به سرنخ هایی گره خورد که از اختلافات میان «ولی- د» (مقتول) و یکی از هموطنانش حکایت داشت. به همین دلیل گروه تخصصی از کارآگاهان با نظارت مستقیم سرهنگ سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) ماموریت یافتند تا سرنخ های موجود را پیگیری کنند.
ردزنی های پلیس به یکی از افراد تبعه خارجی مرتبط با این پرونده رسید و مشخص شد که او دو جوان هموطنش را در شب حادثه پناه داده است. به گزارش روزنامه خراسان، این گونه بود که هویت دو تن از متهمان فاش شد و گروه ویژه کارآگاهان پس از رصدهای اطلاعاتی که با راهنمایی های قاضی صفری صورت گرفت به نتایجی رسیدند که نشان می داد یکی از متهمان مذکور به سمت تهران گریخته است. طولی نکشید که کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) و با کسب نیابت قضایی، عازم تهران شدند و پس از انجام برخی فعالیت های اطلاعاتی، جوان 30 ساله ای به نام «محمد- ع» را به دام انداختند. با انتقال این متهم جوان به مشهد، بررسی های ویژه کارآگاهان زیر نظر قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب آغاز شد و بدین ترتیب متهم مذکور راز این جنایت هولناک را برملا کرد.
او گفت: جوانی به نام «هارون» که از دوستانم است و در افغانستان زندگی می کند مرتکب این جنایت شده و من فقط دست و پای جوان 35 ساله (مقتول) را بستم و او هم گلوی نگهبان مجتمع مسکونی را برید!
وی درباره جزئیات این جنایت وحشتناک مدعی شد: چند سال قبل خودروی یکی از همسایگان «ولی- د» در افغانستان سرقت شد و همسایه به سراغ «ولی» آمد تا از طریق نفوذی که در نیروهای نظامی افغانستان داشت برای شناسایی سارق به آن ها کمک کند. «ولی» هم مدتی بعد موفق شد سارق خودرو را بشناسد و بدین ترتیب با آن سارق که «حامد» نام داشت قرار گذاشتند تا با پرداخت مبلغی پول افغانی، خودرو را از «حامد» پس بگیرند ولی هنگامی که چند نفر در سر قرار حاضر شده بودند ناگهان تیراندازی رخ داد و «حامد» (متهم به سرقت) در این ماجرای تیراندازی کشته شد.
از آن روز به بعد خانواده «حامد» به جست وجوی قاتل پرداختند و بدین ترتیب از «ولی» شکایت کردند تا قاتل را لو بدهد اما «ولی» مدعی بود که چیزی در این باره نمی داند! به همین دلیل وی روانه زندان شد تا این که با تغییر نظام حکومتی در افغانستان او هم از زندان آزاد شد و به ایران گریخت. از سوی دیگر «هارون» (برادر حامد) که همچنان از آزادی «ولی» به شدت عصبانی بود پس از مدتی دریافت که «ولی» در مشهد اقامت دارد. این گونه بود که چند روز قبل به سراغ من آمد و مکان نگهبانی او را در ساختمان در حال احداث پیدا کردیم.شب حادثه نیز با هم به سراغ او رفتیم و زمانی که فهمیدیم او به تنهایی در اتاق طبقه همکف سکونت دارد،در اتاق را باز کردیم و من دست و پای او را بستم که «هارون» هم با چاقو سرش را برید و سپس با هم فرار کردیم ولی دیگر اطلاعی از هارون ندارم...
بنا بر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، تحقیقات درباره ادعاهای متهم دستگیر شده و همچنین دستگیری متهم فراری این پرونده جنایی با دستورهای محرمانه قاضی دکتر صادق صفری ادامه دارد.
اختصاصی خراسان . خراسان : شماره : 21185 - ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۰ فروردين
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-اختلافات ملکی انگیزه ای برای قتل برادر
کرمانی - فردی که به علت اختلافات ملکی در یک درگیری برادرش را به قتل رسانده بود، در عملیات نیروهای پلیس رودبار جنوب دستگیر شد.
به گزارش خراسان ،فرمانده انتظامی استان کرمان در تشریح این جنایت خونین بیان کرد:روزسوم فروردین امسال ،قتل فردی با سلاح گرم به مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ اعلام شد که بی درنگ گروهی از نیروهای انتظامی پلیس آگاهی شهرستان رودبارجنوب برای بررسی موضوع راهی محل حادثه شدند. سردارناظری ادامه داد:درتحقیقات انجام شده مشخص شد که جوانی ۲۴ ساله در یکی از روستاهای شهرستان رودبار جنوب، با برادر کوچک ترش به علت برخی اختلافات درگیر شده و بر اثر شلیک گلوله و شدت جراحات جان خود را از دست داده است. این مقام ارشد انتظامی افزود: بلافاصله با هماهنگی مرجع قضایی، دستگیری قاتل در دستور کار پلیس آگاهی شهرستان رودبار جنوب و پلیس آگاهی استان کرمان قرار گرفت. وی گفت:نیروهای انتظامی شهرستان رودبار جنوب با اقدامات اطلاعاتی مخفیگاه قاتل را دریکی از روستاهای شهرستان رودبار جنوب شناسایی کردند و در یک عملیات غافلگیر کننده قاتل را به دام انداختند. سردارناظری تصریح کرد: متهم پس از انتقال به مقر پلیس ، دربازجویی ها مدعی شد برادرش را بر سر اختلافات ملکی و با استفاده از سلاح گرم به قتل رسانده است. فرمانده انتظامی استان کرمان خاطرنشان کرد : ماموران در ادامه یک قبضه کلت کمری به همراه مقادیری مهمات از متهم کشف کردند و او را برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضایی تحویل دادند. خراسان : شماره : 21181 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۵ فروردين
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-پایان آدم ربایی در کویر
توکلی - عامل آدم ربایی پسرجوان درمشهد به چنگ پلیس افتاد.به گزارش خراسان ،جانشین فرماندهی انتظامی استان کرمان درتشریح جزئیات ماجرای این آدم ربایی بیان کرد: نیروهای پلیس ایستگاه بازرسی شهید جهانگرد راور به دنبال اعلام گزارشی از پلیس خراسان رضوی مبنی بر ربوده شدن پسر جوانی توسط فردی ناشناس و مسلح با یک دستگاه خودروی تیبا، به سرعت وارد عمل شدند و برای پایش دقیق ترددهای محور خراسان جنوبی به راور اقدام کردند. سردار روانبخش ادامه داد:خودروی مدنظر لحظاتی پس از اعلام این موضوع وارد ایستگاه بازرسی شهید جهانگرد شد اما راننده آن بدون توجه به ایست ماموران با عبور از روی گل میخ اقدام به فرار کرد و ماموران نیز به تعقیب و مراقبت او پرداختند.وی اظهارکرد:در ادامه راننده این خودرو پس از طی یک مسافت کوتاه، متوقف شد و فرد ربوده شده را با تهدید اسلحه از خودرو پیاده کرد و به سمت ارتفاعات جاده «دیهوک» کشاند که در همین اثنا فرمانده انتظامی شهرستان راور نیز به محل رسید و به همراه دیگر تیم های انتظامی موفق شدند فرد ربوده شده را از دست گروگان گیر رها کنند اما فرد آدم ربا با استفاده از ارتفاعات و پوشش گیاهی منطقه، چندین ساعت از دید ماموران خارج شد.این مقام انتظامی گفت: تیم های انتظامی با هدف دستگیری این عامل گروگان گیری تا ظهر روز بعد برای پایش و پاک سازی محل اقدام کردند که در نهایت پس از ۲۴ ساعت جست و جو در کویر و حاشیه جاده موفق شدند متهم فراری را دستگیر و کلت کمری او را نیز کشف کنند.جانشین فرماندهی انتظامی استان کرمان تصریح کرد: براساس بازجویی ها مشخص شد این پسر جوان اهل یکی از مناطق شمال کشور در سفر به مشهد در حالی که به همراه یکی از بستگانش قصد فروش چند حلقه انگشتر را داشته است، توسط متهم اغفال و با انگیزه اخاذی گروگان گرفته می شود.سردار روانبخش خاطرنشان کرد : این متهم درصدد انتقال گروگان خود به یکی از مناطق استان کرمان بوده و قصد اخاذی از خانواده اش را داشته که خوشبختانه با سرعت عمل پلیس راور دستگیر شد. خراسان : شماره : 21181 - ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۵ فروردين
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-راز تنها بازمانده از خودکشی دسته جمعی
شاید رازی در زنده ماندنم نهفته باشد که خودم از اسرار آن بی خبرم اما از این موضوع خوشحالم چرا که من تنها بازمانده ای هستم که باید پیگیر پرونده مرگ گروهی اعضای خانواده ام باشم تا آن جوان مرموز که موجب مرگ مادر و خواهران و برادرم شد از طریق قانون به مجازات اعمال وحشتناک خود برسد و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات جوان 22 ساله ای است که به همراه دیگر اعضای خانواده اش دست به خودکشی زد اما پس از مرگ 5 عضو خانواده اش، او تنها فردی بود که در پی عوارض ناشی از مسمومیت دارویی به کما رفت و با تلاش کادر درمانی از مرگ نجات یافت. این جوان که «ایمان» نام دارد پس از آن که از جوانی به نام بهروز شکایت کرد و به سوالات تخصصی قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) درباره ناگفته های مرگ دسته جمعی اعضای خانواده اش پاسخ داد، به تشریح زوایای پنهان این ماجرای تکان دهنده پرداخت و گفت: مدتی بود که از مزاحمت های حضوری و تلفنی جوانی به نام «بهروز» خسته شده بودیم. او به هر بهانه ای در اطراف منزل ما سبز می شد و آبروریزی می کرد. آن جوان که با خودروهای مختلف تردد داشت بیشتر اوقات با ارسال پیامک های حاوی تهمت های ناروا و توهین و ناسزا خانواده ما را تا مرز جنون برده بود. او از خطوط گوناگون تلفن به اعضای خانواده ام پیام می داد و ادعا می کرد پول زیادی برای یکی از خواهرانم هزینه کرده است و حالا که خواهرم قصد ازدواج با او را ندارد باید آن پول ها را بپردازیم. «بهروز» همچنین مدعی بود که از برخی ارتباط های خواهرانم با افراد غریبه اطلاع دارد و بدین ترتیب تهمت های وحشتناکی مانند سقط جنین را به خواهرانم نسبت می داد.
تا جایی که ما برای فرار از ایجاد مزاحمت های او حتی آیفون منزل را قطع کردیم اما او وقتی که مهمانی به منزل ما می آمد با زدن سنگ ریزه به شیشه پنجره منزلمان به مزاحمت هایش ادامه می داد. هرچه به او می گفتیم ما خانواده ای آبرومند و کاسب هستیم و تاکنون هم مال کسی را نخورده ایم! اگر تو مدعی هستی پولی برای هرکدام از اعضای خانواده ما هزینه کرده ای، اسنادش را بفرست تا بلافاصله مبلغی را که ادعا می کنی به حسابت واریز کنیم! ولی او فقط به تهمت های زشت و زننده اش با ارسال پیامک ادامه می داد یا با شماره های مختلف ایجاد مزاحمت می کرد. تا این که یک روز او چنان تهمت های وحشتناکی را در تماس با برادر بزرگ ترم مطرح کرد که برادرم توان و تحمل خودش را از دست داد. او هراسان به خانه آمد و از مزاحمت های «بهروز» و ادعاهای او پرده برداشت ،برادرم که نمی توانست این حرف های زننده را تحمل کند به یک باره تصمیم هولناکی گرفت و با یک قرص سمی خطرناک دست به خودکشی زد. هنوز جسد برادرم در بیمارستان بود که مادرم دچار آشفتگی روحی شد. او سختی های زیادی را در زندگی تحمل کرده بود و اکنون پسر بزرگش را نیز به خاطر تهمت های یک جوان مرموز از دست داده بود. او به اندازه ای گریه کرد و اشک ریخت که برای مدت کوتاهی در بیمارستان بستری شد ولی وقتی او را به خانه آوردیم دیگر نمی توانست مرگ برادرم را از خاطر ببرد به همین دلیل او هم تصمیم به خودکشی گرفت و گفت که می خواهد نزد برادرم برود! هرچه تلاش کردیم تا او را منصرف کنیم، فایده ای نداشت، بالاخره به او گفتیم اگر قرار است تو هم از دنیا بروی! ما نیز در این دنیا نمی مانیم! و باید همه با هم نزد برادرمان برویم! این درحالی بود که پدرم از سال ها قبل به طور جداگانه زندگی می کرد و در کنار ما نبود!
در این شرایط یکی از خواهرانم روی 2 برگ کاغذ، وصیت نامه ای را نوشت و تاکید کرد که علت مرگ دسته جمعی ما مزاحمت ها و تهمت های ناروای جوانی به نام «بهروز» است! خلاصه حدود ساعت 10 تا 1 شب بود که شیرهای گاز را باز کردیم تا با گاز خودکشی کنیم اما بعد از گذشت چند ساعت اتفاقی نیفتاد و ما هنوز زنده بودیم. در این هنگام من به خاطر ترس از انفجار و این که به دیگر همسایگان خسارت هایی وارد نشود، همه شیرهای گاز را بستم و سپس مادرم تصمیم گرفت تا با مصرف زیاد قرص خودکشی کنیم. در حالی که روی رختخواب هایمان و در کنار یکدیگر دراز کشیده بودیم هرچه قرص در منزل داشتیم ، آوردیم و همه با هم قرص ها را خوردیم که دیگر چیزی نفهمیدم تا این که چند روز بعد زمانی که از بیمارستان مرخص شدم تازه دریافتم که همه خانواده ام جان خود را از دست داده اند و من تنها بازمانده ای هستم که باید پیگیر این ماجرای تلخ باشم تا «بهروز» به سزای اعمالش برسد...
شایان ذکراست، اول اسفند سال گذشته اعضای یک خانواده در مشهد به طور دسته جمعی خودکشی کردند که اخبار آن در صفحه حوادث روزنامه خراسان منتشر شد .
ماجرای واقعی براساس یک پرونده قضایی . خراسان : شماره : 21180 - ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۴ فروردين
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-جنایت در جاده خاکی
سجادپور- جسد مردی که با ضربات وحشتناک جسم سخت به قتل رسیده بود، در یکی از جاده های خاکی حاشیه مشهد کشف شد.به گزارش روزنامه خراسان، ساعت 15:20روز گذشته، زنگ تلفن همراه قاضی ویژه قتل عمد مشهد به صدا درآمد و نیروهای انتظامی از کشف جسد خون آلودی در حاشیه جاده خاکی انتهای بولوار توس 63 خبر دادند. به دنبال دریافت این خبر، بی درنگ قاضی «محمود عارفی راد» عازم محل مذکور شد. دقایقی بعد کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز با مقام قضایی همراه شدند و بدین ترتیب بررسی های تخصصی درباره این معمای پیچیده جنایی درحالی ادامه یافت که جمجمه مرد 50 ساله بر اثر وارد آمدن ضربات وحشتناک جسم سخت، خرد شده بود. با آن که هویت مقتول در بررسی های مقدماتی مشخص نشد اما قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد دستورهای محرمانه خاصی را با توجه به آثار موجود در محل رها شدن جسد، صادر کرد تا کارآگاهان به ردیابی عامل یا عاملان این جنایت تکان دهنده بپردازند.گزارش روزنامه خراسان حاکی است جسد این مرد که موهایی رنگ کرده داشت برای تعیین علت دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات گسترده کارآگاهان با راهنمایی های قاضی «عارفی راد» به گونه ای در مسیر کشف حقیقت قرار گرفت که احتمال دارد عامل یا عاملان جنایت، مرد میان سال را در جای دیگری به قتل رسانده و سپس جسد او را در حاشیه جاده خاکی رها کرده باشند! خراسان : شماره : 21175 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۳ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-سرنوشتم را اعتیاد مادرم رقم زد!
در واقع من هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خودم نداشتم چرا که اعتیاد مادرم روزگار و آینده مرا نیز تباه کرد. اگرچه او دو سال قبل با مرخصی یک هفته ای از زندان بیرون آمد و با «ایست قلبی» از دنیا رفت اما اشتباهات او در مسیر زندگی، همه خانواده ام را تحت تاثیر قرار داد به گونه ای که ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 26 ساله ای است که دست دختر 8 ساله ای را گرفته و برای شکایت از مردی وارد کلانتری شده بود که قصد ازدواج با او را داشت. این زن جوان با بیان این که دیگر نمی تواند این کتک کاری ها را تحمل کند درباره قصه زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: 4 ساله بودم که پدرم به ناچار از مادرم جدا شد و مرا که تنها فرزند آن ها بودم به مادرم سپرد اما مادرم اعتیاد شدیدی به مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه داشت و پدرم به همین دلیل او را طلاق داد. در این شرایط من نزد مادربزرگ و دایی ام رفتم تا در کنار آن ها زندگی کنم ولی مادر بزرگ و دایی ام نیز که در یک واحد آپارتمانی زندگی می کردند به مواد مخدر آلوده بودند. سرانجام دوسال بعد همسایگان وقتی شرایط تاسف بار زندگی مرا در کنار مادربزرگم دیدند با پلیس تماس گرفتند و بدین ترتیب من با دستور قضایی به عنوان کودک بدسرپرست تحویل بهزیستی شدم. در آن جا به تحصیل ادامه می دادم و روزگار آرامی داشتم تا این که 10 سال بعد، مادرم به یاد من افتاد و در حالی که 16 ساله بودم به سراغم آمد و مرا از بهزیستی تحویل گرفت و نزد خودش برد ولی او اعتیادش را ترک نکرده بود و همچنان شیشه مصرف می کرد به طوری که در حالت خماری یا توهم به شدت مرا زیر مشت و لگد می گرفت و کتک می زد. او گاهی سیم داغ را چنان بر دستانم می چسباند که صدای فریادهای دلخراشم همسایگان را از خانه بیرون می کشید. او یک بار هنگام توهم ناگهان بالشت را روی صورتم گذاشت و چیزی نمانده بود که مرا خفه کند ولی من به طور معجزه آسایی سرم را از زیر بالشت بیرون آوردم و نفس کشیدم! خلاصه در این شرایط بود که «هومن» به خواستگاری ام آمد. او هم از بچه های بهزیستی بود که پدر و مادرش را نمی شناخت و از گذشته اش خبری نداشت. با این حال من و «هومن» با هم ازدواج کردیم که حاصل آن دختر زیبایی به نام «آرزو» است اما همسرم نیز جوانی پرخاشگر و عصبی بود ومدام مرا کتک می زد به طوری که دیگر واقعا تحمل کتک کاری های او را نداشتم، به همین دلیل 7 سال قبل زمانی که آرزو هنوز 8 ماه بیشتر نداشت و شیرخواره بود از «هومن» طلاق گرفتم تا حداقل در آرامش روزگار بگذرانم چرا که او گاهی با چاقو خودزنی می کرد و من به شدت از رفتارهای وحشتناکش می ترسیدم. در این شرایط خانه ای اجاره کردم تا دخترم را بزرگ کنم و دیگر به ازدواج نمی اندیشیدم. مادرم نیز مدام راهی زندان می شد و مدت کمی را در بیرون از زندان بود تا این که 2 سال قبل مادرم وقتی برای مرخصی یک هفته ای از زندان بیرون آمده بود، دچار ایست قلبی شد و جان خود را از دست داد. من هم 2 ماه قبل با مردی آشنا شدم که به شدت به من ابراز علاقه می کرد و مدعی بود اگر با او ازدواج کنم مرا خوشبخت خواهد کرد. این بود که سرانجام خام چرب زبانی های «پدرام» شدم و ارتباطم را با او برای آشنایی بیشتر آغاز کردم اما متاسفانه «پدرام» هم اوضاع روحی مناسبی ندارد و مدام مرا کتک می زند. این بود که به قانون پناه آوردم و از پدرام شکایت کردم تا حداقل برای یک بار هم شده از حق خودم دفاع کنم... گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج) بررسی های قانونی و روان شناختی درباره ادعاهای زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21174 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۲ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-پلیس مالباخته را از چنگ زورگیرها بیرون کشید!
سجادپور- نیروهای کلانتری شفای مشهد موفق شدند دو جوان موتورسوار را از زیر مشت و لگدهای وحشتناک زورگیران نجات دهند و دوتن از عاملان سرقت های خشن را دستگیر کنند.به گزارش روزنامه خراسان، ماموران گشت کلانتری شفا که مشغول گشت زنی و انجام وظیفه در حوزه استحفاظی بودند، ناگهان با 3 جوان خشن برخورد کردند که راکب و ترک نشین یک دستگاه موتورسیکلت را زیر مشت و لگد گرفته بودند و به شدت کتک می زدند. در همین حال نیروهای انتظامی بی درنگ به طرف بولوار شفا حرکت کردند و آژیرکشان درحالی به محل نزاع رسیدند که 3 جوان خشن با مشاهده خودروی پلیس پا به فرار گذاشتند اما افسران ورزیده و کارآزموده کلانتری با چند فن دفاع شخصی موفق شدند دو تن از متهمان فراری را دستگیر کنند و به کلانتری انتقال دهند. گزارش روزنامه خراسان حاکی است در بررسی های پلیسی که زیر نظر سروان سبکبار (رئیس کلانتری شفا) صورت گرفت، 3 دستگاه گوشی تلفن به همراه یک قبضه چاقو از دو متهم جوان کشف و مشخص شد که آن ها از زورگیران حرفه ای هستند و قصد زورگیری از موتورسواران را داشتند که در عملیات برق آسای پلیس ناکام ماندند و دستگیر شدند. هنوز تحقیقات از دو زورگیر جوان در دایره تجسس کلانتری ادامه داشت که نوجوان 15 ساله ای وارد اتاق رئیس کلانتری شد و در حالی که از مشاهده زورگیران حیرت زده به اطراف می نگریست، گفت: این ها چند ساعت قبل مرا به شدت کتک زدند و گوشی تلفن همراهم را زورگیری کردند. ادامه بررسی ها نشان داد یکی از گوشی های کشف شده از متهمان متعلق به نوجوان 15 ساله است که با هماهنگی های قضایی گوشی مذکور تحویل مال باخته شد. در این شرایط دو موتورسوار نیز که با حضور به موقع نیروهای انتظامی از چنگ زورگیران نجات یافته بودند لب به قدردانی گشودند و در حالی کلانتری را ترک کردند که دو متهم مذکور به 3 فقره زورگیری گوشی تلفن اعتراف کردند. تحقیقات بیشتر برای دستگیری متهم فراری و کشف سرقت های دیگر اعضای این باند همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21175 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۳ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی- ماجرای باند «111»
اختصاصی خراسان
سجادپور - اعضای یک باند حرفه ای و سابقه دار سرقت در حالی با عملیات هماهنگ و ضربتی پلیس مشهد دستگیر شدند که چسب دوقلوی یکی از مالباختگان باند «111» را لو داد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، در پی افزایش وقوع سرقت قطعات و لوازم داخل خودروهای پارک شده در حاشیه خیابان های شمال غربی مشهد، گروه ویژه ای از نیروهای تجسس کلانتری معراج با هدایت مستقیم سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری) وارد عمل شدند و عملیات گسترده ای را برای شناسایی عاملان سرقت های مذکور آغاز کردند. بررسی مقدماتی سرقت های مذکور بیانگر آن بود که سارقان از شیوه «کلاف کشی» برای دستبرد به محتویات داخل خودروها استفاده می کنند. این موضوع نشان می داد که پلیس با یک باند حرفه ای روبه رو است و آن ها بیشتر به خودروهایی دستبرد می زنند که سیستم های صوتی و باندهای ضبط و پخش گران قیمت را روی خود دارند.
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، همین سرنخ مهم کافی بود تا نیروهای انتظامی با استفاده از راهنمایی و تجربیات ارزنده سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) به انجام تحقیقات غیرمحسوس در فروشگاه های لوازم صوتی حاشیه شهر بپردازند چرا که احتمال فروش این گونه لوازم در جمعه بازارها و پاتوق های موادمخدر بعید به نظر میرسید. بنابراین گروه تخصصی افسران دایره تجسس، آموزش های لازم برای رصد برخی از فروشگاه های لوازم صوتی را نیز به مالباختگان ارائه دادند و خود نیز بازبینی دوربین های مداربسته را برای یافتن سرنخی از سارقان آغاز کردند.
در حالی که نتیجه این بازبینی ها به پراید سفید رنگ «111» رسیده بود که در اطراف بسیاری از محل های وقوع سرقت دیده میشد، ناگهان یکی از مالباختگان سراسیمه وارد کلانتری شد و از چسب دوقلویی سخن گفت که برای ترمیم شکستگی قسمتی از سیستم صوتی گران قیمت خود، استفاده کرده بود.
این مرد جوان به سرگرد قنبری (رئیس دایره تجسس کلانتری معراج) گفت برخی از قطعات سرقتی خودروی خود را در یکی از فروشگاه های لوازم صوتی در بولوار توس شناسایی کرده است و هنوز نقطه ترمیمی با چسب دوقلو، روی سیستم صوتی وجود دارد! با کسب این خبر، بی درنگ گروه عملیاتی با هماهنگی قاضی خدابنده (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) به طرف فروشگاه مذکور حرکت و با مشاهده لوازم صوتی مورد ادعای مالباخته، فروشنده را به اتهام مالخری دستگیر کردند. این جوان که به مقر انتظامی هدایت شده بود، در بازجویی ها گفت لوازم صوتی گران قیمت را از جوان 21 ساله ای به نام «دانیال» خریده است که همواره سوار بر یک دستگاه پراید 111 سفیدرنگ تردد می کند.
جمله آخر فروشنده دیگر جای تردیدی باقی نگذاشت که پلیس به سرنخ مهمی از باند «111» رسیده است چرا که در بررسی های تخصصی آنان در محل های سرقت، وجود پراید «111» نقطه تاریک این ماجرا بود!
براساس گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، با به دست آمدن این اطلاعات، بی درنگ گروه عملیاتی نیروهای انتظامی به طرف منطقه «کشف» در شهرک نوید حرکت کردند و مخفیگاه دانیال را به محاصره درآوردند اما او با مقاومت در برابر پلیس، سعی کرد با جنجال آفرینی از چنگ آن ها بگریزد که در نهایت با شلیک چند تیر هوایی، زمین گیر شد و در حالی به دایره تجسس کلانتری انتقال یافت که در بازرسی از مخفیگاه وی پراید «111» با پلاک مخدوش کشف شد. متهم پرونده سرقت های «کلاف کشی» که جوان 25 ساله ای را به عنوان سردسته باند «111» معرفی می کرد با مشاهده اسناد و مدارک انکارناپذیر گفت: از حدود 6 ماه قبل دستبرد به خودروها را با پیشنهاد «علی – الف» آغاز کردیم و در مناطق، توس، سجاد، معلم، عبدالمطلب، آبکوه، امامت و... به خودروها دستبرد می زدیم اما هنگام سرقت، جوانی به نام سبحان رانندگی پراید 111 را به عهده داشت و هر بار مبلغی را به عنوان دستمزد رانندگی به او می دادیم! طولی نکشید که کارآگاهان مخفیگاه متهم 25 ساله را نیز در محله «کشف» بازرسی و اموال و قطعات سرقتی زیادی را از مخفیگاه وی کشف کردند. در همین حال یک دستگاه پژوی نوک مدادی نیز در مخفیگاه وی وجود داشت که بررسی ها نشان داد اعضای این باند، خودروی مذکور را نیز خرداد گذشته از بولوار رسالت سرقت کرده اند و با پلاک جعلی از آن استفاده می کردند. به گزارش روزنامه خراسان، در ادامه این عملیات، سبحان (عضو دیگر باند) نیز در همان محله به دام افتاد و مشخص شد که اعضای این باند، بچه محل هستند و سرقت های زیادی را در برخی از مناطق شهر انجام دادهاند.واکاوی پلیس مشهد درباره جرایم اعضای این باند شب رو همچنین نشان داد آن ها با کج کردن در خودروها (کلاف کشی) علاوه بر محتویات و قطعات خودرو به صندوق عقب خودروها نیز دستبرد می زدند که در بازرسی از مخفیگاه های آنان اموال سرقتی دیگری نیز کشف شد.در خور یادآوری است، تاکنون 9 تن از مال باختگان از اعضای این باند شکایت کرده اند. بررسی های بیشتر در حالی ادامه دارد که متهمان با دستور مقام قضایی روانه زندان شده اند. خراسان : شماره : 21165 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۱۰ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-ناتوانی در کنترل خشم رنگ خون گرفت
توکلی - عامل قتل جوان23ساله در یک نزاع خونین، در کمتر از یک ساعت به دام افتاد. به گزارش خراسان، فرمانده انتظامی شهرستان کرمان بیان کرد: به دنبال اعلام مرکز فوریت های پلیسی110 مبنی بر وقوع یک فقره درگیری منجر به قتل در یکی از شهرک های حاشیه شهر کرمان، بلافاصله عوامل انتظامی به محل اعزام شدند.سرهنگ مهدی پورامینایی ادامه داد: با حضور ماموران در محل وقوع جرم و در بررسی های اولیه مشخص شد دو جوان به علت اختلافات شخصی با یکدیگر درگیر شده اند که در این میان یکی از طرف های دعوا هدف اصابت ضربات مرگبار چاقوی طرف دیگر قرار گرفته و به شدت مجروح شده است. این مسئول انتظامی با اشاره به انتقال مجروح این حادثه به مرکز درمانی، اظهار کرد: این فرد به علت شدت جراحات واردشده روی تخت بیمارستان جان باخت. وی گفت: با حضور به موقع نیروهای کلانتری19و پیگیری های صورت گرفته عامل این قتل در کمتر از یک ساعت پس از ارتکاب جرم دستگیر و تحویل مرجع قضایی شد. سرهنگ پورامینایی در پایان با اشاره به وقوع چند فقره قتل دیگر در ماه های اخیر در نقاط مختلف شهر کرمان تصریح کرد: همان طور که بارها بر کنترل خشم و نداشتن حمل سلاح سرد تاکید کرده ایم علت وقوع بیشتر قتل های اخیر همین دو مورد بوده است که جا دارد ضمن دوری از موقعیت های بروز تنش و نزاع، همواره از روی منطق و با دوراندیشی با مسائل روبه رو شویم. خراسان : شماره : 21161 - ۱۴۰۱ شنبه ۶ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-مرد «شیشهای» مادر خود را به قتل رساند!
مردی که موادمخدر «شیشه» مصرف میکرد، در اقدامی هولناک، ضرباتی را با چرخ خیاطی به سر مادر خود وارد کرد و او را به قتل رساند. به گزارش تسنیم، پنج شنبه چهارم اسفند، ماموران کلانتری 108 نواب در تماس تلفنی با محمدمهدی براعه؛ بازپرس ویژه قتل شعبه سوم دادسرای امور جنایی اعلام کردند همسایههای یک ساختمان در حاشیه بزرگراه نواب در خانهای صدای درگیری شنیدند و لحظهای بعد مرد جوانی که در حال فرار بوده از پنجره طبقه دوم همان ساختمان به زمین سقوط کرده است. بدین ترتیب تیم تحقیق راهی محل حادثه شدند و مرد مجروحی را مشاهده کردند که براثر سقوط به شدت زخمی شده بود؛ همچنین امدادگران اورژانس که همزمان با پلیس در محل حادثه حاضر شده بودند، مرد جوان را به بیمارستان لقمان حکیم منتقل کردند. تیم جنایی در نخستین گام به خانه طبقه دوم ساختمان مدنظر وارد و به محض ورود به یکی از اتاقها با جسد خونآلود زن حدودا 71 سالهای مواجه شدند که براثر ضربات واردشده با چرخ خیاطی بر سرش به طرز هولناکی به قتل رسیده بود! کارآگاهان در جریان تحقیقات متوجه شدند پسر جوانی در یکی دیگر از اتاقهای این خانه حضور دارد و از شدت ترس در را قفل کرده است که پس از باز شدن در، پسر جوان هدف تحقیق قرار گرفت و به اعضای تیم جنایی گفت: دقایقی قبل، برادر بزرگ ترم که موادمخدر «شیشه» مصرف میکرد، به سمت اتاق مادرم رفت و چرخ خیاطی را بلند کرد و 2 بار به سر مادرم کوبید. پسر جوان ادامه داد: در لحظه جنایت به دلیل این که به شیشه اعتیاد دارم و قرص خواب نیز مصرف کرده بودم و توهم داشتم، نتوانستم از اتاق بیرون بیایم و از شدت ترس فقط در را قفل کردم. تحقیقات تکمیلی نیز نشان میداد، مرد جنایتکار که سابقه کیفری نیز دارد با مادرش به دلیل مشکلات مالی اختلاف داشته و این اختلافات اواخر هر سال تشدید میشده و مشخص نیست، متهم قصد داشته پس از به قتل رساندن مادرش، خودکشی کند یا از پنجره فرار کند. به گزارش تسنیم، با دستور محمدمهدی براعه، بازپرس ویژه قتل شعبه سوم دادسرای امور جنایی، جسد مقتول برای معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده توسط کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی آغاز شده است؛ همچنین صبح دیروز مرد جنایتکار به کما رفت و حال جسمی او وخیم گزارش شده است. خراسان : شماره : 21161 - ۱۴۰۱ شنبه ۶ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-قصه تلخ پاتوق نشینان!
وقتی سوار بر پراید از پاتوق مرد معروف به «خردو» خارج شدیم تا برای خرید مواد مخدر به پاتوق زنی به نام خاله سکینه برویم ناگهان در محاصره نیروهای گشت انتظامی قرار گرفتیم چرا که یکی از افسران کلانتری شوهرم را به دلیل سابقه اش در سرقت قطعات خودرو شناخته بود و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 32 ساله که در عملیات طولانی تعقیب و گریز به همراه شوهرش توسط نیروهای گشت کلانتری طبرسی شمالی مشهد دستگیر شده بود، در حالی که بیان می کرد من دزد نیستم و فقط به عنوان «پوشش» سوار پراید شدم تا ماموران به ما مشکوک نشوند، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 15 سال قبل زمانی که در مقطع دبیرستان تحصیل می کردم روزی پدرم از داربست ساختمان سقوط کرد و در دم جان سپرد. پدرم کارگر بود، اما چون کارفرما بیمه تامین اجتماعی او را پرداخت می کرد بعد از فوت او، مستمری به مادرم تعلق گرفت و این گونه با حقوق اندک پدرم، روزگارمان می گذشت ،ولی مرگ پدر تاثیر وحشتناکی بر روحیه مادرم گذاشت چرا که آن ها یکدیگر را خیلی دوست داشتند و حتی یک روز هم نمی توانستند از هم دور باشند.
مادرم که از نظر روحی آسیب شدیدی دیده بود مدام به گوشه اتاق خیره می شد و به فکر فرو می رفت. در این شرایط متاسفانه به جای آن که به روان پزشک مراجعه کنیم یا از افراد متخصص و مشاور کمک بگیریم، دایی ام مقداری مواد مخدر به منزلمان آورد و به مادرم داد تا به قول خودش از این حال و هوا خارج شود. از آن روز به بعد مدام مواد مخدر بر سر سنجاق بود و من هم وسایل و لوازم استعمال آن را برای مادرم فراهم می کردم و تا پایان کنار مادرم می نشستم از سوی دیگر به دلیل کنجکاوی دوران نوجوانی من هم وسوسه شدم تا مواد مخدر را امتحان کنم این گونه بود که به بهانه های مختلفی مانند سرماخوردگی و سردرد و ... در کنار بساط مواد مخدر مادرم من هم چند دود مصرف می کردم تا این که وقتی به خودم آمدم دیگر دختری معتاد بودم، کار به جایی رسید که همه مستمری پدرم صرف خرید مواد مخدر می شد. چند بار به همراه مادرم سعی کردم اعتیادم را ترک کنم ولی فایده ای نداشت و تنها چند روز بدون مواد دوام می آوردم و دوباره با وسوسه های شدید و دردهای ناشی از آن، باز هم به مصرف بیشتر روی می آوردم به طوری که دیگر مواد مخدر سنتی را کنار گذاشتم و استعمال شیشه و کریستال را آغاز کردم.
خلاصه 24 ساله بودم که با کمک یکی از دوستانم موفق شدم برای 2 سال اعتیادم را ترک کنم و به زندگی آرام بازگردم . در همین روزها «احمد» به خواستگاری ام آمد.او یکی از بستگان دور مادرم بود و در یک خواربار فروشی کار می کرد. من هم که به دنبال چنین فرصتی بودم در 26 سالگی پای سفره عقد نشستم و با «احمد» ازدواج کردم، اما چند روز بعد فهمیدم که احمد نیز به مواد مخدر صنعتی اعتیاد دارد و نه تنها اوقاتش را با خلافکاران می گذراند بلکه از مجرمان سابقه دار است و به همین دلیل هم تاکنون نتوانسته بود ازدواج کند. از طرف دیگر من هم که سابقه مصرف مواد را داشتم به راحتی با این موضوع کنار آمدم و دوباره با نامزدم پای بساط مواد مخدر نشستم. حالا دیگر من و همسرم مدام در پاتوق های استعمال مواد سرگردان بودیم که یک بار هم ماموران انتظامی مرا به جرم حمل مواد مخدر صنعتی دستگیر کردند و مدتی را در زندان بودم، اما همسرم برای تهیه هزینه های اعتیادمان به همراه دیگر همدستانش سرقت می کرد و بارها توسط نیروهای انتظامی دستگیر شده بود.این شرایط دیگر برای من عادی بود ولی از این که مجبور بودم دختر 4 ساله ام را با خودم به پاتوق های مواد مخدر ببرم در رنج و عذاب بودم با وجود این هیچ راه دیگری نداشتم. «احمد» با مردی که معروف به «خردو» بود رفاقت داشت و ما بیشتر اوقات را در پاتوق او می گذراندیم چرا که او در همان پاتوق، مواد مخدر هم توزیع می کرد. بالاخره چند روز قبل من و همسرم برای خرید و استعمال مواد مخدر به پاتوق «خردو» رفتیم اما او گفت: همه پاتوق نشینان خمار هستند و مواد مخدر ندارد! سپس از من و همسرم خواست برای خرید مواد به پاتوق خاله سکینه برویم و برای دیگران هم مواد بخریم! «خردو» پراید خودش را در اختیار «احمد» گذاشت و شوهرم نیز برای آن که پلیس به ما مشکوک نشود مرا سوار پراید کرد چرا که مدعی بود زوج جوان اگر با هم باشند ماموران به آن ها کمتر شک می کنند. خلاصه هنوز چند خیابان از پاتوق «خردو» دور نشده بودیم که ناگهان در محاصره نیروهای گشت کلانتری طبرسی شمالی قرار گرفتیم چرا که یکی از افسران نیروهای انتظامی قبلا احمد را به جرم سرقت دستگیر کرده بود و حالا در نیمه شب باز هم او را شناخته و با استعلام شماره پلاک پراید متوجه شده بودند که خودروی پراید سرقتی است. در این لحظه «احمد» با دیدن ماموران انتظامی پدال گاز را فشرد تا از چنگ پلیس بگریزیم اما آن ها بعد از تعقیب و گریز طولانی بالاخره ما را در حالی دستگیر کردند که از صندوق عقب پراید تعداد زیادی قطعات و لوازم سرقتی خودروهای دیگر هم کشف شد و من مجبور شدم دختر 4 ساله ام را به مادرم بسپارم،اما هنوز تحقیقات ماموران درباره جرایم و سرقت های همسرم ادامه داشت که فهمیدم مادرم نیز در یکی از پاتوق های استعمال مواد مخدر دستگیر شده است و حالا نمی دانم سرنوشت دختر 4 ساله ام چه خواهد شد...
گزارش روزنامه خراسان حاکی است با صدور دستورهای ویژه ای از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی های افسران دایره تجسس برای دستگیری اعضای دیگر این باند سرقت همچنان ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21157 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۱ اسفند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-راز سرقت 3میلیاردی!
دختر و پسر جوان 366 بار به یک شرکت گردشگری در مشهد دستبرد زدند
سیدخلیل سجادپور- دختر و پسر جوانی که با همدستی متصدی یک شرکت مسافرتی 366 بار به حساب بانکی یک شرکت گردشگری در مشهد دستبرد زده بودند درحالی با تلاش کارشناسان پلیس فتا دستگیر شدند که در آستانه خروج از کشور بودند.
فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته درباره نقشه پیچیده اعضای این باند که در پی سهل انگاری مدیران یک شرکت گردشگری رخ داده است، به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: در پی اعلام شکایت مدیر یک شرکت گردشگری معتبر در مشهد مبنی بر این که مبلغ 30 میلیارد ریال از حساب بانکی شرکت به صورت غیرمجاز برداشت شده است،گروهی تخصصی از کارشناسان پلیس فتای مشهد ماموریت یافتند تا ماجرای دستبرد به حساب بانکی شرکت مذکور را زیر ذره بین تحقیقات ببرند. سرهنگ احمد نگهبان افزود: بررسی های کارشناسان بیانگر آن بود که سرقت های مذکور از 6 ماه قبل آغاز و بیش از 30 میلیارد ریال خرید اینترنتی انجام شده است.
وی تصریح کرد: ادامه تحقیقات نشان داد که بیشتر خریدهای مذکور در راستای فعالیت های شرکت و خرید خدمات گردشگری انجام شده و 366 بار به حساب بانکی شرکت مذکور دستبرد زده شده است به طوری که در بررسی های مقدماتی هیچ رد و نشانی از عامل برداشت های مذکور نبود و دستبرد شکلی ماهرانه و پیچیده به خود گرفته بود.
رئیس پلیس مشهد با اشاره به تشکیل گروه زبده ای از کارشناسان پلیس فتا برای ردیابی عامل یا عاملان سرقت های مذکور اضافه کرد: تجزیه و تحلیل جرم ارتکابی بیانگر آن بود که عامل برداشت از حساب های بانکی شرکت گردشگری به طور کامل از فعالیت ها و چگونگی ارائه خدمات اطلاع کافی و دقیق داشته است. بنابراین بررسی های غیرمحسوس در اولین مرحله از اقدامات فنی و پلیسی، روی کارکنان شرکت متمرکز و مشخص شد که دختر 24 ساله ای از حدود 6 ماه قبل (زمان آغاز دستبردها) با شرکت مذکور تسویه حساب کرده است، به همین دلیل وی به عنوان اولین مظنون زیر چتر اطلاعاتی قرار گرفت. سرهنگ نگهبان ادامه داد: تحقیقات بیشتر نشان داد که دختر مذکور اپراتور شرکت بوده و به رمز و همچنین مشخصات کارت های بانکی دسترسی داشته است. این گونه بود که کارشناسان کارآزموده پلیس فتای مشهد با استفاده از رصدهای اطلاعاتی و شگردهای تخصصی، به 3 جوانی رسیدند که با دختر مذکور در ارتباط بودند اما آن ها هیچ نشانی خاصی از آن دختر نداشتند به همین دلیل تحقیقات بر منشأ برخی خریدهای اینترنتی متمرکز شد اما زمانی که پیک های تحویل کالا شناسایی و بازجویی شدند مشخص شد که دختر مذکور شگرد دیگری را برای تحویل کالاهای سفارشی در پیش گرفته بود. او پس از خرید کالا، نشانی واهی را در منطقه الهیه و در نزدیکی محل سکونتش ثبت می کرد و زمانی که پیک شرکت نمی توانست نشانی منزل را پیدا کند دوباره به صورت تلفنی با خریدار (دختر 24 ساله) تماس می گرفت و او برای تحویل گرفتن کالای سفارشی به حاشیه خیابان در همان محل می رفت و کالا را تحویل می گرفت تا کسی از محل دقیق سکونت وی اطلاعاتی به دست نیاورد.
مقام ارشد انتظامی مشهد با بیان این که محدوده مخفیگاه متهم تحت تعقیب با ادامه این تحقیقات مشخص شد، افزود: پس از مدت کوتاهی ردزنی های اطلاعاتی به نتیجه رسید و مخفیگاه وی در یک واحد آپارتمانی در منطقه الهیه به محاصره درآمد که با هماهنگی های قضایی، این دختر جوان دستگیر و به مقر انتظامی هدایت شد. کلیددار امنیت مشهد خاطرنشان کرد: متهم مذکور در ابتدا ارتکاب هرگونه جرمی را انکار می کرد اما درنهایت با مشاهده مستندات و دلایل انکارناپذیر لب به اعتراف گشود و با افشای راز دستبرد 3 میلیارد تومانی گفت: مدتی قبل در شرکت گردشگری مذکور به عنوان اپراتور مشغول کار بودم اما بنا به دلایلی در حالی از شرکت بیرون آمدم که از مشخصات کارت های خرید گردشگری و همچنین رمزهای ایستای آن ها اطلاع دقیق داشتم.
به همین دلیل بلافاصله به سراغ جوان 35 ساله ای رفتم که قبلا با وی در یک هتل همکار بودم و ماجرا را برایش شرح دادم. سپس با همدستی او نقشه برداشت های غیرمجاز را کشیدیم چرا که او با متصدی یک شرکت مسافرتی (آژانس هواپیمایی) آشنایی داشت و می توانستیم از این طریق مبالغی را از حساب بانکی شرکت گردشگری برداشت کنیم.
این گونه بود که من دو کارت گردشگری را به همراه رمز ایستای آن در اختیار آن جوان گذاشتم و مبلغ 30 میلیارد ریال صرف خریدهای اینترنتی کردیم. سپس برای آن که شناسایی نشویم واحد آپارتمانی را در منطقه الهیه اجاره کردیم و مشغول انجام امور اداری برای خروج از کشور شدیم که در همین رابطه 200 میلیون تومان هم به یک وکیل مهاجرت در خارج از کشور پرداختیم تا زمینه خروج قانونی ما از کشور را قبل از افشای ماجرای سرقت ها فراهم کند!
فرمانده ارشد انتظامی مشهد در ادامه تصریح کرد: با اعترافات این دختر جوان، بلافاصله گروهی از کارآگاهان پلیس فتا به سراغ مرد 35 ساله رفتند و او را نیز در مخفیگاهی واقع در بولوار پیروزی به دام انداختند. در بازرسی از مخفیگاه وی یک دستگاه گوشی آیفون 13 به همراه 4 هزار دلار ارز خارجی کشف شد و متهم به مرکز پلیس فتای مشهد انتقال یافت. وی در بازجویی ها ضمن پذیرش اظهارات متهم دیگر گفت: 6 سال قبل با دختر مذکور در یک هتل همکار بودیم و من دیگر او را ندیدم تا این که مدتی قبل دو کارت گردشگری با موجودی بالا را در اختیارم گذاشت که از آن برداشت کنیم. من هم به دلیل آشنایی که با خدمات هتل داری داشتم با یکی از مدیران شرکت مسافرتی (آژانس) در هسته مرکزی شهر قرار گذاشتم و کارت های گردشگری را به او دادم تا فقط در زمینه خدمات گردشگری (خرید اینترنتی بلیت و رزرو هتل) استفاده کند.
سرهنگ احمد نگهبان با اشاره به دستگیری مدیر شرکت مسافرتی مذکور برای انجام تحقیقات گفت: اعضای این باند در حالی دستگیر شدند که در آستانه خروج از کشور قرار داشتند.
وی به سهل انگاری مدیران برخی شرکت های با گردش مالی میلیاردی اشاره کرد و افزود: در صورتی که با خروج دختر جوان از شرکت گردشگری، رمز حساب های بانکی یا مشخصات کارت ها تغییر می کرد دیگر این فرد هیچ گونه دسترسی به حساب بانکی نداشت و چنین جرمی نیز رخ نمی داد.
وی در پایان به مدیران شرکت ها و مراکز تجاری توصیه کرد: افراد مطمئن را به کار بگیرند و حسابرسی فصلی یا ماهانه دقیق را مورد توجه جدی قرار دهند و در صورت مواجهه با موارد مشکوک بلافاصله مراتب را از طریق شماره تلفن 096380 مرکز فوریت های سایبری پلیس فتا گزارش کنند.
اختصاصی خراسان . خراسان : شماره : 21155 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۷ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-پولداران هوسران، طعمه عشوه های شیطانی!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- زن جوانی که در پوشش مسافر، سوار خودروهای گران قیمت مردان هوسران پولدار می شد و سپس با طرح یک نقشه شیطانی زیرکانه، کارت بانکی طعمه خود را می ربود، در حالی با تلاش پلیس آگاهی مشهد دستگیر شد که از آخرین طعمه خود، تعدادی سکه طلا هم به سرقت برده بود.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، به دنبال چندین گزارش سرقت کارت های بانکی و دستبرد ده ها میلیونی به حساب شاکیان، پرونده های جداگانه ای در مراکز انتظامی مشهد تشکیل شد و مورد بررسی های پلیسی قرار گرفت اما با افزایش پرونده های مذکور، این ماجرا شکل مرموزی به خود گرفت چرا که همه مال باختگان از تمکن مالی برخوردار بودند و بسیاری از آنان برای حفظ آبرو، بخش هایی از قصه سرقت کارت بانکی را سانسور می کردند و فقط مدعی بودند که فردی کارت عابربانک آن ها را ربوده و ده ها میلیون تومان از حساب بانکی برداشت کرده است. با توجه به اهمیت سرقت های رمز آلود مذکور، سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) با صدور دستورهای ویژه ای برای واکاوی این ماجرا از کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد خواست تا با استفاده از فناوری های نوین پلیسی به ردیابی عامل یا عاملان دستبرد به حساب های بانکی بپردازند. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است طولی نکشید که چند پرونده روی میز کارآگاهان پایگاه شرق پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت و گروهی کارآزموده از کارآگاهان با هدایت سرگرد حسن رحیم پور (رئیس پایگاه شرق آگاهی مشهد) به تجزیه و تحلیل این ماجرا پرداختند. بررسی های کارشناسی آن ها نشان داد: همه مال باختگان دارای خودروهای سواری گران قیمت هستند اما برخی از آن ها از یک زن مسافر سخن گفته اند که به دلیل دلسوزی از حاشیه خیابان سوار کرده اند تا او را به مقصد برسانند.
از سوی دیگر ردیابی خریدهای بانکی نام زنی را روی گزارش های پلیس حک کرد که با کارت های سرقتی از طلافروشی ها و دلالان دلار در خیابان امام خمینی (ره) خرید کرده است. آرام آرام ماجرای رمزآلود کارت های بانکی روی این زن متمرکز شد و کارآگاهان با استفاده از بانک اطلاعاتی مجرمان دریافتند که او زنی سابقه دار و اهل یکی از استان های غربی کشور است اما او سال گذشته از زندان آزاد شده و نشانی ثابتی در اسناد و مدارک پلیس نداشت. این گونه بود که کارآگاهان فرضیه اسامی مستعار را نیز در دستورکار قرار دادند و سپس در پیگیری سرنخ های دیگر به یک طلافروشی در بولوار شهید مفتح (سی متری طلاب مشهد) رسیدند که شقایق (متهم تحت تعقیب) از آن طلافروشی خرید کرده بود. همزمان بازبینی دوربین های مدار بسته در مراکز خرید نیز تردیدی برای کارآگاهان باقی نگذاشت که او از تبهکاران حرفه ای و سابقه دار است که قبلا نیز در دام قانون گرفتار شده بود.
بنابراین کارآگاهان با هماهنگی و دستورهای محرمانه قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) به سراغ طلافروش رفتند که مشخص شد زن مذکور 3 هزار و 900 دلار هم برای تبدیل به ریال در اختیار طلافروشی گذاشته است. با همکاری طلافروش بلافاصله کارآگاهان با این زن 37 ساله قرار صوری گذاشتند تا باقی مانده پول هایش را تحویل بگیرد. ساعتی بعد وقتی شقایق وارد طلافروشی شد ناگهان دستبندهای قانون به دستانش حلقه خورد و به مقر انتظامی انتقال یافت.
براساس گزارش روزنامه خراسان، این زن جوان که ابتدا سعی داشت خود را بی خبر از ماجرای سرقت از عابربانک ها نشان دهد، هنگامی که در برابر اسناد و مدارک مستند قرار گرفت و تصاویر خود را در دوربین های مدار بسته دید به ناچار لب به اعتراف گشود و راز سرقت های ده ها میلیونی را فاش کرد. از سوی دیگر بررسی های تخصصی و کنکاش های پلیس در ماجرای این سرقت ها نشان داد زن دستگیر شده، با آرایش های غلیظ در پوشش مسافر کنار خیابان ها منتظر طعمه های پولدار می ایستاد و هنگامی که راننده ای از سر دلسوزی یا برخی پولداران هوسران او را برای رساندن به مقصد سوار می کردند به عشوه های شیطانی متوسل می شد تا نقشه زیرکانه خود را اجرا کند. متهم پرونده سرقت های عابر بانک، پس از جلب اعتماد طعمه خود، چنین وانمود می کرد که تشنه یا گرسنه است! سپس از راننده ای که فریب عشوه های شیطانی را خورده بود، تقاضا می کرد تا برای او آبمیوه ، پیتزا یا ساندویچ بخرد. او در ادامه نقشه اش بلافاصله پشت سر راننده از خودرو پیاده می شد.
و در فروشگاه کنار وی می ایستاد هنگامی که راننده رمز کارت بانکی را با صدای بلند به فروشنده می داد تا بهای خرید آبمیوه یا اغذیه را بپردازد، او بی درنگ شماره رمز را حفظ و بعد یادداشت می کرد.
بنابر گزارش روزنامه خراسان، این خلافکار حرفه ای که حالا نیمی از نقشه اش را اجرا کرده بود با استفاده از طنازی های شیطانی و فریبنده، راننده خودرو را به خلوتگاه می کشاند ودر یک فرصت مناسب، کارت بانکی او را می ربود و از طعمه خود جدا می شد. راننده پولدار نیز زمانی به سرقت کارت عابربانک خود پی می برد که پیامک برداشت های ده ها میلیونی روی گوشی تلفن اش نقش می بست! اگرچه برخی از رانندگان به خاطر حفظ آبرو یا ترس از رسوایی احتمالا شکایتی را مطرح نکرده اند اما بررسی های پلیس در پرونده آخرین طعمه وی، که یک مرد جوان است، بیانگر آن بود که زن مذکور چندین سکه طلای بهار آزادی را نیز از کیف دستی وی به همراه کارت عابربانک به سرقت برده است.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است اگرچه متهم این پرونده فقط به 3 فقره سرقت با شیوه و شگرد یاد شده اعتراف کرده است اما تاکنون 6 نفر از مال باختگان وی را شناسایی کرده اند. در همین حال یک مقام انتظامی از افرادی که طعمه عشوه های شیطانی این زن جوان شده اند، خواست برای اعلام شکایت به پایگاه شرق پلیس آگاهی مشهد مراجعه کنند و یقین بدانند که هویت و اسرار آن ها به طور کامل در پرونده محرمانه باقی می ماند و هیچ کس از اسامی و علت مراجعه آنان به پلیس مطلع نخواهد شد. خراسان : شماره : 21152 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۴ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-ملاقات با شیطان!
اکنون به خودم آمده ام و تازه فهمیدم که به خاطر وسوسههای شیطانی با آن زن غریبه ارتباط برقرار نکردم، بلکه من با خود شیطان روبه رو شدم و با او ملاقات کردم اگرچه مقصر اصلی این ماجرای تاسف بار خودم هستم که برای مدتی همه محبتها و عواطف همسرم را از یاد بردم و به دنبال هوسرانی خیابانی رفتم ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، مرد 40 ساله در حالی که ملتمسانه از همسرش تقاضا میکرد، خطای بزرگ او را ببخشد و از ارائه دادخواست طلاق صرف نظر کند، درباره حادثهای که زندگی مشترکش را در آستانه فروپاشی قرار داده است ،به خبرنگار خراسان گفت: 16 سال قبل با «فائزه» ازدواج کردم. او دختری باوقار و مهربان بود که خیلی از پسرهای فامیل دوست داشتند به خواستگاری اش بروند اما همه میدانستند که «فائزه» به آنها پاسخ مثبت نمیدهد. در این شرایط من دل به دریا زدم و از خانواده ام خواستم تا او را برایم خواستگاری کنند. زمانی که فهمیدم «فائزه» نظر مثبتی به من دارد انگار در این عالم زندگی نمیکردم. خلاصه خیلی زود مراسم سنتی برگزار شد و من و او زندگی عاشقانهای را زیر یک سقف آغاز کردیم و صاحب دو فرزند دختر و پسر زیبا شدیم. من در یک شرکت صنعتی کار میکردم و مستاجر بودیم ولی همسرم هیچ گاه مرا سرزنش نمیکرد و با همه سختیها در کنارم بود تا این که به فاصله یک سال پدر من و پدر «فائزه» فوت کردند و بدین ترتیب ارثیه قابل توجهی به ما رسید. من هم با تقسیم ارثیه بین وراث، یک واحد مسکونی خریدم تا از مستاجری نجات پیدا کنم و مبلغی را هم برای خرید یک دستگاه خودروی شاسی بلند هزینه کردم چرا که از همان دوران نوجوانی همواره آرزو داشتم روزی خودروهای گران قیمت سوار شوم، اما حدود 6 ماه قبل زمانی که در بولوار خیام رانندگی میکردم ناگهان راننده یک دستگاه خودروی پی کی بدون توجه به اطراف از خیابان فرعی وارد بولوار شد و خسارت جزئی به خودروی من وارد کرد. آن راننده جوان که آرایش غلیظی داشت و لباسهای نامتعارفی نیز پوشیده بود با طنازی و التماس مدعی شد که بخشی از خسارت خودروام را بگیرم تا او مجبور نشود که از بیمه استفاده کند چون تخفیف بیمهاش از بین میرود.
من هم که دیگر با دیدن وضعیت ظاهری آن زن جوان، دچار وسوسههای شیطانی شده بودم، پیشنهادش را پذیرفتم و او شماره تلفن خودش را برای هماهنگیهای بعدی در اختیارم گذاشت. با اولین تماس تلفنی، چنان مرا با جملات وسوسه انگیز و عاشقانه فریب داد که دیگر فقط به ارتباط با او میاندیشیدم و از خیر خسارت مالی گذشتم. به همین دلیل هم به صورت پنهانی یک سیم کارت جدید خریدم که بتوانم با او در ارتباط باشم. خلاصه طولی نکشید که به بهانههای مختلف با او قرار میگذاشتم و با هم به رستورانهای اطراف شهر میرفتیم در حالی که من تاکنون حتی یک بار هم همسر و فرزندانم را به رستوران نبرده بودم! آن زن که فقط با آرایشهای عجیب وغریب خودش را زیبا جلوه میداد به گونهای مرا خام طنازیها و عشوه گری هایش کرده بود که دیگر همسرم را نیز از یاد بردم و مدام برایش هزینه میکردم چون نزد او مردی پولدار جلوه کرده بودم که خانه و ماشین آن چنانی دارم! ولی یک روز وقتی همسرم داخل پارکینگ در حال شست وشو و تمیزکاری خودروام بود، گوشی تلفن مخفی مرا از زیر کف پوش صندلی پیدا کرده بود که این گونه همه چیز لو رفت و من نتوانستم رابطه ام را با آن زن جوان انکار کنم چرا که او همه پیامها و تصاویر را دیده بود. بعد از این ماجرا اگر چه حقیقت را به همسرم گفتم که فریب عشوهگریهای آن زن را خورده ام ،اما او همه این ماجراها را به پای «خیانت و هوسرانی» نوشت و تصمیم به طلاق گرفت.
من هم زمانی به خودم آمدم که دیگر خیلی دیر شده بود و آن شیطان خیابانی آشیانه ام را ویران کرده بود. در واقع در طول این مدت من با خود شیطان ملاقات میکردم و خودم را زرنگ میدانستم. حالا هم که به اشتباه و خطای بزرگم در زندگی پی برده ام، همسرم حاضر نیست مرا ببخشد و به خاطر دو فرزندم به زندگی با من ادامه بدهد.ای کاش ...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21150 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۰ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-وقتی بیمار روانی گریست!
زمانی که از آینه به همسرم نگاه کردم که در صندلی عقب خودرو او را به زنجیر کشیده بودم، از شدت تعجب چشمانم گرد شد. او آرام و بی صدا اشک می ریخت. باورم نمی شد، بی درنگ پدال ترمز را فشردم و...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از خاطرات یکی از فرماندهان ارشد نیروی انتظامی است که از زبان یکی از افسران پلیس روایت می شود.
چند سال بود که در یکی از شهرهای استان سیستان و بلوچستان خدمت می کردم و از شغلم بسیار راضی بودم اما روزی حادثه وحشتناکی رخ داد که زندگی ام را دگرگون کرد. آن روز سلاح سازمانی (کلت جنگی) را به خانه آورده بودم. پسر 5 ساله ام در یک لحظه به طرف سلاح رفت و من تا به خود آمدم ناگهان ماشه آن را که از ضامن خارج بود، فشرد.
همزمان با صدای مهیب شلیک، فرزند 2 ساله ام که در کنار مادرش قرار داشت خون آلود روی زمین افتاد. گلوله در حالی سر فرزندم را شکافت که مادرش به او خیره شده بود. با دیدن این صحنه دلخراش، وحشت زده او را به آغوش کشیدم اما دیگر دیر شده بود و فرزند خردسالم جانی در بدن نداشت. سراسیمه و هراسان با اورژانس تماس گرفتم. حال خودم را نمی فهمیدم، گریه امانم نمی داد، پیکر خونین کودکم را در آغوش می فشردم و به چهره معصومش می نگریستم ولی او فقط با چشمانی باز نگاهم می کرد. امدادگران اورژانس خیلی زود و در حالی مرگ او را تایید کردند که همسرم حتی قطره ای اشک نمی ریخت و همچنان خیره به من می نگریست! نمی دانم چه شد؟ همه این ها در یک لحظه رخ داد و زندگی ام تباه شد! پسر 2 ساله ام را به خاک سپردیم اما همسرم دیگر کلمه ای سخن نگفت! تالمات روحی و روانی او به حدی رسید که دیگر مراکز روان پزشکی هم از بهبود او ناامید شده بودند. رفتارهای خطرناک و پیش بینی نشده همسرم موجب شد تا به دستور پزشکان متخصص او را به شدت کنترل کنم و حتی گاهی دست و پاهایش را با طناب می بستم تا خدای ناکرده حادثه تلخی را رقم نزند! حالا دیگر روزهای سخت و دلهره آوری را می گذراندم.
به سراغ هر پزشک متخصصی می رفتم که دیگران در شهرهای مختلف کشور معرفی می کردند، چندین ماه از این ماجرا می گذشت و من علاوه بر غم سنگین پسر شیرین زبانم، باید به شدت از همسرم نیز مراقبت می کردم. با وجود این درمان های پزشکی و روان پزشکی هم بی نتیجه بود تا این که روزی یکی از همسایگانم که از شیعیان اهل بیت (ع) بود، از من خواست تا همسرم را برای مداوا به مشهد ببرم. وقتی نشانی پزشک را پرسیدم، به آرامی گفت: پزشکی را که من می گویم، مطب ندارد!
او برای همه کسانی که به درگاهش بروند، دعا می کند! به خاطر آبرو و عزتی که نزد خدای یگانه دارد، به همه عشق می ورزد و برای گرفتاران دنیا شفا طلب می کند! و ...
بلافاصله فهمیدم که از امام رضا (ع) سخن می گوید. من شیعه نبودم به همین دلیل هم مطالب و معجزاتی را که درباره ائمه (ع) می شنیدم باور نمی کردم ولی همسایه ام گفت: تو که سراغ همه پزشکان متخصص در نقاط مختلف کشور رفته ای، حالا چه ضرری دارد که یک بار هم به زیارت آقا علی بن موسی الرضا (ع) بروی! از سوی دیگر شاید در مشهد هم پزشک حاذقی باشد که بتواند همسرت را درمان کند!
با این جملات کمی احساس آرامش کردم و در نهایت تصمیم خودم را گرفتم! همسرم را با طناب به صندلی عقب بستم و پسر 5 ساله ام را نیز در کنارش گذاشتم و شبانه به طرف مشهد حرکت کردم. هنوز نهبندان را پشت سر نگذاشته بودم که از آینه قطرات اشکی را دیدم که از گوشه چشم همسرم می غلتیدند! باورم نمی شد، حدود یک سال بود که هیچ اشکی از چشمان همسرم بیرون نیامده بود! او بر خلاف همیشه آرام و ساکت بود و خیره به فرزندم می نگریست! ناباورانه پدال ترمز را فشردم و خودرو را به حاشیه جاده کشاندم. با ترس و دلهره، طناب دستانش را گشودم ولی او در میان بهت و حیرت من، پسرم را در آغوش گرفت و اشک ریخت! از خوشحالی فقط در سپیدی صبح گریه می کردم. هنوز هم باورم نمی شد! همسرم نام مرا بر زبان می راند و بر صورت پسرم بوسه می زد! چندین ماه بود که همسرم هیچ احساس و عاطفه ای نداشت و تنها رفتارهای وحشتناکی از خود بروز می داد! رو به مشهد ایستادم و در آن سکوت صبحگاهی ساعتی را اشک ریزان به راز و نیاز پرداختم. بعد هم پشت فرمان نشستم و به مشهد آمدم و در حرم امام مهربانی ها سجده شکر خداوند را به جا آوردم! ولی چگونه می توانستم این ماجرای حقیقی را برای نزدیکانم بازگو کنم. آیا آن ها باور می کردند که شفای همسرم را امام هشتم شیعیان از خداوند منان خواسته است؟! خلاصه مقداری داروهای اعصاب و روان خریدم و چند روز بعد به طرف سیستان و بلوچستان به راه افتادم تا روزی این حقیقت زندگی را برای همه فاش کنم...
ماجرای واقعی براساس خاطرات فرمانده ارشد انتظامی در خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21147 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۷ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-غافلگیری وحشتناک!
سعادت و خوشبختی من بعد از ازدواج با جوانی که مدعی بود عاشقانه مرا دوست دارد و نمی گذارد غمی در چهره ام نمایان شود فقط 7 ماه طول کشید چرا که بعد از آن چنان مرا به طرز وحشتناکی غافلگیر کرد که ...
زن 29 ساله با بیان این که من معتاد نیستم، اما اعتیاد دیگران زندگی مرا هم تباه کرد، درباره سرگذشت خود به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: پدرم به مواد مخدر سنتی اعتیاد داشت اما سرکار می رفت و ما کمبودی در زندگی احساس نمی کردیم در این میان گاهی برخی از دوستان نزدیک پدرم به اتاقی می آمدند که در پشت بام منزل مسکونی ساخته بودیم و پدرم برای رعایت حال ما در آن جا مواد مخدر مصرف می کرد ولی از حدود یک سال قبل با جوان 30 ساله ای به نام «حداد» آشنا شده بود که به اصطلاح برایش مواد مخدر مرغوب تهیه می کرد، اما خودش لب به مواد افیونی نمی زد! «حداد» خیلی زود با برادرم نیز صمیمی شد و در حالی که ادعا می کرد از یک سال قبل همسرش را طلاق داده است روزی مرا از پدرم خواستگاری کرد. این ماجرا در شرایطی رخ داد که من هم به خاطر رویاها و آرزوهایی که در سر داشتم خواستگارانم را یکی پس از دیگری رد کرده بودم و حالا افرادی قصد ازدواج با مرا داشتند که یا باید همسر دوم می شدم یا با افراد میان سالی ازدواج می کردم که به هر طریقی همسرشان را از دست داده بودند! همه اطرافیانم خواستگاران خوب گذشته را به رخم می کشیدند و مرا به دلیل تجرد تا این سن و سال سرزنش می کردند.
از سوی دیگر نیز «حداد» مردی بسیار چرب زبان و خوش برخورد بود که با تعریف و تمجیدهای چاپلوسانه، خودش را در قلب همه جا می کرد. او در عین حال مردی ولخرج بود و از نظر مالی اوضاع خوبی داشت. به همین دلیل هم اعضای خانواده ام اصرار داشتند که او مرا خوشبخت می کند. وقتی با «حداد» به گفت وگو نشستم او چنان از وقار و اخلاق من تعریف می کرد و راه سعادت و خوشبختی را نشانم می داد که در پوست خودم نمی گنجیدم. «حداد» مدعی بود هیچ گاه نمی گذارد رنگ غم در چهره ام نمایان شود و برای سعادت من هرکاری انجام می دهد! خلاصه من هم به توصیه خانواده ام و بدون این که درباره علت و انگیزه طلاق همسر «حداد» یا درباره وضعیت اجتماعی او تحقیقی انجام بدهیم پای سفره عقد نشستم و بنا به خواست «حداد» یک ماه بعد هم زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
«حداد» چیزی از نظر مالی برایم کم نمی گذاشت و من روزهای شیرینی را سپری می کردم اما حدود 6 ماه بعد حادثه ای رخ داد که زندگی ام را نابود کرد. آن روز «حداد» مقابلم ایستاد و گفت: امروز سرکار نمی رود و قصد دارد مرا غافلگیر کند. هرچه اصرار کردم چیزی نگفت و فقط تکرار می کرد که بهترین و لذیذترین غذا را برای شام درست کن! تا عزیزترین فرد زندگی ام را نیز در همین جشن شبانه به تو معرفی کنم! با این جمله «حداد» بیشتر به فکر فرو رفتم چرا که او فقط مادرش را عزیزترین موجود زندگی اش می دانست. خلاصه او بیرون رفت و من هم مشغول تمیزکاری و شست وشو شدم و حتی شیرینی و میوه هم خریدم و قورمه سبزی را هم بار گذاشتم. وقتی به تعمیرگاه موتورسیکلت «حداد» زنگ زدم کسی پاسخ تلفن را نداد و این گونه فهمیدم که او سرکار نرفته است. خلاصه همه چیز را به زیباترین شکل آراستم و تدارک دیدم چون فکر می کردم شاید قرار است برای من و به مناسبتی که فراموش کرده ام جشن بگیرد! بی صبرانه منتظر حضور همسرم بودم که ناگهان صدای زنگ مرا از افکارم بیرون کشید. با خوشحالی به طرف در دویدم و آن را باز کردم، اما در یک لحظه از آن چه می دیدم شوکه شدم. اشک در چشمانم حلقه زد و از این غافلگیری وحشتناک خشکم زده بود. «حداد» همسر سابقش را همراه خودش به خانه آورده بود که من تصویر او را بارها در آلبوم خانه دیده بودم.«حداد» با بی شرمی مقابلم قرار گرفت و با معرفی محترمانه «سوسن»، او را عزیزترین موجود زندگی اش خواند و گفت: من و «سوسن» با آن که در کش وقوس طلاق بودیم ،اما هیچ گاه به طور رسمی از یکدیگر جدا نشدیم. بعد از آن که من با تو ازدواج کردم تا از او زهر چشم بگیرم، «سوسن» هم متوجه اشتباهات خودش در زندگی شد و تصمیم گرفت به زندگی اش بازگردد و گذشته ها را جبران کند! اکنون نیز ملکه زندگی ام را به خانه اش بازگردانده ام تا دوباره شیرینی های زندگی را تجربه کنیم و ...
دیگر چیزی نمی فهمیدم ،سقف پذیرایی دور سرم می چرخید که کیف دستی ام را برداشتم و به خانه پدرم رفتم. آن جا بود که فهمیدم برادرم نیز از مدتی قبل دچار اعتیاد شده و در این مدت «حداد» مواد مخدر او را هم تامین می کرد و به همین دلیل اصرار به ازدواج من با او را داشت. از سوی دیگر تازه متوجه شدم که «حداد» خودش عامل توزیع مواد مخدر است و من به راحتی فریب چرب زبانی هایش را خورده ام و ...
ماجرای واقعی براساس سرگذشت یکی از مخاطبان خراسان . خراسان : شماره : شماره : 21143 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۱ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-مردی زنش را فلج کرد!
او بارها دخترم را کتک زده بود اما وقتی به حالت قهر به منزل ما می آمد به دلیل مظلومیتی که داشت چیزی درباره شکنجه های شوهرش نمی گفت و همواره تلخکامی های زندگی وحشتناک خود را پنهان می کرد تا این که بالاخره این فاجعه هولناک رخ داد و پزشکان از دخترم قطع امید کردند...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات مرد 58 ساله ای است که با چشمانی به اشک نشسته از یک حادثه وحشتناک در مشهد پرده برداشت. او که از بیست و سوم شهریور گذشته زندگی آرام خود را از دست داده است در شرح ماجرا به افسر دایره قضایی کلانتری طرق مشهد گفت: آن روز شوم وقتی فهمیدم که دخترم را به یکی از بیمارستان های امدادی منتقل کرده اند، هراسان و وحشت زده به بیمارستان رفتم اما متوجه شدم که او وضعیت وخیمی دارد و پزشکان تشخیص داده اند که باید در بخش مراقبت های ویژه بستری شود. خیلی نگران بودم و نمی دانستم چه بلایی بر سر دخترم آمده است! وقتی از گوشه و کنار ماجرا را فهمیدم تازه دریافتم که چرا دخترم چند بار با حالت قهر از شوهرش به منزل ما آمد اما او آن قدر حجب و حیا داشت که به من در این باره چیزی نمی گفت ولی دیگر اعضای خانواده آزار و اذیت های شوهر او را بازگو می کردند با آن که دخترم سختی های زیادی را در طول 16 سال زندگی مشترک خود با شوهرش کشیده بود اما برای حفظ زندگی خودش سکوت می کرد تا این که آن حادثه شوم رخ داد.دخترم با آن که به زحمت می توانست روی تخت بیمارستان سخن بگوید بلاهایی را که شوهرش در طول زندگی مشترک بر سرش آورده بود بازگو کرد و با بیان این که چند بار به علت کتک کاری های همسرش مرگ را به چشم دیده است درباره این ماجرا هم گفت: آن روز صبح مشغول صرف چای بودم که ناگهان شوهرم بی دلیل عصبانی شد و درحالی که من روی زمین نشسته بودم از پشت سر دستانش را دور پیکرم حلقه زد و آن قدر به چپ و راست چرخاند که صدای شکستن استخوان هایم را شنیدم و بی حال شدم. او مواد مخدر از نوع «بنگ» مصرف می کرد و قبل از این رفتار وحشیانه هم بارها مرا مورد ضرب و جرح قرار داده بود. حدود یک ساعت بعد از این حادثه، خودش با اورژانس 115 تماس گرفت و امدادگران وقتی اوضاع وخیم مرا دیدند که استخوان و مهره هایم آسیب دیده است بلافاصله مرا به بیمارستان امدادی انتقال دادند و ...
بعد از اظهارات دردناک دخترم تازه فهمیدم که او چه رنج ها و سختی هایی را تحمل کرده است برای همین از طرف دخترم شکایت کردم و او هم از شوهرش شاکی شد اما یک ماه بعد از این ماجرا، کادر درمانی تصمیم به عمل جراحی گرفتند تا شاید مهره های آسیب دیده گردن او را درمان کنند اما فایده ای نداشت و پزشکان از بهبودی او در حالی قطع امید کردند که تشخیص دادند دختر 38 ساله ام به دلیل جابه جایی مهره پنجم و ششم ستون فقرات گردنی دچار آسیب شدید نخاعی و فلجی کامل 4 اندام اصلی بدن شده است و اکنون نیز از طریق دستگاه های پزشکی تنفس می کند و فشار خون او هم از طریق دارو کنترل می شود و ...
وقتی فهمیدم که دیگر امیدی به بهبودی دخترم ندارم با جدیت شکایت قانونی خودم را پیگیری کردم.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: به دنبال شکایت زن جوان و پدر 58 ساله اش، پرونده ای در دایره قضایی کلانتری طرق مشهد تشکیل شد و با توجه به ماجرای همسر آزاری تکان دهنده، تلاش گسترده نیروهای انتظامی با هدایت و نظارت مستقیم سرگرد سید امیر موسوی (رئیس کلانتری طرق) برای دستگیری همسر آزار 43 ساله در حالی آغاز شد که قاضی حسن علیزاده (بازپرس شعبه 411 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) دستورات قاطعی را برای جلب این متهم سنگدل صادر کرده بود. این مرد بی رحم پس از انجام بازجویی های تخصصی و با دستور قضایی روانه زندان شد تا این تحقیقات پلیس و اقدامات درمانی درباره این حادثه وحشتناک تکمیل شود.
ماجرای واقعی براساس یک پرونده قضایی . خراسان : شماره : 21134 - ۱۴۰۱ شنبه ۱ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-ازدواج طمعکارانه!
زمانی که فهمیدم دفترچه بیمه درمانی ام تمدید نشده است و دیگر اعتباری ندارد هراسان و نگران با شوهرم تماس گرفتم اما او با حرف هایش چنان اشک هایم را سرازیر کرد که...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن 41 ساله با بیان این که شوهرم سنگ بنای ازدواج با مرا براساس سیم و زرهای پدرم گذاشته بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: پدرم در زمینه ساخت و ساز مجتمع های مسکونی و تجاری فعالیت می کرد و به همین دلیل وضعیت مالی خوبی داشت. او چندین واحد مسکونی و تجاری را به رهن و اجاره واگذار کرده بود . در یکی از مغازه ها جوانی به نام رحمت قطعات و لوازم رایانه می فروخت و همچنین رایانه های دارای نقص فنی را تعمیر می کرد. او که در رشته مهندسی کامپیوتر تحصیل کرده بود، از چندین سال قبل در یکی از مغازه های اجاره ای پدرم فعالیت داشت. من هم تحصیلاتم در مقطع کاردانی رشته حسابداری را تمام کرده بودم که روزی مادر رحمت با پدرم تماس گرفت تا مرا برای پسرش خواستگاری کند. پدرم با تعجب پرسید مگر رحمت هنوز مجرد است؟ خلاصه خیلی زود مراسم خواستگاری برگزار شد و من و رحمت ازدواج کردیم. در این میان پدرم برای رونق کسب و کار رحمت گاهی به او کمکی مالی می کرد و اوهم دامنه فعالیت های مهندسیاش را گسترش می داد تا این که از حدود 10 سال قبل آرام آرام اوضاع مالی رحمت بهتر شد و کسب و کارش رونق گرفت. اگرچه همسرم با درآمد خوبی که داشت یک شرکت بزرگ مهندسی رایانه را راه اندازی کرد اما هر روز خسیستر می شد و برای مخارج روزانه منزل هم از من حساب و کتاب میخواست. کار به جایی رسید که هر بار برای خرید منزل تقاضای پول می کردم با عصبانیت فریاد می زد برو از پدر پولدارت بگیر! بعد از آن که پسرم به دنیا آمد، تازه فهمیدم رحمت هیچ علاقه قلبی به من ندارد و تنها به خاطر ثروت پدرم با من ازدواج کرده است چرا که خانواده او از نظر مالی ضعیف هستند و همسرم مخارج زندگی آن ها را نیز می پردازد. استرس و نگرانی عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفته بود اما به خاطر فرزندم مجبور به سکوت بودم و رفتارهای او را تحمل می کردم تا این که یک روز دردی به سراغم آمد، به طوری که متوجه شدم بخشی از سمت چپ بدنم بی حس شده است و چشمم نیز چیزی نمی بیند. سراسیمه و مضطرب با خواهرم تماس گرفتم و خودم را به بیمارستان رساندم ولی پزشک بیمارستان بعد از معاینات مقدماتی تشخیص داد که به بیماری ام اس مبتلا شده ام. حالا دیگر نمی توانستم از بیمارستان خارج شوم. خواهرم با زحمت زیاد مرا به منزل پدرم رساند اما همه آن ها از این ماجرا تعجب کرده بودند چرا که نمی دانستند من با چه مشکلاتی در زندگی مشترک روبه رو هستم. آن ها می گفتند تو که در زندگی همه چیز داری! پس چرا دچار استرس شده ای؟ من که پاسخی برای سوالات آن ها نداشتم راهی منزلم شدم و ماجرای بیماری ام را برای همسرم بازگو کردم، اما او به جای آن که مرا دلداری بدهد و به بهبودی امیدوار کند، رو به من کرد و گفت: اول هزینه های درمان را از پدرت بگیر و بعد نزد پزشکان متخصص برو! این جمله همسرم دردناک تر از بیماری ام بود ولی باز هم سکوت کردم و به درمان های پزشکی ادامه دادم تا این که روز گذشته منشی پزشک معالجم از اتمام اعتبار دفترچه بیمه درمانی ام خبر داد. با تعجب و نگرانی به رحمت زنگ زدم و از او درباره تمدید اعتبار بیمه درمانی پرسیدم اما همسرم با خونسردی گفت: از ابتدای ماه جاری دیگر هزینه بیمه شما را پرداخت نکردم اگر دوست داری بیمه شوی باید هزینه های آن را از پدرت بگیری. دیگر نتوانستم از ریزش اشک هایم جلوگیری کنم. همسرم درحالی اشک مرا درآورد که تازه فهمیدم او سنگ بنای ازدواج با مرا روی سیم و زرهای پدرم گذاشته است اما ای کاش...گزارش روزنامه خراسان حاکی است، بررسیهای کارشناسی و اقدامات مشاورهای این پرونده، با صدور دستوری از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) به مشاوران دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 21137 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۴ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-افشای راز همسرکشی با دوربین
مرد جوان که منکر قتل همسرش بود، نمیدانست دوربینهای مداربسته خانه همسایه تصویر وی را هنگام پرت کردن همسرش از پنجره ثبت کردهاند.
به گزارش وقت صبح سقوط مرگبار زن جوانی از پنجره خانه اش به پلیس اعلام شد. وقتی مأموران به محل حادثه رفتند شوهر این زن مدعی شد همسرش خودکشی کرده است.
سرهنگ نجمالدین مرادی، فرمانده انتظامی شهرستان پاکدشت در تشریح این خبر گفت: در پی تماس تلفنی شهروندان با مرکز فوریتهای پلیسی۱۱۰ مبنی بر سقوط خانمی از پنجره ساختمان و فوت وی، بلافاصله مأموران به محل حادثه اعزام شدند. با توجه به حساسیت موضوع، رسیدگی به پرونده در دستور کار پلیس آگاهی قرار گرفت و در بررسیهای انجام شده در صحنه و نحوه سقوط و معاینه جسد مشخص شد روی بدن وی آثار ضرب و شتم وجود دارد بنابراین عمدی بودن سقوط و فرضیه قتل پررنگ شد به همین دلیل تمامی دوربینهای پیرامونی ساختمان مذکور بازبینی و مدارک و مستندات جمعآوری شد.
مرادی اظهار کرد: در تحقیقات به عمل آمده از شوهر این زن، وی منکر هر گونه اختلاف و ضرب و شتم همسرش شد و اعلام کرد وی به دلایل نامعلومی خودکشی کرده است ولی در مواجهه با فیلم ضبط شده توسط دوربینهای مداربسته که نشان میداد وی در حال پرت کردن همسرش به بیرون از ساختمان است، به ناچار لب به اعتراف گشود و اعلام کرد پس از دعوا و مشاجره با همسرش، او را از پنجره به بیرون پرت کرده است و انگیزه خود را اختلافات خانوادگی اعلام کرد.
فرمانده انتظامی شهرستان پاکدشت افزود: قاتل پس از بازسازی صحنه جرم و تکمیل پرونده مقدماتی تحویل مقام قضایی و سپس روانه زندان شد. خراسان : شماره : 21132 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۸ دي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-دزد دوچرخه ها با رصد فضای مجازی به دام افتاد
100 تصویر از آگهی های فروش دوچرخه های سرقتی در گوشی تلفن یک دزد!
اختصاصی خراسان
سجادپور- سارق معتادی که با دستبرد به پارکینگ و پیلوت واحدهای آپارتمانی در مشهد، دوچرخه های گران قیمت را به سرقت می برد و در سایت های واسطه گر به فروش می رساند با تلاش نیروهای کلانتری معراج مشهد در حالی دستگیر شد که تحقیقات برای دستگیری عوامل مرتبط با این سرقت ها ادامه دارد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، افسران دایره تجسس کلانتری معراج که با استفاده از هدایت های پلیسی فرمانده انتظامی مشهد رصد سایت های واسطه گری را برای شناسایی سارقان و تبهکاران آغاز کرده بودند به سرنخ هایی دست یافتند که نشان از فروش دوچرخه های سرقتی در سایت دیوار داشت. هنوز افسران کارآزموده تجسس با نظارت مستقیم سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری معراج) در حال بررسی سرنخ های موجود در فضای مجازی بودند که شکایت یک مال باخته، عملیات اطلاعاتی پلیس را در این باره متمرکز کرد. این مرد که مدعی بود دوچرخه اش از پیلوت آپارتمانی در بولوار فرامرز عباسی سرقت شده است، به ستوان ابراهیمی (افسر پرونده) گفت: امروز در حالی که برای یافتن دوچرخه ام کالاهای فروش در سایت دیوار را جست وجو می کردم، ناگهان تصویر دوچرخه ام را دیدم که به مبلغ اندکی برای فروش آگهی شده است اما تغییراتی نیز در شکل ظاهری آن ایجاد کرده اند!
گزارش روزنامه خراسان حاکی است، با این شکایت مشخص شد که رصدهای اطلاعاتی پلیس در مسیر درستی قرار گرفته بود به همین دلیل گروهی از افسران دایره تجسس به سرپرستی سرگرد قنبری (رئیس دایره تجسس کلانتری معراج) وارد عمل شدند و با هماهنگی های قضایی، به تحقیق در این باره پرداختند. آن ها با فروشنده دوچرخه ها قرار صوری گذاشتند و به محض این که جوان 27 ساله (فروشنده) وارد کمین نیروهای پلیس شد، عملیات با دستور رئیس کلانتری تغییر کرد چراکه درون پیکان وانتی که دوچرخه فروش مذکور سوار آن بود، چند دستگاه دوچرخه دیگر هم بود که به ظن پلیس سرقتی بودند. در این شرایط نیروهای عملیاتی به دو دسته تقسیم شدند و گروهی به تعقیب وانت پرداختند و راننده آن را داخل یک منزل مسکونی درحالی دستگیر کردند که دوچرخه ها را در آن مکان پیاده کرد. از سوی دیگر همزمان حلقه های قانون بر دستان جوان 27 ساله معتادی گره خورد که سرقرار حاضر شده بود.بنابر گزارش روزنامه خراسان، با انتقال متهمان و 5 دستگاه دوچرخه سرقتی به کلانتری، مشخص شد که راننده وانت برادر جوان سارق بوده و از ماجرای سرقت ها اطلاعی ندارد! اما دزد دوچرخه ها اعتراف کرد در مناطق فرامرز عباسی – آزادشهر و بولوار سجاد، از منازل آپارتمانی که زمین های خالی در اطراف آن ها وجود دارد وارد پیلوت آپارتمان میشد و با استفاده از قیچی، قفل دوچرخه ها را می برید و آن را سرقت می کرد.این متهم همچنین در حالی به فروش دوچرخه های سرقتی در سایت دیوار معترف شد که بررسی های پلیس از طریق گوشی تلفن وی به نتایجی رسید که نشان می داد او حدود 100 تصویر (اسکرین شایت) از آگهی های فروش دوچرخه های سرقتی که در سایت های واسطه گر فروخته، تهیه کرده است. به همین دلیل دامنه عملیات پلیس با دستورات قضایی برای کشف سرقت های دیگر گسترده تر شد و تلاش نیروهای انتظامی برای شناسایی مال باختگان ادامه یافت. خراسان : شماره : 21130 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۶ دي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد

درامتداد تاریکی-پلیس دزدان حرفه ای را مات کرد!
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- دو سارق حرفه ای طی 4 ساعت به 6 واحد آپارتمانی مشهد در حالی دستبرد زدند که صاحبخانه ها در خواب بودند و متوجه سرقت نشدند اما پلیس دزدان حرفه ای را کیش و مات کرد!فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته درباره ماجرای دستگیری عاملان دستبرد به واحدهای آپارتمانی به خبرنگار روزنامه خراسان گفت: بامداد سیزدهم دی، گروهی از نیروهای گشت نامحسوس دایره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی مشهد، هنگام انجام وظیفه و مراقبت از اموال مردم در بولوار هاشمیه به دو جوان برخورد کردند که سراسیمه و هراسان از یک مجتمع مسکونی بیرون آمدند و با سرعت از محل دور شدند.
سرهنگ احمد نگهبان افزود: کارآگاهان که براساس تجربیات پلیسی خود به رفتارهای دو جوان مذکور در آن ساعت بامداد مشکوک شده بودند، بی درنگ آن ها را زیر نظر گرفتند و عملیات تحقیق غیرمحسوس را آغاز کردند. وی ادامه داد: کارآگاهان به دو گروه تقسیم شدند و در حالی که محدوده وقوع احتمالی جرم را به محاصره درآورده بودند، دو تن از نیروهای پلیس به طور غافلگیرانه در اطراف دو جوان 24 و 25 ساله قرار گرفتند و با نشان دادن کارت کارآگاهی، از آنان درباره حضور بامدادی در منطقه هاشمیه سوالاتی کردند اما دو جوان که به طور جداگانه سوال پیچ شده بودند هرکدام قصه ای را سرهم کردند. مقام ارشد انتظامی مشهد تصریح کرد: دو جوان یاد شده که به تناقض گویی پرداختند مورد بازرسی قرار گرفتند. با کشف تعدادی کلید و شاه کلید، گوشی های هوشمند گران قیمت، 4 کیف پول حاوی کارت دانشجویی، عابربانک، مدارک هویتی، ساعت مچی نفیس و حتی امریه سربازی، دیگر تردیدی وجود نداشت که پلیس دو سارق حرفه ای منازل را به دام انداخته است. به همین منظور کارآگاهان پس از هماهنگی شبانه با مقام قضایی، آنان را برای انجام بازجویی به مقر انتظامی هدایت کردند.سرهنگ نگهبان با اشاره به استعلام بانکی و هویت دانشگاهی مالک کارت های شناسایی خاطرنشان کرد: دقایقی بعد از آغاز تحقیقات پلیس مشخص شد که دو جوان از سارقان حرفه ای منازل هستند و هنگام دستگیری نیز به تعدادی از واحدهای مسکونی دستبرد زده اند.
«کلید دار امنیت مشهد» تصریح کرد: وقتی کارآگاهان با مالک اسناد هویتی مذکور تماس گرفتند او در حالی از خواب بیدار شد که مدعی بود در خانه اش خواب است و سارقی به منزلش دستبرد نزده است! اما وقتی با اصرار پلیس و خواب آلود وارد پذیرایی شد، تازه فهمید که اشیای گران قیمت و اموال منزل وی به سرقت رفته است.رئیس پلیس با تجربه مشهد ادامه داد: با اعترافات دو سارق جوان که مدعی بودند فقط از ساعت یک تا 5 بامداد به 6 واحد آپارتمانی در یک مجتمع مسکونی دستبرد زده اند، کارآگاهان با مال باختگان تماس گرفتند و بدین ترتیب، آن ها در حالی با دزدان منازل خود روبه رو شدند که هنوز خواب از سر آن ها نپریده بود! سرهنگ احمد نگهبان اضافه کرد: مال باختگان با حضور در دایره جرایم خشن پلیس آگاهی اموال خود را که حدود 200 میلیون تومان ارزش داشت شناسایی کردند و تحویل گرفتند! وی گفت: این درحالی بود که بررسی های تخصصی کارآگاهان نشان داد: یکی از سارقان سال گذشته نیز به جرم سرقت منزل دستگیر شده بود. تحقیقات کارآگاهان از دو سارقی که در عملیات بامدادی پلیس مشهد مات شده بودند، همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 21127 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۱۹ دي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
ادامه مطلب را ببينيد
